نویسنده: اوتاکر کلیما
مترجم: عیسی شهابی



 

آثار ادبی تاریخی

بی گمان، بهترین اثر ادبی غیر دینی داستان تاریخی کارنامه ی اردشیر بابکان (کارنامک ارتاخشر پاپکان) است. این اثر حوالی سال ششصد میلادی نگارش یافته و از بنیان گذار قهرمان خاندان سلطنتی تجلیل می کند. لازم به تذکر است که، در این کتاب، موضوع های تاریخی با بسیاری از افسانه های ملی در آمیخته و حتی قصه ی نبرد با اژدها نیز در آن ذکر شده است؛ اژدهایی که به دست شاهک دلیر به همان نحوی کشته شد که، در گذشته، دانیال پیامبر اژدهای بابل را کشت. اردشیر پسر شبانی به نام ساسان بود و شجره ی نسبت خود را به داراشاه، بازپسین شهریار ایرانی، و پسر دارا می رساند و در خدمت شاه زاده پاپک، یکی از فرمان روایان محلی دوران اشکانی در فارس، روزگار می گذرانید. روزی، پاپک، بر اثر خوابی که دیده بود، توجهش به چوپانش جلب شد و، پس از آن که به اصل و نسب وی آگاهی یافت، دخترش را به زنی بدو داد و پسر آن دو را به فرزندی پذیرفت. به اردشیر همه ی فنون سوارکاری و هنرهای جنگی در جوانی آموخته شد. آن گاه، اردوان، بازپسین پادشاه اشکانی، که به او حسد می ورزید، او را در دربار خویش نگه داشت. شاه و خانواده اش رفتار ناشایستی با او می کردند و پستش می داشتند. روزی، هنگام شکار گورخر، اردشیر با پسر متفرعن اردوان نزاعش افتاد؛ زیرا، این، به دروغ زنی، حیوانی را از آن خود می دانست که اردشیر، هنرمندانه، با یک تیر کشته بود. پدر حق را به پسر خود داد و اردشیر را برای تنبیه به خدمت در ستورگاه گماشت و از شرکت در شکار بازش داشت. ولی، یک کنیز فرزانه، که در کتاب دیگری نامش را ارتدخت آورده اند، مهر جوانک را به دل گرفته بود و پیش گویی ستاره شناس شاه را بر او فاش کرد که آن کس که در این روزها دربار شاهی را ترک گوید کشور ایران را به زیر فرمان خویش خواهد آورد. دخترک سپس نفایس بسیاری از گنجینه ی شاهی برداشته همراه با اردشیر به فارس گریخت و اردوان بیهوده از پی آنان تاخت. اردشیر سپاهی فراهم آورده بر حکم رانان هم سایه چیره شد. اردوان را در یک نبرد نهایی کشت و امپراطوری نوینی، که شاهنشاهی ساسانیان باشد؛ بنیاد نهاد. این مضمون، بدین صورت، خیلی کهنه است. افسانه ی یونانی گرگور لوزاوریچ(1) قدیس، حواری ارمنی ها، که به قلم آگاتانگلوس(2) نگارش یافته، حاوی نکات اصلی این داستان راجع به نخستین پیش رفت های کار اردشیر است. البته، در روزگاران بعد، شاخ و برگ های بیش تری به داستان اردشیر افزوده شد. طبری می نویسد اردشیر پسر پاپک است که پدرش اتوربان آتشکده ای در استخر و مادرش، همسر او، رامبهیشت(3) بوده اند. آگاتیاس، تاریخ نویس بیزانسی، حکایت می کند که پاپک کفش دوزی بود که آینده را از ستارگان پیش بینی می کرد. وی دریافت که سرباز ساده ای به نام ساسان، که بر حسب اتفاق به خانه اش آمده بود، پدر فرمان روای آینده ی ایران است و، از این رو، زنش را با او هم بستر ساخت و اردشیر از او بزاد. این روایت، محتملاً، از محافل ایرانیان مسیحی برخاسته، در بخش دوم داستان، زادن و جوانی شاهپور، پسر اردشیر، و اهرمزد، نوه ی وی، که پس از یکدیگر فرمان روایی یافتند، بیان می شود. زبان داستان ساده و سبک آن شورانگیز است.
در دوران ساسانیان، ادبیات تاریخی بسیار مطلوب بود. روی دادهای تاریخی که به خاندان سلطنتی و سرنوشت آن ارتباط داشت، همراه با ملحقات رمانتیک و افسانه ای، ضمن داستان هایی که پایانی اندوهناک داشت بیان می شد؛ چنان که، گفتنی، سرنوشت غم انگیز این سلسله پیشاپیش معلوم بود؛ مانند مزدک نامک و وهرام چوبین نامک. اثر اخیر داستان غاصب معروف سده ی ششم را بیان می کند که نخست سپاه ایران را از یک پیروزی به پیروزی دیگر رهبری کرد و، بعد که اهرمزد چهارم به وی توهین کرد، علم طغیان برافراشت و چندگاهی بر تاج و تخت ایران دست یافت تا آن که خسروپرویز به یاری بیزانسی ها بر او چیره گشت. وی به سوی ترکان گریخت و نزد آنان کشته شد. متن های اصلی این دو کتاب برای ما به جای نمانده؛ ولی، این متن ها به تازی برگردانده شده و ما به وسیله ی وقایع نگاری های تازی و حماسه های فردوسی بر مضمون آن ها آگاهی یافته ایم.

کتاب های آموزنده در آیین کشورداری

نیاز به ضوابطی در زمینه ی کشورداری و سیاست دولت مسبب پیدایش یک نوع ادبی خاص مورد علاقه گردید که در کتاب های آموزنده ای مورد گفت و گو قرار می گرفت و شامل آگاهی هایی راجع به دولت و سنن آن، تاریخ، سیاست و سازمان بود و غالباً موضوع های گوناگون در آن به هم می آمیخت. بسیاری از کتاب هایی که ما، امروز، متأسفانه، جز عناوین آنها در که فهارس و دایره المعارف های تازی آمده چیزی در دست نداریم، از این دسته است. ابن مقفع، که پیش از این از او نام بردیم، آیین نامک را به تازی برگرداند. کتاب دیگری را نیز به نام تاج نامک ترجمه کرد که حاوی رساله هایی راجع به اسناد سلطنتی، آیین نامه ها، مقررات و فرمان هاست. مترجم، در گزینش چنین کتاب هایی، محتملاً، احساسات میهن پرستی و غرور ملی را با نیازمندی های ولی نعمت هی تازی خود تلفیق می کرد؛ زیرا، اینان برای فرمان فرمایی بر ایران آشنایی با روش کار و رسوم رژیم های بومی گذشته ی آن را ضروری می شمردند تا آن چه را مناسب باشد از آن برگیرند. گاه نامک فهرستی از صاحب منصبان عالی رتبه ی دولتی بود و در حدود ششصد منصب در آن ذکر شده بود. یک نوشته ی کوچک جالب با مندرجات سیاسی، دینی و اخلاقی که، گذشته از آن، شامل جزئیات تاریخی و فرهنگی پرارزشی هم هست نامه ی آتوربان تنسربه گشنسپ، پادشاه طبرستان است. بنا بر روایت کهن، تنسر یک معلم قانون در زمان اردشیر اول بود که به تجدید و احیای کیش زرتشتی اهتمام داشت. رساله ای که به او نسبت داده می شود فقط به صورت فارسی دری، که از ترجمه ی تازی ابن مقفع به عمل آمده، به دست افتاده است. چارچوب آن عبارت از اندرزهایی است که حکیم به فرمان روا می دهد، زیرا، گشنسپ بر سر دو راهی تصمیم است که آیا به فرمان فرمای نوین ایران تمکین کند یا نه. کریستنسن با قاطعیت ثابت می کند که این نامه بعد از 556، یعنی در دوران خسرو اول، نگارش یافته؛ زیرا، پاره ای از مقرراتی که مؤلف ذکر کرده در زمان اردشیر هنوز وجود نداشته است. حدود کشور، بدان گونه که در نامه آمده است، بیش تر حاکی از گسترش قلمرو آن پس از بر افتادن هیاطله است و نبودن نام یمن در شمار کشورهای تابع ایران دال بر آن است که این نامه پیش از سال 570 نوشته شده. مکتوب پارهای نکات مربوط به تکالیف دینی و سیاسی، روش رفتار با مرتدان، مقررات مربوط به توارث تاج و تخت، مناسبات بین شاه و شاهان و شاهکان طراز اول و جز آن ها را تشریح می کند. نوشته ی دیگری به نام اردشیر نگارش یافته که به صورت وصیت نامه بوده است. روشن نیست که کتاب از دست رفته ی پیشینکان نامک (کتاب نیاکان یا کتاب درباره ی نیاکان) را در ردیف کدام دسته از کتاب ها باید قرار داد. آیا کتابی سیاسی و، در عین حال، متضمن مطالبی برای تقویت روح ایمان بوده و یا نگارنده به ذکر روی دادهای تاریخی پرداخته آن را با امثال و حکایات آکنده است. کتاب سیاست نامه ی نظام الملک، وزیر سلجوقی، (مربوط به سده ی یازدهم) قسمتی از کتاب پیشینیکان را نقل می کند که چگونه پادشاهان ایران، هنگامی که به مظالم می نشستند، بر مسندی بلند قرار می گرفتند تا همه ی متظلمان را زیر نظر داشته باشند؛ از آن رو که غالباً اتفاق می افتاد که، هنگامی که آنان در تالاری از کاخ می نشستند که از دیگر تالارها به وسیله ی دیوار و پرده جدا بوده، درباریان فرومایه و فاسد، در تالار پیشین، راه ملتمسان را بسته به آنان اجازه ی رفتن به حضور شاه را نمی دادند. کتاب خسرو کواتان اوریتاکی(4) (خسر پسر قباد و یک ریدک) متضمن داستانی از محافل درباری است: جوانکی که در علوم، دین، موسیقی، بازی ها، سوارکاری و ادبیات آموزش کافی دیده از شاه شاهان تقاضا می کند که از او آزمایشی به عمل آورند. آزمایش را بسیار عالی می گذراند و، پس از یک ماجرای دل انگیز که طی آن دو شیر را به نخجیر می گیرد، حکم ران استان می شود. چنان که آشکار است، در ادبیات فارسی میانه، با دل بستگی خاصی نمونه هایی از شهسواران تمام عیار توصیف می شوند که، تا بازپسین دم، به فرمان روای خود وفادار می مانند (مانند زریر(5) و پسرش بستور(6)) و، در عین حال در تعلیمات شهسواری و هنرهای درباری کارآزموده می شوند و، چون اردشیر، به واسطه ی صراحت لهجه و همت بلند بر همگنان پیشی می گیرند و، مانند ریدک خسرو، قابل اعتمادند.
دو کتاب کوچک که اهمیت نسبتاً کم تری دارد عبارت است از شهرستان های ایران و اودیها اوسهیکی های سکستان(7) (نوادر و عجایب سیستان). اولی شامل فهرستی از شهرستان های ایران (جمعاً 110 شهر) و بینان گذاران آنهاست. به وسیله ی این کتاب، آگاه می شویم که بیش تر شهرها به دست شاهان ساسانی بنا شده است. آخرین شهر، یعنی بغداد، به دستور خلیفه ی دوم سلسله ی عباسی، ابوغفار منصور، بنا گشت. در کتاب عجایب سیستان، اشاراتی که به دوران افسانه های ایرانی و اوایل ظهور کیش زرتشتی می شود شایان توجه است. در این کتاب، از رود هیلمند، که در اوستا از آن تجلیل شده، از دریاچه ی فرزدن(8) و دریاچه ی هامون، که در این جا کیانسیه(9) نامیده می شود و نطفه ی زرتشت را در بر دارد که فروشی(10) از آن پاس داری می کند(11) و هم چنین، از کوه اشدشتر(12) و، خلاصه، از مجد و عظمت میهن جانشینان آینده ی مقام پیامبری زرتشت سخن می رود. درباره ی این جانشینان پیامبر، در اخبار معتبر، چنین آمده که، هر هزار سال یک بار، یکی از آنان به دنیا می آید و بازپسین تن این رستگاری دهندگان سوشیانت(13) است که، در عین حال، داور روز رستاخیز نیز هست.

نوشته های قضایی، پاپیروس ها

کتاب قوانین اجتماعی از مقررات گوناگون اجتماعی و حقوق و وظایف بحث می کند. این نام را، سابقاً، وست بر این کتاب نهاده است. از این اثر فقط قطعاتی به جای مانده و قدمت آن، محققاً به دوره ی ساسانی می رسد. قطعات آن در سال 1901 در بمبئی منتشر گشت و معلوم شد که کتاب حقوق ساسانیان به نام ماتیکان هزار داتستان (14) (کتاب هزار رأی قضایی) است. در اروپا، بارتلومه کتاب را بررسی و به روشن شدن مندرجاتش بسیار کمک کرد. شاهد دیگری بر وجود کتاب های قضایی در دوران ساسانیان تحریر مشابهی به سریانی از قوانین حقوق است که به وسیله ی اسقف اعظم، یشوع بخت(15)، برای استفاده ی مسیحیان تدوین شده است. این کتاب حاوی اطلاعات جالبی درباره ی اوضاع اجتماعی و اقتصادی، درباره ی روابط حقوقی متقابل همسران، درباره ی بردگان و جز آنهاست. داوری های آموزنده ی شخصیت های قضائی در زمینه ی حقوق خانوادگی بسیار پر ارزش است. هر چند در آن زمان تعدد همسران جایز بود، عملاً یکتا همسری مرسوم بود. مرد مستمند خواست های نداشت که بتواند زنی برای خود بخرد. زن و برده (انشهریک)(16) جزء اموال شمرده می شدند. چنان چه در خانواده ای چندین زن زندگی می کردند، یکی از آنان کدبانوی خانه و دارای امتیازاتی بود. در ایران باستان، زناشوئی پدر با دختر، پسر با مادر و برادر با خواهر مجاز بود و حتی از لحاظ دینی، به عنوان عملی مستحب، توصیه می شد. شوهر - مخصوصاً بعدها - می توانست همسرش را شریک دارایی خود سازد؛ ولی، این حق را نیز داشت که او را رها کند و یا به مرد دیگری واگذارد. درباره ی فرآورده های کشاورزی و معاملاتی که روی اموال غیر منقول و بردگان انجام می شد نیز اطلاعاتی به دست می آوریم. مالک زمین را برای بهره برداری به برده اش واگذار می کرد که آن را برای خود و مخدومش کشت می کرد. برده به زمین وابسته بود و مالک می توانست وی را با آن بفروشد و یا ببخشد. احکام دیگری که ذکر شده درباره ی وضع دارایی زنان، درآمدهای آنان، بهره ی حاصل از شرکت ها، رهن و وثیقه، مواظبت و نگه داری کودکان، مناسبات بین شریکان و سهم داران، ارث، سوگندها و جز آنهاست. ادای تعارفات نیز لازمه ی زندگی اجتماعی بود و نامه هایی که به بزرگان نوشته می شد با عبارات تهنیت آمیز آغاز می گشت و پایان می یافت. فهرستی از این گونه عبارات تحت عنوان «اپر ادونک نامک نی پیشینیه»(17) (در آیین نامه نگاری) به دست افتاده است. هم چنین، نمونه ی یک قباله ی معمولی زناشویی را (به صورت رونوشتی از سال 1278) در دست داریم. قباله با تاریخ نگارش آن آغاز می شود. در آن، روش رفتار متقابل با طرفین تصریح و قیمت خرید عروس سه هزار درهم نقره تعیین می گردد. بقیه ی پاپیروس ها، که در فیوم(18)، در مصر، به دست آمده، غالباً حاوی اطلاعات مبهمی است که تقریباً همگی مربوط به زندگانی خصوصی افراد است. از روی قطعاتی که نسبتاً سالم مانده، احتمال داده می شود که این نوشته ها مکاتبات بین کارمندان مقامات اشغالی است که ایران مقارن سال 617 تا 629 بر مصر تحمیل کرده بود.
فی المثل، در یک قطعه، مطالبی راجع به شراب و دیگر مواد غذایی برای چند روز از ماه ذکر شده است. قطعه دیگری محتملاً محتوی خبری مبنی بر آن است که صاحب منصبی به نقطه ای دوردست مسافرت کرده؛ از این رو، نمی توانسته از کسی پذیرایی کند. موضوع قطعه دیگری سفارش و تحویل شراب و غیره است.
بیش تر این قطعات ترجمه پذیر نیست؛ زیرا، عبارت از چند سطر و گاهی فقط چند کلمه بوده در کنار آنها فاصله های زیادی نانوشته و یا سوراخ است.

فرهنگ ها

لازم است از لغت نامه هایی نام برده شود که، در آن هزوارش های سامی و صورت های کهن ایرانی (هزوارش نماها) (19)، که آنها را هزوارش های سامی می پنداشتند، با تلفظ ایرانی آن ها توضیح داده شده است. این ها را فرهنگ ها (آموزشگاه ها) می نامند و این کتاب ها محتملاً ضوابطی برای شاگردان آموزش گاه های دبیری و نیز، به طور کلی، کتاب های دستی برای مؤلفان و خوانندگان اسناد بوده است. بدین ترتیب، لغت های اوستایی به وسیله ی لغت های فارسی میانه در فرهنگ اوئیم(20) توضیح داده می شود. در تورفان نیز قطعه ای از یک فرهنگ از زیر خاک بیرون آمد. مفصل ترین لغت نامه فرهنگ پهلویک است که کاملاً سالم مانده و به وسیله ی یونکر منتشر شده است. در این فرهنگ، لغت ها بر حسب موضوع دقیقاً گروه بندی شده است. در هر یک از بخش های آن، نام هایی از طبیعت، زمین و قاره های آن، دریاها و دریاچه ها، میوه ها، خوراک ها، سبزی ها، جانوران، پرندگان، ددان، اندام های بدن، نام های خویشاوندان، درجات و مناصب، مشاغل، سلاح ها، هنر نوشتن، فلزها، حقوق، افعال و دیگر انواع کلمه، زمان، ماه ها و اعداد ذکر شده است. اریش ابلینگ، دانشمند آشورشناس اهل برلین، به بررسی این کتاب پرداخته کوشش کرد ریشه ی هزوارش های سامی را بیابد و هر یک را بر حسب منشأ آن مشخص سازد. مدت هاست که معلوم شده که این هزوارش ها متعلق به گویشی از زبان آرامی شرقی است؛ گویشی که خویشاوند زبان سریانی (یعنی زبان گمارای(21) بابلی تلمودی) و زبان ماندایی است. ولی، این مسئله، هنوز، به طور قطع، حل نشده است. ابلینگ، در این گنجینه ی هزوارش ها، لغاتی یافت که، بی گمان اکدی است و چنان که آشکار است، تا دوران پارت ها در گویش مزبور باقی مانده است؛ چنان که جسته و گریخته در دیگر گویش های آرامی شرقی نیز به چشم می خورد؛ ولی، با وجود این، مسلم نیست که همه ی اصطلاحاتی که ابلینگ آن ها را اکدی می داند واقعاً ریشه ی اکدی داشته باشد.
برای دانشمندان فقه اللغه مخصوصاً لغاتی در این فرهنگ جالب توجه است که، به علت روش نگارش غیر معمولی شان، دیگر به زبان ایرانی قابل خواندن نبوده؛ از این رو، آنها را هزوارش می پنداشتند. شگفت آن که، نام خدا، اورمزد (که در اوستا اهورومزدا ذکر شده)، نیز جزء این دسته لغات بود؛ ولی، چنان نوشته شده بود که کاتبان بعدی آن را انهوما(22) خوانده هزوارش پنداشتند. البته، خطی هم که برای این نگارش به کار رفته بود در گم راه ساختن آنان دخیل بود، از این رو که حروف این خط، در عین حال، نمایشگر چندین صدای گوناگون بود، چنان که کلمه ی وهرمزد(23) بدون هیچ اشکال نهوم(24) نیز خوانده می شود.

شعر در فارسی میانه، شعر غنایی و موسیقی

از پژوهش های چند ده ساله ی اخیر، مسلم شده که ادبیات فارسی میانه دارای شعر هم بوده است. در وجود شعر در فارسی میانه، بیش از همه، مؤلفان فارسی دری شک داشتند و هرگاه هم که از شعرهای فارسی میانه به عنوان سرمشق استفاده می کردند، اهمیتی برای آن قائل نبودند؛ زیرا، خصایصی را که به تدریج در ادبیات فارسی دری پدید آمده و تکامل یافته بود در آن نمی یافتند؛ بدین معنی که این اشعار فاقد اوزان دقیق و قافیه های کامل بود و آکنده از استعارات و صناعات ادبی نبود. قواعد عروض فارسی دری کمی است و این اصلی است که از تازیان اقتباس شده؛ ولی، در ایران پیش از اسلام، مبانی وزن شماره ی هجاها (و محتملاً با رعایت تکیه) بوده است. بدیهی است که شعر فارسی دری با بقایایی که از اشعار فارسی میانه به جای مانده سنجش پذیر نیست. استعارات و تشبیهاتی چنین زیبا و متناسب و این همه اوزان و قوافی خوش آهنگ، در دوران فارسی میانه، وجود نداشت. از این رو است، که شاعران فارسی دری به ابداعات شعری پیش از استیلای تازیان به دیده ی تحقیر می نگرند. از بقایایی که به جای مانده، آشکار است که در ادبیات فارسی میانه نیز قافیه وجود داشته، لکن به ندرت به کار می رفته است. به جای آن، گاهی، جسته و گریخته به توافق اصوات در کلمات بر می خوریم. مصرع هایشان متغیر است؛ مخصوصاً آن قطعات مانوی که وزن دارد از این گونه است، نوبرگ، در فصل او بندهشن بزرگ، قطعه ی ناقصی از یک سرود یافت که در ستایش زروان سروده شده. زروان ایزدی است که، در زمان ساسانیان، از طرف فرقه ای از متکلمان نظری به عنوان نخستین پدر عالم ستایش می شد. بنونیست قطعات مانوی را که از تورفان به دست آمده تجزیه و تحلیل کرده در آن ها قالب های شعری یافت. وی، هم چنین، کوشید که داستان زریر و مناظره ی بین بزودرخت (درخت آسوریک) را به نظم بازسازی کند. لیدزبارسکی، استاد بزرگ و متخصص کتیبه های سامی، به طور متقن، اثبات کرد که مانی شعرهای آرامی سروده که، بعداً؛ به فارسی میانه برگردانده شده است و این موضوع را در سرودی نشان داد که در آن پیامبر ثنوی خود را منسوب به بابل دانسته به این میهن مباهات می کند. در زیر ترجمه تحت اللفظی هر دو شعر را نقل می کنم:

سرود در ستایش زروان:

زمان زورمندتر از هر دو آفرینش است،
زمان معیار اعتبار اعمال دینی است،
زمان، بیش از آنان که مورد عنایت خاص سرنوشت اند، از گنجینه ها برخوردار است،
زمان نیکوتر از آنان که به خوبی اطلاع دارند آگاه است.
دوران زندگی ما سپری می شود؛
و در آن هنگام که ساعت موعود فرا رسد،
آن کس هم که با شکوهنمدی آرایش یافته به نابودی می گراید.
روان را یارای آن نیست که خود را از آن برهاند،
نه، اگر به بالا رود،
هم چنین نه، اگر به پایین گراید،
و نیز نه، چنان چه به زیر جهان اندر شود.
(نوبرگ)
من شاگردی حق شناسم،
زیرا از سرزمین بابل برخاسته ام،
برخاسته ام من از سرزمین بابل
و بر دروازه ی حقیقت گماشته شده ام.
شاگردی آگاه کننده ام،
زیرا از سرزمین بابل رخت بر بسته ام،
من از سرزمین بابل رخت بر بسته ام،
تا در دنیایی که بر روی زمین پدید آمده فریادی دردهم.
(ف. و. ک. مولر - ف. ث- اندره آس)
سرود زروان دارای چهار بند است که دو تای اول هر کدام دو، و دو تای آخری هر کدام چهار مصرع دارد. مصرع ها در دو بند اول یازده هجایی، در بند سوم نه هجایی و در بند آخری هشت هجایی است. مصرع های هر بند با هم قافیه دارد. نوبرگ مسلم می داند که ارتباط این شعر با شعر فارسی دری در بحر هزج و با بندهای چهار مصراعی (دوبیتی) باباطاهر کاملاً آشکار است. به عقیده ی آندره آس، شعر مانی دارای مصراع های هشت هجایی است.
نویسندگان فارسی دری منشأ شعر ادبی را از بهرام پنجم، پادشاه ساسانی معروف به بهرام گور (گور نوعی خر وحشی است و شاه به شکار آن علاقه داشت، 420-438)، منتسب می دانند. دانشمندان ایرانی و تازی بر آن اند که نخستین بیت های فارسی را وی سروده است:
منم آن شیر شله،
منم آن ببر یله،
نام من بهرام گور،
منم آن بوجبله.
این شعر کوچک به چند صورت گوناگون روایت شده است.(25)
عوفی، گلچین کننده ی نام آور ادبیات فارسی دری، ادعا می کند که، در بخارا، مجموعه ی اشعار این پادشاه را تماماً دیده و خوانده است. بنابر روایتی، نخستین بیت ها را بهرام، یک گفت و گوی عاشقانه و با همسرش، دلارام، خوانده است. وی، در جوانی، در دربار پادشاه تازی، در حیره، زندگی می کرد و در آن جا با شعر و ادب تازی نیز آشنا شد. بعدها، چنگ نوازی زیبا به نام آزاده، که اصلاً یونانی بود، در دربارش به سر می برد و مورد توجه خاص او بود.
یک دانشمند متأخر فارسی دری به نام دولت شاه (متوفی 1494) پاره ای از این روایت ها را تکرار کرده داستان های دیگری نیز از نخستین مراحل شعر در ایران، در دوران پیش از تازیان، نقل می کند. یکی از منابع مؤید آن است که شعر فارسی در زمان خسرو دوم وجود داشته است. مقارن سال 950، یعنی در روزگار امیر عضدالدوله از دودمان آل بویه، بر دیوار کاخی که به دستور خسرو دوم در قصر شیرین برای معشوقه و نوازنده اش شیرین ساخته اند، هنوز یک بیت فارسی خوانده می شد. علاوه بر این، دولتشاه نقل می کند که عبدالله طاهری، ایمر خراسان (828-844)، به کتاب کهنه ای در توصیف معاشقات وامق و عذرا دست یافت که حکمای کهن تألیف و به خسرو انوشیروان پیش کش کرده بودند. ولی، امیر دستور داد آن را نابود سازند و گفت قرآن و سنت برای مسلمانان خوب کافی است و این کتاب که به وسیله ی مغ ها نگارش یافته، برای مسلمانان مشئوم و زیان بخش است. دور نیست که این اخبار را، بعداً، یعنی در زمانی ساخته باشند که می خواسته اند شعر فارسی را از لحاظ قدمت نیز هم پایه ی رقیبش، شعر تازی، نمایش دهند که در آن زمان پیش رفته تر بود؛ ولی، به هر تقدیر، مسلم است که هنر شاعری در دوران فارسی میانه، در روزگار ساسانیان، وجود داشته و حتی محتمل است که در عهد اشکانیان نیز شکوفا بوده است. چنان که استنباط می شود، شعر فارسی ارمنستان را نیز که با ایران هم مرز بوده متأخر ساخته است. مورخ ارمنی، موسی خورن(26)، بخشی از «سرود وهگن»(27) را می آورد که همان «ورثرغنه ی»(28) ایران باستان و «ورترهن»(29) یا ایندرای هندی است که در اشتیشت(30)، واقع در تارون، در کناره ی فرات، نیایش می شده. استعاراتی که در این جا به کار رفته است همان ابداعات ناشی از تخیلات شاعرانه ای است که در متن های مقدس هندی آمده است:
آسمان و زمین دچار درد زایمان بودند،
دریای ارغوانی رنگ در حال زاییدن بود،
دریا نایی که کوچک و سرخ بزاد،
از ساقه ی این نای دودی بر خاست،
از ساقه ی این نای شعله ی شراره افکند،
از این شعله کودکی به پای خاست،
کودک موهایی آتشین و ریشی از آتش داشت،
و چشمانش دو خورشید بودند.
(یونسی)
بنونیست احتمال می دهد که این سرود و، هم چنین، دیگر سرودهای مشابه آن (مانند نبرد وهگن با اژدهاها) از سرودهای اشکانی متأثر بوده است. مینورسکی، پس از بررسی عمیق بنیاد داستان ویس و رامین، بدین نتیجه رسید که قدمت سند این اثر فارسی دری، محتملاً تا زمان اشکانیان می رسد(31)؛ ولی، جالب این است که مؤلف این نسخه، در پیش گفتار آن، نارضایی خود را از ناپختگی ابداعات شعری پیش از دوران فارسی دری ابراز می دارد(32) و، در قطعات تورفان، که اصلش مانوی است، بخشی که جبنه ی تغزل دارد بسیار با ارزش و مینیاتوری از تجلی طبیعت است که احیاناً نکات دینی خاصی را در خود نهفته دارد:
خورشید تابان و بدر فروزان،
آن ها از تنه ی آن درخت روشنی می دهند و فروزندگی می کنند
در آن جا پرندگان شکوهمند با شادی می خرامند،
کبوتران و طاووس با رنگ های گوناگون خودنمایی می کنند.(33)
یونکر توانست مصرع چهارم را، با افزودن یک کلمه که افتاده بود، به خوبی کامل کند. از آن چه در دوران های بعدی مکرر آمده، مسلم شده است که ایرانیان در دوره ی ساسانیان هم شعرهای غنایی زیادی داشته اند که به آواز خوانده می شده. در ایران، موسیقی و آواز سخت مورد علاقه ی همگان بود. آواز با سازهای زهی همراهی می شد. بنابر آن چه در کارنامک آمده، پادشاه اردشیر پاپکان ترانه های دل نشینی می خوانده و شخصاً آن را با «وین»، که نوعی گیتار بود، همراهی می کرده. مانی پایه و مقام آواز را بسیار بلند می شمرد و، با کوششی تمام، موسیقی دینی را آیین خود رایج ساخت. خوانندگان ایرانی در سایه ی هنر خود برجستگی یافتند و، در دوره ی اسلامی، در شکوفایی هنر موسیقی و آواز تازیان سهمی به سزا داشتند. ابن مسجح (34)، از مردم مکه، ترانه های ایرانی را از صنعت گران اجیر شده ی ایرانی، که به تعمیر خانه ی مقدس کعبه گماشته شده بودند، آموخت و موسیقی ایرانی را به نیای عرب آورد. زنان خواننده ی ایرانی به رامشگران تازی چنگ نواختن آموختند و در مهمانی ها شاعران تازی را، که پارسی دری نمی دانستند، فقط با همان آهنگ ترانه های خود چنان بر می انگیختند که سرشکشان فرو می ریخت. در دوران سلطنت هارون الرشید (786-809)، سونید(35)، چنگ نوازی به نام از مردم فارس، داور مسابقه های موسیقی بود.
در ادبیات فارسی دری، شعرهایی از این گونه وجود دارد که پیداست به زبان کهن سروده شده؛ چنان که، با یک نگاه می توان دریافت که از روزگاران گذشته است که قدمت آن به دوران ساسانیان می رسد. مخصوصاً، مضامین این آثار و هدفی که از سرودن آن مطمح نظر بوده مؤید این معنی است. یکی از این متن ها، سرودی است که در تاریخ سیستان (تألیف شده بین 1277-1281) به جای مانده و روحانیان زرتشتی آن را در آتشکده می خوانده اند. این سرود دارای بحر بوده و زبانش قدیمی است. قدمت بحر آن به دوران پیش از تازیان می رسد. در کتاب نوروزنامه، که اشتباهاً به عمر خیام نسبت داده شده،(36) شعری آمده که متضمن شادباش سال نو است و، به وسیله ی موبد موبدان، در پیش گاه تخت شاهی خوانده می شده است.(37) زبان این شعر شبهه ای باقی نمی گذارد که از دوران ساسانیان است. رمپیس بقایای جالب این شعر را معنی و ثابت کرد که این شعر از لحاظ زبان و قواعد عروضی دارای ریشه ی فارسی میانه است.
روی دادی جالب از زندگانی حضرت محمد (ص) نشانه ی محبوبیت اشعار پهلوانی فارسی حتی در سرزمین های غیر ایرانی است: بازرگانی از مردم مکه، به نام نضر بن حارث، در یک سفر بازرگانی، در حیره، داستان جنگ رستم و اسفندیار را خریده در بازگشت آن را برای هم شهریان خود خواند. این داستان مردم شهر را بیش از مواعظ پیامبر پسند افتاد.(38) حضرت محمد (ص)، در سوره ی سی و یکم قرآن، بدون آن که وی را شایسته ی آن بداند که نامش را ذکر کند، بدو کیفری سخت از سوی خدا وعید داد.(39) وجود قطعه ای از افسانه ی رستم به زبان سغدی نیز دلیل بر شیوع مضامین ایرانی نزد بیگانگان است این افسانه به شرح زیر است:
... ما چنان می کنیم که دیوان به جنگل [؟]... رخش موافقت کرد. رستم راندند. در همان حال، سپاهیان پیاده به یکدیگر چنین گفتند: اکنون دلاوری سپاهیان به منتهی درجه رسیده است. نبرد با ما پیروزی در پی نخواهد داشت. رهایش مکنید و جان نیز از او مستانید، بلکه زنده اش دستگیر سازید تا به او... کیفر کینه و دروغ زنی را بنمایانیم. دیوها با یکدیگر بسیار... همه بانگ بر آوردند و در پی رستم تاختند. آن گاه رستم بازگشت.
(رایشلت)
به بحرهای اشعار فارسی منحصراً در یک جا اشاره شده که آن هم باز یک منبع بیگانه است. در شرح و تفسیرهایی که بر کتاب هفاییستیون،(40) عروض دان یونانی، نوشته شده چنین آمده: ینیکوس آمایوره،(41) یعنی آن بحر یونانی که ضرب های آن از دو هجای بلند و دو هجای کوتاه (- - ? ?) تشکیل شده، پرسیکوس(42) نیز نامیده می شود؛ زیرا، داستان های ایرانی در این بحر سروده شده است. ولی ما نمی دانیم که بیت فارسی در این بحر چه صورتی داشته است.

تأثیرات بیگانه در ادبیات فارسی میانه

اگر می خواستیم از تأثیر ادب فارسی در سایر ادبیات مفصلاً بحث کنیم. سخن سخت به درازا می کشید و، از سوی دیگر، آثار ادبی ایران نیز از همان دوران های پیش از ساسانیان از ادبیات بیگانه متأثر بوده است. گذشته از آن که موضوع ارتاک ویرازنامک قرن ها پیش از نگارش این کتاب در ادبیات شرقی آمده است، در دینکرت گزارشی می خوانیم مبنی بر این که پادشاه شاپور اول فرمان داد که آثار یونانی و هندی را برگردانده ترجمه ها را در مجموعه ی متن های دینی بگنجانند. ساسانیان اطلاعات خود را درباره ی گذشته بعضاً از افسانه ها و بعضاً از کتاب های یونانی کسب می کردند. چنان که حقیقت داشته باشد که این کتاب ها، که مثلاً در کتاب استر کتاب مقدس نیز از آن سخن رفته، در زمان اسکندر کبیر و در اغتشاش هایی که پس از مرگ وی حکم فرما بود نابوده شده است، به ناچار باید مندرجات نامه ای را که به فرمان شاپور دوم به قیصر روم نوشته شده فقط چنین تعبیر کنیم که ایرانیان تنها به وسیله ی منابع یونانی از تاریخ باستانی خود آگاهی داشتند. توضیح آن که، در این نامه، شاه از کنستانتین دوم(43) خواسته است که همگی مناطقی را که زمانی در تصرف پادشاهان ایران بوده و به مرور زمان تبدیل به استان های رومی شده به وی بازگذارد: حتی تاریخ قدیم (خود) شما نیز گواه است که نیاکان من تا رود ستریمون(44)و تا مقدونیه حکم فرمایی داشته اند.(45) ولی، شکی نیست که شاپور این اطلاعات را از نوشته های میخی فارسی باستان و دیگر اسناد کهن به دست نیاورده است؛ هر چند که، در این جا، کلمه ی «نیز» به کار می برد. بسیاری از نفایس فرهنگی از طریق ایران اشاعه یافته است. فقط، به عنوان مثال، اضافه کنیم که در روزگار ساسانیان، مخصوصاً در سده ی آخر فرمان روایی آنان، نوشته های سرگرم کننده ی هندی و بررسی و از نو تدوین می شد. بهترین دلیل این مدعا، که همه بر آن آگاه اند بی گمان، مجموعه ی قصه های عربی هزار و یک شب است که مسعودی درباره ی آن چنین می گوید:
این افسانه [که از شداد بن عاد و شهر وی ارم ذات العماد است] نظیر کتاب هایی است که از فارسی، هندی [به ضبط دیگر پهلوی] و یونانی به زبان ما برگردانده شده است، مانند کتاب هزار افسانه که به تازی هزار داستان معنی می دهد، زیرا کلمه ی فارسی «افسانه» معادل کلمه ی تازی «خرافه» (قصه) است. معمولاً این کتاب الف لیله [به ضبط دیگر الف لیله و لیله] نامیده می شود و در آن داستان هایی از پادشاه و دخترش و دایه ی دخترش (به ضبط دیگر کنیزش) نقل می شود. این دو شیر آزاد و دینازاد نام دارند.
(استروپ)(46)
پژوهش های عمیقی که به عمل آمده شکی را که، در اوایل، درباره ی اصالت و حقیقت این گزارش وجود داشت برطرف ساخت. بر اثر تجزیه و تحلیل های علمی، ثابت شد که کتاب هزار و یک شب واقعاً در ایران از روی یک سرمشق هندی پدید آمده و در سده ی نهم به تازی برگردانده و، بعداً، ملحقات زیادی به آن افزوده شده تا به صورتی که امروز می شناسیم درآمده است. این مثال خوبی برای اقتباس نفایس فرهنگی و اشاعه ی آن از طرف ایرانیان است.

تأثیرات ایرانی در آثار ادبی دیگر

نگارنده بر آن است که نفوذ خاورزمین (بالاخص ایران) بر ادبیات قرون وسطا اروپای غربی، مخصوصاً بر اشعار حماسی و حماسه های درباری، هنوز، آن چنان که باید، روشن نیست. در اروپا، زوهچک و شرودر و، در خاورزمین، کویاجی این مسئله را بررسی کرده اند. به عقیده ی دو پژوهنده ی اروپایی، مضامین شعرهای پهلوانی ایرانی در سلسله های حماسه های شهسواری، مخصوصاً در افسانه های آرتوس(47)، دیده می شود. این دو محقق ارتباط مضامین را در پارسیفال(48)، حماسه ی معروف ولفرام فن اشنباخ، مورد تدقیق بیش تری قرار دادند و زوهچک به این نتیجه رسید که در این حماسه مضامین ایرانی وجود دارد، ولی شرودر احتمال می دهد که در تألیف آن کتاب هایی مورد استفاده بوده که در محافل نومانویان(49) در جنوب فرانسه نگارش یافته بوده و ولفرام خود به آنها استناد می کند. این مسئله هنگامی حل می شود که ثابت گردد که کتاب کیوت(50) شاعری روی هم رفته گم نام از مردم پروانس که ولفرم از آن به عنوان سرمشق خود نام می برد، حقیقتاً وجود داشته است و نیز محقق می شود که کیوت مانوی و یا دست کم تحت تأثیر این آیین بوده و یا موافق با روح مانویت شعر می سروده است. به هر حال، محال نیست که مانوی های جنوب فرانسه در آثار ادبی خود از مضامینی که اصل ایرانی داشته استفاده می کردند.
کویاجی، در سلسله ی افسانه ی آرتور، بازتابی از افسانه های ایرانی را می بیند. با توجه به پایه ی امروزی پیش رفت پژوهش های علمی، در این زمینه، باید گفت که محققاً، هنوز دلایل کافی برای اثبات تمام آن چه این دانشمندان اظهار می کنند در دست نیست.

نوشته های بازپسین سده ی دوران ساسانیان

فقط در بازپسین سده ی دوران ساسانیان است که، برای نخستین بار، در کتاب های غیر بومی فارسی میانه نام مؤلفان آن دیده می شود. در زمان پادشاهی خسرو اول انوشیروان (به معنای روان جاودان)، بر اثر سخت گیری و جلوگیری از نهضت های اجتماعی و تقویت قدرت حکومت، ایران دولت مقتدری شد که صرفاً جنبه ی استبدادی داشت و یک دولت ناسیونال و امپریالیست بود. خسرو، در درجه ی اول، به طبقه ی سازمان یافته و باوفای نجبا، که در دستگاه های دولتی مصدر خدمت بودند، و طبقه شهسواران، که به قرار شایع مادرش نوانداخت از دودمان آنان بود، اتکا داشت. بنا به پاره ای روایات، وی فرمان داد که مآخذ و افسانه های پادشاهان باستانی ایران را گرد آوردند و، بدین ترتیب، شالوده ی افسانه ی شاهان را پی ریزی کرد. برجسته ترین اثری که بر اساس آن به وجود آمد، به صورت کتاب فردوسی در دست ماست. یک کار معروف دوران پادشاهی وی بر پا کردن مهاجرنشین ایرانی در یمن واقع در جنوب عربستان است. از این مهاجرنشین چند روایت قهرمانی به جای مانده، ولی فقط به صورت ترجمه های عربی که در آثار تاریخ نویسان بعدی آمده است. این روایات، به خوبی، مبین مشی و رسوم و خصایص زندگی ماجراجویانه ی شهسواری و روح بنیان گذاران این مهاجرنشین با نام های وهریز، زین، مرزوان و خوره خسرو است که بر حبشیان چیره شد و آنان را از یمن رانده بودند. ایران، بر اثر شایستگی و کاردانی انوشیروان، کشوری با چنان سازمان های عالی شد که، تا قرن ها، برای همه ی شاهان و وزیران خاور زمین نمونه بود. بزرگمهر، پسر بوختک(51)، وزیر خسرو، که در داستان ها و روایات ملی ایران نمونه ی یک وزیر فرزانه است، مؤلف کتاب گفتارهای آموزنده ی گنج شاهگان و قهرمان داستان چترنگ نامک (شطرنج نامه) بود. در این کتاب کوچک و جالب، حکایت می شود که دیوسارم(52)، پادشاه هندوستان، مهره های شطرنج و نفایس دیگری را برای خسرو فرستاده از او خواست که یا نکات اساسی و قواعد بازی شطرنج را روشن سازد و یا به او باج سنگینی بپردازد. بزرگمهر، در ظرف سه روز، معما را حل کرده به اصول بازی پی برد، و در عین حال، بازی دیگری به نام نیوارتخشیر(53) (نرد) اختراع کرد و با آن ره سپار هندوستان گشت تا، به نام شاه، عیناً، همان درخواست را از دیوسارم کند. پادشاه هندوستان طبعاً وزیری چنین با تدبیر نداشت و از درباریان نالایقش نیز کاری ساخته نبود؛ چنان که، به ناچار، به شکست خود اعتراف کرده به پرداخت باج مورد بحث به ایران گردن نهاد. این کتاب کوچک گواهی بر روابط مستحکمی است که در آن دوران میان ایران و هندوستان برقرار بوده است. هم چنین، نام چترنگ دلیل بر هندی بودن اصل بازی است (در زبان سانسکریت، چتورنگم(54) به معنای ارتشی است مرکب از چهار رسته که در این جا، پیاده، سوار، عرابه و فیل باشند). پس از مرگ شاه، بزرگمهر یکی از قربانیان جانشین وی، اورمزد چهارم، شد. و نیز خسرو بود که چند گاهی به آخرین فیلسوفان یونانی جانشین وی، اورمزد چهارم، شد و نیز خسرو بود که چندگاهی به آخرین فیلسوفان یونانی بی ایمان به آیین مسیحی، که کشور خود را ترک کرده بودند، در قلمرو خویش پناه داد. در شهر گندی شاپور، یک مدرسه ی پزشکی بنیان کرد که در آن، بیش از همه، پزشکان سریانی به تدریس پرداختند: اقدامی که نتایج فرهنگی دامنه داری به بار آورد. ترجمه ی کتاب پنگ چتنترم(55) هندی، مجموعه ای از داستان ها و قصه هاست که، به فرمان خسرو، پزشکش برزویه ی نیشابوری فراهم آورد. ترجمه ی سریانی این ترجمه (کلیک اودمنک) مأخذ بسیاری از مضمون های آموزنده و سرگرم کننده ی داستان های اروپایی قرون وسطا شد. در الفهرست عربی، دانشمندی در امور تربیتی به نام سگزنبی (در دوران اهرمزد چهارم) ذکرشده. فردوسی، که چند تن از نویسندگان مذکور را نام می برد، به نام های بزرگ مهر و برزویه اسامی سرکش، باربد، خوانندگان دربار خسرو دوم، فرزند اهرمزد، را در زمان یزدگرد سوم، بازپسین پادشاه ساسانی، یک نجیب زاده ی شهرستانی به نام دانشور، همراه با فرخان مغ و یک درباری به نام رامین، کتاب جامعی درباره ی تاریخ ایران از قدیم ترین ازمنه تا مرگ خسرو دوم (به سال 428) تألیف کرد. عنوان این کتاب خوتای نامک(56) (خدای نامه، شاهنامه) است و، در سده ی هشتم، به وسیله ی ابن مقفع به تازی و، در سده ی دهم، به وسیله ی چند زرتشتی به فارسی دری برگردانده شده است. این کتاب برای تمامی تاریخ نویسان و شاعران بعدی مهم ترین منبع برای آگاهی از افسانه های ایرانی کهن و روی دادهای تاریخی بود. بارون روزن، محقق روسی، ثابت کرد که هر چند که این وقایع نامه ی فارسی میانه، نخستین بار، توسط ابن مقفع به تازی برگردانده شده، بعداً، روایت های متعددی از آن پدید آمده که در بعضی از آنها از ترجمه ی قدیمی ابن مقفع استفاده شده؛ ولی، در بعضی دیگر، قسمت هایی از سایر کتاب های فارسی میانه گنجانده شده و پاره ای از مؤلفان هم تحریرهای مختلف را با یکدیگر سنجیده و کوشیده اند که صورت اصلی و حقیقی خوتای نامک را بازسازی کنند؛ زیرا، می دانسته اند که مترجمان نخستین پاره ای بخش ها را از قلم انداخته اند. وجود وقایع نامه ها و سال نامه ها (که تازیان به آن کتاب السیر و التواریخ می گویند) غالباً از طرف نویسندگان اسلامی تأیید می شود که آن ها را در منازل بزرگان ایران و دانشمندان به چشم خود دیده اند. مسعودی نقل می کند که، به سال 915 در استخر، کتاب بزرگ مصوری دیده که من جمله شامل تاریخ پادشاهان ساسانی و حکومت ها و ساختمان های آنان بوده است. از هر شهریاری تصویری در دست بود تا اخلافش بدانند که وی کدام تاج را بر سر می نهاده، لباس هایش در روزهای جشن چگونه بوده و ریش خود را به چه صورتی می آراسته است. این کتاب، گویا، رونویسی از کتابی باشد که به سال 731 در خزانه ی سلطنتی ایران پیدا شده(؟) و تصاویرش با طلا، نقره و مس روی پوست ظریف یا کاغذ نقش شده است. هم چنین، گفته می شود که، در شیز، واقع در آذربایجان، وقایع نامه های کهن ایرانی نگه داری می شده و به گفته ی استخری جغرافی دان، با تصویرهای پادشاهان ایرانی، که در ناحیه ی شاپور بر صخره ها حک شده، مطابقت داشته است. آگاتیاس، وقایع نگار بیزانسی (حوالی 570)، نیز از وجود وقایع نامه های رسمی سخن می راند. وی موفق شده بود که با مداخله و کمک سرگیوس مترجم(57)، که در آن اوان شهرتی به سزا داشته و با موافقت مقامات ایرانی از آنها اطلاعات مهمی به دست آورده، بر نکات خاصی آگاهی یابد.

پی نوشت ها :

1. Gregor Lusavoric (لوزاوریچ = روشنی دهنده) مبلغ ارمنی در نیمه ی دوم سده ی سوم میلادی. پس از آن که در قیصر به واقع در ایالت کاپادوکی (آسیای صغیر) به آیین مسیحی پرورش یافت، به ارمنستان بازگشت و تمامی آن سرزمین را به این آیین گروانید. زندگانی وی چنان با شاخ و برگ و افسانه آمیخته است که تشخیص صحت و سقم مطالب به آسانی میسر نیست. مأخوذ از مقاله ی «A. Boehlig» در Die Religion in Geschichte unf gegenwart.
2. Agathangelos مورخ ارمنی در سده ی چهارم بعد از میلاد و، بنا به مشهور، دبیر تیرداد و دوم پادشاه اشکانی است که تاریخ او را نگاشته است. وی مؤلف تاریخ گرایش ارمنی ها به مسیحیت است که به زبان ارمنی نگارش یافته و بعداً به یونانی ترجمه شده است. مأخوذ از مقاله ی «Baumgartner» در Paulys Real-Encyclopaedie، ج 1/1.
3. Rambahist
4. Chusrav-i Kavatan u retake
5. Zarer
6. Bastvar
7. Awdiha u sahikiha-i Sakastan
8. Frazdan
9. Kayansih
10. Fravasi، حقاً می بایست فروشی ها آمده باشد.
11. ... بنا به سنت، نطفه ی حضرت زرتشت را ایزد نریوسنگ برگرفته به فرشته ی آب ناهید سپرد که آن را در دریاچه ی کیانسو (هامون) حفظ نمود. در آغاز هزاره ی یازدهمین، دوشیزه ای از خاندان بهروز خداپرست و پرهیزگار در آن دریاچه آب تنی نموده از آن نطفه آبستن خواهد شد... یشت ها2، ص 101، پانویس.
12. Osdastar
13. Saosyant... در آیین مزدیسنا، به سه سوشیانس یا سوشیانت یعنی موعود قائل شده اند که هر یک به فاصله ی هزار سال از هم دیگر ظهور خواهند کرد. این سه موعود ... از پشت زرتشت اند... در هر جای از اوستا سوشیانت مفرد آمده از آن آخرین سوشیانت، که استوت ارت (Astvat Ereta) باشد، اراده گردیده است... محل ظهور استوت ارت و دو برادر دیگرش از مشرق ایران زمین در کنار دریاچه ی هامون خواهد بود... استورت ارت یعنی کسی که مظهر و پیکر قانون مقدس است. یشت ها 2، ص 91، پانویس.
14. Matikan-i hazar datestan
15. Iso bucht = نجات داده شده به وسیله ی مسیح.
16. یعنی بیگانه.
17. Apar advenak-i namak nipesisnih
18. Fayyum
19. Pseudoheterogramm
20. Frahangi Oim
21. Gemara
22. Anhoma
23. whrmzd
24. 'nhwm',
25. یکی از آن صورت ها این است: منم آن شیر ژیان و منم آن ببر یله. نام من بهرام گور و کنیتم بوجبله، که پیداست زیاد در آن تحریف شده.
26. Mowses Chorenaci
27. Vahagn
28. Verethaghna
29. Vrtrahan
30. Astisat شهری است در ناحیه ی واقع در جنوب غربی ارمنستان. این شهر مرکز بت پرستی و بتکده های امنستان بود. تیرداد سوم، پادشاه آن سرزمین، پس از آن که به آیین مسیح گروید، بدین شهر تاخته بتکده های آن راویران ساخت. Taron مقر سلسله ی بقراطیان (با گراتیدها) سلسله ی ارمنی - گرجی (از سال های نه تا یازده بعد از میلاد) بوده، مأخوذ از Geschichte der orientalischen Voelker Russlands bis 1917.
31. ـــ ویس و رامین، به اهتمام محمد جعفر محجوب، بنگاه نشر اندیشه، 1337، ص 394و 411به بعد.
32. همان، 7/35 و 7/50.
33. ذیلاً ترجمه ی کامل این شعر از سبک شناسی شادروان بهار نقل می شود:
در ستایش درخت نور
خورشید روشن و بدر برازنده،
روشنی دهند و برازندگی کنند از تنه ی آن درخت،
مر غان روشن دل سحری سخن گویند از روی شادی،
سخن سر کنند کبوتران و طاووسان و همه گونه مرغان،
سرود گویند و آواز بر کشند ... دختران،
بستایند همگی پیکر آن درخت را،
از سبک شناسی 1، ص 8-107.
34. ابن مسجح یا ابوعثمان، از خنیاگران مشهور اوایل اسلام، اصلاً زنجی و در حجاز می زیست. بعضی آهنگ های فارسی و رومی را با اشعار عرب تطبیق کرد... نقل از لغت نامه ی دهخدا.
35. Sunaid با تمامی اهتمامی که به عمل آمد شناخته نشد.
36. استاد مجتبی مینوی عقیده ی کاملاً مخالفی دارد. وی می گوید: «کلیه ی این ممیزات (از حیث زمان و مکان تألیف و طرز فکر و انشای ساده ی لطیف بی تکلف) در هر کتابی جمع باشد اگر در خود کتاب هم تألیف آن به خیام نسبت داده نشده باشد، من آن را از خیام می دانم. نوروزنامه به سعی و تصحیح مجتبی مینوی، کتاب خانه ی کاوه، تهران، ص 26.
37. آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان: شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی گزین بردان و دین کیان، سروش آورد ترا دانایی و بینایی به کاردانی، و دیرزیوبا خوی هژیر، و شادباش برتخت زرین، و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاه دارد، سرت سبز با دو جوانی چو خوید، اسپت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن، و بازت گیرا [و] خجشته به شکار، و کارت راست چون تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار، و سرایت آباد، و زندگانی بسیار. همان اثر، ص 18 و بعد.
38. و کان النضر بن الحارث من شیاطین قریش، و ممن کان یوذی رسول الله صلی الله علیه و سلم، و ینصب له العداوه و کان قد قدم الحیره، و تعلم بها احادیث ملوک الفرس و احادیث رستم و اسبندیار، فکان اذا جلس رسول الله صلی الله علیه و سلم مجلساً فذکر فیه بالله، وحذر قومه ما اصاب من قبلهم من الامم من نقمه الله، خلفه فی مجلسه اذاقام، ثم قال: اناوالله معشر قریش، احسن حدیثا منه، فهلم الی، فانا احدثکم احسن من حدیثه، ثم یحدثهم عن ملوک فارس و رستم و اسبندیار ثم یوقل: بماذا محمد احسن حدیثا منی؟ قال ابن هشام: و هو الذی قال فیما بلغنی: ساء نزل مثل ما انزل الله. قال ابن اسحاق: و کان ابن عباس رضی الله عنهما یقول، فیما بلغنی: نزل فیه ثمان آیات من القرآن: قول الله عزوجل: «اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین» و کل ما ذکر فیه من الاساطیر من القرآن، نقل از سیره ی ابن هشام. چاپ مصر، 1355هـ/1936م، ج1، ص 321. ونیز ــ لغت نامه ی دهخدا، ذیل «نضر ابن حارث».
39. مقصود این دو آیه ی شریفه است: و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزواً اولئک لهم عذاب مهین. و اذا تتلی علیه آیتنا ولی مستکبراً کان لم یسمعها کان فی اذنیه و قرافبشره بعذاب الیم. سوره ی لقمان، آیه ی 7 و 8.
40. Hephaistion نویسنده، شاعر و عروض دان یونانی متولد به سال دوم. اثر او مهم ترین مأخذ برای شناسایی عروض باستانی یونان است. نقل از: Kleines Lexikon der Antike.
41. Ionicus a maiore
42.presicus
43. Flavius Julius Constantinius
44. Strymon رودی است در تراکیه که مرز شرقی مقدونیه محسوب می شد: تراکیه از 512-479ق م مطیع ایران بود.
45. مؤلف این عبارت را (عیناً به لاتینی) از کتاب تاریخ Rerum gestarum libri تألیف Ammianus Marcellinus نقل کرده است. این مورخ رومی (330-400م) کتاب تاریخ فوق را در 31 جلد نگاشته (که سیزده جلد اول در دست نیست) و این عبارت از جلد هفده فصل پنج آن است.
46. در نسخه ی انگلیسی کتاب این گفتار از E. Littmann نقل شده که با متن بالا کمابیش متفاوت است و در پایان آن چنین آمده: این داستان پادشاه و وزیر و دخترش و خادمه ی اوست. این دو شیر آزاد و دینازاد نام دارند (به ضبط دیگر: و دایه ی آن دختر، و دو دختر وزیر).
47. Artus یا Arthur پادشاهی افسانه ای از سلت های بریتانیا که مقارن سال پانصد م به مقابله با تهاجم ساکسون ها پرداخت. راجع به وی، افسانه های زیادی آمده و در تمام اروپا اشاعه یافته. مضمون این افسانه را شاعرانی چون Chrestien de Troyes از فرانسه، Hartmann von Aue و Gottfried von Starssburg و Wolfram von Eschenbach از آلمان و بعدها Sir Thomas Malory از انگلستان در آثار خود آورده اند. نقل به تخلیص از دایره المعارف بروکهاوس، 1966.
48. شخصیت Parzival جز در افسانه ها و ادبیات وجود خارجی ندارد و برای نخستین بار در اثر Li Contes del Graal تألیف کرتین دوتروا ظاهر می شود و، چنان که بر می آید، اصولاً اختراع فکری خود این شاعر است. موضوع داستان در پارسیفال اثر فون اشنباخ پیرامون این اصل دور می زند که هر کس در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورد مشمول عنایات الهی می شود. ریشارد واگنر از این داستان اپرایی تحت عنوان Parsifel ساخته است. نقل به تلخیص از مایه های ادبیات جهان (Elisabeth Frenzel, Stoffe der Weltliteratur) به گفته ی پروفسور رومپیس خاورشناس فقید پارسیفال، در اصل، به معنای «ایرانی نجیب» بوده است.
49. این ها فرقه های مختلفی و بالاخص البیژواها (Albigeois، یعنی منسوبان به شهر Albi، مرکز ایالت Tarn در جنوب فرانسه که به آلمانی آنها را Albingeser می نامند) و کاتارها (Cathares، به آلمانی به آنها Katharer می گویند که واژه ی Ketzer، به معنای مرتد، از آن مشتق شده) هستند که، به فرمان پاپ Innocent سوم، طی جنگ هایی که از سال 1209 تا 1229 به فرمان دهی Simont de Montfort انجام شد، به کلی قلع و قمع شدند. مأخوذ از دایره المعارف بروکهاوس و فرهنگ ادبیات جهان، ج 2.
50. Kyot
51. Buchtak
52. Devasarm
53. Nev-Artachser
54. Caturangam
55. Pancatantram
56. Chvatai namak
57. Dragoman Sergios

منبع : ریپکا، یان، با همکاری اوتاکار کلیما؛ (1354)، تاریخ ادبیات ایران( از دوران باستان تا قاجاریه)، عیسی شهابی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم: زمستان 1385.