نویسنده: رحمت الله صدیق سروستانی و دیگران




 

در سالهای اخیر تحسین و شگفتی نویسندگانی که به بررسی مقدمه ابن خلدون (732-808) می پردازند روندی رو به افزایش داشته است. علی رغم اهمیت و غنای مقدمه، محدودیتهای کتاب حاضر امکان تفصیل را از ما سلب کرده است.
بسیاری از نویسندگان کوشیده اند تا دستاوردهای علمی ابن خلدون را در پرتو زندگی و تجارب شخصی وی توجیه کنند؛ البته این رویکرد در تحلیل نویسندگان از پذیرش وسیعی برخوردار است؛ لیکن به نظر نمی رسد از عهده ی تفسیر کامل یک اندیشه برآید.
در آغاز مقدّمه چنین آمده است: «بنده ی نیازمند بخشایش پروردگار و توانگر به مهر او عبدالرحمن بن خلدون حضرمی...» (1)
از گفتار پژوهشگران چنین بر می آید که عبدالرحمن در ماه رمضان سال 732 هجری در خانواده ای از مسلمانان اندلس در کشور تونس به دنیا آمد. اجداد وی را به یکی از قبایل یمن نسبت داده اند که در ناحیه مرکزی کرانه جنوبی عربستان ساکن شدند، و در صدر اسلام به جانبداری از بنی امیّه شهرت یافتند. آنها همراه سپاهیان مسلمان یمنی وارد اسپانیا شدند و در اواسط قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) به سبب تهدید مسیحیان و قریب به یک قرن پیش از تولد وی به تونس مهاجرت کردند. (2)
ابن خلدون و خانواده اش از پیروان مذهب مالکی بودند. مذهب مالکی، مذهبی سخت محافظه کار بود که تنها توجیه کننده حوادث اجتماعی - سیاسی پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) بود و از عهده ی توجیه وضعیت جدید مغرب اسلامی برنمی آمد. پس از تماس با مکاتب شرق اسلامی و آراء فخر رازی، برای این مذهب نگرشهای جدیدی فراهم آمد. (3)
ابن خلدون با چنین سابقه فرهنگی رشد و نمو کرد و از همان اوان جوانی زندگی پر آشوب سیاسی خود را شروع کرد و توانست مسئولیتهایی را در مقامهای مختلف سیاسی به عهده بگیرد. به دلیل شرکت در اقدامات ضد حکومتی دستگیر و زندانی شد؛ پس از رهایی از زندان دوباره به فعالیتهای سیاسی رو آورد. در خلال سالهای 1374-1378 میلادی در قلعه ی ابن سلامه گوشه گیری اختیار کرد و در آنجا مقدّمه را نوشت. سپس به تونس مراجعت کرد و راهی مصر شد و در آنجا به قاضی القضاتی مالکی مذهبان مصر، گماشته شد. در محاصره دمشق با امیرتیمور به بحث و گفتگو نشست و برای خود و تعدادی از دوستانش امان نامه گرفت و دوباره به مصر بازگشت. می گویند تا سال 808 هـ.ق. در قاهره بود و در همانجا وفات یافت. وی در مسافرتهای متعدد خود اطلاعات ذیقیمتی در زمینه های گوناگون کسب کرد.
فرانز روزنتال - یکی از محققان صاحب نام - تجارب شخصی ابن خلدون را مورد توجه قرار داده و از قول یکی از معاصران وی به نام «سخاوی» صاحب کتاب الضوء اللامع لاهل القرن التاسع چنین نقل می کند که ابن خلدون «به سبب علاقه به مخالفت با همه چیز» (4) آن چنان رفتاری را انجام داد. روزنتال جامه ی مغربی ابن خلدون را در جامعه ی مصری - که امری کاملاً عجیب بوده است - نشانه نوعی طرز تفکر ویژه ی «اعظای برزخی (حاشیه نشین) جامعه» می داند و با آنکه او را در کلّ، با اوضاع و احوال زمان خود هماهنگ می بیند، با وجود این وی را به دلیل سابقه اسپانیایی خانواده اش - که صد سال پیش از تولد او به تونس آمده بودند - متعلق به یک گروه اقلیت معرفی می کند. وی دلایل دیگری را نیز در تأیید برزخیت اجتماعی ابن خلدون ارائه می دهد. (5)
برخی دیگر از محققان اموری از قبیل اندیشه ی غیر دینی (6)، نبوغ سرشار و تعالیم اسلامی را منشأ اندیشه های ابن خلدون دانسته اند. (7)
در ارزیابی رویکردی که می کوشد تجارب شخصی و تعالیم و تربیتهای علمی یک نویسنده را عامل مهم شکل گیری اندیشه های وی معرفی کند باید توجه داشت که آثار جزئی برخی نویسندگان را شاید بتوان با توجه به حوادث شخصی زندگیشان تبیین کرد، اما آثار ژرف علمی یک مؤلف را نمی توان تا بدین حد تنزل داد. چنانکه تجزیه و تحلیل کتاب خودکشی امیل دورکیمی در پرتو آثار روانی خودکشی یکی از دوستان وی بسیار سطحی خواهد بود. از این رو شایسته است که کار ابن خلدون در زمینه اجتماعی بالاتری قرار گیرد - بیش از آن حدی که از نظریات برزخیت اجتماعی یا مباحث انقلابات علمی توماس کوهن - و تجارب شخصیتش به عنوان یک فرد، تنها عامل یا مهمترین آنها محسوب نشود.
به نظر ما ابن خلدون به عنوان نظریه پردازی حرفه ای است که علاوه بر علایق علمی و شخصی تا حد زیادی درصدد پویا ساختن و توانمند کردن نظامی از حاکمیت است که در تجربه و عمل به شکست رسیده است. این نظام اجتماعی - سیاسی باید به وضعیت جدید پاسخ دهد؛ پاسخ ابن خلدون به این وضعیت پاسخی ناقص است. هر چند بررسی اوضاع اجتماعی و انواع احتمالی پاسخهای مناسب به آن، بحثی دقیق و مفصل است؛ لیکن برای ارزیابی اثر ابن خلدون، عطف توجه به خاستگاه اجتماعی اندیشه او، مهمتر از توجّه به اموری نظیر برزخیت اجتماعی و نبوغ است.

پی نوشت ها :

1-ابن خلدون؛ مقدمه؛ ج 1، ص 1.
2- محسن مهدی؛ فلسفه تاریخ ابن خلدون؛ ص 31.
3- همان؛ ص 35 و 36.
4- Rosenthal, Franz; Ibn Khaldun in his Time, Ibn Khaldun and Islamic Ideology; p.16
5- Ibid; p. 14-16
6- Ibid; p.23
7- الساعاتی، حسن؛ علم الاجتماع الخلدونی؛ ص 9.

منبع: صدیق سروستانی، رحمت الله، ... و [دیگران]؛ (1373)، درآمدی به جامعه شناسی اسلامی، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سازمان مطالعه و تدوین کتب انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ سوم.