سازمان مجاهدین خلق (1)
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اخیراً از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا خارج شد. این سازمان، در این راستا، متعهد شده است که از این پس، مشی دمکراتیک را در مبارزات خود دنبال کند؛ ادعایی که اساساً ناممکن و گزافه به نظر میرسد. به نظر شما سازمان مجاهدین این امکان را دارد که در مبارزهی سیاسی به رویارویی با جمهوری اسلامی بپردازد؟ آنچه در ادامه و طی سه مقاله به شما ارائه میشود، میتواند در قضاوت شما نسبت به ادعای این سازمان کمک کند. آیا سازمانی که ذاتاً برای مبارزهی مسلحانه تأسیس شده و در این راستا سالها دست به اقدامات تروریستی زده است، اکنون میتواند کار سیاسی کند؟
آغاز تأسیس تا قبل از مهاجرت به اردوگاه اشرف
اگرچه بسیاری سال 1342 را آغاز عملیات مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی میدانند، ولی نبردهای مسلحانه بر ضد رژیم از سوی جریانی موسوم به فداییان اسلام، که توانسته بود نظر موافق روحانیون صاحبمنصب را نیز به خود جلب کند، نقطهی آغاز آن بود. آخرین بازماندههای جریان فداییان اسلام در سال 1344 اعدام شدند و پایان فعالیتهای نظامی این جریان در این سال رقم خورد؛ نکتهی قابل توجه این است که همزمان با پایان کار فداییان اسلام، سازمان مجاهدین خلق تأسیس شد و شروع به فعالیت کرد.
محرک اصلی آغاز فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق سرکوب تظاهرات 15 خرداد 1342 از سوی رژیم شاه بود. 2 سال بعد از این رخداد خونین، چند تن از دانشجویان دانشگاههای تهران تشکیل یک گروه منسجم و سازمانیافته را برای مبارزه با رژیم لازم شمردند. 3 تن از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق از میان این گروه بودند.
«محمد حنیفنژاد» مهمترین و بنیانگذار اصلی سازمان مجاهدین است. او در سال 1317 در یک خانوادهی کارگریـبازاری در شهر تبریز متولد و در رشتهی مهندسی ماشینآلات سنگین کشاورزی در دانشکدهی کشاورزی کرج مشغول به تحصیل شد. وی فعالیت سیاسی خود را با عضویت در نهضت آزادی آغاز کرد و پس از تشکیل سازمان مجاهدین خلق مسئولیت ایدئولوژی این سازمان را بر عهده گرفت.[1]
«سعید محسن»، که مسئولیت تشکیلاتی سازمان را بر عهده داشت، نفر دوم این جریان بود. وی در خانوادهای روحانی و متوسط در شهر زنجان متولد و در رشتهی راه و ساختمان در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
آخرین عضو گروه، که مسئولیت نظامی را بر عهده داشت، علیاصغر بدیعزادگاه بود. وی متولد سال 1319 در یک خانوادهی متوسط اصفهانی بود. بدیعزادگان دانشجوی رشتهی شیمی دانشگاه تهران و همچون دو عضو نامبرده، توانسته بود بورس تحصیلی دولتی را کسب کند. هر سهی این افراد تا قبل از تأسیس سازمان مجاهدین در نهضت آزادی عضویت داشتند. نهضت آزادی در سال 1340 توسط مهندس مهدی بازرگان، یدالله سحابی و یک روحانی اندیشمند به نام سید محمود طالقانی تأسیس شد و انشعابی از جبههی ملی بود.[2]
تفاوت نهضت آزادی با سازمان مجاهدین در چند اصل بود: نهضت آزادی، اسلام را وجه جداییناپذیر از فرهنگ ایران میدانست، همچنین این نهضت به روحانیون اعتماد زیادی نداشت؛ در حالی که سازمان مجاهدین خلق در آغازِ تأسیس بر بیگانهستیزی و ضداستعماری بودن روحانیت و به خصوص حضرت امام خمینی تأکید زیادی داشتند. نهضت آزادی در مبارزات خود بر روش قانونی و مسالمتآمیز پایبند بود، در حالی که سازمان مجاهدین مبارزهی مسلحانه را در دستور کار خود قرار داده بود. ناگفته نماند که تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق، مسلمان و معتقد به مذهب شیعه بودند.[3] همزمان با شروع به کار سازمان مجاهدین خلق، یک سازمان مسلحانه اما مارکسیستیـمائوئیستی هم در حال شکلگیری بود که بعدها «سازمان چریکی فداییان خلق» نام گرفت. اولین عملیات مسلحانهی این سازمان در سال 1349 در روستای سیاهکل واقع در شمال ایران رخ داد.
پس از واقعهی سیاهکل، سازمان مجاهدین خلق به صورت رسمی وارد کار شد و در اولین اقدام خود، در جشنهای 2500 سالهی شاهنشاهی، با اخلال در سیستم برقرسانی این جشنها، به صورت عملی اعلام موجودیت کرد؛ ولی قبل از اینکه به صورت مسلحانه بتواند دست به عمل بزند، در سال 1350، تقریباً تمامی اعضای اصلی آن به جز حسین روحانی و تراب حقشناس، که در خارج از کشور بودند، در یک حملهی غافلگیرکننده توسط ساواک دستگیر و زندانی و تعدادی از این افراد نیز اعدام شدند.[4]
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق این سازمان را یک سازمان اسلامی و اعضای خود را به تعبیر قرآن، حزبالله نامیدند؛ ولی افرادی از جمله مهندس بازرگان، که از نزدیک با این جریان آشنا بود، ایدئولوژی این سازمان را ترکیبی از مارکسیسم و اسلام میدانست.[5] تراب حقشناس و حسین روحانی، دو تن از فعالان سازمان، در خصوص ایدئولوژی حزب میگویند: «منظور اصلی ما ترکیب ارزشهای والای مذهب اسلام با اندیشهی علمی مارکسیسم است، ما معتقدیم که اسلام راستین با تئوریهای تحول اجتماعی، جبر تاریخ و نبرد طبقاتی سازگاری دارد.»[6] به همین دلیل بود که از همان آغاز، حضرت امام سازمان را تأیید نکرد و معتقد بود اسلامی که این سازمان از آن سخن میگوید اسلام این جهانی و غیرراستین است.
برجستهترین برداشت سازمان مجاهدین خلق از اسلام برداشت تجدید نظرطلبی است. این تجدید نظرطلبی از سوی سازمان مجاهدین، پس از مطالعهی مارکسیسم به دست آمد.[7]
شعارهای فرقهی مجاهدین عبارت بود از آزادی، عدالت اجتماعی، جامعهی بیطبقهی توحیدی و مواردی از این نوع که هیچ وقت به این شعارها جامهی عمل پوشیده نشد، زیرا سازمان مجاهدین از همان آغاز و از سوی بنیانگذاران خود بر مبنای مبارزهی مسلحانه شکل گرفته بود.[8]
سازمان مجاهدین خلق بین سالهای 1352 تا 1354 دست به عملیات مختلفی از جمله نبردهای خیابانی، بمبگذاری در اماکن مهم دولتی و ترور شخصیتهای نظامی زد. این سازمان پس از تصفیهی نیروهای خود به وسیلهی ساواک، در سال 1354، دچار انشعاب شد و به دو جناح، که یکی تمایل به اسلام و دیگری تمایل به مارکسیسم داشت، تقسیم شد. گروه مارکسیستی سازمان معتقد بود که تنها راه آزادی طبقهی کارگر اطاعت بیچونوچرا از ایدئولوژی مارکسیسم است.[9]
سازمان پس از این انشعاب بسیار ضعیف شد و نتوانست دست به اقدام مؤثری بزند. در نهایت، در سال 1356، موفق شد با حمله به پادگانها و اسلحهخانهها مقادیر زیادی سلاح به دست آورد، ولی از این سلاحها نه برای مقابله با رژیم پهلوی که برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده کرد.[10]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اعضای سازمان مسعود رجوی را که از اعدام توسط ساواک جان سالم به در برده بود، به عنوان رهبر مرکزی سازمان انتخاب کردند. در خصوص اعدام نکردن رجوی دو نظر وجود دارد، یکی اینکه وی در اثر تلاشهای برادرش در سوئیس جان سالم به در برد و نظر دوم، که با توجه به اسناد موجود معتبرتر نیز میباشد، رجوی به دلیل جاسوسی برای ساواک اعدام نشد. نخستین مخالفت جدی سازمان با نظام جمهوری اسلامی، شرکت نکردن در انتخابات خبرگان قانون اساسی بود.[11]
نکتهی جالب این است که چندی بعد سازمان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمود و رجوی را به عنوان کاندیدا معرفی کرد. حضرت امام، به دلیل شرکت نکردن سازمان در انتخابات مجلس خبرگان، به آنان اجازهی کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری را نداد.[12] از همان آغاز کاملاً مشخص بود که سازمان اعتقادی به دمکراسی و حتی فعالیت سیاسی قانونی ندارد و فقط از طریق عملیاتهای نظامی قصد دارد به هدف خود برسد. با این حال، نظام تازهتأسیس جمهوری اسلامی به این گروه اجازهی شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی را صادر کرد، ولی سازمان به زودی متوجه شد که در میان مردم جایگاهی ندارد و هیچ کدام از 25 کاندیدای این سازمان نتوانستند به مجلس راه یابند.[13]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به شرایط خاص حاکم در کشور و عدم ثبات کامل، مسعود رجوی به عنوان رهبر گروه مجاهدین خلق از فرصت به دست آمده، شور التهاب جوانان و ناآگاهی ایشان از تاریخ معاصر ایران، تاریخ اسلام، وضعیت کشورهای سوسیالیستی و تاریخچهی خود سازمان مجاهدین توانست بیشترین بهره را ببرد و یارگیری خوبی در میان جوانان به عمل بیاورد. این جوانان، که در شرایط خاص اول انقلاب و عدم آگاهی از اهداف جریان مجاهدین قرار داشتند، به راحتی فریب شعارهای این جریان را خوردند و وارد این گروه شدند و به مبارزه با جمهوری اسلامی پرداختند.[14] در آغاز، سازمان مجاهدین خلق مبارزهی مسلحانه را نوعی دفاع از خود قلمداد کرد و معتقد بود که این نوع مبارزه را رژیم جمهوری اسلامی ایران به آنها تحمیل کرده است.
مسعود رجوی در کتابی تحت عنوان جمعبندی یک سالهی مقاومت، که در سال 1361 به چاپ رسید، خاطر نشان کرد که سازمان مجاهدین از قبل مطمئن بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمیتواند با رهبری و اصول حضرت امام کنار بیاید و در نهایت کار به جنگ مسلحانه خواهد کشید.[15] میتوان نقطهی شروع مخالفتهای علنی سازمان با نظام جمهوری اسلامی را در سخنرانی بنیصدر، به عنوان رئیسجمهور ایران، در تاریخ 14 اسفند 1359، به مناسبت بزرگداشت دکتر مصدق دانست که در این سخنرانی اعضای سازمان و دیگر طرفداران رئیسجمهور با حمله و ضربوشتم اعضای حزب جمهوری اسلامی، که از معتقدترین افراد به اسلام و نظام بودند، مخالفت خود را علنی کردند؛ سازمان جمهوری اسلامی را یک نظام غیردمکراتیک معرفی و چند روز بعد از این واقعه، طی نامهای به حضرت امام، ایشان را به عنوان آغازگر جنگ تحمیلی متهم کردند؛[16] بدیهی است که اِعمال این نوع رفتارها از سازمان نشانگر جنگطلبی و غیردمکراتیک بودن آنها است.
مخالفتها و تظاهرات سازمان، ضد نظام جمهوری هر روز بیشتر و نظامیتر میشد. در نهایت، در 30 خرداد سال 1360، طی پیامی، حضرت امام خمینی سازمان مجاهدین خلق را نامشروع اعلام کرد و از آن پس، سازمان به منافقین معروف شد. همچنین، حضرت امام مبارزهی مسلحانه را تنها راه نابودی این سازمان اعلام کردند. از این تاریخ، سازمان مجاهدین وارد فاز عملیات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی شد. همچنین سازمان در آغاز جنگ ایران و عراق، طی نامهای، عراق را محکوم کرد؛ ولی پس از چند روز از نظر خود برگشت و نه تنها به ایران در جنگ کمک نکرد، بلکه با اعزام نیروهای جاسوسی به درون نیروی نظامی ایران و با خبر کردن ارتش بعث عراق از برنامههای عملیاتی ایران، تلاش نمود تا به ارتش ایران ضربه وارد کند.[17]
پس از 30 خرداد 1360، مسعود رجوی پایان کار نظام جمهوری اسلامی ایران را طی 3 سال برآورد و غلبه بر جمهوری اسلامی را در 3 مرحله عنوان کرد:
1- مرحلهی اول، از 30 خرداد 1360 تا تابستان 1361 شامل بیآینده کردن رژیم، سلب ثباتش، تثبیت نظامی سازمان و معرفی و تثبیت آلتر ناتیو.
2- مرحلهی دوم، از تابستان 1361 تا پایان سال 1362، شامل شکستن طلسم اختناق زدن؛ یعنی زدن سر انگشتان نظام.
3- مرحلهی سوم، یعنی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران در آغاز سال 1363.[18]
از 30 خرداد سال 1360، سازمان مجاهدین به صورت رسمی وارد نبرد مسلحانه با جمهوری اسلامی شد که عدهی زیادی از مسئولین نظام، در عملیات تروریستی سازمان، به شهادت رسیدند. از مهمترینِ این عملیاتها، میتوان از انفجار مرکز حزب جمهوری اسلامی در تیر 1360، که در آن 72 تن از سران نظام از جمله آیتالله بهشتی به شهادت رسیدند و نیز انفجار دفتر ریاست جمهوری در 8 شهریور 1360، که منجر به شهادت محمد علی رجایی، رئیسجمهور و محمد جواد باهنر، نخستوزیر گردید، نام برد. اعضای سازمان، این انفجارها و نیز ترور چند تن از امامجمعههای معروف را پایان مرحلهی اول دانستند.
در مرحلهی دوم، که با دستگیر شدن و اعدام چندین نفر از اعضای سازمان همراه بود، تیم عملیاتی سازمان در ایران به چیزی حدود 200 تن رسید. سازمان، عملیات نظامی و ترور و انفجار را از سطح سران نظام به افراد دستهی سوم و در بسیاری موارد مردم بیگناه انعکاس داد. برای مثال، در بسیاری موارد اگر مغازهداری عکس حضرت امام را بر دیوار مغازهی خود زده بود، وی را ترور و مغازه و جسدش را نیز آتش میزدند. از این گونه جنایات در حدود سالهای 1361 تا سال 1363 از سوی سازمان مجاهدین به وفور دیده میشود. با این حال و بعد از سال 1363، سپاه جمهوری اسلامی ایران توانست چندین تیم عملیاتی سازمان را دستگیر و خانههای محل اختفایشان را شناسایی کند. عملاً سازمان از اوایل سال 1364 نیرویی در داخل ایران نداشت و به دستور مسعود رجوی تمام نیروها به عراق منتقل شدند تا بتوانند، با جذب نیروی بیشتر و سازماندهی دقیقتر، به مبارزه با نظام جمهوری اسلامی بپردازند.[19]
موارد ذکرشده از نحوهی رفتار و عملیاتهای تروریستی سازمان مجاهدین نمونهی کوچکی از اقدامات این سازمان در این سالهاست؛ این نحوهی برخورد خود گویای استراتژی سازمان در خصوص مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای نابودی آن است. اساس تأسیس سازمان مجاهدین بر پایهی عملیات مسلحانه و تروریستی بوده و بعد از گذشت چند دهه از تأسیس، نتوانسته است روش خود را تغییر دهد و به نظر میرسد که توانایی تغییر آن را نیز ندارد. رژیم پهلوی، با اعمال خشونت و اعدامهای مکررِ اعضای سازمان، مانع خودنمایی این گروه شد، ولی سازمان مجاهدین در سالهای اول انقلاب از شرایط به دست آمده و نیز مدارای رهبر انقلاب با سازمان، کمال استفاده را کرد و ماهیت وجودی خویش را نشان داد و در چند سال نخست بعد از انقلاب، با عملیات تروریستی، برخی از مهمترین عناصر نظام را به شهادت رساند.(*)
پینوشتها:
[1]علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینهی تاریخ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 170.
[2]همان، ص 171.
[3]علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینهی تاریخ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 182.
[4]همان، ص183.
[5]همان، ص 185.
[6]راحله مظاهری، پایانی بر یک پایان، ماهنامهی اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شمارهی 36، 1384، ص 1.
[7]مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه ناکامی چپ در ایران، ترجمهی مهدی پرتوی، 1380، تهران، انتشارات ققنوس، ص 132.
[8]راحله مظاهری، پایانی بر یک پایان، ماهنامهی اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شمارهی 36، 1384، ص 1.
[9]مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه ناکامی چپ در ایران، ترجمهی مهدی پرتوی، 1380، تهران، انتشارات ققنوس، ص 134.
[10]راحله مظاهری، پایانی بر یک پایان، ماهنامهی اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شمارهی 36، 1384، ص 2.
[11]همان، ص 2.
[12]همان، ص 2.
[13]همان، ص 2.
[14]علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینهی تاریخ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 198.
[15]همان، ص 199.
[16]راحله مظاهری، پایانی بر یک پایان، ماهنامهی اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شمارهی 36، 1384، ص 3.
[17]علیاکبر راستگو، مجاهدین خلق در آیینهی تاریخ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 205.
[18]همان، ص 206.
[19]همان، صص 207 تا 209.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}