هالیوود، صنعتی برای تئوریزه کردن جنگ در جهان
کشور ایالات متّحده در فاصله ی سال های 1930 و 1949 میلادی ابتدا با یک رکورد اقتصادی حادّ مواجه شد و سپس در سال های جنگ جهانی دوم بهبود اقتصادی درخشانی را شاهد بود. در سال های اوّلیه ی دهه ی 1940م. درآمد اکثریت مردم
نویسنده: سید ابوالحسن علوی طباطبایی
کشور ایالات متّحده در فاصله ی سال های 1930 و 1949 میلادی ابتدا با یک رکورد اقتصادی حادّ مواجه شد و سپس در سال های جنگ جهانی دوم بهبود اقتصادی درخشانی را شاهد بود. در سال های اوّلیه ی دهه ی 1940م. درآمد اکثریت مردم به حدّی بود که تنها به هزینه ی ضروری ترین ما یحتاج زندگی شان می رسید. قیمت ها در بورس سهام به پایین ترین سطح خود رسیدند. «فرانکلین روزولت» در انتخابات ریاست جمهوری فاجعه ی بحران اقتصادی را به گردن رئیس جمهور قبلی یعنی «هربرت هوور» انداخت و به این ترتیب پیروز شد. دولت روزولت گام هایی برای رونق دادن به اقتصاد کشور برداشت. «دولت بهبود ملّی» که در سال 1933م. تشکیل شد به فعالیت های شرکت های بزرگ، مانند «تراست ها» و «الیگوپولی» که هر دو در اختیار یهودیان بودند با دیده ی اغماض نگریسته و در عین حال با اتّحادیه های کارگری هم با مدارای بیشتری رفتار کرد. هر دو سیاست بر هالیوود تأثیر جدّی داشت. این بهبود اقتصادی ناموزون بود و بحران دیگری را در سال های 1937-1938م. به وجود آورد. با دخالت دولت در امور اقتصادی رکورد اقتصادی پایان یافت، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد ولی آمریکا تا حمله ی ژاپن به «پرل هاربر» در تاریخ هفتم دسامبر 1941م. بی طرف ماند.
از نوامبر 1939م. شرکت های تسلیحاتی اجازه یافتند که محصولات خود را در خارج از کشور بفروشند آمریکا در سال 1941م. وارد جنگ شد ولی در آن زمان 3 میلیون بیکار در کشور وجود داشت. جنگ باعث توسعه ی اقتصاد در ایالات متحده گردید. قدرت خرید و سطح زندگی به ظاهر بالا رفت. کمبود کالا وجود داشت ولی بیشتر صنایع فروش خود را غالباً به میزان 50 درصد یا بیشتر افزایش دادند. با افزایش بی نظیر میزان حضور مردم در سینماها، صنعت سینما هم از رونق زمان جنگ بهره مند شد.
منتقدان سینمایی در دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم، در پی یافتن نشانه هایی از بلوغ و کمال هنری و اجتماعی در هالیوود بودند. بعضی از آنها به این نتیجه رسیدند که طیّ سال های 1946 و 1947م. تولید فیلم های ژورنالیستی نیمه مستند و اجتماعی در هالیوود افزایش چشمگیری یافته است. واردات فیلم از کشورهای اروپایی به ویژه آثار نئورئالیسم ایتالیا در این زمینه تأثیری بسیار داشت. استفاده از بازیگران آماتور که کارشان را به اندازه ی حرفه های خوب ارائه می کردند و در لوکیشن های واقعی و نه در مکان های مصنوعی ساخته شده بودند در سینمای آمریکا که تا آن زمان تابع سیستم استودیویی بود، بسیار تأثیر گذاشت. در غالب فیلم های داستانی از تمهیدات مستند، مانند فیلمبرداری در لوکیشن (مکان واقعی وقوع داستان) و ارجاعات به گنیجینه ی غنی موضوعات واقعی استفاده می شد.
هالیوود در همین دوران یعنی بین سال های 1945 تا 1949م. اقدام به تولید مجموعه ای از فیلم های مسئله دار موفقیّت آمیز از حیث تجاری نمود که با مسائل حسّاسی چون تبعیض نژادی و اجتماعی علیه سیاهان و یهودیان سرو کار داشتند. البته انتظار نمی رفت که این گرایش ها و سمت گیری ها به حدّ کمال رسیده و در نهایت قادر به تأثیرگذاری بر فرهنگ سینمایی آمریکایی باشند.
دو سال پیش از این تاریخ هنگامی که اتّحادیه های هالیوود برای برگزاری کنگره ی نویسندگان به منظور کمک به امور جنگی به دانشگاه کالیفرنیا ملحق شدند، تماس های آنها از جانب مطبوعات و از جانب یکی از کمیته های کنگره به عنوان یک توطئه ی کمونیستی مورد حمله قرار گرفت و هنگامی که «چارلی چاپلین» در یک سخنرانی در نیویورک خواستار گشایش جبهه ی دوم در اروپا شد، در هالیوود و در سراسر کشور مورد نکوهش قرار گرفت.
از سال 1944م. تا آخر دهه ی 1950م. بیش از نیمی از کلّ محصولات هالیوود مستقیماً با جنگ ارتباط نداشت. با ادامه ی جنگ در تولید فیلم های جنایی که به نمایش جنایت، سکس و نوشخواری می پرداختند، نوعی افزایش پدید آمد. موجی از فیلم های مذهبی نیز ساخته و رو به گسترش بود. در سال 1946م. هر هفته در آمریکا در حدود نود میلیون بلیط سینما فروخته شد به طوری که هالیوود موفق ترین سال خود را سپری کرد. در سال 1946م. نیز کمیته ی فعالیتهای غیرآمریکایی برای بررسی نفوذ کمونیست ها در هالیوود تشکیل شد و فهرست سیاهی از افراد مظنون تهیه گردید و بالاخره در سال 1948م. تلویزیون به عنوان یک تهدید جدّی برای صنعت سینما، رو به رشد و گسترش بود.
کار به نحوی ارائه می شد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند. در میان فیلم هایی که از سال 1945م. به بعد در این زمینه تولید شد کمتر فیلمی در خصوص جنبه های صلح آمیز انرژی هسته ای ساخته شد.
سینمای علمی- تخیّلی طبق دیدگاه و نظریه ی اندیشه پردازان سیاسی هالیوود که غالباً یهودی بودند و با برنامه ریزی های درازمدت، مسائل سیاسی - اجتماعی را تحت نظر داشتند، عمل می کرد. در غالب این گونه فیلم ها همواره خطر نابودی ناشی از پرداختن به این دانش و فناوری مطرح شد.
سوژه ی بمب اتمی برای فیلم سازان هالیوود همواره جذّاب و افسون کننده و هم تحریک کننده بوده است و البته پرداختن به چنین سوژه ای همواره با اصول شادی برانگیز و ملودرام های خوش فرجام سینمای هالیوود تضادّ کامل داشته است. همچنین علت اینکه طیّ سه دهه ی بعد از آن و حتی تا سال های اخیر فیلم های بسیار کمی در خصوص موارد خطرآفرینی بمب اتم ساخته شده، ممکن است این باشد که نویسندگان، کارگردانان و تهیه کنندگان هالیوود، شخصاً همچون تماشاگران سینما نسبت به پرداختن به مفاهیم بمب اتم تمایلی از خود نشان نداده اند.
فیلم آغاز یا پایان (1946م.) به کارگردانی «نورمن تاروگ» نخستین تلاشی است که از سوی هالیوود در این مورد به عمل آمد نورمن تاروگ (1899-1981م.) کارگردان مشهور و درجه دوم آمریکایی است که بیشتر برای کمپانی های متروگلدوین، مایر و پارامونت کار می کرد. فیلم های معروف او ماجراهای تام سایر و شهر پسرها (هردو در سال 1938م.) و تام ادیسون جوان (1940م.) است و همچنین فیلم های کمدی برادران استوج (معروف به سه کله پوک) و فیلم های موزیکال «الویس پریسلی» خواننده ی جاز معروف را در دهه ی 60 کارگردانی کرده است. فیلم آغاز یا پایان تحت نظارت دقیق دولت آمریکا ساخته شد و اهداف سازندگان آن این بود که ماجرای ساختن بمب اتمی و فرو ریختنش بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را به گونه ای توجیه کنند و موجّه جلوه دهند.
چارچوب داستان فیلم، تخیّلی بود، هرچند که بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده بود. در کنار داستان اصلی یک روایت عاشقانه بین یک دانشمند فیزیک و همسر جوانش نیز مطرح شده بود. این فیلم بازسازی ماجرای پروژه ی مانهاتان بود. در این فیلم جوزف کالیا در نقش فِرمی دانشمند و فیزیکدان ایتالیایی ظاهر می شد و سایر شخصیت هایی فیلم بازیگران معروفی بودند که نقش فیزیکدانان و سیاستمداران درگیر در ماجرا را ایفا می کردند. این فیلم اطلاعات اندکی درباره ی عملکرد بمب اتمی و یا افرادی که آن را ساخته بودند به تماشاگر می داد. «براین دانلوی» در نقش نمادین کلیّه ی افسران ارشدی که پروژه ی مانهاتان را سازماندهی کرده بودند، در این فیلم حاضر می شود. او در سکانسی از فیلم به تأسیساتی نامعلوم و نامشخص اشاره می کند و می گوید:
«دستگاه اتم شکن سیکوترون را در آنجا قرار دهید.»
ولی این صحنه بعدها به دلایل امنیتی سانسور شد. «تام درک» در نقش یک نابغه ی جوان که دچار شکّ و تردید شده است ظاهر می گردد. او به استفاده از اتم برای صلح می اندیشد ولی دیگران نسبت به وی بی توجّه هستند.
این فیلم به طور کلّی اثری ضعیف و تا اندازه ای مضحک است. یکی از صحنه های خنده دار آن، فیلم خبری مستندی است که به صورت جعلی ساخته شده و در آغاز فیلم به نمایش درمی آید. در این فیلم نشان داده می شود که گروهی از دانشمندان اتمی فیلم یک کپسول زمان را دفن می کنند و نخستین آزمایش بمب در لوس آلاموس مکزیک و در نهایت بر روی دو شهر ژاپن انجام می شود. فیلم آغاز یا پایان از جهت جنجال و بحثی که در مورد استفاده از بمب اتمی به دنبال دارد، موضع خاصّی را انتخاب نمی کند و پیام فیلم برگرفته از عنوان آن است به این معنا که بشر باید به خاطر بهتر شدن و پیشرفت زندگی انسان انرژی هسته ای را مهار کرده و تحت کنترل درآورد و یا در غیر این صورت امکان نابودی کامل کره ی زمین در پیش خواهد بود. البته منظور آن است که این مهار کردن و تحت کنترل داشتن انرژی هسته ای تنها از عهده ی آمریکاییان برمی آید، چنانچه در فیلم های دیگر هالیوود دیده ایم که افراد قدرتمند شرور همواره با در دست داشتن اسلحه ی اتمی جهان را در معرض خطر قرار داده اند و قهرمان آمریکایی یا انگلیسی در نهایت آنها را پس از طیّ ماجراهایی نابود کرده و جهان را نجات داده است. بهترین نمونه ی این فیلم ها، فیلم جیمز باند مأمور دو صفر هفت است.
پرداختن به بمب اتم در مجموعه های سینمایی آن زمان که با عنوان سریال سینمایی معروف شده بودند، نیز دیده می شود. در این فیلم ها که نخستین سریال های سینمایی عصر اتم محسوب می شوند، دستگاه های ضدّ اتم مورد استفاده قرار می گیرند، مثلاً در فیلم شهر گمشده ی جنگل (1946م.)، هنرپیشه ی معروف آن زمان «لایوبل اتویل» را می بینیم که از بالای کوه های هیمالیا جنگ سوم جهانی را راه انداخته است. او با ارائه ی عنصر متوریوم 245 به عنوان تنها عنصری که قادر است بمب های اتمی را نابود سازد این تهدید را انجام می دهد.
در فیلم سرخپوش (1946م.)، از نوع همین سریال ها، مادّه ی سیکلوترودایکس کشف می شود که تشعشات قدرتمند ناشی از آن با ایجاد یک مدار کوتاه قادر است سلاح های اتمی را از کار بیندازد و بالاخره آنکه افراد شرور در فیلم های بیوه سیاهپوش (1947م.) و مرد اتمی علیه سوپر من (1950م.) که هر دو سریال هستند، از نیروی اتمی برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند.
تولید این نوع فیلم های دنباله دار در هالیوود از سال 1912م. آغاز و تا سال 1956م. ادامه داشت. اینها غالباً فیلم های پرحادثه، سراسر هیجان و دارای صحنه های زد و خورد بودند که بیشتر مخصوص تماشاگران نوجوان و جوان ساخته می شدند. در این فیلم ها به نحو مبالغه آمیزی به شرح قهرمانی های یک شخصیت زورمند و افسانه ای که ضمناً مدافع عدالت و خوبی نیز بود و در ماجراهای خطرناک به مبارزه با دشمنان متعدد و شرور سرگرم می گشت، پرداخته می شد. آنها در واقع تصویری از اهداف سیاسی هالیوود را در قالب یک کار صرفاً سرگرم کننده و سطحی به تماشاگر ارائه می دادند و با فریبکاری و در رؤیای تماشاگر، جهانی تخیّلی و دور از واقعیت را ایجاد می کردند که تأثیرات سوء سیاسی و اجتماعی آن تا سال ها در ذهن و فکر او باقی می ماند.
پایان دنیا یا تهدید به این رویداد برای بشر همواره مسئله ای هولناک به صورت تصویری یا مکتوب مطرح شده است و برای فیلم سازان تا اواخر دهه ی 1980م. مسئله ای پیچیده و با نگرش های متفاوت بوده است. بعضی ها آن را به خاطر دخالت یک پیشوا یا برگزیده ی دینی برای نجات بشر یا نفوذ بر انسان ها نگریسته اند که در داستان فیلم هایشان به صورت آشکار شدن نشانه ها و علائم الهی بوده است. گروهی دیگر از فیلم سازان نیز این رویداد را امری احتمالی دانسته اند و با کمک تمهیدات ویژه و فیلم های مستندی که از مصایب طبیعی گرفته شده، فیلمی را با درونمایه ای جذّاب ارائه کرده اند.
از همان سال ها سینمای علمی - تخیّلی به مسائل مذهبی و الهی نیز نگاهی ویژه داشت. رخدادهای پایان دنیا در این فیلم ها گاهی به واسطه ی وجود هیولاهای ساخته ی دست بشر، در افتادن با طبیعت، انفجارهای اتمی شدید، کشفِ مناطق ناشناخته و مسائل نظیر آن بود و گاهی هم ریشه ی این حوادث را به خارج از زمین نسبت می دادند. ولی چنانچه اشاره شد در بعضی از فیلم ها مشیّت الهی بر آن قرار می گرفت که کره ی زمین به طور کامل در معرض نابودی قرار گیرد ولی در لحظه ی آخر نجات یابد. در اکثر فیلم های علمی - تخیّلی پایان دنیا و داوری نهایی و روز قیامت عباراتی مترادف یکدیگر بودند.
نخستین استفاده از این درونمایه در فیلم تجربی مرگ خورشید ساخته ی «ژرمن دولاک» در سال 1920م. دیده می شود. فیلم هایی مذهبی مانند کشتی نوح ساخته ی «مایکل مورتیز» در سال 1929م. و فیلم های مذهبی بعد از آن به صورت مستقیم و غیرمستقیم حضور خداوند را در زندگی بشر ارائه دادند. در دهه ی 1940 م. و 1950م. در سینمای آمریکا گاهی حضور پیدا و ناپیدای ذات الهی را شاهد هستیم. مثلاً در فیلم جبرئیل بر فراز کاخ سفید (1933م.) جبرئیل به کمک رئیس جمهور آمریکا می شتافت و مسائل مملکت را حلّ و فصل می کرد و در فیلم صدای بعدی که می شنوید (1949م.) خداوند به کمک انسان آمده و زندگی اش را تغییر می دهد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا و شوروی نسبت به هم مظنون شدند و در واقع از هم می ترسیدند. هر یک از آنها در باره ی پیشرفت آینده ی دنیا عقاید مخصوصی داشتند. رهبران کمونیست ظاهراً مبارزات طبقاتی و اصل برابری تمام انسان ها، سهیم بودن در مالکیت و عدم تمرکز قدرت در حکومت مرکزی را دنبال می کردند و میخواستند که انقلاب و نظام کمونیستی همه جا گیر شود. در حالی که آمریکاییان که پیرو نظام سرمایه داری بودند، کشورهای کمونیستی را به مانند زندان بزرگی می دانستند که برای جلوگیری از گسترش آن می بایست اقدام می کردند. آنها از جنگ دیگری مانند جنگ جهانی دوم واهمه داشتند و این طرز تفکّر جنگ سرد را به وجود آورد. ارتش آمریکا به بهانه ی جلوگیری از پیشروی های روسیه، در اروپای غربی ماندگار شد. آمریکا ثروتمندترین قدرت جهانی بود و می توانست سلاح و لشگر برای دفاع از کشورهای اروپای غربی در اختیار آنها بگذارد و مهمتر از همه اینکه، آمریکا تنها کشوری بود که قوی ترین سلاح شناخته شده یعنی بمب اتمی را در اختیار داشت. گرچه روسیه ی شوروی سربازان بیشتری در اختیار داشت ولی هیچ گاه جرئت حمله را به خود نمی داد، چون آمریکا مدّعی بود که می تواند تمام شهرهای روسیه را به وسیله ی این بمب با خاک یکسان کند.
«هری ترومن» رئیس جمهور آمریکا نیز کمونیسم را نیروی اهریمنی می دانست که قادر بود آزادی فردی را سرکوب کند. او در سخنرانی هایش به مردم قول می داد که در همه جا از «مردم آزاد جهان» حمایت کند و این خود یک شگرد سیاسی آمریکا به شمار می رفت. «طرح مارشال» نیز که توسط وزیر خارجه ی آمریکا اعلام شد همچون کمربندی، تعدادی کشور غیرکمونیستی را که جزو پرده ی آهنین کمونیسم نبودند، در برگرفت و با هم «ناتو» یا «پیمان آتلانتیک شمالی» را تشکیل دادند که مرکز آن فرانسه بود.
قبل از سال 1951م. جنگ کره پیش آمد که آمریکا به نفع کره ی جنوبی در برابر کره ی شمالی و ظاهراً برای جلوگیری از تسلط کامل کمونیست ها بر تمام خاک کرده و به عنوان نیروهای سازمان ملل وارد جنگ شد و تا مرز چین هم پیش رفت. فرمانده ی آمریکایی نیروهای سازمان ملل که «ژنرال مک آرتور» قهرمان جنگ جهانی دوم بود قصد داشت پایگاه های جنگی چین در منچوری را بمباران کند. اوضاع بسیار بحرانی شد و مجدّداً بحث و درگیری با شوروی و استفاده از بمب اتم مطرح شد، اما به دستور «ترومن» ژنرال مک آرتور را اخراج کردند و مذاکرات صلح در سال 1952م. آغاز شد.
آمریکایی ها توانستند از میانه ی جنگ سرد آسیا، برای خود، کشورهای دوست به دست آوردند و در برابر گسترش کمونیسم از منطقه دفاع کنند. به این اتّحاد عنوان «سازمان پیمان جنوب شرقی آسیا یا سیتو» اطلاق شد و آمریکایی ها با کشورهای خاورمیانه در این مورد متّحد شدند. هدف اصلی این پیمان، ایجاد یک سلسله پایگاه های نظامی در حاشیه ی مرزهای جنوب شوروی بود تا از گسترش کمونیسم به جنوب جلوگیری و از مخازن نفت که مورد نیاز کشورهای غربی بود، حفاظت کند.
درونمایه ی اصلی این فیلم ها در دهه ی 1960م. چند مضمون ثابت را دنبال می کرد:
1- مسافرت فضایی، که در دنیای واقعی با موشک ساخته شده توسط وزیر «فن براون» درجنگ جهانی دوم امکان آن به وجود آمد؛
2- مضمون به رسمیت شناختن اهمیّت انسان در جهان؛
3- و بالاخره پایان کار دنیا و نابودی آن در صورتی که بشر به طریقی از جمله آزمایشات اتمی، در تخریب آن بکوشد.
البته مهملات هالیوود و جنگ سرد بین شرق و غرب هم در این گونه فیلم های سینمایی تأثیر خود را باقی گذاشته بود. ترس از بمباران به وسیله ی شوروی ها دائماً به عنوان یک اهرم تهدید کننده از طریق مطبوعات، رادیو و اختراع جدید آن یعنی تلویزیون، سال ها تکرار می شد.
فیلم های علمی - تخیّلی نیز با طرح داستان هایی از حمله ی بیگانگان فضایی به کره ی زمین، فضای جامعه را دچار وحشت می کردند. در فیلمی به نام مریخ سیّاره ی سرخ (1925م.) یک دانشمند با تحقیقاتش به کشف جامعه ی متمدّن و پیشرفته در کره ی مریخ نایل می شود و پی می برد این سیّاره به وسیله شخص خداوند اداره می شود. ضمناً در این فیلم می بینیم که کره ی زمین به خاطر نوعی تجدید حیات مذهبی از میان می رود و مردم شوروی، دولت کمونیست خود را سرنگون می سازند. ولی چنانچه اشاره شد درونمایه ی اصلی فیلم های علمی - تخیّلی در آن دوره یکی پایان کار دنیا و دیگری فاجعه ی انفجار بمب اتم بود. تصویری از آینده با شکلی داستانی و گیرا از شگردهای غرب به ویژه آمریکا است آنها با استفاده از عناصر تخیّل و هیجان و شگفتی می خواهند به خواننده و تماشاگر بقبولانند که آینده آن گونه خواهد بود که آنها ترسیم می کنند.
در کلیّه ی آثار مکتوب یا تصویری علمی- تخیّلی همواره گفته می شود که علم و فناوری در آینده به چنان پیشرفت های حیرت انگیزی می رسد که می تواند به همه چیز مسلط شود. در این راه معارضه و مبارزه با انسان ها مسئله ی حل شده است. آنها همواره گفته اند که بشر غربی سفید پوست، در آینده با عوامل طبیعی و ماشین هایی که خود ساخته است، مبارزه کرده و درگیر خواهد شد. تبلیغات فراوانی درباره ی جنگ جهانی آینده و خطر بمباران هسته ای و انفجار جمعیّت و فاجعه ی گرسنگی و آلودگی محیط زیست و بیماری های همه گیر و مهلک که مطرح می شوند، در واقع صرفاً برای ترساندن بشر و تحمیل راه حل های از پیش طرّاحی شده و محکم کردن بندهای بندگی و اسارت است. یکی از بحث های فرآیند ساختن دنیای جدید از نظر فرهنگ نویسندگان علمی - تخیّلی، آن بوده که ابتدا بایستی از شرّ دنیای قدیم خلاص شد و بعداً دنیای جدیدی به وجود آورد. بنابراین از ابتدا تلاش گردید که در داستان ها، فاجعه های مختلف در ناپایداری منظومه ی شمسی، لکّه های سرخ بر روی سیّاره ی مشتری، بازگشت کره ی زمین به عصر یخبندان (1)، وجود گازهای سمّی در فضا، سنگ های آسمانی رادیو اکتیویته که مشخص نیست از کجا به سوی زمین هدف گیری شده اند، تابلاهای زمینی،آزمایشات مخّرب از سوی دانشمندان دیوانه، نابهنجاری های زیست محیطی و بالاخره جنگ های هسته ای به تصویر کشیده شوند و پس از آن، تنها اندیشه و فناوری نجات دهنده از سوی انسان سفید پوست غربی ارائه گردد.
پرداختن به نابودی دنیا و بازسازی آن ریشه در سال ها پیش دارد. یکی از باشکوه ترین فیلم های علمی - تخیّلی در دهه ی 1940 م. فیلم چیزهای آینده به تهیه کنندگی «الکساندر کوردا» است که در سال 1936م. با اقتباس از کتابی به همین نام نوشته ی «هربرت جرج ولز» نویسنده ی معروف رمان های علمی - تخیّلی و توسط «ویلیام کامرون منریز» در انگلستان ساخته شده است. این فیلم در واقع نوعی پیش بینی محسوب می شود. هزینه ی این فیلم اروپایی 1/5 میلیون دلار بود که در آن زمان رقم بسیار بالایی به حساب می آمد. داستان فیلم از این قرار است که در ایام کریسمس سال 1940م. جنگ جهانی دیگری آغاز می شود و به زودی هواپیماها شهر اوری تاون را بمباران و ویران می کنند. خلبانی به نام «جان» نیز به خدمت احضار می شود. جنگ سال ها ادامه می یابد. از سال 1966م. بیماری مهلکی شیوع پیدا می کند و چهار سال بعد نیمی از سکنه ی زمین تلف می شوند. حالا ویرانه های شهر زیر سلطه ی مرد خبیثی معروف به رئیس است که گاه گاه مردان تحت فرمانش را برای شکار معدود بازماندگان به تپه های اطراف شهر می فرستد و امیدوار است که روزی ناوگان هواپیماهای از کا افتاده ی در اختیارش را به پرواز در بیاورد و به سرزمین های نفت خیز دست پیدا کند. روزی هواپیماهای عجیبی فرود می آید و نماینده ی تشکّل دانشمندان ومهندسان از آن پیاده می شود. آنها در نظر دارند جنگ را پایان داده و تمدّنی نوین بر پایه ی فناوری برپا کنند، اما رئیس دستور می دهد او را زندانی کنند و بلافاصله نیروی هوایی تشکیلات با بمب های گاز صلح سر می رسند و ماجرا همچنان ادامه می یابد. در این فیلم که حدوداً دو دهه ی قبل از دهه ی 1960م. ساخته شده است فروپاشی جامعه و نتایج حاصل از آن تعریف می شود. رئیس بر اثر استعمال زیاد گاز صلح کشته می شود و فرد جدیدی که نماینده ی دانشمندان است جای او را می گیرد و او نیز به عنوان یک دیکتاتور دیگر معرفی می شود.
در فیلم پنج (1951م.) به کارگردانی «آرک اوبولر» یک بمب اتمی در سال های آینده دنیا را به نابودی می کشاند. در این میان تنها 5 نفر از ساکنان کره ی زمین زنده مانده اند و تمامی موجودات دنیا سوخته و نابود گشته اند ولی می بینیم که حتی این جامعه ی کوچک انسانی به خاطر حفظ بقاء خود و دیگران نمی تواند پایدار بماند. در میان افراد عدم اعتماد، تعصّب نژادی، حسادت و موارد زشت دیگر وجود دارد. در پایان داستان تنها یک زن و مرد زنده می مانند. این فیلم در آن زمان تأثیر ناراحتی های روانی ناشی از نابودی محیط زیست به دلیل بروز یک فاجعه ی اتمی و ایجاد زندگی دوباره را از بُعد روانشناسی بررسی می کند و لی ضمناً می خواهد بگوید که دست بکار شدن کشورهای مختلف در تولید سلاح های هسته ای موجب بروز چنین فجایعی شده است.
در فیلم وقتی دنیاها با هم تصادف می کنند ساخته ی «رودولف ماته» در سال 1951م. که از رمانی علمی - تخیّلی به همین نام نوشته ی «فلیپ وایلی» و «ادوین بالمر» اقتباس شده است، می بینیم که ستاره شناسان کشورهای مختلف حرکات مشکوک و اسرارآمیزی را در میان ستارگان آسمان کشف می کنند. بنابراین به خلبان جوانی مأموریت داده می شود تعدادی عکس را که از پایگاهی در آفریقای جنوبی گرفته شده است تا مرکز ستاره شناسی آمریکا حمل کند. او طیّ پرواز متوجه می شود که یک سیّاره ی سرگردان به زودی با کره ی زمین برخورد کرده و آن را نابود خواهد ساخت. تنها امید افراد بشر آن است که گروهی از دانشمندان بتوانند در یک ماهواره مربوط به آن سیّاره که بی خطر بوده و شرایط زیست محیطی مانند کره ی زمین را داراست، فرود بیایند. انتخاب افراد و آماده شدن هواپیمای مخصوص بیشتر زمان فیلم را در برمی گیرد. در اینجا نیز تبعیض نژادی، فرماندهی سفیدپوست غربی، رهبری قهرمان آمریکایی و غیره به شدّت بر داستان فیلم حاکم است. در حالی که تقریباً نیمی از نمایندگان کشورها و نژادهای مختلف جزو مسافران هواپیما هستند. این هواپیما در واقع حکم کشتی نوح را دارد و از هر موجود زنده ای یک زوج انتخاب می شود تا با آن هم سفر باشد. ولی در هر حال همه باید بپذیرند که تحت سرپرستی یک فرمانده ی آمریکایی هستند.
فیلم معروف دیگری در سال 1951م. به کارگردانی «رابرت وایز» ساخته می شود که در حال حاضر جزو کلاسیک های سینمای علمی - تخیّلی محسوب می گردد. این فیلم با عنوان روزی که زمین از حرکت ایستاد در تاریخ سینما به دلیل پیام صلح طلبانه و ضدّ آزمایش های هسته ای اش شهرت زیادی دارد. بر اساس داستان فیلم یک فدراسیون سیّاره ای، نماینده ای را به همراه روبوت بزرگی به زمین می فرستد تا به مردم زمین درباره ی آزمایش های هسته ای ویرانگرشان هشدار دهند. یک سرباز آمریکایی به وحشت می افتد و به طرف نماینده ی مذکور شلیک می کند. روبوت تعدادی از سربازان را می کشد، ولی نماینده ی فدراسیون مانع از آن می شود که او زمین را نابود کند. نماینده که زخمی شده است از بیمارستان نظامی گریخته و در خانه ی اجاره ای زنی پناه می گیرد. در آنجا به تدریج متوجّه می شود که تمام مردم زمین بد کردار نیستند. به هر حال چون نمی تواند با دولت های زمینی ارتباط برقرار کند با متوقف کردن گردش زمین، قدرتش را به آنها ثابت می کند. قهرمان داستان یک موجود برتر فضایی باهوش فوق العاده است. او مأموریت دارد اهالی کره ی زمین را به اخلاق سیاسی و هم زیستی صلح آمیز دعوت کند. او از قدرت فوق العاده ای نیز برخوردار است مثلاً نیروی برق را در کره ی زمین می تواند متوقف کند، ولی پیام اصلی او آن است که سیاستمداران و قدرتمندان از درگیری هسته ای بپرهیزند و موجب نابودی مردم و کره ی زمین نشوند و حتی در صحنه ای از فیلم اشاره به مشورت با بزرگ ترها دارد و دراینجا یک مرد موسفید آمریکایی را نشان میدهد و او را مظهر اندیشه و درایت می داند.
فیلم حمله به ایالات متحده ی آمریکا ساخته ی «آلفرد ای. گرین» در سال 1952م. از جمله فیلم هایی است که مانند فیلم پنج در خصوص بازماندگان یک فاجعه ی اتمی صحبت می کند. این اثر فیلمی است سیاسی و هدفمند که آغاز داستان آن با ماجرای گفت و گویی میان گروهی از اقشار مختلف در خصوص جنگ سرد شروع می شود. بحث آنها به آنجا می کشد که اگر قرار باشد یک حمله ی اتمی از سوی اتّحاد جماهیر شوروی به ایالات متّحده صورت پذیرد چه باید کرد. هر یک از آنها طرح و برنامه ای دارند و تصمیم می گیرند تا با یکدیگر حرکت کنند و متّحد باشند، ولی جاسوسان شوروی همه چیز را متوّجه شده و برای نابودی آنها توطئه می کنند. هر یک از این افراد طیّ حادثه ای در معرض خطر قرار گرفته و بعضی از آنها کشته می شوند ولی بعد آشکار می شود که همه ی اینها به واسطه ی تأثیرات نیروی هیپنوتیزم بوده وقرار نیست حمله ای صورت بگیرد اما مردم با هم متّحد شده سعی می کنند برای هر جنگی در آینده آماده شوند. آنها با به کار انداختن کارخانجات اسلحه سازی، جمع آوری امکانات و مراجعه به مراکز انتقال خون، خود را آماده ساخته و برای نبرد با دشمن مهیّا شوند. این فیلم به وضوح می خواهد وحشت از احتمال حمله ی اتمی شوروی سابق به آمریکا راکه جامعه را در برگرفته است، نشان دهد. البته هدف اصلی آن است که یک مجوّز داخلی برای افزایش بودجه های نظامی، بالا بردن توان ارتش و انبار کردن اسلحه و مهمّات و مهمتر از همه آمادگی استفاده از سلاح هسته ای دولت آمریکا هموار گرداند. وگرنه در آن سال ها شوروی حتی اندیشه ی حمله ی اتمی به ایالات متّحده را نیز در سر نمی پروراند.
در فیلم دیگری به نام زنان اسیر (1952م.) که داستان آن در شهر نیویورک در سال 3000 میلادی اتفاق می افتد، ملاحظه می کنیم که فاجعه ی اتمی موجب تغییر شکل موجودات زنده و تبدیل آنها به هیولاهایی دهشتناک شده و آنها به زنان جوان و دختران حمله می کنند. این فیلم در واقع نوعی سرگرمی هیجان آور ویژه ی جوانان محسوب می شود و قالب طنزآمیز و کمدی آن فیلم را سطحی و غیر جدّی نشان می دهد.
1. Naclear weapons- wikipadia
2. warfare Browse
3. Atomic Bomb - Decison
4. The History of the Atomic Bomb
5. Encyclopeadie Britanica
1. Jerome F.shpiro Atomic Bomb cienema, Routledge 2002
2. Denis Gifford scince Fiction Film studio vista/ dutton pictureback- London 1971
3. philip stpick scien Fiction Movios octopus Books Limited London -1976
4. John Bazter science Fiction in the cinema USA-1970
5. منابع اینترنتی به ویژه دایره المعارف Wikipedia
6. شماره های مختلف نشریه ی موعود در سال های 1384 و 1385
7. هلال، رضا، مسیح یهودی و فرجام جهان (مسیحیت سیاسی و اصولگرایی در آمریکا)- مترجم قبس زعفرانی، تهران، هلال، 1383
8. پیش گویی هاو آخرالزّمان،(گردآوری) واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود - تهران: موعود عصر (عج)، 1385
9. نجیری، محمود،آرمگدون / نویسنده محموالنجیری، ترجمه ی رضا عبّاسپور، قبس زعفرانی - تهران، هلال 1384
10. کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)- انجمن پخش کتب مقدّسه- 1969- چاپ لندن
منبع: علوی طباطبایی، سید ابوالحسن، (1387)، هالیوود و فرجام جهان، تهران، نشر هلال، چاپ دوم
*صحت این نوشتار به عهده ی نویسنده بوده و سایت راسخون در این خصوص مسئولیتی بر عهده ندارد.
از نوامبر 1939م. شرکت های تسلیحاتی اجازه یافتند که محصولات خود را در خارج از کشور بفروشند آمریکا در سال 1941م. وارد جنگ شد ولی در آن زمان 3 میلیون بیکار در کشور وجود داشت. جنگ باعث توسعه ی اقتصاد در ایالات متحده گردید. قدرت خرید و سطح زندگی به ظاهر بالا رفت. کمبود کالا وجود داشت ولی بیشتر صنایع فروش خود را غالباً به میزان 50 درصد یا بیشتر افزایش دادند. با افزایش بی نظیر میزان حضور مردم در سینماها، صنعت سینما هم از رونق زمان جنگ بهره مند شد.
منتقدان سینمایی در دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم، در پی یافتن نشانه هایی از بلوغ و کمال هنری و اجتماعی در هالیوود بودند. بعضی از آنها به این نتیجه رسیدند که طیّ سال های 1946 و 1947م. تولید فیلم های ژورنالیستی نیمه مستند و اجتماعی در هالیوود افزایش چشمگیری یافته است. واردات فیلم از کشورهای اروپایی به ویژه آثار نئورئالیسم ایتالیا در این زمینه تأثیری بسیار داشت. استفاده از بازیگران آماتور که کارشان را به اندازه ی حرفه های خوب ارائه می کردند و در لوکیشن های واقعی و نه در مکان های مصنوعی ساخته شده بودند در سینمای آمریکا که تا آن زمان تابع سیستم استودیویی بود، بسیار تأثیر گذاشت. در غالب فیلم های داستانی از تمهیدات مستند، مانند فیلمبرداری در لوکیشن (مکان واقعی وقوع داستان) و ارجاعات به گنیجینه ی غنی موضوعات واقعی استفاده می شد.
هالیوود در همین دوران یعنی بین سال های 1945 تا 1949م. اقدام به تولید مجموعه ای از فیلم های مسئله دار موفقیّت آمیز از حیث تجاری نمود که با مسائل حسّاسی چون تبعیض نژادی و اجتماعی علیه سیاهان و یهودیان سرو کار داشتند. البته انتظار نمی رفت که این گرایش ها و سمت گیری ها به حدّ کمال رسیده و در نهایت قادر به تأثیرگذاری بر فرهنگ سینمایی آمریکایی باشند.
دو سال پیش از این تاریخ هنگامی که اتّحادیه های هالیوود برای برگزاری کنگره ی نویسندگان به منظور کمک به امور جنگی به دانشگاه کالیفرنیا ملحق شدند، تماس های آنها از جانب مطبوعات و از جانب یکی از کمیته های کنگره به عنوان یک توطئه ی کمونیستی مورد حمله قرار گرفت و هنگامی که «چارلی چاپلین» در یک سخنرانی در نیویورک خواستار گشایش جبهه ی دوم در اروپا شد، در هالیوود و در سراسر کشور مورد نکوهش قرار گرفت.
از سال 1944م. تا آخر دهه ی 1950م. بیش از نیمی از کلّ محصولات هالیوود مستقیماً با جنگ ارتباط نداشت. با ادامه ی جنگ در تولید فیلم های جنایی که به نمایش جنایت، سکس و نوشخواری می پرداختند، نوعی افزایش پدید آمد. موجی از فیلم های مذهبی نیز ساخته و رو به گسترش بود. در سال 1946م. هر هفته در آمریکا در حدود نود میلیون بلیط سینما فروخته شد به طوری که هالیوود موفق ترین سال خود را سپری کرد. در سال 1946م. نیز کمیته ی فعالیتهای غیرآمریکایی برای بررسی نفوذ کمونیست ها در هالیوود تشکیل شد و فهرست سیاهی از افراد مظنون تهیه گردید و بالاخره در سال 1948م. تلویزیون به عنوان یک تهدید جدّی برای صنعت سینما، رو به رشد و گسترش بود.
هالیوود و مسئله ی انرژی هسته ای
چنانچه اشاره شد هالیوود در این سالها به مضامینی اجتماعی و از جهت تجاری موفقیّت آمیز می پرداخت. سینمای علمی - تخیّلی یکی از گونه های معروف آن زمان بود که با صرف هزینه ی اندک می توانست محل مناسبی برای تبیین مسئله ی انرژی هسته ای باشد. سوژه ای که در عصر اتم مطرح بود جنبه های منفی استفاده از انرژی اتمی یعنی بمب اتم بود. هالیوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگوید که وارد این گونه آزمایشات نشوند زیرا در نهایت موجب نابودی خود و کره ی زمین خواهند شد. به این ترتیب تخریب و نابودی به واسطه ی انرژی اتمی و بمب اتم در رأس برنامه های تولیدی هالیوود قرار گرفت و از طریق درونمایه های مناسب با فیلم های علمی - تخیّلی به تماشاگران ارائه شد.کار به نحوی ارائه می شد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند. در میان فیلم هایی که از سال 1945م. به بعد در این زمینه تولید شد کمتر فیلمی در خصوص جنبه های صلح آمیز انرژی هسته ای ساخته شد.
سینمای علمی- تخیّلی طبق دیدگاه و نظریه ی اندیشه پردازان سیاسی هالیوود که غالباً یهودی بودند و با برنامه ریزی های درازمدت، مسائل سیاسی - اجتماعی را تحت نظر داشتند، عمل می کرد. در غالب این گونه فیلم ها همواره خطر نابودی ناشی از پرداختن به این دانش و فناوری مطرح شد.
سوژه ی بمب اتمی برای فیلم سازان هالیوود همواره جذّاب و افسون کننده و هم تحریک کننده بوده است و البته پرداختن به چنین سوژه ای همواره با اصول شادی برانگیز و ملودرام های خوش فرجام سینمای هالیوود تضادّ کامل داشته است. همچنین علت اینکه طیّ سه دهه ی بعد از آن و حتی تا سال های اخیر فیلم های بسیار کمی در خصوص موارد خطرآفرینی بمب اتم ساخته شده، ممکن است این باشد که نویسندگان، کارگردانان و تهیه کنندگان هالیوود، شخصاً همچون تماشاگران سینما نسبت به پرداختن به مفاهیم بمب اتم تمایلی از خود نشان نداده اند.
فیلم آغاز یا پایان (1946م.) به کارگردانی «نورمن تاروگ» نخستین تلاشی است که از سوی هالیوود در این مورد به عمل آمد نورمن تاروگ (1899-1981م.) کارگردان مشهور و درجه دوم آمریکایی است که بیشتر برای کمپانی های متروگلدوین، مایر و پارامونت کار می کرد. فیلم های معروف او ماجراهای تام سایر و شهر پسرها (هردو در سال 1938م.) و تام ادیسون جوان (1940م.) است و همچنین فیلم های کمدی برادران استوج (معروف به سه کله پوک) و فیلم های موزیکال «الویس پریسلی» خواننده ی جاز معروف را در دهه ی 60 کارگردانی کرده است. فیلم آغاز یا پایان تحت نظارت دقیق دولت آمریکا ساخته شد و اهداف سازندگان آن این بود که ماجرای ساختن بمب اتمی و فرو ریختنش بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را به گونه ای توجیه کنند و موجّه جلوه دهند.
چارچوب داستان فیلم، تخیّلی بود، هرچند که بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده بود. در کنار داستان اصلی یک روایت عاشقانه بین یک دانشمند فیزیک و همسر جوانش نیز مطرح شده بود. این فیلم بازسازی ماجرای پروژه ی مانهاتان بود. در این فیلم جوزف کالیا در نقش فِرمی دانشمند و فیزیکدان ایتالیایی ظاهر می شد و سایر شخصیت هایی فیلم بازیگران معروفی بودند که نقش فیزیکدانان و سیاستمداران درگیر در ماجرا را ایفا می کردند. این فیلم اطلاعات اندکی درباره ی عملکرد بمب اتمی و یا افرادی که آن را ساخته بودند به تماشاگر می داد. «براین دانلوی» در نقش نمادین کلیّه ی افسران ارشدی که پروژه ی مانهاتان را سازماندهی کرده بودند، در این فیلم حاضر می شود. او در سکانسی از فیلم به تأسیساتی نامعلوم و نامشخص اشاره می کند و می گوید:
«دستگاه اتم شکن سیکوترون را در آنجا قرار دهید.»
ولی این صحنه بعدها به دلایل امنیتی سانسور شد. «تام درک» در نقش یک نابغه ی جوان که دچار شکّ و تردید شده است ظاهر می گردد. او به استفاده از اتم برای صلح می اندیشد ولی دیگران نسبت به وی بی توجّه هستند.
این فیلم به طور کلّی اثری ضعیف و تا اندازه ای مضحک است. یکی از صحنه های خنده دار آن، فیلم خبری مستندی است که به صورت جعلی ساخته شده و در آغاز فیلم به نمایش درمی آید. در این فیلم نشان داده می شود که گروهی از دانشمندان اتمی فیلم یک کپسول زمان را دفن می کنند و نخستین آزمایش بمب در لوس آلاموس مکزیک و در نهایت بر روی دو شهر ژاپن انجام می شود. فیلم آغاز یا پایان از جهت جنجال و بحثی که در مورد استفاده از بمب اتمی به دنبال دارد، موضع خاصّی را انتخاب نمی کند و پیام فیلم برگرفته از عنوان آن است به این معنا که بشر باید به خاطر بهتر شدن و پیشرفت زندگی انسان انرژی هسته ای را مهار کرده و تحت کنترل درآورد و یا در غیر این صورت امکان نابودی کامل کره ی زمین در پیش خواهد بود. البته منظور آن است که این مهار کردن و تحت کنترل داشتن انرژی هسته ای تنها از عهده ی آمریکاییان برمی آید، چنانچه در فیلم های دیگر هالیوود دیده ایم که افراد قدرتمند شرور همواره با در دست داشتن اسلحه ی اتمی جهان را در معرض خطر قرار داده اند و قهرمان آمریکایی یا انگلیسی در نهایت آنها را پس از طیّ ماجراهایی نابود کرده و جهان را نجات داده است. بهترین نمونه ی این فیلم ها، فیلم جیمز باند مأمور دو صفر هفت است.
پرداختن به بمب اتم در مجموعه های سینمایی آن زمان که با عنوان سریال سینمایی معروف شده بودند، نیز دیده می شود. در این فیلم ها که نخستین سریال های سینمایی عصر اتم محسوب می شوند، دستگاه های ضدّ اتم مورد استفاده قرار می گیرند، مثلاً در فیلم شهر گمشده ی جنگل (1946م.)، هنرپیشه ی معروف آن زمان «لایوبل اتویل» را می بینیم که از بالای کوه های هیمالیا جنگ سوم جهانی را راه انداخته است. او با ارائه ی عنصر متوریوم 245 به عنوان تنها عنصری که قادر است بمب های اتمی را نابود سازد این تهدید را انجام می دهد.
در فیلم سرخپوش (1946م.)، از نوع همین سریال ها، مادّه ی سیکلوترودایکس کشف می شود که تشعشات قدرتمند ناشی از آن با ایجاد یک مدار کوتاه قادر است سلاح های اتمی را از کار بیندازد و بالاخره آنکه افراد شرور در فیلم های بیوه سیاهپوش (1947م.) و مرد اتمی علیه سوپر من (1950م.) که هر دو سریال هستند، از نیروی اتمی برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند.
تولید این نوع فیلم های دنباله دار در هالیوود از سال 1912م. آغاز و تا سال 1956م. ادامه داشت. اینها غالباً فیلم های پرحادثه، سراسر هیجان و دارای صحنه های زد و خورد بودند که بیشتر مخصوص تماشاگران نوجوان و جوان ساخته می شدند. در این فیلم ها به نحو مبالغه آمیزی به شرح قهرمانی های یک شخصیت زورمند و افسانه ای که ضمناً مدافع عدالت و خوبی نیز بود و در ماجراهای خطرناک به مبارزه با دشمنان متعدد و شرور سرگرم می گشت، پرداخته می شد. آنها در واقع تصویری از اهداف سیاسی هالیوود را در قالب یک کار صرفاً سرگرم کننده و سطحی به تماشاگر ارائه می دادند و با فریبکاری و در رؤیای تماشاگر، جهانی تخیّلی و دور از واقعیت را ایجاد می کردند که تأثیرات سوء سیاسی و اجتماعی آن تا سال ها در ذهن و فکر او باقی می ماند.
هالیوود و پایان دنیا
مسئله ی پایان دنیا بر اثر نابودی کره ی زمین و از میان رفتن حیات از همان دوران در فیلم های سینمایی و در گونه ی علمی - تخیّلی مطرح بود و تا اواخر دهه ی 1980م. این مسئله ناشی از پرداختن به دانش و فناوری انرژی هسته ای و استفاده از بمب اتم بود. این مسئله در نهایت امری خطرناک و نابودکننده محسوب می شد که به جز کشورهای بسیار پیشرفته و شاخص (آمریکا و تا حدّی هم انگلستان و فرانسه)، هیچ کشوری را برای پیگیری این مسائل مجاز نمی دانست.پایان دنیا یا تهدید به این رویداد برای بشر همواره مسئله ای هولناک به صورت تصویری یا مکتوب مطرح شده است و برای فیلم سازان تا اواخر دهه ی 1980م. مسئله ای پیچیده و با نگرش های متفاوت بوده است. بعضی ها آن را به خاطر دخالت یک پیشوا یا برگزیده ی دینی برای نجات بشر یا نفوذ بر انسان ها نگریسته اند که در داستان فیلم هایشان به صورت آشکار شدن نشانه ها و علائم الهی بوده است. گروهی دیگر از فیلم سازان نیز این رویداد را امری احتمالی دانسته اند و با کمک تمهیدات ویژه و فیلم های مستندی که از مصایب طبیعی گرفته شده، فیلمی را با درونمایه ای جذّاب ارائه کرده اند.
از همان سال ها سینمای علمی - تخیّلی به مسائل مذهبی و الهی نیز نگاهی ویژه داشت. رخدادهای پایان دنیا در این فیلم ها گاهی به واسطه ی وجود هیولاهای ساخته ی دست بشر، در افتادن با طبیعت، انفجارهای اتمی شدید، کشفِ مناطق ناشناخته و مسائل نظیر آن بود و گاهی هم ریشه ی این حوادث را به خارج از زمین نسبت می دادند. ولی چنانچه اشاره شد در بعضی از فیلم ها مشیّت الهی بر آن قرار می گرفت که کره ی زمین به طور کامل در معرض نابودی قرار گیرد ولی در لحظه ی آخر نجات یابد. در اکثر فیلم های علمی - تخیّلی پایان دنیا و داوری نهایی و روز قیامت عباراتی مترادف یکدیگر بودند.
نخستین استفاده از این درونمایه در فیلم تجربی مرگ خورشید ساخته ی «ژرمن دولاک» در سال 1920م. دیده می شود. فیلم هایی مذهبی مانند کشتی نوح ساخته ی «مایکل مورتیز» در سال 1929م. و فیلم های مذهبی بعد از آن به صورت مستقیم و غیرمستقیم حضور خداوند را در زندگی بشر ارائه دادند. در دهه ی 1940 م. و 1950م. در سینمای آمریکا گاهی حضور پیدا و ناپیدای ذات الهی را شاهد هستیم. مثلاً در فیلم جبرئیل بر فراز کاخ سفید (1933م.) جبرئیل به کمک رئیس جمهور آمریکا می شتافت و مسائل مملکت را حلّ و فصل می کرد و در فیلم صدای بعدی که می شنوید (1949م.) خداوند به کمک انسان آمده و زندگی اش را تغییر می دهد.
دهه ی شصت میلادی آغاز می شود
دهه ی 1960 م. با نوعی تضاد در مسائل اجتماعی ایالات متّحده آغاز شد. در حالی که همه ی کشورهای غربی صلح را مطرح می کردند، جنگ کره آغاز گردید و به مدت 3 سال ادامه یافت. در این شرایط برای قشری از اجتماع ثروت و امکانات فراوانی وجود داشت و در قشری دیگر، فقر و محرومیّت بیداد می کرد. همه به بیان آزادی می پرداختند، در حالی که تبعیض نژادی عدّه ی زیادی را به ستوه آورده بود. با آنکه در ظاهر، آرامش نسبی بر همه جا حاکم بود، ترس از جنگ اتمی آن هم از سوی شوروی مردم را به شدّت تحت تأثیر قرار داده بود. در دبستان ها و دبیرستان ها در ساعاتی معیّن کودکان و نوجوانان مقابله با بمباران اتمی را تمرین می کردند. آنها به زیر میز یا نیمکت پناه می بردند و در فضای باز از کف زمین و کنار ساختمان ها استفاده می کردند. در آن سال ها که در واقع آغاز جنگ سرد بین دو ابرقدرت شرق و غرب به شمار می رفت، جامعه ی آمریکا و اروپا دست خوش مسائل جدیدی مانند جنبش حقوق شهروندان، زندگی در اطراف شهرها، نسل جدید جوانان سرکش، موسیقی پاپ ویژه ی جوانان، فرهنگ اشتراکی، رقص راک اند رول و ظهور تلویزیون شده بود و اینها همه ی حوادث دهه ی شصت میلادی بودند.پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا و شوروی نسبت به هم مظنون شدند و در واقع از هم می ترسیدند. هر یک از آنها در باره ی پیشرفت آینده ی دنیا عقاید مخصوصی داشتند. رهبران کمونیست ظاهراً مبارزات طبقاتی و اصل برابری تمام انسان ها، سهیم بودن در مالکیت و عدم تمرکز قدرت در حکومت مرکزی را دنبال می کردند و میخواستند که انقلاب و نظام کمونیستی همه جا گیر شود. در حالی که آمریکاییان که پیرو نظام سرمایه داری بودند، کشورهای کمونیستی را به مانند زندان بزرگی می دانستند که برای جلوگیری از گسترش آن می بایست اقدام می کردند. آنها از جنگ دیگری مانند جنگ جهانی دوم واهمه داشتند و این طرز تفکّر جنگ سرد را به وجود آورد. ارتش آمریکا به بهانه ی جلوگیری از پیشروی های روسیه، در اروپای غربی ماندگار شد. آمریکا ثروتمندترین قدرت جهانی بود و می توانست سلاح و لشگر برای دفاع از کشورهای اروپای غربی در اختیار آنها بگذارد و مهمتر از همه اینکه، آمریکا تنها کشوری بود که قوی ترین سلاح شناخته شده یعنی بمب اتمی را در اختیار داشت. گرچه روسیه ی شوروی سربازان بیشتری در اختیار داشت ولی هیچ گاه جرئت حمله را به خود نمی داد، چون آمریکا مدّعی بود که می تواند تمام شهرهای روسیه را به وسیله ی این بمب با خاک یکسان کند.
«هری ترومن» رئیس جمهور آمریکا نیز کمونیسم را نیروی اهریمنی می دانست که قادر بود آزادی فردی را سرکوب کند. او در سخنرانی هایش به مردم قول می داد که در همه جا از «مردم آزاد جهان» حمایت کند و این خود یک شگرد سیاسی آمریکا به شمار می رفت. «طرح مارشال» نیز که توسط وزیر خارجه ی آمریکا اعلام شد همچون کمربندی، تعدادی کشور غیرکمونیستی را که جزو پرده ی آهنین کمونیسم نبودند، در برگرفت و با هم «ناتو» یا «پیمان آتلانتیک شمالی» را تشکیل دادند که مرکز آن فرانسه بود.
قبل از سال 1951م. جنگ کره پیش آمد که آمریکا به نفع کره ی جنوبی در برابر کره ی شمالی و ظاهراً برای جلوگیری از تسلط کامل کمونیست ها بر تمام خاک کرده و به عنوان نیروهای سازمان ملل وارد جنگ شد و تا مرز چین هم پیش رفت. فرمانده ی آمریکایی نیروهای سازمان ملل که «ژنرال مک آرتور» قهرمان جنگ جهانی دوم بود قصد داشت پایگاه های جنگی چین در منچوری را بمباران کند. اوضاع بسیار بحرانی شد و مجدّداً بحث و درگیری با شوروی و استفاده از بمب اتم مطرح شد، اما به دستور «ترومن» ژنرال مک آرتور را اخراج کردند و مذاکرات صلح در سال 1952م. آغاز شد.
آمریکایی ها توانستند از میانه ی جنگ سرد آسیا، برای خود، کشورهای دوست به دست آوردند و در برابر گسترش کمونیسم از منطقه دفاع کنند. به این اتّحاد عنوان «سازمان پیمان جنوب شرقی آسیا یا سیتو» اطلاق شد و آمریکایی ها با کشورهای خاورمیانه در این مورد متّحد شدند. هدف اصلی این پیمان، ایجاد یک سلسله پایگاه های نظامی در حاشیه ی مرزهای جنوب شوروی بود تا از گسترش کمونیسم به جنوب جلوگیری و از مخازن نفت که مورد نیاز کشورهای غربی بود، حفاظت کند.
سینمای علمی - تخیّلی در دهه ی 1960 میلادی
سینمای علمی - تخیّلی در دهه ی 1960 م. از رونق خاصّی برخوردار بود. این گونه فیلم های سینمایی که از ابتدای پیدایش سینما ساخته می شدند، به دلیل هزینه ی اندک و تمهیدات سینمایی ارزان تا دهه ی 1980م. همواره جزو فیلم های درجه ی دوم سینما یا فیلم های معروف به (ب) محسوب می شد و تهیه کنندگان برای تولید آنها بر یکدیگر پیش دستی می کردند.درونمایه ی اصلی این فیلم ها در دهه ی 1960م. چند مضمون ثابت را دنبال می کرد:
1- مسافرت فضایی، که در دنیای واقعی با موشک ساخته شده توسط وزیر «فن براون» درجنگ جهانی دوم امکان آن به وجود آمد؛
2- مضمون به رسمیت شناختن اهمیّت انسان در جهان؛
3- و بالاخره پایان کار دنیا و نابودی آن در صورتی که بشر به طریقی از جمله آزمایشات اتمی، در تخریب آن بکوشد.
البته مهملات هالیوود و جنگ سرد بین شرق و غرب هم در این گونه فیلم های سینمایی تأثیر خود را باقی گذاشته بود. ترس از بمباران به وسیله ی شوروی ها دائماً به عنوان یک اهرم تهدید کننده از طریق مطبوعات، رادیو و اختراع جدید آن یعنی تلویزیون، سال ها تکرار می شد.
فیلم های علمی - تخیّلی نیز با طرح داستان هایی از حمله ی بیگانگان فضایی به کره ی زمین، فضای جامعه را دچار وحشت می کردند. در فیلمی به نام مریخ سیّاره ی سرخ (1925م.) یک دانشمند با تحقیقاتش به کشف جامعه ی متمدّن و پیشرفته در کره ی مریخ نایل می شود و پی می برد این سیّاره به وسیله شخص خداوند اداره می شود. ضمناً در این فیلم می بینیم که کره ی زمین به خاطر نوعی تجدید حیات مذهبی از میان می رود و مردم شوروی، دولت کمونیست خود را سرنگون می سازند. ولی چنانچه اشاره شد درونمایه ی اصلی فیلم های علمی - تخیّلی در آن دوره یکی پایان کار دنیا و دیگری فاجعه ی انفجار بمب اتم بود. تصویری از آینده با شکلی داستانی و گیرا از شگردهای غرب به ویژه آمریکا است آنها با استفاده از عناصر تخیّل و هیجان و شگفتی می خواهند به خواننده و تماشاگر بقبولانند که آینده آن گونه خواهد بود که آنها ترسیم می کنند.
در کلیّه ی آثار مکتوب یا تصویری علمی- تخیّلی همواره گفته می شود که علم و فناوری در آینده به چنان پیشرفت های حیرت انگیزی می رسد که می تواند به همه چیز مسلط شود. در این راه معارضه و مبارزه با انسان ها مسئله ی حل شده است. آنها همواره گفته اند که بشر غربی سفید پوست، در آینده با عوامل طبیعی و ماشین هایی که خود ساخته است، مبارزه کرده و درگیر خواهد شد. تبلیغات فراوانی درباره ی جنگ جهانی آینده و خطر بمباران هسته ای و انفجار جمعیّت و فاجعه ی گرسنگی و آلودگی محیط زیست و بیماری های همه گیر و مهلک که مطرح می شوند، در واقع صرفاً برای ترساندن بشر و تحمیل راه حل های از پیش طرّاحی شده و محکم کردن بندهای بندگی و اسارت است. یکی از بحث های فرآیند ساختن دنیای جدید از نظر فرهنگ نویسندگان علمی - تخیّلی، آن بوده که ابتدا بایستی از شرّ دنیای قدیم خلاص شد و بعداً دنیای جدیدی به وجود آورد. بنابراین از ابتدا تلاش گردید که در داستان ها، فاجعه های مختلف در ناپایداری منظومه ی شمسی، لکّه های سرخ بر روی سیّاره ی مشتری، بازگشت کره ی زمین به عصر یخبندان (1)، وجود گازهای سمّی در فضا، سنگ های آسمانی رادیو اکتیویته که مشخص نیست از کجا به سوی زمین هدف گیری شده اند، تابلاهای زمینی،آزمایشات مخّرب از سوی دانشمندان دیوانه، نابهنجاری های زیست محیطی و بالاخره جنگ های هسته ای به تصویر کشیده شوند و پس از آن، تنها اندیشه و فناوری نجات دهنده از سوی انسان سفید پوست غربی ارائه گردد.
پرداختن به نابودی دنیا و بازسازی آن ریشه در سال ها پیش دارد. یکی از باشکوه ترین فیلم های علمی - تخیّلی در دهه ی 1940 م. فیلم چیزهای آینده به تهیه کنندگی «الکساندر کوردا» است که در سال 1936م. با اقتباس از کتابی به همین نام نوشته ی «هربرت جرج ولز» نویسنده ی معروف رمان های علمی - تخیّلی و توسط «ویلیام کامرون منریز» در انگلستان ساخته شده است. این فیلم در واقع نوعی پیش بینی محسوب می شود. هزینه ی این فیلم اروپایی 1/5 میلیون دلار بود که در آن زمان رقم بسیار بالایی به حساب می آمد. داستان فیلم از این قرار است که در ایام کریسمس سال 1940م. جنگ جهانی دیگری آغاز می شود و به زودی هواپیماها شهر اوری تاون را بمباران و ویران می کنند. خلبانی به نام «جان» نیز به خدمت احضار می شود. جنگ سال ها ادامه می یابد. از سال 1966م. بیماری مهلکی شیوع پیدا می کند و چهار سال بعد نیمی از سکنه ی زمین تلف می شوند. حالا ویرانه های شهر زیر سلطه ی مرد خبیثی معروف به رئیس است که گاه گاه مردان تحت فرمانش را برای شکار معدود بازماندگان به تپه های اطراف شهر می فرستد و امیدوار است که روزی ناوگان هواپیماهای از کا افتاده ی در اختیارش را به پرواز در بیاورد و به سرزمین های نفت خیز دست پیدا کند. روزی هواپیماهای عجیبی فرود می آید و نماینده ی تشکّل دانشمندان ومهندسان از آن پیاده می شود. آنها در نظر دارند جنگ را پایان داده و تمدّنی نوین بر پایه ی فناوری برپا کنند، اما رئیس دستور می دهد او را زندانی کنند و بلافاصله نیروی هوایی تشکیلات با بمب های گاز صلح سر می رسند و ماجرا همچنان ادامه می یابد. در این فیلم که حدوداً دو دهه ی قبل از دهه ی 1960م. ساخته شده است فروپاشی جامعه و نتایج حاصل از آن تعریف می شود. رئیس بر اثر استعمال زیاد گاز صلح کشته می شود و فرد جدیدی که نماینده ی دانشمندان است جای او را می گیرد و او نیز به عنوان یک دیکتاتور دیگر معرفی می شود.
در فیلم پنج (1951م.) به کارگردانی «آرک اوبولر» یک بمب اتمی در سال های آینده دنیا را به نابودی می کشاند. در این میان تنها 5 نفر از ساکنان کره ی زمین زنده مانده اند و تمامی موجودات دنیا سوخته و نابود گشته اند ولی می بینیم که حتی این جامعه ی کوچک انسانی به خاطر حفظ بقاء خود و دیگران نمی تواند پایدار بماند. در میان افراد عدم اعتماد، تعصّب نژادی، حسادت و موارد زشت دیگر وجود دارد. در پایان داستان تنها یک زن و مرد زنده می مانند. این فیلم در آن زمان تأثیر ناراحتی های روانی ناشی از نابودی محیط زیست به دلیل بروز یک فاجعه ی اتمی و ایجاد زندگی دوباره را از بُعد روانشناسی بررسی می کند و لی ضمناً می خواهد بگوید که دست بکار شدن کشورهای مختلف در تولید سلاح های هسته ای موجب بروز چنین فجایعی شده است.
در فیلم وقتی دنیاها با هم تصادف می کنند ساخته ی «رودولف ماته» در سال 1951م. که از رمانی علمی - تخیّلی به همین نام نوشته ی «فلیپ وایلی» و «ادوین بالمر» اقتباس شده است، می بینیم که ستاره شناسان کشورهای مختلف حرکات مشکوک و اسرارآمیزی را در میان ستارگان آسمان کشف می کنند. بنابراین به خلبان جوانی مأموریت داده می شود تعدادی عکس را که از پایگاهی در آفریقای جنوبی گرفته شده است تا مرکز ستاره شناسی آمریکا حمل کند. او طیّ پرواز متوجه می شود که یک سیّاره ی سرگردان به زودی با کره ی زمین برخورد کرده و آن را نابود خواهد ساخت. تنها امید افراد بشر آن است که گروهی از دانشمندان بتوانند در یک ماهواره مربوط به آن سیّاره که بی خطر بوده و شرایط زیست محیطی مانند کره ی زمین را داراست، فرود بیایند. انتخاب افراد و آماده شدن هواپیمای مخصوص بیشتر زمان فیلم را در برمی گیرد. در اینجا نیز تبعیض نژادی، فرماندهی سفیدپوست غربی، رهبری قهرمان آمریکایی و غیره به شدّت بر داستان فیلم حاکم است. در حالی که تقریباً نیمی از نمایندگان کشورها و نژادهای مختلف جزو مسافران هواپیما هستند. این هواپیما در واقع حکم کشتی نوح را دارد و از هر موجود زنده ای یک زوج انتخاب می شود تا با آن هم سفر باشد. ولی در هر حال همه باید بپذیرند که تحت سرپرستی یک فرمانده ی آمریکایی هستند.
فیلم معروف دیگری در سال 1951م. به کارگردانی «رابرت وایز» ساخته می شود که در حال حاضر جزو کلاسیک های سینمای علمی - تخیّلی محسوب می گردد. این فیلم با عنوان روزی که زمین از حرکت ایستاد در تاریخ سینما به دلیل پیام صلح طلبانه و ضدّ آزمایش های هسته ای اش شهرت زیادی دارد. بر اساس داستان فیلم یک فدراسیون سیّاره ای، نماینده ای را به همراه روبوت بزرگی به زمین می فرستد تا به مردم زمین درباره ی آزمایش های هسته ای ویرانگرشان هشدار دهند. یک سرباز آمریکایی به وحشت می افتد و به طرف نماینده ی مذکور شلیک می کند. روبوت تعدادی از سربازان را می کشد، ولی نماینده ی فدراسیون مانع از آن می شود که او زمین را نابود کند. نماینده که زخمی شده است از بیمارستان نظامی گریخته و در خانه ی اجاره ای زنی پناه می گیرد. در آنجا به تدریج متوجّه می شود که تمام مردم زمین بد کردار نیستند. به هر حال چون نمی تواند با دولت های زمینی ارتباط برقرار کند با متوقف کردن گردش زمین، قدرتش را به آنها ثابت می کند. قهرمان داستان یک موجود برتر فضایی باهوش فوق العاده است. او مأموریت دارد اهالی کره ی زمین را به اخلاق سیاسی و هم زیستی صلح آمیز دعوت کند. او از قدرت فوق العاده ای نیز برخوردار است مثلاً نیروی برق را در کره ی زمین می تواند متوقف کند، ولی پیام اصلی او آن است که سیاستمداران و قدرتمندان از درگیری هسته ای بپرهیزند و موجب نابودی مردم و کره ی زمین نشوند و حتی در صحنه ای از فیلم اشاره به مشورت با بزرگ ترها دارد و دراینجا یک مرد موسفید آمریکایی را نشان میدهد و او را مظهر اندیشه و درایت می داند.
فیلم حمله به ایالات متحده ی آمریکا ساخته ی «آلفرد ای. گرین» در سال 1952م. از جمله فیلم هایی است که مانند فیلم پنج در خصوص بازماندگان یک فاجعه ی اتمی صحبت می کند. این اثر فیلمی است سیاسی و هدفمند که آغاز داستان آن با ماجرای گفت و گویی میان گروهی از اقشار مختلف در خصوص جنگ سرد شروع می شود. بحث آنها به آنجا می کشد که اگر قرار باشد یک حمله ی اتمی از سوی اتّحاد جماهیر شوروی به ایالات متّحده صورت پذیرد چه باید کرد. هر یک از آنها طرح و برنامه ای دارند و تصمیم می گیرند تا با یکدیگر حرکت کنند و متّحد باشند، ولی جاسوسان شوروی همه چیز را متوّجه شده و برای نابودی آنها توطئه می کنند. هر یک از این افراد طیّ حادثه ای در معرض خطر قرار گرفته و بعضی از آنها کشته می شوند ولی بعد آشکار می شود که همه ی اینها به واسطه ی تأثیرات نیروی هیپنوتیزم بوده وقرار نیست حمله ای صورت بگیرد اما مردم با هم متّحد شده سعی می کنند برای هر جنگی در آینده آماده شوند. آنها با به کار انداختن کارخانجات اسلحه سازی، جمع آوری امکانات و مراجعه به مراکز انتقال خون، خود را آماده ساخته و برای نبرد با دشمن مهیّا شوند. این فیلم به وضوح می خواهد وحشت از احتمال حمله ی اتمی شوروی سابق به آمریکا راکه جامعه را در برگرفته است، نشان دهد. البته هدف اصلی آن است که یک مجوّز داخلی برای افزایش بودجه های نظامی، بالا بردن توان ارتش و انبار کردن اسلحه و مهمّات و مهمتر از همه آمادگی استفاده از سلاح هسته ای دولت آمریکا هموار گرداند. وگرنه در آن سال ها شوروی حتی اندیشه ی حمله ی اتمی به ایالات متّحده را نیز در سر نمی پروراند.
در فیلم دیگری به نام زنان اسیر (1952م.) که داستان آن در شهر نیویورک در سال 3000 میلادی اتفاق می افتد، ملاحظه می کنیم که فاجعه ی اتمی موجب تغییر شکل موجودات زنده و تبدیل آنها به هیولاهایی دهشتناک شده و آنها به زنان جوان و دختران حمله می کنند. این فیلم در واقع نوعی سرگرمی هیجان آور ویژه ی جوانان محسوب می شود و قالب طنزآمیز و کمدی آن فیلم را سطحی و غیر جدّی نشان می دهد.
پی نوشت ها :
1. کتاب «دنیا در زمستان» اثر «جان کریستوفر»
1. Atomic power for peace - 10- سیاه و سفید
2- Atomic soldiers - The Desert Rock Eercise - 27 سیاه و سفید
3- Atomic Blasts: operation Greenhouse through upshot- krothole - 30 - سایه و سفید
4. 1962 pacific Nuclear Tests -22- رنگی
5. Civil Defence- Duck and cover - 9- سیاه و سفید
6. Lets Face it! - sarving a Nuclear Attack - 15سیاه و سفید
7. Naclear Devastation- Japon- 36- سیاه و سفید
1. Naclear weapons- wikipadia
2. warfare Browse
3. Atomic Bomb - Decison
4. The History of the Atomic Bomb
5. Encyclopeadie Britanica
1. Jerome F.shpiro Atomic Bomb cienema, Routledge 2002
2. Denis Gifford scince Fiction Film studio vista/ dutton pictureback- London 1971
3. philip stpick scien Fiction Movios octopus Books Limited London -1976
4. John Bazter science Fiction in the cinema USA-1970
5. منابع اینترنتی به ویژه دایره المعارف Wikipedia
6. شماره های مختلف نشریه ی موعود در سال های 1384 و 1385
7. هلال، رضا، مسیح یهودی و فرجام جهان (مسیحیت سیاسی و اصولگرایی در آمریکا)- مترجم قبس زعفرانی، تهران، هلال، 1383
8. پیش گویی هاو آخرالزّمان،(گردآوری) واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود - تهران: موعود عصر (عج)، 1385
9. نجیری، محمود،آرمگدون / نویسنده محموالنجیری، ترجمه ی رضا عبّاسپور، قبس زعفرانی - تهران، هلال 1384
10. کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)- انجمن پخش کتب مقدّسه- 1969- چاپ لندن
منبع: علوی طباطبایی، سید ابوالحسن، (1387)، هالیوود و فرجام جهان، تهران، نشر هلال، چاپ دوم
*صحت این نوشتار به عهده ی نویسنده بوده و سایت راسخون در این خصوص مسئولیتی بر عهده ندارد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}