نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

یکی از مقاصد سیاست آلمان در مشرق زمین، ساختن راه آهن بغداد بود. آلمانها قطعه به قطعه امتیاز آن را خریداری کردند. آنان ناچار بودند نه فقط موانع طبیعی را از سر راه خود بردارند بلکه به خصوص بر مشکلات سیاسی نیز فائق آیند. روسیان نظیر انگلیسیان به نفوذ و رسوخ آلمان در آناتولی و بین النهرین با نظر مساعد نمی نگریستند.
عملیات ساختمانی مع الوصف در سال 1890 با خرید امتیاز خط انگلیسی - یونانی از حیدر پاشا، به اسمیت پاشا آغاز گردید. ولی هنگامی که آلمانیان خواستند قطعه «آنقره - قیصریه» (410 کیلومتر) را که از آن می توان به دیار بکر و رود دجله رسید، بسازند، روسیان با شدّت و حدّت با آن به مخالفت برخاستند، و بدین منظور به موافقت نامه روسیه و ترکیه استناد کردند که به موجب آن جمیع راه آهن هائی که در نواحی واقع در شمال و مشرق آنقره ساخته شود می بایست با سرمایه های ترکیه یا روسیه احداث گردد. در اینجا ناچار بودند تسلیم شوند... در این هنگام بود که آلمانیان راه دیگری در پیش گرفتند و خط اسکشهیر به قونیه در جنوب آنقره را ساختند. سرانجام در سال 1902 بانک آلمانی «دویچه بانک» امتیاز بقیه خط آهن «قونیه - بغداد»، به طول 1700 کیلومتر، از طریق حلب و موصل را تحصیل کرد... به همان میزان که آلمانیان به مرز دریائی هندوستان یعنی به خلیج فارس نزدیک می شدند، بر نگرانی و تشویش انگلیسیان افزوده می شد. با وجود این آلمانیان با امضاء موافقت نامه انگلیس و آلمان در سال 1914، اجازه ساختن خط (بصره به کویت) منتهی الیه خط آهن بغداد واقع در کرانه خلیج فارس را به دست آوردند.
***
راه آهن بغداد یک راه حقیقی نفوذ و در عین حال راه مواصلاتی مهمی بود، وسیله ناقل نفوذ آلمان در مشرق زمین به شمار می رفت و به کمک آن لشکرکشی و بسیج سریع ترکها امکان پذیر می شد. بدین عنوان ناچار موجب نگرانی روسیه و هم انگلستان می گردید. تضاد هر کدام از اینان با آلمان سبب شد که زمانی رقابت دیرینه خود را در ظاهر فراموش کنند. قرارداد 31 اوت 1907 زاده این عوامل و علل بود.
صرف نظر از ارزش سیاسی این معاهده، آلمان آن را سندی مخالف خود تلقی کرد و دست کم مایه تشویش و اعلام خطری برای او بود.
از اینرو دیپلماسی آلمان درصدد برآمد روسیه را از ائتلاف سه گانه جدا سازد و «زنجیری را که در پیرامون او داشت ساخته می شد» درهم شکند.
در سال 1910 تا حدی بدین منظور نایل آمد. در همان سال سه حادثه سیاسی پیش آمد و حصول مقصود او را تسهیل کرد: نخست مرگ ادوارد هفتم پادشاه انگلستان و صانع مسیوایزولسکی محصور کردن آلمان. سپس دور شدن مسیوایزولسکی مبدع روسی قرارداد 1907 از وزارت امور خارجه و بالاخره دیدار تزار روس و قیصر آلمان در پوتسدام.
***
قراردادی که در پائیز سال 1910 در پوتسدام تنظیم و تدوین یافت تنها پانزده ماه بعد در 19 اوت 1911 در سنت پطرزبورگ به امضاء رسید (1). مقدمه این معاهده با این عبارات آغاز می گردد:
«بنابر این اصل که تجارت جمیع ملل در ایران از حقوق مساوی برخوردار است و نظر به اینکه روسیه در آن کشور منافع و مصالح خاص دارد در صورتی که آلمان فقط در پی مقاصد تجارتی است.»
ماده اول «منافع و مصالح خاص» روسیه را در منطقه ای واقع در «شمال خطی که از قصرشیرین شروع شده از اصفهان، یزد و کاخ می گذرد و به مرز افغانستان در درجه عرض جغرافیائی گاشیک می رسد» به رسمیت می شناسد. این همان منطقه حوزه نفوذ روسیه است که در ماده اول قرارداد 1907 تعیین شده بود با مختصر تفاوتی به نفع روسیه. (2)
در مقابل، آلمان در راه آهن بغداد و اتصال آن با راه آهن های آینده ایران امتیازاتی چند به چنگ آورد.
ضمناً باید متذکر شویم که ترکیه و ایران که می بایست آن راه های آهن در اراضی آنان احداث شود از جریان مذاکرات برکنار داشته شدند. وقتی که قرارداد انعقاد یافت، بارون مارشال بیبرشتاین سفیر کبیر آلمان در دربار «باب عالی عثمانی» در طی ملاقات خصوصی بدین اکتفا کرد که وزیراعظم را از آنچه گذشته بود، مطلع سازد و تأکید نماید که به منافع ترکیه به هیچ وجه از این موافقت نامه خللی وارد نیامده است.

نتیجه

طبعاً در مورد اهمیت این قرارداد سیاسی گزافه ها گفته اند. در واقع، با توجه به نحوه ایجاد آن، ظاهراً به تمام معنی بی ضرر جلوه می کند. این معاهده تنها شامل آسیا بوده و بالنتیجه شامل مسائل مورد بحث در باب اروپا نمی گردد. مقصد آن منحصراً، امور ایران و راه های آهن عثمانی است، در باب ایران تنها اهمیت درجه دوم دارد و بس، زیرا آلمان با شناختن شمال این کشور به منزله منطقه نفوذ روسیه در حقیقت با قسمتی از قرارداد سال 1907 انگلیس و روس موافقت کرده است. این امر پس از اعتراضات آلمان به همین قرارداد شاید بعضی را به شگفت آورد، نه همه را... قرارداد پوتسدام در واقع هیچگونه تغییر سیاسی در اوضاع و احوال ایران به بار نمی آورد به جز اینکه روسیه را از نظر «روحی» و دیپلماسی تأیید و تقویت می کند. به علاوه اگر به عبارات و ظواهر آن توجه کنیم، هیچ چیزی که مغایر و مباین بند و بستهای بین المللی موجود باشد دربرندارد. و بیش از قرارداد فرانسه و آلمان مورخ 8 فوریه 1909 و به قرارداد قلبی و صمیمانه سال 1904 لطمه نمی زد و قرارداد پوتسدام هم به قرارداد سال 1907 انگلیس و روس آسیب نمی رساند. (3) پس از بیان این نکات باید «روح» قرارداد پوتسدام را بررسی کنیم.
باری آنچه مایه نگرانی فرانسه و انگلیس بود ابداً مسأله ایران نبود. آنان بیم داشتند که «دو عموزاده» در پوتسدام بر سر چیز دیگری مذاکره کرده باشند. از هم می پرسیدند که آیا موادی محرمانه بدان معاهده الحاق نشده است؟ کم کم به روسیه مظنون می شدند. حتی بر او گمان خیانت و ناپاک عهدی می بردند...
به فرض اینکه در حقیقت «ائتلاف قلبی و صمیمانه» بین دو امپراتور رخ داده بود، در آن صورت مسأله بالطبع دگرگون می شد، خلاصه تصور می رفت که قرارداد پوتسدام ترتیبات ذیل را شامل باشد:
«آلمان و روسیه متعهد می شوند که هر کدام از هر گونه بند و بست میان دولتها که هدف تجاوز و تعرض به دیگری داشته باشد برکنار بمانند.» (4)
***
قبل از این گفتیم که قراردادی که در پوتسدام در نوامبر 1910 تنظیم و تهیه شده بود فقط در 19 اوت 1911، در سال «ضربت آغادیر» در سنت پطرزبورگ به امضاء رسید. انگلیس و فرانسه در این سال مصیبتی شدید و زودگذر کشیدند. شرح واقعه چنان بود که در همان دوره روسیه باز هم اتمام حجتی برای ایران فرستاد و اعمالی مرتکب شد. بین این حوادث پیوندی باطنی وجود داشت. در واقع از زمانی که حکومت روسیه از عنایات و حسن توجه سرادواردگری برخوردار می شد و از «خیابان ویلهلم» (5) سفید مهر، اختیار مطلق گرفته بود، وقوع حوادث تهران، تبریز و مشهد بیش و کم مسلم و ناگزیر شده بود. مقصود از حوادث تهران، تبریز، مشهد، تهدیدها و اتمام حجت های روسیه تزاری به ایران و به دار زدن ثقه الاسلام و به توپ بستن حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) می باشد.

پی نوشت ها :

1. «معاهدات بزرگ سیاسی»‌ تألیف پیر آلبن 1912 ملحقات ص 582 و بعد.
2. نقشه شماره 12 در کتاب آلمانی W. Litten: Persian
«از نفوذ مسالمت آمیز تا تحت الحمایگی».
3. در واقع قراردادی مربوط به مراکش نظیر موافقت نامه پوتسدام بین آلمان و فرانسه در تاریخ 8 فوریه 1909 به امضاء رسیده بود. در آن چنین آمده است: «حکومت جمهوری فرانسه و حکومت امپراتوری آلمان... به منظور احتراز از بروز هرگونه سوء تفاهم بین خودشان در آینده... حکومت جمهوری فرانسه که به تمام معنی علاقه مند به حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور امپراتوری شریفی (یعنی تحت الحمایه فرانسه) و مصمم به صیانت برابری اقتصادی و در نتیجه عدم ایجاد موانع در راه منافع تجاری و صنعتی آلمان می باشد و حکومت امپراتوری آلمان که در مراکش تنها منافع اقتصادی را طالب است و بس به علاوه اذعان دارد که منافع سیاسی خاص فرانسه در آنجا با تحکیم بنیان نظم و آرامش و صلح داخلی منوط و مربوط می باشد و تصمیم دارد در راه این منافع مانعی ایجاد نکند...» «معاهدات بزرگ سیاسی» تألیف P. Albin ص - 374 و بعد)
4. «اختناق ایران» ص 226. - «مسأله ایران و جنگ» اثر دمورنی. ص 57
5. Wilhelmstrasse, خیابان مقر صدارت عظمی آلمان. (مترجم)

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم