خلیج فارس در طول تاریخ
اوضاع طبیعی
این خلیج دریای کم عمقی است که در حاشیه غربی اقیانوس هند واقع شده و بین شبه جزیره عربستان و جنوب شرقی کشور ایران قرار داد. مساحت این دریا 240 هزار کیلومتر مربع است. طول آن از دهانه شط العرب تا تنگه هرمز که به دریای عمان می پیوندد قریب هزار کیلومتر و منتهای عرض آن 210 میل و کمترین پهنای آن 35 میل در تنگه هرمز است. حداکثر عمق آن بین 300 و 360 پای است. قسمت شمالی و شمال شرقی خلیج فارس را تماماً سواحل ایران پوشانده و در منتهی الیه شمالی آن مصب شط العرب قرار دارد. در مسافت کمی از گوشه شمال غربی آن عراق گسترده شده و بقیه زاویه شمال غربی آن را خاک کویت اشغال می کند. در جنوب کویت قسمتی است که به آن منطقه بی طرف (المحایده) می گویند. این منطقه تقریباً 45 میل از کرانه خلیج فارس را اشغال می کند.بعد از منطقه بی طرف کرانه های جنوبی خلیج فارس به سمت جنوب باختری تا مجاورت محل تقاطع مدار 25 درجه شمالی و نصف النهار 51 درجه شرقی امتداد پیدا می کند. تمام طول این منطقه که به 250 میل بالغ می گردد، جزء قلمرو عربستان سعودی است. از بنادر و مراکز عمده واقع در این منطقه می توان بندی قطیف، راس التنوره، نجمه، خبر، دمام و بالاخره ظهران را نام برد. این منطقه رادر گذشته کرانه های الاحساء می خواندند. در همین ناحیه خلیجی که شکل آن شبیه «7» و طول آن شمالی جنوبی است تشکیل می شود. ساحل عربی این خلیج را کرانه های عربستان سعودی (الاحساء) و دیواره شرقی آن را خاک قطر به وجود آورده. اسم این خلیج سالواSalwa می باشد و پهنای دهانه آن حدود 39 میل است که جزایر بحرین تقریباً در وسط این دهانه گسترده شده اند.
پس از این ناحیه به شبه جزیره ای می رسیم به نام قطر که تا 90 میل به سمت شمال امتداد پیدا کرده، حداکثر پهنای قطر در حدود 60 میل است. کرانه های جنوبی خلیج فارس از محل شرقی اتصال این شبه جزیره به خاک عربستان که ناحیه «العدید» و یا «و کره العدید» نام دارد تا حدود 300 کیلومتر به سمت مشرق پیش می رود (نصف النهار 54 درجه شرقی) که در اینجا به مرکز شیخ نشین ابوظبی می رسیم. از اینجا به بعد ساحل جنوبی خلیج فارس راه شمال شرقی را پیش گرفته و تقریباً از محل التقای مدار 26 درجه شمالی ونصف النهار 56 درجه پایین آمده و از اینجا به بعد به سمت جنوب شرقی پیش می رود. سواحل اخیر روبروی دریای عمان قرار گرفته اند و هر چه از مدار 25 درجه پایین تر برویم، از شیخ نشین فجیره به سواحل مسقط و عمان خواهیم رسید.
خلیج فارس در منطقه راس المسندم به صورت تنگه ای در می آید که عرض آن در حدود 50 میل می باشد و آن را تنگه هرمز می خوانند. در ضلع غربی شبه جزیره مسندم و در کنار آبهای فارس بعد از شیخ نشین ابوظبی هر چه به سمت شمال شرقی پیش رویم، به ترتیب به شیخ نشین های دوبی، شراجه، عجمان، ام القیوین، یا ام الکوین، راس الخیمه، بخه می رسیم. در شمالی ترین قسمت این شبه جزیره یعنی در راس الجبال ناحیه دیگری است که به نام خصب Khasab خوانده می شود.(1)
نام خلیج فارس در پیش از اسلام
1- پیش از آنکه آریاییهای ایرانی بر فلات ایران تسلط پیدا کنند، آشوریان این دریا را در کتیبه های خود بنام «نارمرتوNar maarratu» (2) که به معنی «رود تلخ» است، یاد کرده اند و این کهنه ترین نامی است که از خلیج فارس یه جای مانده است.2- در کتیبه ای که از داریوش بزرگ در تنگه سوئز یافته اند، در عبارت « درایه تیه هچاپارساآئی تی Draya tya hacha Parsa aity» (3) یعنی «دریای که از پارس می رود»(یا سر می گیرد) ناچار منظور از دریای پارس همان خلیج فارس است. در زمان ساسانیان نیز این خلیج را دریای پارس می گفتند.(4)
3- هرودت مورخ یونانی در گذشته در 425 پ. م اقیانوسی راکه درجنوب غربی آسیاست، از دریای سرخ گرفته تا دهانه هندوستان «اری تروس Erythros» (اریتره Erithree) یعنی دریای سرخ می خواند.(5) واین تسمیه به مناسبت رنگ خاک آن سواحل است که متمایل به سرخی است. پیداست که هرودت خلیج فارس را درست نمی شناخته از این جهت از آن نامی نبرده و به همان نام مبهم اریتره ک اعم از اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس است، اکتفا کرده است.
4- مورخ دیگر یونانی فلاویوس آریانوس (Flavius Arrianus) که در سده دوم میلادی می زیست، در کتاب معروف خود «آنابازیس» یا «تاریخ سفر های جنگی اسکندر» ضمن شرح بحر پیمایی نه آرخوس« Nearchus» که به امر اسکندر ماموریت یافته بود از رود سند به دریای عمان و خلیج فارس بگذرد و به مصب فرات داخل شود، نام این خلیج را «پرسیکون کاارتاس»Persikon kartas نوشته که ترجمه تحت اللفظی آن «خلیج فارس » است.
5- استرابون(Strabon) جغرافیدان نامی یونانی که در نیمه آخر یک قرن و نیمه اول یک قرن بعد از میلاد می زیست، مکرر همین نام را در جغرافیای خود در مورد خلیج فارس به کار برده است و مخصوصاً می نویسد که عربها بین خلیج عرب (بحر احمر) و خلیج فارس جای دارند.(6)
6- کلودیوس پتوله مااوس (Claudius Ptolemaeus) یا بطلمیوس معروف که بزرگترین عالم هیات و جغرافیای قدیم است و در قرن دوم بعد از میلاد می زیست، در کتاب بزرگی که در علم جغرافیا به زبان لاتین نوشته، از این دریا به نام پرسیکوس سینوس (Persicus Sinus) یاد کرده که درست یعنی خلیج فارس است.(7) این اصطلاح در کتابهای لاتینی غالباً سینوس پرسیکوس (Sinus Presicus) آمده است. به علاوه در کتابهای جغرافیایی لاتین خلیج فارس را «ماره پرسیکوم»(Mare Persicum) یعنی دریای پارس نیز نوشته اند.
7- کوین توس کورسیوس روفوس(Quintus Curtius Rufus) مورخ رومی که در قرن اول میلادی می زیست و درتاریخ اسکندر تحقیقات جامعی دارد این خلیج را به زبان لاتین «آکواروم پرسیکو» (Aquarum Persico) به معنی آبگیر پارس خوانده است.(8)
8- اصطلاح لاتینی: «سینوس پرسیکوس» در دیگز زبانهای زنده جهان ترجمه گردیده و همه ملل این دریای ایرانی را به زبان خود خلیج فارس گویند؛ چنان که به زبان فرانسه Golfe Presque و به انگلیسی Persian Gulf و به آلمانی Persischer Golf و به ایتالیایی Golfo Persico و به روسی Persidskizaliv و به ژاپنی Perusha Wan و به ترکی Farsi Korfozi آمده که در همه آنها نام «پارس » وجود دارد.(9)
نام خلیج فارس در دوره اسلامی
اما در کتب جغرافیایی و تاریخی دوره اسلامی که به مناسبتی از این دریا ذکری به میان آمده، نام این خلیج «بحر فارس» یا «الخلیج الفارسی» یا «خلیج فارس» یاد گردیده است. بعضی از جغرافی نویسان قدیم مفهوم «بحر فارس» را خیلی وسیعتر گرفته و آن را به تمام دریای جنوب ایران اعم از بحر عمان و خلیج فارس و حتی اقیانوس هند اطلاق کرده اند و ما تا آنجا که دسترس داشتیم، اهم آن منابع را فراهم آورده، در اینجا ذکر می کنیم.9- ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهیم الهمذانی معروف به ابن الفقیه که کتاب جغرافیای او تحت عنوان «مختصر کتاب البلدان» به دست ما رسیده و در 279 ه تالیف شده است، می نویسد: «واعلم ان بحر فارس و الهند هما بحر واحد التصال احدهما بالاخر»(10) یعنی :«بدان که دریای پارس و هند از برای پیوستگی به یکدیگر هر دو یک دریا هستند».
10- ابو علی احمد بن عمر بن رسته که کتاب تقویم البلدان خود را به نام الاعلاق النفیسه در 290 ه در اصفهان تالیف کرده است، می نویسد: «فاما البحر الهندی - یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی الخلیج الفارسی... و بین هذین الخلیجین (یعنی خلیج احمر و خلیج فارس) ارض الحجاز و الیمن و سایر بلاد العرب.»(11) یعنی : اما دریای هند از آن خلیجی به سوی ناحیت پارس بیرون آید که خلیج پارس نام دارد. و بین این دو خلیج یعنی خلیج احمر و پارس سرزمین حجاز و یمن و دیگر بلاد عرب واقع است.
11- جغرافی دان ایرانی به نام سهراب که در قرن سوم هجری می زیست، درکتاب خود، عجایب القالیم السبعه الی نهایه العماره می نویسد: «بحر فارس و هو البحر الجنوبی الکبیر» (12) یعنی دریای پارس دریای بزرگی است در جنوب.
12- ابو القاسم عبید الله بین عبد الله بن احمد بن خرادذبه خراسانی در گذشته در 300 ه در کتاب معروف خود «المسالک و الممالک» درباره رودهایی که به خلیج فارس می ریزد، چنین می نویسد: «و فرقه (من النهار) تمرالی البصیره و فرقه اخری تمر الی ناحیه المذار ثم یصب الجمیع الی بحر فارس.»(13) یعنی : گروهی از این رودها به سوی بصره و گروهی به سوی مذار (14) روانند سپس همه آنها به دریای پارس می ریزند.
13- بزرگ بن شهر یار الناخذاه هرمزی (ناو خدای رامهرمزی) در کتاب «عجایب الهند بره و بحره و جزایره» که آن را در حدود 342 ه تالیف کرده، می نویسد: «و من عجایب امر بحر فارس مایراه الناس فیه بالیل فان المواج اذ اضطربت وتکسرت بعضها علی بعضها علی بعض انقدح منه النار فیخیل الی راکب البحر انه یسیر فی بحر نار.»(15) یعنی : از شگفتی های دریای پارس چیزی است که مردمان به شب هنگام بینند در آنگاه چون موجها بر هم خورند و بر یکدیگر شکسته شود، از آنها آتش برجهد و آن که بر کشتی سوار است، پندارد که به دریایی از آتش روان باشد.
14- ابواسحاق ابراهیم بن محمد الفارسی الصطخری از مردم استخر فارس معروف به الکرخی در گذشته در 346 ه در کتاب «مسالک الممالک » خود که بر اساس کتاب صور القالیم ابوزید بلخی است، می نویسد: «بحر فارس فانه یشتمل علی اکثر حدودها و یتصل بدیار العرب منه و بسائر بلدان السلام و نصوره ثم نذکرجوامع مما یشتمل علیه هذا البحر و نبتدی بالقزم علی ساحله ممایل المشرق فانه ینتهی الی ایله ثم یطوف بحدود دیار العرب الی عبادان ثم یقطع عرض دجله و ینتهی علی الساحل الی مهروبان ثم الی جنابا ثم الی سیراف ثم یمتدالی سواحل هرمز و راء کرمان الی الدبیل و ساحل الملتان و هو ساحل السند.»(16)
در کتاب دیگر خود «کتاب القالیم» می نویسد: «الاعظم بحر فارس و هو خلیج من البحر المحیط من حد الصین حتی بحری علی حدود بلدان الهند و السند و کرمان الی فارس و ینسب هذا البحر من بین سائر الممالک التی علیه الی فارس لانه لیس علیه مملکه اعم منها» (17) یعنی : دریای پارس که مشتمل بر بیشتر خدود آن است و به دیار عرب و دیگر بلاد اسالم پیوندد، ما آن را تصویر کرده، جمیع حدود آن را یاد کنیم و آغاز به دریای قلزم نماییم.
که از ساحل آن در مشرق تابه ایله (18) منتهی می شود، سپس به حدود دیار عرب تا آبادان بگردد و عرض دجله را بریده و ساحل مهروبان (19) و از آنجا به گناوه (20) و از آنجا به سیراف (21) منتهی گردد و سپس تا به سواحل هرمز و آن ور کرمان تا دبیل (22) و مولتان (23) که ساحل هند است امتداد می یابد.
15- مورخ مشهور ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی در گذشته در 346 ه در کتاب «مروج الذهب ومعادن الجوهر» می نویسد: «و یتشعب من هذا البحر (ای البحر الهندی او الحبشی) خلیج آخر و هو بحر فارس و ینتهی الی بلاد ابله و الخشبات و عبادان... و هذا الخلیج مثلث الشکل» (24). یعنی : از این دریا که دریای هند یا حبشی باشد، خلیجی دیگر منشعب شود که دریای پارس است و آن منتهی به شهر های ابله (25) و خشبات و آبادان می شود... واین خلیج مثلثی شکل است.
16- مسعودی درکتاب دیگر خود «التنبیه و الاشراف» که آن را در سال 345 ه به پایان رسانیده است، می نویسد: «و قد حد کثیر من الناس السواد و هو العراق فقالوا حده من جهه المشرق الجزیره المتصله بالبحر الفارسی المعروفه بمیان روذان من کوره بهمن اردشیر و راءالبصره ممایلی البحر (26)» یعنی : بسیاری از کسانی که حدود سواد یعنی عراق را تعیین کرده اند، گفته اند که : حد آن از سوی مشرق جزیره ای است که به دریای پارسی پیوسته و به میان روذان(27) معروف است و از ناحیه بهمن اردشیر (28) پشت بصره نزدیک دریاست.
17- ابن المطهر المقدس الطاهربن المطهر در کتاب تاریخ خود به نام «البدء و التاریخ» که آن را در 355 هجری تالیف کرده درباره رودهایی که به خلیج فارس می ریزد می نویسد: «و تجتمع هذه الانهار کلها فی دجله و یمر دجله بالا بله الی عبادان فیصب فی الخلیج الفارسی.» (29) یعنی: همه این رودها در دجله فراهم آیند و دجله از ابله به آبادان بگذرد و در خلیج پارسی ریزد.
18- ابوریحان محمدبن احمد البیرونی الخوارزمی در گذشته در 420 هجری در کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجیم» که آن را به فارسی تالیف کرده، نام این خلیج را دریای پارس و خلیج پارس هر دو آورده است، (30) و در کتاب دیگر خود «تحدید نهایات الاماکن»، «بحر فارس علی جنوب شیراز» (31) ذکر کرده است.
19- و نیز ابوریحان در کتاب دیگر خود معروف به القانون المسعودی می نویسد: «عبادان فم الخشبات فی مصب دجله و انبساطها فی بحر فارس» (32) یعنی: آبادان دهانه خشبات در مصب دجله است و گسترش آن در دریای پارس می باشد.
20- ابوالقاسم محمد بن حوقل صاحب کتاب صوره الارض که آن را به سال 367 ه به پایان رسانیده، راجع به خلیج فارس عبارت اصطخری را با مختصر تغییری در کتاب خود آورده و مانند وی آن دریار را «بحر فارس» نامیده است. (33)
21- در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که قدیمی ترین جغرافیا به زبان فارسی است و در 372 هجری تالیف یافته نام این دریا خلیج پارس آمده و چنین نوشته شده است: «خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهنای اندک تا بحدود سند.» (34)
22- شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر بنای شامی مقدسی معروف به بشاری در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» که آن را در سال 375 ه به پایان رسانیده، این دریا را مانند دیگران «بحر فارس» خوانده است. (35)
23- محمد بن نجیب بکیران در کتاب جهان نامه که نسخه آن در روسیه چاپ شده و از تالیفات فارسی همان قرن است، می نویسد: «بحر کرمان پیوسته است به بحر کرمان و جزیره کیش که مروارید از آن جای آورند، در این دریاست و چون از بحر کرمان بگذری، بحر پارس باشد و طول این دریا از حدود عمان تا نزدیکی سراندیب بکشد و بر جانب چنوب او جمله زنگبار است. و این بحر و بحر عمان هر دو یکی است به سبب آنکه ولایت پارس بر جنانب شمال اوست و ولایت عمان بر جانب مغرب او.» (36)
24- ابن البلخی در کتاب فارسنامه که آن را در حدود پانصد هجری به فارسی تالیف کرده، می نویسد: «بحر فارس - این دریای پارس طیلسانی است از دریای بزرگ که آن را بحر احضر خوانند و نیز بحر محیط و هر طیلسانی که از این دریا در زمین ولایتی است، آن را بدان ولایت باز خوانند: چون دریای پارس و دریای عمان و مانند این و از این جهت این طیلسان را دریای پارس می گویند.»(37)
25- شرف الزمان طاهر مروزی در کتاب «طبایع الحیوان» که آن را در حدود 514 ه به پایان رسانیده، این دریا را «الخلیج الفارسی» نوشته است.(38)
26- ابو عبد الله محمد بن محمد بن عبد الله بن ادریس معروف به الشریف الادریسی از اعراب جزیره سیسیل در گذشته به سال 560 هجری در کتاب نزهه المشتاق فی اختراق الافاق می نویسد: «و یتشعب من هذا البحر الصینی الخضر و هو بحر فارس و الابله و ممره من الجنوب الی الشمال مغربا «قلیلا» فیمر بغربی باد السند و مکران و کرمان و فارس الی ان ینتهی الی الابله حیث عبادان و هناک ینتهی آخره.»(39)
یعنی : از این دریای چین، خلیج سبز که دریای پارس و ابله است، منشعب می گردد. گذرگاه آن از جنوب تا اندکی به شمال غربی است؛ چنان که از مغرب بلاد سند و مکران و کرمان و پارس بگذرد تا به ابله جایی که آبادان است منتهی گردد و آنجا پایان آن دریاست.
27- شهاب الدین ابو عبد الله یاقوت بن حموی رومی در گذشته در 626 ه در دائره المعارف جغرافیایی خود معروف به «منجم البلدان» می نویسد: «بحر فارس هو شعبه من بحر الهند الاعظم و اسمه بالفارسیه کما ذکره حمزه «زراه کامسیر» و حده من التیز من نواحی مکران علی سواحل بحر فارس الی عبادان و هم فوه دجله التی تصب فیه وتمتد سواحله نحو الجنوب الی قطر و عمان و الشحر و مرباط الی حضرموت الی عدن و علی سواحل بحر فارس من جهه علادان من مشهورات المدن مهروبان قال حمزه و ههنا یسمی هذا البحر بالفارسیه «زراه افرنگ» قال و هو خلیج متخلج من بحر فارس متوجها من جهه الجنوب صعدا الی جهه الشمال حتی یتجاوز جانب الابله. (40) » یعنی : دریای پار س شعبه ای از دریای بزرگ هند است و چنانچه حمزه اصفهانی گفته، نام آن به پارسی «زراه کامسیر» است و حد آن از تیز از نواحی مکران بر ساحل پارس تا آبادان است و آن دهانه دجله است و آن رود بدانجا ریزد. سواحل این دریا از جنوب تا به قطر (41) و عمان و شحر (42) و مرباط (43) و حضرموت و عدن امتداد دارد. بر سواحل دریای پارس از سوی آبادان از شهر های مشهور مهروبان است. حمزه گوید که در اینجا این دریا به پارسی «زراه فرهنگ » نام دارد و آن خلیجی از دریای پارس است که از جنوب به شمال بالا رود تا از کنار ابله بگذرد.
28- ابو عبد الله زکریا بن محمد بن محمود قزوینی در گذشته در 628 ه در کتاب آثار البلاد و اخبار العباد می نویسد: «فارس الناحیه المشهوره التی یحیط بها من شرقها کرمان و من غربها خوزستان و من شمالها مفازه خرسان و من جنوبها البحر سمیت بفارس.»(44) یعنی : پارس ناحیه مشهوری است که از شرق به کرمان و از غرب به خوزستان و از شمال به بیابان خراسان و از جنوب به دریا که دریای پارس نامیده می شود محدود است.
29- و نیز در عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات می نویسد: «و یخرج من بحر الهند خلیجان عظیمان احد هما بحر فارس و الخر بحر القزوم.»(45) یعنی : «از دریای هند دو خلیج بزرگ بیرون آید که یکی دریای پارس و دیگری دریای قلزم است.» و نیز نوشته است: «بحر فارس شعبه من بحر الهند الاعظم من اعظم شعبها و هو بحر مبارک کثیر الخیر.» (46) یعنی: دریای پارس شعبه ای از دریای بزرگ هند است و از بزرگترین شعب آنست و دریایی پربکت و سودآور است.
30- ابوالفداء الملک الموید عماد الدین اسماعیل بن علی امیر حماه در گذشته در 732 ه در کتاب «تقویم البلدان» می نویسد: «بحر فارس و هو بحر ینشعب من بحر الهند شمالا بین مکران و هی علی فم بحر فارس من شرقیه و قصبه مکران تیز ثم یمتد البحر علی ساحل عمان و یمر شمالا حتی یبلغ عبادان ثم یمتد من عبادان الی مهروبان ثم یمر الی سینیز ثم یمتد الی سیف البحر و هو ساحل بلاد فارس ثم یمتد مشرقاً حتی یصل الی هرمز ثم یمتد جنوباً و مشرقاً الی ساحل مکران.» (47) یعنی: دریای پارس که از سوی شمال منشعب از دریای هند است بین عمان و مکران است و مکران بندر آن تیز (48) است و بر دهانه دریای پارس واقع است. سپس دریا بر ساحل عمان امتداد یافته و به شمال بگذرد تا به آبادان برسد و از آبادان به مهروبان و سپس به سینیز(49) امتداد یابد. پس از سوی جنوب به گناوه و ساحل دریا که کرانه بلاد پارس است، کشیده شود، سپس به سوی مشرق امتداد یافته، به هرمز برسد و از جنوب و مشرق به کرمان پیوندد.
31- شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ابی طالب الانصاری الدمشقی الصوفی درگذشته در 727 ه. در کتاب نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر نام این دریا را مکرر «بحر فارس» یا «بحر الفارسی» یا «خلیج فارس» آورده است. (50)
32- شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب بن محمد النویری در گذشته در 733 ه در کتاب «نهایه الارب فی فنون العرب» می نویسد: «اما خلیج فارس فانه مثلث الشکل علی هیئهالقلع احد اضلاعه من تیز مکران فیمربلاد کرمان علی هرمز من بلاد فارس علی سیراف و مهروبان و منها یفضی البحر الی عبادان ینعطف الضلع الاخر فیمر بالخط و هو ساحل بلاد عمان و الضلع الاخر یمتد علی سطح البحر من تیز مکران الی راس الخیمه.» (51) یعنی: «اما خلیج پارس مثلث شکل است به صورت بادبان کشتی که یکی از ضلعهای آن از جانب تیز مکران و بلاد کرمان بر هرمز و بلاد پارس و سیراف و مهروبان بگذرد و از آنجا دریا به آبادان منتهی شود و از آبادان برگشته به (52) که ساحل عمان است بگذرد و ضلع دیگر بر سطح دریا از تیز مکران تا راس الخیمه امتداد یابد.» (53)
33- حمدالله بن ابی بکر مستوفی قزوینی متوفی در 740 ه در کتاب نزهه القلوب که آن را به پارسی نگاشته، این خلیج را «بحر فارس» یاد کرده و می نویسد: «جزایری که از حد سند تا عمان در بحر فارس است، از حساب ملک فارس شمرده اند و بزرگترین آن به کثرت مردم و نعمت، جزایر قیش (کیش) و بحرین است.» (54)
34- ابوحفص زین الدین عمر بن مظفر معروف به ابن الوردی درگذشته در 749 ه در کتاب «خریده العجائب ویسمی البحر لاخضر و هو شعبه من بحر الهند الاعظم و هو مبارک کثیر الخیر دائم السلامه و طی الظهر قلیل الهیجان بالنسبه الی غیره.» (55) یعنی: فصل در پیرامون دریای پارس و جزیره ها و شگفتیهای آن، و آن دریای سبز خوانده می شود و آن شعبه ای از دریای بزرگ هند است، و آن دریای پربرکت و سودآور و دائماً بی خطر و آرام است و بالنسبه به دیگر دریاها کم هیجان می باشد.
35- شرف الدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله طنجی معروف به ابن بطوطه در گذشته در 777 ه در رحله خود کتاب «تحفه النظاره فی غرائب الامصار و عجایب الاسفار» می نویسد: «ثم رکبنا فی الخلیج الخارج من بحر فارس فصبحنا عبادان.» (56) پس در خلیج بیرون از دریای پارس بر کشتی نشسته و به آبادان درآمدیم.
36- احمد بن علی بن احمد القلقشندی در گذشته در 821 ه در کتاب «صبح الاعشی فی کتابه الانشاء» می نویسد: «فاما بحر فارس فهو ینبعث من بحر الهند منعطف آخره علی ساحل بلاد کرمان من شمالیها حتی یعود الی اصل بحر فارس فیمتد شمالا حتی ینتهی الی مدینه هرموز.» (57) یعنی: اما دریای پارس منشعب از دریای هند است و پایان آن از سوی شمال به ساحل کرمان منعطف شده تا به اصل دریای پارس بر می گردد و همچنان به شمال امتداد می یابد تا اینکه به شهر هرمز منتهی می شود.
37- مصطفی بن عبدالله کاتب چلبی قسطنطینی مشهور به حاجی خلیفه در گذشته در 1067 ه صاحب کتاب معروف «کشف الظنون» در کتاب دیگر خود «جهان نما» در جغرافیای عالیم که آن را به ترکی نوشته چنین می نویسد:
"bahre Fars - buna sinus persique dirlar Fars korfuzi belade fars olmaqla ona Nesbat, va mare ersiqum daxi dilar.:
یعنی: دریای پارس - به این دریا سینوس پر سیقوس می گویند. به معنی خلیج فارس به مناسبت اینکه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده می شود و آن را ماره پرسیقوم (دریای پارس) نیز می گویند. (58)
38- شمس الدین محمد سامی در قاموس الاعلام و قاموس ترکی، (59) خلیج فارس یا بحر فارس را به خلیج بصره معنی کرده است. البته مقصود از خلیج بصره قسمت کوچکی از دریای پارس است که مجاور شهر بصره است؛ چنان که به خلیج فارس به مناسبت بندر بوشهر گاهی دریای بوشهر هم می گفته اند.
39- در دایره المعارف البستانی جلد هفتم طبع 1883 در ماده خلیج، الخلیج العجمی و الخلیج العربی آمده که از اولی خلیج فارس و از دومی بحر احمد اراده شده است. (60)
این بود نمونه ای از شواهد تاریخی و جغرافیایی درباره نام خلیج فارس. حال ببینیم واقعاً خلیج العربی کجاست؟
40- خلیج العربی که به رومی آن را سینوس آرابیکوس (Sinus Arabicus) یعنی «خلیج عربها» می گفتند، در تاریخها و جغرافیاهای قدیم مطلقاً به بحر احمر که بین تنگه باب المندب و ترعه سوئز قرار دارد، اطلاق می شده و به مناسبت شنهای سرخ حال آن، آن را به یونانی «اری تره» Erithree و به لاتینی ماره روبروم (Mare Rubrum) یعنی دریای سرخ نیز می خواندند و بحر قلزم نیز نام داشته است.
41- هکاتایوس ملطی (61) از علمای قدیم یونان و ملقب به پدر جغرافیا در گذشته در 475 ق م در نقشه ای که از دنیای زمان خود تصویر کرده بحر احمر را «خلیج عرب» یاد کرده است. (62)
42- هرودت مورخ مشهور یونانی در گذشته در 425 پ م در تاریخ معروف خود نام بحر احمر را مکرر خلیج عرب نوشته است. (63)
43- اراتوس تنوس (64) یونانی که در زمان بطالسه در اسکندریه می زیست و در 196 پ م در گذشت در نقشه جغرافیای عالم بحر احمر را «خلیج عرب» خوانده است. (65)
44- استرابن جغرافی دان یونانی (قرن اول م) نیز از بحر احمر بنام «خلیج عرب» یاد می کند. (66)
45- بطلیمیوس جغرافی دان یونانی که قبلاً از او یاد کردیم و کتاب خود را به زبان لاتینی نوشته و در اواسط قرن دوم میلادی می زیست اسم بحر احمر را به زبان لاتین آرابیکوس سینوس (Arabicus sinus) یعنی خلیج عربی نوشته است. (67)
46- در کتاب «حدود العالم من المشرق الی المغرب» که در 372 ه تالیف شده بحر احمر صراحتاً «خلیج العربی» آمده است: «خلیجی دیگر هم بدین پیوسته، به رود به ناحیت شمال فرود آید تا حدود مصر و باریک گردد تا آنجا که پهنای او یک میل گردد آن را خلیج عربی خوانند و خلیج ابله نیز خوانند و خلیج قلزم نیز خوانند.» (68)
47- در جهان نما تالیف حاج خلیفه کاتب چلبی در گذشته در 1067 ه که آن کتاب را به ترکی نگاشته چنین آمده است:
"Amma bahre qolzom ke Makka danizi dur, sharqisi jaziratul Arab olmaqula one sinus Arabikus dirlar, va kotobe qadimada bahre Ahmar Yazilmaqla Mare Ruberum, va Mare Rusu tasmiya idarlar qizil daniz. nasina"(69)
یعنی: اما بحر قلزم که دریای مکه است، به مناسبت اینکه مشرقش جزیره العرب است «سینوس آرابیکوس» نامیده می شود و به مناسبت آنکه در کتب قدیمه بحر احمر نوشته شده به معنی ماره بروم و ماره روسو آمده است.
از مطالب و مواردی که گذشت، این نتیجه را می گیریم که نام خلیجی که در جنوب ایران است، از دو هزار و پانصد سال پیش، خلیج پارس یا بحر پارس نام داشته و این نام در همه زبانهای زنده دنیا از قدیمیترین زمان تاکنون پذیرفته شده و همه ملل جهان آن را به زبان خود خلیج فارس می خوانند.
پی نوشت ها :
1- دکتر محمد علی جناب، خلیج فارس، آشنایی با امارات آن، تهران 1349.
2- Atlas Historique 1,lantiquite, Carte, 11, Presses Universiitaire paris, 1955.
3- Roland G. Old persian: American oriental Society, 1953: 147 Dzx 10.
4- Marquart, Eranshahr etc, Berlin, 1901
5- تاریخ هرودت، کتاب چهارم، بند 40
6- Geographie de Strabon, traduction du gree en francais, Paris1805, Deuxieme, P. 357-362.
7- A history of ancient Geography , Vol.2,. Map of World, P. 578.
8- Historie d Alexander le Grand par Quinte Curce, Traduction en fran cais, Tome 11, Paris 1834, p.
9-استاد سعید نفیسی، خلیج فارس در متون یونانی و لاتین و تازی، نشریه وزارت امور خارجه، شماره 8، سال دوم.
10- مختصر کتاب البلدان، به اهتمام دی خویه، طبع لیدن، 1885، ص 8.
11- الاعلاق النفیسه، ج 7، به اهتمام دی خویه (De Goeje) طبع لیدن، 1891، ص 84.
12- عجایب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره، طبع وین، 1929 م، ص 59.
13- المسالک و الممالک، طبع لیدن، به اهتمام استاد دی خویه، 1889 م، ص 233.
14- مذار به فتح میم مابین واسط و بصره است (مراصد الاطلاع).
15- عجایب الهند، به اهتمام واندرلی و ماسل دیویس، طبع لیدن، 1886 م، ص 41.
16- مسالک الممالک اصطخری، طبع لیدن، 1927 به اهتمام استاد دی خویه، ص 28.
17- کتاب الاقالیم، طبع اروپا، ص 61.
18- ایله- بفتح همزه، شهری بر ساحل دریای قلزم (احمر) بوده است.
19- مهروبان - شهری بوده است به ساحل فارس بین آبادان و سیراف (مراصد الاطلاع).
20- جنابه یا جنابا- بفتح جیم و تشدید نون شهر کوچکی بر ساحل فارس و آن همان بندر گناوه از بلوک دشتستان و از توابع بوشهر است.
21- سیراف : نام شهری بود در کنار دریای فارس در جانب جنوبی شیراز به مسافت شصت و هشت فرسنگ و سالهاست خراب گشته و جز یک محله از آن باقی نمانده که آن را بندر طاهری گویند و اکنون از توابع کنگان است (فارسنامه فسایی، ص 224).
22- دبیل : بفتح دال جایی نزدیک یمامه و بقولی بین یمامه و یمن. (مراصد الاطلاع) ظاهراً باید دبیل همان دبول (Dabul) بندری بر کنار کنگان (Konkan) در دریای هند از ایالت پیشاور باشد. نگاه کنید به :
Dezobry et Bachelet : Dictioaire General de Biographie et d Historie, Paris 1889.
23- مولتان Moultan شهری است از ایالت پنجاب در 8 کیلومتری ساحل چپناب. نگاه کنید به ماخذ مذکور قبل جلد دوم در ماه Moultan.
24- مروج الذهب، طبع پاریس، به اهتمام باربیه دومینار، 1861م، ج 1، ص 238.
25- ابله به ضم همزه و باء تشدید و فتح لام شهری بود در کنار شط العرب در زاویه خلیجی که در آن بصره واقع است (مراصد الاطلاع).
26- التنبیه و الاشراف، طبع بغداد، 1938، ص 35.
27- میان روذان: جزیره ایست در پایین بصره که شهر آبادان در آن واقع است(مراصد الاطلاع).
28- بهمن اردشیر : این ناحیه را امروز بهمن شیر گویند و نزدیک آبادان است.
29- البدء و التاریخ، طبع پاریس، به اهتمام کلمان هوار، 1907م، ج 4، ص 57.
30- التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، طبع تهران، سال 1318شمسی، به اهتمام استاد جلال همایی، ص 167.
31- تحدید نهایات الاماکن لتصحیص مسافات المساکن، طبع آنکارا، 1662.
32- قانون مسعودی، طبع حیدر آباد دکن، 1955 م، ج 2، ص 558.
33- صوره الارض، طبع لیدن، 1938، به اهتمام کرامو، ج 1، ص 42.
34- حدود العالم، از روی نسخه ی عکسی تومانسکی طبع لنینگراد، به اهتمام بار تولد و طبع تهران، به اهتمام سید جلال الدین تهرانی، 1312 شمسی، ص 8..
35-احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، طبع لیدن، 1906، به اهتمام استاد دی خویه، ص 17.
36- جهان نامه، چاپ عکسی، طبع مسکو، 1960، به اهتمام برشچفسکی، ص 19.
37- فارسنامه ابن بلخی، طبع تهران، 1313 شمسی، به اهتمام سید جلال الدین تهرانی، از روی نسخه ی طبع کمبریج، ص 124.
38- ابواب فی الصین و الترک منتخبه من کتاب طبایع الحیوان، طبع لندن، 1942 م، به اهتمام مینورسکی، ص 16.
39- نزهه المشتاق، طبع رم، 1878م، ص 9.
40- مهجم البلدان، طبع قاهره، 1906، ج 2، ص 68.
41- مراد شبه جزیره ی قطر است که بر ساحل شرقی جزیره العرب واقع و پایتخت آن دوحه است. نگاه کنید به جغرافیه شبه جزیره العرب، تالیف عمر رضا کحاله، ص 448.
42- شحر - به کسر شین و حاء شهری است بر ساحل دریای هند و آن مرکز ولایت مهر در جنوب شرقی جزیره العرب است، نگاه کنید به جغرافیه شبه جزیره العرب، ص 431.
43- مرباط- به کسر میم شهری بین عمان و حضر موت و در قدیم بندگاه ظفار بوده و اکنون متروک و خراب است (جغرافیه شبه جزیره العرب، ص 434).
44- آثار البلاد قزوینی، طبع گوتینگن، 1848 م، به اهتمام ووستنفلد، ص 154.
45- عجائب المخلوقات، طبع لایپزیک، 1848 م، به اهتمام ووستنفلد، ص 104.
46- ایضاً عجایب المخلوقات، ص 114.
47- تقویم البلدان، طبع پاریس، 1840، ص 23.
48- تیز: بکسر تاء شهری بر ساحل مکران (یاقوت، ج 2) این محل اکنون طیس نام دارد و در شمال بندر چابهار است.
49- سینیز : بکسر سین شهری بر ساحل فارس در نزدیکی گناوه (مراصد الاطلاع)
50- نخبه الدهر، طبع لایپزیک، 1923 م، (اندکس).
51- نهایه الارب، طبع دارا کتب قاهره، 1933 م، ج 1، ص 244.
52- الخط : بفتح خاء و تشدید طاء به معنی ساحل قطیف و عقیر و قطر است و آن جزء بحرین قدیم که بین بصره و عمان قرار داشت بوده است(یاقوت حموی ماده الخط و بحرین) جغرافیه شبه جزیره العرب، ص 263- 265.
53- این ناحیه امروز جزء هفت شیخ نشین هم پیمان در خلیج پارس است.
54- نزهه القلوب، حمد الله مستوفی، به اهتمام آقای محمد دبیر سیاقی، طبع تهران، 1336ش، ص 164.
55- خریده العجائب، طبع قاهره، 1303ه، ج 1، ص 91.
56- رحله ابن بطوطه، طبع مصر، 1322 ه، ج 2، ص 139.
57- صبح الاعشی، طبع دار الکتب در قاهره، در 14 جلد، از سال 1913 تا 1920، ص 241.
58- جهان نمای کاتب چلپی، طبع استانبول، 1145 ه، ص 78.
59- شمس الدین محمد سامی: قاموس الاعلام، طبع استانبول، 1306 ه، و ایضاً شمس الدین محمد سامی : قاموس ترکی، طبع استانبول، 1317 ه.
60- دائره المعارف البستانی، طبع بیروت، 1883، ج 7، ص 457.
61- Hecataios of Miletos.
62- الدکتور سوسه، العراق فی الخوارط القدیمه، خارطه، رقم 7.
63- هرودت کتاب دوم بند 11 نگاه کنید به :
History D' Herodote, traduction de PierreT saliat, Paris 1864.
الدکتورسوسه، العراق فی الخوارط القدیمه، خارطه رقم 8، تاریخ هیرودوتس الشهیر، ج1، طبع بیروت، 1886
64- Eratosthenos
65- العراق فی الخوارط القدیمه، خارطه، رقم 9.
66- Geographie de strabon' Paris 1805, P. 357-362.
67- Bunbury: A history of Anvient Geography , New York, Vol.11,P.78 (Map of the World According to Ptolemy)
68-حدود العالم، چاپ تهران، ص 8.
69- حاج خلیفه کاتب چلبی، جهان نما، ص 77.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}