دین زرتشت
کیش زرتشت دارای یک سنت شفاهی دیرینه است. زرتشت، پیامبر آن دین پیش از آنکه ایرانیان نوشتن بدانند، می زیست و قرنهای متمادی پیروان او از به کارگیری این فن بیگانه برای اهداف مقدس، ابا داشتند. اوستا - مجموعه متون
نویسنده: پروفسور مری بویس
مترجم: مصطفی فرهودی
مترجم: مصطفی فرهودی
مقدمه
کیش زرتشت دارای یک سنت شفاهی دیرینه است. زرتشت، پیامبر آن دین پیش از آنکه ایرانیان نوشتن بدانند، می زیست و قرنهای متمادی پیروان او از به کارگیری این فن بیگانه برای اهداف مقدس، ابا داشتند. اوستا - مجموعه متون مقدس آنان - سرانجام در قرن چهارم یا پنجم میلادی در قالب الفبایی که خود برای این کار ابداع کردند، تدوین شد. زبان که به «اوستایی» شهرت دارد، در مورد دیگری گزارش نشده است. مجموعه کوچکی از اوستای کهن را به خود این پیامبر نسبت می دهند. این مجموعه مشتمل بر هفده گات (سرود)، هپتنگ هائیتی (عبادت هفت فصل؛ نیایش کوتاهی همراه با عبادات روزانه موبدان) و دو منثره بسیار مقدس است؛ اما تمام متون «اوستای جدید» آمیزه ای از آثار دانشوران و شاعران گمنام از نسل موبدان می باشد، اوستای کامل در دوران حکومت سلسله ساسانی در ایران نوشته شد و در آن زمان مجموعه حجیمی در بیست و یک کتاب بود. نسخه های معدودی که از این مجموعه فراهم شده بود، در ویرانیهایی که بعدها در چیرگی عربها، ترکها و مغولها به بار آمد، از میان رفت. از این رو اوستای بر جای مانده عبارت است از مناجات نامه، سرودها و ادعیه. نسخه خطی آن به دوران ساسانی بر می گردد؛اما قدیمی ترین نسخه موجود در 1323م نوشته شده است. اوستای چاپ شده و ترجمه هایی از آن را به زبان آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، گجراتی و فارسی می توان یافت. با توجه به روشنگری هایی که همچنان پیوسته از راه پژوهش ها صورت می گیرد، هیچ کدام از آن ترجمه ها را نمی توان معتبر دانست.بعضی از دست نوشته های اوستایی، ترجمه روانی به زبان پهلوی دارند که به «زند» یا تفسیر مشهورند؛ زبانی که به خط دشواری نوشته می شده است. ترجمه ها و خلاصه هایی به زبان پهلوی از کتابهای مفقود شده اوستای دوره ساسانی و همچنین آثاری مذهبی که در درجه دوم اهمیت است وجود دارد اکثر این متون بی نام و نشان اند. تقریبا تمام آثار پهلوی تدوین و ترجمه شده است؛ اما برخی از ترجمه ها به شدت به بازنگری نیازمند است. آثار مذهبی متاخر به زبان فارسی، گجراتی و انگلیسی است.
تاریخ دیانت زرتشتی
شواهد درونی متون «اوستای کهن» گواهی می دهد که زرتشت پیش از آنکه ایرانیان، سرزمینی را که اکنون به نام ایران می نامند فتح کنند، می زیست. به احتمال این کشور گشایی به حدود 1200 پ. م باز می گردد. در آن هنگام ایرانیان به عنوان شبانهای روستانشین در جلگه آسیای مرکزی در شرق ولگا سکنی گزیده بودند. زرتشت توانست ویشتاسپ - یکی از شاهزادگان قبایل - را به دین خود درآورد و شاهد ریشه دوانیدن کیش خویش باشد. این دین در میان ایرانیان شرقی گسترش یافت و سرانجام به غرب ایران که ساکنان آن را مادها و پارسها تشکیل می دادند، رسید. این دین در دوران اولین امپراتوری ایران (551-331 پ. م) که کوروش موسس آن بود، به عنوان دین رسمی شناخته شد. روحانیان غربی این دین به مغ معروف بودند. آموزه های زرتشتی در آن زمان تاثیر زیادی بر برخی رعایای پارس، به ویژه یهودیان برجای گذاشت.عمده شواهد صریح درباره عقاید و مناسک زرتشتی در این دوران از آثار و کتیبه های ایرانی و نوشته های یونانی فراهم آمده است. به نظر می رسد که چیرگی اسکندر بر ایران و از دست رفتن متون مقدس با مرگ موبدان، سهمگین ترین ضربه را بر پیکره سنت شفاهی زده باشد.
در همین زمان پارتها، مردم شمال شرقی ایران، امپراتوری دیگری را تاسیس کردند (در حدود 129 پ. م. تا 224. ) و بار دیگر زرتشتی گری را دین رسمی خود قرار دادند. سومین امپراتوری ایرانی یعنی ساسانیان نیز همین رویه را پی گرفت. آنان برای امور دینی به وجود آوردند. در قرن هفتم با غلبه اعراب، اسلام به مثابه دین رسمی ایرانیان جایگزین زرتشتی گری شد، هرچند گسترش این دین بر سرتاسر این سرزمین، 300 سال بعد تحقق یافت.
بنا به باورهای زرتشتی، در اواخر قرن هفتم میلادی گروهی از زرتشتیان برای دستیابی به آزادی دینی سفری دریایی را به شرق آغاز کردند و سرانجام در 716 م در «پارسیان» هند را تشکیل دادند. پارسیان تا نسل ها به عنوان کشاورز و خرده بازرگان پراکنده در شمال و در طول سواحل میان براج (Broach) و کمبای (Cambay) از رونق اندکی برخوردار بودند. اما از قرن نوزدهم با آمدن روحانیان اروپایی به سرعت پیشرفت کردند و مالک ثروت فراوانی شدند. جامعه اصلی زرتشتیان در ایران که بعدها در اطراف شهرهای کویری یزد و کرمان متمرکز شدند، برخلاف پارسیان، پیوسته متحمل فقر و مشقت بودند. پارسیان نقش قابل توجهی در توسعه بمبئی ایفا کردند و تا قرن بیستم جامعه ای عمدتاً شهری را با طبقه متوسط و تحصیلاتی مناسب پدید آوردند. ایرانیان زرتشتی تقریبا از طریق کمک آنان تا حدودی توانستند خود را از اضمحلال نجات دهند و در تهران با یک جامعه رو به گسترش توانستند به آنان تاسیس کنند. در سال 1947 با پایان یافتن حکومت بریتانیا در هند، گروهی از پارسیان در خارج از کشور به ویژه در کشورهای انگلستان، کانادا، استرالیا و آمریکا سکنی گزیدند و به طور فزاینده ای در سال 1979 گروهی از زرتشتیان ایرانی نیز به آنها پیوستند. زرتشتیان اگرچه متنعم اند، اما جمعیت بسیار کمی دارند.
آموزه های اصلی
روحانیان ایرانی که ساکنان استپهای وسیع و خالی بودند، در باب آفرینش اسطوره ای سخت بسیط خلق کردند. آنان معتقد بودند که جهان را ایزدان از ماده ای بی شکل در هفت مرحله ساختند: نخست، آسمان را از سنگ با پوسته سختی دورتا دور آن آفریدند، سپس زمین را مانند بشقابی بزرگ و مسطح بر روی آن قرا داده اند و آنگاه در مرکز آن، اولین گیاه و پس از آن گاو نر تنها آفریده را، سپس اولین انسان، یعنی کیومرث (زنده میرا) و در نهایت خورشید را که نمایانگر مخلوق هفتم، یعنی آتش است، بر فراز آنها قرار دادند. روحانیان آتش را به مثابه نیروی نهان زندگی که در دیگر مخلوقات نیز حضور دارد، می انگاشتند. سپس ایزدان قربانی کردند، آنگاه «گیاه» را چیدند و کوبیدند و عصاره آن را بر فراز زمین پراکنده ساختند تا اینکه گیاهان دیگر از آن نشو و نما کردند. آنان گاو و کیومرث را ذبح کردند و از تخم شان حیوانی دیگر و حیات انسانی نشات گرفت، سپس رشته کوهی در کرانه زمین رویید و در مرکز آن، قله «هرا»سربرآورد که خورشید بر گردش شروع به چرخیدن کرد تا شب و روز پدید آمد. باران با چنان شدتی فرو ریخت که زمین را به هفت کرشور (اقلیم) تقسیم کرد. انسانها در منطقه مرکزی که به وسیله دریاها و جنگل ها از دیگر مناطق جدا شده است، زندگی می کنند.دریای بزرگی به نام وروکشه (Vourukasha: خلیج های بسیار)به وسیله رودخانه ای بزرگ تغذیه می شود که بی وقفه از قله هرا سرازیر است (تصویر 1). گویا این جزئیات اخیر را متفکرانی که خود روحانی بودند، از اساطیری باز هم قدیمی تر برگرفته اند، در حالی که قربانی سه گانه بازتابی بود که از سه پیشکش، یعنی افشره گیاهی به نام هئومه (haoma)، قربانی چهارپا و انسان که مورد بارو آنها بود. به نظر می رسد که به عقیده آنان تا زمانی که انسانها قربانی خالصانه و عبادت ایزدان را ادامه می دهند، جهان تحت حاکمیت قانون اشه (ahsa) پایدار خواهد ماند. و این بازتاب نظم در جهان، و عدالت و حقیقت در میان انسانهاست.
ایرانیان ایزدان طبیعت، یعنی سه موجود اخلاقی بزرگ را همراه با تکریم می پرستیدند. این سه را که اهوره ها (ایزدان) می نامیدند عبارتند از: اهوره مزدا (خداوند خرد) و در مرتبه ای پایین تر از آنها میتره و ورونه، خداوند میثاق و سوگند، که اگر با هم لحاظ شوند به انسانها بر پایه قانون «اشه» انسجام خواهند بخشید.
زرتشت خود کاهنی بود که با این عنوان موروثی زاده شد؛ اما چنان که از گاتها بر می آید، جامعه دیرپای شبانی ایرانیان در زمان حیات زرتشت، در حال از هم پاشیدن بود. عصر برنز در آن زمان، مراحل شکوفایی خود را طی می کرد و شاهزادگان جنگجو و پیروانشان که مجهز به اسلحه های کاری و ارابه های جنگی بودند، مدام در جنگ و غارت غرق بودند؛ گویا قوم زرتشت قربانی تهاجم همسایگان پیشرفته و غارتگر شده بود. بدین ترتیب زرتشت که خود شاهد این خشونتها و بی عدالتی ها بود، به تفکر عمیق درباره خیر و شر، و منشا آن دو سوق داده شد. وی در موعد مقرر آنچه را دریافته بود، به صورت سلسله ای از الهامات الهی تجربه کرد. این الهامات او را به تبلیغ دین جدیدی رهنمون شد. او به پیروانش آموخت تنها یک خدای سرمدی وجود دارد: اهوره مزدا، موجودی که حکیم، خیر و عدل کل است، اما قادر مطلق نیست؛ زیرا که خود گفته: «به درستی که دو روح نخستین وجود دارد؛ دو همزادی که در ستیز با یکدیگر شهره اند. آنها در اندیشه و گفتار و کردار، دوگانه اند: خیر و شر» (یسنه30، 3)؛ یعنی خدا دشمنی به نام انگره مئینیو (روح پلید) دارد که او نیز آفریدگاری ندارد. و از آنجا که اهوره مزدا باید بر وی غلبه می کرد و شر را نابود می ساخت، این جهان را به مثابه کارزاری بی ریخت که در آن، نیروهای آنها به مصاف هم درآیند. او این معرکه را با برانگیختن روح مقدس، یعنی سپنته مئینیو و شش موجود بزرگ دیگر، یعنی امشاسپندان (نامیرایان مقدس) تحقق بخشید.
نمودار زیر امشاسپندان بزرگ شش گانه و یک سپنته مئینیوی بزرگ، یعنی موجودات هفتگانه بزرگ را [همراه با مخلوقاتی که تحت حمایت و محل سکنای آنهایند] نشان می دهد:
اوستا (پهلوی) |
برگردان تقریبی به فارسی |
آفریده |
1.خشژوئیریه (شهریور) |
قدرت/ سلطنت آرزو شده |
آسمان |
2.هئوره وتات (خرداد) |
انسجام/ تندرستی |
آب |
3.سپنته ارمئیتی (اسپندارمذ) |
عشق/ پارسائی مقدس |
زمین |
4.امرتات (امرداد) |
زندگی طولانی/ بی مرگی |
گیاهان |
5.وهومنه (وهمن) |
قصد نیک/ هدف نیک |
گاو |
6.سپنت مینیو |
روح قدس |
انسان |
7.اشه وهیشته (اردیبهشت) |
حقیقت/ درستکاری، نظم |
آتش |
هر کدام از این هفت موجود یکی از آفریده های هفتگانه را حمایت می کند و در آن سکنی می گزیند و در عین حال همچون وجهی از خدا، و ایزدی مستقل به شمار می آید، که از آن رو که تجلی اوست، پرستیده می شود.
این امشاسپندان، نامیرایان مقدس دیگری، یعنی «ایزدان» را که موجوداتی سزاوار ستایشند، برانگیختند. در میان خدایان سودمند قدیمی دو اهورای کهتر نیز وجود دارد: انگره مینیو از دوران باستان با ایجاد و به مدد ارواح شریر مانند «دیوها یا خدایان شریر جنگ» به آفریدگان خیر حمله آورد. از دیدگاه تعالیم زرتشتی اوست که اولین گیاه، گاو و انسان را از بین برد و مرگ را به این جهان آورد، در حالی که امشاسپندان با آفریدن زندگانیهای بیشتر، از دل مرگ، شر را به خیر تبدیل کردند. مبارزه با شر و تقویت خیر وظیفه امشاسپندان است. آفریده های آنان به طور غریزی در راه دست یافتن به همین هدف تلاش می کنند؛ به استثنای انسانها که می باید با انتخاب سنجیده خود و در پرتو پیام زرتشت این کار را صورت دهند؛ سپس به هنگام مرگ درباره همه آنها داوری خواهد شد اگر اندیشه گفتار و کردار نیکشان بر بدی آنها بچربد، روانشان از پل فراخ، می گذرد و به بهشت عروج خواهد کرد، وگرنه از پل تنگ به درون دوزخ با تمام کیفرهای آن در می افتد.
هدف نهایی از تلاشهای فضیلت آمیز، رهایی از این جهان است. بر اساس آموزه های زرتشت، مجموعه کوششهای نیکوکاران کم کم شر را ناتوان خواهد کرد و بدین ترتیب پیروزی خیر را میسر می گرداند و این انتظاری است که همواره از پیروان او می رود. به هر روی مجموعه ای از این باورها به دلایل گوناگون گسترش یافت که از آنها بر می آید که نشانه آخرالزمان بدبختی روزافزون و مصائب عالم گیر خواهد بود سپس چنان که عموما می انگارند، منجی جهان - سوشیانت - با شکوه خواهد آمد. تقدیر چنان است که او از نطفه زرتشت، که به گونه ای معجزه آسا در دریاچه ای نگهداری می شود و از مادری دوشیزه زاده گردد. در آن زمان نبرد عظیمی بین ایزدان و دیوان در خواهد گرفت که سرانجام با پیروزی نیکی پایان می پذیرد و بدن کسانی که پیش از این مرده اند، دوباره شکل می گیرد و به روانشان خواهد پیوست و داوری نهایی پس از آزمونی سخت و آتشبار انجام می گیرد؛ فلزاتی که در کوهها هستند روان خواهند شد و سیلاب سوزانی تشکیل می شود که شریران را نابود و دوزخ را از آنان پاک خواهد ساخت. با توجه به تعدیلی که نخستین بار در سده نهم در این نظریه صورت گرفت، شریرانی که پس از چشیدن درد و رنج این آزمایش سخت، پالوده شده و زنده می مانند، به نیکبختان می پیوندند و به آنها خوراک بهشتی می دهند و تنشان نیز همانند روانشان نامیرا خواهد شد. پادشاهی اهوره مزدا بر زمینی که بازسازی شده است، برقرار خواهد شد و سعادتمندان، جاودانه در حضور او شادمان خواهند بود.
«زروانی گری» که نسبت به دین زرتشت بدعت به شمار می رود، احتمالاً در قرن پنجم پ. م در بابل (که در آن زمان بخشی از ایران بود) مطرح شد. این دیدگاه بر یکتاپرستی استوار بود؛ با این اعتقاد بنیادی که فقط یک موجود ناآفریده به نام زُروان (زمان) وجود دارد که پدر «اهوره مزدا» و «انگره مئینیو»ست. این بدعت از نظر زرتشتیان بسیار خطرناک بود؛ چرا که بدین ترتیب برای خیر و شر، منشا مشترکی فرض می کرد؛ اما زروانیها معتقد بودند که زروان قدرت خود را به پسر نیکش سپرده و به این ترتیب او جهان را آفریده است. از این رو زروانی ها و بهدینان می توانستند به رغم تفاوت بنیادین اعتقادی، «اهوره مزدا» را یکسان پرستش کنند.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}