از عطش قدرت تا تأسیس نهادی اطلاعاتی ـ امنیتی
برای پاسخگویی به پرسش مذکور، نوشتار حاضر در قالب دو دسته علل کلان بینالمللی و خُرد فردی، به موشکافی علل تشکیل ساواک میپردازد و در نهایت با نگاهی کوتاه به اقدامات این سازمان مخوف، رشد روزافزون نارضایتیهای دههی 1350 و نهایتاً پیروزی انقلاب اسلامی را دلیل واضحی بر ناتوانی و ناکارآمدی این سازمان، حتی در تأمین علت وجودیاش، یعنی تأمین ثبات رژیم خودکامهی پهلوی میداند.
تشکیل ساواک
مجلس شورای ملی در اسفند 1335 قانون تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را تصویب کرد و این سازمان در فروردین 1336 به طور رسمی تأسیس شد. مادهی یکم قانون تشکیل ساواک مقرر میداشت:«برای حفظ و امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه که مضر به مصالح عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور ـوابسته به نخستوزیریـ تشکیل میشود و رئیس سازمان سمت معاون نخستوزیر را داشته و به فرمان اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.»[1]
به این ترتیب، با هدف ظاهری حفظ امنیت کشور و در واقع حفظ امنیت دیکتاتوری پهلوی، ساواک که از سه قسمت اصلی حوزهی ریاست، ادارات کل و شاخهها (در تهران، استانها و شهرستانها) و نمایندگیهایی در خارج از کشور تشکیل میشد و بنا به قول آبراهامیان، «چشم و گوش شاه و در مواقع ضروری مشت آهنین وی بود»[2] به وجود آمد.
در پاسخ به چرایی تشکیل ساواک علل و عوامل متعددی قابل ذکر است که میتوان آنها را در دو سطح کلان و خُرد مورد توجه قرار داد. در سطح کلان بینالمللی میتوان به عواملی چون رقابتهای دو ابرقدرت سربرآورده از ویرانههای جنگ دوم جهانی بر سر کسب هر چه بیشتر حوزههای نفوذ به ویژه در مناطق استراتژیک جهان، از یک سو و نقش سرویس اطلاعاتی صهیونیسم جهانی از سوی دیگر اشاره کرد. در سطح خُرد میتوان از عواملی چون جاهطلبی و قدرتطلبی محمدرضاشاه، رسوایی شدید فرمانداری نظامی و شیوههای آن، تضاد میان ادعاهای رژیم مبنی بر وجود آزادی و ادامهی حکومت نظامی، نیاز به سازمان جاسوسی منظم و منسجمتر از رکن دو ارتش و آگاهی شهربانی و در کل، تأمین امنیت، حفظ ثبات و جلوگیری از فروپاشی پایههای نظام دیکتاتوری محمدرضاشاه با حاکم کردن جو سرکوب و خفقان یاد کرد.
رقابت ابرقدرتها و ساواک
آنچه در سال 1336 تحت عنوان ساواک در ایران به بار نشست میوهی نامیمون درختی بود که به دست آمریکا و در جریان کودتای 28 مرداد 1332 در خاک ایران کاشته شده بود. در واقع آمریکاییها، به عنوان یکی از ابرقدرتهای جنگ سرد، در رقابت با رقیب خود، یعنی شوروی تصمیم گرفتند نه تنها ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه درآورند، بلکه نفوذ خود را در این کشور و در کل منطقه افزایش دهند.یکی از راه های دستیابی به این هدف، نفوذ در نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم ایران بود. بدین منظور بلافاصله بعد از کودتا، یک سرهنگ ارتش آمریکا به ایران آمد و به آموزش فرماندهی یگان اطلاعاتی بختیار در فرمانداری نظامی پرداخت. دو سال بعد، گروهی برجسته متشکل از پنج افسر سیا، جانشین وی شد و بعد از تشکیل ساواک تا سال 1340، این گروه در ایران ماند و آموزشهای ضروری به اعضای ساواک، برای تبدیل شدن به یک سازمان پیشرفتهی اطلاعاتی داده شد. البته آموزشهای ساواک خیلی پیشرفته نبود و بیشتر مفاهیم اولیهی جاسوسی به کارمندان ساواک آموزش داده میشد.[3]علاوه بر این، سیا در برخی عملیات مخفی مشترک با ساواک شرکت میجست. بعضی مواقع نیز دو سازمان اطلاعاتی، عملیات مشترک گردآوری اطلاعات در آن سوی مرزهای ایران و شوروی را انجام میدادند.[4]
بدین ترتیب ساواک زیر نظر آمریکا تأسیس شد و مستشاران آمریکایی در همهی سطوح ساواک به طور مستقیم و غیرمستقیم مداخله میکردند. نکتهی جالب توجه این بود که در تشکیل ساواک نه تنها «سازمان سیا» نقش مؤثری داشت، بلکه «افبیآی» و «آژانس امنیت ملی آمریکا» نیز با ساواک همکاری میکردند.
ناگفته نماند که استعمارگر پیر و سرویس اطلاعاتی آن، «اینتلیجنس سرویس» نیز در این دوره بیکار ننشستند تا نظارهگر صرف دومینوی قدرت و نفوذ آمریکا در ایران باشند. شهبازی به نقل از فردوست مینویسد:
«انگلیسیها نیز نمیتوانستند از همهی امکانات خود در ایران صرف نظر کنند و آن را در اختیار آمریکایی قرار دهند و [آنها] در سازمان جدید اطلاعاتی و امنیتی ایران سهم و نقش میخواستند. لذا به دنبال تمهیداتی، موافقت محمدرضا را در سفر اردیبهشت 1338 او به لندن جلب کردند و به دنبال آن، من با مأموریت تأسیس دفتر ویژهی اطلاعات، به انگلستان رفتم. در انگلستان، من با سازمان اطلاعات کشور فوق آشنا شدم و مقرر شد که مطابق همان سیستم، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران را سازماندهی کنم.»[5]
با همهی این اوصاف، قضیه با این سادگی نبود. نگاهی دقیقتر به موضوع ردپای قدرتی پنهان و شبکهای فراتر از سیا و اینتلیجنس سرویس و سپس موساد را در تشکیل ساواک نمایان میسازد.
ساواک و سازمان جهانی صهیونیسم
از اواخر دههی 1330 نقش مأموران اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در ساواک کاسته شد. گویی قدرتی پنهان و مرموز نقش آنها را به اسرائیل واگذار کرد و بدین ترتیب، موساد بدون هیچ مانع جدی، جایگزین سیا و اینتلیجنس سرویس در ساواک شد. این قدرت نامرئی همان «سرویس اطلاعاتی صهیونیستها» بود که همچون عنکبوتی بر فراز و در قلب معظمترین سرویسهای جاسوسی غرب (به ویژه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان) شبکههای خود را تنیده و مستقل از این سرویسها، خط مشی صهیونیسم جهانی را دنبال میکند.[6]موقعیت ژئوپلیتیک ایران و وابستگی رژیم پهلوی به ساختار سلطهی جهانی، ایران را تبدیل به طعمهی مناسبی برای شبکهی عنکبوتی سازمان جهانی صهیونیسم کرده بود. به این ترتیب، از دههی 1340 گروهی از مربیان سازمان اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) آموزش ساواک را بر عهده گرفتند و بر اساس پیشنهاد آنها، ادارهی کل نهم (تحقیق) در ساواک شکل گرفت. در این زمان، اسرائیل در ایران سه پایگاه برونمرزی در خوزستان، ایلام و کردستان و پیوندهای محکمی با رؤسا و مأموران اصلی ساواک داشت و همهی اطلاعات لازم دربارهی کشورهای عربی همجوار ایران و مخالف اسرائیل از این سه پایگاه جمعآوری میشد.[7] گفتنی است که ایران و اسرائیل، علاوه بر همکاریهای دوجانبه در دهههای 1340 و 1350، روابط رسمی سازمانی با سازمان اطلاعات ترکیه برقرار کردند. این همکاری مشترک، که به سازمان سهجانبه شهرت یافت، به صورت عرصهی تبادل اطلاعات در زمینهی فعالیتهای شوروی و کشورهای تندرو عرب خاورمیانه درآمد.[8]
عطش قدرت و تشکیل ساواک
پهلوی دوم در تکاپوی استحکام پایههای سلطنت خود نه تنها به افزایش شمار نظامیان، خرید تسلیحات پیشرفته، شرکت در مانورهای نظامی و افزایش بودجهی سالانهی ارتش اکتفا نکرد، بلکه وی به دنبال تشکیل سازمانی امنیتی بود که در کنار ارتش و نظامیان، ستون مقومی برای قدرتش و عنصر مکملی برای ناکارآمدیهای سازمانهای جاسوسیاش، یعنی آگاهی شهربانی و رکن دو ارتش باشد. تشکیل ساواک نتیجهی شوم تلاقی این عطش قدرت با عوامل بینالمللی مذکور بود که با ظاهری قانونی، مجوز بیقانونیهای بسیاری در حق مردم ایران شد. این سازمان به گفتهی آبراهامیان، «بالغ بر 5300 مأمور تماموقت و شمار بسیاری از جاسوسان ناشناس را در بر میگرفت.»[9]اقدامات ساواک
هرچند هدف از تشکیل ساواک مبارزه علیه کمونیسم، ایجاد امنیت و تمرکز نیروهای امنیتی عنوان شده بود، اما در عمل این سازمان فراتر از حدود وظایف و اختیارات قانونی خود عمل میکرد.«ساواک... میتوانست رسانههای گروهی را سانسور کند، متقاضیان مشاغل دولتی را گزینش کند و بر پایهی اظهارات منابع قابل اعتماد غربی، از هر شیوهای از جمله شکنجه، برای از بین بردن مخالفان استفاده کند.»[10]
گفتهها و ناگفتههای بسیاری از اقدامات ساواک وجود دارد. این سازمان با حاکم کردن جو سرکوب و خفقان، زیر نظر گرفتن دولتمردان و کارکنان ادارات، نمایندگان مجلسین و احزاب دولتی، دخالت در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای وزرا و رؤسای سازمانها سعی داشت از فروپاشی پایههای نظام دیکتاتوری شاه جلوگیری کند. همچنین ساواک بر آن بود تا با در دست گرفتن رسانههای گروهی، از جمله صداوسیما، مطبوعات و نیز کنترل و نظارت بر چاپ کتاب، افکار عمومی را به نفع رژیم تغییر دهد و به همین دلیل، سانسور شدیدی علیه آنها اعمال میکرد. سرکوب و مقابله با گروههای مخالف اعم از حزب توده و گروههای چریکی چپ، جبههی ملی و نیروهای ملیگرا، روحانیون مخالف و به ویژه امام خمینی نیز از دیگر اقدامات ساواک بود.
اقدامات ساواک در بازداشتهای خودسرانه و انواع شکنجههای فجیع جسمی و روحی افراد زندانی برای گرفتن اعتراف[11] و ایجاد فضای رعب و وحشت، گرچه توانست مدتی کوتاه بر عمر رژیم بیفزاید، اما هرگز نتوانست موجبات بقای نظام پهلوی را فراهم آورد. در واقع فضای خفقان حاصل از اقدامات ساواک بر کینه، خشم و نفرت عمومی از شاه و سلطنت افزود و سرانجام طومار نظام سلطنتی را در هم پیچید.[12] ناکارآمدی این دستگاه به ظاهر پرهیبت و پرقدرت، در جریان ناآرامیهای فزایندهی دههی 1350 به خوبی بر همگان هویدا شد.
نتیجه
ساواک میوهی نامیمون درختی بود که به دست آمریکا و در جریان کودتای 28 مرداد 1332 در خاک ایران کاشته شده و در سال 1336 به بار نشسته بود. در تشکیل و آموزش ساواک، سیا، افبیآی، اینتلیجنس سرویس، موساد و سازمان جهانی صهیونیسم نقش بسزایی ایفا کردند. بلوکبندیها و رقابتهای دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد، موقعیت ژئوپلیتیک ایران و وابستگی رژیم پهلوی به ساختار سلطهی جهانی، که ایران را تبدیل به طعمهی مناسبی برای شبکهی عنکبوتی سازمان جهانی صهیونیسم کرده بود، به همراه جاهطلبیها و عطش محمدرضاشاه در افزایش قدرت که وی را نیازمند یک سازمان اطلاعاتی و امنیتی منسجم میکرد، مهمترین دلایلی است که برای تشکیل ساواک میتوان برشمرد.ناگفته نماند که ساواک پس از شکلگیری، اقدامات بسیاری اعم از سرکوب مخالفان، سانسور رسانههای گروهی و حاکم کردن جو رعب و ترس و... برای حفظ امنیت و ثبات رژیم پهلوی انجام داد؛ اما این اقدامات نتیجهی عکس به بار آورد و نه تنها آتش زیر خاکستر مخالفان شاه را خاموش نکرد، بلکه موجبات خشم و تنفر بیشتر مردم از رژیم پهلوی و نهایتاً شعلهور شدن آتش انقلاب را فراهم کرد.(*)
پینوشتها:
[1]مهین کفاش، روابط امنیتیـاطلاعاتی ایران و اسرائیل با تکیه بر سازمانهای ساواک و موساد، نامهی تاریخپژوهان، سال پنجم، شمارهی بیستم، 1388، ص 78.
[2]یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب؛ درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمهی احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1390، ص 537.
[3]تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص 46 تا 48.
[4]مارک ج گازیورسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه؛ بنای دولتی دستنشانده در ایران، ترجمهی فریدون فاطمی، نشر مرکز، 1371، ص 206.
[5]عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص 389.
[6]محمدتقی تقیپور، پیمان ساواک با موساد، فصلنامهی مطالعات تاریخی، شمارهی 1، 1382، ص 117.
[7]علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (1320 تا 1357)، تهران، نشر قومس، 1381، ص 413.
[8]نجاری راد، همان، ص 49.
[9]آبراهامیان، همان، صص 536.
[10]آبراهامیان، همان.
[11]جلیل امجدی؛ ساواک، زندان و زندانیان سیاسی؛ فصلنامهی شاهد یاران؛ شمارهی 3؛ 1384؛ ص 5.
[12]جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، تهران، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1388، ص 116.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}