نویسنده: جواد اسحاقیان




 

زمینه های گرایش مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در شیخیه

قبل از وارسیدن اصل مطالب، پرداختن به مقدمه ای لازم، ضرورت دارد: فرهنگ و اعتقادات، مانند رودخانه روان مردم را فرامی گیرد؛ لذا همواره پیشینه اعتقادی و فرهنگی ملت ما، در رفتار مذهبی آن ها در آینده، مؤثر است. جریان شیخیه نیز از نظر آموزه ها و نیز سایر نظریات با صوفیه و اسماعیلیه- که از شیخیه ریشه دارترند- روابط پنهان داشته است؛ لذا در این مقاله به رگه های مشترک عقیدتی آن ها می پردازیم:
رگه های مشترک اعتقادی شیخیه، صوفیه و اسماعیلیه(1):
1. خود را از دیگر فرقه ها جدا می دانند و مماشات ندارند.
2. هرسه گروه، باب تأویل را باز می کنند.
3. به علوم غریبه توجه خاصّ دارند.
4. هر سه مکتب، رهبری خاص(‌رکن، رابع، قطب)را در هر زمان پذیرفته اند.
5. هر سه مسلک برای رهبر وقت خود، ولایت کامل قائلند.
6. هرسه گروه از فلسفه و تعابیر آن بهره می جویند.
7. جانشینی به اولاد ارشد آن ها می رسد.
8. هر سه گروه، مدعی وحی، الهام، و علم لدنّی برای پیشوایان خود هستند.
9. همه رهبران آن ها در اندک مدتی از ثروتمندان معروف شدند.
10. با آن که تسلط کامل به علوم عربی ندارند، مدعی هستند، که اگر وارد آن شوند، بسیار ماهرند.
11. هر گروه، جایگاه مذهبی خاصّ را ویژه رهبر گروه خود می دانند.
پس از ذکر این مقدمه، زمینه های گرایش را در چند قسمت بیان می کنیم:

1. زمینه های فکری جامعه دیندار ایرانی

همان گونه که در مقدمه آمد، عقاید صوفیه و اسماعیلیه شباهت زیادی با معتقدات شیخیه دارد و جریان تصوف نیز از مدت ها قبل در ایران گسترش داشته، برخی از مناطق ایران تحت تأثیر عقاید اسماعیلیه بوده است. این فضای فکری و فرهنگی می تواند پذیرای افکار خاصّ بوده، که ظاهراً با آموزه های مربوط به مهدویت و نیابت، همراه شده به قانع کردن مردم کم اطلاع یا غافل کمک کند.

2. زمینه های قومی، نژادی و سیاسی و اجتماعی

همان گونه که در تاریخچه شیخیه کرمانیه مشهود است وابستگی به دربار قاجار، نوعی منافع دو سُویه را ایجاد می کند که این خود باعث می شود حکومت از تبلیغ و ترویج عقاید شیخیه کرمانیه حمایت کند. نشانه این سخن آن است که از شیخیه آذربایجان - که انشعاب دیگری از شیخیه است، این وابستگی ها وجود نداشت و از طرفی عقاید ملایم تری وجود دارد- حمایت خاصّی نشده است و حتی یکی از رهبران آن[ میرزاموسی ثقه الاسلام] در سال 1330 به جرم مشروطه خواهی و مبارزه با روس های تزاری در تبریز به دار آویخته شد. از سوی دیگر عقاید خاصّ کرمانیه در نفی جهاد و امر به معروف و نهی از منکر باعث ساختن چهره مسالمت آمیز از آنان می شود و احتمال درگیری طاغوت و استعمار با آن ها را به حداقل می رساند؛ ولی این حالت در گروه های دیگر شیخیه دیده نمی شود؛ لذا این آموزه ها هم برای پیروانی که به دنبال آسایش و رفاه و گریز از مسؤولیت های اجتماعی دین بودند، جاذبه داشت و هم باعث جذب کمک های بیش تری از سوی حکومت به نفع آن ها می شد.
بنابراین اگرچه هر دو گروه آذربایجانی و کرمانیه، ریشه در عقاید انحرافی سیدکاظم رشتی و شیخ احمد احسایی دارند، مجموعه عوامل فوق باعث می شود، به رغم مخالفت و دشمنی ظاهری کرمانیه با جریان بابیه، عملاً مدعیان بابیه و پیروان نسبتاً فراوان آن، از دست مایه عقاید و فضای شیخیه کرمانیه برای ادعای نیابت استفاده کنند، هرچند علی محمدباب و حاج محمدکریم خان کرمانی، همزمان بوده باشند.

3. متون دینی ضعیف یا تحلیل نشده

گفته شد که شکل و نوع زندگی امام زمان از جمله محورهای خاصّ عقیدتی شیخیه است. از طرفی گاهی حتّی امام زمان را غیر از امام دوازدهم خوانده اند و حضرت را همان رکن رابع دانسته اند(2)؛ لذا این ابهام در شخصیت و ویژگی های امام زمان نزد شیخیه علاوه بر آن که خود زمینه ساز پیدایی بابیه و ادعاهای متعدد و متفاوت علی محمد باب و پذیرش پیروانش می شد، از سوی دیگر باعث می گشت پیروان و گروندگان به شیخیه دیگر لزوماً منتظر شخصیت حقیقی موعود اسلام نباشند و به اصطلاح آماده پذیرش تجلی یا مظهر او در افراد دیگر باشند، به عبارت دیگر: مجموع عقاید فوق باعث می شد، مردم احساس کنند، نیاز به واسطه فیضی هست که بین امام و امت قرار گیرد و مردم را به امامی که دور از دست است برساند و این همان رکن رابع یا شیعه کامل است. به همین دلیل بود که وقتی علی محمدباب ادعای بابیت کرد، گروهی از شاگردان شیخی مسلک به وی پیوستند و اعتراض نکردند، و حتی نپرسیدند: منظور از بابیت چیست؛ چون منظور از باب درواقع همان رکن رابع بود(3) که اکنون اندکی صریح تر مطرح شده بود.
محل و شکل زندگی امام زمان همراه با نظریات مختلف مطرح شده است، بحث جزیره خضرا و روایات مربوط و پیوند داده شدن آن با جزیره مذکور- که هم اکنون در ردّ اثبات آن مطالبی نوشته می شود- از نشانه های اختلاف در این بحث است. همچنین در مورد چگونگی حضور امام زمان در جامعه و نحوه رسیدگی ایشان به امور، تردیدهایی در حضور جسمی یا روحی ایشان وجود داشته است. این ابهام ها می توانسته زمینه استفاده مدعیان شیخیه و به کرسی نشاندن نظریه شان در این موارد را فراهم کند. علاوه بر آن که همواره انسان براساس نگاه مادی و محدود خود، متمایل است که در مورد خداوند و نیز در کُلّ امور غیبی به شکل محسوس دسترس داشته باشد؛ لذا پیروان حضرت موسی به وی گفتند: همانند بت پرستان، خدای ملموس و مادّی برای ما قرار بده(4). در بحث موردنظر ما وجود فردی خاص که واسطه ویژه امام باشد و حتی طبق برخی تعبیرات شیخیه، مظهر امام و درواقع محلّ حلول و تجلی وی باشد می توانست گروندگان به شیخیه را قانع کند و بحث را برای آنان ملموس جلوه دهد.

4. سوء استفاده از متون ضعیف یا جعلی

یک نمونه از اخباری که مورد استناد شیخیه واقع شده، خبر مجدِّد است، متن حدیث چنین است:
« عن رسول الله قال ان الله یبعث لهذه الامه علی راس کل مئه سنه من یجدد بها دینها؛ ترجمه: خداوند برای این امت در هر صد سال کسی را می فرستد که دین را به واسطه او تازه کند.
برخی از شیخی ها گفته اند: شیخ احمد احسایی، مجدِّد است.
این خبر در سنن ابی داوود، نقل شده است(5)، ولی عده ای آن را جعلی می دانند:
از جمله: صاحب کتاب بازرگان حدیث( ابوهریره)، این خبر را از مطالب جعلی ابوهریره می شمارد.
استاد شهید مطهری در ده گفتار( میرزای شیرازی) آن را رد می کنند.

5. نقش بیگانگان و استعمار

هرچند نقش آشکار استعمار در جریان بابیه بیش تر روشن می شود[ چنان که در خاطرات کینیاز دالگورکی روسی آمده است](6)در مورد برخی سران شیخیه نیز ابهام هایی وجود دارد. از جمله در مورد سیدکاظم رشتی که براساس گزارش مورخان شیخیه، اجدادش اهل حجاز بوده اند و به دلیل بیماری طاعون، به رشت در شمال ایران کوچ کرده اند، و سید کاظم در همان شهر به دنیا آمده است. ولی عده ای هویت خانوادگی او را زیر سؤال برده اند و وی را جاسوس روس معرفی کرده گفته اند: مخفیانه از طرف روس برای ایجاد فتنه در بلاد عثمانی فرستاده شد و اصلاً مسلمان نبود. وی اهل قیس (شهری در ولادستوک) بود و بعداً اسمش را « کاظم» گذاشت و ادعا کرد اهل رشت است(7).
البته بی اعتمادی علمای عصر وی به عقاید انحرافی اش را می توان بر ابهام شخصیّتش ضمیمه کرد(8).
به هر حال، حتی اگر مطالب مذکور را هم نادیده بگیریم، مسایل دیگری نیز وجود دارد؛ مثل حمله دوم به کربلا توسط عثمانی ها( پس از حمله اول در زمان شیخ احمد احسایی و فرار او به مکه) و در امان ماندن خانه سید کاظم، با وجود گلوله باران شدن حرم امام حسین و حضرت ابالفضل(9)، که نشانه نوعی احترام سیدکاظم نزد عثمانی ها است و می توانست خود عامل تفرقه ای درون شیعه و گسترش تنش بین فرقه های اسلامی بوده، در نتیجه سرکوب عوامل حکومت شیعی ایران را در پی داشته باشد(10). حوادث دیگر نیز نشان می دهد تفرقه بین گروه های کشورهای مسلمان آرزوی استعمار بوده است و فعال شدن جریان وهابیت در همان سال ها که عاملان حمله اول در زمان شیخ احمد احسایی به کربلا هستند، این را نشان می دهد و بعید نیست این حمایت ها، از جمله حمایت از شیخیه هرچند پنهانی انجام شده باشد باعث تقویت موضع اجتماعی و سیاسی آن ها می شد و این قدرت و اقتدار، زمینه ساز فریب و جذب مردم می گردید.

پی‌نوشت‌ها:

1.از احساء تا کرمان/ 139 و 140( درباره عقاید و آداب مراسم مذهبی شیخیه).
2.هدایه المسترشدین/196-202؛ به نقل از: شیخی گری، بابی گری/ 56 و 53.
3. شیخی گری، بابی گری/ 69 و مقدمه نقطه الکاف/ 27-30.
4.« اجعل لنا الهاً کما لهمْ آلهةٌ»، اعراف/ 138.
5. سنن ابی داوود، کتاب الملاحم، ج4، دارالکتب العربی، لبنان، با حاشیه عون المعبودین، ص 78 و 187.
6. خاطرات سیاسی کینیاز دالگورکی در ایران.
7. شیخ محمد خالص، الاعتصام بحبل الله/8؛ به نقل از: فرقه شناسی، بخشی یکم، جزوه درس کارشناس ارشد فرق و مذاهب، عزالدین رضا نژاد، دفتر تدوین متون دری مرکز جهانی علوم اسلامی، ص 95.
8. اعیان الشیعه، ج2، ص 590« الطائفه الشیخیه فی هذا الزمان معروفه... و اکثر الفساد نشأ من احد تلامذته السید کاظم الرشتی».
9.هدایه الطالبین/ 158-160.
10. روضه الصفای ناصری، ج10، ص 256.

منبع: اسحاقیان، جواد؛ [بی تا]، پیچک انحراف (زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر)، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوم