نویسنده: مهدی گنجور




 
یکی دیگر از مصادیق بارز دشمن که خداوند معرفی می کند، پیروان گمراه نصرانی اند که پیرو دین تحریف شده مسیحیت می باشند. هم تاریخ و هم قرآن، به دشمنی ها و کارشکنی های این دشمن آشکار بشریت، گواهی داده به پیمان شکنی نصاری، هم چون دیگر دشمنان پنهان و آشکار تصریح کرده است خداوند این رفتار آن ها را که منجر به عداوت و دشمنی ابدی ایشان گردید، چنین بیان می دارد: «جمعی از کسانی که ادعای نصرانیت می کنند، با این که از آن ها پیمان وفاداری گرفته بودیم، دست به پیمان شکنی زدند و قسمتی از دستورات الهی را که به آنها داده شده بود. به دست فراموشی سپردند . (1)
وجود خرافات آشکار و تناقض هایی که در کتاب مقدّس آنها (اناجیل کنونی) ثبت شده، بهترین دلیل بر انحراف و گواهی آنها ست به عنوان مثال، داستان شراب سازی مسیح (2) و داستان های زیادی از زندگانی و رفتارهای زشت و قبیح انبیای الهی که خلاف حکم عقل است.
خلاصه این که خداوند، نتیجه ی اعتقادات باطل و اعمال ناشایست مسیحیان را چنین شرح می دهد که به جرم اعمالشان تا دامنه ی قیامت در میان آن ها عدوات و دشمنی افکنیدم؛ «فاغرینا بینهم العداوه و البغضاء الی یوم القیامه». (3)
بنابراین مفهوم آیه ی فوق چنین است که پیمان شکنی نصاری و خلاف کاری های آنها سبب شده که عوامل عداوت و دشمنی و بذر نفاق و اختلاف در میان انها پاشیده شود و امروزه کشمکش ها و نزاع های فراوانی که بین دُوَل مسیحی وجود دارد و تا کنون سرچشمه ی دو جنگ جهانی شده و هم چنان دسته بندی های توأم با عدالت و دشمنی در میان آنها ادامه دارد، همه به خاطر همین اسباب و علل طبیعی و تکمیلی است که بین اعمال و سرنوشت انسان ها وجود دارد.
علاوه بر این، جنگ های طولانی صلیبی و اختلافت و عداوت های مذهبی بین فرقه های مذهبی مسیحیت (کاتولیگ، ارتدوکس، پروتستان) به قدری زیاد است که هم اکنون به کشتار یکدیگر ادامه می دهند، گوشه ی این دشمنی ها، دیگر ملت ها را نیز فرا گرفته است.

پیامبر اسلام (ص) و صیانت فرهنگی در مقابل اهل کتاب

سیره ی رسول الله (ص) و امامان شیعه در دشمن شناسی و سیانت فرهنگی- علیرغم این واقعیت- اغلب مبتنی بر نوعی نرمش و سازش بوده است تا خشونت و اعمال زور (4) به عقیده ی برخی از مورخّان، روابط رسول الله (ص) با مسیحیان نه تنها خصمانه و از روی دشمنی نبود، بلکه در دوران هجرت حتّی روابطی حسنه و مسالمت آمیز داشته اند و مشکل چندانی در این میان وجود نداشت. (5)
تا جایی که با تساهل و تسامح و روا داری دینی به ایشان به گفت و گو و مذاکره می پرداخت. آن گونه که با گروهی از نصارای حبشه در مکه ملاقات کرد و آنان اسلام آوردند (6)
و یا با هیآت نمایندگی چهارده نفره ی نجران در سال نهم هجری در مدینه ی منوّره گفت و گو کرد و تنها مشکل بر سر مذاکرات، آن بود که مسیحیان، مسیح را فرزند خداوند می دانستند، به همین سبب رسول الله (ص) به آنان پیشنهاد مباهله داد. ناگفته نماند که شخص رسول (ص) با مسیحیان هیچ گونه چالش و دشمنی نداشته است، ولی مشکل هنگامی به وجود آمد که قدرت های سیاسی مسیحی هم چون امپراتوری روم شرقی و امارت نشین غسّان دست به توطئه و طرح عداوت علیه دولت پیامبر زدند و آن حضرت نا گزیر به مقابله شد. سریه موته نیز در پاسخ به همین دشمنی ها و شرارت های حاکمانه غسّان اتّفاق افتاد.(7)
پر واضح است که سیره ی عملی معصومین (ع) و ملاطفت و مهر ورزی ایشان در مقابله با دشمنان، خود بهترین تبلیغ برای دین مبین اسلام بوده که پیام آور راستین صلح و سازش و پر هیز از ظلم و زور و خشونت است. چنان که فرموده اند: دین اسلام جز محبّت چیزی نیست؛ «حل الدین الا الحب» (8) در قوعد این دین به اندازه ای که سفارش محبّت و مهر ورزی شده است، در هیچ فرهنگی نشده است. برخورد اوّلیه همه ی پیامبران به ویژه پیامبر اسلام (ص) با دشمنان برخورد تبلیغی و فرهنگی، آن هم بر اساس مهر و محبّت بوده است. وظیفه ی رسولان الهی بشارت و هشدار بود، آنان طبیبانه برخورد می کردند تا مردم از بیماری های معنوی رها یابند و عاشقانه برخورد می کردند تا مردم دچار عذاب قیامت و بلاهای دنیایی نگردند. به این جهت است که وقتی پیغمبر اکرم (ص) مُعاضِ بن جَبل را برای دعوت و تبلیغ به یمن فرستاد-طبق نقل سیره ی ابن هشام- به او چنین توصیه می کند: «یا معاذ! بشر ولا تنفر، یسر و لا تعسر» «در تبلیغ اسلام، اساس کار و عملت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری بکن که مردم، مزایا و زیبایی های اسلام را درک کنند و از روی رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نفرمود: «ولا تنذل» انزار نکن! چون انزار جزء برنامه ای است که قرآن دستور داده. نکته ای که پیغمبر اکرم (ص) اشاره کرد این بود که «بشر و لا تنفر» به گونه ای رفتار نکن که مردم را از اسلام فراری دهی و متنفر کنی. مطلب را طوری تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم، فرار از اسلام باشد چرا که روح انسان، فوق العاده لطیف است و سریع، عکس العمل نشان می دهد. اگر انسان در یک کاری به روح خودش فشار بیاورد- تا چه رسد به روح دیگران- عکس العملی که انسان ایجاد می کند، گریز از فرار است. چنان که اگر خشونت و ملامت از حدش بگذرد عکس العمل خلاف ایجاد می کند، روح او حالت انقباض و فرار پیدا می کند. این است که پیغمبر اکرم (ص) در دستورهای خودش نه تنها به معاذ بن جبل بلکه که به معز بن جبل ها، به همه می فرمود: «بشر ولا تنفر، یسر و لا تعسر» این جا است که رسول الله (ص)، اسلام را دینِ با گذشت و آسان معرفی می کند و می فرماید: «بعثت علی الشریعة السمحة السحلة» خدا مرا مبعوث کرده است بر شریعت و دینی که با گذشت و آسان معرفی می کند و می فرماید: «بعثت علی الشریعة السمحة السهلة» خدا مرا مبعوث کرده است بر شریعت و دینی که با سماحت (با گذشت) و آسان است. (9)

اسلام و مهروزی با دشمن

مهرورزیدن به خود و دیگران، فرمان سعادت بخش حضرت حق و همه ی پیامبران خصوصاً پیامبر با کرامت اسلام و امامان بعد از حضرتش به همه ی مردم و به تمام جهانیان است.
مهرورزی و رحم به خود و دیگران زمینه ی تجلّی رحمت حق به انسان و مهر خداوندی به آدمی است.
قرآن مجید می فرماید: یکی از صفات اهل ایمان مهر و محبت و سفارش به صبر و رحمت و مهرورزی به یکدیگر است؛ «ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمه» (10)؛ علاوه براین، از کسانی باشید که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر و مهربانی سفارش کرده اند.
در روایتی از امیرالمومنین(ع)نقل شده است: «ارحم ترحم» (11)؛ مهر و محبّت بورز تا مورد مهر و محبت قرار گیری. رسول اکرم (ص) می فرماید: «الراحمون یرحمهم الرحمن تبارک و تعالی ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء» (12)؛ خدای مهربان به مهرورزان مهر می ورزد، به همه ی اهل زمین محبت کنید تا خدا (اهل آسمان) به شما محبت کنند.
اسلام این آیین پاک الهی که آیین همه ی پیامبران است، بر مهرورزی پافشاری شگفتی دارد، زیرا کاربرد مهر و محبّت از امور دیگر بیشتر و سریع تر است. اسلام اجازه نمی دهد که انسان، مهر و محبّتش را از دیگران گرچه هم کیش و هم رنگ او نیستند دریغ بدارد.
حضرت صادق (ع) درحالی که بر مرکب به سوی مدینه در حرکت بودند و هوا به شدت گرم بود، چشم مبارکشان به شخصی افتاد که در آن گرمای سخت از شدت تشنگی روی زمین افتاده، بیم مرگش می رود، به پیاده ای از یارانش که آب در اختیار داشت فرمودند به سوی او بشتاب و او را سیراب کن، عرضه داشت من او را می شناسم، از مسیحیان مدینه است، چه نیازی که به فریاد او برسیم!
حضرت فرمودند: من به دین او کار ندارم، او تشنه ای در حال مرگ است که بر ما لازم است به او یاری دهیم، به سرعت به او آب برسان تا از این حالت نجات یابد (13).
ما باید نسبت به قلب خود در مسآله مهر و محبّت در حدی کار کنیم که تبدیل به دریایی موّاج از عشق و محبّت شویم و با کمال شوق و اشتیاق همگان را در همه ی امور حیات و زندگی مثبت از مهر و محبت خود سیراب نماییم.
پیامبران خدا کردارشان و زبانشان برای تبلیغ دین، کردار و زبانی غرق مهر و محبّت بود، روش محبّت آمیزشان و حوصله ی عجیبی که در این زمینه به خرج می دادند مردم را به آیین حق جذب می کرد. به هر حال، این پیشنهاد مهم و با ارزشی است که حضرت حق در قرآن به بندگانش داده است. در مثل گویند: دوست اگر هزار نفر باشد کم است و دشمن اگر یک نفر باشد زیاد است. مؤمنان نباید میان خود دشمن داشته باشند و اگر افرادی با ایشان دشمن اند، لازم است این پیشنهاد معنوی حضرت محبوب را به کار بندند تا کینه ورزان تبدیل به مهرورزان شوند (14). «ولا تستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم» (15) نیکی و بدی یکسان نیست. بدی را با بهترین شیوه دفع کن؛ با این برخورد نیک و متین، ناگاه کسی میان تو و او دشمنی است چنان شود که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است .
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که آن چه اولاً و بالذّات در مبارزات و ستیزندگی اسلام مدّنظر است، منکرات و گناهان است نه مرتکبان منکر و گناه. چه بسا متولّیان اسلام در عین مبارزه با دشمن برای طرف مقابل، دلسوزی نیز داشتند و به تعبیر زیبای مولانا:
بر نَمد چوبی که آن را مرد زد
بر نَمَد آنرا نَزد بر گرد زد

آن جفا با تو نباشد ای پسر
بلک با وصف بدی اندر تو در

گر بِزد آن اسب را آن کینه کش
آن نَزد بر اسب، زد بر سُکسُکش

تا ز سُکسُک وارهد خوش پا شود
شیره را زندان کنی تا وا شود

گفت چندان آن یتیمک را زدی
چون نترسیدی زِ قهر ایزدی

گفت او را کی زدم ای جان و دوست
من برآن دیوی زدم کو اندر اوست

مادر ار گوید ترا، مرگ تو باد
مرگِ آن خو خواهد و مرگ فساد (16)

پی نوشت ها :

1. مائده(5)/4
2. انجیل یوحنا: باب دو، جمله 2 تا 12
3. مائده(5)/14
4. ر.ک: سیری در سیره ی نبوی، مطهری، ص 101- 106
5. تاریخ اسلام، منتظر القائم، ص 208
6. السیره النبویه، ابن هشام، القسم الاول، ص 389
7. تاریخ اسلام، منتظر القائم، صص 209- 211
8. الخصال، ج1، ص 21، حدیث 74، بحارالانوار، ج66، ص 237، باب 36، حدیث 5
9. سیری در سیره ی نبوی، صص 250- 215
10. بلد(90)/17
11. الامالی، شیخ صدوق، ص 209
12. کنز العمال، حدیث 5969
13. وسائل الشیعه، ج 2، ص 50
14. فرهنگ مهر ورزی، استاد حسین انصاریان، صص 30- 32
15. فصلت(41)/34
16. مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 4011-4017

منبع: گنجور، مهدی، (1359)، دشمن شناسی در آینه وحی و نظام ارزشی، اصفهان، نشر حیات طیبه، 1389، چاپ اول.