نویسنده: پروفسور ئه ایچی ایموتو
با مقدمه: هاشم رجب زاده



 

جشنِ‌ فرارسیدن خزان در ایران و ژاپن(1)

پیش سخنِ مترجم

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
آهنگ سرود پاییزی منوچهری که از فریب و فسون زیباییِ خزان می گوید، پنداری که در یاد و دل مردم زیبایی شناس سرزمین آفتاب که مهرگان را همچنان جشن می گیرند و لطفِ خزان را ارج می نهند، هنوز در نواست.
ژاپنی ها پاییز را دل انگیزترین موسم سال می دانند، و هنگامی که درخت و گیاه جامه برگ ها را رنگ رنگ می کنند و به هزار جلوه به دلبری می آیند، روانه دشت و دمن و باغ و بوستان می شوند. طبیعت هم در سرزمین خاستگاه آفتاب دست و دلبازی نشان داده و جلگه و کوهسار را در هر گوشه و کنار از درخت و گیاه پوشانده است. برگهای درختان در پاییز یکباره فرو نمی ریزند، و بدرودی آرام آرام با چشم های زیبایی نگردارند.
جشن پاییزی ژاپن دنباله نوروز باستان و جشن«ئو- بون»است، که این یک اینک به تابستان افتاده است. در ایران باستان نیز، مهرگان نوروزی دیگر بود:

مهرگانِ نو درآمد بس مبارک مهرگان
فال سعد آورد و روزِ فرّخ و بختِ جوان
(ازرقی)

در این دیار دورِ خاورستان، در این روزها با جشن« شو-بون»، یا نوروزِ کوچک، به پیشباز پاییز می روند.
«شو-بون»، یا« بون» کوچک، روز بیست و سه ماه نهم سال برگزار می شود، که روز آغاز پاییز به تقویم ایرانی است( 1 مهرماه= 23 سپتامبر). مردم در این روز به زیارتِ گور نیاگان می روند و بر مزارشان گل و میوه می گذارند، و یاد رفتگان را گرامی می دارند( روز 1 فروردین/ 21 مارس فرنگی هم چنین رسمی دارند). هفته ای را که«شو- بون»میان آنست، از سه روز پیش تا سه روز پس از این روز، «هیگان» می خوانند.
برای ایرانیان باستان نیز مهرگان روزی بزرگ و فرخنده بود، و یادگارِ پیروز آمدن فریدون بر ضحاکِ ستمگار:

ای مهرگان ز گاهِ فریدون نامدار
تا گاهِ شاه یافته ای خسروی هزار
(عثمان مختاری)

در «آثار الباقیه» بیرونی در سخن از« رام روز یا مهرگان بزرگ» می خوانیم:« روز بیست و یکم[ شهریور ماه] رام روز است که مهرگان بزرگ باشد، و سبب این عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را به قید اسارت درآورد. و چون ضحاک را به پیش فریدون درآوردند ضحاک گفت مرا به خون جدّت مکُش و فریدون از راهِ انکار این قول گفت آیا طمع کرده ای که با جم پسر ویجهان در قصاص همسر و قرین باشی؟ بلکه من تو را به خون گاو نری که در خانه جدم بود می کُشم. سپس بفرمود تا او را بند کردند و در کوه دماوند حبس نمودند، و مردم از شرّ او راحت شدند».(ترجمه فارسی، اکبر دانا سرشت، ابن سینا، 1352، ص 292).

مهرگان باز آمد و بر دشت لنگرگاه زد
گنج خواه آمد که او هست از فریدون یادگار

خواست افریدون ز شاهان گنج و اینک مهرگان
گنج فروردین همی خواهد ز باغ و جویبار
(امیر معزّی)

ارج مهرگان و جشن آن در میان ایرانیان به پایه ای بود که صدها سال پس از تاخت آوردن و چیره شدنِ تازیان، پارسیان هنوز این جشن را نگاه داشته بودند؛ چندانکه نویسندگان درباره اش کتاب می نوشتند. ابن الندیم در«الفهرست» درباره ابوالحسن علی بن هارون، از مؤلفان هم عصر خود، نوشته است:
«... او را دیدم و از او چیزهایی شنیده داریم. راویه(شعر)‌و شاعر و ادیبی ظریف و متکلم نیکوکاری بود... خود او به من گفت که در سال دویست و هفتاد و هفت به دنیا آمده است و تا سال سیصد و پنجاه و دو که وفات یافت خضاب می بست، و هفتاد و شش سال عمر کرد. این کتابها از اوست: کتابِ شهر رمضان برای( خلیفه) تألیف کرد. کتاب النوروز و المهرجان...»(ترجمه فارسی، محمدرضا تجدّد، امیرکبیر، تهران، 1366،(چاپ سوم)، ص 238).
این بار نیز استاد ئه ایچی ایموتو، ایرانشناس ارجمند ژاپن، که راه و اندیشه پژوهشش با فرهنگ سرزمین پارسیان و تمدن والای ایران باستان پیوسته، به تلاشی تازه در بازشناختن زمینه و مایه جشن مهرگان و پیوند آن با آیین« هیگان» یا مهرگان ژاپن برآمده، و پرتوی تازه بر همانندیهای رازگونه آداب و آیین های مردم ایران و ژاپن افکنده است. پژوهش استاد ایموتو درباره مهرگان ایران و«هیگان» ژاپن دنباله بررسی جشن های همسان در این دو سوی شرق است، که بخشِ نخست آن به« رسم ژاپنی اوُرابون از دیدگاه فرهنگ ایران» پرداخته بود.
نوشته تازه استاد ایموتو در شماره ماه نهم سال 1989 مجله تحقیقی «دؤهؤ» به ژاپنی آمده است. در برگرداندن این متن به فارسی از یاری ارزنده خانم یوریکو نی ئی یا برخوردار بوده ام. نیز برای آسان یاب شدن نکته ها و اشاره های سخن برای خوانندگان فارسی زبانان، یادداشتهایی بر آن افزوده ام. باشد که این گفتار که«بویِ جوی مولیان» دارد، یادِ روزگار والایی ایرانشهر را در دلهای بیدار زنده کند؛

حافظ حدیثِ سحر فریبِ خوشت رسید
تا حدّ مصر و چین و به اطراف روم و ری
هاشم رجب زاده- آبان 1368- اوساکا

ایرانیان باستان دو موسم اعتدال بهاری و پاییزی را بسیار گرامی می داشتند. بیرونی(2) در سده یازده(میلادی) «آثار الباقیه» را نوشت. او که ستاره شناس، ریاضی دان و فیلسوف بود، در کتاب خود می گوید:« اما آن دسته ایرانیان که به تأویل قائلند، برای این قبیل مطالب تأویل قائل می شوند و مهرگان را دلیل بر قیامت و آخر عالم می دانند به این دلیل که هر چیزی که دارای نمو باشد در این روز به منتهای نمو خود می رسد و مواد نمو از آن منقطع می شود و حیوان در این روز از تناسل باز می ماند؛ چنانکه نوروز را آنچه در مهرگان گفته شد به عکس است و آن را آغاز عالم می دانند. و برخی مهرگان را بر نوروز تفضیل داده اند چنانکه پاییز را بر بهار برتری داده اند...»(3).
«مهرگان» از واژه «میترا- کانا»(جشن میترا)آمده است. در روزگار هخامنشیان، میترا- کانا یا جشن میترا جشن همگانی بود. نوروز با اعتدال بهاری آغاز می شد، و جشن میترا با اعتدال پاییزی سر می گرفت.
از آن روزها، ایرانیان این ماه(مهر) را «میترا» می خواندند و روز شانزده هر ماه را (نیز) «روز مهر» می نامیدند. با گذشت روزگار،، جشن میترا که عید ملی بود در روز مهر از ماه مهر برگزار شد(4). پیش از آن، در روز ده ماه میترا(مهر) جشن بزرگ گرفته می شد.
برابر سنگ نبشته ای در بیستون، داریوش شاه بر گئوماتای غاصب( بردیای دروغین) پیروز گشت و او را کشت و در روز دَه از ماه میترا(مهر) پادشاهی یافت. روز 1 ماه مهر آغاز جشن بزرگ مهرگان و روز 10 این ماه پایان آن بود. در این روز بود که گئوماتا به دست داریوش کشته شد و او تخت و تاج یافت.
برابر تقویم یهود، همین روز(دهم) از ماه تشری(5) «یوم کیپور» است که روز کفاره گناهان است(6). مذهب شیعه در اسلام این روز را از یهود گرفت و دهم محرم که آغاز ماه قمری است.«عاشورا» خوانده شد(7). مسلمانان شیعه در این روز برای شهادت حسین(ع) امام سوم شیعیان در روز 10 محرم سال 61 هجری، عزاداری می کنند. در این روز، دسته ها و صفوف عزاداران به حرکت درمی آید. نیز، یاد روز عروسی پسر نوجوانش، علی اکبر، را گرامی می دارند.
روز ده از نخستین ماه سال را هنگام آیین بزرگداشت نیاگان و باز زاده شدن مردم، باروری و توارث می دانستند. این مردن و باز به دنیا آمدن و دوباره بارور شدن، میراث نیاگان بود.
در تقویم عربها، سال بر روی ماههای قمری می گردد، و این است که هر سال 354 روز دارد. ماه دوازدهم سال قمری، موسم حج است، و این هنگام رفته رفته ( در حدود یازده روز در سال) در فصول سال خورشیدی پس می رود. حضرت محمد که دین اسلام را آورد، افزودن بر سال قمری و کبیسه کردن یک ماه را منع کرد.(8) اعراب جاهلی«اول سال را در هر دو سال یا در هر سه سال برحسب تقدمی که استحقاق داشت یک ماه کبیسه می کردند.»(9) و ترتیب کار چنان بود که سال نوی آنها هنگام اعتدال بهاری آغاز می شد( به نقل از کتاب« مکه» نوشته شین جی مائه جیما). رفتن به حج برای آنان معنی رفتن به «سرزمین حدیث» یا دنیای مردگان را داشت، و موسم آن درست پیش از نو شدن سال و اعتدال پاییزی بود. اعراب جاهلی در این هنگام خون حیوانی را به معبود خود نیاز، و آن را قربانی می کردند.

فصل تازه برای کشت و کار

بیرونی گفته است که در نوروز و هنگام اعتدال بهاری، درخت و گیاه جانی دوباره می گیرد و از مرگ زمستانی باز به زندگی می آید؛ اما در اعتدال پاییزی و مهرگان« هر چیزی که دارای نمو باشد... به منتهای نمو خود می رسد و مواد نمود از آن منقطع می شود»(10). میان این دو، یعنی مرگ و باز زاده شدن، مرزی نمی توان نهاد.
اعتدال پاییزی به موسم رسیدن و درویدن غله نزدیکتر است، هرچند که برایمان چندان روشن نیست(11). باز ایستادن دانه و گیاه از نمو با رشد و شکفتگی آینده آن پیوسته است.
به نوشته فریزر(Fraser) در کتاب « طلا و شاخسار»(ترجمه تاکوسکه تاکاهاشی- به ژاپنی-، نشر ایوانا می شوتن، توکیو)، در اروپا کسی را به جای روان درخت و نیز کسی را به جای روان غله می کشتند. این را قربانی دادن انسان می خوانیم.
تقویم ایران باستان، در آغاز، فقط تابستان و زمستان در یک سال داشت. اقوام هند و اروپایی نیز همین تقویم را می شناختند. آنها به دامپروری می گذراندند، و در کار ییلاق و قشلاق، این تقویم دو فصلی بسشان بود. اما پس از آنکه اسکان یافتند، نخست موسم بهار را شناختند و سپس خزان به قاموس آنها راه پیدا کرد.
عربهای سامی یا یهود از زندگی چوپانی به شهرنشینی درآمدند. مردم ایران باستان هم در هنگام فرخنده اعتدال پاییزی از کوچ و شبانی به فلات ایران گام نهادند.
مردم چین باستان هم آیین« هاچیسا» داشتند، که جشن پایان سال بود. در این روز، آنها جامه های آیینی می پوشیدند و این هنگام را که اعتدال پاییزی بود جشن می گرفتند. (نگاه شود به کتاب« آهنگ فصل Rhythem of Season- نوشته M.Granet). از این نام پیداست که اعتدال پاییزی به معنی گردش موسم و سال برای مردم کشاورز بود.
برگردانِ فصل در اعتدال بهاری و در اعتدال پاییزی فقط در ایران و در ژاپن موسم ویژه ای شناخته می شد. در چین، چنین نبود. چنانکه در کتاب« شیکی» آمده است در چین فقط در پادشاهی منچوری دوره سِی چو(12) بود که پادشاه نیایشگاهی برپا می کرد و برای هفت روز به آن گاو و خوک نیاز و قربانی می کرد. این سخن در« سِی چو» نوشته تاکابوُ موتو نوری ما را از خانه کعبه در مکه یاد می آورد. هشت گذرگاه، از چهارسوی، به کعبه می رسید. در روز اعتدال پاییزی، به سوی هشت گذر این خانه که به چهارسو کشیده بود، نیایش می کردند.
«کنفوسیوس و شاگردش سه کی تن» نام آیینی است در بزرگداشت این حکیم فرزانه چینی و شاگردان او. این آیین نیز در روز اعتدال پاییزی برگزار می شد.
در کتاب« گئوگوُ جوْکوُ هؤتِن» آمده است که در سده هفتم در روز اعتدال پاییزی امپراتور چین صورتکی به نمای دیو بر چهره می گذاشت و ساقه کنف می جوید، و با این کار به وجد می آمد و سگانی را در مقبره نیاگانی نیاز و قربانی می کرد. از این نوشته برمی آید که موسم سال با اعتدال پاییزی ورق می خورد.

«کامی- نو- شوگو» یا گردهمایی خدایان

به نوشته « دای تؤ- سه ایکی کی»، که شرح تاریخی و سفرنامه ای است به آسیای میانه نگاشته گن جؤ‌ به سال 654، راهبان بودایی هر پنج سال یکبار و به هنگام اعتدال پاییزی، همچنانکه تندیس های بودایی را با خود در جامه شان برداشته بودند، در برابر پیکره بزرگ بوداگرد می آمدند. می دانیم که خانه کعبه در مکه در سده هفتم میلادی بازساخته شد. پیش از آن هم که محمد(ص) اسلام را بیاورد، 360 قبیله عرب با نزدیک آمدن اعتدال پاییزی(13) بت هایشان را بر شتران می نهادند و به نیایشگاه خود، کعبه، می آوردند (البته آنها، چنانکه گفته شد، در هر سه سال قمری یک ماه به سال می افزودند)(14). در کعبه، هُبَل(15)جای داشت( این بت از مرمر سرخ درست شده بود و خدای قبیله های عرب شناخته می شد). در این آیین، خدایان گوناگون پیرامون بت یا خدای بزرگ دیرین گرد می آمدند، چنانکه در آذین بندی درخت کریسمس می بینیم که شاخه های درخت، به همین نشانه، با چراغهای گوناگون آرایش داده می شود.
امروزه در ایران و دیگر کشورها در روزهای جشن ملی با افروختن بسیاری چراغهای برقی چراغانی می کنند. در چین در روزگار امپراتوران«تؤ»(16) با آویختن فانوس چراغانی می کردند. در آنجا رسم بود که مردم در شب پانزده ماه اول گرد هم می آمدند و شب را با دیدن چراغانی به خوشی می گذراندند. این رسم به ایران راه یافت( به نوشته ایشیدا کانّوسکه در کتاب« بهارِچؤ-آن»، نشر هِی بونشا). روز پانزده ماه اول سال همزمان بود با شانزده ماه مهر( میترا) در ایران، که نوروز کوچک بود، و این روز را مردم شادمانه جشن می گرفتند.
در ژاپن، در سال 832 در دوره هیان(17) در روز 22 ماه هشتم سال برابر تقویم قمری، کوکای(یا، کؤبؤ دایشی؛ از پیشوایان آیین بودا در ژاپن) به نشانه بخشایش خواستن از گناهان، فانوسهای آویختنی( از کاغذ) در (معبد) کوه کوئویا نیاز کرد. این آیین،« ماندوئه» نام گرفت. کوکای نیایش کرد و از معبود خود،« دای نیچی نیوْلای» آرزو خواست که فروغ معرفت را دریابد. برابر تقویم قدیم قمری، روز 22 ماه هشتم نزدیک به اعتدال پاییزی بود.« دای نیچی نیولای» همگونی و پیوندی با میترا(الهه آفتاب) و اهورامزدا(خدای بزرگ آیین زرتشت) داشت. از اینجا دریافته می شود که «ماندوئه» شاید که«مهرگان» ژاپن باشد.
اعتدال پاییزی برای کشاورزان رویداد مهمی بود.
چمبرلن( ژاپن شناس انگلیسی)(18)هم می گوید که روز پانزده ماه هشتم در تقویم قدیم ژاپن با موسم آیینی درو و برداشت محصول در انگلیس هم زمان بوده است(به نقل از نیهون جیبوُچوُشی). در چین نیز رسم«شانیچی» یک جشن کشاورزی بود.

پی نوشت ها :

1. از: ایرانشناسی، سال دوم، ش4(زمستان 1369)، ص 95-788.
2. ابوریحان بیرونی، زاده 360 هجری در خوارزم و درگذشته ی 440 در غزنه.
3. به نقل از ترجمه «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی، به قلم اکبر داناسرشت، نشر ابن سینا، تهران، 1352، ص 291.
4. روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزا ای نگار مهرچهر مهربان
در «آثار الباقیه» آمده است:« مهرماه روز اول آن هرمزد روز است و روز شانزدهم مهر است که عید بزرگی است و به مهرگان معروف است که خزان دوم باشد و این عید مانند دیگر اعیاد برای عموم مردم است و تفسیر آن دوستی جان است و می گویند که مهر نام آفتاب است و چون در این روز آفتاب برای اهل عالم پیدا شد این است که این روز را مهرگان گویند و دلیل بر این گفتار آن است که از آیین ساسانیان در این روز این بود که تاجی را که صورت آفتاب بر او بود بسر می گذاشتند...»(همانجا، ص 290).
5. « سی روز است‌ و یک غره بیشتر ندارد... روز اول تشری عید آغاز سال است»(همانجا، ص 371).
6. بیرونی می نویسد:« در روز دهم این ماه(تشری)‌روز کیپور است که آن را عاشورا می گویند و آن روزه ای است که از میان روزه های دیگر فرض و واجب است... و در این روز خداوند با موسی بن عمران تکلم کرد و روزه این روز برای هر گناهی که به غلط صادر شده است کفاره است».(همانجا، ص 74/ 373).
7. نویسنده آثارالباقیه می گوید:« گفته اند که عاشورا کلمه ای است عبرانی و معرّب یعنی عاشور که دهم تشری یهود باشد که روزه آن روز کبور است و چون این روز را به ماههای عربی نقل کردند، در روز دهم اولین ماه اعراب شد چنانکه در ماههای یهود هم در اولین ماه و روز دهم است و روزه این روز در سال اول هجرت بر مسلمانان واجب بود، سپس صوم شهر رمضان که واجب شد و پس از آن بود این حکم را نسخ کرد.»(بیرونی، همانجا، ص 453).
8.نیز بیرونی می نویسد:« عرب در جاهلیت این ماهها(قمری) را مانند مسلمانان استعمال می کردند و حج ایشان در زمانهای چهارگانه دور می زد و سپس خواستند که حج را به هنگامی بیندازند که... همیشه به یک حال بماند و در بهترین ازمنه و خرمترین اوقات باشد. بدین سبب از همسایگان خود یهود قریب به دویست سال پیش از اسلام کبیس را یاد گرفتند.
همینطور که یهودیان تفاضل سال خود را با سال خورشیدی به هنگام که[ به] یک ماه می رسد در آخر سال قمری قرار می دادند ایشان هم چنین کردند... و این کار را نسئی می نامیدند...تا آنکه پیغمبر(ص) هجرت کرد... نسئی به شعبان رسیده بود و آن را محرم نامیده بودند و شهر رمضان را صفر خوانده بودند و پیغمبر منتظر حجه الوداع شد و برای مردم خطبه ای خواند و چنین فرمود« الزمان قد استدار کهیئه یوم خلق السموات و الارض» یعنی ازمنه و ماهها به مواضع نخستین خود بازگشتند و کاری را که عرب با ماهها می کردند از میان رفت از این رو حجه الوداع را حج اقوم گویند یعنی نسئی حرام شد و از بین رفت.»(آثارالباقیه، همانجا، ص 93-94).
9. همانجا، ص 93.
10. همانجا، ص 291.
11.«... و بدین جهت برای آغاز سال انقلاب صیفی را انتخاب کردند که انقلابین را از اعتدالین بهتر می شود... اطلاع یافت...، پس انقلابین به نسبتی که گفتیم از اعتدالین برای ابتدای سال بهتر است و چون انقلاب صیفی به سمت الرأس مردم شمالی نزدیکتر است از این رو ایرانیان آن را برگزیدند و از انقلاب شتوی چشم پوشیدند. نیز، هنگام انقلاب صیفی غلات به دست می آید پس برای اینکه خراج از رعیت بگیرند از انقلاب شتوی بهتر است».(همانجا، ص 281-282).
12. سده هفده میلادی.
13. «شهور عربی(در جاهلیت) همواره بر فصول چهارگانه تقسیم بود و از پاییز شروع می شد که آن را ربیع می نامیدند، سپس نوبت شتا می رسید و پس از آن نوبت ربیع می شد و آن را صیف نیز می نامیدند... و آنگاه نوبت تابستان می رسید که آن را قیظ[ می] نامیدند...»(بیرونی، همانجا، ص 44-443).
14. «ماههای تازیان دوازده است و چون هر سه سال یکماه کبیسه می کردند همواره با سال خورشیدی مطابق می شد».(همانجا، ص 443).
15. «هبل(عربی) (به ضم ها و فتح با) بتی بوده در کعبه که پیش از ظهور اسلام آن را پرستش می کردند»(فرهنگ عمید). هم در نوشته بیرونی می بینیم:«... و مانند بنی اسماعیل از تازیان که به ساختن کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل تاریخ می گذاشتند تا آنکه پراکنده شدند و از تهامه بیرون رفتند و... تاریخ طول کشید و به سال ریاست عمرو بن ربیعه که معروف به عمر بن لحی است تاریخ نهادند و این مرد کسی است که می گویند دین ابراهیم را تبدیل داد و از شهر بلقاء بت هبل را آورد... و چنانکه نقل کردند در عهد شاپور ذوالاکتاف بود...»(آثارالباقیه، همانجا، ص 55).
16. سلسله«تؤ» یا «تانگ» که میان سالهای 620 و 907 در چین پادشاهی داشت.
17. دوره تاریخی ژاپن میان سالهای 794 و 1185میلادی.
18. Basil Hall Chamberlain با کتاب معروف خود به نام « چیزهای ژاپنی Japanese Things، که نزدیک به یک قرن پیش نوشت، شاید که شهره ترین پیشاهنگ ژاپن شناسان باختری باشد.

منبع مقاله: رجب زاده، هاشم؛ (1386)، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول 1386.