نویسنده: عسکر حسن پور




 

چکیده

شخصیّت ها در انتقال درونمایه و پیام داستان هر یک نقش مشخّص و معیّنی دارند. نقش ها بر همدیگر تأثیر می گذارند و یک مجموعه مرتبط و منسجم را ایجاد می کنند. برخی شخصیّت ها، به ویژه در آغاز داستان بر چگونگی آشنایی شخصیّت اصلی با هدف تأثیر می گذارند. مسأله اینجاست که این نقش در داستان های دفاع مقدّس نیز وجود دارد یا نه؟ آیا در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس، شخصیّت اصلی بر اساس راهنمایی، ارشاد و تحریک دیگران با هدف آشنا می شود یا مسئله صورت دیگری دارد؟ قصد آن است که انگیزه رفتار و الگوی اندیشه و تفکّر شخصیّت اصلی آشکار شود. این مهم، اهمیّت نقش و فردیّت بارز شخصیت اصلی را نشان می دهد. برای بیان این مطلب از الگوی کُنشی گرماس بهره گرفته شده است؛ الگویی که ارتباط شخصیّت ها را بر اساس نقش و کارکردِ آنها نشان می دهد. بر اساس این الگو، شخص یا اشخاصی (فرستنده)، شخصیّت (کنشگر) اصلی را به خاطر خواسته مشترکی (هدف) به مأموریّت می فرستند. کنشگر اصلی در این مأموریّت با کمک اشخاص همدل (یاوران) یا مخالفت و دشمنی افراد مخالف (رُقَبا) مواجه می شود. انجام مأموریّت و به دست آوردن خواسته، نفع و نتایجی برای او، فرستنده یا دیگران در بر خواهد داشت (گیرنده). مطابق این الگو، شخصیّت اصلی بر اساس همفکری یا راهنمایی فرستنده که از ضرورت و اهمیّت هدف آگاه است، به مأموریت فرستاده می شود. فرستنده به دلیل آگاهی از هدف؛ از نظر فکری اهمیّت شایانی دارد. در این مقاله سعی شده، پس از بیان الگوی کُنشی گرماس، به این سؤال پاسخ داده شود که آیا این نقش در چهار رمان دفاع مُقدس وجود دارد یا نه؟ اگر وجود ندارد، این مهم چه تأثیری بر الگوی تفکّر و اندیشه شخصیت اصلی گذاشته است؟ بر همین اساس، طبق الگو نقش فرستنده، در چهار رمان دفاع مقدّس - ارمیاء، سفر به گرای 270 درجه، دوشنبه های آبی ماه و گنجشک ها بهشت را می فهمند-بررسی شده است. تطبیق الگو نشان داده است که در این چهار رمان، نقش فرستنده وجود ندارد و از نظر فکری، شخص یا اشخاصی بر شخصیّت اصلی تأثیر نگذاشته اند و شخصیّت اصلی بنابر آگاهی و شناخت خود از هدف و به صورت داوطلبانه و خودجوش به مأموریت رفته است؛ به عبارتی، نقش فرستنده با شخصیّت اصلی ادغام شده است و این دو نقش، یک نماینده (شخصیت اصلی) دارد. تفاوت رمان با قصّه، دوره تاریخی دفاع مقدّس و ماهیّت هدف از دلایل این امر هستند.

واژگان کلیدی

رمان دفاع مقدّس، شخصیّت، الگوی کنشگر، فرستنده، شخصیت اصلی.

1- درآمد

دوره معاصر بیش از هر چیز، عصر فردیّت است. آشکار است که این مهم بر شئون مختلف زندگی تأثیر می گذارد. مسئله فردیّت و خود در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس نیز از این جریان جدا نیست. در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس، یکی از جلوه های فردیّت، یعنی اندیشه و تفکّر در خلق شخصیّت منعکس شده است. ویژگی های این بازتاب در شخصیّت، به ویژه شخصیت اصلی چیست؟ پاسخ به این مهم، فردیّت رزمنده را آشکار می سازد و نیز بنیان ها و آموزه های پایداری در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس را نشان می دهد. فردیّت بر تفکّر استوار است و شناخت فردیّت و سیمای شخصیت در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس به تحلیل اندیشه و تفکّر وابسته است. این مهم به طور مستقیم بر شکل داستان و توزیع نقش ها تأثیر می گذارد که این مهم در مقاله حاضر و با جستجو در چهار رمان دفاع مقدس تحلیل شده است.

2- بیان مسئله

شخصیّت ها در داستان عموماً بیش از یک نفر هستند و نقش ها و کارکردهای گوناگونی دارند. مساله اینجاست که در ادبیّات داستانی دفاع مقدّس چه نقش هایی با اهمیّت و پررنگ و چه نقش هایی کم رنگ تر هستند؟ و در خلق شخصیّت ها به چه ویژگی ها و صفات و نقش هایی بیشتر توجه شده است؟ ارتباط میان شخصیّت ها بر چه قاعده ای استوار است؟ کدام شخصیت و از چه نظر از اشخاص دیگر مهم تر است؟ بر این اساس، بررسی تفکّر و اندیشه شخصیّت اصلی در رمان دفاع مُقدّس، اهمیّت ویژه ای دارد. قصد آن است، مشخصّ شود که آیا شخصیّت اصلی در نوع شناخت و آگاهی و گرفتن تصمیم برای مبارزه از کسی تأثیر پذیرفته است یا نه؟ این نکته روشن خواهد ساخت که حدّ و حدود آگاهی و شناخت شخصیّت اصلی از مسئله جنگ چگونه بوده و دلایل امر چه چیزهایی بوده است. این مهم، الگوی تفکّر و اندیشه شخصیت اصلی و ارزش و اهمیت آن را در چهار رمان دفاع مقدّس و نیز یکی از جنبه های بارز فردیّت شخصیت اصلی را نشان خواهد داد.
نمونه ها به این دلیل از میان رمان ها انتخاب شده است که در رمان شخصیّت، به ویژه شخصیت، اصلی فرصت و مجال گسترده ای برای بیان افکار و احوال خویش در طول حوادث و موقعیّت های مختلف و ارتباط با سایر شخصیت ها دارد.

3- ضرورت تحقیق

از آن جا که ادبیّات داستانی معاصر و به ویژه ادبیّات داستانی دفاع مقدّس به طور دقیق و علمی و به اندازه کافی نقد و تحلیل نشده است و از شیوه های جدید نقد و نظریّه فاصله دارد، شناخت و نقد ابعاد مختلف داستان ها و انجام چنین تحقیقاتی ضروری است.

4- پرسش های تحقیق

شخصیّت اصلی در رمان های دفاع مقدّس چه ویژگی های بارز و منحصر به فردی دارد؟ الگوی تفکّر و اندیشه شخصیّت اصلی دررمان دفاع مقدس چگونه است و نوع تفکّر و اندیشه شخصیّت اصلی چه تأثیری بر نقش سایر شخصیّت ها داشته است؟

5- فرضیّه تحقیق

شخصیّت اصلی در رمان دفاع مقدّس از نظر اندیشه و شناخت هدف، مستقل است و از کسی تأثیر نپذیرفته است.

6- روش تحقیق

برای بررسی اهمیّت و جایگاه شخصیت اصلی و نوع تفکّر و اندیشه او، از الگوی کنشی گرماس استفاده شده است که ارتباط شخصیت ها را در الگویی زنجیره ای نشان می دهد. بررسی دو نقش فرستنده و شخصیّت اصلی در این لگو، نشان خواهد داد که آیا شخصیّت اصلی هادی و راهنمایی برای انجام عمل داشته یا نه و کسی بر تصمیم او تأثیر گذاشته است یا نه؟ پس از معرّفی و بیان الگوی کنشگر، برای نمونه چهار رمان دفاع مقدّس-ارمیاء، سفر به گرای 270 درجه، دوشنبه های آبی ماه و گنجشک ها بهشت را می فهمند-با این الگو تطبیق شده و نتیجه آن نقد و تحلیل شده است و علل و زمینه های اجتماعی و داستانی آن بیان شده است.

7- پیشینه تحقیق

نقد و تحلیل داستان بر خلاف شعر، پیشینه چندانی ندارد. عُمر آن در غرب به شیوه علمی و جدّی به دویست سال نمی رسد. این مهم در کشور ما از این نیز کمتر است. با اینکه صد سالی از عمر رمان در ایران می گذرد و مرحله تکوین و رشد و شکوفایی خود را گذرانده، فقدا نقد علمی باعث شده است که جایگاه نیازها و راهکارها و رویکردهای مناسب داستانی مشخص نباشد. اگرچه نقدهایی در حوزه رمان و به ویژه شخصیّت وجود دارد، همین میزان نقد نیز از جنبه نظری قوی و بدیع و شیوه های دقیق بهره چندانی ندارد و با دستاوردهای جدید انتقادی فاصله دارد و فاقد تنوّع و نوآوری است. «در حالی که در بوطیقای روایت داستانی، مطالعه رخدادهای داستان و روابط میان آنها خیلی مورد توجّه بوده، مطالعه شخصیّت این گونه نبوده است در واقع تبیین نظریه نظام مند، نافرو کاستنی و در عین حال غیر امپرسیونیستی درباره شخصیّت از جمله چالش هایی است که بوطیقای ادبیّات داستانی هنوز به آن نپرداخته است.»(ریمون کنان، 1387: 43) با اینکه در بحث شخصیّت، مقولاتی مانند پویایی و جامعیّت و به طور غیرمستقیم توزیع نقش ها به مسئله اندیشه و تفکّر شخصیّت ها و به ویژه شخصیّت اصلی، مربوط می شوند، تعریف و روش منسجم و مشخّصی برای بررسی الگوی تفکّر شخصیّت ارائه نشده است و شیوه رایج تابع نگرش جامعه شناختی (شغل، جنس، سن، چهره و وضعیت ظاهری، محیط، نام، گفتار و رفتار) به شخصیّت است. از آن جا که شخصیّت های داستانی دفاع مقدّس-مانند کتاب شخصیّت و شخصیّت پردازی در داستان کوتاه دفاع مقدس نوشته حسن بارونیان-بر اساس شیوه های رایج نقد شده اند، در این مقاله برای نخستین بار، مسئله استقلال فکری شخصیت اصلی یا وابستگی او به دیگر شخصیّت ها بررسی شده است. برای نیل به این مقصود از الگوی کنشی بهره گرفته شده است. در این الگو، رابطه دو نقش فرستنده و کنشگر اصلی، بیانگر شناخت از هدف است و نبود نقش فرستنده، یگانگی شخصیّت را در شناخت از هدف نشان می دهد.

8- الگوی کنشگر

طبقه بندی و تقسیم بندی عنصر شخصیّت اگر چه در یونان باستان و فنّ شعر ارسطو ریشه دارد، قرن ها مسکوت مانده و چیزی بر آن افزوده نشده است. در دوره معاصر است که نگرش علمی در حوزه نثر و داستان از سر گرفته شده است. «از قرن هفدهم میلادی به بعد الگوی تحلیل شخصیّت را الگوهایی کاملاً روان شناختی تشکیل می دهد. تا اوایل قرن بیستم زمان لازم بود تا پی بردن به عملکرد روایی شخصیتّ ها، اهمیّت خود را آن گونه که باید و شاید بروز دهد.»(میشل آدام 1385: 99) بحث روایت شناسی، شخصیّت را بر اساس کُنش ها و پیشرفت داستان مطالعه می کند. قصد روایت شناسان یافتن کارکردهای اصلی و ثابت در روایت های مختلف است. «روایت شناسی در دهه ها 1960 و 1970 در فرانسه شکوفا شد و متفکّرانی همچون رولان بارت، تزوتان تودورف، ژرار ژنت و آ.ژ.گرماس بررسی های انتقادی و نظری مهمّی در این زمینه انجام دادند. گرماس، اساساً در جستجوی ژرف ساختی است که در بنیان همه متون روایی نهفته است.»(مکاریک 1384: 331) روایت شناسی بر اهمیّت برخی اجزا و عناصر در برابر سایر قسمت ها تأکید می کند و هسته و وابسته هایی را در داستان بیان می کند. در این میان، برخی اعمال (کُنش ها) شخصیّت ها سهم بسزایی در داستان دارند. کُنش شخصیّت ها، به ویژه شخصیّت اصلی داستان را به پیش می برد و کنش شخصیّت یا شخصیت ها بر همدیگر و سایر عناصر داستان تأثیر می گذارد. کنش ها در زنجیره ای متقابل و به هم پیوسته و در توافق یا جدال با یک شخصیّت اصلی یا مرکزی صورت می گیرند. گاه این شخصیّت مرکزی، گرانیگاه داستان است. «هر ساختار داستانی، یک نقطه گرانیگاه اصلی و یا به قول ساختارگرایان مکتب پراگ، یک سطح مسلّط دارد. عناصر و روابط ساختار همیشه در پیوند با این گرانیگاه هستند. اگر ساختار داستان را یک دایره فرض کنیم، مرکز این دایره گرانیگاه آن است. عناصر و اجزاء و روابط ساختار، تابعی از این مرکز هستند و در ارتباط با آن معنا پیدا می کنند.»(محمدی 1378: 65) نقش شخصیّت اصلی، پیشبرد داستان و القاء درونمایه و ایجاد توازن و تعادل در داستان است. نوع ورود و خروج و عمل و ایفای نقشِ شخصیّت ها در گرو ارتباط با شخصیّت اصلی است. کنش هر شخصیّت، کارکرد معیّنی دارد.«ولادیمیر پراپ(1928) سی و یک کارکرد و هفت حوزه کنش را شناسایی کرد که هفت نقش شخصیّت های پریان را در بر می گیرد. 1- شخص خبیث 2- بخشنده 3- مددکار 4- شاهزاده خانم 5- اعزام کننده 6- قهرمان 7- قهرمان دروغین.» (اسکولز 1379: 99) شخصیّت ها بر اساس بر هم خوردن تعادل اولیّه به ایفای نقش می پردازند تا داستان به نقطه پایان یا تعادل ثانویه بازگردد و هر کدام در موقعیّتی، کنشی انجام می دهند و داستان را به پیش می برند. در این میان، شخصیّت اصلی، عمیق ترین ارتباط را با درونمایه و هدف داستان دارد. آلژیرداس گرماس (1983) با مرکز قرار دادن شخصیّت (کنشگر) اصلی در ارتباط با هدف، نقش های بیان شده به وسیله پراپ را تغییر داد و الگوی جدیدی را ارائه داد. «گرماس در هفت شخصیّت قصّه که پراپ تشخیص داده بود، تجدید نظر کرده، یار و یاور که منطقاً نوعی بخشنده محسوب است و نیز قهرمان دروغینی را که کمک خصم تلقی می شود، حذف می کند و شخصیّت گیرنده یا مرجع را که منطقاً با فرستنده ارتباط دارد، برجمع می افزاید.» (لوفلر-دلاشو 1366: 19) گرماس الگوی خود را بر اساس ارتباط دو به دوی شخصیّت ها مطرح می کند. «گرماس پیشنهاد می کند که فقط شش نقش (کنشگر)، به منزله مقولات کلّی در زیر بنای همه روایات وجود دارد که سه جفت مرتبط با هم را تشکیل می دهند.
شش نقش یادشده، کارکرد و وظیفه همه اشخاص داستان را در بر می گیرد. حادثه ای در داستان رخ می دهد و تعادل زندگی را بر هم می زند، شخصی (فرستنده) به فکر می افتد که برای مقابله با بحران، فردی (کنشگر اصلی) را برای رویارویی با آن بفرستد که خود نیز از ارزش آن تا حدودی آگاه است. کنشگر به مأموریت می شتابد و در حین انجام مأموریت با یاری (یاریگر) یا دشمنی(رقیب) سایر انسان ها مواجه می شود. کنشگر به خواسته خود و فرستنده (هدف) دست می یابد و باز می گردد و بر اثر پیروزی، نفعی را برای خود و یا دیگران (گیرنده) ایجاد می کند. در الگوی کنشگر، نماینده همه نقش ها شخصیّت ها هستند. به غیر از نقش هدف که لزوماً شخصیّت نیست و می تواند مفهوم یا شیء باشد. در الگوی کنشگر، فاعل یا کنشگر اصلی با همه عناصر دیگر مرتبط است. محور ارتباط فاعل با فرستنده و گیرنده، آگاهی و گاه توانایی است. بر اثر حادثه و بحران در در داستان، فرستنده و قهرمان از وضعیّت نامطلوب آگاه می شوند. فرستنده کسی است که کنشگر اصلی را به جستجو یا مقابله با عامل بحران می فرستد و پس از انجام عمل، به کنشگر اصلی پاداش می دهد. کنشگر اصلی در درک و فهم ارزش ها و اهداف با فرستنده همسان است و در گرفتن تصمیم برای حل بحران با کنشگر اصلی مشترک است. پادشاهی که قهرمان (کنشگر اصلی) را برای مقابله با دشمن می فرستد، در آگاهی با او برابر است. اهمیّت فرستنده در ارتباط با کنشگر اصلی، آن است که بر محور انگیزه و نوع اندیشه و تفکّر و میزان آگاهی در داستان تأکید می کند؛ به عبارتی، ذهنیّت و تفکّر و انگیزه شخصیّت ها (فرستنده و کنشگر اصلی) و تأثیر متقابل این دونقش را در داستان نشان می دهد. این مهم، ساختار فکری داستان را نشان می دهد. «با کند و کاو در داستان ها می توان به همان نتیجه ای نایل شد که ساختارگرایان در پی دستیابی به آن بودند. کشف رمز و راز و عملکرد ذهن انسان ها با تدوین قانونمندی های ساختار داستان.» (شیری 1376: 11) فرستنده از ارزش و معنای هدف آگاه است و کنشگر اصلی داستان از نظر آگاهی به جایگاه فرستنده دست می یابد. این دو نقش محور دانایی و ادراک هدف در داستان هستند.

9- الگوی کنشگر در چهار رمان دفاع مقدس

برای تطبیق الگوی کنشگر در ادبیات داستانی دفاع مقدّس، چهار رمان به شرح ذیل انتخاب شده اند: ارمیاء: نوشته رضا امیرخانی، سفر به گرای 270 درجه: نوشته احمد دهقان، دوشنبه های آبی ماه: نوشته محمدرضا کاتب و گنجشک ها بهشت را می فهمند: نوشته حسن بنی عامری. در این رمان ها، شخصیّت ها از جایگاه والایی برخوردارند و ویژگی های فکری مشترکی نیز دارند که در سایر رمان های دفاع مقدّس این گونه است و می توان آن را یک جریان فکری در نظرگرفت.
در رمان ارمیاء، فرستنده ای وجود ندارد؛ شخصیّتی که بتواند ارمیاء را بر اساس هدف و خواسته ای به مأموریّت بفرستد. کنشگراصلی بر اساس اندیشه و آگاهی خود عازم جبهه می شود و خانواده اش، مخالف رفتن او به جبهه هستند. ارمیا به خاطر درک و فهم خود از شهادت، قدم در این راه می گذارد. ##
در رمان سفر به گرای 270 درجه، نماینده ای برای نقش فرستنده وجود ندارد. کنشگر اصلی (ناصر) بر اساس علاقه و فکر خود، می خواهد دوباره به جبهه برود. کسی که از اهمیت جنگ و یا اهداف آن برای او صحبت نمی کند و او برای منظور خاصی به مأموریت نمی فرستد. در این میان ناصر با مخالفت عاطفی پدر و مادر نیز روبروست. از انگیزه حضور قبلی او نیز در جبهه سخنی به میان نمی آید.
در رمان دوشنبه های آبی ماه نیز نقش فرستنده نماینده ای ندارد. کنشگر اصلی (بابا)، شخصیّتی است که به طور خودجوش در جبهه حضور یافته و هیچ فرد دیگری در فرستادن او به جبهه نقش نداشته است. حتّی تنهایی همسرش در شهر نیز مانع از ماندن در جبهه نیست.
در رمان گنجشک ها بهشت را می فهمند نیز نقش فرستنده وجود ندارد. کنشگر اصلی (آعلیجان)، خود با اندیشه فردی و خودجوش به سفر کردستان می رود و پس از آن به سوی جبهه های جنوب می شتابد. هیچ فردی در آگاهی و تصمیم گیری او نقشی ندارد.
تطبیق الگو در چهار رمان دفاع مقدّس نشان می دهد که عنصر فرستنده در این چهار رمان وجود ندارد. در نمونه ها، کنشگر اصلی، فرصت ارتباط و مشورت با فرستنده را دارد و با اینکه فرصت و جایگاه خلق نقش فرستنده وجود داشته، این مهم تحقّق نیافته است؛ یعنی کنشگر اصلی از سر فرصت و با اندیشه خود عازم جبهه و جنگ می شود و هیچ فرستنده ای وجود ندارد. هیچ فردی در تصمیم گیری برای رفتن به مأموریت و شناخت هدف با آنها مشترک نیست تا با فرمان یا استدلال یا مشورت، آنها را به مأموریّت بفرستد.
یکی از موارد اهمیّت اندیشه و اقدام داوطلبانه و خودجوش کنشگرهای اصلی، دانشجو یا دانش آموز بودن شخصیّت های کنشگر اصلی آنها-به غیر از بابا-در این چهار رمان است. اصلاً کسی از آنها انتظار ندارد تا به جهبه بروند تا درباره فرستادن آنها به جبهه فکر کند یا از آنان تقاضا کند که این کار را انجام دهند یا هدف خاصی را برای آنان در نظر بگیرد. کنشگرها خود بر اساس تصمیم و شناخت خود اقدام می کنند. بابا نیز با اینکه خود به جبهه رفته است اما اقامت طولانی او در جبهه و حتّی تن زدن از مرخصی، بیانگر عزم و اندیشه خود او برای مبارزه و ادراک خاص او از هدف است.
لازم به توضیح است که آگاهی از وضعیتّ جبهه و حمله دشمن یا شهادت و جانبازی نزدیکان و دوستان به معنای خبر و فهم شرایط است و نمی تواند به عنوان نقش فرستنده، تلقی شود چرا که فرستنده، شخص یا عاملی است که به ارزش عمل (هدف) قهرمان آگاه است و با او هم فکر و هم رأی است. کنشگر اصلی، عامل اجرایی هدف مشترک بین خود و فرستنده است. پاداش نیز در همین فهم مشترک نهفته است چرا که فرستنده، ارزش عمل قهرمان را از قبل می داند. در رمان های یادشده، لحظات و صحنه های قبل از نبرد به اجمال بیان شده است و این مهم خود می رساند که یکی از دلایل این امر، نبود نقش و شخصیّت مهم به عنوان فرستنده و هادی قبل از حضور در جبهه است. در رمان های یاد شده، کنشگر اصلی بی واسطه و بدون مشورت و دخالت افراد دیگر و بر اساس اندیشه و شناخت خویش تصمیم می گیرد.
اگرچه در این مجال، تنها چهار رمان با الگوی کنشگر تطبیق داده شده است، سایر رمان های از این نوع نیز که یک دوره تقریباً سی ساله را در بر می گیرند، فاقد نماینده ای برای این نقش ندارند. رمان های زمین سوخته، نخل های بی سر و شطرنج با ماشین قیامت که حوادث آنها در سه شهر مرزی اهواز، خرمشهر و آبادان می گذرد، این گونه اند. در این رمان ها هم هیچ فرستنده ای وجود ندارد؛ نه خانواده به این کار اقدام می کند و نه گروه یا تشکّل یا نهاد خاصی به این کار مبادرت می ورزد بلکه تلاش فرد، خود مدارانه و داوطلبانه است. باران، ناصر، دیده بان، بدون وجود فرستنده، خود بر اثر تعهّد و آگاهی فردی به رزم می شتابند. نیز در زمستان 62 نخل ها و آدم ها و نه آبی، نه خاکی وضع از این قرار است.
تنها اثری که در این میان، نشان کمرنگی از نقش فرستنده دارد، از به اثر رضا امیرخانی است که فرانک ناصری به خاطر شهادت پدر و مادر در مقام فرستنده قرار می گیرد تا خلبان مرتضی مشکات را برای انتقام از دشمن به مأموریّت بفرستد یا برنامه ریزی دیدار خلبان از بیماران شیمیایی از سوی نیروی هوایی و تأکید در امر انهدام تأسیسات هسته ای کرکوک، نیروی هوایی را در مقام فرستنده قرار می دهد. در این رمان، محیط نظامی، وجود فرستنده را ممکن کرده است و از این جهت، این رمان به طور بارزی با رمان های دفاع مقدّس تفاوت دارد.

10- علل و زمینه های نبود نقش فرستنده

در تطبیق الگوی کنشگر با چهار رمان دفاع مقدّس، چیزی که بیش از همه جلب توجّه می کند، این است که عنصر نخستین این الگو، یعنی نقش فرستنده وجود ندارد. البتّه چون مبنای کار گرماس، کارکردها و حوزه های کنش پراپ در قصّه های پریان روسی بوده، طبیعی است که در تطبیق الگوی او با رمان های ایرانی تفاوت هایی مشاهده شود. نخست اینکه نوع قصّه با رمان متفاوت است و دوم اینکه شخصیّت های برگرفته از دو جامعه متفاوت، احتمالاً ویژگی های متفاوتی دارند. حتّی دوره های تاریخی متفاوت یک جامعه نیز شخصیّت های متفاوتی را در داستان ایجاب می کند. «متداول ترین شیوه یافتن روابط ادبیّات و جامعه، مطالعه آثار ادبی به عنوان مدرکی اجتماعی و تصاویری فرضی از واقعیّت اجتماعی است. در این نیز شکّی نیست که نوعی تصویرِ اجتماعی را می توان از ادبیّات به دست آورد.»(ولک 1382: 110) پس در تطبیق الگوی کنشگر با رمان های دفاع مقدس تفاوت ها و تشابه ها ظاهر می شوند. دلایل این امر در دو مقوله جای می گیرد: جنبه های داستانی و جنبه های جامعه شناختی.

1-10-جنبه های داستانی

اساس مطالعات ولادیمیر پراپ بررسی قصه های پریان است که بر کار گرماس نیز تأثیر گذاشته است. چون مبنای کار، نوع خاصّی از قصّه یعنی قصّه های پریان بوده است، ممکن است که در دیگر گونه های قصّه یا داستان، نقش یا نقش هایی از الگوی کنشگر وجود نداشته باشد یا کمرنگ شده باشد. وجود تمام نقش ها در همه قصّه ها و داستان ها یکسان نیست. عدّه ای به امکان تفاوت ها نقش ها در تطبیق الگو با انواع قصّه یا گونه های دیگر داستان اشار کرده اند که تفاوت اساسی قالب قصّه و رمان از این نوع است. قصّه به عنوان گونه ای متعلّق به زمان های قدیم با داستان به عنوان گونه ای تازه در جهان معاصر تفاوت دارد. «در داستان، فرستنده معمولاً یا با خود فاعل (قهرمان) داستان یکی است و یا اصلاً وجود ندارد.»(اخوّت 1371: 147) در قصّه کنشگر اصلی، قهرمان نام دارد که از نظر توانایی فوق العاده است و عموماً بر اساس انجام کارها و یا ماموریّت های مُحال و مشکل، طبقه اجتماعی خویش را تغییر می دهد و اساساً قصّه پایان خوشی دارد و با پیروزی قهرمان به پایان می رسد. وجه بارز قصه، بروز حادث ملموس در بیرون و ارسال قهرمان به مأموریّت و اعطای پاداش از سوی کسی است که فرستنده نام دارد. توانایی قهرمان قصّه، بر نیروهای فکری و ذهنیّت وی ترجیح دارد.
از سوی دیگر در قصّه، حادث و خطر، جهان مشترک افرادی را تهدید می کند که فرستنده نیز مانند قهرمان عضوی از آن است، از این رو بحران، اتّحاد و توافق اشخاص آگاه (فرستنده و قهرمان) را ایجاب می کند. هم رأیی و هم فکری، جزء اساسی قصّه است. اگر قهرمان در انجام مأموریّت سخت تنهاست، در ضرورت و تشخیص انجام مأموریت، فرستنده راهنما و هادی اوست.
همچنین با اینکه در قصّه های پریان، نقش فرستنده وجود دارد ولی در برخی نمونه های قصّه های ایرانی نیز این نقش وجود ندارد. نه تنها در چهار رمان دفاع مقدّس که در افسانه های ایرانی نیز فرستنده وجود ندارد. «از میان شخصیّت هایی که پراپ برمی شمارد، گُسیل دارنده [فرستنده] را به راحتی می توان حذف کرد. پراپ عقیده داشت که این شخصیّت، قهرمان را دنبال انجام کاری یا دفع شرارتی می فرستد. در بسیاری از افسانه های ایرانی، چنین شخصیتی دیده نمی شود و خود قهرمان با درک نیازی یا اطلاع از شرارتی، برای رفع آنها اقدام می کند.»(خدیش 1387: 116) این مهم، زمینه تاریخی نبود این نقش را نشان می دهد.
در حالی که کنشگر اصلی رمان، شخصیّت است که توانایی های او در حدّ و اندازه فرد عادی و معمولی است. بر اساس توانمندی های معمول، او با خواسته ها و نیازهای واقعی درگیر است؛ در نتیجه، در زندگی و سرنوشت او، شکست نیز ممکن است. اصل پیرنگ و طرح ریزی در رمان، همین منظور را بیان می کند که شخصیّت نمی تواند فراتر از یک انسان معمولی اقدام بکند. او برای هدفی والا می کوشد ولی شکست ناپذیر است. معمولی بودن توانایی شخصیّت در رمان، باعث می شود تا کسی برای فرستادن او به مأموریّت تلاش نکند که چرا انسان معمولی رمان، فاقد توانایی های ویژه برای رسیدن به هدف است ولی همین انسان معمولی از نظر اندیشه و فکر، پیشرو و بی نیاز از رهبری و راهنمایی است؛ به همین خاطر، برتری ذهنی شخصیّت اصلی و عدم توانایی خارق العاده او، مسئله مأموریت را منتفی می کند.
از سوی دیگر، مسائل و معضلات شخصیّت بیش از آنکه بیرون از وجود او در اجتماع باشد، درونی است. از این رو انگیزه ها و وضعیّت درونی او مورد توجّه است. همین مسئله استقلال شخصیّت را از حادثه داستان بیان می کند. «اگر قهرمان به لحاظ مرتبه، برتر از دیگر انسان ها و محیط خود باشد، قهرمان نوعی رمانس است و اعمال او شگفت انگیز است ولی خودش در مقام انسان شناخته می شود. اگر قهرمان نه بر دیگر انسانها و نه بر محیط برتری داشته باشد، {شخصیت داستان است} یکی از ماست.»(فرای، 1377: 48) شخصیّت صاحب جهان ذهنی و درونی خویشتن است، نه راهگشای مشکلات و معضلات جامعه. استقلال فرد از لحاظ فکری و احساسی و حقّ انتخاب و تعین سرنوشت، اساس نگارش رمان است. رمان بیان تلاش شخصیّت برای ساختن زندگی به شیوه فردی و مستقلّ است. شخصیّت در رمان به شیوه فردی، به نتیجه یا حقیقت دست می یابد. او در پی جستجو و کشف معنای نو و شکل نگرفته ای از هستی است معنا و جهان مشترکی بین او با دیگران وجود ندارد بلکه بیان تلاش برای آفریدن معنایی تازه در جهان است؛ پس عدم اشتراک معنایی میان شخصیت ها، اتّفاق و اتّحاد برای هدف و معنایی خاص و همکاری برای یک مأموریت را ناممکن می سازد. در رمان، شخصیّت اهداف و آرزوهایی فردی برای خویش می آفریند.
به دلیل تفاوت قصّه و رمان به عنوان دو قالب داستانی در دو دوره مختلف از زندگی بشر، تفاوت سایر نقش های الگو در آنها ممکن است. کیفیت نقش هدف نیز تابع همین قاعده است. نقش هدف اگرچه در هر دو نوع قصّه و رمان وجود دارد، کیفیت آن در این دو قالب متفاوت است. نقش هدف در قصّه های پریان، شاهزاده خانم و ازدواج با اوست در حالی که در رمان، مفاهیم جدیدی مانند آزادی، آرامش و انسان دوستی است. در الگوی کنشگر، ارتباط اصلی بین فاعل و هدف است و هیچ کنشگر اصلی یا فاعلی، بدون جستجوی هدف نمی تواند در قصّه و داستان حضور یابد چرا که نبود نقش هدف، وجود فاعل را بی معنا می کند.
«گرمای شش نقش کنشی را به عنوان عناصر بنیادین کار خود مطرح می کند که دو تای آنها از باقی بنیادی ترند. فاعل و هدف [سوبژه و اوبژه]. فاعل، عنصر محوری کُنش داستان است که اغلب ولی نه لزوماً همیشه یک فرد است و هدف چیزی است که فاعل از طریقِ کنش هایی که آغاز می کند در پی دستیابی به آن است. ما در این ساختار بنیادین، رابطه ای بر اساس میل را مشاهده می کنیم؛ بدین معنا که فاعل به هدف میل دارد و همین میل است که داستان را پیش می برد.» (برتنس 1387: 85) قصّه، تلاش قهرمان برای یک خواسته یا هدف مشترک است. هدفی که فرستنده نیز از آن آگاه است اما در رمان، آگاهی کنشگر اصلی از هدف، فردی است و تلاش او برای دستیابی به آن بی نیاز از وجود فرستنده است. در رمان دفاع مقدّس نیز بر اساس تفاوت گونه رمان با قصّه، نقش فرستنده وجود ندارد.

2-10-جنبه های جامعه شناختی

در رمان های یادشده، کنشگر اصلی رزمنده ای است که خودمدارانه و داوطلبانه، عازم جبهه می شود و از مشورت با تشکّل یا مأموریّت و وجود فرستنده نشانی نیست. انگیزه عمل، نوع تفکّر و شناخت هدف، فردی و درونی است. این نوع اندیشه و تفکّر فردی و درونی چه ماهیّت و ویژگی هایی دارد؟ این مهم، علاوه بر ویژگی های کنشگر اصلی، با ماهیّت نقش هدف چه ارتباطی دارد؟ زمینه اجتماعی بروز اندیشه و تفکّر کنشگر اصلی چیست؟

1-2-10- فرهنگ شهادت

شناخت کنشگر اصلی از هدف، درونی و فردی و تصمیم و عمل به آن نیز به تبع شناخت، فردی است؛ به همین دلیل، فرستنده ای در رمان ها ظاهر نمی شود. دلیل این امر در رمان های یادشده، ارتباط نوع اندیشه و تفکّر کنشگر اصلی با نوع هدف است. کنشگر اصلی (رزمنده) برای پیروزی بر دشمن و به خاطر هدفی جمعی و مشترک، مانند وطن، نمی جنگد بلکه به جای پیروزی و کسب افتخار یا ماجراجویی و قهرمانی، آرمان های رزمنده مفاهیمی مانند تهذیب نفس و نیل به شهادت است. هدف رزمنده به خالق خویش در سایه عمل جهادی است. هم جهاد و هم وصال، هر دو با شناخت درونی و قلبی حاصل شده است؛ از این رو، رمان با نگرش درونی فرد آغاز می شود و با گذشتن از لایه زندگی ظاهری و اتّصال با مبدأ هستی کامل می شود. پیداست که شناخت از چنین هدف (شهادت)، نمی تواند بین رزمنده و فردی دیگر (فرستنده) مشترک باشد. ماهیّت چنین فردی هدفی، درونی و غیر جمعی است. البتّه ماهیّت هدف در رمان سفر به گرای 270 درجه، استثناست چرا که در این رمان، هدف پیروزی بر دشمن است ولی با وجود این مسئله، در رمان فرستنده وجود ندارد و ناصر بر اساس شناخت و تصمیم فردی خود عازم جبهه می شود.
بر اساس ماهیت انتزاعی و درون گرایانه مفهوم شهادت، کنشگر اصلی در شناخت و درک خویش از هدف، یگانه و بی نظیر است و اندیشه و ادراک کنشگر اصلی قابل تقسیم با سایر افراد نیست. مفهوم شهادت به معنای ایستادگی تا پای جان و نهایت شجاعت نیست بلکه به زمینه های اعتقادی، عبادی و عرفانی نیازمند است و قابل اشتراک با کسان دیگر نیست؛ بر همین مبنا، مسائل ملموس و مادی و اهداف مشترک با سایر انسان ها، جایی در خلق شخصیّت در رمان های یادشده ندارد. در نظر کنشگر اصلی (رزمنده)، جنگ فرصتی برای جلب رضای دوست و نیل به شهادت است. هدف رزمنده زمینی نیست، الهی است. «در ادبیات ما و آن چیزی که ادبیّات انقلاب می گوییم و یا عمدتاً مربوط به جنگ است، ناسیونالیسم وجود ندارد به جای ناسیونالیسم، ما امّت واحده داریم. یعنی رزمنده ما در صحبت هایش دفاع از اسلام می کند نه دفاع از ایران.»(هاجری، 1387: 389) بدیهی است که اگر جامعه درگیر اندیشه ملی گرایی یا سایر اندیشه های غیر دینی بود، مفهوم شهادت چنین جلوه ای نمی یافت. هدف رزمنده از جنگ، وصال و شهادت است. این مهم به دلیل ماهیت درونی خود، چندان ملموس نیست و راه شناخت آن، توجّه به اعمالی است که نشانه ای از آن نگرش را در خود دارند. بر همین اساس، بیشتر کنش های رزمنده در ساحتی قدسی و معنوی قرار دارند و دقّت در نشانه ها و علایمی مانند خواب ها، عالم غیب، مسائل ماورایی، لحظه های عرفانی و اعمال عبادی در رمان ها تأیید اندیشه درونگرایانه است. از این رو، مسائل مادی و ملموس، مانند چهره و لباس و حال و گذشته و وراثت و خانواده و محیط و حتّی مسائل نظامی، در ترسیم سیمای کنشگر اصلی جایگاهی ندارند. پیداست که مفهوم شهادت به زمینه دینی جامعه بستگی دارد که خصلت اساسی اندیشه و تفکّر فردی و درون گرایانه است.

2-2-10-فرهنگ خودباوری و فردیّت

علّت دیگر نبود نقش فرستنده در رمان ها، رشد آگاهی تاریخی و خودباوری و فردیت انسان هاست. کنشگر اصلی در رمان های یادشده، بازتاب دوره ای است که فردیّت خودباوری از اندیشه های اساسی زندگی است. آشکار است که این مهم، به خلق شخصیّت های آگاه و فردگرا منجر می شود؛ به همین خاطر، شخصیّت های خلق شده در جستجوی راه هایی برای تحقّق فردیت و خواسته های درونی خویش هستند. که تجلی این مهم در رمان ها، یافتن اهداف درونی و فردی است که معنایی ویژه داشته باشد. بدیهی است که این مهم بر تلاش فردی استوار است و با مأموریت به خاطر معنا و هدف مشترک، بر اساس خواست و نیّت فرستنده سازگار نیست. کنگشر اصلی متعلّق به دوره ای است که بر اساس ادراک فردی می کوشد تا به اهداف فردی خود دست یابد. اندیشه و تفکّر درباره هدف بر اساس خواسته های فردی و شخصی است و جایی برای اهداف جمعی وجود ندارد. این مهم از ویژگی های فکری این دوره است و در داستان های غیر دفاع مقدّس نیز نمونه دارد. «گل محمد قهرمانی است که نمی خواهد قهرمان مردم باشد؛ می خواهد خودش باشد. این ویژگی قهرمان دهه شصت هم هست؛ گریز از قهرمان جمع بودن و به جای همگان حرف زدن، حرکت کردن در حدّ توانایی ها و مقدورات خود و اعتبار قائل شدن به فردیّت خویش.»(میر عابدینی 1387: 875) کنشگر اصلی تنها به فکر غلبه بر دشمن نیست بلکه در کنار آن اهداف قدسی و معنوی خویش را نیز می جوید.
یکی از موارد بارز فردیّت و خودباوری در دوره معاصر، شکست و شکاف ذهنیّت شاهنشاهی و استبدادی است؛ حرکتی که با نهضت مشروطه آغاز شده و با وجود افت و خیز در نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی ادامه یافته و مایه نابودی استبداد در عرصه اجتماع شده است. این مهم، بر کلّ ادبیات و در این میان بر ادبیّات داستانی دفاع مقدّس در خلق شخصیّت های آگاه و خودباور و فردگرا تأثیر گذاشته است. از اثرات مستقیم این مهم، توجّه و واکنش شخصیّت های داستانی به مسائل تاریخی پیرامون خود است به گونه ای که شخصیّت به طور خودانگیخته در مسائل و مشکلات پیرامون خویش تفکّر می کند و به صورت داوطلب در رفع آن می کوشد. این مهم، تلاش فرد فرد انسان های یک جامعه را برای حلّ مشکل و عمومیّت اندیشه در افراد اجتماع را نشان می دهد. همان گونه که در زمان های یادشده، هر چهار کنشگر اصلی به صورت خودانگیخته و داوطلب در جنگ شرکت کرده اند. فردی و درونی شدن اندیشه، درک ضرورت حضور در برابر دشمن را همگانی کرده است و رمان ها را از وجود نقش فرستنده بی نیاز کرده است. شخصیت های آگاه، نشانه دوره تاریخی خود را در فکر و اندیشه خود دارند، آگاه به زمان هستند، به ایفای نقش خود می پردازند، تاریخ را بر مبنای اندیشه خود می سازند و برخلاف جوامع قدیمی، تاریخ بر آنها چیره و مسلط نیست. این مهم، در سیمای کنشگر اصلی رمان «گنجشک ها بهشت را می فهمند»، آعلیجان، صورت پررنگ تری دارد چرا که او برای فهم دقیق مسائل تاریخی جامعه خود، سفرش را آغاز می کند و دانشجو بودن و کار خبرنگاری نیز این معنا را بیشتر تقویّت می کند.
آگاهی و خودباوری از ویژگی های بارز جامعه ایرانی در این دوره است و پویایی تاریخی، یکی از جلوه های بارز آن است چرا که بستر و زمینه این آگاهی در این دوره وجود دارد. «شخصیّت نحوه تفکر، بینش، احساس و رفتار فرد است که در طیّ زندگی و تحت تأثیر تربیت خانوادگی و نیروهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی شکل گرفته و کم و بیش پایدار و مستمر است.» (ثریّا: 1384: 38) شخصیّت های داستانی در این دوره، بازتاب فرهنگ خودباوری در جامعه و همگانی شدن تفکّر است. انسان های آگاه نیز وجود نقش فرستنده را بی اثر می سازند. گواه دیگر آگاهی جامع کنشگر اصلی در رمان ها، این است که پویایی و تحوّل در آنها راه ندارد و آنها خود باعث تحوّل و پویایی دیگران می شوند. شخصیّت کاملی هستند که دیگران را به مسیر جدیدی راهنمایی می کنند و رابطه آنان با شخصیّت های یاور در جبهه، رابطه ارشادی (مراد و مریدی) است. مَمَدو و مهندس در کنار بابا و دانیال در کنار آعلیجان چنین یاورانی هستند.

نتیجه

در بررسی چهار رمان دفاع مقدّس و تطبیق آن با الگوی کنشگر، نتایج زیر به دست آمد. در این رمان ها:
-نقش فرستنده وجود ندارد.
- کنشگر اصلی بر اساس اندیشه فردی و درونی خود به جنگ می رود.
- دلایل دو گزاره بالا چنین است:
- کنشگر اصلی در رمان، صاحب تفکّر فردی و انگیزه درونی است و برخلاف قهرمان قصّه نیاز به فرستنده ندارد.
- کنشگر اصلی از نظر توانایی جسمی و عملی فردی عادی است؛ برخلاف قهرمان که توانمندی های ویژه ای دارد و فرستنده، او را برای انجام مأموریّت سخت می فرستد.
- برخلاف قصّه های روسی منبع کار پراب و گرماس، در افسانه های جادویی ایرانی نیز نقش فرستنده وجود ندارد.
- ماهیّت و کیفیّت نقش هدف (شهادت) در رمان ها، فردی و درونی است و کنشگر اصلی را از فرستنده بی نیاز می کند.
- رمان ها محصول دوره فردیت و خودباوری جامعه ایرانی است؛ از این رو فردیّت و اندیشه شخصیّت جایی برای مشورت یا تأثیرپذیری فکری از دیگران باقی نگذاشته است.
- اندیشه و تفکّر کنشگر اصلی با اقدام عملی همراه است به همین خاطر حضور داوطلبانه او در جبهه، جایی برای حضور فرستنده باقی نمی گذارد.

1. اخوّت، احمد، 1371، دستور زبان داستان، اصفهان: نشر فردا.
2. اسکولز، رابرت، 1379، ساختارگرایی در ادبیّات، ترجمه فرزانه طاهری، تهران: آگاه.
3. امیرخانی، رضا، 1387، ارمیاء، چاپ نهم، تهران: سوره مهر.
4. برتنس، هانس، 1387، مبانی نظریه ادبی، ترجمه محسن ابوالقاسمی، چاپ دوم، تهران: نشر ماهی.
5. بنی عامری، حسن، 1376، گنجشک ها بهشت را می فهمند، تهران، نشر صریر.
6. تولان، مایکل، 1386، روایت شناسی، ترجمه سید فاطمه علوی و فاطمه نعیمی، تهران: نشر سمت.
7. ثریّا، سیّدمهدی، 1384، فرهنگ و شخصیّت، تهران: قصیده سرا.
8. خدیش، پگاه، 1387، ریخت شناسی افسانه های جادویی ایران، تهران: علمی و فرهنگی.
9. دهقان، احمد، 1385، سفر به گرای 270 درجه، چاپ دوازدهم، تهران: سوره مهر.
10. ریمون کنان، شلومیت، 1387، روایت داستانی: بوطیقای معاصر، ترجمه ابوالفضل حرّی، تهران: نیلوفر.
11. فرای، نورتراپ، 1377، تحلیل نقد، ترجمه صالح حسینی، تهران: نیلوفر.
12. کاتب، محمّدرضا، 1375، دوشنبه های آبی ماه، تهران: صریر.
13. لوفلر-دلاشو، م، 1366، زبان رمزی قصّه های پریوار، ترجمه جلال ستّاری، تهران: توس.
14. ریما، مکاریک، ایرنا، 1384، دانش نامه نظریّه های ادبی معاصر، ترجمه مهران مهاجر و محمّد نبوی، تهران: آگاه.
15. میشل آدام، ژان و فرانسوا روزا، 1385، تحلیل انواع داستان، ترجمه آذین حسین زاده و کتایون شهپر راد، چاپ دوم، تهران: قطره.
16. محمّدی، محمّدهادی، 1378، روش شناسی نقد ادبیّات کودکان، تهران، سروش.
17. میرعابدینی، حسن، 1387، صد سال داستان نویسی در ایران (جلد سوم)، چاپ پنجم، تهران: چشمه.
18. ولک، رنه و آوستن وارن، 1382، نظریّه ادبیّات، ترجمه ضیاء موحد و پرویز مهاجر، تهران: علمی و فرهنگی.

1. شیری، قهرمان، 1376، ساختار داستان در ادبیّات معاصر، شماره 11 و 12. فروردین و اردیبهشت.
2. هاجری، حسین، 1387، نشست تخصّصی ادبیّات داستانی، در کتاب چشم انداز ادبیات انقلاب اسلامی به کوشش حسین بیات و سیّد محسن حسینی، تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیما.
منبع مقاله: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4