نویسنده: اوتاکر کلیما
مترجم: عیسی شهابی



 

بر اثر پیروزی اسکند کبیر (330تا 323ق.م)، دگرگونی های بزرگی در ایران پدید آمد و هنوز، پس از گذشت قرن های بی شمار، روایات ایرانی از این حادثه ی کشور هخامنشی به عنوان بزرگ ترین فاجعه ای که ایران، در طول تاریخ، به خود دیده است یاد می کند. اسکندر برتری مقام عنصر ایرانی را از بین برد و همش مصروف بر آن بود که به وسیله ی آمیزش افسرانش با طبقه ی نجبای فئودال ایران، که سرانجام به او پیوسته بودند، طبقه ی اشرافی نوینی به وجود آورد. ولی، پس از مرگ ناگهانی او (323ق.م)، ایران سهم سردار زبردست و توانای وی سلوکوس شد و به صورت بخشی از یک امپراطوری بزرگ جدید آسیایی در آمد که مرکزش سوریه بود. عنصر یونانی، بی محابا، تا شهرستان های شرقی این امپراطوری پیش راند. در نواحی بین دجله و سند، شهرهای یونانی به وجود آمد و استعمار یونانی از طرف شمال تا رود جیحون پیش رفت. یونانی زبان طبقه ی حاکمه، ارتش، شهرنشینان و بازرگانان بزرگ شد و هم چنین، سخن رانی ها، سنگ نبشته ها و عبارات روی سکه ها به این زبان بود، نویسندگان پارسی بر این عقیده راسخ اند که، در آن روزگار، کیش زرتشتی در حال بر افتادن بود. بی امانی سخت رایج و شمار فرقه های گوناگون افزون می گشت، چنان که می گویند ایران به 240 شاه زاده نشین کوچک تقسیم شد. مؤلفان تازی این شاهک ها را ملوک الطوایف، یعنی شاهان قبایل می نامند. از زبان سلسله های هخامنشی هیچ به جای نماند؛ ولی، برای زبان یونانی رقیب بزرگی به صورت زبان سامی آرامی پیدا شد که سابقاً هم زبان محاوره ای سراسر آسیای مقدم شده بود. عنصر زرنگ، چابک، بخرد و کارآمد سامی، با استفاده از اوضاع جدید، برای خود، مخصوصاً از لحاظ اقتصادی، وجهه و اعتباری درست کرد؛ زیرا غنی ترین نواحی از لحاظ بازرگانی، صنعت و کشاورزی را که سوریه و بابل بود در تصرف داشت. با وجود این، جانشینان سلوکوس موفق نشدند امپراطوری را همان وسعت نخستین نگه دارند. مقارن سال 250 ق.م، در خاور ایران، دو امپراطوری به وجود آمد که یکی قلمرو و طبقه ی بزرگان ارتشی یونانی و مرکزش باکتریا(1)، و دیگری کشور سکنه ی بومی واقع در پارت بود که به وسیله ی دودمان اشکانیان تأسیس شد. دولت جدید پارتی در ابتدا بین سلوکیدها و یونانی های باکتریایی وضع دشواری داشت؛ ولی، تحولات مناسبات بین المللی بالاخره وضع مساعدی برای این دولت پدید آورد. انقراض دولت باکتریایی و پایان آن بر اثر مهاجرت ملت های آسیای میانه، موانع را از پیش پارتی ها برای حرکت به سوی خاور برداشت. در باختر، رومی ها در رفع دشواری های پارت ها سهیم بودند؛ بدین معنی که با پیروزی های جنگی خود دولت سلوکید را ناتوان و سرانجام مسخر ساختند (64ق م). دولت پارتی در برابر حملات آسیای میانه ایستادگی کرد و تا هنگام انقراض خود (224-227م) حریف خطرناکی برای امپراطوری روم به شمار می رفت.

ابداعات ادبی دوره ی پارت ها

راجع به ابداعات ادبی ایران در دوره ی اشکانیان فقط اطلاعات ناچیزی در دست داریم. حماسه ی پهلوانی وجود داشته که متأسفانه، الان، هیچ چیز که اصالتش مسلم باشد به جای نمانده؛ ولی، این اشعار بر حماسه های ارمنی نیز تأثیر گذاشته است که از آن قطعه ای در یک قسمت سرود واهاگن(2) (صنم کهن ارمنی از دوران بت پرستی که به ایرانی ورثرغن (3) گویند) به جای مانده است. زبان فارسی میانه، مخصوصاً در عصر اشکانیان، زبان ارمنی را متأثر ساخت، چنان که، در زبان ارمنی، هزار و پانصد واژه ی دخیل ایرانی از آن دوران یافت می شود. همان سان که از ادبیات محض(4) چیزی برای ما به جای نمانده از ادبیات اندرزی نیز هیچ به دست نیفتاده است. در دوران نخستین دولت پارت ها، طبقه ی حاکمه که مرکب از یک دسته خانواده های اشرافی بودند، که نسبشان محتملاً به سکاها می رسید، تمام هم خود را مصروف ساختن و سازمان دادن به دولت می داشتند. فرهنگ یونانی نفوذ داشت و پادشاهان ادبیات یونانی را برتری می نهادند. پلوتارک، در زندگی نامه ای که از کراسوس(5) نوشته، صحنه ای از زندگی درباری را حکایت می کند که در آن روح بربریت با پسندیدن فرهنگ یونانی تضادی شگرف دارد؛ هر چند که واسطه ی تبلیغ این فرهنگ تنها یک تراژدی آکنده از تمایلات شیطانی بود که توسط گروه کم مایه ای از کمدین های یونانی بازی می شد. پادشاه ارود، به هنگام شکست کراسوس، در دربار پادشاه ارمنستان اقامت داشت. قضا را، در همان هنگام، یک گروه هنرپیشگان یونانی نمایشنامه ی بکشای اثر اوریپد(6) را بازی می کرد. همین که ورود قاصدها را خبر دادند که سر کراسوس را به نشانه ی پیروزی از میدان جنگ حران آورده بودند، هنر پیشه ای به نام یاسون(7) سر رومی مقتول را به جمعیت نشان داده، همراه با هلهله ی تمامی حضار، اشعاری را بر خواند که زنان در حال مستی و خشم هنگام پاره پاره کردن بدن پانتئوس خوانده بودند. بنا به گفته ی پلوتارک، میزان ارود، یعنی ارتاوازد(8) ارمنی اشکانی، خود، تراژدی های یونانی می نگاشت. لکن، روزگار بر افتادن دولت ها، ترک تازی ها و جنگ های پی در پی، برای آفرینش های ادبی چندان مساعد نبود. پادشاهان و نجیب زادگان به شکار، بازی، مسابقه، امور اداری و قضایی اشتغال می ورزیدند. کارمندان و پیشکاران آنان، اکثراً، کاتبان آرامی الاصل، و در ساختن و پرداختن سبک اسناد و نوشته ها مطلق العنان بودند. راجع به روحانیان تقریباً هیچ نمی دانیم. گویا، در نیمه ی دوم دوره ی اشکانیان کوشش هایی برای تدوین قطعات باقی مانده از نوشته های مقدس مزدیسنا به عمل آمده باشد؛ ولی، از ادبیات دینی مزدیسنا در دوره ی اشکانیان هیچ به جای نمانده است. از کتیبه های رسمی شاهی تنها چند کتبیه ی یونانی موجود است. نهضت ملی مذهبی، که از سال پنجاه میلادی به بعد پدید آمد، می تواند گواهی بر عوض شدن تدریجی خط یونانی روی سکه ها و گزارش های متداول درباره ی شاه بلاش باشد که دستور جمع آوری قطعات پراکنده ی اوستا را داد. متأسفانه، این اطلاعات بسیار ناقص است و مدارک منقضی برای تأیید آن در دست نیست. بدتر از همه این که، جانشینان اشکانیان، یعنی ساسانیان، آن چه را ممکن بود حاکی از مطالبی به سود پارت ها باشد، عمداً و مغرضانه، نابود ساختند و به تحقیر آن همت گماشتند. بعید نیست که پاره ای از آن چه ما امروز به ساسانیان نسبت می دهیم، پیش از آنان، به وسیله ی اشکانیان پارتی انجام شده باشد.

کهن ترین آثار زبان فارسی میانه

این آثار، که حتی در سده ی پنجم ق.م هم وجود داشته، عبارت است از واژه های پارسی، که در زبان آرامی وارد شده و در پاپیروس های یهودی که در الفانتین کشف شده به چشم می خورد، و نیز نام های خاص ایرانی و چند اسم عام در متون کتیبه ها و پاپیروس های آرامی و اسفار متأخر کتاب مقدس، و نیز کلماتی در آثار نویسندگان یونانی (در مورد اخیر غالباً به شکلی کاملاً تغییر یافته). افزایش عناصر آرامی در ایران، در دوران پس از مرگ اسکندر کبیر، سرانجام، منجر به پیدایش الفبایی برای فارسی میانه بر اساس الفبای بدون حروف صدادار سامی غربی گشت. بین پیدایش الفبایی برای فارسی میانه بر اساس الفبای بدون حروف صدادار سامی غربی گشت. بین خط سامی و خط فارسی میانه، که سابقاً پهلوی کلدانی(9) نامیده می شد و امروزه پهلویک خوانده می شود، اختلاف زیادی وجود ندارد. کهن ترین اسنادی که به این خط پارتی نوشته شده قطعاتی از اسنادی است که در سرزمین هایی که روزگاری قلمرو پارت ها بوده کشف شده است و، در زمان حاضر، به وسیله ی پژوهندگان شوروی منتشر می شود. این اسناد ظاهراً متعلق به سده سوم ق م است. پس از آن ها، سند دیگری است که با الفبای اشکانی نیز نوشته شده و عبارت از قرارداد خریدی است که در سال 1909، در آورامان(10)، در کوهستان زاگرس، در کردستان به دست آمده و تقریباً متعلق به سال 87ق م است. اصل این قرارداد، که روی پوست آهو نوشته شده، به زبان یونانی است. در پشت آن، ترجمه اش به زبان فارسی میانه به چشم می خورد که بعداً صورت گرفته؛ ولی، متأسفانه، قابل خواندن نیست. سند دیگری از آورومان فقط به زبان یونانی است و سند سوم (متعلق به سال سیصد یا چهار صد به تاریخ سلوکیدها، دوازده سال پیش یا نود سال بعد از میلاد) فقط به زبان فارسی میانه است. به عقیده ی روستوتسف، این سند به سال 53 م نوشته شده(11) و عبارت از نوشته ای است با سبک خیلی خشک که اعلام می دارد که پتسبک(12) نامی، پسر تیرین (13) به آویل (14) نامی، پسر بشنین(15)، نصف یک تاکستان را به 65 درهم فروخته است. پنج شاهد نام برده شده اند که اسامی شان محتملاً همه ایرانی است. از همه گذشته، همان طرز نگارش این سند خصایص شاخص متون فارسی میانه را، که در آمیختگی با لغات سامی است، به خوبی نشان می دهد. این در آمیختگی تنها شامل اصلاحات قضایی و اقتصادی (مزبن(16= فروشنده، زبن (17) = خریدار، شهد(18)= شاهد) نیست، بلکه شامل اسامی ذات و اصطلاحات عادی (کرم (19= تاکستان، بری (20) = پسر) نیز هست. این خصیصه ی شگفت آور نگارش فارسی میانه، یعنی در آمیختگی اصطلاحات فارسی و سامی، نه تنها در اسناد آورومان، بلکه بر روی سکه ها نیز به چشم می خورد. به جای کلمه ی ایرانی شاه، لغت آرامی ملک(21) (ملکا)؛ به جای زن، نیشه(22)؛ به جای پیت (یا پیتر (23) به معنای پدر)، ابو(24) و یا حتی بیتر (25) با پسوند «تر» (26) که ایرانی است نوشته می شود. برای نوشتن عادی ترین مفاهیم زندگی روزمره حتی در مورد ضمایر و حروف اضافه نیز لغات سامی به کار می رود. از آن پس تا زمان استیلای تازیان، این طرز عجیب نگارش را در کلیه ی نوشته های ایرانی از هر نوع و حتی در متن های فارسی میانه ای که در دوران فارسی دری انشا شده می بینیم. نوشته های مانوی، که قطعاتی از آن در آسیای مرکزی به دست افتاده، از این لحاظ استثناء است. از بدو شروع مطالعات ایرانی شناسی در اروپا، ماهیت واقعی این طرز نگارش و زبانی که به این روش نوشته شده در پرده ی ابهام بود. محققان متقدم بر این عقیده بودند که زبان فارسی میانه ی نه تنها از لحاظ کتابت، بلکه از لحاظ فُن شناسی(27) هم یک زبان مخلوط بوده؛ بدین معنی که واژه های سامی با همان تلفظ اصلی خود نیز گفته می شد؛ ولی، این نظر بر اثر پژوهش های نولده که، زاله من، بارتولومه و متخصصان متأخر یعنی هرتسفلد و نوبرگ رد شد. این دانشمندان، به طور متقن، ثابت کردند که این در آمیختگی تنها در مورد نگارش پدید آمده و زبان، از لحاظ دستگاه صوتی، یک زبان خالص ایران بوده است و که نگارش آن کاملاً به طور مصنوعی بر اثر پذیرش عناصر سامی، که منحصراً به صورت اندیشه نگاری(28) (هزوارش) از آن استفاده شده، بدین صورت در آمده است؛ مثلاً لحما(29) می نوشتند و آن را نگن (30) یانان تلفظ می کردند. ولی از آن جا که کلمات سامی، به مفهومی که درباره ی خطوط سامری و چینی صادق است، اندیشه نگاری نیست؛ بلکه با الفبایی که فقط شامل حروف بی صدا است نوشته می شود، یونکر برای آن ها واژه ی هتروگرام(31) را وضع کرده است که خیلی مناسب است و کلمات ایرانی که به زبان فارسی میانه نوشته می شود اته ئوگرام(32) ایرانی «سگ» است و سرانجام، در متون، هر دو نوع خط را به کار می بردند. ما اینک با مسئله ی پیچیده ای روبه رو هستیم که این طرز خاص نوشتن اصولاً چگونه به وجود آمده است.
به نظر من، پاسخ طبیعی این پرسش آن است که دبیران(33)، که در زمینه ی ادب و فرهنگ قدرت نامحدود داشتند، آرامی الاصل بودند و بر هر دو زبان آرامی و فارسی تسلط داشتند و دیگر طبقات ملت در تدوین نوشته ها و اسناد کاملاً ناگزیر از تأسی به آنان بودند. این دبیران کوشا بودند که با ایجاد رسم الخط و املایی که برای هر کسی به آسانی قابل درک نباشد وضع ممتاز خود را محفوظ دارند. البته، به مرور زمان، ایرانی ها در صف دبیران و سردفتران رخنه کردند و حتی سرانجام، کاملاً در این مقام حکم فرمایی مطلق یافتند؛ ولی، با وجود این، چاره ای جز حفظ این قواعد نگارش املا نداشتند؛ زیرا، در غیر این صورت، تمامی بایگانی شاهی و هم چنین کلیه ی یادداشت ها و نوشته ها و قراردادها و جز آن لایقراء و بدون استفاده می شد. بدین ترتیب، بعدها هم اصلاح این شیوه ی نگارش برای ایرانیان میسر نبود.

گویش های ایرانی میانه

برای گویش های فارسی میانه معمولاً عنوان جامع پهلوانی را به کار می بردند. این اسم از واژه ی «پهلو(34)» (پارت) مشتق شده است و حقاً؛ می بایست به گویشی اطلاق شود که ما آن را، به حق، به پارتی ها نسبت می دهیم. مقصود از این زبان ترجمه های کتیبه های ساسانی، که به پهلویک نوشته شده، و زبان قطعات مانوی، که در تورفان به دست آمده، و به اصطلاح، گویش شمال خاوری نام دارد می باشد. نام پهلوی را برای زبان کتاب های مزدیسنا و برای کلیه ی آثار فارسی میانه، که نگارش آن مخلوطی از هتروگرام ها و اته ئوگرام ها است، به کار می بردند. حتی، ابن مقفع پهلوی را زبان شمال غربی می نامد؛ زیرا، بی شک، معنای اولیه این کلمه بر وی آشکار بوده و می دانسته که سرزمین اصلی مادها سرانجام هسته ی مرکزی دولت اشکانی را تشکیل داده بود؛ برخلاف فارس در جنوب غربی که مهد ساسانیان بود. از این رو، ارجح آن است که، آن جا که صرفاً جنبه ی علمی مورد نظر است، از به کار بردن کلمه ی پهلوی خودداری کرده هر دو گویش را به نام خاص آن خواند؛ مثلاً فارسی میانه (در مورد کتاب ها) و گویش اشکانی (در مورد کتیبه ها) و گویش شمال خاوری برای متن های تورفان که با ترجمه های اشکانی کتیبه های ساسانی اته ئوگرام مشترکی دارد و جز آن ها. برای گویش اخیرالذکر نام پارتی (پرتوی) نیز به کار می رود. متخصصان معاصر ایران اخیراً نام پهلوی را برای مرحله ی قبلی چند گویش امروزی فارسی غربی استعمال می کنند. اصطلاح فهلویات برای اشعار محلی تازگی ندارد.

سنگ نبشته های دوران اشکانی

چند سنگ نبشته از دوران اشکانی در ایران به جای مانده است. محتوای سنگ نبشته های سرپل هنوز معلوم نیست. اردوان پنجم، آخرین پادشاه پارتی، برای قبر والی خود در شوش دستور تهیه ی سنگی داد که بر آن خطوطی منقوش بود (215م). کتیبه های دیگری نیز از بازپسین سال های دوران اشکانیان در نزدیکی بیرجند، در شرق ایران، کشف شده است. دو کتیبه ی مهم در معبد زئوس(35) در دورا به دست آمده؛ ولی، بزرگ ترین پیروزی کاوش گران کشف سفالینه هایی در نزدیکی نسا(36)، پایتخت قدیم اشکانیان، به فاصله ی کمی از عشق آباد در ترکمنستان است. این موفقیت مدیون کاوش های یک هیئت علمی شوروی است و قسمت اعظم آن چه به دست آمده در دست کارشناسان شوروی است. تا آن جا که معلوم است، این ها عمدتاً اسنادی مربوط به تحویل شراب، و تاریخ آنها میان سال های 100 و 29ق م است. محتمل است که متن های مکشوف در نسا به خط پارتی آمیخته با هتروگرام نگارش یافته باشد. پادشاهان اشکانی کتیبه های خود را به زبان یونانی نیز می نوشتند. مهم ترین کتیبه به این زبان به فرمان گودرز (تقریباً به سال 46-50م) به منظور بزرگ داشت پیروزی بر مهراداد در بیستون نقش شده و در کنار آن تصویر سواری با نیزه دیده می شود که الهه ی بال دار پیروزی بر جلوه ی آن می افزاید.(37)

سکه های پیش از دوره ی ساسانی

زبان پهلویک پارتی در سکه های ایران شرقی نیز به کار رفته بود. این سکه ها به پادشاهان سکایی نسبت داده می شود و مربوط به نیمه ی دوم سده ی دوم ق.م است. سکه های پارتی دارای خط یونانی است و فقط از زمان سلطنت مهرداد چهارم (12-9ق.م) به بعد، نام پادشاهان پارتی به خط پهلوی نیز در کنار خطوط یونانی روی سکه ها دیده می شود و برای نخستین بار، یوستی توجه دانشمندان را به این موضوع جلب کرد. بر اثر پیدا شدن سکه های مربوط به نیمه ی دوم سده ی چهارم ق.م، معلوم شد که در مورد مسکوکات، در درجه ی اول، زبان آرامی به کار می رفته. لوی توانست خطوط روی این سکه را بخواند. بر روی یک سکه، که در کیلیکیه ضرب شده، نام مزدی(38) خوانده می شود و مراد از آن محتملاً شهربان و سردار آخرین شاهان هخامنشی و اسکندر کبیر، مازایوس(39) است. خطوط سکه حاکی از آن است که وی بر سرزمین های این سوی فرات و کیلیکیه فرمان روایی داشته. همه ی خطوط، به استثنای نام او، آرامی خالص است. در سکه های پارتی عناوین پادشاه فقط به لفظ سامی ملکا(40) (=شاه)، ملکین ملکا(41) (= شاهنشاه)، ملکاربا(42) (= پادشاه بزرگ) نوشته شده است. از همین خط آرامی که خط پهلویک از آن اقتباس شده، در جنوب غربی ایران، خطی برای فارسی میانه درست شد که به نام پارسیک معروف است. قدیمی ترین صورت این خط از خط پهلویک هم زودتر وجود داشته. قدمت سکه های «فراتر کاها»(43) یعنی شاه زادگان را (که محتملاً از لحاظ دینی نیز شاغل مقام های بلندی بوده اند) در فارس، تا نیمه ی اول سده ی سوم ق م می دانند. نخستین سکه هایی از این نوع که به دست افتاده متعلق به بگداته(44)، اولین فرمان روای سلسله ی فراتر کاهای استخر، نزدیک تخت جمشید، است. این دو الفبا که نام برده شد هر چه رو به تکامل می رفت اختلاف بیش تری با یکدیگر پیدا می کرد و صورت های کاملاً متفاوت آن ها، سرانجام، در کتیبه های ساسانی به چشم می خورد. در نوشته های سکه های اشکانی فقط نام های خاص، ایرانی و همه چیز دیگر سامی است. تلفظ فارسی میانه ی ایزدان زرتشتی روی سکه های پادشاهان کوشان (در مرز هندوستان، ایران و آسیای مرکزی) دیده می شود. عنوان این پادشاهان، که رئوننو رئو (45) و سابقاً شاهیانو شاه خوانده می شده، امروز از روی عبارت سئونانو سئو(46)، که در زبان سکایی ختن به معنای امیر امیران است، توجیه می شود. خطوط این سکه ها با الفبای مختصر تغییر یافته ی یونانی نوشته شده است.

پی نوشت ها :

1. نام قدیمی سرزمین میان رشته کوه های هندوکش و آمودریا، که مراکز آن باکترا (بلخ کنونی) بود. مأخوذ از دایره المعارف فارس.
2. Vahagne
3. Vrthraghna
4. این اصطلاح و اصطلاح «ادبیات علمی» که پس از این آمده از «سخن سنجی» مرحوم دکتر صورت گر برگرفته شد.
5. Marcus Licinius Crassus از کنسول های به نام رومی که شورش بردگان را خوابانید، در 5 ژوئن 53ق م. مغلوب پارت ها شد و به قتل رسید. مأخوذ از دایره المعارف بروکهاوس.
6. Euripides یکی از سه تراژدی نویس به نام آتن (480-407ق م). تأثیر نوشته هایش از عهد باستان گذشته و نویسندگان زیادی من جمله راسین و شیلر نیز از آن الهام گرفته اند. موضوع نمایشنامه ی Bakchai مرگ pentheus تب است که چون از اجرای مراسم مخصوص Dionysons (رب النوع شراب که نام دیگرش Bakchos است و رومی ها او را Lieber می نامیدند) سر باز زد، مخالفان وی، من جمله مادر خودش Agaue، به وی حمله کرده او را از هم دریدند. به تراژدی منظوم در سال های 408-407ق م تألیف شده و نخستین بار، به سال 405ق م، در آتن نمایش داده شده است. به سال 1966 W. H. Auden و H. W. Henze از آن اپرایی به نام Die Bassariden ساخته اند. مأخوذ، من جمله از Kleines Lexicon der Antike
7. Jason
8. Artavazd
9. Chaldaeopahlavi
10. Awroman
11. Miltliranisch، تألیف هنینگ، ص 29.
12. Pataspak
13. Tirin
14. Avil
15. Basnin
16. MZBN
17. ZBN
18. SHD
19. KRM
20. BRY
21.( MLK '(malka
22.( NYSH (nisseh
23.[ Pit[ar
24.( BW (abu
25. Bitar
26. tar
27. Phonetics
28. Ideogramm
29.( LHM, (lahma
30. naghn
31. Heterogramm دگرنویسی.
32. Eteogramm همان نویسی.
33. dipiran
34. Pahlav
35. Zeue-Megistos
36. Nisa
37. راجع به کتیبه های اشکانی مکشوف در ده ساله ی اخیر (با توجه به تاریخ انتشار متن انگلیسی که 1968 است. مترجم) به کتاب Mitteliranisch تألیف هنینگ. (این مقاله فقط در متن انگلیسی آمده است. مترجم).
38. Mazdi
39. Mazaios
40. malka
41. malkin malka
42. malka rabba
43. Frataraka
44. Bagadata
45. raonano rao
46. ssaunanu ssau

منبع : ریپکا، یان، با همکاری اوتاکار کلیما؛ (1354)، تاریخ ادبیات ایران( از دوران باستان تا قاجاریه)، عیسی شهابی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم: زمستان 1385.