اسلام شناس عارف ژاپن
جا دارد که سخن از زنده یاد توشیهیکو ایزوتُسو Toshihiko Izutsu که پژوهنده عرفان و اهل معرفت بود و دل روشن و جانِ آگاه داشت با این قطعه از مانیؤشوُ Manyoshu نخستین مجموعه شعر ژاپنی که نزدیک به هزار و سیصد سال پیش
جا دارد که سخن از زنده یاد توشیهیکو ایزوتُسو Toshihiko Izutsu که پژوهنده عرفان و اهل معرفت بود و دل روشن و جانِ آگاه داشت با این قطعه از مانیؤشوُ Manyoshu نخستین مجموعه شعر ژاپنی که نزدیک به هزار و سیصد سال پیش فراهم آمده است، آغاز شود.
باز خواهم گشت/ Ao-ni-yoshi
به «نارا»،/ Nara-no-iye ni wa
سبز دشتی که سراپرده تُست/Ware mo kayo wan
تا هزار سال/Wasuru to
باز دریادِ منی/Omoa na
(مانیؤشوُ، قطعه 80، از شاعری ناشناخته)
ناپایدار و گذرا بودن این جهان، در ذهن و فرهنگ ژاپنی مفهومی آشناست و در آثار ادبِ سرزمین آفتاب اشاره های فراوان به آن یافت می شود. شاید که معروفترین سخن در این معنی، بهره آغاز اثر ادبی معروف ژاپن، هِی کِِی مونوگاتاری Heike Monogatari (داستانهای هِی که)باشد، که می گوید:« آوای ناقوسِ دیرِ بوداییِ یه تاوانا Yetawana ناپایداری همه چیز این جهان را صلا می دهد. پریده رنگی گلهای درخت سا این راز را باز می گوید که هر شکفتنی را پژمردنی در پی است. دریغا که بالندگان جز لحظه ای نپایند، چوُنان خوابِ خوشی در بهار. زورمندان نیز چندان برجای نمانند؛ و سرانجام، همچون غباری در گذرگاه باد، از میان بروند.»
برآمدن و بالنده شدن ایزوتسو(2)
استاد ایزوُتسوُ از خانواده ای سرمایه دار و مرفّه بود. پدرش نخستین کارخانه تولید روغنِ موی سر را، که در ژاپنی«پُماد» می گویند، بنیاد کرد. کارِ شرکت او، به نامِ «ایزوتسوُیا»Izutsu-ya با توفیق روبه رو شد. استاد فقید همیشه می گفت که از نیکبختی اش بود که خانواده ای توانگر و دانش دوست داشت، و هر کتابی را که می خواست پدر برایش می خرید.ایزوتسوُ نخست در دانشگاه کِی ئو Keio ادبیات انگلیسی خواند، و سپس به زبان عربی گرایش پیدا کرد. علاقه ای هم به زبان روسی یافت، زیرا که در آن سالها کتابی به نام جاپونیا Japonya نوشته یک ترک تاتار از مردم روسیه جلب نظر بسیاری را در ژاپن کرده بود. پس، کتابی با عنوان روشیا تِکی نینگِن Roshiya Teki Ningen به معنی اهل روسیه یا مردِ روس وار، از نخستین کتابها بود که استاد فقید نوشت. پس از آن، شاید در منچوری بود که جرقه ای از عرفان اسلامی و معرفت قرآنی جان و دل او را روشنایی بخشید.
در آن سالها، در اواخر دهه 1930، منچوری زیر حکومت ژاپن بود، که اینجا را پایگاهی برای پیشرفت هدف بلندپروازانه نفوذ در سراسر آسیا، از شرق تا غرب، ساخته بود.
عروج دیپلماتیک ژاپن تا سال 1905 که این کشور بر روسیه پیروز آمد، در چند مرحله پیش رفته بود. در این میان، تا سال 1894 و جنگ پیروزی فرجام با چین، رهبران ژاپن بیشتر در راهِ دو هدف همّت نهادند؛ یکی روشن ساختن و تثبیت جایگاه بین المللی ژاپن به اعتبار زبان تازه دیپلماتیک، و دیگر تجدیدنظر در پیمانهای نابرابر تحمیل شده از سوی قدرتهای غربی. این همه دیر یا زود به انجام رسید، و ژاپن با فراغ خاطر آماده بهره گیری از بُردهایش در چین و کره شد. در سال 1906 بهره برداری از امتیازهایی که ژاپن در چین یافته بود به« شرکت راه آهن جنوب منچوری» سپرده شد. این کمپانی بزودی اختیارات و دامنه فعالیت گسترده یافت. از سوی دیگر، پیروز شدن ژاپن بر روسیه، کشور آفتاب را محبوب دیگر آسیایی ها ساخته، و بارقه امیدی در دل مردم ستمدیده غرب در این اقالیم برافروخته بود.
بلوشر که در سالهای 35~1931(14-1310خورشیدی) سفیر آلمان در ایران بوده در خاطراتش در اشاره به توجه ایرانیان به ژاپن در این سالها نوشته است:« ... پرفسور هرتسفلد Ernest Hertzfeld که ناظری تیزبین و صاحب فضل بود، مطلب را از دیدگاه تاریخی«اروپا- آسیا» مورد توجه قرار می داد...؛ یادآور شد که به هنگام جنگ روس و ژاپن در عثمانی و ایران به کارهای باستانشناسی سرگرم بوده و دیده است که این مردم حتی در دورافتاده ترین نقاط توجهی چشمگیر نسبت به جنگ ابراز می کرده اند... آنها ژاپنی ها را از خود می دانسته اند، و روسیه را به عنوان تجسّم و تجسّد اروپا در نظر می آورده اند، و پیروزی ژاپن بر روسیه در نظر آنها مانند پیروزی آسیا بر اروپا جلوه گر می شده است. در واقعِ امر نیز این پیروزی نقطه عطف مهمی در تاریخ روابط دو قاره به شمار می رود، و به معنای این است که آسیا شروع به نشان دادن عکس العمل کرده است(ویپرت بلوشر، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، 1363، ص 227). ژاپن در این سالها دیگر آن سرزمین کنار افتاده و جامعه آرام که یکی- دو نسل پیش به یاد داشت، نبود. زندگی در کیفیت و سیمای آن دگرگون شده بود. این تغییر و تحول را مردان صاحب عزم، اصول گرا و آرمان خواهی فراآورده بودند که آنها را «مردان مِیجی» نام داده اند(مِیجی Meiji، امپراتور اصلاح طلب ژاپن که در سالهای 1867 تا 1912 بر تخت بود). امروزه هم که گهگاه چهره ای با این جوهر و فضیلت ها در جامعه دانشگاهی یا اقتصادی یا میان دولتمردان و در دیگر عرصه های اجتماعی پیدا می شود، او را «مرد مِیجی» می نامند.
استاد فقید ایزوتسوُرا، همراه کامه تارو یاگی Kametato Yagi( 86-1908)، همکار نزدیک تحقیقی اش در منچوری، و آکیو کازاما Akiyo Kazama(در گذشته 1945) نخستین سفر ژاپن در ایران(سالهای 1308 تا 1311 خورشیدی)، که هرکدام به گونه ای شیفته ادب، فرهنگ و تمدن ایران زمین شدند، می توان از «مردان مِیجی» به شمار آورد، که به تعبیر ژاپنی ها«مردِصد مرد»بودند(ایرانیها در قدیم «مردِ هزارمرد» می گفتند:
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمارِ خِرد هزاران بیش
همتایان
ایزوتسو فقید با شادروان یاگی، زبانشناس و شیفته ادب و عرفان ایران، در بخش پژوهشی«شرکت راه آهن جنوب منچوری» همکاری و سپس آشنایی و الفت یافت. یاگی ادبیات خواند و از سال 1938 دانشیار دانشگاه مطالعات خارجی توکیو( در آن هنگام، «مدرسه عالی زبانهای خارجی»)شد، و در سال 1939 به اداره تحقیقات آسیایی ژاپن در منچوری رفت. در این سالها« نیهون گِنگو گاکای» Nihon Gengo Gakkai(مرکز زبانشناسی ژاپن) در منچوری زیر حکومت ژاپن تازه بنیاد شده و نخستین رئیس آن، زوُروُ شین موُرا Zuru Shinmura، ادیب و فرهنگنامه نویس شهره ژاپنی، بود. گویا شادروان یاگی و زنده یاد ایزوتسو در جوانی همزمان وارد این دستگاه شدند و آشنایی آنها از همین جا آغاز شد. در این دوره مؤانست بود که ایزوتسوِ فقید دریافت که زنده یاد یاگی فارسی می داند. نیز، این هر دو در بخش تحقیقی راه آهن منچوری به احتمال زیردستِ شوُمِی اوکاوا Shumei Okawa افسر مستعمراتی ژاپن بودند. پس از جنگ اقیانوس آرام که متفقین پیروز برآمده دادگاه توکیو را برای محاکمه و مجازات سران نظامی ژاپن شکست خورده برپا کردند، اوکاوا را هم بر کرسی اتهام نشاندند؛ اما او زیرکانه رفتاری دیوانه وار از خود نشان داد، پس محاکمه اش را بی فایده دیدند و رهایش کردند.ایزوتسو در منچوری کتابهای بسیار جمع آورد، متون و منابع تحقیق را بررسید، و از مآخذ شرقی فهرست برداری کرد. همیشه می گفت که این دوره کارِ دشوار در بارآمدگیش سهمِ مؤثر داشته است.
یاگی پس از جنگ و بازآمدن به ژاپن در چند دانشگاه تدریس کرد، و در سال 1949 به دانشگاه علوم بازرگانی ماتسوُیاما Matsuyama، شهر زادگاه خود، رفت و همانجا ماند. در سال 1969 به ریاست این دانشگاه رسید، و این جایگاه را تا بازنشستگی اش در سال 1974 داشت. او استاد رشته زبانشناسی بود، و در آلمانی و انگلیسی متبحّر؛ اما از سرِ شوق و شیفتگی به ادب و فرهنگ ایران فارسی آموخت، و آثاری گرانسنگ درباره اسلام و ایران از خود به یادگار گذاشت. از کارهای او ترجمه کتاب« جنگ»، نوشته احمد نخجوان، به ژاپنی است.
آکی یو کازاما نخستین سفیر ژاپن در ایران نیز از نمونه همین مردان با بصیرت و اراده بود. این دیپلمات و دولتمدار ژاپنی زندگی پرماجرایی گذراند. پس از مأموریت ایران (سالهای 32-1929م/ 11 -1308)وزیر مختار ژاپن در لیسبون شد، و سپس در میانه جنگ(سال 1943م)فرمانداری ویتنام را که آن سالها زیر حکومت ژاپن بود، یافت. در ماه آوریل 1945(بهار 1324)، چند ماهی پیش از پایان جنگ، که روانه ژاپن بود کشتیِ حامل او هدف اژدرافکن امریکایی شد و با سرنشینانش به قعر دریا رفت.
کازاما از خاطرات خود در سفارتش در ترکیه و ایران و سفرهایش در عربستان کتابی فراهم آورد که با عنوان« ساباکو- نو- کوُنی؛ پروشیا، تورکو، عربیا»Sabako-no-kuni; Perushiya,Toruko,Arabiya(سرزمینهای بیابان، ایران، ترکیه و عربستان) در سال 1935 از سوی انتشارات ایوانامی Iwanami در توکیو منتشر شد. بخش عمده این کتاب درباره ایران است و گویای شیفتگی نویسنده آن به فرهنگ و تمدن والای ایران زمین. او در مقدمه این کتاب نوشته است:
«هر چند که بر این عقیده ام که ژاپن امروز پیشوای خاورزمین است، باز اگر کتابم این حقیقت را به ژاپنی ها بازگوید که ژاپن فقط جزء کوچکی از شرق دور در پهنه گسترده آسیا و خاورزمین است، و در غرور خود اندازه نگهدارند. ارزنده است؛ و اگر خواننده کتابم به این آگاهی برسد که برای شرقیان، که تا همین سالهای نزدیک و زیر نظم جهانی تحمیل شده اروپا و امریکا زندگی ذلت باری می گذراندند، چه آینده ای هست و ژاپن چه سهمی در این رهگذر دارد، اجرِ خود را یافته ام.»
دوره تعالی و تجلّی
با نگاهی کوتاه به آثار ماندنی و ارزشمند ایزوتسو فقید می بینیم که تحلیل های عرفانی و تفسیرهای قرآنیِ او از منابع دست اول و معتبر در این رشته به ژاپنی است.مقدمه فیه و مافیه که این دانشی مرد نگاشته، اثری گرانسنگ و کم نظیر است، و برای فراهم آوردن آن همه شرح های معتبر نوشته شده درباره این کتاب به عربی، انگلیسی و فرانسه، و نیز آثار دیگر مولانا را خوانده و گفتاری-انتقادی به دست داده و در آن اشتباههای اروپائیان را یادآور شده است.
«کوْران- نو-یوموُ»Koran-no-Yomu، یا «قرائتی از قرآن مجید» به معنی شناخت مفاهیم قرآنی، نیز از آثار ارزنده اوست که به بیان رسا و روشن ممتاز است. از قرآن مجید ترجمه هایی به همت چند دانشمند عربی دان و نیز انجمن های اسلامی ژاپن در دست است؛ اما ترجمه ای که ایزوتسوِ فقید کرده از نظر رساندن مفاهیم قرآنی و پیام حقیقی آسمانی به زبان ساده، امتیاز نمایان دارد. مترجم در پیشگفتار خود برای این اثر، شرحی ممتّع و گویا آورده، که معرفی ارزشمندی است از اسلام، و پیداست که جان و دلش از پرتو آفتاب محمدی روشنی یافته بود. به سخن استاد مهدی محقق:« من از ایزوتسو هیچ وقت نپرسیدم که شما مسلمان شدید یا نشدید. ولی یک دفعه او گفت: من مبانی مذهب خودمان، یعنی بودائی، را با عرفان و تصوّف اسلامی مقایسه کردم و اینها را منطبق با هم دیدم. پس بدین ترتیب، او هم در این جریان روحانی مذهبی که اسلام دارد افتاد.»(از پاسخ استاد محقق در مصاحبه با جویا جهانبخش، در: از مقلّد تا محقق فرقهاست: گفت و گو با دکتر مهدی محقق، در: آیینه میراث، سال دوم، شماره 1 و 2، تابستان و پائیز 1378، ص 88 تا 105).
روشِ تدریس ایزوتسو نیز، به تبَع منش والا و روحِ متعالی و علمی او، یگانه بود. دقت وی در کار تدریس و تعلیم و تحقیق به حدّ وسواس می رسید، و از شاگردان خود نیز همین را می خواست. هرگز اجازه نمی داد که شاگردان باری به هر جهت بگذرانند و بحث های کلی بسنده کنند. طالب علمان مستعد را تشویق می کرد و برمی کشید؛ و با هموار کردن سختی ها به خود، سخت کوشی و وسواس علمی به آنها می آموخت. گفته اند که هنگام بیماری هم درس را تعطیل نمی کرد، و در تعطیل فصلی دانشگاه نیز که در سفرِ ییلاقی بود شاگردان برگزیده را نزد خود می خواند و اوقات را به تعلیم و راهنمایی آنان می گذراند.
در انتخاب متون درسی هم سختگیر بود. متون عربی اصیل و شرح های دانشمندان برجسته اروپایی را موضوع درس و بحث می ساخت.
به زمینه تخصص و کار علمی خود، مانندِ هر دانشمند راستین دیگر، سخت دلبسته بود؛ و آسانگیری در آن را برنمی تافت. شاگردانش دقّت نظر و باریک نگری او را در قرائت و فهم درست متون عربی همیشه به یاد دارند. همواره می گفت که زبان عربی همچون دستگاه ساعت دقیق و ظریف است. اگر کسی را زباندان و اهل تحقیق می یافت به شوق می آمد و زبان به تحسین می گشود. به شاگردانش گفته بود که در سالهای تدریس و تحقیقش در« انجمن فلسفه» در تهران با استادی لبنانی که به دعوت انجمن به اینجا آمده بود و با استاد مهدی محقق جلیس بود و این سه به زبان عربی گفت و گو می داشتند، و افزوده بود که« در میان ما سه همکار، عربی دانیِ استاد مهدی محقق، حتی در محاوره، سرآمد و ممتاز بود.»
کِنکو Kenko Yoshida عارف فرزانه ژاپنی(1283 تا 1350م) و نویسنده حکمت نامه« تسوُره- زوره گوسا»Tsure-zure Gasa که «گلستان ژاپنی»اش نامیده ام، می گوید:« نیک نفس آن است که به کمالات و کردار خویش نبالد، و به همچشمی با دیگران برنیاید... کسی که براستی در رشته ای کمال یافته است، کمبودهای خود را خوب می داند، و پویش و جست و جویش همیشه فزونتر از یافته هایش است.»(3)
ایزوتسو فقید، مانند هر اهل تحقیق و دانشمند واقعی، به امور دنیائی و کار و کردار مردم زمانه بی اعتنا بود؛ اما به ظاهر خود اهمیت می داد. آراسته پوش و خوش لباس بود. معمولاً به جای یکدست لباس یک رنگ و تیره که معمول جامعه اداری و دانشگاهی ژاپن است، کت و شلواری از دو رنگ، که تناسب رنگها در آن گویای ذوق و طبیعت زیباشناس او بود، می پوشید. روشنفکری و هنرمندی را در موی ژولیده و سر و وضع آشفته نمی دید.
موسیقی را هم دوست می داشت، و با استادان و محققان موسیقی شناس که در دانشگاه تهران فعالیت داشتند انیس و جلیس بود. آثار اصیل موسیقی ایرانی را قدر می شناخت، و از آن لذت می برد.
دلِ لطیف و روح زیبائی دوست ایزوتسو مجذوب چیزهای تازه و دل انگیز می شد. از نخستین کسانی بود که دستگاه گیرنده تلویزیون را، که تازه به ژاپن آمده بود، در خانه اش دیدند. همیشه با تازه ترین و زیباترین خودنویسها می نوشت، و هرچیز تازه و زیبای دیگر را دوست می داشت.
رفتارش سرشار از ادب و مهربانی بود، اما دوست نمی داشت که همنشین مردمی باشد که چیزی تازه برای گفتن و اندیشه ای نو برای مصاحبت دلپذیر ندارند. سینه ای پر از شوق و شور زندگی داشت، نه مانند آنان که کنکو، فرزانه مرد ژاپنی، درباره شان گفته است:« پندارهای عبث، به هوس، در دلمان درگذرند؛ زیرا که ما چیزی در سینه نداریم که به معنی دلش توان نامید. اگر سینه هامان تهی نباشد، هیچ یک از خیالهای پریشان به دلهامان راه نمی یابد.»(قطعه 235).
باز، به سخن کنکو:« چون مرد سالخوردی درگذر سالیان دراز در فنّ و هنری چنان از دیگران ممتاز و برجسته باشد که همگان بگویند: روزی که او درگذَرد از چه کسی بپرسیم و بیاموزیم؟ او عمر بیهوده، به سر نبرده، و سرآمدِ پیران زمانه است.»(قطعه 168).
یاد استاد فقید، ایزوتسو، در دلهای معرفت جویان همیشه زنده است؛ «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.»
پی نوشت ها :
1. این نوشته متن ویراسته گفتاری است که در مجلس بزرگداشت استاد فقید توشیهیو ایزوتسو(1993-1914)در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در تهران خوانده شد(بیستم اسفندماه 1379).
2. آنچه که از استاد فقید ایزوتسو در این گفتار یاد می شود بیشتر شنیده ها از دوست دانشورم، محقّق فرهیخته،استاد تاکاشی ایوامی Takashi Iwami است، اکثراً به نقلِ دوست پژوهنده مشترکمان استاد یوشی فوُسا سِه کی Yoshifusa Seki.
3. کِنکو: گلستان ژاپنی( تسوُره- زوُرِه گوُسا)، ترجمه و تحقیق هاشم رجب زاده، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی(پژوهشگاه)، تهران، 1372، قطعه 167.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}