نویسنده: دکتر زهره زرشناس




 

مقدمه

نیاکان ما ایرانیان، بر پایه نشانه ها و نوشته های موجود، از باستانی ترین روزگاران با فن پزشکی آشنا بودند؛ خواص گیاهان شفابخش را می شناختند؛ به اعمال جراحی که آن را «کارد پزشکی» می نامیدند، می پرداختند واز تاثیر ادعیه در بهبود حال بیماران آگاه بودند. پاکیزه داشتن محیط زیست و به به ویژه حفظ پاکی چهار عنصر: آب، آتش، خاک و باد را وظیفه عمومی خود می دانستند. (1) بهداشت را به عنوان امری جدا از درمان می شناختند (2) و بهداشت فردی و عمومی را کاملا رعایت می کردند و حتی با اقداماتی نظیر قرنطینه(3) آشنا بودند. در این مقاله پس از بررسی پزشکی در سنت اوستایی، تاثیر این پزشکی را در طب یونانی مورد بحث قرار خواهیم داد.
1- پزشکی و فنون آن در ایران باستان
قدیمی ترین اشاره ها به پزشکی و فنون آن در نوشته های ایرانی، مطالبی است که در بخش هایی از اوستا، کتاب مقدس زرتشیان و برخی متون فارسی میانه (پهلوی) مانند پندهش (4) و دینکرد (5) که بخشی از ادیبان زردشتی محسوب می شوند و بر مبنای کتاب اوستا، و ترجمه آن به زبان پهلوی، یعنی زند، نوشته شده اند، بر جای مانده است. واژه پزشک صورتی از واژه میانی (6)bizisk است. صورت مفروض این واژه در ایران باستان به bisaz-ka بوده است که بعدها با قلب دو واج s و z و تحول واج b به p به صورت پزشک (7) فعلی درآمده است. این واژه در زبان اوستایی به صورت baesaza صفتی به معنای درمانگر و درمان بخش و اسمی به معنای دارو و درمان است. (8) بر پایه نوشته های اوستایی، آغاز پزشکی در ایران از ایران ویج (9) خاستگاه آریاییان، است و ثریته (10) از خاندان سامه (sama) نخستین درمانگر یا پزشک است. ثریته را همچون اسکلپیوس یونانی و اسکولاپیوس رومی می توان دانست. در وندیداد (فرگرد 20، بندهای 1و 2) آمده است:
پرسید زردشت از اهوره مزدا...: ای مقدس، چه کسی نخستین بار از میان مردمان، دانایان، نیرومندان، هنروران، افسونگران، توانگران، تهمان و پیشدادیان، درد را از دردمند بازداشت؟ مرگ را از میرنده بازداشت؟ زخم نیزه پران را بازداشت؟ آتش تب را بازداشت از تن مردمان؟ آنگاه اهوره مزدا پاسخ داد: ثریته... (11)
ثریته نخستین مرد پهلوان، سودرسان با نیروی جادویی و نیرومند است که بیماریهای گوناگون را متوقف کرد؛ برای درمان جستجو نمود، از فلزات و از گیاهان برای مقابله با درد، مرگ، سوختن، مارگزیدگی، و خلاصه برای مقابله با نظر بد که اهریمن در تن مردمان آودر، بهره گرفت. پس از آن اهوره مزدا صد ها و هزارها گیاه داوریی رویاند که تمامی آنها برای درمان و تندرستی آدمیان است. در میان این گیاهان گیاه جادویی گوکرن(guokorona)وجود دارد که به گوکرد (golark) نامیده شد.
ثرثه تئونه (θraetaona) یا فریدون دیگر پزشک نامدار اوستایی است که بعدها به سیمرغ حکیم شهرت یافت. در آغاز کتاب هفتم دینکرد، بند 27 چنین آمده است:
«فریدون برای راندن گزند و بیماری، فن پزشکی را کشف کرد و آن را به مردمان آموخت. »
افزون بر این پزشکان، در اوستا ایریه من (Airyaman) وجود دارد که صورت شخصیت یافته دعایی است. می دانیم که در اوستا نوعی ثنویت مطرح است و دو مینوی نیک و بد وجود دارد که و مسئولیت نیکی ها و بدیهای این جهان را می توان به آنها منسوب داشت. بیماریها در تطابق با این جهان بینی دو گرایانه، به دست مینوی بد اهریمن به وجود آمده اند. نیکی در برابر تک تک بیماریهایی که اهریمن در زمین پراکنده، درمانی فراهم کرده است. ایریه من بر مرگ و بر همه بیماریها چیره می شود. در کتاب بندهش غلبه بادهای اهریمنی عامل به وجود آمدن درد و بیماری در تن آدمی است:
مردم را دو باد اندر تن است: یکی باد جانی که روان است که او را جای به مغز سر است و گوهرش گرم و خوید و حرت به ناف است و دیگری باد برغ (؟) که او را گوهر سرد و خشک است و در پایین بدن جای دارد... مردم با چون آن باد بزغ در رگان بایستد، ... گذر به باد جانی ندهد. آن جای درد گیر و تن را لرزاند و گزند رساند... (12)
با توجه به مساله ثنویت در جهان بینی زردشتی جدال میان بادها مهمترین عامل بیماری محسوب می شود. گرچه ایرانیان باستان جوع، عطش، پیری و زنج را نیز علتهای بیماری دانسته اند. (13)

2- پزشکان در اوستا

پزشکان در کتاب اوستا (اردیبهشت یشت، بند 6 )، بر اساس روش درمانی در گروههای زیر قرار می گیرند:
1-2. اشو پزشک (aso. baesaza): یعنی کسی که به کمک اشه درمان می کند. (14) اشه (asa) نیز در زبان اوستایی در مفهوم « نظم این جهانی، قانون حاکم بر جهان » است. این واژه در سنت اسلامی برابر مفهوم «حق» است.
2-2. داد پزشک (dato. baesaza): یعنی کسی که درباره ضایعان وارد شده به بدن اشخاص و کیفر مربوط به آنها کار می کند، که همان پزشک قانونی است.
3-2. کارد پزشک (karato. baesaza): که همان جراح است که با کارد و آلات دیگر جراحی، درمان می کند.
4-2. گیاه پزشک (urvaro. baesaza): کسی است که با اروهای گیاهی بیماران را درمان می کند.
5-2. مانسر پزشک (maro. baesaza): کسی است که با کلام مقدس بیماران را درمان می کند.
این پزشکان دوره های آموزشی جدی و دراز مدتی را طی می کردند و در مدارس پزشکی آن زمان که در بسیاری از شهر های ایران دایر بود تخصص می دیدند. یکی از مورخان علم پزشکی در این باره چنین می نویسد:«تحصیل در رشته پزشکی مشتمل بر دوره های نظری و عملی بود و چندین سال به طول می انجامید. از آزمونهای پایان این دوره ها آگاهی دریت در دست نیست؛ اما کارد پزشکان پیش از کسب مجوز برای انجام اعمال جراحی، ناگزیر از گذراندن امتحانات دشواری بودند.» (15)
در اوستا حتی از دستمزد پزشکان نیز سخن به میان آمده است: به طور کلی دستمزد پزشکان (و دامپزشکان نیز)بسته به جایگاه افراد در خانواده، روستا، شهر و کشود تعیین می شد و به موقعیت پزشک یا دشواری بیماری بستگی نداشت و دستمزدهای گوناگونی مانند ارزش کوچکترین ستور (چارپا)، ستور میانه، ستور بزرگ، گردونه چهار اسب، یک خر ماده، یک گاو ماده، یک مادیان، یک شتر ماده، و (برای دامپزشکان) چارپای کوچک و یک خورش گوشت را در بر می گرفت. حتی دستمزدهای معنوی هم مرسوم بود. برای نمونه:اگر موبدی بیمار می شد و پزشکی به درمان این پیشوای مذهبی مبادرت می ورزید و موفق به مداوای او می شد، یک دعای خیر منتخب از آیان مقدس آسمانی که در میان دینداران معمول بود، به او اجرت داده می شد. اما در مجموع بایسته بود که پزشک خوارک سالم و کافی، پوشاک درست و کافی و اسب تندرو و دارو و وسایل جراحی به مقدار لازم داشته باشد.
بر عکس آن دسته از پزشکان که به جهت عدم رعایت مقررات پزشکی در درمان بیماران قصور می نمودند و یا به خاطر عدم توانایی و دانش اندک در حرفه خویش، موجب مرگ بیماران می شدند، علاوه بر محروم شدن از ادامه شغل پزشکی، جرائم نقدی و کیفر جزایی نیز به آنها تعلق می گرفت.

3 - روش درمان

درمان و درمانگری اوستایی با دیگر وجوه جهان بینی آن هماهنگی و وحدت تام دارد. می دانیم که سنت اوستایی در علوم آمیزه ای از آیینها و جهان بینی های پیش از زردشت است که در اوستای زردشت دگرگونی و در عین حال تبلوری دوباره یافته است. عقیده به بودن تشابه میان مه جهان (جهان اکبر) و که جهان (جهان اصغر) از ویژگی های این سنت است. در این نظام انسان یعنی که جهان آیینه ای تمام نما از گیتی یعنی مه جهان است.
در متن فارسی میانه بندهش (فصل سیزدهم، بندهای 189به بعد) هر یک از قسمت های مختلف بدن به یکی از قسمت های جهان تشبیه شده است. پوست چون آسمان، گوشت مانند زمین، استخوان چون کوه، رگها شبیه رودخانه، خون در تن همانند آب در دریا، موی به سان گیاه و...
بر اساس همین باور، نظریه طبایع با مزاجهای چهارگانه انسان و همانندی آن با عناصر چهارگانه طبیعت یعنی آب، خاک، آتش و هوا. در ایران باستان، ظهور کرد. بعدها این نظریه اصیل ایرانی در مجموعه های منتسب به بقراط، پزشک یونانی سده چهارم پیش از میلاد بار دیگر جلوه گر می شود. این امر موید آن است که وجوهی از جهان بینی اوستایی از ایران و احتمالا از هند و بابل به یونان رسیده و ریشه های نخستین در دانش پزشکی و به ویژه مایه های اصلی طب بقراطی را پدید آورده است. الگود در این باره چنین می نویسد:
به جرات می توان گفت که ایرانیان اصول آن چیزی را که طب یونانی نامیده شده، به یونانیان تعلیم داده اند. در سال 700 پ. م. هیچ گونه اثری از علم و فرهنگ بر یونانیان مشهود نبود. با این حال، 200 سال پس از آن، یونانیان چنان در علوم و فنون پیشرفت کرده بودند که بقراط توانست رساله هایی در دانش پزشکی به رشته تحریر در آورد و عنوان «پدرطب» را برای خود کسب کند. خیلی بعید به نظر می رسد که یونانیان در طی این دو سده روشی را که اکنون به نام روش بقراط مشهور است، خود به خود پدید آورده باشند... حتی خود یونانیها هم فرضیه «طبایع چهارگانه» خود را یک فرضیه بیگانه می شناختند و به رسم آن زمان آن را ایرانی می نامیدند که البته مقصوشان فقط معرفی بیگانه بودن آن بود. (16)
این امر گوشه ای از خدمات ایرانیان را در گسترش و اعتلای فن پزشکی و پیشگامی آنان را در صحنه تاریخ پزشکی، که به نظر می رسد قدیم ترین در تاریخ جهان باشد، نشان می دهد. به جرات می توان گفت که بخش عظیمی از دانش برتر و پیشرفته این زمان در فن پزشکی مدیون کوششها و تلاشهای آغازین ایرانیان است. چنان که به گمان الگود: «پزشکی ایران، در تاریخ پزشکی دنیا، بزرگترین سهم را دارا بوده است.» (17)

نتیجه

چنان که گذشت، علم پزشکی در ایران باستان رونق تمام داشت. پزشکان ایرانی که در بیشتر جنبه های پزشکی تبحر داشتند، برای معالجات خود کارمزد خوبی دریافت می کردند. برعکس، پزشکانی که مرتکب اشتباه می شدند، تنبیه گردیده، در مواردی از ادامه پیشه خود محروم می شدند.
در پزشکی ایران باستان، انسان به جهان کوچک تشبیه گردیده است؛ جهانی که با جهان بزرگ، هماهنگی دارد.
ایرانیان برای نخستین بار نظریه طبایع یا مزاجهای چهارگانه را وارد علم پزشکی کردند.
«نظریه اخلاطی» که مبنای طب و آسیب شناسی بقراط را تشکیل می داده، کاملا بر جهان بینی ایرانی و تشابه مه جهان و که جهان استوار بوده است. زیربنای این نظریه عبارت است از: همان طور که چهار عنصر آب، خاک، هوا و آتش عناصر اصلی طبیعت اند و تمامی اشیا از آنها پدید می آیند، همان گونه نیز بدن آدمی که آیینه ای از طبیعت است، از چهار عنصر اصلی خون، بلغم، صفرا و سودا تشکیل می یابد.
نسبت این عناصر به بدن آدمی نیز همانند نسبتی است که عناصر چهارگانه به طبیعت دارند. هر یک از اخلاط چهارگانه به سان عناصر چهارگانه دارای دو طبع متضاد است. خون گرم و مرطوب، بلغم سرد و مرطوب، صفرا گرم و خشک، سودا سرد و خشک است. همان طور که ترکیب عناصر چهارگانه در طبیعت سبب دوام و بقای موجودات است، در بدن آدمی نیز تعادل و ترکیب مناسب آن اجزا ضامن سلامت است و این سلامت هنگامی از دست می رود که در نظام اخلاط چهارگانه اختلالی پدید آید.

پی نوشت ها :

1- دفن نکردن مردگان؛ در زمین در سنت اوستایی نیز برای حفاظت خاک از آلودگی بوده است.
2- پزشکی در کتاب سوم دینکرد به دو بهره بخش شده است: نخست؛ پاییدن آفریدگان در تندرستی، دوم؛ درمان کردن آنان که بیمار می شدند.
3- ایرانیان برای جلوگیری از سرایت بیماری از تماس با مرده پرهیز می کردند و در مورد کسانی که به نحوی با جسد سر و کار داشتند، آداب مخصوص تطهیر به جا می آوردند که نُه شبانه روز به طول می انجامید و در این مدت شخص مزبور در قرنطینه بود. این آداب تطهیر یا پادیابی را بر شنوم (Barshnum) می نامیدند.
4- در زبان فارسی میانه بندهش (Bundahish) به معنای اساس آفرینش یا آفرینش آغازین کتابی است مشتمل بر سی و شش فصل که گنجینه ای از دانش و معلومات زردشتی است، 1382، ص 55-56.
5- در زبان فارسی میانه، دینکرد (De-nkard) به معنای اعمال و تکالیف دینی، بزرگترین نوشته موجود به زبان فارسی میانه و به منزله دانشنامه زردشتی است. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: زهره زرشناس، زبان و ادبیات ایران باستان، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی 1382، صص53-55.
6- در این باره رجوع شود به:
H. S. Nyberg. A Manul of pahlavi, vol, 2, 1974, bizisk.
D. N. Mackenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford 1990, bizisk.
7- صورتهای دیگری از این واژه در برخی از متون فارسی دری دیده می شود. مانند: بجشک در کتاب حدود العالم و بجشکی در هدایه المتعلمین.
8- در زبان سنسکریت واژه bhisaj به معنای درمانگر آمده است. در این باره رجوع شود به:
M. Monier Williams, A Sanskririt- English Dictionary, Oxford, 1979, Col. 3p. 757.
9- در متن اوستا: Airyana Vaejah
10- در متن اوستا ثریته (rita) یکی از نامداران است که گیاه هوم (haoma) را افشرده است تا برای درمان بیماران از آن سود جوید. هوم بنابر متون فارسی میانه سردسته گیاهان شفابخش است و کسی که از آن خورد، بی مرگ شود. در رستاخیز بی مرگی را از آن ترتیب دهند. از این رو هوم دور دارنده مرگ نیز نامیده می شود.
11- ترجمه این متن اوستا از نگارنده است.
12- بندهش، بخش سیزدهم بند 193. گردآورنده فرنبغ دادگی، گزارنده مهرداد بهار، تهران 1369 ه. ش، انتشارات توس.
13- آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، ابن سینا، 1370، ه. ش، ص 533
14- Ch. Barthoomae, Atianische worterbuch Strassburg 1904, p. 454.
15- سیریل، الگود، تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه باهر فرقانی، تهران، امیرکبیر، 1356، ص 29.
16- همان، ص 36.
17- همان، ص 11.

منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.