نویسنده: دکتر محمود نجم آبادی




 

از موضوعات مهم در تشخیص بیماری ها دیدن ادرار بیمار بود. اطباء عموماً دیدن بول بیمار را بسیار اهمیت می داند، ظرفی که در آن ادرار را برای مشاهده ی طبیب جمع می کردند قاروره می گفتند و ایضاً این کلمه به ادرار نیز مصطلح بوده و تفسره ادراری بود که از مشاهده ی آن بیماری بیمار را حدس می زدند. اطباء تقریباً هیچ بیماری را قبل از دیدن قاروره اش درمان نمی کردند، زیرا معتقد بودند علائمی که در ادرار بیمار دیده می شود از رنگ و بو و سایر خواص آن پی به بیماری می برند.
ابن ابی اصیبعه در جلد اول کتاب تألیفی خود در باب هشتم ضمن شرح حال و مقام اطباء سریانی در ابتدای دولت عباسیان ضمن شرح حال بختیشوع فرزند جورجیس حکایتی (یا افسانه ای) آورده که دانستن آن خالی از فایده نیست و این حکایت می رساند که اطلاع و مشاهده اطباء از ادرار بیمار تا چه حد مهم و معتبر بوده است.
در این جا ترجمه ی مطلب ابن ابی اصیبعه ذیلاً نقل می گردد:
«فثیون مترجم گفت: سال یک صد و هشتاد و یک هارون الرشید را سر دردی شدید عارض شد. هارون به یحیی بن خالد گفت: این اطباء چیزی نمی دانند. یحیی در جوابش گفت: ای امیرالمؤمنین! ابو قریش طبیب پدر و مادرت بود. هارون گفت: او بصیرتی در پزشکی ندارد. احترام من به او به واسطه سابقه خدمت اوست. باید برای من طبیب دیگری را پیدا کنی.
«یحیی گفت: چون برادرت موسی مریض شد، پدرت مردی را احضار کرد که نامش بختیشوع بوده که او را از جندی شاپور آوردند.
«هارون پرسید پدرم چرا اجازه داد که وی به جندی شاپور برگردد؟ یحیی جواب داد: چون دید عیسی ابوقریش و مادرت نسبت به او حسد می برند، لذا به او اجازه رفتن داد. هارون دستور داد، فوراً او را (بختیشوع) با وسایل سریع (برید) اگر زنده باشد، به بغداد بیاورند.
«پس از مدت نسبتاً طولانی بختیشوع فرزند جورجیس به بغداد نزد هارون الرشید رسید. بختیشوع به فارسی و تازی اظهار خضوع و دعا کرد. خلیفه به خنده افتاد و به یحیی گفت: تو زبان من هستی با او صحبت کن تا طرز صحبت او را بشنوم. یحیی به او (خلیفه) گفت: خوب است سایر اطباء را دعوت کنیم تا با او صبحت کنند. او (خلیفه) موافقت کرد. اطباء مزبور ابوقریش عیسی و عبدالله طیفوری و داود بن سراییون و سرجیس را دعوت نمودند. اطباء چون بختیشوع را دیدند، ابوقریش گفت: یا امیرالمؤمنین در این جمع کسی نیست که بتواند با این شخص صحبت کند، زیرا او و پدرش خالق کلام هستند و ذاتاً فیلسوف می باشند. در این حال رشید به پیش خدمت خود گفت: ادرار چهار پائی را بیاور، تا او را امتحان کنیم. خادم رفت و شیشه ای از ادرار چهار پائی را آورد. چون بختیشوع قاروره را دید گفت: ای امیرالمؤمنین ! این قاروره ی انسان نیست. ابوقریش به او گفت: تو دروغ می گوئی. این قاروره از کنیز مورد مبحث خلیفه است. بختیشوع به ابوقریش گفت: ای شیخ کریم به تو می گویم این ادرار قطعاً از انسان نیست و اگر اظهار تو صحیح باشد، ممکن است صاحب آن تغییر ماهیت داده و چهارپا گردیده است. خلیفه از او پرسید: از کجا دانستی قاروره ی انسان نیست؟ بختیشوع در جواب گفت: بدان جهت که قوام بول انسانی را ندارد و رنگ و بوی آن به رنگ و بوی بول انسان نیست. خلیفه پرسید نزد چه کسی پزشکی را خوانده ای؟ بختیشوع جواب داد: نزد پدرم جورجیس. اطباء حاضر گفتند: نام پدرش جورجیس بود و در دوران خود مانند نداشت و ابوجعفر منصور او را بسیار احترام می کرد. خلیفه به او گفت: به نظر تو صاحب این قاروره چه باید بخورد؟ بختیشوع گفت: جو عالی پاک کرده به او بخورانند. رشید خنده کرد و دستور داد به او خلعت عالی و نیکویی بدهند و مال زیادی به او بخشید.
«خلیفه گفت: بختیشوع رئیس الاطباست و باید آنان (اطباء) از او پیروی و دستورهای او را اجرا کنند».
حکایت یا افسانه ی بالا چه صحیح و چه سقیم باشد، می رساند که امتحان ادرار تا چه اندازه در تشخیص بیماری از نظر پزشکان تمدن اسلامی و پس از آن ها در پزشکی جهان (مخصوصاً در قرون وسطی در اروپا و تا اوائل دوران تجدد تمدن اروپایی) حائز اهمیت بود.
اما رازی از جمله اطبائی است که در این باب یعنی تشخیص بیماری ها را از دیدن و معاینه ادرار مریض (مخصوصاً تشخیص حاملگی آنان را از ادرارشان) را چندان معتبر نمی داند.(1)
در مورد تشخیص بیماری ها باید توجه داشت که استادان پزشک در بیمارستان ها عموماً در مجلس درس خود با شاگردان و معاونین (خلفاء) مجالس با شکوهی داشتند، که بیماران تازه وارد را معاینه کرده و اگر شاگردان و خلفاء از عهده تشخیص بیماری بر نمی آمدند، استاد شخصاً به تشخیص بیماری می پرداخت. نمونه های این ترتیب تشخیص درباره رازی و ابن سینا آمد.
در بیمارستان ها بیماران به مانند بیمارستان های کنونی به دو نوع درمان می شدند. اول بیماران سرپائی که به بیمارستان مراجعه و دستور می گرفتند و داروی خود را از داروخانه بیمارستان گرفته و در خارج مصرف می کردند. دسته ی دیگر بیمارانی بودند که در بیمارستان بستری می شدند و توسط اطباء بیمارستان درمان می شدند. یکی از درمان هائی که بسیار چشم گیر بوده و درمان بیماران روانی در بیمارستان ها بود، که مبتلایان به بیماریهای روانی (بر حسب تشخیص اطباء) با موسیقی و یا قرار دادن آن ها در اطاق هائی که جریان ملایم آب وجود داشته بوده است.
مشورت طبی در بیمارستان برای بیمارانی که محتاج به آن بودند، عمل می گردید و بعضی از اطباء در هفته در روزهای معینی برای این مشورت ها اختصاص می دادند.(2)

پی نوشت ها :

1. رجوع شود به شرح حال و مقام محمد زکریای رازی تألیف نگارنده سال 1318 شمسی - تهران.
2. عیون الانباء جلد دوم صفحات 179 و 243.

منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.