دستاوردهای پزشکی در عصر ساسانی
ایرانیان پیوسته از معلومات یونان و روم استفاده کرده و کسانی بوده اند که اوقات خود را صرف مطالعات می نمودند. البته بیشتر این دسته مؤبدان بودند اما نمی توان گفت که غیر از این دسته دیگران سهمی از آن نداشتند.
در کتاب «بندهش» خلاصه ای از علوم طبیعی و نجوم به طریقی که از اوستای دوران ساسانی و تفاسیر آن به دست آمده این مطلب ثابت گردیده است. دیگر آن که در معجم البلدان یاقوت حموی آمده که در دوران شاهنشاهی ساسانیان در ریشهر (ریوارد شیر) از توابع ارجان عده ای از نویسندگان بوده که به کمک خط مرموزی موسوم به «گشتگ»(1) علوم پزشکیو نجوم و فلسفه را ثبت کرده اند و آنان را «گشتگ دفتران» می خوانده اند.
اکنون نظرات مختلف پزشکیدوران ساسانیان را که در حقیقت بیشتر در مکتب جندی شاپور عملی می شده است متذکر می گردیم:
1) درباره ی نظریه ی خلطی - چنین به نظر می رسد که این نظریه یا عیناً از یونان به کشورهای دیگر انتقال یافته و یا آن که در ایران و هند و چین و مصر وجود داشته و پس از انتقال نظریه اخلاطی یونانی تغییراتی در آن داده شده است. در دوره ی ساسانیان کیفیت احوال خون را مربوط به نیروی حیاتی این ماده می دانستند. اگر فی المثل خون دارای قوه ی حیاتی بود، طبیب حاذق قادر بود داروهای مفید بدهد و بیمار را بهبود بخشد.
2) درباره ی بیماری ها - در کتاب «دینکرت» نکاتی ذکر گردیده که خلاصه آن چنین است: «میان بیماری های جسمانی و اخلاق ذمیمه ارتباطی قائل گردیده اند، به مانند آن که نادانی و حیله و خشم و غرور و کبر و شهوت و امثال آن ها را علل رنجوری دانسته اند. چنان که علل جسمانی را به مانند سردی و خشکی و تعفن و فساد و گرسنگی و عطش و کهولت و درد را نیز از علل بیماری ها دانسته اند.
«در این کتاب از تعداد زیادی بیماری اسم برده شده است»
در «هوسپارم نسک»(2) از نسک های منسوخ عهد ساسانی در باره پزشکیمطالبی است. منجمله معتقد بودند که اهورامزدا برای درمان هر بیماری اقلاً یک گیاه خلق کرده است.
دیگر آن که از دو قسم بیماری یکی بیماری واگیر و دیگری بیماری عادی صحبت شده است. قسم اول بیماری است که تلفات زیادی می داده ولی قسم دوم آن که تلفاتی به مانند اولی نداشته است.
درباره ی قسمت اول که بیماری با تلفات زیاد بوده به نظر می رسد شبیه به امراض مسریه یا بیماری وبلای عام می دانستند.
در شاهنامه ی فردوسی از قول برزویه آمده است:
سر دردمندان بدو گفت چیست؟
«که بر درد آن کس که باید گریست»
بدو گفت: «آنکس که افزون خورد
چو بر خوان نشیند خورش نشمرد
نباشد فراوان خورش تندرست
بزرگ آنکه او تندرستی بجست»
در «دینکرت» آمده است که سلامت بر دو قسم آست:
اول سلامت تن و دوم سلامت جان و پزشک را دو نوع قلمداد کرده است: پزشک روحانی و پزشک جسمانی.
3) اصول تداوی - در دینکرت به پنج وسیله درمان بیماری ها را ذکر کرده اند. بدین شکل: اول کلام مقدس، دوم آتش، سوم گیاه، چهارم کارد، پنجم داغ کردن. اما درمان با کلام خدائی و اوراد را مؤثرترین طرق درمان می دانستند.
اصول پزشکیدر ایران و درمان بیماری ها در دوران ساسانیان گرچه قمستی مبتنی به روایات اوستائی است، اما نفوذ پزشکی یونانی از همه جهت در آن ظاهر است، چرا که به موجب پزشکیبقراطی درمان بیماری ها از سه طریق ممکن بود: آن چه که به وسیله دارو علاج نمی یافت، باید توسط آهن (چاقو و کارد) علاج کرد و آن چه که به واسطه آهن درمان نمی یافت، باید با آتش شفا داده شود، اما بیماری که از آتش برطرف نگردد غیر قابل علاج است. در پزشکیایران باستان این نفوذ به خوبی هویداست.
از کتب و رسالات پزشکی که از دوران ساسانیان باقیمانده است پزشکی اصولاً بدو نوع انجام می گرفته است:
اول پزشکی جسمانی، دوم پزشکی روحانی و آن چه که از اسناد باقیمانده مستفاد می گردد، آن که پزشکی دومی بیش از اولی مورد نظر بوده است، طبیبی که با کلمات مقدس و پاک به پزشکی می پرداخت. ارجمند تر بوده است وبسیار احتمال دارد که در پزشکی جسمانی هم فصلی درباره تداوی روحی وجود داشته باشد.
آن چه که از کتاب دینکرت (سومین کتاب) که قسمتی در باب تداوی است مستفاد می گردد آن که، بر طبق اصول پزشکییونانی استعداد هر بدن بر حسب طبایع اربعه که عبارت از برودت و حرارت و رطوبت و یبوست است مختلف می باشد. در سومین کتاب دینکرت آمده است: «کیفیت احوال خون را مربوط به قوه حیاتی آن می دانستند. اگر خون دارای قوه حیاتی بود طبیب حاذق می توانست داروهای مفید بدهد و بیمار را بهبود بخشد».
4) گیاه درمانی و گیاهان و مواد داروئی و غذائی - در دوران ساسانیان مخصوصاً در جندی شاپور که پزشکیدر آن دوران نسبه درخشان تر از دوران ماقبل بوده، علاوه بر اطلاعات پیشین اطلاعاتی زیادی نیز بدان اضافه گردیده است.
چنین به نظر می رسد که در دوران ساسانیان تحقیقات زیادتری درباره گیاهان به عمل آمده است و از خلال صحائف تاریخ مستفاد می گردد که برای امتحان گیاهان برزویه طبیب که به هندوستان رفته، مطالعات و بررسیهای ذی قیمتی نموده است.
فردوسی در این باره گوید:
پزشک سراینده برزوی بود
به پیری سخن گوی بود
چنان بد که روزی به هنگام بار
بیامد بر نامور شهریار
چنین گفت: «ای شاه دانش پذیر
پژوهنده دانش و یاد گیر»
من امروز در دفتر هندوان
همی بنگریدم به روشن روان
نبشته چنین بد: که در کوه هند
گیاهی است درخشان چو رومی پرند،
که آن را چو گرد آورد رهنمای
بیامیزد و دانش آرد به جای
چو بر مرده بپراکنی بی گمان
سخنگوی گردد هم اندر زمان.
برفتند هر کس که دانا بدند
به کار پزشکی توانا بدند
چو برزوی بنهاد سر سوی کوه
برفتند با او پزشکان گروه
رهر گونه ای سود از آن خشک و تر
همی بر پراکنده بر مرده بر
یکی مرده زنده نگشت از گیا
همانا که سست آمد آن کیمیا
همه که سپردند یک یک به پای
بر از رنجشان هم نیامد به جای
در طاق بستان نقش درختی که شاخه هایش بر ستون پیچیده شده است و برگهای آن شبیه به رنگ کنگر و در بالای آن به گلی بسیار قشنگ ختم می گردد، دیده می شود، به نظر می رسد این گیاه همان گوگرن باشد (پشتهاج پورد اوود).
شادروان پرفسور آرتور کریستنسن(3) دانمارکی در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» متذکر گردیده است: «در طاق بستان نقش درختی دیده می شود که ممکن است همان درخت «ون ای بوده بش، ون یوبیش(4)» که درمان کننده ی هر بیماری از آن عهد به شمار می رفته است باشد».
باز فردوسی در این باره گوید:
پزشک پژوهنده آمد بکوه
بیاورد با خویشتن آن گروه
ز دانائی او را فزون بود مهر
همی زهر به شناخت از پاد زهر
گیاهان کوهی فراوان درود
بیفکند از آن هر چه بیکار بود
از آن پاک تریاق ها برگزید
بیامیخت دارو چنان چون سزید
می گویند در بیماری سخت دختر ملکه چین که پزشکان چینی از درمان آن عاجز ماندند، پزشک ایران خرداد برزین (در دوران خسروپرویز) به چین رفت و تشخیص بیماری ملکه را داد و تندی ضربان قلب وی را از جهت بیماری که داشته برایش کاسنی و آب نار و تره تجویز نمود.
«چنین گفت: با مهتر آن مرد پیر
که چون تو سر افراز مردی دبیر،
اگر در پزشکیت بهره بدی
دگر از در درد شهره بدی
یکی تاج بودی از آن بر سرش
به ویژه که بیمار شد دخترش»
بدو گفت: «این دانشم نیز هست
به ویژه که بیمار شد دخترش»
بدو گفت: «این دانشم نیز هست
چو گوئی بسایم بر اینکار دست»
به نزدیک خاتون شد آنچاره گر
تبه دید بیمار او را جگر
بفرمود تا آب نار آورند
همان تره جویبار آورند
کجا تره کان کاسنی خواندنش
تیش خواست تا مغز نشاندش
بفرمان یزدان چو شد هفت روز
شد آن دخت چون ماه گیتی فروز
تعداد زیادی از گیاهان برای درمان آن دوران بوده که بعضی ها آن را تا هفتاد عدد ذکر کرده اند. هم چنین از نباتات زهردار نیز سخنی به میان آمده است، که مخصوصاً در پزشکی از آن استفادت می کردند.
از داروها و مواد خوراکی که در آن دوران (چه به عنوان دارو و چه به عنوان غذا و غیر آن) مصرف زیاد داشته عبارتند از:
انار و آب آن انقوزه (5)، بادام(6)، باقلای معطر (7) بلسان (بلسان مکی) (8) بنفشه (مقصود گل بنفشه است)، تره (9) (گندنا) ترنج (10) ترنجبین (11)، جو (برای اسبان و چار پایان) (12)، خردل (13)، خرما (14)، خیری (15)، دارچین (16)، زاج (17)، زعفران (18) (این زعفران از قم وبوان بوده است)، زنجبیل (19) ، زیره (20)، زیتون (21)، سیر (22)، شراب (انواع و اقسام)، شکرنی (23) (که کشت آن در خوزستان به عمل می آمده است)، صبر زرد (24)، صندل (25) (صندل و کافور و مشک و عنبر اشهب عموماً در قصر خسرو پرویز سوزانده می شد که هوای قصر را خوشبو گرداند)، عسل (26)، عنبر اشهب (27)، عود (28)، فلفل (29)، کاسنی (30) (هندبا)، کافور (31)، کتیرا (32)، کرچک (33)(که روغن آن مصرف غذایی هم داشته است)، کندر (34)، گردو (35)، گل سرخ (36)، گلاب شاهسپرم (37)، گوگرد (38) (گل گوگرد)، لاجورد (39)، لادن (40)، مرمکی (41) (که برای التیام زخم ها بسیار به کار می رفته است)، مشک (42)، مواد معطر (43)، مورد (44)، موم (45)، نارگیل (46)، نرگس (47)، نمک (48)، نوشادر (49)، نیل (50)، نیلوفر (51) و بسیاری از گیاهان و نباتات و مواد پزشکی دیگر که اگر بخواهیم به ذکر همه ی آن ها مبادرت ورزیم مطلب به درازا کشد.
آن چه از تواریخ مستفاد می گردد آن که در دوران ساسانیان در دانشگاه پزشکی جندی شاپور ضمن مطالعات درباره ی گیاهان نیز تتبعاتی شده، که محتمل است مسافرت برزویه طبیب به هندوستان از طرف خسرو انوشیروان برای پیدا کردن گیاهان پادزهری (52) بوده است.
4) غذا و تغذیه - از نظر اصول پزشکی در باب غذا آن چه که از کتب تواریخ مستفاد می گردد، آن که ترکیب اغذیه شایان توجه بوده است. خوراک می بایستی به اندازه کافی رطوبت و به میزان کافی حرارت (آتش) داشته باشد، تا اولی آثار مضره خشکی و دومی برودت را از بدن دفع کند. به عقیده آنان هوائی که در غذاست، جذب بدن و قسمت خالی غذا با عنصر خاک که در مزاج است اختلاط حاصل می کند.
صحبت بدن را از تغذیه می دانستند، که ترتیب آن صحیح باشد، به شرط نگاه داری اعتدال.
غذای دوران ساسانیان که مصرف می گردیده بر چند نوع بوده است:
اول - خورش شامی که از گوشت گرم و سرد و برنج و برگ معطر و مرغ بریان و قرقاول و امثال آن ها بوده است؛
دوم - خورش خراسانی که گوشت کباب شده یا گوشت پخته شده در دیگ و کره و فشرده نباتات بوده است؛
دوم - خورش خراسانی که گوشت کباب شده یا گوشت پخته شده در دیگ و کره و فشرده نباتات بوده است؛
سوم - خورش رومی که با شیر و شکر و عسل و برنج و کره و شکر ساخته می شده است؛
چهارم - خورش دهقانی که گوشت گوسفند نمک زده و نارسود (گوشتی که در رب انار می خواباندند) و تخم مرغ پخته.
غیر از اینها خوراکی های دیگری بوده که درباره ی بعضی از این خوراکی ها در مورد خسرو پرویز که با تجمل کم نظیری سلطنت می کرد بسیار تعجب آمیز است.
غیر از غذاهای بالا انواع آش ها (شوربا) که با اسفناج و سرکه و مواد چندی می ساختند بسیار متداول بوده است.
5) کشتن حشرات موذیه - باید دانست که در دوران ساسانیان جشنی به نام «جشن هلاکت موجودات مضره» داشته، که در آن جشن مردم حیوانات و حشرات و خزندگان موذیه و مضره را می کشتند.
توجه انوشیروان به علوم و اثر آن بر روی جندی شاپور
باید دانست از موضوعاتی که شایان توجه زیاد است، آن که انوشیروان درباره ی موضوعات علمی و تحقیق در مسائل فلسفی و تکوین جهان و جهان نامتناهی و ابدی و امثال آن بسیار کنجکاو بود، لذا امر داد موبدان جمع گردیده، تا در این باب بحث و فحص گردد و غیر از آن ها عده ای از فلاسفه یونان که به تیسفون پناه برده بودند نیز در این مجلس حضور یابند، این امر می رساند که انوشیروان به آزادی مذهب و عقیده علاقه داشته است. علماء و فلاسفه پناه آورده به ایران از آتن به نام های:دمسقیوس سوری (53)، سنبلیقیوس کیلیائی (54) یولامیوس فروکی (55) پریسکیانوس لیدی (56) هرمیاس فنیقی (57)، دیوجانوس فنیقی (58)، ایسیدوروس غزی (59) مدتی در کشور مانده و به بحث پرداخته اند.
متأسفانه این فلاسفه بر اثر ناملایمات ایران را ترک کردند، منتهی انوشیروان به واسطه علاقه کامل که به آن ها داشت پس از عقد صلح با روم به موجب یکی از مواد شرط کرد، که این دانشمندان را از بازگشت باوطان خود منع نکنند.
دیگر از موضوعاتی که درباره ی فرهنگ دوستی انوشیروان باید دانست آن که امتیاز وی بر سایر پادشاهان ساسانی این بود که درباره ی مسائل مذهبی تعصب و جمود فکری نداشت و نسبت بعقاید مذهبی و فلسفی علاوه بر عدم تعصب آن که مشربی وسیع نشان داده است. وی عیسویان را در بنگاه های عام المنفعه استخدام می کرد. درباره ی وسعت مشرب وی کافی است. بگوییم، پس از تأسیس شهر رومگان فرقه ی یعقوبی را اجازه داد که برای خود جاثلیق (60) انتخاب کنند.
فردوسی در پادشاهی انوشیروان گوید :
میاسای ز آموختن یک زمان
ز دانش میفکن دل اندر گمان
چو گوئی که وام خرد توختم
همه هر چه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار
ندانی چو گوئی که دانا شدم
بهر آرزو بر توانا شدم
چنان دان که نادان ترین کس توئی
چو گفتار دانندگان نشنوی
کسی کو بود پاک یزدان پرست
نیازد به کردار بد هیچ دست
فردوسی درباره دانش طلبی نوشیروان گوید:
«انوشیروان پیوسته با موبدان و دستوران به بحث و فحص می پرداخت و من باب مثال نکاتی چند از آن ها را از شاهنامه اخذ کرده برای روشن شدن نظرات این شاهنشاه ذیلاً می نگاریم:
«یکی گفت: سالار خالیگران
همی نالد از شاه و زمهتران
«که چندان که او خود کند آرزوی
بسازم نهم کاسه بر چار سوی
«نبوید نیار بر آن نیز دست
بلرزد بدو مرد خسرو پرست».
«چنین داد پاسخ: که از پیش خورد
مگر آرزو باز گردد بدرد»
«چو بیمار زارست و ما چون پزشک
ز دارو گریزان و ریزان سرشک»
«یکی گر بدارو نگردد درست
روان از پزشکی نخواهیم شست»
«اسیران رومی که آورده اند
بسی شیر خوار اندرو برده اند»
«به توقیع گفت: آنچه هستند خرد
ز دست اسیران نباید شمرد»
«سوی مادرانشان فرستیم باز
بدل شاد وز خواسته بی نیاز».
نوشتند کز روم صد مایه ور
همی باز خرند خویشان بزر
«دگر گفت: کای شهریار بلند
که هرگز به جانت مبادا گزند»
«جهودان و ترسا ترا دشمنند
دو رویند و با کیش اهریمنند»
«چنین داد پاسخ: که شاه سترک
ابازینهاری نباشد بزرگ»
«چو نیکی نمایند پاداش کن
همان تا شود رنج نیکان کهن»
«تو پاداش این نیکوئی بد کنی
چنان دان که بدبا تن خود کنی»
«مزن ای برادر تو این رأی بد
کزین رأی بد مرترا بد رسد».
مجلسی مشاوره یا کنگره پزشکی
در دوران انوشیروان اطباء و فلاسفه چندی در دربار به خدمت اشتغال داشتند. منجمله جبرائیل طبیب بزرگ یا بهتر بیان داریم حکیم باشی پادشاه (طبیب جندی شاپور) و بیادق طبیب صاحب کتاب «الماکول و المشروب» و سرجیس رأس العینی فیلسوف بزرگ و برزویه حکیم. هر یک از آنان عهده دار قسمتی از شعب علوم بودند. مقام جبرائیل همان رئیس الاطبائی و پزشکی در دربار بود. سرجیس به ترجمه کتب فلسفه و حکمت از یونانی به سریانی می پرداخت و بیادق حکیم به تألیف کتب پزشکیو برزویه طبیب به ترجمه کتب حکمای هندوستان که بیشتر در اخلاق و سیاست مدن بود اشتغال داشتند.وقتی در مباحث فلسفه و پزشکیاختلافی بین آنان و حکماء و فلاسفه و اطباء سایر کشورها پیش می آمد، بامر پادشاه مجلس مشاوره و محاوره در دربار تشکیل می یافت و چنان که معروف است نظرات حکماء دربار متین تر و استوارتر می گردید.
خسرو به سال بیستم سلطنتش امر به تشکیل مجلس مشاوره داد.
این مجلس مشاوره را می توان به نام «کنگره بزرگ علمی و حکمتی» نامید که بنیان گذار آن پادشاه بزرگ ساسانی بود. جبرائیل بیشتر مقام خود را مدیون زن محبوب و سوگلی انوشیروان می دانست. وی مسیحی نسطوری و زن انوشیروان نیز مسیحی بود. جبرائیل برای نازائی وی مورد شور قرار گرفت. جبرائیل با کمک سرجیس رأس العینی نازائی او را معالجه کرد و از او طفلی به دنیا آمد.
ریاست کنگره با جبرئیل درستبذ (درستباد) بود. غیر از وی یوحنای طبیب و پزشکان مذکور در بالا در این کنگره شرکت داشتند. صورت مجلس کنگره پزشکی به صورت کتابی در آمده است (نقل از تاریخ الحکماء قفطی).
در باره مشورت عموماً در ایران باستان بسیار آمده و انجمن ساختن از خواص تمدن ایران است.
درباره انجمن پزشکی یا به اصطلاح امروزی «کنسولتاسیون پزشکی»(61) نیز در ایران باستان ذکر گردیده است.
در شاهنامه آمده است: آنگاه که کاوس به مازندران رفت و در طی ستیز چشم هایش تار شد پزشکان دور هم جمع شدند و از تشخیص عاجز ماندند.
فردوسی گوید:
پزشکان فرزانه گرد آمدند
همه یک به یک داستان ها زدند
ز هر گونه نیرنگ ها ساختند
مرآن درد را باز نشناختند
پی نوشت ها :
1. Gashtagh.
2. Husparm Nesk
3. Professeur Arthur Cristensen.
4. Van - f- yadh besh
5. Asa foetida
6. Amande
7. Feve aromatique
8. Baume de la Meque
9. Poireau
10. (مرکب، مرکبات) Bigarade
11. Manne de Heysarum Alhagi
12. Orge
13. Mutarde
14. Datte
15. Souci des jardins
16. Cannelle
17. Alun
18. Safran
19. Gingembre
20. Cumin des pres
21. Olive
22. Ail cultive
23. Sucre a canne
24. Aloes
25. Santal
26. Miel
27. Ambre
28. Bois d'Aloes
29. Poivre
30. Chicoree
31. Camphre
32. Gomme adragante
33. Ricin (Huile de ...)
34. Encens
35. Noix
36. Rose
37. Eau de Basilic romain
38. Soufre (Fleur de ...)
39. Lazulite (Azur d'outre - mer)
40. Ladanum
41. Myrrhe
42. Muse
43. Matieres odorantes
44. Myrte
45. Cire
46. Noix de coco (cocos nuciferae fructue sen nux)
47. Narcisse a houquets
48. Sel
49. Sel d'Ammoniaque (Muriate d'Ammoniaque)
50. Indigo
51. Nenufar, Nenuphar
52. پادزهر = فادزهر = Antidote
53. Damascios
54. Simplikions
55. Eulamios
56. Periskianos
57. Hermias
58. Diogene
59. Isidoros
60. Catholicos
61. Consulation Medicale
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}