علوم و آگاهی های امام علی علیه السلام (1)
1- آزمایش جبرئیل و علم امام علی علیه السلام
روزی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر بالای منبر فرمود:سلُونی قبل ان تفقدونی (1)
«از من بپرسید قبل از آنکه مرا نیابید»
***
پیر مردی بلند شد و گفت:
یا علی من چه کسی هستم؟
امام نگاهی به آسمان و زمین کرد، و نگاهی به جوانب و اطراف نمود و سپس فرمود:
تو جبرئیلی.
(فنظر الی السماء ثم نظر الی الارض ثم نظر الی المشرق و المغرب و قال انت جبرئیل)
***
این خبر به گونه ی دیگری نیز نقل شده است؛
علامه بن حسنویه الحنفی الموصلی می گوید:
روزی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه فرمود:
ایها الناسُ اسألونی قبل ان تفقدونی، اَسالُونی عن طُرُق السماوات فأنها اَعرفُ بها مِنْ طُرُق الأرض.
فقام الیه رجلٌ مِنْ وسط القوم،
فقال له: اَینَ جبرئیلُ هذه الساعه؟
فنظر الی المشرق و المغرب و السموات و الارضِ، فقالَ علیه السلام انتَ جبرئیلٌ، فغابَ الشیخُ.
***
«ای مردم پیش از آنکه مرا نیابید از من سئوال کنید از راه های آسمان ها، زیرا که من به راه های زمین آشناترم.
در این حال از میان جمعیت مردی برخاست و گفت ای علی، در این ساعت جبرئیل کجاست؟
امام به سوی آسمان و زمین و به جانب مشرق و مغرب نظر انداخت و چون او را ندید به جانب او متوجه شد و فرمود: ای شیخ جبرئیل توئی!!
***
راوی گوید:
در این حال آن مرد از میان مردم به صورت طائری به پرواز درآمد.
مردم فریاد کشیدند و گفتند: ما به یقین شهادت می دهیم بر اینکه تو خلیفه ی پیامبر خدا هستی. (2)
***
2- خبر از شهادت امام حسین علیه السلام
امام علی علیه السلام در سر راه خود به سوی میدان صفین به سرزمین کربلا رسید، در آنجا فرود آمد و مقداری از خاک آن را برداشت و بوئید و فرمود:واهاً لکِ أیتها التربهُ، لیحشرن مِنْکِ قومٌ یدخلونَ الجنهَ بغیر حسابٍ
***
«آه ای زمین کربلا، هر آینه مردانی از تو در روز قیامت محور می گردند که بدون حسابرسی وارد بهشت می شوند.» (3)
***
3- سیری در برخی از جوانب آگاهی های امام علی علیه السلام
الف- اعتراف عائشه به علم امام علی علیه السلام
عائشه گفت:اما علی علیه السلام عالم ترین مردم به سنت است.
ب- اعتراف ابن عباس
سعید بن جُبیر از ابن عباس روایت کرده است که او گفت:هرگاه مطلبی از علی به ما می رسید، آن را با چیزی برابر نمی کردیم.
ج- گواهی ابن عباس به بی همانند بودن علم امام علی علیه السلام
جبیر از ضحاک بن مزاحم و او از عبدالله بن عباس روایت کرده است که او گفت:و الله لقد أُعطیَ علیّ بن ابیطالب، تسعهَ أعشارِ العلمِ و أیمُ اللهِ شارکهم فی العشرِ العاشر
***
«سوگند به پروردگار نُهْ دَهم علم به علی علیه السلام داده شده و علی علیه السلام در آن یک دَهُم نیز با دیگران شریک است.»
***
د- عائشه و ارجاع دادن مردم به امام علی علیه السلام
شُریح بن هانی از عائشه درباره ی مسح بر روی کفش پرسید، عائشه گفت:به نزد علی برو و از او بپرس.
ه- اعتراف خلیفه ی دوم به علم امام علی علیه السلام
عبدالرحمن بن اذنیه، از پدرش اذنیه بن مسلَمَه عبدی، روایت کرده است که گفت:به نزد خلیفه ی دوم آدم و از او پرسیدم:
از کجا عُمره کنم؟
گفت:
اِیتِ علیاً، فَسلهُ
«نزد علی بیا و از او بپرس».
***
و- خلیفه ی دوم و استفاده از علم امام علی علیه السلام
مالک، از ثور بن ازید دیلمی، روایت کرده است که:خلیفه ی دوم درباره ی مردی که شراب خورد به مشورت پرداخت، پس علی بن ابیطالب علیه السلام به او فرمود:
«عقیده دارم که او را هشتاد تازیانه بزنی، زیرا انسان وقتی شراب خورد، مست می شود و چون مست شود، هذیان می گوید و چون یاوه می گوید افترا می بندد.»
***
(حد افتراء 80 ضربه شلاق است.)
آنگاه خلیفه ی دوم دستور داد تا بر شرابخوار هشتاد تازیانه زدند.
ز- پیروی امام علی علیه السلام از دانش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
بخاری روایت کرده است که ما را حدیث کرد عبدالله بن عبدالوهاب و او از خالدبن حارث و او از سفیان بن سعد نَخَعی، شنیدم که می گفت:از علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که می گفت:
نمی خواهم حدی بر احدی اقامه کنم که بمیرد و من از آن در پیش خود اندوهگین شوم، مگر شرابخوار را، زیرا که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آن را سنت گذارده است.
***
ح- گواهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به برتری امام علی علیه السلام
مَعْمَر از ابن طاووس و او از پدرش و او هم از عبدالله بن حَنْطَب روایت کرده است که:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای جماعتی از قبیله ی ثقیف، که به نزد او آمده بودند، فرمود:
لَاَبْعثنَّ رجلاً مِنی
***
«یا اسلام می آورید و یا اینکه مردی از خود را به سوی شما می فرستم».
***
و ادامه داد:
مِثلَ نفسی فلیضربنَّ أعناقکُم أو لیسبینَّ ذِرایَّکُم
***
«مردی را گسیل می کنم مانند خود که یا شما را گردن زند و یا فرزندان شما را اسیر کند».
***
خلیفه ی دوم پس از شنیدن سخن رسول خدا علیه السلام به دوستانش می گفت:
سوگند به پروردگار امارت را آرزو نکردم مگر در آن روز. و شروع کردم سینه جلو ببرم به امید آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگوید: که آن مرد این است.
اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به علی کرد و فرمود:
آن مرد این است، خودش هست «هوَ هذا، هوَ هذا»
***
ط- گواهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به هدایتگری امام علی علیه السلام
عمار دُهنی از ابی زبیر و او از جابر روایت کرد که او گفت:ما منافقین را جز از راه دشمنی آنها با علی علیه السلام نمی شناختیم.
و یزید ابی زیاد روایت کرد از اسحاق بن کعب بن عُجرَه و او از پدرش که او گفت:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
علیٌّ مُخشَو شِنٌ فی ذاتِ الله
«علی در ذات حق سخت گیر و خشن است».
***
و از حُذیفه روایت شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
اِنْ وَلُّو علیاً فهادیاً مَهدیّاً
«اگر علی علیه السلام را ولایت دهند، پس او هادی و مهدی است».
***
ی- اعتراف حسن بصری به علم امام علی علیه السلام
مردی از حسن بصری درباره ی علی علیه السلام پرسید.پس او گفت:
«سوگند به او، علی علیه السلام تیری اصابت کننده از تیرهای خداوند علیه دشمنان خدا بود، او ربانی این امت بود.
این فضیلت اوست و این سابقه ی اوست و این خویشاوندی او با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
او از امر خدا غافل نبود و جای ملامت در دین خدا نداشت و سارق مال الله نبود.
پروردگار قرآن را عزیمت اعمالش قرار داده بود و او هم از آن به گلستان هایی دل انگیز دست یافت.
این است علی بن ابیطالب علیه السلام ای فرزند»
***
معاویه آنچه را که از او سئوال می شد، می نوشت تا آن را از علی بن ابیطالب بپرسد.
چون خبر شهادت علی علیه السلام به او رسید، گفت:
فقه و علم با مرگ پسر ابی طالب از میان رفت.
«عتبه» بردار معاویه به او گفت:
مبادا اهل شام این سخن را از تو بشنوند.
معاویه پاسخ داد:
این را از خود نادیده گیر.
چه نیکو گفته اند که:
ألفضلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الاءعداءُ
(فضیلت آن است که دشمن به آن گواهی دهد)
***
ک- گواهی ابی طفیل به علم امام علی علیه السلام
مَعْمَر بن وهب بن عبدالله روایت کرد از ابی طُفیل که او گفت:علی علیه السلام را دیدم که ایراد خطبه می کرد و می فرمود:
بپرسید از من، سوگند به پروردگار مرا از چیزی نپرسید، مگر آنکه شما را از آن خبر دهم.
از من درباره ی کتاب خدا بپرسید.
سوگند به خدا هیچ آیه ای نباشد، مگر اینکه من می دانم که آن در شب نازل شده است یا در روز، در دشت نازل شده است یا در کوه.
***
م- گواهی کمیل بن زیاد به گستردگی علوم امام علی علیه السلام
ابوحمزه ی ثمالی از عبدالرحمن بن جلدب روایت کرد که کمیل به زیاد نخعی گفت:علی بن ابیطالب علیه السلام دست مرا گرفت و به ناحیه ی جبان برد.
چون به صحرا در آمد، نَفَس بلندی کشید و فرمود:
یا کمیلُ، اِنَّ هذهِ القلوبَ أوعیهٌ فخیرُها أوعاها یا کمیلُ اِحفظ عنی ما أقول:
الناسُ ثلاثهٌ، عالمٌ ربانی، و متعلمٌ علی سبیلِ نجاه، و همجٌ رعاعٌ، لکل ناعق أتباعٌ یمیلونَ معَ کل ریح، لمْ یستضیئوا بنور العلم، و لم یلجوؤا الی رکنٍ وثیق. (4)
***
«ای کمیل: این دلها مانند ظرفهاست و بهترین آنها نگهدارنده ترین آنهاست. ای کمیل، حفظ کن آنچه را که می گویم: مردم سه دسته اند: عالم ربانی، آموزنده ای که بر سبیل نجات و رهایی است، و مگسان کوچک و ناتوان که از هر آواز کننده ای پیروی می نمایند و با هر بادی می روند. از نور دانش روشنائی نگرفته اند و به پایه ای استوار پناه نبرده اند.»
***
یا کمیلُ: العلمُ خیرُ المالِ.
العلمُ یحرسکَ، و انتَ تحرسُ المالَ و المالُ تنقُصُهُ النفهُ، و العلمِ یزکوا علی الانفاق.
یا کمیلُ: معرفهُ العلمِ دینٌ یدانُ به یکسبُهُ الطاعهَ فی حیاتهِ و جمیلَ الاءُحدوثهِ بعدَ وفاتهِ و منفعهُ المالِ تزولُ بزوالهِ. و العلمُ حاکمٌ و المالُ محکومٌ علیه.
یا کمیل: ماتَ خزانُ المال، و العلماءُ باقونَ ما بقیَ الدهرُ. أعیانُهُم مفقودهٌ و اَمثالُهُم فی القلوبِ موجودهٌ.
***
«ای کمیل، دانش بهتر از مال است. علم تو را حراست می کند و تو مال را نگهبانی. مال از انفاق نقصان می پذیرد و دانش با انفاق افزون می گردد. آشنایی با دانش دینی است که بدان در روز قیامت پاداش داده می شود و این امر برای انسان اطاعت در زندگی و یاد نیکو را پس از مرگش به دست می آورد.
منفعت مال با زوالش از میان می رود. علم فرمانرواست و مغلوب.
ای کمیل، اندوزندگان دارایی از میان می روند و حال آنکه دانشمندان باقی هستند تا زمانی که روزگار پابرجاست. وجودهای دانشمندان گم شده و صورتهای آنها در دلها موجود است.»
***
ثم قال: ها اِنَّ هیهُنا علماً و أشار الی صدرهِ لَوْ أصبْتُ لهُ حملهً بلی أصبتُ
لَقنا غیرَ مأمونٍ یستعملُ آلهَ الدینِ فی طلبِ الدنیا و یستظهرُ بحججِ الله علی اولیائهِ و بنعمِ الله علی معاصیه، أوْ منقاداً لحمله العلم، لا بصیرهَ لهُ فی أنحائِهِ.
ینقدحُ الشکُّ فی قلبه بأوالِ ناعقٍ منْ شُبهه. الا لا ذا و لا ذاک. فمنْ هو منهومٌ باللذاتِ، سلسُ القیاد الی الشهواتِ و مُغرمٌ بالجمعِ و الإدخارِ و لیس مِنْ دعاهٍ الدین أقربُ شبهاً بهِ الاءنعام یموت العلمُ بموتِ حاملیه.
***
آنگاه فرمود:
«هان: اینجا علم فراوانی است «با دست خویش به سینه اش اشاره فرمود» اگر برای آن حاملان و آموزندگانی می یافتم.
بلی می یابم تیزهوش و زیرکی را که ابزار دین را برای کسب دنیا بکار می بندد و با حجت ها و براهین خداوند بر دوستانش برتری می جوید و با نعمتهای پروردگار بر گناهان خود می افزاید، و یا می یابم فرمانبرداری را که از اصحاب و حاملان دانش فرمان می برد ولی در پهلوانش بصیرتی به علم ندارد، با نخستین کسی که به ندا در می دهد شک و تردید در دل او زبانه می کشد.
پس نه اهل امانت است و نه آن. یا کسی است که آزمند لذت ها و فرمانبردار شهوات است و یا کسی است که به مال اندوزی شیفته می باشد و از دعوت کنندگان به دین نیست و شبیه ترین چیز به چهارپایان است، آری دانش این چنین با مرگ صاحبانش از میان می رود.»
***
ثم قالَ: اللهمَّ لا تخلوا الارضَ منْ قائم بحجه إما ظاهراً مشهوراً و اما خائفاً مغموراً، لِئلاّ تبطلَ حججُ اللهُ و میثاقُهُ، کمْ و أینَ؟ أولئکَ الاقلونَ عدداً، و الاءعظمونَ قدراً، بهمْ یحفظُ اللهُ حججهُ حتی یودعها فی اشباههم، هجمَ بهمُ العلمُ علی حقائقِ الاُمورِ.
فباشروا روحَ الیقین، و استلانوا ما آستَوعرَ المترفونَ و أنسوا بما استوحشَ منهُ الجاهلونَ، صحبوا الدنیا بأبدانٍ أرواحها معلقهٌ بالمحلِّ الاَعلی، یا کمیل، أولئک خلفاءُ اللهِ فی أرضه، و الدعاه الی بدینه، آه، آه، شوقاً اِلَیهمْ و الی رؤیتهمْ، و استغفروا الله لناولهُمْ.
***
آنگاه فرمود:
«پروردگارا، زمین تهی نمی ماند از کسی که حجت و دین خدا را برپا دارد و آن کس یا آشکار و مشهور است و یا ترسان «بر اثر تَبَه کاری» و پنهان است.
تا اینکه حجت ها و پیمان خداوند باطل نگردد. اینان چقدرند و کجایند.
آنان از لحاظ شماره اندکند و از جهت قدر و منزلت با عظمتند. پروردگار با آنها حجتهای خویش را حفظ می کند تا اینکه آنها این حجتها را در مانندهای خود بسپارد.
دانش و بصیرت با هم برای حقایق امور به آنها روی آورنده. پس آنها روح الیقین را لمس کرده اند و آنچه را که ناز پروردگار به نعمت دشوار می دانند آسان شمرده اند و به آنچه که از آن نادانها وحشت کرده اند، خوی گرفته اند و با بدنهایی که روحهای آنها به جای بسیار بلند آویخته است در دنیا زندگی می کنند.
ای کمیل، اینان جانشینان پروردگار در روی زمین هستند و دعوت کنندگان به دین او می باشند. آه، آه، بسیار اشتیاق به آنها و به دیدار آنها دارم.»
***
ن- ارزش علم و عالم از دیدگاه امام علی علیه السلام
شریک عبدالله بن ابی نَمِزِ روایت کرده است از سعید بن مسیب که علی بن ابیطالب علیه السلام فرموده است:إنَّ منْ حقِّ العالمِ أنْ لا تُکثرَ علیهِ السؤالَ، و لا تعنِّتَهُ فی الجوابِ. و لا تُلحَّ علیهِ اِذا کسلَ، و لا تأخذَ بثوبهِ اذا نهضَ و لا تشیرُ الیهِ بیدکَ، و لا تفشیَ لهُ سراً.
و لا تَغتاوبنَّ عندهُ أحداً و لا تُطلُبَنَّ عثرتَهُ، فانْ زلَّ انتظَرتَ أوبَتَهُ، و قَبِلْتَ معذرتَهُ، و أنْ توقِّرهُ، و تَعظمَهُ لله، و لا تمشیَ أمامهُ و اِنْ کانتْ لهُ حاجهٌ سبقتَ القومَ إلی خدمتهِ، و لا تَتَبَّرَمَنَّ مِنْ طولِ صُحبتهِ، فَانَّما هوَ بمنزلهِ النخلهِ، تنتظرُ ما سقطَ علیکَ منها منفعهً و اِذا جِئتَ فسلمْ علی القومِ و خصهُ بالتحیهِ و احفظهُ شاهداً و غائباً ولْیَکُنْ ذلکَ کلهُ لله، فانَّ العالمَ أعظمُ أجراً منَ الصائمَ القائمَ المجاهدِ فی سبیل الله تعالی و اِذا ماتَ العالمُ انثلمتْ فی الإسلامِ ثلمهٌ الی یومِ القیامهِ لا یسدُّها اِلا خلفٌ مثلُهُ و طالبُ العلمِ تشیعُهُ الملائکهُ منَ السماء.
***
«از جمله ی رعایت حقوق عالم آن است که بر او سؤال بسیار نکنی و در جواب با او عناد نورزی و بر او پافشاری ننمائی هنگامی که کسل و خسته باشد و جامه ی او را نگیری هنگامی که برخیزد و به او با دستت اشاره نکنی و نزد او رازی را افشا ننمایی. در نزد او از کسی غیبت مکن و خطا و لغزش او را جستجو مکن. زیرا اگر لغزش و خطا نمود انتظار بازگشت و جبران آن را داشته باش و عذرش را بپذیر.
و از حق عالم آن است که او را برای خدا توقیر و تعظیم کنی و جلوتر از او قدم بر نداری و اگر او را حاجتی بود، پیش از همه ی قوم و جماعت به خدمت آن بپردازی.
از بسیاری مصاحبت با او دلتنگ مشو، زیرا او به منزله ی درخت خرمایی است که انتظار منفعت داری از آنچه که از آن بر تو فرو می ریزد.
و هرگاه بیایی بر جماعت سلام کن و او را به سلام مخصوص گردان. او را در حضور و پنهان حفظ کن و همه ی این کارها باید برای خدا باشد.
زیرا که اجر عالم از روزه داری که شب زنده داری می کند و در راه خداوند متعال مجاهدت می نماید بیشتر است. و چون عالم از دنیا رود در اسلام ثلمه ای «شکافی» ایجاد گردد که آن را جانشینی جز مانند او جبران نکند. طالب علم را فرشتگان تشییع می کنند.»
***
4- خبر از انتقام گرفتن مختار
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:هم چنانکه بعضی از بنی اسرائیل اطاعت کردند و مورد اکرام قرار گرفتند و بعضی از آنها که عصیان ورزیدند، معذب شدند، حال شما مسلمانان هم چنان می باشد.
***
عرض کردند:
یا امیرالمؤمنین علیه السلام عاصیان چه کسانند؟
فرمود:
الذین اَمَروا بتعظیمنا اهلَ البیتِ و تعظیم حقوقنا، فخانوا و خالفوا ذلکَ و جحدوا حقوقنا و استخفوا بها و قتلوا اولادنا، اَولاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الذی اَمرُوا باکرامهم و محبَّتَهِم.
***
«یعنی معصیت کاران جماعتی هستند که مأمور شدند به تعظیم ما اهل بیت رسالت و تعظیم حقوق ما، پس خیانت نمودند و مخالفت نمودند اوامر الهی را، و حق و حقوق ما را انکار کردند و سبک شمردند آنرا، و فرزندان ما که فرزندان رسول خدا می باشند که مأمور شدند به اکرام و دوستی آنها، به قتل رسانیدند.»
***
عرض کردند:
یا امیرالمؤمنین علیه السلام این کار شدنی است؟.
قالَ بلی خبراً و امراً کائناً سیقلون و لدی هذین الحسنْ و الحسین علیهماالسلام
***
«فرمود آری حتماً خواهد شد این خبری است حق وراست و امری است شدنی زود است که این دو پسر من حسن و حسین علیهماالسلام را خواهند کشت.»
***
سپس فرمود:
و سیُصیبُ الذینَ ظلموا رجزاً فی الدنیا بسیوف بعض من یُسلطهُ اللهُ تعالی علیهمْ للانتقام بما کانوا یفسقون، کما اصابَ بنی اسرائیلَ الرِّجز، قیل و مَنْ هوَ قال: غلامٌ منْ ثقیف یقالُ لهُ المختارِ بن ابی عبیده.
***
«یعنی زود است در یابد ستمکار را عذابی و نکالی در دنیا به شمیشرهای بعض از کسانی که خداوند متعال بر ایشان مسلط می گرداند برای انتقام کارهای ایشان به سبب معصیتی که می نمودند، هم چنانکه بنی اسرائیل را نیز آن عذاب و بلیت رسید: عرض کردند آن مرد انتقام گیرنده کدام کس باشد، فرمود جوانی است از قبیله ی ثقیف که او را مختار بن ابی عبیده خواننده. (5)
***
5- خبر از خیانت عمر سعد
روزی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در جمع اصحاب فرمود:سلُونی قبل اَنْ تفقدونی، فواللهِ لا تسألونی عَنْ شیْی مضی و لا عَنْ شیْیٍ یکونُ الا نبَّأتکم به
***
«بپرسید از من قبل از آنکه مرا نیابید، سوگند به خدا چیزی از گذشته یا آینده نمی پرسید مگر آنکه به شما خبر خواهم داد.»
***
هزاران افسوس که دانش پژوهان ژرف نگر، اندک بودند و قدر آن مجسمه ی علم و تقوا را نمی شناختند.
سعد وقاص بلند شد و گفت:
ای علی! بگو در سر و صورت من چند تار مو وجود دارد؟
(حال اگر امام تعداد واقعی موهای او را می فرمود، آیا او می توانست درک کند که عدد کامل است یا ناقص؟)
امام علی علیه السلام فرمود:
فرزندی در خانه ی تو در حال رشد کردن است که فرزند من حسین را در کربلا به شهادت می رساند.
و این را بدان که خال موئی در سر و صورت تو وجود ندارد، جز آنکه شیطانی در ریشه ی آن لانه کرده است. (6)
***
سعد وقّاص می خواست فضیلت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را زیر سئوال ببرد، اما امام با طرح یک خبری غیبی او و خاندان او را رسوا کرد و در آینده، همه دیدند که عمر سعد به عنوان فرمانده کل نیروهای عبیدالله بن زیاد، به کربلا رفت و امام حسین علیه السلام و یارانش را به شهادت رساند.
6- آگاهی از شهادت خویش
الف- عمر بن شبّه از ضحاک بن مخلد نقل کرد که او گفت:از پدرم شنیدم که می گفت:
عبدالرحمن بن ملجم در یکی از شورش ها جلو آمد تا به امام علی علیه السلام حمله کند، آن حضرت او را باز داشت و فرمود:
اُریدُ حیاتهُ و یریدُ قِتلی
عذیرکَ مَنْ خلیلکَ مِنْ مُراد (7)
«من زندگی او را می خواهم و او کشتن مرا اراده می کند، پس بیاور کسی را از دوستت که تو را از جهت مقصود و غرض معذور بدارد».
***
به امام علی علیه السلام گفته شد:
چه چیزی تو را از کشتن او باز می دارد؟
حضرت فرمود:
او هنوز مرا نکشته است.
نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند:
ابن ملجم شمشیرش را مسموم می کند و می گوید:
او به زودی تو را ناگهان خواهد کشت.
آن چنان که عرب آن را به یکدیگر نقل کنند.
***
امام علی علیه السلام نزد ابن ملجم کسی را فرستاد و فرمود: چرا شمشیرت را به سمّ آلوده می کنی؟
گفت:
از برای دشمن خودم و دشمن تو.
پس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام او را رها کرد و فرمود: او هنوز مرا نکشته است.
ب- عبدالله بن حبیب ابوعبدالرحمن سلمی گفته است:
نزد حسن بن علی علیه السلام در خانه ی پدرش آمدم و او قرآن می خواند و آن در همان روزی بود که علی علیه السلام شهید شده بود.
پس امام حسن علیه السلام به من گفت که او از پدرش همان صبح زود شنیده است که می فرمود:
ملکتنی عینی و أنا جالس، فسنح لی رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، فقلت: یا رسول الله، ماذا لقیت مِنْ أمتکَ منَ الأودِ و اللدد؟
فقال: «ادعُ علیهم»
فقلتُ: أبدلنی اللهُ بِهِمْ خیراً منهم، و أبدلَهُم بی شراً لهم منی.
***
(همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم، پس گفتم ای رسول خدا! از امت تو چه تلخی ها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نفرینشان کن. گفتم:
خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلط گرداند. (8)
«کلمه «أود» یعنی کجی و انحراف و «لدد» یعنی دشمنی و خصومت، و این از فصیحترین کلمات است».)
***
آنگاه امام علی علیه السلام از خواب بیدار شد و مؤذن به نزد او آمد و او را از وقت نماز آگاه ساخت.
امام برای نماز صبح به مسجد رفت که توطئه منافقان شکل رفت، و خورشید ولایت در خون خود غلطید.
ج- ابن هادی از عثمان بن صُهیب و او از پدرش روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود:
مَنْ أشقی الاولین
«شقی ترین اولین کیست؟
***
علی علیه السلام فرمود:
آنکه شتر صالح را پِی کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
صَدَقْتَ فَمَنْ أشقی الاخرین؟
«راست گفتی، شقی ترین آخرین کیست؟»
***
فرمود: نمی دانم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
الذی یضربُکَ علی هذه
«کسی است که فرق سر تو را برای حق با شمشیر می زند»
***
و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار می فرمود:
ما یمنعُ أشقاها أو: ما ینتظرُ أشقاها أنْ یَخضِبَ هذه مِنْ دمِ هذا
***
«چه چیزی شقی ترین آن قبیله را باز می دارد یا چرا شقی ترین آن قبیله منتظر است از اینکه موهای ریش مرا با خون سرم رنگین کند؟»
***
د- اِعْمَش از حبیب بن ابی ثابت و او از ثعلبه ی حِمانی روایت کرده که او گفت:
از علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که می فرمود:
و الذی فَلَقَ الحبهَ و برأ النسمهَ لتخصبَّنَ هذه مِنْ دم هذا
***
«سوگند به آنکه دانه را شکافت و جان را آفرید، این ریش از خون سرم رنگین خواهد شد.»
***
مرادش سرش بود.
و بکر بن حماد تاهرتی در این رابطه سروده است: (9)
1- و هزَّ علیٌّ بالعراقَیْن لحیهً
مصیبتها جلت علی کل مسلم
2- فقال: سیائیها حادثٌ
و یخضبها أشقی البریه بالدم
3- فباکرهُ بالسیف یمینهُ
لشؤم قطام عندَ ذاک ابنُ ملجمِ
4- فیا ضربهً مِنْ خاسرٍ ضل سَعْیُهُ
تبوأ منها مقعداً فی جهنم
5- ففاز أمیرالمؤمنین بحظهِ
و أنْ طرقتْ فیه الخطوبُ بمعظمِ
6- ألا إنما الدنیا بلاءٌ و فتنهٌ
حلاوتُها شیبب بِصابِ (10) و علقَمِ
***
1- علی علیه السلام در عراق عرب و عجم محاسنی را تکان داد که مصیبتش برای هر مسلمانی عظیم و دشوار شد.
2- پس علی علیه السلام فرمود: به زودی از سوی خدا بر آن «ریش» حادثه ای خواهد آمد و شقی ترین مردم آن را با خون رنگین خواهد کرد.
3- پس ابن ملجم برای شومی قطام در سپیده ی سحر با شمشیر علی علیه السلام را استقبال نمود. پس دست او شَل باد.
4- شگفت از ضربت زیانکاری که سعیش سبب ضلالت شد و او از آن ضربت در نشیمنگاهی در جهنم جای گرفت.
5- امیرالمؤمنین علیه السلام به بهره ی خویش رستگار گردید، اگرچه به کشته شدن او دریایی از مصایب روی آورد.
6- آگاه باشید دنیا برای آزمایش و امتحان است و شیرینی آن به تلخی آمیخته است.
***
7- خبر از شهادت امام رضا علیه السلام در خراسان
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با استفاده از علم غیب به اذن خدا حوادث آینده را می دانستند و بسیاری از تحولات سیاسی، نظامی، اجتماعی آینده را بیان داشتند.که یکی از آنها شهادت امام رضا علیه السلام در خراسان است. ده ها سال قبل از تولد امام رضا علیه السلام فرمود:
سَیُقتلُ رجلٌ مِنْ وُلدی بِاَرْضِ خراسان، اسمهُ اِسمی، و اءسمُ ابیهِ اسمُ ابنُ عِمرانٍ «موسی» ألا فَمنْ زارهُ فی غربَتِهِ غفرالله لَهُ ذُنوبَهُ.
***
(در آینده شخصی از فرزندان من در خراسان شهید می گردد که اسم او اسم من است «علی علیه السلام علی بن موسی الرضا علیه السلام» و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است، آگاه باشید هر کس او را در غربت و تنهائی زیارت کند، خدا گناهان او را می آمرزد). (11)
***
پی نوشت ها:
1. خطبه ی 5/189 و خطبه ی 2/93 نهج البلاغه معجم المفهرس - و - بحرالمناقب مخطوط ص 10 - و - احقاق الحق ج 7 ص 621 - و - کتاب فضائل، شاذان بن جبرئیل ص 98.
2. بحر المناقب مخطوط ص 10 به نقل احقاق الحق ج 7 ص 621، و انوار العلویه ص 56، و شاذان بن جبرئیل در فضائل خود ص 98 از ابن عباس حدیث، (و تصریح نموده بر اینکه این خطابه بر منبر بصره واقع شده است.)
3. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 278، و بحار الانوار ج 44 ص 256، و امالی شیخ صدوق ص 83 و مجلسی 28 حدیث 6
4. حکمت 147 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که اسناد و مدارک آن به شرح است:
1- عقد الفرید ج 2 ص 69: ابن عبد ربه مالکی (متوفای 328 ه)
2- تاریخ ابن واضح ج 2 ص 205: ابن واضح (متوفای 292 ه)
3- تحف العقول ص 169: ابن شعبه حرانی (متوفای 380 ه)
4- کتاب خصال ج 1 ص 186 ح 157: شیخ صدوق (متوفای 381 ه)
5- اکمال الدین ص 289 الی 294: شیخ صدوق (متوفای 381 ه)
6- عیون الاخبار ج 2 ص 355: ابن قتیبه (متوفای 276 ه)
7- محاسن و مساوی ص 40: بیهقی شافعی (متوفای 569 ه)
5. بحارالانوار مرحوم مجلسی
6. بحارالانوار ج 42 ص 146 و 147 - و - معالم المدرستین ج 3 ص 135
7. روایت شده است که علی علیه السلام هرگاه ابن ملجم را می دید به این شعر تمثل می جست، این بیت از عمرو بن معدیکرب درباره ی قیس بن مکشوح مرادی است. کتاب الهادی للشادی.
8. خطبه ی 70 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف
9. ابوعبدالرحمن بکر بن حماد بن سمک زناتی تاهَرتی، شاعری است که عالم به حدیث و رجال آن است. او از فضلای مغرب است در تاهَرت الجزایر متولد شد و بدانجا منسوب گردید. در سال 217 هجری به بصره و بعد به قیروان بار سفر بست. آنگاه به تاهرت برگشت و در آنجا سال 296 هجری از دنیا رفت (البیان المغرب - 1 ص 153).
10. صاحب درختی است تلخ که چون آن را فشار دهند از آن شیره ای چون شیر بیرون آید.
11. اثبات الهداه ج 4 ص 447: حر عاملی
منبع: دشتی، محمد، (پائیز 1388)، امام علی (ع) و علم و هنر، قم، انتشارات امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ سوم.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}