نویسنده : اسماعیل شفیعی سروستانی




 

در میان جشنهای چهارگانه یونانیان (جشنهای نمه، تنگه، پی ته و المپی) از همه مجلل تر و معروف تر جشنهای المپی بود که هر چهار سال یک بار تجدید می شدو فاصله هر دو جشن، یک المپیاد نام داشت.
مردم یونان المپیاد سال 776 ق.م را مبدأ قرار داده، سنوات خود را از آن رو می شمردند. (1)
یونانیان معتقد به خدایی واحد نبودند و در کنار پرستش انواع و اقسام رب ها و خدایان بیش از هر چیز به تمنیات انسانی و جمال طبیعی اندام او می اندیشیدند و آن را مظهر زیبایی می پنداشتند. این خدایان پرداخته شده، شریک تمنیات و گاه حریف میدان او به شمار می آمدند.
ز همین رو همه ی تلاش آنها مصروف کسب بهره مندی مادی از حیات و زیبایی جسمی می شد و برای نیل به این منظور از هیچ کوششی فروگذار نمی کردند.
ویل دورانت می نویسد:
دراین شهرها، دین حقیقی یونانیان یعنی پرستش تندرستی و نیرومندی و زیبایی تجلی می کرد. (2)
المپ وعده گاه ابراز تنومندی و جمال جسم آدمی بود. یونانیان هر چند که به پیروی از کاهنان در اندیشه ی جلب رضایت خدایان بودند تا از آسیب و خشم او در امان مانند؛ اما «جان ناس» نویسنده کتاب تاریخ ادیان از قول یکی از اندیشمندان می نویسد:
هومر و هزیود، هر دو تمام اموری را که در نزد آدمیان مذموم، قبیح و شرم آور است مانند دزدی، زنا و فریب و دروغ، همه را به خدایان خود نسبت داده اند. (3)
اگر چه حکمای یونانی واز جمله افلاطون سعی دراصلاح افکار عمومی مردم داشتند واندیشه های هومر را از مراتب پست به درجات عالی رساندند، اما آنان نیز بشر را در وادی خرد وحیات عقلانی (بریده از وحی آسمانی) فرود آوردند.
بدین ترتیب، مسابقات ورزشی که در آن ورزشکاران عریان و گاه تنها با جامه ی مختصری شرکت می کردند، محل پیدایش هنر یونانی نیز شد. مورخان یونانی در دوره های بعد وقایع را برحسب نام و عصر قهرمانان المپیا طبقه بندی کردند.
زیبایی بدنی ورزشکار. در قرن 6 ق. م مجسمه سازی عالی یونان را به حرکت در آورد... ورزشکارانی که بدنهای عریان در جشنها نمایان می شدند، مجسمه سازان را برانگیختندکه مستغرق بدنها و حرکات بدنی قهرمانان باشند و آنان را به صور متنوع مجسم کنند. (4) شایان ذکر است که در دوره جدید (رنسانس) احیای فرهنگ کلاسیک، دیگربار، پیکر عریان انسانی و برهنگی اندام او، دستمایه ی نقاشان و پیکرتراشان عصر «امانیسم» و رنسانس شد.
در تاریخ یونان می خوانیم که:
کوپسلوس، در قرن هفتم مسابقه ی زیبایی برای زنان ترتیب داد وبنا به گفته «آتنایوس» این مسابقات تا پیدایش مسیحیت مرتباً به طور ادواری تشکیل می شد. (5)
همواره دوموضوع سخت مطلوب پیکرتراشان یونانی بود. یکی جوان (کوروس) و دیگری دوشیزه ی (کوره) جوان معمولًا به هیأتی برهنه و با قیافه ای آرام نمایش داده می شد. (6)
هنرهای دیگر و از جمله تئاتر، موسیقی، رقص و... نیز ازاین قاعده پیروی می کردند. به گفته ارسطو:
نمایش کمدی از مراسم مربوط به پرستش آلت رجولیت (فالیسیم) برخاست. (7)
در طی این مراسم قیود اجتماعی به طور موقت کنار گذاشته می شد... آریستوفان نمایش نامه نویس آتنی هم، آن را در نمایشهای خود داخل کرد.
درکمدیهای قدیم یونان، علاوه برارائه و علایم جنسی، رقص فضیحت بار «کورداکس» نیز اجرا می شد. (8)
دراین دوران انواع و اقسام بازیها نیز وجود داشت و از جمله آنها از انواع توپ بازی بود.
تا آنجا که در اسپارت لغت «جوان» و «توپ باز» دو لفظ مترادف بودند. (9)
به هرحال، مهم ترین مسابقاتی که در هر دوره از المپیک برگزار می شد «پنتاتلون» یا «پنج مسابقه» نام داشت. که عبارت بودند از: پرش، دیسک، پرتاب نیزه، دو و کشتی.
یکی از ورزشهای کهن، که از کرت و موکفای به سراسر یونان رسید، مشت زنی است. (10)
همه ی این ورزشها، در ورزشگاهها و ژیمنازیومهای عمومی برگزار می شد و در میان آنها جوانان آتنی به انجام عملیات ورزشی مشغول می شدند. البته در این حضور به شرط آن بود که ازجورپدران جان سالم به در برده باشند؛ چرا که در یونان «برای پیشگیری از افزایش جمعیت و تحزیه فقرآور اراضی، شرع و عرف کشتن نوزادان را مباح می داند، هر پدری که فرزندی ضعیف یا ناقص به وجود آورده یا او را از صلب خود نداند، در کشتن مختار است. فرزندان بردگان بندرت مجال زنده ماندن می یابند.دختران را بیش از پسران می کشتند.» (11)
اگر چه درقرن پنجم قبل از میلاد، آتنیان نمونه ی اخلاقی ستوده نیستند و درباره سنن اخلاقی بی اعتنایی نشان می دهند، اما از لحاظ پرداختن به امور عقلی و دانشهای عقلانی سرآمده اعصار گذاشته اند.
نویسنده ی کتاب فلاسفه بزرگ آندره کرسون درباره قرن پنجم ق.م می نویسد: قرن پنجم ق.م یکی از درخشانترین اعصار تمدن یونانی و به خصوص تمدن آتنی است عصری که سقراط حکیم در آن می زیست...(12)
بی شک توجه وی، معطوف به دانش عقلی این عصر است و سخنی درباره فرهنگ و اخلاق ندارد.
افلاطون می نویسد که سقراط در جوانی درمیان نظریه های مختلف سرگردان بود. در یک سونظریه های دانایان ایونی قرار داشتند و در سوی دیگر نظریه های دانایان ایتالیا که خود از نظریه های ایونی نشأت گرفته بود. این کشاکش های فکری درهمه جا مخصوصاً درآتن، ذهن اشخاص مستعد را برانگیخت و مفاهیمی والا به وجود آورند.
تنها جایی که می توانست صحنه برخورد فلسفه های ایونی و ایتالیایی باشد، آتن بود و تنها زمانی که برای چنین برخوردی شایستگی داشت نیمه قرن پنجم بود. در آن زمان آتن به وسیله جنگهای ایران و یونان به صورت بزرگترین مرکز اقتصادی و فرهنگی حوزه ی مدیترانه درآمده و محل تردد فیلسوفان بیگانه گشته بود. (13) سقراط بااندیشه ی ژرف خود شالوده ی نظام فردگرایی یونان را پی ریزی کرد. او نخستین کسی است که فرد را برترین نیروی هستی شمرد و خود به راهنمایی فرد زیست ومرد.
تالس(Thales)، طبیعت را از دیدگاه عقل نگریست، سقراط زندگی انسانی را از این منظر بررسی کرد و همه ی سنتها و شرایع را مردود دانست و برآن شد که مقدسات اجتماعی جدا از فرد بی اعتبارند... درعصر سقراط اجتماع کهن آتن به تزلزل افتاد. اقتصاد شهری جدید سنت ها را شکست و آزاد اندیشی و فردگرایی اقتصادی را رایج کرد. سقراط هم با آن که در مواردی (مثلا رساله کریتون) شهرستان کهن را گرامی می داشت، از سنتهای کهن آزاد بود و دگرگونی شهرستان را می خواست. از این رو پاسداران سنتها او را تاب نیاوردند و به هلاکت رساندند.
جنگ های ایران و یونان و شکست شهرستان اسپارت در جنگ «پلوتونوس» نظام کهن را درهم شکست و عصر «شهر ـ دولت» های یونان را به پایان آورد. (14) در بحبوحه ی پریشانی آتن، فلسفه به پیشرفت خود ادامه داد.

پی نوشت ها :

1. ماله، آلبر، تاریخ رم، ج 1، ص 202
2. ویل دورانت، تاریخ تمدن ، ج2، ص232
3. ناس، جان، تاریخ ادیان، ص 94
4. ویل دورانت، همان، ج2، ص222
5. همان، ص239
6. همان، ص243
7. همان، ص250
8. همان، ص243
9. همان
10. همان، ص236
11. همان، ص318
12. کرسون، آندره، فلاسفه بزرگ، ج1، ص10
13. همان، ص186
14. همان، ص187 و188

منبع : شفیعی سروستانی، اسماعیل، (1385)، داستان ورزش غرب ، تهران: نشر هلال، چاپ چهارم.