نویسندگان: دکتر علی محمد پشت دار، سید محمد میرکاظمی




 

 

چکیده:

دانش نشانه شناسی روشی نو در تحقیق است و می تواند دریچه های تازه ای به روی مطالعات متون بگشاید. نشانه شناسی معاصر به چگونگی آفرینش معنا، و نه چیستی و معنای آفریده شده می پردازد. این دانش می تواند مبنایی برای فهم رویدادها باشد، و ابزاری برای تحلیل اندیشه ها، ایدئولوژی ها، فرهنگ ها و متون مربوط به آن ها در اختیار قرار دهد.
در این پژوهش جملات وصایای نوزده تن از فرماندهان لشکر، که در جنگ هشت ساله ایران و عراق به شهادت رسیده اند، از نگاه نشانه شناسی بررسی و تحلیل می شود. این بررسی نشان می دهد که متون وصایای فرماندهان شهید لشکر، عمدتاً حاوی کنش های ترغیبی، ارجاعی و عاطفی است؛ و نسبت فراوانی آن ها نیز نزدیک به هم است. همچنین بیشترین کاربرد زمان افعال در جملات و کنش های وصایا متعلّق به زمان حال، و سپس مربوط به زمان آینده است. ضمناً در بررسی های بینامتنی، استفاده از فراوان از آیات، احادیث و کلام دیگران در متن وصایا نشانگر آن است که فرماندهان شهید لشکر در حد بالایی تحت تأثیر رهبران و پیشگامان انقلاب، به ویژه امام خمینی (ره)، و همچنین آموزه های قرآنی و دینی بوده اند.

واژگان کلیدی:

بررسی متن شناسی، نشانه شناسی، ادبیات جنگ، وصیت نامه شهدا، فرماندهان شهید لشکر

مقدّمه:

فضای جنگ در هر سرزمین، گونه ای خاص از زبان و بیان را می آفریند، که با مؤلفه های موجود در آن جنگ هم خوانی دارد. ناب ترین شکل این زبان توسط کسانی که به کار گرفته می شود که از نزدیک با جنگ دست و پنجه نرم می کنند، و گونه مکتوب آن را باید در متون و مطالب تولید شده در زمان جنگ جستجو کرد. نبرد هشت ساله ایران و عراق که از سی و یکم شهریور 1359 آغاز شد، رویدادی مهم و متفاوت در تاریخ ایران است. این واقعه طولانی بر ذهن و زبان مردم، و بر تمامی جنبه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور تأثیرگذار بوده است.
ذکر دوم نکته در اینجا اهمیت دارد: نخست آنکه به دلیل نزدیکی زمانی «وقوع انقلاب» و «جنگ»، به سختی می توان فرهنگ و ادبیات متعلّق به این دو مقوله را از هم تفکیک کرد. دوم آنکه ذهنیت حاکم بر فضای جنگ به گونه ای رقم خورده بود که رزمندگان ایران، خود را تنها در مقابل کشور و لشکر عراق نمی دیدند؛ بلکه قدرت های بزرگ منطقه و جهان را پشتوانه نیروهای عراقی و متخاصم می شناختند. این دیدگاه جنگ را مسأله ای جهانی می دانست، و به گفته جی وینتر که جنگ جهانی اول را در تاریخ فرهنگی اروپا بررسی کرده است «وقتی که مسأله ای جنبه جهانی پیدا می کند، واکنش به آن نیز همین خصلت را می یابد». (وینتر، 1385: 426).

دانش نشانه شناسی

اصطلاح نشانه شناسی از واژه یونانی semeion به معنای «نشانه» گرفته شده است. یونانیان در قدیم نشانه را در مفهومی به کار می بردند که امروزه از واژه «عارضه» (Symptom) در علم پزشکی فهمیده می شود، یعنی هر مدرکی که بر وجود بیماری دلالت کند. عارضه اغلب جنبه ذهنی دارد، یعنی اینکه بیمار تظاهر یک عضو از قبیل درد یا خارش را به صورت ذهنی تصور می کند.
سابقه کاربرد مفاهیم نشانه شناختی در آثار توماس هابز (1679- 1588) و جان لاک (1704- 1632) به چشم می خورد، و فیلسوفان قرن های شانزدهم، هفدهم و هجدهم میلادی مثل لایب نیتس و لمبرت (1777- 1738) تفکر نشانه شناختی داشته اند. بنابراین مطالعات، نشان ها در فلسفه غرب، دیرینه و واجد سنت فعال پژوهشی است. ولی نشانه شناسی مدرن به گونه ای که ادعای قرار گرفتن در ردیف علوم زمان را داشته باشد، یا حداقل به عنوان روشی نوین و کارا در مطالعات علمی و اجتماعی شناخته شود، حاصل تحقیقات و نظرات فردینان دوسوسور (1) در فاصله سال های 1906 تا 1911، و چارلز سندرس پیرس (2) بود.
دانش نشانه شناسی، روشی نو در تحقیق است و می تواند دریچه های تازه ای به روی مطالعات متون بگشاید. نشانه شناسی ابزاری توانمند برای تحلیل نشانه های زبانی در اختیار قرار می دهد. این علم با سایر علوم مثل زبان شناسی، فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، ادبیات و غیره ارتباط دارد؛ ولی با این حال نشانه شناسی عمیقاً مبتنی بر مفاهیم زبان شناختی است. ارتباط زبانی به کمک نشان های زبانی صورت می گیرد، زیرا نشانه ها هستند که معانی را بر خود حمل می کنند و مبنای ارتباط قرار می گیرند؛ در حقیقت زبان ارتباطی میان گوینده، که جهانی از معانی است، با شنونده که جهان دیگری از معانی است، برقرار می سازد. بدون وجود نشانه ها ارتباطی برقرار نمی شود، و بدون برقراری ارتباط شناختی به وجود نمی آید.

معنا (sens) و نشانه شناسی

«معنا» مقوله ای اساسی در ارتباط میان انسان هاست. نشانه شناسی در پی کشف معنایی است که زیربنای هرگونه ارتباط، به ویژه ارتباط زبانی است. سوسور و پیرس علی رغم اختلاف دیدگاه، هدف اصلی خود را در تحقیقات نشانه شناختی «ساختارهای معنایی» می دانستند. «پیش فرض اصلی آن دو این است که ساختارها دارای معناها هستند، و وظیفه نشانه شناسی تحلیل این کلیت های معنایی و شکل های مختلف آن است. به نظر سوسور و پیرس این ساختار مبنای نشانه ای دارند، و به صورت یک نظام عمل می کنند. هدف نشانه شناسی بررسی این نظام نشانه ها، بدون توجه به ماهیت و محدودیت های آن است (معینی، علمداری، 1380: 23).
معنا را باید در متن جستجو کرد. معنا در متن تولید و بازتولید می شود و در متن فهمیده می شود. برای جستجو معنا باید متن شکسته و واسازی شود، و ساختارها و تک تک سازه ها بررسی گردد. نکته اساسی این است که معنای متن فقط معنای تک تک سازه ها (constituent) نیست. اگر چه تک تک واژه های متن، یا همان مدلول ها، دارای معنی هستند، ولی روابط و ساختار میان لفظ ها و واژه ها است که به ذهن و اندیشه قدرت تولید معنا می دهد.
یکی از پر استفاده ترین تعاریف متن که توسط بوگراند و درسلر (1981) ارائه شده این عبارت است: «متن رویدادی است ارتباطی که دارای پیوستگی، انسجام، نیت مندی، پذیرفتگی، اطلاع دهندگی، موقعیت مندی و بینامتنیت می باشد» (سعیدی، 1389: 134). البته در علم نشانه شناسی متن معنی بسیار گسترده ای دارد؛ مثلا می تواند آوایی، دیداری، نوشتاری، حرکتی، تصویری، موسیقاتی، حجمی، مجازی یا ترکیبی از این ها باشد. ما در این پژوهش صرفاً متن نوشتاری را مدّنظر قرار داده ایم.
باید بر این نکته تأکید کرد که در بررسی متن با فرآیندی روبرو هستیم که تولید و شکل گیری معنا (معناسازی)، و سپس خوانش متن (معناخوانی) را شامل می شود. در واقع متن در یک بافت ویژه، که موقعیت زمانی و مکانی خاص است تولید می شود، و در همان بافت یا بافت دیگر خوانش می شود؛ لذا ما هرگز با متنی بافت زدوده رو به رو نخواهیم شد. «در کل، معنا برآیند نیروهای همه عوامل تأثیرگذار بر فهم فهمنده، با خوانش گر متن در سوی خوانش گر، و برآیند همه نیروهای تأثیرگذار به شکل گیری معنا در شرایط یاد شده در سوی تولید است» (ساسانی، 1389: 7).
طبق دیدگاه های نقد ادبی جدید این جملات نیستند که موضوع دارند، بلکه گویندگان موضع کلام (topic) را به وجود می آورند. موضوع یعنی آنچه راجع به آن صحبت می شود یا نوشته می شود، و در تمام قسمت های متن به صورت سلسله مراتبی وجود دارد. فهم یک متن نه تنها بستگی به معلومات و دانش زبانی فهمنده دارد، بلکه به معلومات فرازبانی فهمنده، یعنی بافتی که آن متن در آن به وجود آمده است نیز بستگی دارد.

معنا و مسأله بینامتنیت (Intertextualite)

Intertextualite مشتق از واژه textual و آن هم مشتق از texte است، که در قرن نوزدهم از واژه لاتینی textus به معنای «به هم پیچیدگی» وارد زبان فرانسه شد. بینامتنیت ارتباطی را که گفته ها و گزاره های (enonce) گوناگون ادبی با یکدیگر حفظ می کنند نشان می دهد. این بدان معنی است که هیچ گفته ای بدون ارتباط با گفته های دیگر وجود ندارد. به عبارتی در هر متن گزاره هایی از متن های قبلی، چه متعلق به خود نویسنده و چه متعلق به نویسندگان دیگر وجود دارد. نقل قول (citation) و سرقت ادبی (Plagiat) موارد خاصی از بینامتنیت می تواند باشد.
برخی موضوع بینامتنیت را با نقد منابع یکی دانسته، و بررسی تأثیر یا درج بخشی از یک متن در متن دیگر را بینامتنیت فرض کرده اند؛ حال آنکه از نظر کریستوا بینامتنیت و نقد منابع یکی نیست. تمایز اصلی "بینامتنیت" و "نقد منابع" در این است که نقد منابع در مورد آثاری امکان پذیر است که بخشی از آن از اثر یا آثاری دیگر برگرفته شده باشد. در صورتی که بینامتنیت بر این باور استوار شده است که تمامی هر متنی، متأثر از متن های دیگر است. به همین دلیل، یافتن منابع متن امکان پذیر نیست، و اصولاً ارزشی هم ندارد. کریستوا با بینامتنیت در جست وجوی امر بسیار مهم تری نسبت به شناسایی برخی از منابع اثر است، زیرا بینامتنیت برای کریستوا و برخی دیگر همچون بارت، فرآیندی است که موجب پویایی و زایش متن می شود. کریستوا با بینامتنیت به تمایز دو مقطع از هنر و ادبیات می پردازد. به عبارت دیگر، کریستوا با کمک بینامتنیت، به تفکیک آثار کلاسیک و آثار معاصر یعنی پیش و پس از اواخر قرن نوزدهم و بیستم می پردازد. البته کریستوا تمایزی برای بینامتنیت و مطالعات تطبیقی پیش از آن قائل است.

نقش های زبانی

برای شناخت معنی لازم است که نقش های زبانی شناخته شوند. یاکوبسن شش نقش را برای زبان تعیین کرده است. این نقش ها براساس عوامل تشکیل دهنده فرایند ارتباط شکل می گیرند؛ یعنی گوینده، شنونده، رسانه، رمزگان، بافت و پیام. در هر یک از نقش های شش گانه زبان، جهت گیری پیام متوجه یکی از عوامل سازنده فرایند ارتباط است:

نقش ترغیبی:

در نقش ترغیبی (conative) جهت گیری پیام به سمت شنونده (Addresser) است. «گوینده پیامی را به شنونده منتقل می کند که به واکنش منجر می شود. شکل بارز نقش ترغیبی زبان را می توان در جملات امری دید. البته در بسیاری موارد جملات خبری نیز ممکن است نقش ترغیبی داشته باشند. مثلاً گوینده به جای جمله امری «بدو آب بیار» از جمله «خیلی تشنه ام» استفاده می کند» (صفوی، 1382: 22).

نقش عاطفی:

در نقش عاطفی (emotive) زبان، جهت گیری پیام به سمت گوینده (Addresser) است. این نقش تحت عنوان «حدیث نفس» نیز مطرح شده است. مثلاً شخصی با دیدن نمره امتحانش بگوید: «ای وای!». این نقش زبان تأثیری از احساس خاص گوینده را به وجود می آورد، خواه گوینده حقیقتاً آن احساس را داشته باشد و خواه وانمود کند که چنین احساسی دارد.

نقش ارجاعی:

در نقش ارجاعی (referential) یا توصیفی (descriptive) جهت گیری پیام به سمت موضوع پیام است. صدق و کذب گفته هایی که از نقش ارجاعی برخوردارند، از طریق محیط امکان پذیر است. به این دلیل که جملاتی اخباری به شمار می روند.

نقش همدلی:

در نقش همدلی (phatic) جهت گیری به سمت مجرای ارتباطی (contact) است. بنا به گفته یاکوبسن، هدف برخی از پیام ها این است که ارتباط برقرار کنند، موجب ادامه ارتباط شوند یا ارتباط را قطع کنند، و برخی دیگر عمدتاً برای حصول اطمینان از عمل کردن مجرای ارتباط است.

نقش ادبی:

در نقش ادبی یا شعری (Poetic) جهت گیری پیام به سمت خود پیام است، و به شکل ظاهری پیام بیشتر توجه می شود. البته این نقش فقط محدود به شعر نیست.

نقش فرا زبانی:

در نقش فرازبانی (metalinguistic) جهت گیری پیام به سمت رمزگان است. در این شرایط از زبان برای صحبت درباره خودِ زنان استفاده می شود. به اعتقاد یاکوبسن، هرگاه گوینده یا مخاطب یا هر دو احساس کنند لازم است از مشترک بودن رمزی که استفاده می کنند مطمئن شوند، جهت گیری زبان به سوی مرز خواهد بود. در پایان ذکر این نکته لازم است که ما در بسیاری از جمله های زبانی، صرفاً با یک نقش از نقش های شش گانه زبان مواجه نیستیم.
گاه یک جمله می توان چند نقش زبانی را هم زمان ایفا کند.

دستور، ادبیات و زبان شناسی

دستور یکی از شعبه های مهم زبان شناسی است، که درباره ساخت آوایی، همچنین ساخت صرفی و نحوی و معنایی زبان بحث می کند. امروزه پایه زبان شناسی جدید بر دستور زبان بنیاد نهاده شده، و فهم ادبیات نیز بر دانش زبان شناسی تکیه دارد؛ پس میان دو فنّ دستور زبان و زبان شناسی، و آن دو با ادبیات ارتباط نزدیک وجود دارد. «زبان را باید هم بر اساس صورت و لفظ و روساخت و ساختمان آن توجیه نمود، و هم بر بنیاد معنی و ژرف ساختش. بنابراین در پژوهش های دستوری بهتر است توجیه صوری و معنایی با هم توأم باشد» (فرشیدورد، 1387: 38).
مقوله های دستوری به دو نوع تقسیم می شوند: مقوله های گروهی و مقوله های واژگانی. مقوله های گروهی عبارتند از: گروه اسمی، گروه فعلی، گروه صنعتی، گروه قیدی و گروه حرف اضافه؛ مقوله های واژگانی عبارتند از اسم، فعل، صفت، قید و حرف اضافه.
گزاره از گروه فعلی تشکیل یافته است. هر گروه فعلی یک فعل به منزله هسته گروه دارد، و گاه ممکن است که گروه فعلی تنها از یک فعل تشکیل شده باشد. در گروه فعلی، فعل نقش عمده ای را ایفا می کند. زمان فعل هم یکی از ویژگی های فعل است، زیرا فعل در یکی از سه زمان گذشته، اکنون و آینده رخ می دهد.

روش پژوهش

روش به کار گرفته شده در این پژوهش روش پیدایشی است. در پژوهش بر اساس این دیدگاه، متن در نشانه شناسی لایه ای مفهومی پیدایشی دارد، و دارای ساختار لایه ای است. این روش را نمی توان بدون توجه به شرایط گفتمانی در نظر گرفت. به عبارتی هر متن شبکه ای از لایه ها را تشکیل می دهد، و در درون قاب های گفتمانی معنی پیدا می کند. این چینش لایه ای متن و قاب های گفتمانی، که محدود کننده و تثبیت کننده دلالت هستند، پیوسته دچار تغییرند؛ اما در هر حال در هر لحظه از خوانش لایه های متن و قاب های گفتمانی در کارند، و معنا و کنش ارتباطی را ممکن می کنند. «در این روش مسأله زبان، روابط بین متنی و بین فرهنگی و تحولات آن ها، پیوسته در خوانش متن لحاظ می شود» (سجودی، 1388: 103).

درآمدی بر تحلیل متن وصایا

شناخت وصیت نامه:

الف) وصیت نامه (از دیدگاه حقوقی و فقهی)

وصیت در فرهنگ اسلامی معانی متعددی دارد:
الف) وصیت در معنای حقوقی عبارتست عبارتست از: «استیفاء حق که معلق بر وفات استیفاء کنند باشد، و این شامل تدبیر هم می تواند باشد» (جعفری لنگرودی، 1378: 85). عناصر عمومی همه وصایا در این معنا به شرح ذیل است:
یک. قصد فصل: یعنی موصّی در وصیت کردن باید قصد تلفظ به الفاظ مفید وصیت را داشته باشد.
دو. قصد نتیجه: وصیت عمل حقوقی است، خواه عقد باشد خواه نه. در عمل حقوقی قصد نتیجه لازم است.
سه. تعهد موصّی: که ثمره آن به صورت استیفای حقوقی است (همانجا).
در توضیح المسائل مراجع عموماً سرفصلی به موضوع وصیت نامه اختصاص می یابد، و احکامی چند در کم و کیف آن آورده می شود: «وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش کارهایی را انجام دهند، مانند وصیت هایی که برای کفن و محل دفن و مراسم دیگر می کنند؛ یا بگوید بعد از مرگش چیزی از اموال او ملک کسی باشد. کسی که می خواهد وصیت کند می تواند با گفتن یا نوشتن مقصود خود را بفهماند، و اگر قادر به سخن گفتن و نوشتن نباشد می توان با اشاره ای که مقصودش را برساند وصیت کند» (مکارم شیرازی، 1386: ذیل وصیت).

ب) وصیت نامه شهدا

گونه ای از دست نوشته های به جا مانده از رزمندگان ایران را که به «وصیتنامه شهدا» مصطلح و مشهور گردیده، می توان مهم ترین اسناد نوشتاری جنگ به حساب آورد. سایر گونه های اسناد نوشتاری، همچون «نامه ها»، «خاطر نوشته ها» و «یادداشت های پراکنده» را می توان در آثار به جای مانده از سایر جنگ ها نیز مشاهده کرد؛ ولی وصیت نامه های شهدا گونه ای منحصر به فرد است، و محتوای آن منبعی غنی برای بررسی های نشانه شناسانه است.
در برخی منابع، وصیت نامه شهدا این گونه تعریف شده است: «وصیت نامه سندی مکتوب و بعضاً ضبط شده در نوار یا فیلم، شامل سفارش های شهید به اعضاء خانواده، دوستان، هم رزمان و جامعه که غالباً بیانگر اعتقادات شهید نیز باشد» (اداره کل جمع آوری، 1386: 29). وصیت نامه های شهدا در برخی ویژگی ها، شباهت هایی با وصایای حقوقی و فقهی دارد؛ از جمله: وصیت در معنای «سفارش به دیگران»، ولی به طور کامل منطبق با هیچ یک از انواع وصیت نامه در معانی حقوقی، فقهی و غیره نیست. به همین لحاظ برخی وصیت نامه های شهدا را «شهادت نامه» «وداع نامه» (فهیمی، 1376: 230) خوانده اند.

جامعه آماری:

این پژوهش به آخرین وصیت نامه ای اختصاص یافته که به قلم فرماندهان لشکر و در زمان جنگ نوشته شده است. بر اساس گزارش مرکز اسناد و آثار شهدا و ایثارگران، وابسته به بنیاد شهید و امور ایثارگران، جامعه آماری این پژوهش تنها 19 وصیت نامه را تشکیل می دهد؛ زیرا از 31 فرمانده شهید لشکر و مقام های هم تر از (فرماندهان تیپ های مستقل، فرماندهان قرارگاه ها و فرماندهان نیرو) تنها 19 نفر وصیت نامه ای از خود به جای گذاشته اند: شهیدان ولی الله فلاحی، ناصر کاظمی، مجید بقایی، محمد بروجردی، علیرضا موحددانش، ذبیح الله عاصی زاده اردکانی، محمد ابراهیم همت، محسن صفوی، مهدی زین الدین، ابراهیم جعفرزاده، عباس کریمی، مهدی باکری، کاظم نجفی رستگار، محمود کاوه، اسماعیل دقایقی، یدالله کلهر، حسین خرازی دهکردی، عباس بابایی و محمود شهبازی فرماندهان شهید با توجه به ویژگی های ذهنی و زبانی، و نزدیک بودنشان به حوادث جنگ و مساند حکومتی، جامعه آماری مناسبی برای این پژوهش هستند.

گفتمان انقلاب و جنگ

وصایای شهدای جنگ، اسناد مکتوب مربوط به دهه نخست انقلاب اسلامی است. این دوره ده ساله از سال 1358 تا 1368 دارای دو مشخصه است: یکی شرایط جنگ و درگیری، و دیگری حضور شخصیت کاریزماتیک امام خمینی (ره). تاریخ معاصر ایران صحنه رودرویی دائمی میان دو گفتمان (discourse) سنت گرا و تجددگرا است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گفتمان سنتی و اسلام گرا بر گفتمان تجدّد خواه قایق آمد، و شرایط به گونه ای رقم خورد که هرگونه گفتمانی به جز گفتمان اسلامی و اصول گرا، به حاشیه رانده شد یا اساساً از میان رفت. دو عامل یاد شده توانستند ظرف مدت کوتاهی این شرایط را به وجود آورند.
امام خمینی (ره) در تاریخ 18/ 3/ 1360 طی یک سخنرانی به گروهک ها این گونه هشدار می دهند:
«چنانچه اشخاصی در این برهه از زمان، که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آن ها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هر کس می خواهد باشد، هر مقامی می خواهد باشد، من او را به جای خودش می نشانم.» در حقیقت می توان گفت که گفتمان حاکم بر فضای ایران و میادین جنگ حوال دال مرکزی «اسلامیت» و با انگیزه های جهانی نسنج گرفت. «در زمان انقلاب، بنیادگرایان هویت خود را در برابر دشمنی شکل داده بودند که خصلتی سکولار و غیراسلامی داشت. از این رو نظام معنایی بنیادگرایان حوال دال "اسلامیت" و با مفصل بندی دال های "ولایت"، "روحانیت" و "فقه" شکل گرفت» (سلطانی، 1387: 154).
فرماندهان شهید جنگ نزدیک ترین و همراه ترین افراد نسبت به امام خمینی (ره) بودند، و لذا در مرکز این گفتمان قرار داشتند. شاید بتوان این گروه را مبارزترین عوامل برای تثبیت معنا در گفتمان زبانی انقلاب و جنگ دانست.
از سوی دیگر اگر شرط حاکمیت و تثبیت یک گفتمان را مشروعیت و مقبولیت آن در نزد اکثریت مردم (به مثابه سوژه ها) بدانیم، می توان این نتیجه را به دست داد که فرماندهان جنگ وصایای خود را برای تثبیت معنای ذهنی و گفتمان اسلامی در جامعه نگاشته، و از این طریق رفتار و گفتار سایر اقشار جامعه را نیز تحت اختیار و اراده خود می گرفتند. بر این اساس باید اذعان داشت که وصایای فرماندهان شهید، از حدود یک دست نوشته یا دل نوشته ساده فراتر رفته و با برجسته سازی برخی مفاهیم و معانی جنبه جهت دار و سوگیرانه داشته اند.

موقعیت متن در وصایا

واقعیت این است که ذهن و زبان واقعیاتی یگانه اند، همان طور که گفتن و نوشتن پدیده هایی همسان به حساب می آیند. از طرفی روح نیز ضلع سوم این مثلث محسوب می شود. ارتباط ذهن، زبان و روح تا آنجاست که برخی اندیشمندان حوزه فرهنگ، به رشته هایی علمی همچون «روانشناسی نثر» اشاره کرده و نوشته اند: زبان سخنگوی ذهن و دست و قلم تقریرنویس و فکر کارکرد ذهن است، از طرفی ذهن کارکرد مغز و مغز پایگاه روح است (خرمشاهی، 1378: 20). اندیشه درباره مرگ به عنوان برجسته ترین امکان زندگی، می تواند تمام زندگی انسان را دگرگون کند، و از جمله اندوه حضور بالفعل مرگ را کاهش دهد، و یا سبب شود که او نوع مرگ خود را هنگامی که ضروری باشد خود انتخاب کند. مرگ برای میهن، برای عقیده، برای عدالت، برای بشریت، برای علم و برای همنوع، مرگ را از نیستی صرف متمایز می کند، و به رویدادی ماندگار بدل می سازد. در جنبش های سیاسی، اجتماعی، علمی و غیره. مرگ تأییدی بر حقانیت عقیده و باعث تقویت عمل است. بنابراین سخن یاسپرس را می توان تأیید کرد که : «مرگ امری خارج از امکان های فرد نیست، یعنی موضوعی برای انتخاب و اقدام و بنابراین یکی از امکان های والای انسانی است» (طاهایی، 1381: 105)؛ این مرگ انتخابی همان است که ما از آن به شهادت تعبیر می کنیم.
اصولاً شهادت مرگ در راه ارزش ها بر مبنای یک جهان بینی و ایدئولوژی خاص است. به ویژه مذهب شیعه تقدیس شده، تبیین کننده و مروّج شهادت است. کاربرد اصطلاح شهادت که از ریشه «شهد» به معنای حضور، حیات، گواه و نمونه گرفته شده، تفاوت بینش اسلامی را نسبت به کاربرد نگاه غربی (martyr) که از ریشه مورت (murt) به معنای مرگ آمده نشان می دهد.
در موقعیت مرگ، رزمندگان اگر چه فرصتی برای عمل به تمام اعتقادات ندارند، در عین حال ضرورتی برای لاپوشانی عقاید اصلی خود نمی بینند. آنان در این خود بیانگری، وحدت جهان بینی خود را مشخصاً با طرح عقاید شبیه به هم نمایش می دهند. در اینکه شهادت خواهی رزمندگان معنایی فلسفی، سیاسی یا عرفانی دارد، محل بحث و اختلاف است. رزمندگان در پی آن بوده اند که مرگشان علاوه بر اینکه آنان را به خداوند پیوند می دهد و در الوهیت فنا می کند، حائز دستاورهای این جهانی هم باشد. به ویژه اینکه دستاوردهای این جهانی آن ها هم به تناسب خواست های آن جهانی بسیار بزرگ بوده است: نابودی استکبار، برچیده شدن ظلم و استقرار حکومت عدل در سراسر جهان.

فهم متون دینی

کلمات و جملات در یک متن دینی برساخته از تجربه دینی متعارف است. این تجربه دینی متعارف ناشی از احساسات درونی فرد خاص است، و دیگران دلیلی بر اعتبار احساسات درونی و شخصی آن فرد خاص ندارد؛ زیرا این احساس برای خودشان ایجاد نشده است. به کار بردن اصطلاح «متعارف» برای این شناخت درونی به دلیل جدا کردن تجربه دینی انسان ها از موضوع و مضمون وحی است، که از جانب خداوند به انسان های خاص و پیامبران القاء و ابلاغ می شود.
سابقه تفسیر و تأویل متون دینی نشان می دهد که فهم معنای متن بر اساس مفاهیم عرفی کلمات، استناد به ادبیات، توجه به سیاق متن، توجه به فضای صدور کلام و توجه به یافته های عقلی مدّنظر بوده است. به ویژه در دین اسلام و سابقه تفسیر قرآن کریم مشاهده آنچه ذکر شد، فراوان و عمیق است، و علم تفسیر خود دارای مکاتب متعدد است که از مکتب صوفیه گرفته تا مکتب علمی و اجتماعی گسترده شده، و به این گسترده می توان علم رجال و روایات و غیره را هم افزود. به نظر می رسد که در فهم متون دینی، تکیه صرف به دانش های بشری مانع بزرگی در فهم متن به حساب آید.

تقطیع متون وصایا و فراوانی شاخص ها

براساس آنچه در این بخش ذکر شد، اکنون می توان با تقطیع متون وصایا به جملات یا کنش های گفتاری، به تحلیل زبانی و نشانه شناختی وصیت نامه ها پرداخت. لذا در اینجا جداول مربوط به تقطیع جملات وصیت نامه و تبیین برخی ویژگی های کلامی آورده شده، و سپس براساس آمار بدست آمده به تحلیل متون پرداخته می شود. ویژگی های بررسی شده جملات به این شرح است:

1. تحلیل نقش های زبانی:

در این پژوهش در وهله نخست، وصیت نامه ها به کنش های گفتاری تجزیه و تعداد و نوع هر یک از کنش های گفتاری استخراج شده و مشخص شد. بر این اساس از 900 کنش گفتاری در کل وصایا، بیشترین کنش گفتاری مربوط به کنش های ترغیبی با 339 مورد، و کمترین کنش گفتاری مربوط به کنش های ادبی با 56 مورد می باشد (جدول 1). در متن وصایا کنش های ترغیبی با 28% و کنش های ارجاعی با 27% از فراوانی نزدیک به همدیگر برخوردارند. همچنین نقش های زبانی عاطفی با %24 و نقش های همدلی با 16% در مرتبه بعد قرار گرفته اند.

درصد نقش های زبانی/ همه ی وصایا

همدلی

16%

ترغیبی

28%

ارجاعی

27%

ادبی

5%

عاطفی

24%

درصد نقش های زبانی/ همه وصایا

همان گونه که پیش تر اشاره شد، در کنش های ترغیبی جهت گیری پیام به سمت شنونده است، و شکل بارز نقش ترغیبی زبان را می توان در جملات امری دید. بیشترین استفاده از کنش های ترغیبی در وصیت نامه ها نشانگر این است که فرماندهان لشکر در متن وصیت نامه، یا دیگران را به انجام اموری خاص امر و ترغیب کرده، و یا از انجام امور دیگر نهی کرده اند، و به طور کلی از مخاطبان درخواست های متعدد داشته اند.
فرماندهان شهید با تفاوت ناچیز (1%) پس از به کارگیری کنش های ترغیبی از کنش های ارجاعی استفاده کرده اند. در کنش های ارجاعی جهت گیری پیام به سمت موضوع پیام است، و در قالب جملات اخباری بیان می شود. این کنش ها قابل صدق و کذب هستند، و صدق و کذب آن هم از طریق محیط امکان پذیر است؛ لذا کاربرد تقریباً یکسان کنش های ارجاعی و ترغیبی نشانگر آن است که فرماندهان از وصیت نامه صرفاً برای بیان درخواست ها و امر و نهی بهره نبرده، و به موضوعات مربوط به محیط و موضوع پیام نیز پرداخته اند.
کنش های عاطفی با 24% فراوانی اگر چه کمتر از کنش های ارجاعی و ترغیبی به کار گرفته شده، ولی مقدار آن چشم گیر و با توجه به معنای کنش، که نشان دهنده حالات عاطفی و روانی فرد است نتیجه جالب توجهی دربر دارد. گوینده یا نویسنده به کار گرفتن کنش های عاطفی، حالاتی چون غم، شادی، محبت، ترس، نگرانی، عذرخواهی، قدردانی، بیان دوستی را اظهار می کند. با تکیه بر فراوانی کنش های عاطفی باید نتیجه گرفت که فرماندهان لشکر در صحنه نبرد تحت تأثیرهای فضای دوستی، اتحاد و معنویت جبهه ها قرار داشته اند.
بهره گیری از کنش های همدلی در پی جهت گیری نویسنده به سمت مجرای ارتباطی است. 16% از کنش های گفتاری در وصایا نقش همدلی داشته و به منظور برقراری ارتباط به کار گرفته شده اند. این نشانگر آن است که فرماندهان شهید وصایا را به عنوان مجرای ارتباط با سایرین دارای اهمیت می دانسته اند، ولی به همدلی و هم سویی با مخاطبان چندان خوش بین نبوده اند.
کاربرد اندک کنش های ادبی (0/05) نشانگر آن است که متون وصایا از شفافیت و مستقیم گویی برخوردار است، و از ابهام، ایهام، تخیّل، اغراق و جز آن در مشخصه های متون ادبی است پرهیز شده است، بیشترین اشاره شد که در نقش های ادبی یا شعری به ظاهر پیام بیشتر توجه می شود. با عنایت به این موضوع نتیجه می گیریم که فرماندهان لشکر در نگارش وصایا به معنای متن توجه بیشتری داشته، و ظاهر جملات برای آنان حائز اهمیت نبوده است. ضمناً نقش های فرازبانی که تخصصاً در حوزه زبان شناسی است از این تحلیل حذف گردیده است.

2. تحلیل میزان فراوانی زمان افعال

افعال کنش های گفتاری در وصایای فرماندهان لشکر شهید از لحاظ طمانی بررسی شد. براساس این پژوهش 76% کنش ها با 617 مورد متعلق به زمان حال، 14% کنش ها با 112 مورد متعلق به زمان آینده و 10% از کنش ها مورد متعلق به زمان گذشته است.

درصد زمان افعال/ همه وصایا

گذشته

10%

حال

76%

آینده

14%

درصد زمان افعال/ همه وصایا

 

نتیجه مزبور این معنا را به دست می دهد که شرایط و متعلقات زمان حال، بیشتر از آنچه در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده ایجاد می شود برای فرماندهان لشکر حائز اهمیت و مدنظر بوده است. به علاوه نگاه آینده بیش از گذشته مورد توجه بوده است. رضایت خاطر از شرایط موجود، امید به آینده و عدم توجه به آنچه در گذشته موجود بوده است، می تواند نتایج این بخش از پژوهش باشد.

3. تحلیل کاربرد شخص در فعل ها

مقدار فراوانی هر یک از صیغه های فعل در متون وصایای فرماندهان شهید لشکر به ترتیب از زیاد به کم به این شرح نمودار زیر است:

درصد کاربرد شخص/همه وصایا

اول مفرد

21%

دوم مفرد

9%

سوم مفرد

34%

اول جمع

8%

دوم جمع

17%

سوم جمع

11%

درصد کاربرد شخص/ همه وصایا

بر اساس این پژوهش کنش های مربوط به صیغه سوم شخص مفرد 268 مورد یعنی 34% از صیغه های افعال را شامل شده. در مرتبه بعد اول شخص مفرد با 163 مورد 21% از صیغه های افعال را به خود اختصاص داده. کمترین میزان فراوانی متعلق به صیغه اول شخص جمع است که 11% کل صیغه ها است.
با توجه به این آمار می توان نتیجه گرفت که برای فرماندهان شهید لشکر کاربرد صیغه سوم شخص مفرد، و به عبارتی صیغه غایب، از اهمیت بالا برخوردار بوده، و کنش های مربوط به صیغه «او» بیش از «من» و سایر صیغه ها مورد استفاده قرار گرفته است. لذا فرماندهان شهید لشکر دیدگاهی غیرگرایانه داشته و در عین حال به عنوان متکلم، سایرین را مخاطب قرار داده و با فراوانی نسبتاً بالا (21%) از اول شخص مفرد، یعنی «خود» صحبت کرده اند.

4. تحلیل وجود افعال:

بیشترین فراوانی وجوه افعال در متون وصایای فرماندهان شهید لشکر با 298 مورد و 42% متعلق به وجه التزامی یا احتمالی است. وجه التزامی کنش های مربوط به آرزوها، امیال، امیدها و امثال آن را بیان می کند. البته به نظر برخی دستورنویسان مثل استاد عبدالرسول خیام پور وجوهی مثل وجود شرطی هم در زمره وجه التزامی قرار می گیرند. این نتیجه بیانگر آن است که فضای حاکم بر ذهن فرماندهان لشکر در زمان نگارش وصیت نامه مملو از آرزوها و خواسته های روحی و روانی بوده است.

درصد وجود فعلی/ همه وصایا

وصفی

23%

اخباری

24%

التزامی

42%

امری

5%

تاکیدی

3%

شرطی

2%

مصدری

1%

درصد وجود فعلی/ همه وصایا

در وجه اخباری از وقوع یا عدم وقوع عمل به طور حتم و یقین خبر داده می شود. فراوانی این وجه با 199 مورد 24% نشانگر ایمان و ایقان فرماندهان لشکر در زمان نگارش متن، و قاطعیت آنان در اظهارات مکتوبشان است.
کاربرد وجه امری با 44 مورد و 5% از کل وجوه فعلی، نشانگر این است که فرماندهان شهید لشکر در نگارش وصیت نامه نگاه آمرانه و ناهیانه نداشته، و لذا می توان نتیجه گرفت اصطلاح وصیت نامه برای نام گذاری این گونه اسنادی چندان متناسب نیست.

5. سخنان سایرین از جمله اندیشمندان، وعاظ و شخصیت های دینی و سیاسی

در این بخش از پژوهش منابع اصلی مؤثر بر وصایا به چهار گروه اصلی تقسیم بندی و از متون وصایا استخراج گردیدند: ا. قرآن کریم، 2. احادیث و روایات و ادعیه و اذکار، 3. سخنان امام خمینی (ره)، 4. کلام دیگران.

 

بینا متنیت

امام خمینی (ا)

9%

کلام خود (خ)

32%

قرآن کریم (ق)

13%

حدیث، روایت، دعا (ح)

25%

کلام دیگران (ک)

21%

بر اساس این نمودار 13% از جملات وصیت نامه مستقیماً شامل عین آیات یا ترجمه آن ها است، 25% شامل احادیث، روایات، ادعیه و اذکار دینی است، %9 شامل عین کلام یا برگرفته از مضامین و سخنان امام خمینی و 21% برگرفته از سخنان وعاظ، سردمداران نظام و اندیشمندان است. در مجموع 32% از متن وصایا سخنانی است که می توان آنها را کلام خود نویسنده دانست.

نتیجه گیری

همان گونه که ملاحظه شد می توان مهم ترین نتایج زیر را بر مبنای این پژوهش به دست داد:
1. بیشترین کنش نوشتاری در متون وصایا مربوط به کنش های ترغیبی است، لذا هدف فرماندهان شهید جنگ از نگارش وصیت نامه ها امر و نهی و ترغیب دیگران به انجام امور خاص و مورد نظر خودشان بوده است؛ ولی کاربرد نقش های عاطفی و رجاعی با فراوانی نزدیک به نقش های ترغیبی، باعث شده که فضای متون وصایا تحکمی نباشد و بار عاطفی آن محسوس باشد.
2. استفاده فراوان فرماندهان جنگ از جملات مربوط به زمان حال، و در مرتبه دوم استفاده از جملات مربوط به زمان آینده نشانگر توجه آنان به شرایط کنونی و نگاه امیدوارانه آنان به آینده است.
3. بیشترین وجوه فعلی به کار رفته در متون وصایا مربوط به وجه التزامی است، که شامل کنش های مربوط به آرزوها، امیال، امیدها و امثال آن است، و این نشانگر آن است که فضای حاکم بر ذهن فرماندهان لشکر سرشار از آرزوها و خواسته ها و امیال فراوان بوده است.
4. استفاده فراوان از آیات، احادیث و کلام سایرین در متن وصایا، نشانگر آن است که فرماندهان لشکر به شدت تحت تأثیر سخنان امام خمینی (ره) و آموزه های قرآنی و دینی بوده اند.
کتاب نامه
- قرآن کریم.
- اداره کل جمع آوری، نگهداری و تنظیم استاد ایثارگران، 1386، مجموعه دستورالعمل های مرکز استاد ایثارگران. تهران: بنیاد شهید.
- جی وینتر، 1385، در قلمرو سوگ و خاطره. ترجمه علی فتحی آشتیانی. تهران: سوره.
- جعفری لنگرودی، محمدجعفر، 1378، مبسوط در ترمینولوژی حقوق (جلد پنجم)، تهران: کتابخانه گنج دانش.
- خرمشاهی، بهاءالدین، 1378، از واژه تا فرهنگ، تهران: ناهید.
- ساسانی، فرهاد، 1389، معناکاوی به سوی نشانه شناسی اجتماعی. تهران: علم.
- سجودی، فرزان، 1388، نشانه شناسی: نظریه و عمل. تهران: علم.
- سعیدی، افسانه، 1389، زبان شناسی و زبان فارسی. تهران: رسانه پرداز.
- سلطانی، سید علی اصغر، 1378، قدرت، گفتمان و زبان. تهران: نی.
- فرشیدورد، خسرو، 1387، دستور مختصر تاریخی زبان فارسی، تهران: زوار،
- فهیمی، سیدمهدی، 1376، فرهنگ نامه جبهه. تهران: سوره.
- معینی علمداری، جهانگیر، 1380، موانع نشانه شناختی گفتگوی تمدنها. تهران: هرمس.
- مکارم شیرازی، فاخر، رسالة توضیح المسائل.

پی‌نوشت‌ها:

1. Ferdinand de Saussure.
2. Charles sanders peirce.

منبع: نشریه کتاب ماه ادبیات، شماره66.