گفت و گو با دکتر حسین اسعدی، روان‌شناس

از دست دادن، قسمتی از زندگی هر انسانی است؛ از دست‌دادن کار (مانند اخراج)، از دست‌دادن همسر (جدایی یا طلاق)، از دست ‌دادن بسیاری از دوستان دوران دانشگاه بعد از فارغ‌التحصیلی و از همه بزرگ‌تر از دست‌دادن عزیزان به شکل مرگ.
البته تحقیقات روان‌شناسان ثابت کرده که مرگ عزیزان بالاترین میزان فشار روانی را برای افراد در پی‌دارد و موضوع وقتی حادتر می‌شود که مرگ عزیزان غیرمنتظره و بر اثر یک بیماری باشد؛ اتفاقی که برای اسطوره بزرگ فوتبال ناصر حجازی هم افتاد و خانواده او میلیون‌ها ایرانی را در غم و اندوه فرو برد اما این سوال مطرح می‌شود که چنین مرگ‌هایی چه تفاوت‌هایی با سایر مرگ‌ها دارند و چگونه می‌توان به خانواده و بازماندگان نزدیک تسلی داد؟ در این‌باره با دکتر حسین اسعدی، روان‌شناس گفت و گو کرده‌ایم که آن را می‌خوانید.
آقای دکتر! مرگ غیرمنتظره عزیزان چه تاثیری روی روان افراد دارد؟
از دست‌ دادن یا به قول روان‌شناس‌ها «فقدان» یک عزیز می‌تواند بر همه حوزه‌های ذهن و رفتار ما تاثیر بگذارد و احساسات، افکار، رفتار و حتی فلسفه زندگی‌مان را تغییر دهد. در این بین اگر علت مرگ غیرمنتظره باشد بازماندگان به ویژه خانواده و بستگان درجه‌اول تا مدت‌ها در بهت‌ و ‌ناباوری فرو می‌روند و مرگ عزیزشان را باور نمی‌کنند. از طرفی از نظر روان‌شناختی وقتی مرگ عزیزانمان اتفاق می‌افتد باید از مرحله متوالی انکار، خشم، غم و پذیرش عبور کرد و در مرگ‌های غیرمنتظره گذراندن این مراحل دشوارتر است البته مراحل عدم باور و خشم تا حدودی مقطعی است و معمولا بعد از مراسم خاکسپاری، افراد واقعیت را می‌پذیرند و وارد مرحله غم و پذیرش واقعیت می‌شوند.
بعد از مرحله پذیرفتن واقعیت چه اتفاقی می‌افتد؟
بعد از پذیرفتن واقعیت و به دلیل ‌وجود فشار روانی معمولا احساس خستگی و فرسودگی می‌کنیم و هزاران چرا و فکر و خیال به سراغمان می‌آید؛ فکر‌هایی که همه و همه در حول وحوش فرد از دست‌رفته می‌چرخد مثلا اینکه چرا این حادثه باید برای عزیز من رخ می‌داد یا حتی آرزوی اینکه «همه چیز به یک شکل جادویی حل شود». در این شرایط ممکن است شب‌ها اصلا راحتی نداشته باشیم، درست غذا نخوریم و وقتی هم که می‌خوابیم، مرتب خواب فرد از ‌دست‌رفته را ببینیم و مدام خیال‌پردازی کنیم. البته ممکن است خیال‌پردازی‌ها در مرحله اول شنیدن خبر به ما کمک کند که بار این شوک ناگهانی را راحت‌تر تحمل کنیم اما زیاد در این خیالات‌ماندن ممکن است باعث بروز افسردگی‌های شدید شود بنابراین باید سعی کنیم این واقعیت را که یک عزیز را از دست داده‌ایم، بپذیریم.
چرا موضوع رفتن بر سر مزار این قدر اهمیت دارد؟
ببینید، وقتی ما بر سر مزار عزیزانمان می‌رویم، این حس را پیدا می‌کنیم که انگار عزیزمان کنار ماست و همین احساس نزدیکی و فکر اینکه صدای ما را می‌شنود، از نظر روانی برایمان تسلی بخش است اما همان‌طور که گفتم در بسیاری از موارد مثلا در سقوط هواپیما ممکن است بسیاری از اجساد قابل‌شناسایی نباشند، بعضی اجساد متلاشی شده باشند و گاهی نیز اجساد از بین می‌روند و امکان دفن آنها وجود ندارد و این موضوع خاطره تلخی را در ذهن بازماندگان به ویژه خانواده و نزدیکان درجه اول باقی می‌گذارد و به سلامت روان آنها به شدت آسیب می‌رساند البته در چنین شرایطی بستگان و دوستان نزدیک می‌توانند به بازماندگان درجه اول کمک کنند و تا حدی باعث آرامش آنها شوند. باید این باور را به خانواده داغدار القا کرد که اگر عزیزتان مزار ندارد نباید نگران باشید زیرا همه می‌دانیم که سنگ قبر فقط نشانی یک جسم است و این روح آدم‌ها است که می‌بیند، می‌شنود و می‌فهمد.
اطرافیان در این زمینه چه کمکی می‌توانند بکنند؟
معمولا خانواده فرد فوت شده تا مراسم شب هفت تنها نیستند و بهتر است بگوییم اقوام و دوستان آنها را تنها نمی‌گذارند. گاهی نیز تا مراسم چهلم حس تنهایی را تجربه نمی‌کنند اما پس از اتمام مراسم‌های مناسبتی سوگواری همه بازماندگان به زندگی عادی خود بازمی‌گردند و خانواده و اطرافیان فرد متوفی مجبورند در شرایطی سخت و پراسترس با غم فقدان عزیزشان کنار بیایند. به همین دلیل توصیه می‌شود که بستگان و دوستان به یکباره خانواده عزادار را تنها نگذارند و با یک برنامه‌ریزی هر بار یکی از نزدیکان برای احوالپرسی به خانه آنها برود یا آنها را به خانه خود دعوت کند. متاسفانه گاهی موضوع به حدی می‌رسد که شاهد افسردگی نزدیکان درجه اول هستیم و این وظیفه بازماندگان است که با صحبت‌های آرامش‌بخش و حتی به کمک یک روان درمانگر مشکل را حل و از بحرانی‌شدن آن جلوگیری کنند در عین حال یکی از مهم‌ترین وظایف بازماندگان این است که مانع از خیال‌پردازی‌ها و تشدید افکار منفی در خانواده داغدار شوند اما نباید در هیچ شرایطی آنها را از گریه کردن منع کرد.

مگر گریه کردن چه تاثیر مثبتی دارد؟

اگر زمانی که داغ مرگ عزیزتان تازه است گریه نکنید، در واقع دارید یک واکنش طبیعی را به یک بیماری مزمن تبدیل می‌کنید و داغ عزیزتان همیشه تازه می‌ماند. غیر از این تخلیه‌کردن هیجان‌ها بعدا به شکل بیماری‌های روان‌تنی مثل زخم معده یا بیماری‌های روانی مثل «اختلال استرس پس از سانحه» خودش را نشان می‌دهد بنابراین وظیفه اطرافیان است که شرایطی را برای گریه کردن بازماندگان فراهم کنند؛ البته نه گریه‌های مداوم و بی‌وقفه که خود افسردگی می‌آفرینند. باید پذیرفت که مرگ حق است و همه بالاخره رفتنی هستند و عزیزان ما نیز با مرگ از بین نمی‌روند و در کنار ما زندگی خواهند کرد فقط ما قادر به دیدن آنها نیستیم.
چگونه می‌توانیم شرایطی فراهم کنیم تا خانواده داغدار و بازماندگان نزدیک به زندگی عادی خود برگردند؟
نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که شکل زندگی ما با از دست‌ دادن یک عزیز خانواده ممکن است بسیار تغییر کند. متاسفانه افراد سوگوار فکر می‌کنند اگر به زندگی عادی‌شان برگردند یعنی اینکه فرد از دست‌رفته را فراموش کرده‌اند و به این دلیل احساس گناه می‌کنند اما واقعیت این است که می‌توان به زندگی ادامه داد و یاد عزیز از دست رفته را هم برای همیشه گرامی داشت و این وظیفه اطرافیان است که این باور را به آنها القا کنند. مهم‌ترین توصیه روان‌شناسان این است که فرد داغ‌دیده را به ویژه در مراحل نخست، نصیحت نکنید مثلا اینکه «این شتری هست که در خانه همه می‌خوابد» یا اینکه «تو باید صبور باشی، تو باید تکیه‌گاه باشی». همچنین به او نگوییم «تو غمگین نباش او الان در بهشت جایش خوب است». در واقع بیشترین کمک ما به داغ‌دیدگان، ابراز همدردی با جملاتی مانند: «فوت عزیزتان برای ما هم بسیار ناراحت‌کننده است» خواهد بود و شاید بتوان گفت سکوت و در آغوش گرفتن فرد داغدیده، کمک بسیار موثری به او در طی کردن مراحل چهارگانه پذیرش مرگ است البته ‌کمک به فرد داغدیده برای کارهای اجرایی متعدد ‌از قبیل‌ کارهای پزشکی قانونی، هماهنگی برای صدور مجوز و کفن و دفن، هماهنگی مراسم‌ها و... در تسکین وی بسیار موثر است.
منبع : هفته نامه سلامت