نویسنده: محمد دشتی




 

8- آگاهی به تعداد کوفیان هوادار

ابن عباس می گوید، وقتی امام علی علیه السلام با سربازانش وارد منطقه ی «ذی قار» (1) شد.
در آنجا توقف فرمود تا هواداران امام از شهر کوفه به آن حضرت ملحق گردند، در آن لحظات حساس آن حضرت فرمود:
«از شهر کوفه 6560 نفر بدون کم و زیاد به یاری من خواهند آمد.»
***
چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تعداد کوفیان را دقیقاً اعلام فرمود، برای برخی از افراد جای سئوال بود، و من خود تصمیم گرفتم به هنگام ورود کوفیان آنها را شمارش کنم.
15 روز در آن منطقه ماندیم تا آنکه صدای شیهه ی اسبان بلند شد و لشگر کوفه به ما نزدیک شدند.
من بلند شده به شمارش آنها پرداختم دیدم تعداد کوفیان 6560 نفر همان عددی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به ما فرمود می باشد بی اختیار الله اکبر گفتم. (2)

9- خبر از آینده ی بصره

پس از فتح بصره و فرونشاندن شورش اصحاب جَمَل امام علی علیه السلام به مدت یک ماه در آنجا اقامت فرموده و سخنرانی های لازمی با مردم داشتند.
در یکی از سخنرانی ها (خطبه ی 128 نهج البلاغه) نسبت به آینده ی بصره افشاگری فرمودند:
الإخبار عن حوادث المستقبلیه بالبصره
یا أحنفُ، کأنی به و قدْ سارَ بالجیش الذی لا یکونُ لهُ غبارٌ و لا لَجَبٌ، و لا قعقعهُ لُجُم، و لا حمحمهُ خیلٍ. یثیرونَ الأرضَ بأقدامهمْ کأنَّها أقدام النعامِ.
قال الشریف: یومئ بذلک إلی صاحب الزنْج.
ثم قال علیه السلام: ویلٌ لِسِکَکِکُمُ العامِرَهِ، و الدور المزخرفه التی لها أجنحهٌ کأجْنحهِ النسور، و خراطیمُ کخراطیم الفیله، مِنْ أولئکَ الذین لا یُندَبُ قتیلُهُم، و لا یُفْقَدُ غائبُهُم. أنا کابُّ الدنیا لوجهها، و قادرُها بقدْرِها، و ناظِرُها بِعَیْنِها.
***
- صفات الأتراک
کأنِّی أراهُمْ قوماً «کأنَّ وجوهَهُمُ المجانُّ المطرَّقه»، یلبسونَ السرقَ و الدیباج، و یعتقبون الخیلَ العتاقَ. و یکونُ هناکَ استحرارُ قتلٍ حتی یمشیَ المجروحُ علی المقتولِ، و یکونَ المفلتُ أقلَّ مِنَ المأسورِ!
فقال له بعض أصحابه: لقد أعطیت یا أمیرالمؤمنین علم الغیب! فضحک علیه السلام، و قال للرجل، و کان کلبیاً:
***
- العلم بالغیب
یا أخا کَلْبٍ، لیسَ هوَ بِعلمِ غیبٍ، و إنما هوَ تعلُّمٌ مِنْ ذِی عِلم. و إنما عِلمُ الغیب عِلمُ الساعهِ، و ما عددهُ الله سُبحانَهُ بقوله:
«إنَّ اللهَ‌ عِندهُ عِلمُ الساعه، و ینزِّل الغیث، و یعلَمُ ما فی الأرحامِ، و ما تدری نفسٌ ماذا تکسبُ غداً، و ما تدری نفسٌ بأیِّ أرضٍ تموتُ...»
فیعلمُ اللهُ سُبحانَهُ ما فی الأرحامِ مِنْ ذَکَرٍ أوْ أنثی، و قبیح أوْ جمیلٍ، و سخیٍّ أو بخیل، و شقیٍّ أوْ سعید، و مَنْ یکونُ فی النار حطباً، أو فی الجِنانِ للنَّبِییِّنَ مُرافقاً. فهذا علمُ الغیبِ الذی لا یَعْلَمُهُ أحدٌ إلا اللهُ.
و ما سِوی ذلکَ فعلمٌ علَّمَهُ اللهُ نبیهُ فعلَّمَنِیهِ، و دعا لی بأنْ یَعیِهُ صدری، و تضطمَّ علیهِ جوانحی.
***

1- پیشگویی امام علی علیه السلام نسبت به حوادث بصره

ای أحنف! گویا من او را می بینم که با لشگری بدون غبار و سر و صدا، و بدون حرکات لگام ها، و شیهه ی اسبان، به راه افتاده، زمین را زیر قدمهای خود چون گام شتر مرغان در می نوردند، (3) پس وای بر کوچه های آباد و خانه های زینت شده بصره که بالهایی چونان بال کرکسان و ناودانهایی چون خرطوم های پیلان دارد.
وای بر اهل بصره که بر کشتگان آنان نمی گریند، و از گمشدگانشان کسی جستجو نمی کند، من دنیا را برو، بر زمین کوبیده و چهره اش را بخاک مالیدم، و بیش از آن چه ارزش دارد، بهایش نداده ام، و با دیده ای که سزاوارست به آن نگریسته ام.
***

2- وصف ترک های مغول

گویا آنان را می بینم با رخساری چونان سپرهای چکش خورده، لباس هایی از دیباج و حریر پوشیده، که اسب های اصیل را یدک می کشند و آنچنان کشتار و خونریزی دارند که مجروحان از روی بدن کشتگان حرکت می کنند و فراریان از اسیر شدگان کمترند.
(یکی از اصحاب گفت: ای امیرمؤمنان تو را علم غیب دادند؟ امام علی علیه السلام خندید و به آن مرد که از طایفه ی بنی کلب بود فرمود:)
***

3- جایگاه علم غیب

ای برادر کلبی! این اخباری که اطلاع می دهم علم غیب نیست، علمی است که از دارنده ی علم غیب (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) آموخته ام، همانا علم غیب علم قیامت است، و آن چه خدا در گفته ی خود آورده که:
(علم قیامت در نزد خداست، خدا باران را نازل کرده و آن چه در شکم مادران است می داند، و کسی نمی داند که فردا چه خواهد کرد؟ و در کدام سرزمین خواهد مُرد؟) (4)
پس خداوند سبحان، از آن چه در رَحِم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است، و آن کسی که آتشگیره ی آتش جهنم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، از همه ی اینها آگاهی دارد، این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی داند.
جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده (علم غیب اکتسابی) و او به من آموخته است، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه ام جای دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پُر گردد.
در خطبه ی 13 به سیل ویرانگری که بصره را فرامی گیرد خبر داد و فرمود:
کنتمْ جُندَ المرأه، و أتباعَ البهیمه؛ رغَا فأجبتُمْ، و عُقِرَ فهربتُمْ. أخلاقُکُم دِقاقٌ، و عهدُکُمْ شقاقٌ، و دینُکُمْ، نِفاقٌ، و ماؤکُمٌ زُعاقٌ، و المُقیمُ بینَ أظهرکُمْ مُرْتَهَنٌ بذنبه، و الشاخصُ عنکم متدارَکٌ برحمهِ مِنْ ربه. کأنِّی بمسجدکُمْ کَجُؤجؤِ سفینهٍ قد بَعَثَ اللهُ علیها العذابَ مِنْ فوقها و مِنْ تحتها، و غرقَ مَنْ فی ضمنْها.
و روایه: و ایْمُ اللهِ لتغرقنَّ بلْدَتُکُمْ حتی کَأنِّی أنظُرُ إلی مسجدها کجؤجؤ سفینه، أو نعامه جاثمه.
و روایه: کجؤجؤ طیرٍ فی لُجه بحر.
و روایه أخری: بلادُکُمْ أنتنُ بلادِ اللهِ تُربهً:
أقربهُما منَ الماء، و أبْعَدها مِنَ السماء، و بها تسعهُ أعشار الشر، المحتبسُ فیها بذنبه، و الخارجُ بعفو الله. کأنی أنظُرُ إلی قریتکُم هذه قدْ طبقها الماء، حتی مایری منها إلا شرفُ المسجد، کُأنَّهُ جؤجؤُ طیر فی لجه بحر!
***
- عوامل سقوط جامعه
(روانشناسی اجتماعی مردم بصره)
شما سپاه یک زن بودید، و پیروان حیوان «شتر عایشه»، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست، و پیمان شما از هم گُسسته، دین شما دورویی، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است، کسی که میان شما زندگی کند به کیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه ی کشتی غرق شده است، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند.
و در روایتی است:
سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه ی کشتی یا چونان شتر مرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده است.
و در روایت دیگر:
مانند سینه ی مرغ روی آب دریا.
و در روایت دیگری آمده:
خاک شهر شما بد بوترین خاکها است، از همه جا به آب نزدیکتر (5) و از آسمان دورتر، و نُه دَهم شر و فساد در شهر شما نهفته است، کسی که در شهر شما باشد گرفتار گناه، و آن که بیرون رود در پناه عفو خداست.
گویی شهر شما را می نگرم که غرق شده، و آب آن را فراگرفته، چیزی از آن دیده نمی شود، مگر جاهای بلند مسجد، مانند سینه ی مرغ بر روی امواج آب دریا! (6)
***

10- خبر از آینده ی خونین کوفه

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در تداوم پند دادن ها و هشدار مردم کوفه به آینده ی خونین آن اشاره فرمودند که چگونه شهر کوفه را با کشتارهای خونین هدف قرار می دهند، در خطبه ی 116 فرمود:
أما و اللهِ، لَیسلطنَّ علیکُمْ غلامُ ثقیفٍ الذیالُ المیَّالُ؛ یأکلُ خَضُرَتَکُمْ، و یذیبُ شحمَتَکُم، إیهٍ أبا و ذحه!
الوذحه: الخنفساء. و هذا القول یومئُ به إلی الحجاج، و له مع الوذحه حدیث لیس هذا موضع ذکره.
***
خبر از خونریزی حجاج بن یوسف ثقفی
آگاه باشید! به خدا سوگند پسرکی از طایفه ی ثقیف (حجاج بن یوسف) بر شما مسلط می گردد که هوسباز و گردنکش و ستمگر است، سبزه زارهای شما را «اموال و دارائی ها» می چرد و چربی شما را آب می کند.
ابو وَذَحه: بس کن. (7)
(وذَحه نوعی سوسک است، چون ماجرایی با حجاج دارد، او را «ابووذحه» خطاب فرمود، که اینجا جای آوردن آن نیست «می گویند وذحه، سوسک مخصوصی است حجاج را گزید که بدنش ورم کرد و مُرد»)
***
امام علی علیه السلام در سخنرانی دیگر در خطبه ی 101 از قتل و کشتار عبدالملک در کوفه خبر می دهد که:
فو الذی فلقَ الحبهَ، و برأ النسه، إنَّ الذی أنبِّئُکُمْ به عن النبیِّ الأمِّیِّ صلی الله علیه و آله و سلم، ما کذبَ المبلغُ، و لا جهلَ السامعُ.
لَکأنِّی أَنظُرُ إلی ضلیل قدْ نعقَ بالشام، و فحصَ برایاته فی ضواحی کوفان.
فإذا فغرتْ فاغرتُهُ، و اشتدَّتْ شکیمتهُ، و ثقلتْ فی الأرض وطأتُهُ، عضتِ الفتنهُ أبناءها بأنیابها، و ماجتِ الحربُ بأمواجها، و بدا مِنَ الأیام کلوحُها، و مِنَ اللیالی کُدُوحُها.
فإذا أینع زرعه، و قام علی یَنْعِهِ، و هَدَرَتْ شقاشقُهُ، و بَرَقتْ بوارقُهُ، عُقِدَتْ رایاتُ الفتنِ المعضله، و أقْبَلْنَ کاللیل المُظلم، و البَحْرِ الملتطم.
هذا، و کم یخرقُ الکوفهَ مِنْ قاصف و یمرُّ علیها مِنْ عاصف! و عَنْ قلیل تلتفُّ القرونُ بالقرونِ، و یُحْصَدُ القائمُ، و یُحطَمُ المحصود!
***
- خبر از حوادث خونین آینده
سوگند به آن کس که دانه را شکافت، و جانداران را آفرید، آن چه به شما خبر می دهم از پیامبر امی صلی الله علیه و آله و سلم است (8) نه گوینده دروغ گفت و نه شنونده ناآگاه بود.
گویا می بینم شخص سخت گمراهی (9) را که از شام فریاد زند و بتازد و پرچم های خود را در اطراف کوفه بپراکند، و چون دهان گشاید، و سرکشی کند، و جای پایش بر زمین محکم گردد، فتنه فرزند خویش را بدندان گیرد، و آتش جنگ شعله ور شود، روزها با چهره ی عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند
و آنگاه که کشتزار او به بار نشست، و میوه ی او آبدار شد، و چون شتر مست خروشید، و چون برق درخشید، پرچمهای سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز درآید، و چونان شب تار و دریای متلاطم به مردم روی آورند.
از آن بیشتر، چه طوفان های سختی که شهر کوفه را بشکافد، و چه تند بادهایی که بر آن وزیدن گیرد، و به زودی دستجات مختلف بجان یکدیگر یورش آورند، آنها که بر سر پا ایستاده اند درو شوند، و آنها که بر زمین افتادند لگد مال گردند. (10)
***
و در خطبه ی 138 فرمود:
و منها: حتی تقوم الحربُ بکُمْ علی ساق، بادیاً نواجذُها، مملُوءهً أخلافُها، حلواً رضاعُها، علقماً عاقبتُها.
ألا و فی غدٍ - و سیأتی غدٌ بما لا تعرفون - یأخذُ الوالی مِنْ غیرها عمالها علی مساوئِ أعمالها، و تخرجُ لهُ الأرضُ أفالیذ کبدها، و تلقی إلیه سلماً مقالیدها، فیریکُمْ کیف عدلُ السیره، و یحیی میِّتَ الکتاب و السنه.
منها: کأنِّی به قدْ نعقَ بالشام، و فَحَصَ برایاته فی ضواحی کوفانَ، فعطفَ علیها عطفَ الضروس، و فرشَ الأرضَ بالرؤوس. قد فغرتْ فاغرتُهُ، و ثقلتْ فی الأرض و طأتُهُ، بعیدَ الجَوْلهِ، عظیم الصولهِ.
و الله لَیشردنکم فی أطرافِ الأرض حتی لا یبقی منکُمْ إلا قلیل، کالکُحل فی العین،‌ فلا تزالون کذلک، حتی تؤوب إلی العرب عوازِبُ أحلامها! فلازموا السنن القائمه، و الآثارَ البینه، و العهد القریب الذی علیه باقی النبوه.
و اعلَموا أنَّ الشیطان إنما یسنی لکم طُرُقهُ لتتبعوا عَقِبَهُ.
***
«در آینده آتش جنگ میان شما افروخته می گردد، و چنگ و دندان نشان می دهد، با پستانهایی پر شیر، که مکیدن آن شیرین، اما پایانی تلخ و زهرآگین دارد به سوی شما می آید آگاه باشید! فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا می کند که غیر از خاندان حکومت های امروزی است (حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف») عمال و کارگزاران حکومتها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد، زمین میوه های دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرون می ریزد، و کلیدهایش را به او می سپارد، او روش عادلانه در حکومت حق را به شما می نمایاند، و کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می کند.
- خبر از تهاجم خونین عبدالملک مروان به کوفه
گویی او را می بینم که از شام فریاد برمی آورد، و با پرچم هایش پیرامون کوفه را پر می کند، و چونان شتر خشمگین به کوفه یورش می آورد، زمین را با سرهای بریده فرش می کند، دهانش گشاده، گام هایش را سخت و سنگین بر زمین می کوبد، تاخت و تاز او بی امان و پایدار و هجومش سخت و دشوار است.
به خدا سوگند! شما را در اطراف زمین می پراکند، آنگونه که اندکی از شما باقی خواهد ماند چونان باقیمانده ی سرمه در اطراف چشم، و این وضع خونبار تداوم یابد تا آن که عقل از دست رفته عرب باز آید، (11) پس باید بر سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باقی مانید که برپاست، و بر آثار رسالت تکیه نمایید، که آشکار است، به عهد نزدیکی که بسته اید وفادار مانید که یادگار پیامبر بر آن تکیه دارد، و بدانید که یادگار پیامبر بر آن تکیه دارد، و بدانید این شیطان است که راه هایش را هموار می نماید تا قدم بر جای قدم هایش نهید و راهش را پی گیرید. (12)
***

11- خبر از قتلگاه خوارج

در آستانه ی جنگ با خوارج و حرکت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به منطقه ی نهروان، یکی از یاران خدمت آن حضرت رسید و بشارت داد که خوارج با شنیدن آمدن شما به منطقه فرار کردند، از رودخانه عبور کرده اند.
امام علی علیه السلام او را سوگند داد که آیا خوارج از نهر عبور کرده اند.
گفت: آری
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
لما عَزَمَ علی حَرْبِ الخوارجُ، و قیلَ لهُ: إنَّ القومَ عبروا جِسرَ النهروان!
مصارعُهُم دونَ النطفه، و الله لا یفلِتُ مِنهُمْ عشرهٌ، و لا یَهلِکُ منکم عشرهٌ.
یعنی بالنطفه ماء النهر، و هی أفصح کنایه عن الماء و إن کان کثیراً جماً. و قد أشرنا إلی ذلک فیما تقدم عند مضیّ ما أشبهه.
***
(به هنگام حرکت برای جنگ با خوارج شخصی گفت، خوارج از پل نهروان عبور کردند، امام علی علیه السلام فرمود:
- خبر از قتلگاه خوارج
قتلگاه خوارج این سوی نهر است، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقی نمی ماند، و از شما نیز ده نفر کشته نخواهد شد. (13)
(منظور امام از «نطفه» آب نهر است که از فصیح ترین کنایه در رابطه با آب هر چند زیاد و فراوان باشد.)
***
و فرمود:
«سوگند به خدائی که دانه را شکافت و انسان را آفرید پیش از آنکه آنها به منطقه ی (اِثلاث) و (فضر بوازن) برسند، خدا آنها را خواهد کشت»
***
در این خبر غیبی، هم قتلگاه خوارج و هم تعداد کشته های آنها و تعداد فراریانشان را دقیقاً بیان فرمود.
جوانی که همراه امام علی علیه السلام بود با خود گفت:
آیا علی علیه السلام علم غیب دارد؟
وقتی به منطقه نظامی رسیدم باید اظهارات امام را شخصاً بررسی کنم.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خوارج نزدیک شد، همه با ناباوری دیدند که آنها از نهر عبور نکرده و این سوی پُل نهروان آماده جنگ می باشند.
آن جوان با شگفتی تمام از اسب پیاده شد و خود را بر پای امام علی علیه السلام افکند و گفت:
من نسبت به شما دچار شک و تردید بودم اما هم اکنون به یقین رسیده ام مرا ببخش.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اِنَّ اللهَ هوَ الذی یغفرَ الذنوب
«همانا تنها خدا گناهان را می بخشد»
***
در پایان جنگ که کشته ها را شمارش کردند دید که: رقم کشته های خوارج و فراریان آنها و آمار شهدای لشگر امام علی علیه السلام همان است که آن حضرت اطلاع داده بود، آنگاه فریاد الله اکبرها بلند شد. (14)

12- خبر از جنایتکاران کربلا

ثابت ثمالی از سوید بن غفله نقل می کند که:
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه مشغول سخنرانی بود که شخصی برخاست و گفت:
ای امیرمؤمنان من از (وادی القری) می گذشتم دیدم که (خالد بن عرفطه) از دنیا رفت برای او استغفار کنید.
***
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سخنرانی را قطع کرد و فرمود:
او نمرده و نمی میرد تا هنگامی که سرلشگر گروه گمراهی شود که پرچمدار آن (حبیب ابن حمار) است.
***
شخصی برخاست و گفت:
یا امیرالمؤمنین: حبیب ابن حمار من هستم و من از شیعیان و دوستداران شما می باشم.
***
امام علی علیه السلام به او نگاه کرد و فرمود:
تو حبیبی؟
پاسخ داد: آری.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اما و الله انکَ لحاملها و لتحملنها و لتدخلن بها من هذا الباب
(اشار الی باب الفیل بمسجد الکوفه)
***
«سوگند به خدا تو حمل کننده ی آن پرچمی و آنان را از این در مسجد (باب الفیل) وارد خواهی کرد.»
ثابت ثمالی در ادامه می گوید:
من زنده بودم که خالد سرپرست و حبیب پرچمدار لشگری بود که برای کشتن امام حسین علیه السلام به کربلا رفتند و از (باب الفیل) وارد مسجد کوفه گردیدند. (15)
***

13- خبر از آینده ی شرم آور مروان

در حکومت خلیفه ی سوم بسیاری از حد خورده ها، یهودی زاده های شکست خورده، به دستگاه او جذب شدند که توانستند ضربه های مهلکی به امت اسلامی بزنند، یکی از آنها (مروان) یهودی فرزند (حَکَم) بهودی بود که رسول خدا او را به بیرون شهر مدینه تبعید کرد، اما مروان توانست داماد خلیفه ی سوم شده در کادر رهبری نفوذ کند که در قتل خلیفه ی سوم نیز دست داشته و در جنگ جَمَل شرکت کرده بود، وقتی دستگیر شد و او را خدمت امام علی علیه السلام آوردند گفت:
یا امیرالمؤمنین با تو بیعت می کنم.
اینجا بود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از آینده ی او و فرزندانش خبر داد.
أوَ لمْ یُبایعنی بعدَ قتلِ عثمان؟ لا حاجه لی فی بیعته! إنها کفٌ یهودیه، لوْ بایعنی بکفه لَغَدَرَ بسبته أما إن لهُ إمرهً کلعقهِ الکلب أنفَهُ.
و هوَ أبو الأکبُش الأربعه، و ستلقی الأمهُ منهُ و مِنْ ولدهِ یوما أحمرَ!
***
- خبر غیبی از حکومت چهار فرمانروای فاسد، از پسران مروان
«مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست! دست او دست یهودی است، اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می شکند.
آگاه باشید، او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت، مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک کند.
او پدر چهار فرمانرواست «قوچ های چهارگانه» (16) و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونینی خواهند داشت.» (17)
***

14- خبر از سرانجام بنی امیه

بنی امیه پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در تلاش بودند تا حکومت و قدرت را در دست گیرند.
وقتی خلیفه ی سوم قدرت را به دست گرفت، بنی امیه به آرزوی دیرینه ی خود رسیدند و آنگاه که امام علی علیه السلام به خلافت رسید آنها به تقویت معاویه پرداختند و جنگ صفین را طراح کردند.
امیرالمؤمنین علیه السلام سلطه گری بنی امیه و سپس نابودی آنها را خبر داد که از شگفتی های علمی آن حضرت است، در خطبه ی 158 فرمود:
فعندَ ذلکَ لا یبقی بیتُ مَدَرٍ و لا وَبَرٍ إلا و أدخلَهُ الظلمهُ ترحهً، و أوْلجوا فیه نقمهً. فیومئذٍ لا یبقی لَهُمْ فی السماء عاذرٌ، و لا فی الأرض ناصرٌ. أصفیتُمْ بالأمرِ غیرَ أهلهِ، و أوردتموهُ غیرَ مورِدِهِ.
و سینتقمُ اللهُ ممنْ ظلمَ، مأکلاً بمأکلٍ، و مشرباً بمشرب، مِنْ مَطاعِمِ العلقَم، و مشارب الصبر و المقر،‌و لباس شِعار الخوف، و دثار السیف، و إنما هم مطایا الخطیئات وَزَوامِلُ الآثامِ.
فأقسمُ، ثم أقْسِمُ، لتنخمنها أمیهُ مِنْ بعدی کما تلفظُ النخامهُ، ثم لا تذوقُها و لا تطْعَمُ بطعمها أبداً ما کرَّ الجدیدان!
***
«پس از تسلط فرزندان امیه، خانه ای در شهر یا خیمه ای در بیابان باقی نمی ماند جز آن که ستمگران بنی امیه، اندوه و غم را بدانجا کشانند، و بلا و کینه توزی را در همه جا مطرح نمایند، پس در آن روز برای مردم نه عذرخواهی در آسمان و نه یاوری در زمین باقی خواهد ماند، زیرا نااهلان را به زمامداری برگزیدید، و زمامداری را به جایگاه دروغینی قرار دادید.
اما به زودی خداوند از ستمگران بنی امیه انتقام می گیرد، خوردنی را به خوردنی، و نوشیدنی را به نوشیدنی، خوردنی تلخ تر از گیاه «عَلْقَمْ»، و نوشیدنی تلخ و جانگدازتر از شیره ی درخت «صبر»، از درون ترس و وحشت، و از بیرون، شمشیر را بر آنها مسلط خواهد کرد که آنان مرکبهای عصیان و نافرمانی و شتران بارکش گناهانند.
من پیاپی سوگند می خورم که پس از من بنی امیه خلافت را چونان خلط سینه بیرون می اندازند، و پس از آن دیگر، تا شب و روز از پی هم در گردش است مزه ی حکومت را بار دیگر نخواهند چشید.» (18)
***
و در تداوم این افشاگری در خطبه ی 166 فرمود:
افترقُوا بَعْدَ ألفتهم، و تشتَّتُوا عَنْ أصْلِهِمْ. فمنهُمْ آخذٌ بغُصْنٍ أینما مالَ مالَ معهُ. علی أنَّ اللهَ تعالی سیجْمَعُهُمْ لِشرِّ یَومٍ لبنی أمیهَ، کما تجتمعُ قزعُ الخریف! یؤلِّفُ اللهُ بینهُمْ، ثمَّ یجمعُهُمْ رُکاماً کَرُکامِ السَّحابِ؛ ثم یَفتحُ لهمْ أبواباً.
یسیلُونَ مِنْ مُستشارِهِمْ کسیلِ الجنتینِ، حیثُ لَمْ تسلم علیه قارهٌ، و لم تثبتْ علیهِ أکمهٌ، و لم یَرُدَّ سنَنَهُ رصُّ طَودٍ، و لا حِدابُ أرضٍ.
یُذَعذِعُهُمُ اللهُ فی بُطونِ أودیتِهِ، ثم یسْلُکُهُمْ یَنابیعَ فی الأرضِ، یأخذُ بهمْ مِنْ قومٍ حقوقَ قومٍ، و یمکنُ لقومٍ فی دیارِ قَوْمٍ.
و ایمُ الله، لَیَذُوبَنَّ ما فی أیدیهِمْ بعدَ العُلُوِّ و التمکینِ، کما تذوبُ الألیهُ علی النار.
***
- آینده ی بنی امیه
«مسلمانان، پس از وحدت و برادری به جدایی و تفرقه رسیدند، و از ریشه و اصل خویش پراکنده شدند، تنها گروهی شاخه درخت توحید را گرفتند، و به هر طرف که روی آورد. همسو شدند، اما خداوند مسلمانان را به زودی برای بدترین روزی که بنی امیه در پیش دارند جمع خواهد کرد، آن چنانکه قطعات پراکنده ابرها را در فصل پایین جمع می کند، خدا میان مسلمانان ألفت ایجاد می کند، و به صورت ابرهای فشرده درمی آورد، آنگاه درهای پیروزی برویشان می گشاید، که مانند سیلی خروشان از جایگاه خود بیرون می ریزند،
(چونان «سیل عِرَم» که دو باغستان «شهر سَبا» را درهم کوبید، و در برابر آن سیل هیچ بلندی و تپه ای برجای نماند، نه کوه های بلند و محکم، و نه بر آمدگی های بزرگ، توانستند برابر آن مقاومت کنند)
خداوند بنی امیه را مانند آب در درون دره ها و رودخانه ها پراکنده و پنهان می کند، سپس چون چشمه سارها بر روی زمین جاری می سازد، تا حق برخی از مردم را از بعضی دیگر بستاند، و گروهی را توانایی بخشیده در خانه های دیگران سکونت دهد.
به خدا سوگند‍! بنی امیه پس از پیروزی و سلطه گری، همه ی آن چه را که به دست آوردند از کفشان می رود، چنانکه چربی بر روی آتش آب شود.» (19)

پی‌نوشت‌ها:

1. ذی قار، محلی است در نزدیکی شهر بصره، همان سرزمینی که در آنجا بین سپاه ایران و مسلمانان جنگ در گرفت و مسلمانان پیروز شدند.
2. شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 187.
3. آیا واقعیت های یاد شده به عملیات غواصان رزمنده ی ایران در حمله ی به شهر بصره ارتباط ندارد؟ که از زیر آب بدون سر و صدا و گرد و غباری با پاهای چونان پای شترمرغ پیش می رفتند؟
4. لقمان 34
- خطبه ی 128 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- کتاب المحاسن و المساوی ص 41: بیهقی شافعی (متوفای 569 ه‍)
2- کتاب أمالی: شیخ صدوق (متوفای 381 ه‍)
3- غررالحکم ج 239 / ج 3 ص 36: آمدی (متوفای 588 ه‍)
4- معدن الجواهر ص 226: کراجکی (متوفای 449 ه‍)
5- صحیح مسلم ج 8 ص 184: مسلم بن حجاج (متوفای 261 ه‍)
6- کتاب الفتن: نعیم بن حماد (متوفای 228 ه‍)
7- کتاب الفتن: ابن بزاز (متوفای 249 ه‍)
8- صحیح بخاری ج 4 ص 34: بخاری (متوفای 26 ه‍)
9- بحارالانوار ج 32 ص 250 ح 197 ب 4: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
5. اشاره به علم اُکولوژی EGOLOGIE تأثیر عوامل زیست محیطی در افکار و اخلاق انسان است که عوامل جغرافیایی در مناطق گوناگون زمین أثرات متفاوتی در رفتار و افکار انسانها دارد.
6. خطبه ی 13 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- بحارالانوار ج 32 ص 236 ح 189 و ص 245: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
2- تذکره الخواص ص 79 الباب الرابع: ابن جوزی حنفی (متوفای 654 ه‍)
3- ارشاد ص 123: شیخ مفید (متوفای 413 ه‍)
4- احتجاج ج 1 ص 250 و 402: طبرسی (متوفای 620 ه‍)
5- تفسیر القمی ج 2 ص 316: علی بن ابراهیم (متوفای 307 ه‍)
6- کتاب أمالی ص 703 م 40: شیخ طوسی (متوفای 460 ه‍)
7- تفسیر برهان ج 4 ص 256: بحرانی (متوفای 1107 ه‍)
8- بحارالانوار ج 57 ص 224: علامه مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
7. خطبه ی 116 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- مروج الذهب ج 2 ص 112: مسعودی (متوفای 346 ه‍)
2- تهذیب اللغه ج 7 ص 101 (ماده خضر): أهری (متوفای 370 ه‍)
3- کتاب البلدان ص 181: ابن فقیه (متوفای 300 ه‍)
4- النهایه ج 5ص 170: ابن اثیر شافعی (متوفای 606 ه‍)
5- ارشاد القلوب ص 33 ج 1 ص 81 و 82 ب 6: دیلمی (متوفای 771 ه‍)
6- فروع کافی ج 5 ص 369: کلینی (متوفای 328 ه‍)
7- کنزالعمال ج 6 ص 87: متقی هندی حنفی (متوفای 975 ه‍)
8- تاریخ دمشق ج 10 ص 116: ابن عساکر شافعی (متوفای 571 ه‍)
9- البدایه و النهایه ج 6 ص 266: ابن کثیر شافعی (متوفای 774 ه‍)
10- کتاب صفین ص 92 ج 2: نصر بن مزاحم (متوفای 212 ه‍)
11- غررالحکم ج 6 ص 181: آمدی (متوفای 588 ه‍)
12- بحارالانوار ج 63 ص 327 ح 2 ب 4: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
8. امی: یعنی کسی که به مدرسه ای نرفت و از کسی علمی نیاموخت (که علوم او از طرف خداست)
9. برخی از شارحان نهج البلاغه، و مورخین گفته اند که آن شخص عبدالملک مروان است.
10. خطبه ی 101 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- تاریخ طبری ج 6 ص 48: طبری شافعی (متوفای 310 ه‍)
2- نهایه (باب الباء): ابن أثیر شافعی (متوفای 606 ه‍)
3- کتاب أمالی: شیخ صدوق (متوفای 381 ه‍)
4- غررالحکم ص 32 / ج 6 ص 232: آمدی (متوفای 588 ه‍)
5- معدن الجواهر ص 226: کراجکی (متوفای 449 ه‍)
6- کتاب محاسن ص 41: بیهقی شافعی (متوفای 569 ه‍)
7- بحارالانوار ج 47 ص 62 ح 118: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
11. اتحاد و هماهنگی مردم در نابودی بنی امیه و ظهور بنی العباس که پیروان بنی امیه را نابود کردند.
12. خطبه ی 138 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- بحارالانوار ج 51 ص 130: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
2- ینابیع الموده ص 75 و 524: قندوزی حنفی (متوفای 1294 ه‍)
3- تاریخ طبری ج 6 ص 48: طبری شافعی (متوفای 310 ه‍)
4- النهایه (باب الباء): ابن أثیر شافعی (متوفای 606 ه‍)
5- کتاب أمالی: شیخ صدوق (متوفای 381 ه‍)
6- کتاب محاسن ص 41: بیهقی شافعی (متوفای 569 ه‍)
7- اصول کافی ج 1 ص 141: کلینی (متوفای 328 ه‍)
13. خطبه ی 59 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- المحاسن ج 1 ص 385: بیهقی شافعی (متوفای 569 ه‍)
2- مروج الذهب ج 2 ص 405 و 406: مسعودی (متوفای 346 ه‍)
3- الکامل ج 2 ص 182: مبرد (متوفای 285 ه‍)
4- کتاب الخوارج: مدائنی (متوفای 225 ه‍)
5- کتاب ارشاد ص 150 / ج 1 ص 318: شیخ مفید استاد سید رضی (متوفای 413 ه‍)
6- منهاج البراعه ج 1 ص 279: ابن راوندی (متوفای 573 ه‍)
7- تاریخ بغداد ج 14 ص 365 ح 7692: خطیب بغدادی شافعی (متوفای 463 ه‍)
8- أنساب الاشراف ج 2 ص 238 ح 295: بلاذری (متوفای 279 ه‍)
9- خوارج (به نقل ابی الحدید: میدانی (متوفای 518 ه‍)
10- کتاب الفتوح ج 4 ص 120: ابن اعثم کوفی (متوفای 314 ه‍)
14. شرح ابن ابی الحدید، ج 2، از ص 271 تا 280.
15. شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 286
16. چهار فرزند مروان که به خلافت رسیدند:
1- عبدالملک مروان: حاکم مطلق العنان امت اسلامی بود.
2- عبدالعزیز: که حاکم مصر شد.
3- بشر بن مروان: حاکم عراق شد.
4- محمد بن مروان که حاکم الجزیره گردید.
17. خطبه ی 73 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- طبقات ابن سعد ج 1 (در شرح حال مروان): ابن سعد (متوفای 230 ه‍)
2- أنساب الاشراف ج 2 ص 363 ح 336: بلاذری (متوفای 279 ه‍)
3- ربیع الابرار: زمخشری معتزلی (متوفای 538 ه‍)
4- منهاج البراعه ج 1 ص 298: ابن راوندی (متوفای 573 ه‍)
5- أنساب الاشراف ج 1 ص 361: بلاذری (متوفای 279 ه‍)
6- بحارالانوار ج 32 ص 235 و 234 ح 187: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
18. خطبه ی 158 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- کتاب النهایه ج 3 ص 198: ابن أثیر شافعی (متوفای 606 ه‍)
2- الغارات ج 2 ص 488: ابن هلال ثقفی (متوفای 283 ه‍)
3- کتاب ارشاد ص 157/173: شیخ مفید (متوفای 413 ه‍)
4- کتاب مسترشد ص 73: طبری امامی (متوفای 310 ه‍)
5- تفسیر قرآن ج 1 ص 386 ذیل سوره ی نحل: علی بن ابراهیم قمی (متوفای 307 ه‍)
6- محاسن ج 1 ص 208 ح 74 ب 6: علامه برقی (متوفای 280 ه‍)
7- اصول کافی ج 1 ص 60/54 ح 1 و ح 7: کلینی (متوفای 328 ه‍)
8- روضه ی کافی ص 58 ج 8 ح 21: کلینی (متوفای 328 ه‍)
9- بحارالانوار ج 1 ص 159 و ج 2 ص 290: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
19. خطبه ی 166 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف، که برخی از اسناد و مدارک آن به شرح زیر است:
1- کتاب ارشاد ص 373/154: شیخ مفید (متوفای 413 ه‍)
2- کتاب النهایه ج 1 ص 46: ابن أثیر شافعی (متوفای 606 ه‍)
3- منهاج البراعه ج 2 ص 142: ابن راوندی (متوفای 573 ه‍)
4- غررالحکم ج 5 ص 117: آمدی (متوفای 588 ه‍)
5- بحارالانوار ج 8 ص 692 کمپانی: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)
6- کتاب النهایه ج 5 ص 239 (ماده ی هبل): ابن أثیر شافعی (متوفای 606 ه‍)
7- منهاج البراعه ج 2 ص 48: ابن راوندی (متوفای 573 ه‍)
8- شرح نهج البلاغه ج 8 ص 268: ابن ابی الحدید (متوفای 656 ه‍)
9- عیون الحکم و المواعظ: ابن شاکر واسطی (متوفای 600 ه‍)
10- بحارالانوار ج 77 ص 430: مجلسی (متوفای 1110 ه‍)

منبع:دشتی، محمد، (پائیز 1388)، امام علی (ع) و علم و هنر، قم، انتشارات امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ سوم.