نویسنده: دکتر غلامحسین اعرابی




 

گزارش دوری گزینی اصحاب و تابعین در منابع فریقین: (1)

اغلب مفسران و دانشمندان علوم قرآن (اعم از شیعه و سنی) خصوصاً مؤلفان قرن سوم هجری به بعد گزارشی کوتاه یا مفصل در مورد کسانی که از تفسیر قرآن پرهیز می کرده اند؛ در تألیفات خود آورده اند؛ این خود شاهدی بر جریان دوری گزینی و بازدارندگی از تفسیر و تأویل صحیح قرآن می تواند باشد؛ زیرا پرهیز آنان همیشه به خاطر عدم معرفت تفسیری نبوده بلکه تحت تأثیر سیاست دستگاه خلافت و ترس از گرفتاری های رائج مثل ضرب، حبس و غیره بوده است. وقتی صبیغ به خاطر سؤال از معنای چند آیه (و نه تشکیل جلسه تفسیر) دچار آن همه مجازات می شود که باید در بین مردم چرخانده شود و کسی هم حق سخنی با او را نداشته باشد و ... چگونه کسی جرأت می کند که دانش تفسیری خود را ابراز کند خصوصاً که بعد از خلفا با استقرار حکومت معاویه و بنی امیه این سختگیریها و مجازات ها به طرز وحشتناکی اوج می گیرد و آن چه را که حضرت علی (ع) در وصف زمان جاهلیت فرموده است: «... در سرزمینی که دانشمند آن لجام بر دهان و نادان آن گرامی و محترم بود» (2) کاملاً در حکومت بنی امیه و بنی عباس مصداق پیدا می کند.
ابن ابی حدید گوید: مقصود حضرت علی (ع) از «عالمها ملجم»کسانی بودند که به صداقت پیامبر (ص) ایمان آورده بودند و از ترس کفار در تقیه به سر برده و زبان به بیان حق نمی گشودند؛ و مرادش از «جاهلها مکرم»کسانی هستند که نبوت پیامبر (ص) را انکار و کاملاً در عزت و جاه زندگی می کردند. (3)
بر اساس دلایل مسلم تاریخی، حکومت های غاصب بنی امیه و بنی عباس چنین وضعیتی را برای اهل بیت (ع) و اصحاب آنان بوجود آورده بودند؛ و نمی گذاشتند که آثار صحیح تفسیری و روایی از طریق آنان و یارانشان و یا حتی غیر یارانشان ابراز شود؛ از شعبی که خود در مواردی سخنان گزنده ای علیه علی (ع) بیان کرده؛ چنین نقل شده است: «ماذا لقینا من علی احببناه ذهبت دنیانا و ان ابغضناه ذهب دیننا». (4)
یعنی: چه دیدیم از ناحیه علی (ع) اگر دوستش بداریم دنیای ما از دست رفته و اگر دشمنیش کنیم دین ما رفته است.
حال چه کسی می تواند تفسیر و تأویل صحیح قرآن را در زمان خود مطرح سازد؟ حاشا و کلا.
پس تحرج و دوری گزینی از تفسیر و تأویل صحیح قرآن را می توان تحت تاثیر سیاست دستگاه خلافت ارزیابی کرد. و اینک به نقل گزارشها در این مورد می پردازیم:
گزارش الف: «من کره ان یفسرالقرآن»
در منابع موجود، یکی از قدیمی ترین تألیفات که گزارشی از جریان دوری گزینی از تفسیر از سوی اصحاب و تابعین در آن نقل شده کتاب «المصنف فی الاحادیث و الآثار» است، این کتاب تألیف «ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد بن ابی شیبه العبسی، متولد159، و متوفای 235هجری (776-849م) است. (5)
وی در المصنف، این عنوان را مطرح کرده: «کسی که ناپسند دانسته که قرآن را تفسیر کند» آن گاه این اشخاص را از جمله کسانی دانسته که قرآن را تفسیر نمی کردند و خوش نمی داشتند؛
1. ابوبکر خلیفه اول: او همواره می گفت: (کان ابوبکریقول) کدام آسمان بر من سایه افکنده و کدام زمین مرا به بر گیرد اگر درباره کتاب خدا چیزی بگویم که نمی دانم.
2. عمر، خلیفه دوم، که گفت: ان هذا لهو التکلف یا عمر و قرآن شخصی را که ذیل هر آیه تفسیر آن را نوشته بود پاره کرد و از بین برد.
3. ابن عباس.
4. عبیده (السلمانی) ابن سیرین از وی تفسیر آیه ای را می پرسد عبیده می گوید: تقوا پیشه کن و محکم کار باش، آنانکه می دانستند که قرآن در چه موضوعی نازل شده (و شأن نزول را می دانستند) رفتند.
5. سعید بن المسیب، در پاسخ کسی که از تفسیر آیه ای از او سؤال کرد، گفت: «لا تسالنی عن القرآن... »تفسیر قرآن از من مپرس.
6. ابراهیم (نخعی) «کان یکره ان یتکلم فی القرآن» در پاورقی آمده است: «ای کان یکره التفسیر».
یعنی: ابراهیم دوست نمی داشت که در مورد قرآن یعنی تفسیر آن سخن گوید.
7-طاووس (بن کیسان): عبدالله بن حبیب بن ابی ثابت گوید. «شهاده بینکم اذا حضر احدکم الموت» را پرسیدم، خواست به من حمله کند، تا آن که به او گفتند: (آرام باش) که این پسر حبیب است، از بس که تفسیر قرآن را نمی پسندیده (می خواسته حمله کند) «کراهیه لتفسیر القرآن». 8. ابووائل، همواره در پاسخ پرسشی تفسیری می گفته است: خدا آنچه را اراده کرده است درست ادا کرده است: «قد اصاب الله ما اراد». (6)
این خلاصه ای است از آن چه ابی شبیه، متوفای اوایل قرن سوم هجری درباره کسانی که تفسیر را خوش نمی داشتند و از آن پرهیز می کردند ارائه کرده است.
گزارش ب: دومین گزارش، حدیثی است دارمی، عبدالله بن فضل بن بهرام تمیمی دارمی سمرقندی، متولد181 و متوفای 255هجری (797-869م) در کتاب سنن خود ذیل باب «پرهیز از تفسیر حدیث» نقل کرده است: «لیتقی من تفسیر حدیث رسول الله (ص) کما یتقی من تفسیر القرآن». (7)
یعنی: (هر آینه) باید پرهیز شود از تفسیر حدیث پیامبر (ص)؛ همانگونه که از تفسیر قرآن پرهیز می شود. جالب توجه این است که پرهیز از تفسیر قرآن مسلم گرفته شده و آن گاه خواسته شده که از تفسیر احادیث پیامبر (ص) هم باید پرهیز شود.
گزارش ج: گزارش سوم از طبری است، وی محمد بن جریر بن یزید طبری آملی متولد 224و متوفای 310هجری (839-923) است. او گزارشی از متحجرین از تفسیر قرآن آورده و سپس به توجیه آن پرداخته زیرا خود قائل به ضرورت تفسیر است.
او چند گزارش را در کتاب خود نقل کرده است، از جمله:
1-عبیدالله عمر گفته: من فقهاء مدینه را درک کردم در حالی که آنان سخن گفتن در تفسیر قرآن را سهمگین (و خطیر) می دانستند؛ از جمله این فقها: سالم بن عبدالله، قاسم بن محمد، سعید بن مسیب و نافع بودند.
از سعیدبن مسیب نقل شده که او همواره در پاسخ به پرسش های قرآنی می گفته است: من در مورد قرآن چیزی نمی گویم.
2-از ابن عباس در مورد آیه ای سؤال شد که اگر از بعضی سؤال می شد (حتماً جواب می داد) ولی ابن عباس از تفسیر آن خودداری کرد.
3-ابن حبیب از «جندب بن عبدالله» تفسیر آیه ای را سؤال کرد، وی گفت: از تو می خواهم که با من مجالست نکنی.
4-یزید بن ابی یزید گوید: هرگاه از سعد بن مسیب تفسیر آیه ای را می پرسیدم، سکوت می کرد، گویا اصلاً چیزی نشنیده است.
5-شعبی گفته است: درباره سه چیز تا لحظه مرگ چیزی نخواهم گفت: اول قرآن، دوم: روح، سوم: رأی. (8)
گزارش د-گزارش چهارم از عاصمی، احمد بن محمد بن علی بن احمد العاصمی متولد 378هجری است؛ سال وفات وی مشخص نیست لیکن در سال 425 حیات داشته زیرا در مقدمه تفسیر خود به نام المعانی نوشته است: «و ابتدات بالاخذ فی تألیفه، و استخراجه یو الاحد غزه شعبان سنه خمس و عشرین و اربعماه»
لذا می توان گفت گزارش عاصمی در نیمه اول قرن پنجم هجری مکتوب شده است.
او گزارش جامع تری نسبت به مؤلفان قبل از خود نسبت به جریان دوری گزینی از تفسیر ارائه کرده و یک فصل (فصل هشتم) از ده فصل مقدمه تفسیر خود را به بررسی این موضوع اختصاص داده است تحت عنوان: «فی ذکر من تحرج عن التفسیر و استنکره و فی من شرع فیه وقام به واظهره و استشهد بالاشعار لما ذکره... ».
یعنی: فصل هشتم در ذکر کسانی است که از تفسیر دوری گزیده و آن را ناپسند دانسته اند و درباره کسانی که به تفسیر پرداخته، قوامش بخشیدند و آشکارش نمودند و برای تفسیر خود به اشعار عرب استشهاد کردند و...
عاصمی پس از نقل گزارشهایی که در صفحات قبل گذشت به مطالبی می پردازد که بیانگر (به تعبیر او) برداشت نادرست عده ای از گزارش های مذکور است، او می گوید: آنان چنین برداشت کرده اند که علمای «سلف رضی الله عنهم» از «تفسیر» پرهیز داده اند و لذا به کسانی که وارد تفسیر شده اند، طعنه زده و سخنان علمای پیشین و صحابه را وسیله برای سرکوب قرار داده اند: «هذه و امثالها من الالفاظ مما اتخذوها ذریعه الی الطعن علی من فسر القرآن... ». (9)
به نظر می رسد که جریان دوری گزینی و بازدارندگی از تفسیر تا زمان عاصمی، جریانی مطرح بوده چنان که قبل از او طبری نیز گزارش های مذکور را نقل کرده و احتمال می رود که وی اولین کسی بوده از علمای اهل سنت که به توجیه گزارش های مذکور پرداخته است.
بر همین اساس عاصمی نیز برداشت طرفداران تحرج و دوری گزینی از تفسیر را ناصواب دانسته و اقدام به توجیه سخنان سلف کرده است. (در صفحات آینده به نقل و نقد این توجیهات خواهیم پرداخت) .
گزارش ه. گزارش پنجم گزارش کوتاهی است که در همین قرن (5هجری) توسط خطیب بغدادی متولد392و متوفای463هجری (1002-1072م) ارائه شده است: «و کان الاصمعی یتقی ان یفسر حدیث رسول الله کما یتقی ان یفسرالقرآن. » (10)
یعنی: اصمعی همواره از تفسیر حدیث پیامبر خدا (ص) پرهیز می کرد، همانگونه که از تفسیر قرآن پرهیز داشت.
همین گزارش را، ابن عساکر متوفای قرن ششم هجری در کتاب خود (11) نقل کرده است.
همچنین مزی، متوفای، قرن هشتم و ذهبی نیز متوفای قرن هشتم هجری (به ترتیب 742و748) در کتاب های خود این گزارش را نقل کرده اند. (12)
سپس ابن حجر متوفای 852هجری همین گزارش را نقل کرده است. (13)
گزارش و-گزارش ششم گزارش نسبتاً مفصل و گویایی است که ابن عطیه در «المحرر الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز» ارائه کرده است. ابن عطیه، عبدالحق بن ابوبکر بن غالب عرناطی متوفای 546هجری است (14) قرطبی کلام او را نقل کرده که تقریباً همان مطالبی است که طبری نیز در تفسیر خود آورده است؛ البته عطیه پس از نقل های مذکور می نویسد: «و کان جله من السلف کثیر عدد هم یفسرون القرآن وهم ابقوا علی المسلمین فی ذالک رضی الله عنهم، فاما صدر المفسرین و الموید فیهم فعلی بن ابی طالب رضی الله عنه و یتلوه عبدالله بن عباس ... مجاهد و سعید بن جبیر... ). (15)
یعنی: (علی رغم تحرج و پرهیز بسیاری از اصحاب) تعدادی از اصحاب از روی شفقت بر مسلمانان به تفسیر قرآن پرداختند که در رأس آنان علی بن ابی طالب (ع) است پس از او ابن عباس، مجاهد و سعید بن جبیر.
آنچه در مورد دوری گزینی از تفسیر، نقل گردید ابن کثیر متوفای 774 هجری در تفسیر خود که در قرن هشتم هجری تدوین شده به تفصیل آورده است. (16)
به نظر می رسد از طبری تا ابن کثیر، مفسرانی که اقدام به تألیف کرده اند، پاسخگویی به فضای حاکم بر اندیشه های معاصر خود را (مبنی بر احتراز از تفسیر قرآن) ضروری می دانستند و پس از نقل اقوال دوری گزینان و باز دارندگان از تفسیر قرآن، به توجیه سخنان آنان می پرداخته اند.
پس از ابن کثیر، نویسندگان اهل سنت کم کم پیشگامی مکاتب تفسیری را مطرح می کنند که توضیح در مورد آن خواهد آمد . امین الخولی جریان دوری گزینی از تفسیر را از نظر زمانی جریانی مقدم بر اختلافات علما در مسأله جواز یا عدم جواز تفسیر دانسته و نوشته است: «فبعد ما کان یشیع التحرج من القول فی القرآن، حتی فی تفسیر لفظه کالأب و الخبز؛ صار الامر الی اختلاف الناس فی ان تفسیر القرآن: هل یجوز لکل ذی علم الخوض فیه؟! فرأی قوم ان من کان ذا ادب وسیع، فموسع له ان یفسره؛ و قال قوم لا یجوز لاحد تفسیر شیئی من القرآن و ان کان عالما ادیبا. و انما له ان ینتهی الی ماروی عن النبی (ص) و عن الذین شهدوا التنزیل من الصحابه... ». (17)
وی سپس به نقل و تحلیل مختصری در این مورد پرداخته چنان که طبرسی در تفسیر مجمع البیان نیز به نقل و نقد اجمالی این جریان پرداخته است. (18)

پی نوشت ها :

1-علمای فریقین از جریان دوری گزینی از تفسیر با این جملات یاد کرده اند: «یتقون التفسیر»: از تفسیر پرهیز و دوری می کردند ؛ «یعظمونه»: تفسیر را سهمگین و خطیر می دانستند؛ «یهابونه»: از تفسیر می هراسیدند؛ «یتحرجون... »تفسیر را بر خود ممنوع، سخت و حرام می دانستند؛ «احجامهم عن التفسیر»: منع کردن و باز داشتن آنان از تفسیر.
2-«... بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرم»: ابن حدید، شرح النهج البلاغه، ج1، ص136.
3-همان.
4-قرشی، باقر شریف، حیاه الامام الحسین (ع) ، ج2، ص165.
5-زرکلی ، الاعلام، ج4، ص117.
6-ابن ابی شبیه، المصنف، ج7، ص179-180.
7-دارمی، السنن، ج1، ص114.
8-طبری، الجامع البیان، ج1، ص59-60.
9-تصحیح و نقد مقدمه تفسیر المبانی لنظم المعانی، ص233.
10-تاریخ بغداد، ج10، ص416.
11-تاریخ مدینه دمشق، ج37، ص82.
12-به ترتیب: تهذیب الکمال، ج18، ص389و سیر اعلام النبلاء؛ ج10، ص178.
13-تهذیب التهذیب، ج6، ص369.
14-حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص1613.
15-قرطبی ، پیشین، ج1، ص31-35.
16-تفسیر القرآن العزیز، ج1، ص3-7.
17-دائره المعارف الاسلامیه، ج5، ماده تفسیر ، ص354.
18-تفسیر مجمع البیان، ج1، ص39-40.

منبع: اعرابی؛ غلاحسین، (1329)، تفسیر قرآن و بررسی جریان دوری گزینی و بازدارندگی از آن، قم، نشر آثار نفیس، چاپ اول، 1389