نویسنده: دکتر محمود نجم آبادی




 

برای شناسائی مقام شیخ در پزشکی باید آثار طبی وی مورد مطالعه قرار گیرد تا حق مطلب ادا شود. به نظر این جانب می رسد که برای این امر تنها یک فرد یا یک محقق نخواهد توانست مطالعه تمام آثار وی را عهده دار شود. برای تحقیق در این باره باید عده ای از محققان و دانشمندان اقدام کنند، تا آن که مقام طبی شیخ کما هو حقه و ینبغی واضح و آشکار گردد. از طرفی برای نیل به منظور بالا بهترین راه مطالعه کتاب قانون شیخ است که قطعاً جمیع نظرات و شاهکارهای طبی وی در این کتاب می باشد و برای این امر سالیان دراز وقت لازم است که بتوان حقیقتاً فهمید استاد چه گفته و در هزار سال قبل عقاید و نظرات پزشکی وی چه بوده است؟ بدین مناسبت در این مبحث کوشش شده است تا آن جا که مقدور و میسور بود از کتاب قانون استفاده گردد.
مقدمتاً متذکر می گردیم که شیخ تابع مکتب یونانیان بوده و به مانند طبری و رازی و اهوازی پزشکی را بیشتر از ترجمه کتب استادان یونانی اقتباس کرده، منتهی باید گفت که بسیاری مطالب بر نظرات پزشکان یونانی اضافه کرده و آن ها را به صورت جدیدی در آورده است.
بقراط و عده ای از پزشکان قبل از ابن سینا بیماری را یک نوع عنصر خارجی مستقلی می دانستند، که گاه و بی گاه بدن را مورد حمله قرار می داده و چون بدن مرکب از اعضاء و رطوبات و نیروی حیاتی است، در برابر آن به مبارزه و دفاع برخاسته و نتیجه این مبارزه تندرستی و حیات و یا ناخوشی و یا بالاخره مرگ می باشد. ابن سینا نیز بر همین نظریه بوده، منتهی بر آن نظرات خود را اضافه کرده است.
علم پزشکی از نظر شیخ - علم پزشکی از نظر شیخ حفظ سلامتی است و نه درمان بیماری ها. وی پزشکی را به دو شعبه بزرگ تقسیم نموده است: پزشکی نظری و پزشکی عملی. ایضاً بیماری ها را بر حسب ضایعات اعضاء مختلف و رطوبات بدن تقسیم بندی کرده است.
شیخ بیماری ها را به دو دسته تقسیم می نماید:
1- بیماری های داخلی ؛ 2- بیماری های خارجی.
درباره ی بیماری های خارجی او معتقد بوده که این دسته ارتباط زیادی با رطوبت و فعل و انفعالات بدن ندارند، کافی است که عوارض خارجی برطرف گردند تا نتیجتاً بیماری مرتفع شود. در مورد بیماری های داخلی شیخ به رطوبت و ضایعات عضوی بسیار اهمیت می دهد و آن ها را نتیجه اختلال در اعضاء و تغییرات حاصله در رطوبت بدن می داند. باید گفت که در اینجاست که ابن سینا از استادان یونانی جدا گشته و بیماری را عنصر مستقل خاصی نمی داند.
گر چه ابن سینا پس از بقراط و جالینوس بوده و از نظر تاریخ پزشکی عده ای از مؤلفات وی را شاگرد دو استاد مذکور در بالا می دانند، ولی باید دانست وی و رازی بر اثر استقلال فکری و ایراد و خرده گیری و انتقاد بر کتب استادان یونانی و این که تجربه و آزمایش را در پزشکی بسیار معتبر دانسته، توانستند دوره نوبتی در پزشکی پدید آورند، که مدت ها پزشکی اسلامی ایرانی ملاک و مبنای پزشکی اروپائی گردد، چرا که ابن سینا و دیگر پزشکان ایرانی پزشکی یونانی را مرتب و بدان اضافات و ملحقاتی کرده و آن را از صورت نظری خارج و پزشکی عملی را ترتیب داده و اثر داروها را در پزشکی از نظر وظائف الاعضاء و قرابادین بسیار صحیح و با طریقه علمی به یادگار گذارده و بسیاری از داروها را در زمینه شیمی و ادویه شناسی در پزشکی وارد ساخته اند.
درباره بسط افکار ابن سینا در پزشکی همه معتقدند، که امری بسیار عظیم و معجزه آسا آورده است. با مطالعه قانون شیخ و آثار جالینوس می توان به حق و انصاف گفت: با آن که ابن سینا وارث پزشکی جالینوس است اما از نظر مقام و رتبه در پزشکی از جالینوس دست کمی ندارد.
اکنون در تمام دنیا محققان و دانش پژوهان مشغول تحقیق در افکار و عقاید پزشکی (مخصوصاً مطالب قانون) می باشند، که جمیع جنبه های پزشکی و درمانی شیخ را دریابند، مخصوصاً در شوروی این امر با منتهای دقت پی گیری می شود(1).
در کلیات - شیخ تابع مکاتب قبل از خود بوده بدین معنی که در باب چهار عنصر (2) (اسطقس، ارکان) (آب و خاک و باد و آتش) و چهار خلط (3) بدن (بلغم و صفرا و خون و سودا) و مزاج (مزاج بلغمی و صفراوی و خونی و سوداوی یا مالیخولیائی) و تولید و تقسیم اخلاط و مراحل مختلف هضم و قوای سه گانه (4) (طبیعی و حیوانی و روانی) (5) و سلامتی و توازن اخلاط و بیماری و عدم توازن اخلاط و تقسیم بندی بیماری ها و امثال آن تقریباً همان عقاید یونانیان را داشت.
در تشریح - شیخ در کتاب قانون تشریح جمیع اعضاء را یک یک بیان می دارد. با آن که بعید به نظر می رسد که شیخ کالبد شکافی کرده باشد، اما در استخوان شناسی و عضله شناسی تقریباً به مانند امروز یک یک قسمت های آن ها را شرح داده است.
اما تشریح نعش آدمی در آن دوران به نظر آسان نمی آید، ولی تشریح میمون باب بوده (6) است.
موضوع تشریح بدن آدمی با علم به آن که در آن دوران میسر نبوده است، اما ابن سینا در تشریح چشم و وصف دقیق عضلات حدقه چشم (7) آن چه که گفته با نظرات امروزی توافق دارد، مخصوصاً آن که اهمیت عصب (8) چشم را دریافته است.
آقای یحیی رحیم اف نماینده شوروی در جشن هزاره ابن سینا در تاریخ پنج شنبه دوم اردیبهشت ماه 1333 ضمن خطابه خود درباره «بعضی تعلیمات پزشکی حکیم ابوعلی سینا» چنین اظهار نظر کرده است: «ابوعلی سینا این دانشمند کبیر قرن یازدهم دانش پزشکی را از جهت علم تشریح نیز غنی ساخته است. ابوعلی اطلاعات دقیقی درباره بعضی از اعضاء انسانی می دهد. ابوعلی در علم تشریح نیز مانند علوم دیگر در جستجوی هدف روشنی است. وی پیدایش اعضاء را در ارتباط با لزوم آن ها توضیح می دهد. ابوعلی علاوه بر توصیف تشریحی اعضاء وظائف این اعضاء را مختصراً نیز شرح می دهد وی علم تشریح را بسی پیشرفت داد. نخستین توصیف درست عضلات چشم را ما از او می دانیم. تصور این نکته دشوار است که ابوعلی هرگز به تشریح جسد انسانی دست نزده باشد. کشفیات جالب او در رشد توضیح بیماری ها دلیل بر تصور آن است که ابوعلی به کار تشریح جسد انسانی غالباً دست می زده است و این کار را محرمانه انجام می داده است».
ابن سینا اولین دفعه درباره عصب سه شاخه (9) (سه قلو) در قانون متذکر گردیده است.
در وظائف الاعضاء (10)- شیخ به مانند پزشکان قبل از خود در قانون از فیزیولوژی اندام ها سخن می راند و اطلاعات مربوط به این شعبه از علم پایه پزشکی را بیان می دارد.
در باب مزاج - ابن سینا نیز به مانند پزشکان سلف خود به مزاج عقیده مند بود. وی در قانون مزاج را چنین گفته است: هر ماده و جسم صاحب کیفیت و حالتی مخصوص به خود است که این حالت یا کیفیت معلول کمی و زیادی میزان و مقدار عناصر (11) سازنده آن است. چنین کیفیت و حالت، مزاج است(12). (قانون کتاب اول تعلیم سومی فی المزاجات).
ابن سینا مزاج های (= امزجه) خونی (13) (= دموی) و صفراوی (14) و سوداوی (15) (= مالیخولیائی) و بلغمی (16) که اولی را گرم و مرطوب و دومی را گرم و خشک و سومی را سرد و خشک و چهارمی را سرد و مرطوب می دانسته است.
به شرح ایضاً شیخ در قانون با نظری دیگر، به مزاج گرم و سرد و تر و خشک که آن ها را مزاج های ساده و مفرد می داند و مزاج های دیگری که مزاج های ساده و مرکب می باشد، بیان مطلب می دارد.
به هر حال به طور کلی شیخ نه مزاج برای آدمی قائل بوده که یک معتدل و هشت دیگر غیر معتدل که دائر مدار همان حرارت و برودت و رطوبت و یبوست بوده است.
امید است در مباحث آتی درباره مزاج بیشتر توضیح بدهیم.
درباره نبض - شیخ را عقیده آن بود. که نبض یک توازن و تناسب موسیقاری دارد. او گوید: «و ان للنبض حرکه موسیقاریه».
شیخ تشیخص بیماری را از نبض و تشخیص نوع نبض را از بیماری بیان داشته است. حکایت درمان خواهرزاده قابوس که ضمن درمان هائی که شیخ انجام داده نمونه ای از این امر می باشد.
شیخ قریب چهل نبض در قانون و رساله پارسی و رگ شناسی (رساله در نبض) متذکر گردیده است که نام آن ها را ضمن واژه های طبی متذکر گردیدیم.
چنان که می دانیم و در ابتدای کتاب آمد، جالینوس اهمیت گردش خون و زمان استراحت و نکات برجسته ای از آن را متذکر شده است.
ابن سینا خواص ضربان نبض و قدرت آن را و عروق کوچک و سنگینی و طول نبض و نکات جدیدی را بر نظرات جالینوس اضافه نموده است.
در علم الامراض - اطلاعات شیخ در علم الامراض بسیار وسیع و کامل بوده. کتاب سوم و چهارم قانون در باب جمیع بیماری ها از سر تا پا و بیماری های مخصوص یک یک اعضاء می باشد. شیخ در این دو کتاب از تمام امراض تا دوران خود با نظرات شخصی بیان مطلب می نماید.
در این دو کتاب جمیع بیماری های داخلی و خارجی و شکستگی ها و در رفتگی ها و سرطان و امثال آن ها را شرح می دهد. به طور خلاصه آن چه که در کتاب های طبی رازی و اهوازی و سایر پزشکان قبل از شیخ آمده وی نیز آورده است، با این تفاوت که مطالب به نظر کاملتر می رسد.
بوعلی سینا در قانون از جذام (17) بسیار مثال گفته و آن را از داء الفیل (18) تفکیک کرده است. وی داء الفیل را سرطان پوست نام نهاده است.
درباره آسم (19) - ابن سینا درباره این بیماری نظریه خلطی داشته، اما مدت ها پزشکان مغرب زمین علت آن را به علت تشنج (اسپاسم(20)) عضلات تنفسی می دانستند، ولی اکنون ورم مخاط برنش ها و وجود بلغم در مجاری تنفسی و زیاد شدن ترشحات بلغمی (21) که باعث انسداد مجاری تنفسی گردیده، که بعضی اوقات آن ها را مسدود می سازد، مورد نظر دانشمندان می باشد..
ابن سینا گوید: برای درمان آسم باید داروهای ملطف (لطیف کننده) و نضح دهنده به بیمار داد، به نحوی که ماده خشک نگردد و باعث غلظت آن نشود.
ابن سینا در هزار سال قبل از مضار داروهای واگولی تیک (22) و سمپاتومی متیک(23) برضد آسم استفاده نمی کرده است.
اکنون عده ای از پزشکان مغرب زمین علت آسم را از اسپاسم برنش ها در درجه دوم و ورم مخاط برنش ها و ترشحات بلغمی زیاد که باعث انسداد مجاری تنفسی می گردد، در درجه اول می دانند.
به هر حال درباره این بیماری ابن سینا را شاهکارهائی است که تذکر همه آن ها باعث تطویل مقال گردد.
در بیماری سل - در هزار سال قبل ابن سینا بدون داشتن وسائل پرتونگاری و اشعه مجهول از سل ریوی و سه مرحله ای که این بیماری در بدن آدمی پدیدار می نماید، بحث می کند، که عیناً با معلومات امروزی تقریباً هیچ اختلافی ندارد. وی درمان سل را با مواد مآخوذ از تربانتین(24) و مازو(25) و گردو توصیه می کند که هر سه این دارو ضد سل می باشند و تا چندی قبل نیز متداول بود.
ابن سینا در درمان اسهال آب پنیر و پنیر بز تجویز می کرده، یعنی همین عملی که امروز در باب داروهای ضد اسهال بر مبنای اسیدلاکتیک (26) مجری می گردد. از آن زمان شیخ تصور و فکر مخمر لاکتیک(27) را داشته است.
بوعلی درباره بیماری های عمومی و همه گیری از هوا و آب وبائی صحبت می دارد و بر ضد بیماری ها دود دادن را توصیه می کند، به عبارت آخری از قرنطینه سخن می راند.
در مورد انتقال بعضی از بیماری ها ابن سینا آن را از مادر به طفل می داند و عقیده اش به مانند رازی است.
در بیماری های روانی و روان درمانی - شیخ را عقیده به تلقین (28) بوده و درمان های روانی را عموماً به این طریقه معمول می داشته است، که تعدادی از حکایات درمانی وی در صحایف قبل آمد.
به طور کلی ابن سینا بیماری های روحی را با بیماری بدن آدمی یا بهتر بیان داریم امور نفسی را با امور جنسی مربوط می داند. به شرح ایضاً بین اختلالات دستگاه گوارش و تأثیر آن ها را در روحیات و تأثیر روحیات را در سلامت جسم می داند. وی در کتاب سوم قانون از بیماری های صرع و مرگ کاذب و فالج و دردسر و هذیان و بیماری های مالیخولیائی و درمان آن ها مشروحاً بحث می کند.
در مورد درد عصب سه قلو(29) - ابن سینا در مورد درد عصب سه قلو در قانون آورده است که «لقوه(30) یک نوع عارضه آنی است که در صورت بروز می کند و نتیجه آن کشانیده و سست شدن یک طرف صورت به وضع غیر طبیعی است و هیئت و شکل طبیعی صورت را تغییر می دهد و نظم لب های بیمار را بر هم می زند و پلک های چشم هم از وضع خود خارج می گردند. سبب این مرض استرخاء(31) و سست شدن یا تشنجی است که بر عضلات و پلک ها و صورت عارض می گردد. اما لقوه ای که در اثر استرخاء و سستی است این اثر را خواهد داشت که چون یک طرف صورت شل و سست شده طرف دیگر را از جای خود تکان داده و می کشاند تا آن طرف را سست و شل می کند و آن ها را از وضع طبیعی خود منحرف می کند و این اثر وقتی است که لقوه عارضه قوی باشد و اگر ضعیف بود و شدتی نداشت فقط همان یک طرف صورت سست و شل خواهد شد؛
«اما لقوه ای که از تشنج عارض می شود طرف دیگر را به طرف خود خواهد کشید؛
«هر لقوه ای که شش ماه به طول انجامد امید به علاج آن کم است، بلکه امیدی به درمان آن نیست و بدان که لقوه پیش آهنگ فلج است، بلکه تهدید به سکته می کند و باید در این باب در مورد بیمار تأمل و دقت کرد و دید که با لقوه حالات صرع و سکته هست یا نه؟؛
«علامات آن عبارت است از آن که مریض فقط از یک طرف دهان فوت کند و از یک طرف آب دهان بریزد و نتواند هوا را در دهان یا آب دهان خود را نگاه دارد و بعضی اوقات سردرد هم همراه است مخصوصاً اگر فشار آن تشنج باشد؛
«اما علامات لقوه استرخائی آن است که حرکات صورت ضعیف شده و حواس آن مکدر می گردد و احساس کشش در اعضاء صورت بوده و در پوست شخص یک حالت نرمی دیده می شود و پلک پائین چشم رو به پائین می افتد و نیمی از پوست صورت زیر چانه که در محاذات همان چشم است شل و آویزان می گردد؛
«نشانه لقوه تشنجی آن است که حواس انسان کمتر مختل می شود و پوست پیشانی کشش داده شده به قسمی که اعصاب را از کار می اندازد و عضله صورت سخت و سفت خواهد شد و آن قسمت از صورت که مبتلی به لقوه شده به طرف گردن زیاد می شود و برگرداندن آن به جای خود مشکل خواهد شد. دیگر از علائم لقوه آن است بیمار در اعضای صورت خود احساس درد می کند و در پوست مریض آثار خشکی دیده می شود و اختلالات صورت زیاد می گردد».
ایضاً ابن سینا گوید: درمان لقوه استرخائی و تشنجی دو راه دارد.
«در درمان لقوه تشنجی باید حوصله به خرج داد و نباید داروهای مالیدنی به مانند ضمادها و روغن ها و خوردنی های گرم برای بیمار تجویز کرد. بیمار باید در اطاق تاریک استراحت کند و حمام های مکرر و شراب برایش تجویز کرد»(32)
شیر مادر غذای کودک است - شیخ را عقیده آن بوده که شیر مادر بهترین غذای طفل است. اگر مادر شیر نداشت کودک را باید به دایه سپرد، منتهی شرائط ترضیع را تقریباً به مانند امروز در کتاب قانون ذکر می نماید.
ایضاً ابن سینا یکی از بنیان گزاران علم بیماری کودکان(33) است و نکاتی که وی در قانون متذکر گردیده چه از دوران شیر خوارگی و چه ترضیع به وسیله ی دایه و پس از آن می توان گفت تقریباً به مانند روش امروزی است.
در ورزش و بهداشت و پیشگیری بیماری ها- شیخ معتقد بوده که ورزش(34) یکی از ارکان مهم سلامت مزاج است و غریب آن است که ورزشهای مختلف را برای آدمی در سنین مختلف گفته و اثر ورزش را در سلامت آدمی بسیار خوب بیان کرده است.
ابن سینا از تربیت جسمی نظریه ای در قانون ذکر می کند که یکی از مهمترین جهات تربیت آدمی و سلامت و تقویت اعضاء بدن است. وی خواب طبیعی و استنشاق هوای پاک و پاکیزگی جسم را برای سلامت بدن ضروری می داند.
بوعلی در قانون در باب بهداشت و پیشگیری بیماری ها به تفصیل از بهداشت آب و مسکن و هوا و استحمام و شرائط بهداشتی در فصول و سنین مختلف متذکر گردیده است.
شیخ به مانند قدما به هوای وبائی(35) اعتقاد داشته و دستورهائی برای احتراز از قرار گرفتن در مسیر باد از نظر جلوگیری از امراض تذکر می دهد. وی پرهیز از سکونت در مجاورت آب های را کدر توصیه کرده است.
ابن سینا درباره ی مسکن و انتخاب آن توصیه می کند که باید آن ها به نحوی باشد که آفتاب بدرون آن بتابد.
شیخ در قانون تصفیه آب را توصیه کرده، چرا که، اعتقاد داشته که سرایت بعضی از امراض از آب می باشد. وی دستور داده که آب را از صافی بگذرانند و با آن که آن را بجوشانند.
درباره آب های معدنی - شیخ را عقیده آن بود که آب های معدنی برای سلامت آدمی بسیار مفید و در کتاب اول قانون اطلاعاتی در این باب و تصفیه آب در مواقع مسافرت گفته است.
در جراحی - آن چه که در قانون درباره ی جراحی مشاهده می شود میراثی است که شیخ از پزشکان سلف به دست آورده، منتهی اصولاً شیخ به عقاید پزشکان قبل از خود خیلی کم اشاره کرده است.
اکنون من باب مثال نکات چندی درباره این شعبه از علم پزشکی و اعمال جراحی و نظرات شیخ را متذکر می گردیم:
شیخ در بستن زخم های توصیه می کند که آن ها را قبل از بستن یا شراب شستو دهند( 36). در عمل سنگ مثانه ابن سینا برخلاف قدما که از راه عجان عمل کردند و یا آن که جدار مثانه(37) را می شکافتند، سنگ را از گردن مثانه (38) (عنق مثانه) انجام می داده است. به علاوه وی برای بیرون آوردن سنگ مثانه آن را در داخل مثانه خرد می کرد.(39) به شرح ایضاً در میل زدن مثانه (40) از میل هائی که با چرم و فلز تهیه می گردیده استفاده می کرده و آن را با قاتاطیر (41) انجام می داده است. ایضاً شیخ توصیه می کند که پس از عمل جراحی سنگ مثانه مواظبت های لازم از زخم به عمل آید.
آقای رحیموف را عتقاد آن است که شیخ اولین بار به بخیه اعصاب پرداخته است (جشن نامه ابن سینا مجلد دوم صفحه 115).
به طور کلی دانش شیخ در شعبه جراحی کمتر از پزشکی داخلی است و این مطلب از مطالعه قانون وی به خوبی مشهود می گردد، ولی باید گفت درباره اعمال جراحی و درمان، زخم ها شکستگی ها و در رفتگی ها و برداشتن غده ها و به طور خلاصه اعمال جراحی عیناً به مانند رازی و اهوازی نظر داشته، منتهی از آثار و مؤلفات وی (مخصوصاً قانون) چنین مستفاد می گردد که دو پزشک ایرانی نامبرده از وی برتر بوده اند. (رجوع شود به ترجمه قصص و حکایات المرضی تألیف رازی ترجمه ی مؤلف کتاب انتشارات دانشگاه تهران شماره ی 940 سال 1343 شمسی).
در شکسته بندی - شیخ در شکسته بندی از راه کشش استمداد می کرده و آن را به صورت کشش طویل المدت انجام می داده است. وی کوشش می کرد که بدون درد اعمال جراحی و شکسته بندی را انجام دهد و بدین لحاظ از داروهای مختلف برای این منظور استفاده می کرده است.
در سرطان - موضوع قابل توجه و دقت آن که اطباء ایرانی (مخصوصاً اهوازی و پس از وی ابن سینا) را عقیده آن بود که باید غده سرطانی را در آن قسمت از بدن که چاقو بدان دسترسی است، برداشت. این نظر عیناً در قانون منعکس است.
در اصول تداوی - ابن سینا جمیع معلومات آن زمان را در باب علم معالجه بیماری ها و اثر داروها را داشته، با این تفاوت که بر اثر نبوغ ذاتی خود بدان اضافاتی کرده است.
او گوید: «استعمال زیاد ادویه ممکن است خطراتی در برداشته باشد (چنان که اطباء امروز نیز بدان معتقد می باشند). تا آن جا که ممکن است با پرهیز و اجتناب از غذاهای مضره باید بیمار را تحت درمان قرار داد. اگر ممکن نشود با داروهای غذائی و اگر ممکن نشد با داروهای مفرد و عند الضروره با داروهای مرکب».
کتاب دوم و کتاب پنجم قانون که در باب داروهای مفرد و مرکب است بسیار خواندنی می باشد، که خواص یک یک داروها و گیاه ها و سنگ ها و امثال آن ها را با خواص یک یک اجزاء آن ها را بیان داشته و اکنون بسیاری از موضوعات مزبور تحت مطالعه است و هر روز که افق معلومات طبی روشن تر و وسیع تر می گردد، بیشتر به اهمیت کتاب قانون پی برده می شود.
کتاب پنجم قانون یک دوره علم الادویه و داروسازی است. در این کتاب شیخ طرز تهیه قرص ها و مرهم ها و حب ها و گردها و شربت ها و امثال آن ها را بسیار خوب از عهده بر آمده است و مثل آن است که استاد در سر درس از آن صحبت می کند و یا بهتر بیان کنیم شیخ داروساز بسیار لایقی بوده است. درباره تریاق ها وی را تریاقی است که به نام خود او معروف است، یعنی تریاق بوعلی سینا.
شیخ قریب 800 قلم ادویه مفرده را به ترتیب حروف ابجد در قانون آورده است که در شرح آن ها ابتدا از ماهیت و نوع عالی و پست آن ها و ایضاً این که آن دارو معدنی یا نباتی یا حیوانی است شرح می دهد.
ایضاً وی معتقد بوده که بیمار تنها به استعمال دارو نپردازد، بلکه با پرهیز و رژیم غذائی و حمام گرم و حمام آفتاب نیز باید خود را درمان کند.
شیخ معتقد بوده که در تب های گرم اگر بیمار کر شود و اسهال صفراوی پیش آید کری زایل گردد، چرا که علت از بالا رفتن خلط صفراوی شده و به اسهال صفراوئی دفع گردد و بالعکس؛ تب ربع(42) بیماری صرع را بهبود زیاد می بخشد یا معالجه کند؛ اگر به پای شخص مالیخولیائی پیوک (رشته) پدید آید مالیخولیا بدان دفع شود. (نقل از مجلد دوم جشن نامه ابن سینا - خطابه شادروان دکترعبدالله احمدیه صفحه ی 487).
در داروشناسی و خواص داروها - ابن سینا در قانون ضمن وصف هر داورئی طرز تهیه و استعمال آن را شرح می دهد. وی علاوه بر آن که از خواص داروهای مذکور در کتب اطباء سلف اطلاع داشته، شخضاً نیز از خواص داروها و گیاهان زیادی بحث کرده است. وی در طبقه بندی داروها با مهارتی خاص به داروهای ضدعفونی (43) و مخدر (44) و مسکن (45) و امثال آن ها توجه کرده است. به شرح ایضاً درباره ی ادویه مرکبه در کتاب پنجم مطالبی بسیار ارزنده آورده است.
درباره خواص گیاهان داروئی - از شاهکارهای بسیار ارزنده ی شیخ در آثار و مؤلفاتش به خواص گیاهان داروئی مخصوصاً گیاهان صفراوی برخورد می کنیم که بی اندازه معتبر می باشد و تاکنون ارزش داروئی خود را از دست نداده است.
ابن سینا در کتاب دوم قانون خود تعدادی از داروها را (اعم از گیاهی و غیر گیاهی) برای درمان بیماری ها و خواص طبی آن ها نام می برد که قریب هشتصد قلم می باشد. بیشتر داروهای بالا از طبقه گیاهان است، که اگر بخواهیم به شرح همه آن ها بپردازیم یک کتاب مستقل خواهد شد. بنابراین اجباراً مطلب را به اختصار می پردازیم.
شیخ سعی بلیغ کرده که خواص آن ها را مختصر و مفید بدون حشو و زوائد شرح دهد و از اطاله مطلب خودداری کرده است.
تعدادی از این داروهای صفراوی تا آنجا که حوصله ی کتاب اجازه دهد در ابن مبحث آمده است.
1) انبر باریس (= امیر باریس = زرشک = Berberis Vulgaris= Epine - Vinette = Berberis) درباره این گیاه، شیخ شرحی ممتع از خواص دفع صفرائی آن ذکر می کند. وی این گیاه را (مقصود میوه آن است) برای دفع تشنگی و کمی اشتها و التهاب و ایضاً دفع خمار شراب استعمال و تجویز می کرده است. اکنون نیز ریشه و برگ و پوست آن نیز استعمال می گردد. پیشینیان از میوه آن شربت تهیه می کردند که اکنون نیز متداول است. از این گیاه ماده عامله استخراج می گردد که بربرین (46) است. این ماده دافع صفرا و ملین است و انقباض الیاف ماهیچه های صاف را زیاد می کند و در ورم و اختلاف کبدی و صفراوی مفید است(47).
شیخ در قانون شرحی به نام قرص زرشک آورده که مرکب از گل سرخ و تخم خیار و رب السوس(48) و تخم هندوانه و تخم کاسنی و مصطکی (49) و سنبل الطیب (50) و عصاره غافث (= حشیشه الغافث)(51) و ریوند(52) و زعفران و ترنجبین (53) بوده و آن را برای دفع سده های جگر و طحال و تب های حاد و یرقان و ورم های معدی به کار می برد. و تا این اواخر در پزشکی بعضی از کشورها توسط پزشکان استعمال می گردیده که بسیار مفید بوده است؛
2) بسفایج(54) که از خانواده سرخس است و جوشانده ریشه آن مورد استعمال داشته است؛
3) پودنه (= فودنج = Mentha Pulegium = Pouliot) که دارای ماده عامله به نام پولگن (Pulegone) می باشد. شیخ آنرا برای تقویت معده و امعاء و رفع سوزش معدی و سکسکه (55) (فواق) و به شرح ایضاً برای رفع استسقا و یرقان به صورت جوشانده و شربت استعمال می کرده است. تجارب اخیر نیز خواصی را که شیخ قائل بوده تأیید می نماید و در بیماران مبتلی به یرقان و ورم های کبدی و کیسه صفرا بکار برده می کند. شابرل(56) تزریق داخل وریدی و جوشانده این گیاه را در حیوان عمل کرده که ترشح صفرا را دو یا سه برابر کرده است؛
4) ترشک (= حماض = Oseille) که دارای اسید اکسالیک می باشد و از داروهای دافع صفرا است؛
5) ترتیزک (جر جیر = Cresson) که خواص دفع صفرا را دارد؛
6) تمر هندی (= Tamarindus indica =Tamarin indien ) که میوه آن مصرف می گردیده و اکنون نیز بسیار متداول است. ابن سینا آن را مقوی قلب و معده و ملین و مسهل و مسکن قی های صفراوی و اخلاط گرم می دانسته، به علاوه برای رفع عطش و ایضاً در بیماری های پوستی مصرف می کرده است. اخیراً خواص این گیاه مورد توجه داروشناسان جهان قرار گرفته که در بیماری های کبد و کیسه صفرا از عصاره آن استفاده می گردد که تحریک کننده عضلات صفراوی (کولاگوگ)(57) و مترشح صفرا (کولرتیک)(58) محسوب می گردد(59)؛
7) رازیانه (= رایانج = Fenouil) از داروهای مفید صفراوی و کبدی است؛
8) رازک (ابن سینا آن را به نام لبلاب آورده است = Humulus Lupulus = Houblon) که از ادویه بسیار مفید کبدی است؛
9) روناس (= رناس = قوه الصباغین = Rubica tinctorum = Garance) شیخ در قانون از این گیاه نام می برد و ریشه آن را که رنگرزان استعمال می کند، ثابت کرده که در انسداد مجاری کبد و طحال و یرقان بسیار مفید است و آن به شکل جوشانده یا سکنجبین مشروحاً متذکر گردیده و آن را در بسیاری از بیماری ها مفید می دانسته است. تجارب جدید نیز آن را در ورم های مزمن کیسه صفرا تأیید می کند، که در ازدیاد ترشحات کبد و تحریک مجاری صفرا و حرکات امعاء بسیار مفید است.
10) زیره که بر دو نوع است: زیره سبز (= Cumin de pres) و زیره سیاه (= زیره کرمانی = Cumin carvi) که شیخ در قانون (کتاب دوم) خواص جالبی از آن متذکر گردیده است؛
11) شاهتره (= شاهترج = Fumeterre) که به مانند کاسنی در بیماری های کبدی و کیسه صفرا بسیار مفید است؛
12) غافث (= حشیشیه الغافث = Eupatorium Cannabinum = Eupatoire) از گیاهانی است که شیخ خواص داروئی آن را برای اورام کبدی و طحال و دفع صفرا و بعضی بیماری های دیگر گفته است. امروزه نیز تجارب جدید آن را در آنژیو کولیت(60) مفید دانسته اند؛
13) کاسنی (= هندبا = Cichorium intybis = Chicoree) - بوعلی سینا به خواص این گیاه بسیار معتقد بوده و آن را داروی بسیاری از بیماری ها می داند. بدین معنی که آن را مقوی جگر و مسکن حرارت خون و تشنگی و ضد اورام مفاصل و نقرس و باز کننده مجاری ادرار می داند. شیخ درباره این گیاه و خوردن عصاره و برگ آن شرحی ممتع در کتاب دوم قانون بیان داشته که بسیار جالب است، تا آن جا که شخصاً کتابی علیحده به نام «الهندباء» تألیف کرده که ضمن آثار و مؤلفات وی آمد.
تحقیقات اخیر عده ای از دانشمندان داروشناس ثابت کرده است که اگر جوشانده کاسنی در ورید حیوان تزریق گردد، حجم صفرا را زیاد کند. به علاوه امروز به خواص مدر این گیاه پی برده اند(61).
در این جا متذکر می گردیم که نظرات شیخ درباره ی این گیاه چنان تأثیر عظیمی در میان مردم ایران داشته که اغلب خانواده ها در ایام بهار خوردن شیره کاسنی (بعضی اوقات با شاهتره) را چند بار برای سلامتی و بهبود و پیشگیری از بیماری ها واجب می دانستند و اکنون نیز متداول است.
شیخ غیر از گیاهان بالا تعداد زیادی گیاه را نام می برد که اجباراً فقط نام آن ها را فهرست وار متذکر می گردیم و آن ها عبارتند از:
آزاد درخت (= Zelkoua= توسه در زبان محلی شیراز) - ابهل (= Sabine) - اسارون (=Asaret) - اسپرزه (=اسفرزه = بزرقطونا = Herbes aux puces) - افسنتین (=Absinthe) - انیسون (= Anis) - باد آور [= باد آورد = (Chadon beni = Chardon (acanthin] - بابونه [= بابونج = بابونق = بابونک = Camomille - بابونه شیرازی = Camomille romaine، بابونه گاوی = اقحوان = Matricaria Parthenium] - پرسیاوستان (= برسیاوشان = Capillaire commune = Capillaire) - ترتیزک (= جر جیر = تره تیزک = Cresson alenois - Roquette- خیار شنبر (= فلوس = خیار هندی = Casse de baton = Caneficier = Casse) - شبت (= شبت Aneth odorant = Fenouil batard) - طرخون (ترخون = Estragon = Serpentine) - عناب (= Jujube) - کرفس [= Ache Celeri = Persil et divers( کرفس بری، کرفس جبلی، کرفس رومی، کرفس سرخسی)] - گشنیز (= کزبره Coriandre).
بسیاری از گیاهان چنانکه آمد در قانون به فارسی ثبت و شیخ عربی آن ها را در برابرشان متذکر گردیده و معلوم می شود که وی علاقه کامل به زبان مادری خود داشته، به مانند گاوزبان که وی گوید: (ای لسان الثور بالفارسیه) و امثال آن ها.
موضوع اطلاعات گیاه شناسی طبی ابن سینا و اطلاعات وسیع وی در خواص گیاهان داروئی علاوه بر آن چه که مذکور افتاد در پزشکی اروپا و کتب مغرب زمین شهرت کم نظیری دارد. مثلاً در لهستان بزرگ ترین دانشمندان و گیاه شناسان لهستانی در تدوین کتب خود از آثار ابن سینا استفادات کامل نموده اند، به مانند شیمون دولویج (62) گیاه شناسی بزرگ لهستانی در کتاب خود درباره ی خواص گیاهان به نام «De herbarum Virtutibus» از ابن سینا بسیار نقل قول کرده است. به شرح ایضاً از معاصران آقای پرفسور دکتر آنانیاچ زایاچوفسکی(63) استاد دانشگاه ورشو و رئیس انجمن خاورشناسی لهستان تحقیقات ارزنده ای درباره مؤلفات ابن سینا و مخصوصاً گیاهان طبی مذکور در قانون کرده است.
در مورد وظیفه پزشک بر بالین بیمار شیخ را عقیده مخصوصی است. او معتقد بوده که حالت و روحیه طبیب در درمان بیماری مریض بسیار مؤثر می باشد. بدین معنی که اگر طبیب بشاش و خندان باشد تأثیر آن در بیمار بسیار زیاد است.
او گوید: «ینبغی للطبیب ان یکون دائماً مبشراً بالصحه، فان للعوارض النفسانیه تأثیرات عظیمه».

پی نوشت ها :

1. رجوع شود به صفحه 45 ملجد دوم جشن نامه ابن سینا - خطابه های پروفسور واسیلی نیکلایویچ ترنوسکی (Prof V. N. Ternovsky) عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی اتحاد جماهیر شوروی و استاد طب.
2. این چهار عنصر را به زبان عنصر را به زبان فرانسوی Elements گویند که بر حسب عقیده قدما اصل و ریشه ساختمان کلیه اجسام بود که بعضی ها مایه اصلی را آب و برخی هوا و دسته ای خاک و عده ای آتش می دانستند. ایضاً در برابر چهار عنصر خلق (اخلاق - خو) که مربوط به ترشحات بدن آدمی بوده معتقد بودند.
3. اخلاط چهارگانه ترشحات بدن آدمی بوده که در حال تعادل مزاج را معتدل می کرد و شخصی که مزاج معتدل داشته، معتدل المزاج می گفتند. اخلاط را به زبان فرانسوی Humeurs گویند.
4. مقصود از قوای سه گانه قوای طبیعی (=Facultes naturelles) و قوای حیوانی (=Facultes animales) و قوای روانی (= Facultes psychiques) است.
5. به شرح ایضاً اثر ستارگان و کواکب و فصول چهارگانه (بهار و تابستان و پائیز و زمستان) و مناطق (شرق و غرب و شمال و جنوب) و سنین مختلفه (کودکی یا طفولیت و نوجوانی و میان سالی یا عاقلی و پیری که به ترتیب به زبان فرانسوی Enfant و Adolescent و Adulte و Vieux می نامند) را در مزاج آدمی مؤثر می دانستند.
6. چنان که در فصل مربوط به رازی بدان اشاره شد. از کسانی که تشریح میمون کرده بود یوحنا پسر ما سویه است (عیون الانباء).
7. Orbite.
8. Retine.
9. Nerf trijumeau.
10. Temperament= Melange dans les proportions donnees.
11. Elements.
12. ایضاً در اصطلاح پزشکی قدیم مزاج نتیجه یا کیفیتی است که از فعل و انفعال قوای فاعله یعنی حرارت و برودت و قوای منفعله یعنی رطوبت و یبوست حاصل می شود.
13. T. Sanguin.
14. T. bilieux.
15. T. atrbiliaire = melancolique.
16. T. phlegmateux.
17. Lepre.
18. Elephantiasis.
19. Asthme.
20. Spasme.
21. Hypersectetion mucineuse.
22. Vagolytiques.
23. Sympathomimetiques.
24. Trebentine.
25. Noix de Galle.
26. Acide lactique.
27. Ferment lactique.
28. Suggestion.
29. Nevralgie du nerf Trijumeau.
30. Palalysie faciale.
31. Paresie.
32. شرح بالا از قانون ابن سینا که چندی قبل همکار محترم آقای دکتر نصرت الله عاملی از اینجانب خواسته بودند که تهیه و به ایشان داده شد و در شماره ی ششم سال چهارم مجله پزشکی عمومی سال 1344 صفحات 327/29 درج گردیده است.
33. Pediatrie.
34. ورزش در زبان تازی ریاضت است.
35. مقصود هوا و بادهائی است که بیماری ها را منتشر می نماید (Air Cholerique).
36. شاید شیخ ادریس طبیبی باشد که به منظور ضد عفونی نمودن شراب را استعمال کرده است (جشن نامه ابن سینا مجلد دوم صفحه115)
37. Perinee.
38. Col de la Vessie.
39. Lithotritie.
40. Catheterisme.
41. Catheter.
42. Fievre quarte.
43. Matieres antiseptiques.
44. Medicaments narcotiques.
45. Medicaments calmants, Sedatifs.
46. Berberine.
47. تجاربی که اخیراً بر روی این میوه به عمل آمده توسط بوهن (Bauhin) وری(Ray) وژیلبر (Gilbert) می باشد.
48. Reglisse.
49. Mastic.
50. Valeriane.
51. Eupatoire.
52. Rhubarbe.
53. Manne de Hedysarum Alhagi.
54. Polypode.
55. Hoquet.
56. Chabrol.
57. Cholagogue.
58. Choleretique.
59. تجارب و تحقیقات Parturier.
60. Angiocholite.
61. تحقیقات پرفسورشابرل (Chabrol) و پارتوریه (Parturier).
62. Szymon de Lowicz.
63. Prof. Dr. Ananiasz Zajachowski.

منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.