زنگها برای که به صدا درمیآمد؟
مطبوعات را «رکن چهارم» دمکراسی نامیدهاند. با اندکی تأمل در این تعبیر، درمییابیم که در نظامهای مبتنی بر مشارکت سیاسی مردم، رسانهها چیزی بیشتر از «نقش اطلاعرسانی» را میبایست بر عهده داشته باشند. به بیان دیگر، در
نویسنده:امیر حسین شوقی
مطبوعات را «رکن چهارم» دمکراسی نامیدهاند. با اندکی تأمل در این تعبیر، درمییابیم که در نظامهای مبتنی بر مشارکت سیاسی مردم، رسانهها چیزی بیشتر از «نقش اطلاعرسانی» را میبایست بر عهده داشته باشند. به بیان دیگر، در چنین نظامهایی، از مطبوعات و سایر اقسام رسانه، انتظار میرود با ابزارهایی که در اختیار دارند، به مثابهی یکی از ارکان استحکام سازوکار سیاسی، ایفای نقش کنند و در مسیر تحقق اهداف و تعمیق استراتژیهای اجتماعی، گام بردارند. به این ترتیب، مطبوعات دیگر صرفاً یک تابلوی اعلانات «وقایعنگار» و «یومیهنویس» نیستند، بلکه میبایست در قامت یک عامل اثرگذار، ایفاگر نقشی آشکارا سیاسی و اجتماعی باشند.
آنها میبایست واسطهی کنشگری سیاسی مردمی باشند که بناست گردانندهی جریان قدرت در رأس جامعه قلمداد شوند. به بیان دیگر، مطبوعات به مثابهی یک رکن دمکراسی، منعکسکنندهی «ارادهی مدنی»، اهداف و آرمانهای مردم و هر آنچه مردم پیرامون اجراییات، مطلوب میپندارند، در سطح تصدیگران سیاسی (ورودیها) و نیز منتقلکنندهی تصمیمات سازمان سیاسی (خروجیها) به سازندگان اصلی قدرت (مردم) هستند. همین فرآیند دریافت، پردازش و انتقال و تبادل ارادههای مدنی و سیاسی به یکدیگر، خصیصهی برجستهی مطبوعات و رسانههای نو در نظامهای مردمسالار است که آنها را متکفل «رکن چهارم» دمکراسی کرده است. مطبوعات، در کنار سازوکارهای دیگر مدنی (نظیر احزاب، اصناف، انجمنها و تشکلهای مردمنهاد)، «پل پیروزی» دمکراسیها و کلید موفقیت و ثبات آنها هستند و اما آن روی سکهی عهدهدار شدن چنین مسئولیت خطیری، آن است که چنانچه در یک نظام مردمسالار، مطبوعات، از این وظیفه عدول کنند یا آگاه و عامل به الزامات آن نباشند و موقعیت خود را در نسبت با سازمان سیاسی مستقر، از یک سو و مردم و «ارادهی عمومی» از دیگر سو، به درستی درنیابند، نه تنها خود دچار بحران هویت در درون چنین نظمی خواهند شد، بلکه علاوه بر آن، «شکافی» را نیز در درون سازوکار سیاسی ایجاد میکنند که مانع بسط و استقرار صحیح مردمسالاری میشود و همچون یک «کژکارکرد»، به ماشین بازتولید هرجومرج و نابسامانی بدل خواهند شد. تجربهی قریب به یک سده عملکرد مطبوعات در ایران، فرازوفرودهایی چند را از این منظر پیش چشم ناظران قرار میدهد. هرچند در مقاطعی (نظیر صدر مشروطه و رخدادهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی)، مطبوعات نقشی بیبدیل را ایفا کردهاند؛ اما در برخی دیگر از مقاطع تاریخ معاصر، نقشی دیگر رقم زدهاند و با عملکرد خود، فرصتهایی بیبدیل را به تهدیدهایی کمنظیر برای کشور تبدیل کردهاند.
«بعضی از مطبوعات، پایگاه دشمن شدهاند. مطبوعاتی پیدا میشوند که همهی همتشان تشویش افکار عمومی و ایجاد بدبینی مردم نسبت به نظام است. ده تا پانزده روزنامه گویا از یک مرکز هدایت میشوند، تیترهایی میزنند که هر کس نگاه کند، فکر میکند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در چونان میمیرانند، روح اعتماد به مسئولان را در مردم تضعیف میکنند، نهادهای رسمی را تضعیف میکنند، مدل اینها کیست؟
مطبوعات غربی هم این گونه نیستند. این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است. در هر حادثهای جو تهمت فضا را پر میکند! تروری اتفاق میافتد [اشاره به ماجرای ترور سعید حجاریان که برای چند ماه، محور التهابآفرینی مطبوعات زنجیرهای در جامعه بود] هنوز هیچ اطلاعی در دست نیست، هنوز از اینکه این حادثه را چه کسی انجام داده هیچ کس سرنخی نداشته، اما میبینید که در روزنامهها تیتر میزنند، سپاه را متهم میکنند، بسیج را متهم میکنند، روحانیت را متهم میکنند، هدف این کارها چیست؟»(1)
«مطبوعات زنجیرهای» تعبیری بود که در ادبیات سیاسی ایران، به مجموعهای از روزنامهها و هفتهنامههایی اطلاق شد که پس از دوم خرداد 76 و استقرار دولت اصلاحات، با حمایت و چراغ سبز وزارت فرهنگ و ارشاد وقت، به صورت انبوه و همجهت، منتشر میشدند. نظم انتشار این مجموعه از مطبوعات به گونهای بود که چنانچه مجوز انتشار یکی از آنها لغو یا توقیف میشد ـعمدتاً به دلیل انتشار مطالب ناهنجار و خلاف قانون مطبوعاتـ بلافاصله کادر همان نشریهی توقیفشده، در قالب عنوانی دیگر و با مجوزی دیگر، به تداوم همان رویهی سابق میپرداختند. در این میان، میتوان از روزنامههایی همچون «جامعه»، «توس»، «صبح امروز»، «نشاط»، «مشارکت»، «هممیهن»، «بیان»، «فتح» و... نام برد که با چتر حمایتی وزارت ارشاد وقت، به پیگیری یک خط خبری و فکری واحد میپرداختند. ارزیابی عملکرد این مطبوعات نشان میدهد که ـهمان گونه که در بیانات مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره شده استـ روند حرکتی آنها با شاخصهای کارکرد مطبوعات در درون سازوکارهای دمکراتیک و در کشورهایی که سابقهی طولانی در این زمینه دارند نیز هرگز همخوان نبود. به بیان دیگر، کارنامهی مطبوعات زنجیرهای ـمطابق آنچه در فقرهی نخست این نوشتار اشاره شدـ نه تنها در راستای گسترش و بسط صحیح مردمسالاری و رشد جامعهی مدنی ـآن گونه که دائماً توسط صاحبان این مطبوعات ادعا میشدـ قرار نداشت، بلکه در مسیری کاملاً متفاوت و ناهمخوان با آن اهداف قدم برمیداشت؛ به گونهای که میتوان عملکرد این مطبوعات را یکی از مهمترین عوامل ناکامی و افول جریان اصلاحات درونزا پس از دوم خرداد 76 و برانگیختن خشم و انزجار قاطبهی مردم و به ویژه اقشار متدین برشمرد. فرآیندی که رفتهرفته به ایستادگی این مطبوعات در برابر تمامیت نظام جمهوری اسلامی و حتی صفآرایی در برابر دولت مطبوع اصلاحات و شخص آقای خاتمی به عنوان رئیس دولت، انجامید و نهایتاً ماجرای مطبوعات زنجیرهای را به پدیدهای علیه امنیت ملی مبدل ساخت.
مطبوعات موسوم به «زنجیرهای»، ضمن فاصله گرفتن آشکار از نقش خطیر مطبوعات در ثبات و استحکام یک نظام مردمسالار، با ایستادن در مقابل سازوکارها و رویههای حاکم بر کشور ـبه عنوان یکی از نمونههای معدود و موفق مردمسالاری در خاورمیانهـ عملاً پروژهای براندازانه و تجدیدنظرطلبانه را در برابر جمهوری اسلامی گشودند. برخی از مهمترین محورهای این پروژه عبارت بودند از:
در نمونهای دیگر، به قلم یکی از نظریهپردازان این جریان، در یکی دیگر از مطبوعات زنجیرهای میخوانیم: «حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را میگیرد... در نظام لائیک ترکیه، روحیهی علمجویی و حقیقتطلبی بهتر رشد کرده است.»(3) یا در نمونهای دیگر، با بیاعتنایی به ظرفیتهای بیبدیل تشیع در پذیرش حاکمیت مردم، ضمن اهانتی آشکار مینویسند: «تفکر شیعهگری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دمکراسی است.»(4)
این خط فکری، با قرار دادن الگوی حکومت دینی در برابر الگوی معاصر حکومتداری، بدون توجه به امکان عقلی و نقلی انطباق الگوها و دستیابی به یک نمونهی بیبدیل، خصوصاً با تکیه بر آموزهی اجتهاد در مذهب تشیع، حکم به ناکارآمدی الگوی حکومت دینی میدهد و در یک نمونه مینویسد: «اسلام در طول بسط تاریخی خود، نشان داده است که نظام حکومتی ندارد و اصلاً چنین چیزی معقول نیست، چون روش حکومت دائماً در تغییر است.»
در این میان، آنچه جالب توجه و صدالبته تأسفبرانگیز است، موضعگیری وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مسئول اصلی برخورد با این اهانتهاست که در برابر مطالبهی عمومی متدینین و حوزههای علمیه مبنی بر ابراز برائت و انزجار از این قبیل اهانتها و تأکید بر ضرورت برخورد با عاملان نشر آن، در مواجههای سؤالبرانگیز با این هجمهها علیه مقدسات دینی، آشکارا به حمایت از عاملان آن میپردازد و با ژستی متفکرانه ابراز میدارد: «برخورد با توهینکنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعهی توهین میشود، خود اشاعهی فحشاست.»(9)
در چنین شرایطی، رهبر معظم انقلاب، با هشدار نسبت به چنین حرکتهایی، مسئولین امر را متوجه وظایف قانونی خود میکنند و پیرامون هر گونه غفلت از عمل به وظایف از سوی آنان هشدار میدهند: «مشکل آنجا بروز میکند که اسلام را قبول ندارند، امام را مطلقاً قبول ندارند، این نظام را قبول ندارند. از اول تا توانستند با این نظام جنگیدند و آن وقتی به خانههایشان رفتند نشستند که دیدند دیگر سلاحهایشان کند شده است. اینها بیایند پشت سر کسی یا جمعی پنهان بشوند و شروع کنند به ایمان مردم دستاندازی کردن و آن را هدف قرار دادن، این قابل قبول نیست. من میبینم که بعضی از مطبوعات کشور متأسفانه دستخوش چنین بحرانی هستند... حد این آزادی کجاست؟... اگر کسانی قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند، این آزادی، توطئه است، این آزادی مردود است. بنده منتظر میمانم ببینم دستگاههای مسئول چه میکنند، والا جلوگیری از این حرکات موذیانه، کار دشواری نیست. هیچ وقت هم ما فکر اینکه دنیا چه میگوید، روزنامههای دنیا چه میگویند، سازمانهای دنیا چه میگویند، نکردهایم و نباید بکنیم.»(10)
ذکر همین یک نمونه کافی است تا به عمق پروژهی صاحبان و خطدهندگان به مطبوعات زنجیرهای پی ببریم و ادعای همگامی با حرکت اصلاحطلبانه را از سوی آنها به محک نقد و ارزیابی بگذاریم. ادعایی که طولی نکشید که با صفآرایی بخشی از این افراد در برابر دولت وقت و هجمه به رئیسجمهور وقت، شاهدی عینی برای ابطال یافت.
پروژهی مذبوحانه و البته نه چندان پیچیدهی مطبوعات زنجیرهای، ابعاد دیگری را نیز دارا بود. از جمله مهمترین آنها هجمه علیه نهادها و سازمانهای رسمی، نظیر سپاه پاسداران، بسیج و نیروی انتظامی (که با اعتراض و انتقاد شدید رهبر معظم انقلاب نیز مواجه شد)، زیر سؤال بردن حماسهی دفاع مقدس، ارجاع تمام نارساییهای مدیریتی و مشکلات کشور به قطع رابطه با آمریکا و... که همه و همه تداوم انتشار این مطبوعات و آزادی قلم صاحبان آن را غیرقابل قبول مینمود. تجربهای تلخ که میرفت تا تاریخ دورانساز مطبوعات در کشور ما را زیر سؤال ببرد و ضربهای جبرانناپذیر به روند حرکتی رسانههای جمعی ـبه عنوان چشمان رصدگر جامعه و مجاری حیاتی برای پیگیری مطالبات واقعی مردم و اهداف و آرمانهای آنهاـ وارد سازد.
پاکسازی دامن مطبوعات از این آلودگیها و تمایز خط اصیل و مبنایی رسانههای سالم، منتقد و مؤثر و قانونمند، از این قبیل کژتابیها و کژکارکردها، برای تداوم حرکت آیندهی رسانههای جمعی ضروری بود. در این مقطع حساس، رهبر انقلاب، با نگاهی تیزبینانه، این دو خط را از یکدیگر جدا کردند و از این طریق، با ریلگذاری برای حرکت صحیح رسانههای خیرخواه و قانونگرا، در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ رهبری خود، کشور را از یکی از پیچیدهترین بحرانهای پیش روی آن، به سلامت عبور دادند.
«عوض بیست روزنامه، دویست روزنامه هم منتشر بشود، طوری نیست. یک عده اگر توانایی داشته باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند، لابد خوانندههایی هم پیدا خواهند کرد و مانعی هم ندارد؛ اما اگر قرار باشد روزنامههایی که منتشر میشود با استفاده از کمک این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد، آن هم به شکل دروغ و افترا ـنه اینکه عقیدهای دارد و مینویسدـ بنا باشد بلندگوی رادیوی اسرائیل یا رادیوی آمریکا در این کشور بشود، این قابل قبول نیست.»(12)
آنها میبایست واسطهی کنشگری سیاسی مردمی باشند که بناست گردانندهی جریان قدرت در رأس جامعه قلمداد شوند. به بیان دیگر، مطبوعات به مثابهی یک رکن دمکراسی، منعکسکنندهی «ارادهی مدنی»، اهداف و آرمانهای مردم و هر آنچه مردم پیرامون اجراییات، مطلوب میپندارند، در سطح تصدیگران سیاسی (ورودیها) و نیز منتقلکنندهی تصمیمات سازمان سیاسی (خروجیها) به سازندگان اصلی قدرت (مردم) هستند. همین فرآیند دریافت، پردازش و انتقال و تبادل ارادههای مدنی و سیاسی به یکدیگر، خصیصهی برجستهی مطبوعات و رسانههای نو در نظامهای مردمسالار است که آنها را متکفل «رکن چهارم» دمکراسی کرده است. مطبوعات، در کنار سازوکارهای دیگر مدنی (نظیر احزاب، اصناف، انجمنها و تشکلهای مردمنهاد)، «پل پیروزی» دمکراسیها و کلید موفقیت و ثبات آنها هستند و اما آن روی سکهی عهدهدار شدن چنین مسئولیت خطیری، آن است که چنانچه در یک نظام مردمسالار، مطبوعات، از این وظیفه عدول کنند یا آگاه و عامل به الزامات آن نباشند و موقعیت خود را در نسبت با سازمان سیاسی مستقر، از یک سو و مردم و «ارادهی عمومی» از دیگر سو، به درستی درنیابند، نه تنها خود دچار بحران هویت در درون چنین نظمی خواهند شد، بلکه علاوه بر آن، «شکافی» را نیز در درون سازوکار سیاسی ایجاد میکنند که مانع بسط و استقرار صحیح مردمسالاری میشود و همچون یک «کژکارکرد»، به ماشین بازتولید هرجومرج و نابسامانی بدل خواهند شد. تجربهی قریب به یک سده عملکرد مطبوعات در ایران، فرازوفرودهایی چند را از این منظر پیش چشم ناظران قرار میدهد. هرچند در مقاطعی (نظیر صدر مشروطه و رخدادهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی)، مطبوعات نقشی بیبدیل را ایفا کردهاند؛ اما در برخی دیگر از مقاطع تاریخ معاصر، نقشی دیگر رقم زدهاند و با عملکرد خود، فرصتهایی بیبدیل را به تهدیدهایی کمنظیر برای کشور تبدیل کردهاند.
«بعضی از مطبوعات، پایگاه دشمن شدهاند. مطبوعاتی پیدا میشوند که همهی همتشان تشویش افکار عمومی و ایجاد بدبینی مردم نسبت به نظام است. ده تا پانزده روزنامه گویا از یک مرکز هدایت میشوند، تیترهایی میزنند که هر کس نگاه کند، فکر میکند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در چونان میمیرانند، روح اعتماد به مسئولان را در مردم تضعیف میکنند، نهادهای رسمی را تضعیف میکنند، مدل اینها کیست؟
مطبوعات غربی هم این گونه نیستند. این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است. در هر حادثهای جو تهمت فضا را پر میکند! تروری اتفاق میافتد [اشاره به ماجرای ترور سعید حجاریان که برای چند ماه، محور التهابآفرینی مطبوعات زنجیرهای در جامعه بود] هنوز هیچ اطلاعی در دست نیست، هنوز از اینکه این حادثه را چه کسی انجام داده هیچ کس سرنخی نداشته، اما میبینید که در روزنامهها تیتر میزنند، سپاه را متهم میکنند، بسیج را متهم میکنند، روحانیت را متهم میکنند، هدف این کارها چیست؟»(1)
«مطبوعات زنجیرهای» تعبیری بود که در ادبیات سیاسی ایران، به مجموعهای از روزنامهها و هفتهنامههایی اطلاق شد که پس از دوم خرداد 76 و استقرار دولت اصلاحات، با حمایت و چراغ سبز وزارت فرهنگ و ارشاد وقت، به صورت انبوه و همجهت، منتشر میشدند. نظم انتشار این مجموعه از مطبوعات به گونهای بود که چنانچه مجوز انتشار یکی از آنها لغو یا توقیف میشد ـعمدتاً به دلیل انتشار مطالب ناهنجار و خلاف قانون مطبوعاتـ بلافاصله کادر همان نشریهی توقیفشده، در قالب عنوانی دیگر و با مجوزی دیگر، به تداوم همان رویهی سابق میپرداختند. در این میان، میتوان از روزنامههایی همچون «جامعه»، «توس»، «صبح امروز»، «نشاط»، «مشارکت»، «هممیهن»، «بیان»، «فتح» و... نام برد که با چتر حمایتی وزارت ارشاد وقت، به پیگیری یک خط خبری و فکری واحد میپرداختند. ارزیابی عملکرد این مطبوعات نشان میدهد که ـهمان گونه که در بیانات مقام معظم رهبری نیز به آن اشاره شده استـ روند حرکتی آنها با شاخصهای کارکرد مطبوعات در درون سازوکارهای دمکراتیک و در کشورهایی که سابقهی طولانی در این زمینه دارند نیز هرگز همخوان نبود. به بیان دیگر، کارنامهی مطبوعات زنجیرهای ـمطابق آنچه در فقرهی نخست این نوشتار اشاره شدـ نه تنها در راستای گسترش و بسط صحیح مردمسالاری و رشد جامعهی مدنی ـآن گونه که دائماً توسط صاحبان این مطبوعات ادعا میشدـ قرار نداشت، بلکه در مسیری کاملاً متفاوت و ناهمخوان با آن اهداف قدم برمیداشت؛ به گونهای که میتوان عملکرد این مطبوعات را یکی از مهمترین عوامل ناکامی و افول جریان اصلاحات درونزا پس از دوم خرداد 76 و برانگیختن خشم و انزجار قاطبهی مردم و به ویژه اقشار متدین برشمرد. فرآیندی که رفتهرفته به ایستادگی این مطبوعات در برابر تمامیت نظام جمهوری اسلامی و حتی صفآرایی در برابر دولت مطبوع اصلاحات و شخص آقای خاتمی به عنوان رئیس دولت، انجامید و نهایتاً ماجرای مطبوعات زنجیرهای را به پدیدهای علیه امنیت ملی مبدل ساخت.
مطبوعات موسوم به «زنجیرهای»، ضمن فاصله گرفتن آشکار از نقش خطیر مطبوعات در ثبات و استحکام یک نظام مردمسالار، با ایستادن در مقابل سازوکارها و رویههای حاکم بر کشور ـبه عنوان یکی از نمونههای معدود و موفق مردمسالاری در خاورمیانهـ عملاً پروژهای براندازانه و تجدیدنظرطلبانه را در برابر جمهوری اسلامی گشودند. برخی از مهمترین محورهای این پروژه عبارت بودند از:
1. القای ناتوانی دین در ادارهی جامعه
در شرایطی که به شهادت تاریخ، مردم ایران همواره سودای بهرهمندی از زیست دینمدارانه را در سر میپروراندهاند و دغدغهی دین و تحقق آموزههای آن، همواره در صدر انگیزههای ایرانیان در هر گونه حرکت و قیام اجتماعی و سیاسی وجود داشته است و باز در شرایطی که انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه) با در هم شکستن نظم تاریخی ستمشاهی، نوید حکومت دینی و اجرای آموزههای سعادتبخش اسلام را برای جامعهی ایران به ارمغان آورده بود؛ خط خبری و تحلیلی مطبوعات زنجیرهای، به گونهای هماهنگ و مداوم، به القای ناتوانی دین در ادارهی جامعه و تلاش در خشکاندن ریشههای نهال نورستهی حکومت دینی در ایران میپرداختند.در نمونهای دیگر، به قلم یکی از نظریهپردازان این جریان، در یکی دیگر از مطبوعات زنجیرهای میخوانیم: «حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را میگیرد... در نظام لائیک ترکیه، روحیهی علمجویی و حقیقتطلبی بهتر رشد کرده است.»(3) یا در نمونهای دیگر، با بیاعتنایی به ظرفیتهای بیبدیل تشیع در پذیرش حاکمیت مردم، ضمن اهانتی آشکار مینویسند: «تفکر شیعهگری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دمکراسی است.»(4)
2. حمله به روحانیت و اهانت به مرجعیت
در شرایطی که روحانیت و نهاد مرجعیت، در طول تاریخ حیات مذهب تشیع، فریاد رسای حقطلبی و نهاد و نماد پویای اندیشه و فکر در میان شیعیان بوده است و باز در شرایطی که مرجعیت، در طول تاریخ، سازوکار استمرار مدنیت پویا و انتقادی در جامعهی شیعیان قلمداد میشده است؛ خط فکری مطبوعات زنجیرهای، به بهانهی بسط و استقرار مدنیت و جامعهی مدنی، روحانیت را آماج حملات خود قرار میدادند و مرجعیت را دشمن جامعهی مدنی و آزاداندیشی برمیشمردند. اوج این حملات را در ماجرای ترور سعید حجاریان (عضو وقت شورای شهر تهران و مدیرمسئول روزنامه صبح امروز) مشاهده میکنیم که مطبوعات زنجیرهای در اقدامی هماهنگ، سعی در القای صدور مجوز این ترور به عاملان آن از سوی مرتجع تقلید دارند: «کسانی که با انگیزههای ایدئولوژیک دست به ترور میزنند، به مجوز شرعی نیاز دارند.»(5) «من تروریستها را میشناسم... آنها نیروی نظامی نبودند، دست به اسلحه نبردند، شلیک نکردند، بلکه فتوا دادند و حکم صادر کردند.»(6)3. مقابله و استهزای ارزشهای دینی
حمله به مقدسات و ارزشهای دینی، که ریشه در باورهای عمیق و احساسات پاک اقشار مختلف مردم و صاحبان سلایق گوناگون سیاسی و فکری دارد و همواره در ورای رقابتهای سیاسی و جناحی بوده است، دردآورترین بخش پروژهی مزبوحانهی مطبوعات زنجیرهای بود. اهانتهایی که از این طریق و به بهانهی حرمت و اعطلای آزادی بیان به باورهای دینی مردم صورت پذیرفت، در نوع خود و حتی در قیاس با دوران حاکمیت حکومتهای دینگریز و دینستیز نظیر حاکمیت پهلوی هم بینظیر و کمسابقه مینمود. در جایی «مظاهر دینی» نظیر «حجاب و حیای زنان» نشانهی «عقبافتادگی» قلمداد میشد(7) و در جایی دیگر، پای را از این فراتر مینهند و با اهانت به «فرهنگ شهادت» به منزلهی میراث غنی تشیع در راستای ظلمستیزی، آزادیخواهی و عدالتطلبی، آن را «خشونتآفرین» میدانند و ابراز میدارند: «اگر کشتن آسان شد، کشته شدن هم آسان میشود.»(8)این خط فکری، با قرار دادن الگوی حکومت دینی در برابر الگوی معاصر حکومتداری، بدون توجه به امکان عقلی و نقلی انطباق الگوها و دستیابی به یک نمونهی بیبدیل، خصوصاً با تکیه بر آموزهی اجتهاد در مذهب تشیع، حکم به ناکارآمدی الگوی حکومت دینی میدهد و در یک نمونه مینویسد: «اسلام در طول بسط تاریخی خود، نشان داده است که نظام حکومتی ندارد و اصلاً چنین چیزی معقول نیست، چون روش حکومت دائماً در تغییر است.»
در این میان، آنچه جالب توجه و صدالبته تأسفبرانگیز است، موضعگیری وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مسئول اصلی برخورد با این اهانتهاست که در برابر مطالبهی عمومی متدینین و حوزههای علمیه مبنی بر ابراز برائت و انزجار از این قبیل اهانتها و تأکید بر ضرورت برخورد با عاملان نشر آن، در مواجههای سؤالبرانگیز با این هجمهها علیه مقدسات دینی، آشکارا به حمایت از عاملان آن میپردازد و با ژستی متفکرانه ابراز میدارد: «برخورد با توهینکنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعهی توهین میشود، خود اشاعهی فحشاست.»(9)
در چنین شرایطی، رهبر معظم انقلاب، با هشدار نسبت به چنین حرکتهایی، مسئولین امر را متوجه وظایف قانونی خود میکنند و پیرامون هر گونه غفلت از عمل به وظایف از سوی آنان هشدار میدهند: «مشکل آنجا بروز میکند که اسلام را قبول ندارند، امام را مطلقاً قبول ندارند، این نظام را قبول ندارند. از اول تا توانستند با این نظام جنگیدند و آن وقتی به خانههایشان رفتند نشستند که دیدند دیگر سلاحهایشان کند شده است. اینها بیایند پشت سر کسی یا جمعی پنهان بشوند و شروع کنند به ایمان مردم دستاندازی کردن و آن را هدف قرار دادن، این قابل قبول نیست. من میبینم که بعضی از مطبوعات کشور متأسفانه دستخوش چنین بحرانی هستند... حد این آزادی کجاست؟... اگر کسانی قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند، این آزادی، توطئه است، این آزادی مردود است. بنده منتظر میمانم ببینم دستگاههای مسئول چه میکنند، والا جلوگیری از این حرکات موذیانه، کار دشواری نیست. هیچ وقت هم ما فکر اینکه دنیا چه میگوید، روزنامههای دنیا چه میگویند، سازمانهای دنیا چه میگویند، نکردهایم و نباید بکنیم.»(10)
4. هجمه به اصل ولایت فقیه
در شرایطی که رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی و میراث ماندگار امام خمینی (رحمت الله علیه)، اصل ولایت فقیه، به منزلهی صیانتکننده از ارزشهای دینی و حافظ جمهوریت و مردمسالاری نظام اسلامی است؛ مطبوعات زنجیرهای که برچسب انحرافی «اصلاحات» را بر خودشان الصاق کردهاند، تحت لوای اصلاحطلبی، به رویارویی با ریشهها و بنیانهای جمهوری اسلامی برخاستند؛ حرکتی که از حمله به ارزشهای دینی و القای ناکارآمدی دین در ادارهی امور جامعه آغاز شده بود و به مواجهه با اصل «ولایت فقیه» رسید. به گونهای که در لابهلای صفحات انبوه روزنامههای زنجیرهای، ولایت فقیه و رکن رهبری در نظام جمهوری اسلامی، آماج شبههپراکنی و اتهامافکنی قرار گرفت. در اینجا به ذکر یک نمونه از میان انبوه موارد مذکور بسنده میکنیم: «اصلیترین چالش انقلاب اسلامی، مقابله با آثار و بازماندههای دیدگاههای تمامیتخواهانه در میان انقلابیون و نهادهای برآمدها از انقلاب است که از مهمترین خصیصههای آن، شخصیتپرستی و اصالت رهبر است. باید با نقادی گسترده و گاه بیرحمانه هر آنچه انجام داده و یا ساختهایم، با این مسئله مقابله کرد.»(11)ذکر همین یک نمونه کافی است تا به عمق پروژهی صاحبان و خطدهندگان به مطبوعات زنجیرهای پی ببریم و ادعای همگامی با حرکت اصلاحطلبانه را از سوی آنها به محک نقد و ارزیابی بگذاریم. ادعایی که طولی نکشید که با صفآرایی بخشی از این افراد در برابر دولت وقت و هجمه به رئیسجمهور وقت، شاهدی عینی برای ابطال یافت.
پروژهی مذبوحانه و البته نه چندان پیچیدهی مطبوعات زنجیرهای، ابعاد دیگری را نیز دارا بود. از جمله مهمترین آنها هجمه علیه نهادها و سازمانهای رسمی، نظیر سپاه پاسداران، بسیج و نیروی انتظامی (که با اعتراض و انتقاد شدید رهبر معظم انقلاب نیز مواجه شد)، زیر سؤال بردن حماسهی دفاع مقدس، ارجاع تمام نارساییهای مدیریتی و مشکلات کشور به قطع رابطه با آمریکا و... که همه و همه تداوم انتشار این مطبوعات و آزادی قلم صاحبان آن را غیرقابل قبول مینمود. تجربهای تلخ که میرفت تا تاریخ دورانساز مطبوعات در کشور ما را زیر سؤال ببرد و ضربهای جبرانناپذیر به روند حرکتی رسانههای جمعی ـبه عنوان چشمان رصدگر جامعه و مجاری حیاتی برای پیگیری مطالبات واقعی مردم و اهداف و آرمانهای آنهاـ وارد سازد.
پاکسازی دامن مطبوعات از این آلودگیها و تمایز خط اصیل و مبنایی رسانههای سالم، منتقد و مؤثر و قانونمند، از این قبیل کژتابیها و کژکارکردها، برای تداوم حرکت آیندهی رسانههای جمعی ضروری بود. در این مقطع حساس، رهبر انقلاب، با نگاهی تیزبینانه، این دو خط را از یکدیگر جدا کردند و از این طریق، با ریلگذاری برای حرکت صحیح رسانههای خیرخواه و قانونگرا، در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ رهبری خود، کشور را از یکی از پیچیدهترین بحرانهای پیش روی آن، به سلامت عبور دادند.
«عوض بیست روزنامه، دویست روزنامه هم منتشر بشود، طوری نیست. یک عده اگر توانایی داشته باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند، لابد خوانندههایی هم پیدا خواهند کرد و مانعی هم ندارد؛ اما اگر قرار باشد روزنامههایی که منتشر میشود با استفاده از کمک این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد، آن هم به شکل دروغ و افترا ـنه اینکه عقیدهای دارد و مینویسدـ بنا باشد بلندگوی رادیوی اسرائیل یا رادیوی آمریکا در این کشور بشود، این قابل قبول نیست.»(12)
پینوشتها:
1. بیانات رهبر انقلاب، 1 اردیبهشت 1379.
2. آفتاب امروز، 16 فروردین 79.
3. نشاط، 3 خرداد 78.
4. صبح امروز، 23 آبان 78.
5. صبح امروز، 11 فروردین 79.
6. همان، 26 اسفند 78.
7. ماهنامهی جامعهی سالم، تیر 77.
8. نشاط، 12 خرداد 78.
9. اخبار اقتصاد، 5 مهر 78.
10. بیانات مقام معظم رهبری، 25 شهریور 77
11. صبح امروز، 23 بهمن 78.
12. بیانات رهبری، 11 شهریورماه 78.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}