تأثیر علم در کارآیی ادیان
برای درک کارکرد دین در جامعه، ابتدا باید ماهیت دین مشخص شود. دین، یعنی اصول و فروعی که پیروان آن باید به آنها پایبند باشند و در مقام عمل، به آنها عمل کنند و رفتارهای خود را طبق آن شکل دهند. با توجه به این تعریف، بحث
نویسنده: حجت الاسلام دکتر محمد محقق
برای درک کارکرد دین در جامعه، ابتدا باید ماهیت دین مشخص شود. دین، یعنی اصول و فروعی که پیروان آن باید به آنها پایبند باشند و در مقام عمل، به آنها عمل کنند و رفتارهای خود را طبق آن شکل دهند. با توجه به این تعریف، بحث کارآمدی دین در جوامع دین دار چندان مطرح نخواهد بود و با تسامح می توان آن را پذیرفت؛ چرا که از دید افراد دین دار تمام دستورهای دین جنبه ی کارکردی دارد و دین برنامه ای کاملی است که خداوند برای بشر فرستاده است و تمام دوران های زندگی انسان، از قبل از تولد تا پس از مرگ را دربرمی گیرد. اما در جامعه ای که دین محور نیستند یا دیانت در درجه نازلی قرار دارد، تعبیر کارکرد دین صحیح است. زیرا افراد این جامعه یا بی دین ستند یا دین را به صورت کامل در زندگی خود اجرا نکرده اند؛ از این رو صحیح است به دنبال کارکرد دین در جوامع غیرمذهبی باشیم. کارکردی که در واقع القای مفهوم صحیح دین به افراد جامعه است.
دین برای پرورش افراد جامعه، علاوه بر مادیات، از امور معنوی نیز غافل نبوده و یک برنامه نورانی برای زندگی انسان ترسیم کرده که دستیابی به آن در صورتی ممکن است که خود را با همان بستر ترسیم شده تطبیق دهیم؛ انطباقی که چندان مشکل نیست؛ زیرا دین اسلام کاملاً با فطرت بشری تناسب دارد. در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: دین الهی که فطرت مردم بر آن سرشته شده، توحید است(1). یعنی دین در یک رتبه، خود بستر معرفت فرد نسبت به خالق است. پس به تعبیر رایج که برای دین کارآمدی و کارکرد فرض می شود، دین باید بتواند معرفت اشخاص را نسبت به خالق و صانع خود افزایش دهد و هر دینی که نتواند این نیاز فطری بشر را برآورده کند، دیر یا زود به حاشیه رانده خواهد شد و به تعبیری، این همان بیان الهی است که دین راستین خداوندی همه جا را فرا خواهد گرفت؛حتی اگر کافران و ظالمان را خوش نیاید(2).
تعبیر دیگری برای دین در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) وارد شده و آن اینکه هر آنچه دین بر آن حکم کند عقل نیز بر آن حکم می کند. با توجه به این بیان نورانی، هر دینی که با عقل، بیشتر موافق و هماهنگ باشد، ماندگار است و ادیان دیگر که ضد عقل اند یا به عقل اهمیت کافی نمی دهند، عاقبت از میدان مسابقه بیرون رانده خواهند شد. این تعبیر اخیر شامل مذاهب هم می شود؛ یعنی چنانچه دین را بر مبنای غیرعقلی تفسیر کردیم یا دایره محدودی را در جامعه به عقل اختصاص دادیم، این مذهب و برداشت دوام نخواهد آورد. مذاهب فقهی اهل سنت یا مکاتب کلامی و وهابی های فعلی هم همین گونه اند. نمی توانند برای مدت طولانی ادعای دین داری و توانایی اداره جامعه را داشته باشند؛ چون دین و مذهبی که آنها تبلیغ می کنند، ضد عقل و فطرت است و به مرور زمان، راه نابودی را در پیش خواهند گرفت.
مسئله بعدی تطبیق بین دین و محبت در دین اسلام و مکتب شیعه است. تولی و تبری دو فرع از فروغ مذهبی است؛ ولی واقعیت امر این است که ابتنای اصلی مذهب حقه ی امامیه بر ولایت خداوند است و در طول آن ولایت خلفای الهی. این ولایت همان معنای ولای نهفته در تولی و تبری را دارد؛ لذا وقتی از امام صادق (علیه السلام) در این باره پرسش می شود، حضرت در سؤالی استنکاری می فرماید که آیا دین غیر از حب و بغض است(3). اگر این حب و بغض را همان تولی و تبری مندرج در فروع دین بگیریم، دین مساوی حب و بغض نمی شود؛ بلکه حب و بغض جزئی از آن می شود. مسئله ولایت (ولایت با فتحه واو) یک بیان بسیار رسا در احادیث ما است. وقتی دین را این گونه تفسیر کردیم و طبق این تفسیر تعاریف دینی را ارائه دادیم، مجبوریم کارکرد دین را در محدوده محبت تحلیل کنیم و اینکه محبت دارای چه معیارهایی است و چه نتایجی را در بر دارد و هر دینی که مبتنی بر محبت باشد در جامعه کارآیی فراگیرتری خواهد داشت و هر دینی که خشونت محور باشد، به کنج عزلت رانده می شود. امروزه مبلّغان تبشیری مسیحی در برخی سرزمین های اسلامی، دین مسیحیت را دین صلح و محبت معرفی می کنند و باعث فریب جوانان می شوند. رویکرد دروغین و استعماری بهائیت هم این داعیه را دارد. اما اگر کسی عاقلانه به این ادیان بنگرد، چه دین منحرف مسیحیت و چه رویکرد دروغین بهائیت، درمی یابد که در اصل شعار خود دچار نقصان هستند؛ چون دینی که فقط برپایه محبت باشد، اصولا دینی ناقص است. دین قرار است همه ی جوانب زندگی را دربربگیرد و زندگی بشر و به ویژه زندگی اجتماعی، دارای فرازونشیب هایی است که باید برخی را با محبت و برخی دیگر را با ضدمحبت پر کرد. دین تک محوری ناقص است و شاید یکی از دلایل رهبانیت مسیحیت، همین نقص آن باشد. دین علاوه بر آخرت، به امور دنیوی نیز اهتمام داشته و منفک از جامعه نیست؛ لذا کارآمدی دین منوط به اجرای صحیح آن طبق همان بسترهای متفاوت است؛ زیرا درجات معرفت و طاقت مردم متفاوت است و با ارائه متکثر و متنوع دین - بدون افتادن در دام بدعت گذاری و استحسان های قبیح - می توان کارآیی دین را در جوامع بی دین یا جوامعی که دین حضور کمرنگ دارد، بیشتر کرد.
در مجموع می توان گفت که ارائه جامع دین در این زمانه فقط براساس اجتهادی که شیعه بدان معتقد است، میسور است و نباید از فرصت به دست آمده ای که خداوند در زمان حاضر در اختیار ما قرار داده، غافل باشیم و بدانیم که در صورت کوتاهی در این زمینه، هیچ عذری از ما در پیشگاه خداوند و تاریخ پذیرفته نیست.
دیدگاه حداکثری درباره ی میزان نفوذ دین در جامعه
اگر دین در جامعه متدینین بررسی شود، این جامعه و فرد است که وابسته به دین هستند؛ در نتیجه بحث درباره ی کارکرد دین بی معنا خواهد بود؛ ولی می توان از زوایه ی دیگری به این قضیه نگاه کرد. یعنی دین را بستر وسیعی در نظر گرفت که برای همه ی لحظات زندگی بشر برنامه دارد. در جامعه غیرمتدین هم چون بستر مناسب وجود ندارد، وسعت دایره دین مشخص نیست و در صورتی که اهمیت دین برای افراد مشخص گردد، دین تمام جوانب زندگی آنان را دربر خواهد گرفت. البته منظور از دین در این مقاله، دین الهی و به تعبیر دقیق تر، کامل ترین دین الهی، یعنی اسلام است. ادیان الهی در زمان خود برای پیروانشان مفید بودند و مردم می توانستند با تکیه بر آنها، به زندگی کامل و بی نقص دست یابند. ولی به علت تکامل تدریجی و حکمت الهی، دین اسلام ادیان قبل از خود را نسخ کرد و از آنجا که دین اسلام، دین خاتم است، همواره کارآیی ارائه یک زندگی بی نقص را دارد.دین برای پرورش افراد جامعه، علاوه بر مادیات، از امور معنوی نیز غافل نبوده و یک برنامه نورانی برای زندگی انسان ترسیم کرده که دستیابی به آن در صورتی ممکن است که خود را با همان بستر ترسیم شده تطبیق دهیم؛ انطباقی که چندان مشکل نیست؛ زیرا دین اسلام کاملاً با فطرت بشری تناسب دارد. در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: دین الهی که فطرت مردم بر آن سرشته شده، توحید است(1). یعنی دین در یک رتبه، خود بستر معرفت فرد نسبت به خالق است. پس به تعبیر رایج که برای دین کارآمدی و کارکرد فرض می شود، دین باید بتواند معرفت اشخاص را نسبت به خالق و صانع خود افزایش دهد و هر دینی که نتواند این نیاز فطری بشر را برآورده کند، دیر یا زود به حاشیه رانده خواهد شد و به تعبیری، این همان بیان الهی است که دین راستین خداوندی همه جا را فرا خواهد گرفت؛حتی اگر کافران و ظالمان را خوش نیاید(2).
تعبیر دیگری برای دین در احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) وارد شده و آن اینکه هر آنچه دین بر آن حکم کند عقل نیز بر آن حکم می کند. با توجه به این بیان نورانی، هر دینی که با عقل، بیشتر موافق و هماهنگ باشد، ماندگار است و ادیان دیگر که ضد عقل اند یا به عقل اهمیت کافی نمی دهند، عاقبت از میدان مسابقه بیرون رانده خواهند شد. این تعبیر اخیر شامل مذاهب هم می شود؛ یعنی چنانچه دین را بر مبنای غیرعقلی تفسیر کردیم یا دایره محدودی را در جامعه به عقل اختصاص دادیم، این مذهب و برداشت دوام نخواهد آورد. مذاهب فقهی اهل سنت یا مکاتب کلامی و وهابی های فعلی هم همین گونه اند. نمی توانند برای مدت طولانی ادعای دین داری و توانایی اداره جامعه را داشته باشند؛ چون دین و مذهبی که آنها تبلیغ می کنند، ضد عقل و فطرت است و به مرور زمان، راه نابودی را در پیش خواهند گرفت.
مسئله بعدی تطبیق بین دین و محبت در دین اسلام و مکتب شیعه است. تولی و تبری دو فرع از فروغ مذهبی است؛ ولی واقعیت امر این است که ابتنای اصلی مذهب حقه ی امامیه بر ولایت خداوند است و در طول آن ولایت خلفای الهی. این ولایت همان معنای ولای نهفته در تولی و تبری را دارد؛ لذا وقتی از امام صادق (علیه السلام) در این باره پرسش می شود، حضرت در سؤالی استنکاری می فرماید که آیا دین غیر از حب و بغض است(3). اگر این حب و بغض را همان تولی و تبری مندرج در فروع دین بگیریم، دین مساوی حب و بغض نمی شود؛ بلکه حب و بغض جزئی از آن می شود. مسئله ولایت (ولایت با فتحه واو) یک بیان بسیار رسا در احادیث ما است. وقتی دین را این گونه تفسیر کردیم و طبق این تفسیر تعاریف دینی را ارائه دادیم، مجبوریم کارکرد دین را در محدوده محبت تحلیل کنیم و اینکه محبت دارای چه معیارهایی است و چه نتایجی را در بر دارد و هر دینی که مبتنی بر محبت باشد در جامعه کارآیی فراگیرتری خواهد داشت و هر دینی که خشونت محور باشد، به کنج عزلت رانده می شود. امروزه مبلّغان تبشیری مسیحی در برخی سرزمین های اسلامی، دین مسیحیت را دین صلح و محبت معرفی می کنند و باعث فریب جوانان می شوند. رویکرد دروغین و استعماری بهائیت هم این داعیه را دارد. اما اگر کسی عاقلانه به این ادیان بنگرد، چه دین منحرف مسیحیت و چه رویکرد دروغین بهائیت، درمی یابد که در اصل شعار خود دچار نقصان هستند؛ چون دینی که فقط برپایه محبت باشد، اصولا دینی ناقص است. دین قرار است همه ی جوانب زندگی را دربربگیرد و زندگی بشر و به ویژه زندگی اجتماعی، دارای فرازونشیب هایی است که باید برخی را با محبت و برخی دیگر را با ضدمحبت پر کرد. دین تک محوری ناقص است و شاید یکی از دلایل رهبانیت مسیحیت، همین نقص آن باشد. دین علاوه بر آخرت، به امور دنیوی نیز اهتمام داشته و منفک از جامعه نیست؛ لذا کارآمدی دین منوط به اجرای صحیح آن طبق همان بسترهای متفاوت است؛ زیرا درجات معرفت و طاقت مردم متفاوت است و با ارائه متکثر و متنوع دین - بدون افتادن در دام بدعت گذاری و استحسان های قبیح - می توان کارآیی دین را در جوامع بی دین یا جوامعی که دین حضور کمرنگ دارد، بیشتر کرد.
تأثیر علم در کارآیی ادیان
یکی از بحث های مهم درباره ی دین، رابطه دین با علم است. طبق تعبیر اسلام هر علمی که در راه رشد معنوی انسان مؤثر باشد، علم ممدوح است. کارآیی علم به قدری مهم است که علومی که نفعی عاید بشر نمی کنند، در زمره ی علوم قرار نمی گیرند. چنانچه هدف دین، رشد معنوی بشر باشد، علومی که در امور مادی اثر گذارند نیز رنگ و بوی معنویت به خود می گیرند؛ چرا که در تکامل فرد و جامعه مؤثر خواهند بود. همین برداشت و انتظار از علم، از دین هم توقع می رود. ترسیم دینی که با علم مخالفت کند، مانند دوران کلیسا در غرب یا مخالفت های مقطعی اهل تسنن با کلام و منطق و فلسفه، ترسیم ناقصی از دین است که موجب تمسخر آن می شود و در نتیجه، چنین دینی پیروان چندانی پیدا نمی کند و پیروان تقلیدی خود را هم به مرور و با پیشرفت علم از دست خواهد داد. از این جهت آینده از آن دینی خواهد بود که بیشتر بر علم تکیه کند و به دانش اهمیت دهد. در صورت قیاس اسلام با ادیان دیگر، به سادگی می توان دریافت که علم و دانش در اسلام، از اهمیت شگرف و شگفت انگیزی برخوردار است. در بین مذاهب اسلامی نیز احادیث رسیده از هیچ یک از پیشوایان دینی آن مذاهب، به اندازه احادیث مذهب شیعه نیست که در حیطه ها و عرصه های بسیاری ارائه طریق نموده، ذهن ها را رشد داده و به عقل ها مساعدت رسانیده است.کارآمدی دین با توجه به اصول و فروع دین
تقسیم بندی اصول و فروع دین به معنای انفکاک آنها از بدنه دین نیست؛ بلکه عواملی که در طول تاریخ روی داده و احکام فقهی مترتب بر آنها، موجب شد که چند اصل را اصول دین و چند مسئله را فروع دین بنامند. برای اینکه ظرفیت های دین موجب بروز کارآیی آن شود، باید دین را به صورت کامل ارائه کرد. یکی از آفت های معرفی دین، ارائه ناقص و تک بُعدی آن است. می توان دین را با اصول و فروع و از جهتی با تأکید بر فطرت ارائه کرد و از جنبه ای با تأکید بر علم و دانش و عقل گرایی. اما در ارائه ی آن باید دید کامل داشت؛ زیرا دین برای همه ی عرصه های زندگی برنامه دارد و سخن برخی که معتقدند دستورهای دین فقط بعضی از جنبه های زندگی شخصی را تحت پوشش قرار می دهد و نمی تواند در همه ی زمینه ها و همه ی زمان ها ارائه برنامه کند، ناشی از شناخت ناقص آنها از دین است. اگر دین را براساس واقعیت و آنچه پیامبران بیان کرده اند، تعریف کنیم، از گهواره تا گور و بلکه برای قبل و بعد از این دو مرحله هم برنامه دارد. برداشت غلط دیگری که به دین لطمه می زند، این است که آن را دارای انعطاف بدانیم و معتقد باشیم که همراه با تحولات زمان تغییر می کند. این ویژگی در بخش ارائه دین با بستر علمی اش می تواند بیشتر روی دهد. اهل سنت باب اجتهاد را بسته اند و برای حل معضلات جدید، یا سکوت اختیار می کنند یا به استحسان و مسائل مرسله و قیاس متوسل می شوند. اما از آنجا که در مذهب شیعه اصل معقول اجتهاد وجود دارد، دین برای هر زمینه و هر زمانه ای، با هر شرایطی برنامه دارد و این غیر از قبض و بسط تئوریک شریعت است که برخی اهل غفلت بدان تفوه کرده اند و همچنین غیر از تعدد طریق رسیدن به خداوند به اندازه ی نفوس خلایق است. بحث اجتهاد در زمان غیبت امام معصوم (عج)، موجب کارآیی دین در تمام عرصه ها می شود. اجتهاد باعث می شود دین در تفسیر وقایع و قضاوت درباره ی آنها در بن بست گرفتارنشود. البته گفتنی است که اختلاف فتوا نشان دهنده ی تناقض در دین نیست؛ زیرا حلال و حرام اسلام تا ابد ثابت است و این تغییر و تبدل های مقطعی، یا بنا بر اصل ضرورت و تقدیم اهم بر مهم است یا اینکه در مبحث اختلاف فتوا، فقط یکی حق است و بقیه در باطن خود حق نیستند، ولی در ظاهر باید به همان ها عمل کرد و مُصیب هم خواهیم بود.در مجموع می توان گفت که ارائه جامع دین در این زمانه فقط براساس اجتهادی که شیعه بدان معتقد است، میسور است و نباید از فرصت به دست آمده ای که خداوند در زمان حاضر در اختیار ما قرار داده، غافل باشیم و بدانیم که در صورت کوتاهی در این زمینه، هیچ عذری از ما در پیشگاه خداوند و تاریخ پذیرفته نیست.
پی نوشت ها :
1. کلینی، کافی، ج2، ص12.
2. صف: 8.
3. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ص 87.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}