اعتبار تجربه ی درونی
دانشمندان منطق از دیرباز تجربه درونی را یکی از طرق کسب معرفت دانسته و دستاوردهایش (وجدانیات) را از بدیهیات شمرده اند. برخی از فلاسفه نیز در موارد متعدد برای حل مشکلات شناخت شناسی بر آن تکیه کرده و مسائل عدیده ای را از این طریق حل کرده اند.(1) جمعی از دانشمندان علوم اجتماعی از جمله روانشناسان و بویژه ساخت گرایان نیز تجربه درونی را مناسبترین روش شناخت پدیده های انسانی دانسته و در جهت کمال بخشیدن به آن تلاش کرده اند.(2)
از سوی دیگر جمعی از دانشمندان، بویژه رفتارگرایان تجربه درونی را عقیم و بی اعتبار دانسته و دلایل مختلفی بر مدعای خویش اقامه کرده اند که خالی از مناقشه نیست؛(3) برخی از این دلایل یا به تعبیر بهتر این اشکالها صرفاً بر محدودیت کارایی تجربه درونی و برخی دیگر به ضرورت دقت بیشتر در کاربرد این روش و دشوار بودن استفاده از آن دلالت دارد و سایر اشکالها اموری مشترک بین تجربه درونی و تجربه بیرونی بلکه دیگر روشهاست و در هر حال توان بی اعتبار ساختن مطلق تجربه درونی را ندارد.(4)
از آنجا که بررسی کامل این موضوع و ادله طرفین نزاع نه با بحث اجمالی، سازگار است و نه ضرورت دارد، صرفاً به منظور روشن شدن دیدگاه خود به ارزیابی اجمالی برخی از اشکالهای وارد بر تجربه درونی بسنده می کنیم.
1.داده های درون نگری فاقد خصیصه های «معرفت علمی» است. برخی مدعی شده اند که اصولاً دستیابی به معرفت علمی از طریق تجربه درونی به دلایلی امکانپذیر نیست که این دلایل عبارتند از:
الف)حالات درونی به عنوان موضوع این روش به دو بخش آگاهانه و غیرآگاهانه تقسیم می شود. بخش آگاهانه به لحاظ آنکه به محض توجه، یا تغییر ماهیت می دهد یا به کلی از بین می رود و در نتیجه یا اطلاعی نسبت به آن حاصل نمی شود یا داده های روش درونی مطابق با واقعیت نبوده، علم کاذب است؛ بخش غیر آگاهانه هم که از قلمرو تجربه درونی خارج است، و تجربه درونی تنها از حالات آگاهانه می تواند خبر دهد؛ چون لازمه تجربه درونی آگاهی است.
ب)حداکثر کارایی تجربه درونی نشان دادن حالات درونی است؛ ولی از نشان دادن علتهای این پدیده ها ناتوان است در صورتی که قانون علمی گزاره ای است که از رابطه و وابستگی یک پدیده به علت خویش حکایت دارد. بنابراین تجربه درونی نقطه آغاز آگاهی است؛ ولی دقیقاً از همان نقطه ای که علم آغاز می شود داده های تجربه درونی پایان می پذیرد.
ج)معرفت علمی باید همگانی باشد و تأیید دانشمندان مختلف همان رشته علمی را به همراه داشته، قابل ارزیابی و داوری به وسیله دیگران باشد؛ ولی دستاوردهای تجربه درونی شخصی است و واجد توافق آرا ( حتی از سوی کسانی که اعتبارش را پذیرفته اند) نیست و به دلیل شخصی بودن، قابلیت تکرار و در نتیجه قابلیت ارزیابی به وسیله دیگران را ندارد.
د) داده های تجربه درونی برای تأمین توافق همگانی و سایر امور یاد شده، باید ابتدا به صورتهای ذهنی تبدیل شود و سپس در قالب الفاظ و عبارات ریخته شود تا قابل انتقال به دیگران باشد و به اصطلاح فلسفی باید از علم حضوری (تجربه درونی)، علم حصولی (صورتهای ذهنی) ساخت.
2.اثرپذیری بسیار تجربه درونی داده هایش را بی اعتبار می سازد. تجربه درونی از عوامل فراوانی تأثیر می پذیرد که اعتبار داده های آن را از بین می برد و نمی تواند مبنای تحقیقات علمی باشد، ارزشها و معتقدات شخص مشاهده کننده، آموزشهایی که در این زمینه می بینند، خودفریبی، فاصله بین مشاهده رخداد روانی و گرایش آن، آفات کلی شناخت نظیر تقلید، تعصب، بلاهت، هیجان، اشتباهاتی که در مراحل مختلف تبدیل مشاهده به علم حصولی صورت می گیرد و آسیبهای فراوان ذهن که موجب گشت پس از رواج تجربه درونی از آن دست برداشته به رفتارگرایی روی آورند، همه از عواملی است که اعتبار داده های تجربه درونی را بکلی از بین می برد.
3.دستاوردهای این روش بسیار ناچیز است. کارایی روش درونگری بسیار محدود است و این داده های محدود آنقدر ارزش ندارد که تحقیقات علمی را به آن متکی سازیم، بویژه اگر نقصهای دیگر را در نظر گیریم و زمان و امکانات بسیاری را که برای دستیابی به این متاع قلیل ضرورت دارد، مورد توجه قرار دهیم؛ از یکسو تجربه درونی تنها حالات آگاهانه و عوامل خودآگاه را به ما نشان می دهد و از سوی دیگر به وسیله کسانی که تعلیمات لازم را دیده باشند قابل اجراست. بعلاوه درباره رفتار انسانها در سنین بالا اطلاعاتی در اختیار پژوهشگر قرار می دهد و درباره انسانهای دیگر به لحاظ آنکه قابلیت تجربه درونی را ندارند، هیچ داده ای در اختیار قرار نمی دهد. همچنین از ابتکارات و جنبه های بسیار متعالی انسانی نظیر چگونگی سرودن شعر، نبوغ و عشق- که مهترین عوامل مؤثر در پدیده های انسانی هستند- حکایتی ندارد و اصولاً اینها قابل شناسایی با روش تجربه درونی نیستند. همچنین از فعل و انفعالات مادی که ورای این حالات درونی است و نیز از چگونگی و مکانیسم زوال و بقاء و بازسازی و تحول آنها هیچ اطلاعی نمی توان کسب کرد.
4.دلیل کافی برای اعتبار این روش وجود ندارد. مخالفان اعتبار تجربه درونی می گویند مهمترین دلیل طرفداران اعتبار و روایی تجربه درونی این است که:« عالم انسانی با عالم طبیعت متفاوت است رفتار انسان متکی به اراده آزاد، آگاهی و نیت بوده و هدفدار است؛ در صورتی که ورای رفتار پدیده های طبیعی چنین اموری وجود ندارد. رفتار انسانها متکی به مفاهیم اعتباری بوده و عالم انسانی عالم اعتبار است و تابع قواعدی است که خود وضع می کند، و هر فرد از جامعه دریافت می کند»؛ ولی این دلیل از اثبات آن مدعا ناتوان است؛ زیرا اولاً، تفاوت موضوع موجب تفاوت روش بررسی نمی شود؛ ثانیاً، اراده، آگاهی، نیت و هدف از طریق آثار آنها و نمودهایشان با تجربه بیرونی قابل شناخت و ارزیابی است؛ ثالثاً، چنانکه قبلاً هم اشاره شد حتی اگر از طریق درون نگری تا حدی آنها را بشناسیم، نیازمند ضمیمه شدن تجربه بیرونی است تا شناختی کافی که بتوان بر اساس آن علمی را بنیان گذارد حاصل شود. بنابراین، دلیل محکمی بر اعتبار تجربی درونی وجود ندارد.
به نظر می رسد در اشکالهای یاد شده جانب افراط و مبالغه پیش گرفته شده است و از تجربه درونی توقعی بیش از آنچه در توان آن بوده و طرفداران این روش مدعی اند داشته اند. بر این اساس پیش از ارزیابی اجمالی امور یاد شده به این نکته باید توجه کنیم که مقصود از بها دادن به تجربه درونی و ضرورت بهره گیری از آن در علوم انسانی این نیست که علوم انسانی را باید تنها بر پایه تجربه درونی بنیاد کرد و از هیچ روشی بجز آن نباید سود جست. همچنین منظور این نیست که با این روش کلیه پدیده های انسانی قابل کشف و ارزیابی است؛ چنانکه نباید پنداشت که این روش مبرا از هرگونه نقص یا محدودیت است؛ حتی منظور این نیست که این روش در مقایسه با روشهای دیگر از نقص و محدودیت کمتری برخوردار است.
حال پس از یادآوری نکته فوق به بررسی انتقادات یاد شده پرداخته و در پایان از امتیازات آن با جهان سخن خواهیم گفت.
1.اینکه حالات روانی و دریافتهای درونی به محض توجه به آنها یا تغییر ماهیت داده یا به کلی محو می شوند ادعایی بسیار مبالغه آمیز است؛ اگر برخی از حالات روانی نظیر خشم و هیجان چنین ویژگی داشته باشند بخش عظیمی از ادراکات افعالی و انفعالات نفسانی چنین نبوده و انسان با کمال دقت می تواند آنها را بدون واسطه درک و فهم کند و از آنها صورت برداری نماید. گذشته از آنکه حالات مندرج در بخش نخست نیز به محض حصول به وسیله ذهن عکسبرداری می شود و درک تصویرهای ذهنی جز از طریق تجربه درونی امکان پذیر نیست یا دست کم مطمئنترین روش آن تجربه درونی است.
نشان ندادن رابطه و پیوند علی نیز کلیت ندارد و چنانچه علت و معلول هر دو امر نفسانی باشند با تجربه درونی قابل درک می باشند. بگذریم از آنکه این بیان از اثبات عدم کارایی این روش در بخشهای توصیفی علوم اجتماعی ناتوان است.
توافق دانشمندان در امور روانی نیز قابل تحصیل است و تنها تفاوتی که بین تجربه درونی و بیرونی در این زمینه وجود دارد کمی و زیادی موارد توافق است و گرنه در تجربه بیرونی هم موارد عدم توافق یافت می شود.
قابلیت ارزیابی به وسیله دیگران و همگانی بودن آن نیز امکانپذیر است. هر دانشمندی می تواند دریافتها و داده های درون نگری دانشمند دیگر را از طریق تجربه درونی خویش و دانشمندان یا افراد تعلیم دیده ارزیابی کند و صحت و سقم آن را دریابد، چنانکه در تجربه بیرونی عمل می شود.
عواملی که در دریافتهای درونی مؤثر شمرده شد در کل، اختصاص به تجربه درونی ندارد و در تجربه بیرونی نیز وجود دارد، هر چند ممکن است میزان تأثیر برخی از آنها در تجربه درونی بیشتر باشد.در هر صورت تأثیر آنها در حدی نیست که به هیچ وجه قابل پیشگیری یا اندازه گیری نباشد و اعتبار دریافتهای تجربه درونی را از بین ببرد.
محدودیت های درون نگری هر چند تا حد بسیاری قابل قبول است؛ ولی سخن در اصل کارایی این روش و اهمیت داده های آن است. این محدودیت ها نه اصل کارایی روایی و اعتبار این روش را نفی می کند و نه از اهمیت داده های آن می کاهد. این مطلب با توجه به این نکته بخوبی روشن می شود که: در شناخت پدیده های انسانی کمیت صرف نباید مورد توجه باشد و غلبه امور کیفی بر کمی در نظر گرفته شود و گاه غفلت از یک عنصر، کل شناخت و دستاوردهای دیگر روشها را دگرگون می سازد و محقق را از شناخت دقیق امور انسانی به کلی محروم می کند. این نکته نیز قابل توجه است که واقع نمایی و نیز اطمینان حاصل از تجربه درونی در اکثر موارد قابل مقایسه با روشهای دیگر نیست. گذشته از آنکه برخی از اموری که از قلمرو تجربه درونی خارج است با روشهای دیگر نیز قابل شناخت نیست مانند مکانیسم سرودن شعر به وسیله شاعران بزرگ و... و برخی چندان نقشی در شناخت پدیده های انسانی ندارند مانند آگاهی از فعل و انفعالات مادی که ورای حالات روانی از قبیل شناخت، اراده و... وجود دارند.
اگر دلایل طرفداران تجربه درونی به منظور اثبات این موضوع باشد که تنها روش شناخت کافی و لازم برای دستیابی به قوانین پدیده های انسانی و اجتماعی تجربه درونی است، حقیقت این است که دلایل توان اثبات چنین مدعایی را ندارند ولی اگر مقصود کارایی و اعتبار این روش در زمینه های خاص به منظور کاملتر ساختن و دقیقتر نمودن شناخت انسان از پدیده های اجتماعی باشد سخن درستی است.(5) هنگامی که هر محققی آثار ترس، هیجان، یا رفتار آگاهانه و مبتنی بر اراده آزاد را مشاهده می کند و می گوید این انسان ترسیده است یا دچار هیجان شده یا تصمیم گرفته و فلان رفتار از او سر زده، بنابراین بین امور یاد شده و رفتار او رابطه علی وجود دارد، مقصودش از ترس، هیجان، آگاهی و انتخاب امری فراتر از آثار ظاهری است. امری که تا نمونه ای از آن را در خود نیافته باشد با دیدن این آثار هرگز به آن پی نخواهد برد. از این نمونه ها در زندگی اجتماعی فراوان یافت می شود حال در مقام داوری نیز اگر بخواهیم با تجربه بیرونی موضوع را ارزیابی کنیم تا ببینیم اگر هیجان نباشد چنین رفتاری از وی سر می زند آیا نمی توان با ارزیابی نمونه های دیگر هیجان و رفتارهای ناشی از آن، موضوع را بررسی کرد و آن نظریه را ابطال، تأیید یا اثبات کرد.
همچنین رفتار انسان تابع قواعدی است که انسان با اختیار خویش در پرتو زندگی اجتماعی وضع می کند و هر فرد آن را در جامعه یاد می گیرد و با توجه به هدفها و ارزشهای مورد قبول خود، کنش متقابل نمادین با دیگر افراد جامعه برقرار می سازد. این امر ایجاب می کند که برای فهم رفتار انسان، محقق که از تجربه درونی استفاده می کند خود را به جای فرد یا گروه مورد پژوهش قرار دهد و در جهانی که آنها در آن زندگی می کنند وارد شود و مانند فردی از آنان به باز- زیستن زندگی آنها (همدلی) بپردازد تا دریابد که: اگر خود به جای آنان بود چه می کرد، مکانیسم صدور رفتار وی چگونه بود و چه عناصری در آن مؤثر بوده و میزان تأثیر هر یک تا چه حد است. با صرف مشاهده ظاهر رفتار نمی توان به فهم صحیح و دقیق پدیده های اجتماعی رسید. این بیان نیز ضرورت بهره گیری از درون نگری به معنای مورد نظر ما را روشن می کند و در برابر انتقادات مخالفین مقاومت می کند.(6)
از آنجا که در مقام بیان ادله طرفداران تجربه درونی نیستیم به همین مقدار توضیح در این زمینه اکتفا می شود.
خلاصه آنکه درون نگری باید به عنوان روشی دارای اعتبار و روایی در پدیده های اجتماعی در مقام شکار و داوری مورد توجه قرار گیرد و از محدودیتهای عوامل مؤثر در آن غفلت شود. همانطور که نقص و محدودیت دیگر روشها در شناخت پدیده های اجتماعی با درون نگری اصلاح می شود، محدودیت و نقص آن نیز به کمک دیگر روشها مرتفع شده و نیز دستاوردهای دیگر روشها به عنوان مؤید و یا ناقص دریافتهای آن با حفظ کارایی و روایی نیز روشن شده و میزان آن در نظر گرفته می شود، تا در نتیجه با بهره گیری از روشهای متنوع و متعدد شناختی هر چه کاملتر و دقیقتر از پدیده های اجتماعی حاصل شود.
پی نوشت ها :
1-مانند مرحوم علامه طباطبایی در کتاب روش رئالیسم، مقاله «پیدایش کثرت در ادراکات» و آموزش فلسفه؛ ج1.
2-وونت و تیچنر دو روانشناس برجسته مکتب ساختگرایی هستند که از روایی و اعتبار روش تجربه درونی دفاع کرده اند. ر.ک: به: مکتبهای روانشناسی.
3-اگوست کنت، امانوئل کانت، هنری مودسلی و بویژه واتسون از دانشمندانی هستند که در کارایی و اعتبار تجربه درونی تردید کرده و به گمان خود دلایلی بر بی اعتباری آن اقامه کرده اند.
4-ر.ک:
-Diamond,Solomon;The Roots of Psychology;pp.58-71
-دفتر همکاری حوزه و دانشگاه؛ مکاتب روانشناسی و نقد آن؛ج1، فصل سوم.
-راین، آلن؛ فلسفه علوم اجتماعی؛ چ اول، 1367.
-فروند، ژولین؛ آراء و نظریه ها در علوم انسانی؛ چ1، 1362.
5-ماکس وبر مدافع سرشناس درون نگری و همدلی در پدیده های اجتماعی نیز مدعایی بیش از این ندارد و به ضرورت استفاده از تجربه بیرونی برای محک زدن تجربه درونی تصریح کرده است. ر.ک:
The Idea of Social Science and Its Relation to Philosophy;p.112
6-برای توضیح بیشتر در زمینه درون نگری و دلایل موافقان و مخالفان آن رجوع شود:
-The Idea of Social Science and Its Relation to Philosophy,ch.4.
-The Roots of Psychology.
-آراء و نظریه ها در علوم انسانی.
-جامعه شناسی ماکس وبر؛ فصل سوم.
-علم و دین؛ فصل هفتم.
-کند و کاوها و پنداشته ها؛ فصل دوم.
-فلسفه علوم اجتماعی؛ فصل ششم و هفتم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}