نویسندگان: دکتر محمدرضا صرفی و سیدرضا هاشمی




 

17- شاعر متعهّد کیست؟

شاعر متعهّد کسی است که نسبت به اوضاع جامعه اش بی تفاوت نباشد بلکه همراه مردم و سخنگوی آنان باشد؛ البته وظیفه هدایتگری و پیشگامی شاعر نباید او را به ورطه ساده انگاری و عوام گرایی بیندازد.
خانم «طاهره صفارزاده» که خود از شاعران متعهّد معاصر بود، در این باره گفته است: «کوشش من، به عنوان یک شاعر، این است که در زمان خود بی طرف نباشم، شاعران خوب، صادق ترین مورّخین عصر خودشان بوده اند. ما با زمان «حافظ»، در شعر او، روبه رو می شویم. وظیفه شاعر، هم زبانی با خواننده نیست بلکه بالابردن سطح سلیقه و آگاهی و فرهنگ اوست.»(کاخی، 1387: 871)
«حمیدرضا شکارسری» در مقدّمه ای که بر یک مجموعه شعر نوشته است، درباره شعر و شاعران دفاع مقدّس می گوید: «نه آن گونه که شاعر جز تعهّد ادبی، هیچ تعهّد و مسئولیتی ندارد بلکه به این معنی که در هنگام خلق اثر هنری، هر تعهّدی، جز تعهّد هنری، از ذهن هنرمند می کوچد و خود را پنهان می کند.
اما شعر دفاع مقدّس نمی تواند همه چیز را لاپوشانی کند چرا که برای ابراز هویّت، نیاز به تظاهر دارد. شعر دفاع مقدّس برای حفظ هویّت خود به نوعی تعادل می اندیشد؛ تعادلی بین فرم و محتوا.»(شفیعی، 1387: 7)
یکی دیگر از وظایف شاعر متعهّد، امیدوار کردن مخاطب به آینده است؛ مشکلات نباید باعث یأس شاعر شود.
استاد «تقی پور نامداریان» در مقدمه «آواز باد و باران» نوشته است: «برای شاعری امروزی که با نگاهی از سر تعهّد و تاثّرات اجتماعی به بیرون می نگرد، اگر چه بیرون سبز و آباد و لطف آمیز نباشد؛ درون که سرشار از معارف و آگاهی های گسترده و متنوّع است، بهاری پر از باغ و باران و اشراق است.»(شفیعی کدکنی، 1383: 46)

18- قیصر شاعر متعهّد

«پور نامداریان» درباره تعهّدگرایی در شعر قیصر گفته است: «این تعهّد در مجموعه های اولیه اش، بیشتر تعهّدی بود که نسبت به انقلاب و به خصوص نسبت به کسانی که به جبهه ها می رفتند و می جنگیدند، خیلی محسوس تر و پر رنگ تر بود.... «امین پور»، به تأمّل و جستجوی حقیقت برآمد؛ حقیقتی که عقل و اندیشه به تنهایی، قادر به وصول آن نبود.»(محقق، 1387: 26)
خود «قیصر» درباره اهمیّت شعر در گذشته گفته است: «شعر فارسی از دیرباز، هنر چیره و غالب ایران بوده و خود به تنهایی، کار چندین نهاد اجتماعی و وظیفه شاخه های گوناگون فرهنگی، هنری و حتّی علمی را برعهده داشته است امّا در این دوره (دوران مشروطه) شعر و شاعر با حفظ بعضی از آن مسئولیّت ها و کنار گذاشتن برخی دیگر، وظیفه مبارزه، روشن گری، انتقاد، افشاگری، بیانیه نویسی، استیضاح مقامات، تاریخ نگاری، معرفی صنایع جدید و... را هم به دوش گرفت.»(امین پور، 1386: 296)
همچنین «امین پور» در ادامه آورده است: «در ادبیّات انقلابی، ادبیات [و به ویژه شعر] سلاحی بود که بر سر دشمن انقلاب و سنت ها و هنجارهای اجتماعی حاکم کوبیده می شد.»(همان: 384)
«رضا سیدحسینی» درباره تعهد در شعر «قیصر امین پور» گفته است: «قیصر در زمینه تعهّد در شعر، دو دسته شعر سروده؛ در برخی از شعرها، تعهّد اجتماعی داشت و در برخی دیگر، به ذات شعر وفادار بود و برای دل خودش می سرود.»(محقق، 1387: 51)

19- قیصر و مدّعیان روشنفکری

«در این کرانه که باران داغ می بارد
به چشم ما، گل بی داغ کمتر از خار است»
(امین پور، 1388: 342)
در چند جای اشعار «قیصر»، طعنه و کنایه های او نسبت به مدّعیان روشنفکری را می بینیم؛ کسانی که در اوج مظلومیّت ملّت و هنگامه هجوم دشمن، سکوت کردند و بی تفاوت ماندند.
شاید بتوان گفت آنجا که «قیصر» در «شعری برای جنگ»، عدّه ای را «دیوار» خطاب می کند، منظور اصلی اش همان مدّعیان پر ادّعا باشد:
«دیوار سرد و سنگی سیّار!/ آیا رواست مرده بمانی/در بند آن که زنده بمانی؟»(همان: 388)
«قیصر»، گروهی را «دیوار» خطاب می کند چرا که تنها دیوار سرد و سنگی می تواند این گونه بی تفاوت باشد وتنها به فکر زندگی خود باشد؛آن زندگی که در نظر شاعر، جز «مردگی» نیست.
«غم می خورند شاعرکان/مثل آب و نان/امّا دریغ،/جز غمِ خوردن نمی خورند.»(همان: 182)
قیصر، به شاعران بی درد می تازد؛ کسانی که هرگاه به نفعشان باشد، خود را شاعر خلق می نامند ولی هرگز مردم برای آن ها، مهم نبوده اند.
«شعر بی دروغ»:
«ما که این همه برای عشق/آه و ناله دروغ می کنیم/راستی چرا/در رثای بی شمار عاشقان/-که بی دریغ-/خون خویش را نثار عشق می کنند/از نثار یک دریغ هم/دریغ می کنیم؟»(همان: 129)
تعدادی از شاعران که مدّعی روشنفکری بودند و داعیه دفاع از مردم هم داشتند، در نهایت، به بدگویی از مردم پرداختند. روشنفکری در شعر شاعرانی که خود را سیاسی می دانند نیز عاقبت خوبی نداشته است:
«شاعرانی که با روزمره گیِ سیاست و وسوسه قدرت یا در افتادن با قدرت سر کردند، وقتی در نهایت، زورشان به آن نرسیده است یا اوضاع را موافق طبع خود نیافته اند، کاسه و کوزه را بر سر دیوار کوتاه مردم شکسته اند.»(موحد، 1377: 89)
عده ای از شاعران معاصر هم، به نام روشنفکری و تنها به دلیل ناسازگار بودن بخشی از فرهنگ و میراث گذشته با مقتضیات این عصر، آن را به کلّی نفی و با آن قطع رابطه کرده اند ولی «قیصر» یکی از شاعرانی است که ضمن حفظ پیوند خود با میراث گذشتگان، به نوگرایی هم توجّه داشتند.
این روشنفکر نمایان، شاعران انقلابی همچون «قیصر» را متهم به دولتی بودن می کردند. «محمّد مهدی سیّار» نقل می کند: «در دوم اردیبهشت (84)، سالگرد تولّد «قیصر» در منزل او صحبت هایی درباره شاعر و هنرمند مسلمان و تکلیف او در زمانه جدید شد و «قیصر» در آن جلسه، دلخور بود از کسانی که بر او خرده می گیرند که چرا برای «امام و انقلاب» شعر گفتی؟ و گفت: «مگر می شد شاعر باشی و دل در گروِ زیبایی داشته باشی و در مقابل آن همه زیبایی، سکوت کنی.» همچنین گفت: «از آن شعرها و حرف ها پشیمان نیستم زیرا آنها را از روی صداقت گفتم، نه به بوی سکّه ای زرّین یا تکّه ای زمین.»(رک به: محقق، 1378: 50)
«قیصر»، هرگز به دنبال کسب نام نرفت. برای او بزرگداشت گرفتند و ویژه نامه چاپ کردند، در حالی که او در بزرگداشتش شرکت نکرد و ویژه نامه هایش بدون مطلبی از خودش منتشر شد.

20- آرمان گرایی قیصر

«سعیدی کیاسری» درباره «قیصر» و نگاه عدّه ای روشنفکرنما به او می نویسد: «او بابت آرمان هایش مزد نگرفت ولی تا بخواهید برای اعتقادش تاوان داد. آدم هایی ناسزاوار، او را شاعر حکومتی و برخوردار از مواهب ویژه نامیدند!
خیلی ها که پشت نقاب روشنفکری، در دوره جنگ با سرنوشت میهن همراهی نکردند، از قیصر به خاطر بودن با مردم روی برگرداندند. حتّی پس از مرگش، یکی از همین آقایان به طعنه گفته بود: «او از هم طیفانش صمیمی تر و راست کردارتر بود.» در حالی که «قیصر» نه طیفی داشت، نه حلقه و گروهی.
اگر آرمان گرایی جرم است، بله او تا پایان هم آرمان گرا بود. کسانی که مدّعی روشنفکری هستند، موجودیّت شاعری مثل «قیصر» را نادیده می گیرند. شما هیچ جُنگی را از کسانی که مدّعی روشنفکری هستند، نمی بینید که نامی از قیصر و امثال او برده باشند.»(رک به: شکفتن در آتش: 124)
«غلامرضا رحمدل»، شاعر و استاد دانشگاه گیلان، درباره آرمان گرایی در شعر «قیصر» می نویسد: «قیصر در دو اثر آغازین خود، نشان می دهد که برای آرمان ها شعر سروده است اما این آرمان ها به تدریج از رنگ و رونق پیشین تخلیه می شوند؛ ابوذرها اغلب ابوتزویر شدند و به قول «علیرضا قزوه»، گویی که خون شهید، خون حجامت بود. این مناظر مانند آینه، ناگهان مقابل چشم انقلابیّون آرمان اندیش و «قیصر»، سبز شد و مجموعه «آینه های ناگهان»، شکل گرفت.» (رک به: نامه پایداری: 106)

21- قیصر و سیاست

«امین پور» از دوران دبیرستان با عده ای از دوستانش به فعالیّت های سیاسی می پرداخت و نشریه ای زیرزمینی به نام «حدید»، علیه رژیم شاه منتشر می کردند.
قیصر پس از عزیمت به تهران نیز به خیل «دانشجویان مسلمان پیرو خطّ امام» پیوست؛ حتّی پس از تسخیر لانه ی جاسوسی، اعلامیّه های دانشجویان را از فراز دیوار آنجا می خواند. شاعر معاصر و دوست و همشهری قیصر، «یوسفعلی میرشکاک»، در این باره می گوید: «قیصر یکی از دانشجویان فعّال پیرو خطّ امام در تسخیر لانه جاسوسی بود.»(محقق، 1387: 67)
«بهروز یاسمی» در این باره می گوید: «تلاش برای مصادره کردن او از طرف هر دسته و گروه، گناهی است نابخشودنی.«قیصر امین پور»، بزرگ تر از آن بود که در چارچوب های تنگ و محدود تقسیم بندی های رایج ادبی یا سیاسی بگنجد.»(همان: 74)
«محسن مؤمنی شریف» که از دوستان قیصر بود چهل روز پس از درگذشت «قیصر»، گفته است: «در این چهل روز، احزاب سیاسی «از قیصر امین پور» چهره دیگری ساخته اند که برای دوستانش ناآشناست؛ این قیصر جدید، یک فعّال سیاسی بوده و به گمانم اگر می ماند، حتماً در انتخابات مجلس کاندیدا می شد و خیلی کارها برای حزبشان می کرد.»(news.com/dwtail-fa-www.ketab 1:1389/3/29)
امّا خود «قیصر امین پور» درباره جناح های سیاسی و رابطه اش با آنان سروده است:
«جز همین زخ خوردن از چپ و راست
زین طَرَف ها چه طَرف بربستم
جرمم این بود: من خودم بودم
جرمم این است: من خودم هستم»
(امین پور، 1388: 223)
«حسین اسرافیلی» نیز گفته است: «قیصر ثبات اندیشه داشت و اندیشه سیاسی اش ملهم از اندیشه حضرت امام(ره) بود. و او از دانشجویان پیرو خطّ امام در تسخیر لانه جاسوسی بود ولی اهل سیاست و حزب نبود. بیانیه نمی داد و پرخاشگر نبود، آزادمنش بود و جوانمرد؛ او هرگز بنا به مصلحت شعر نگفت. «قیصر» از شعرش جدا نیست و برای شناخت او، باید به شعرش رجوع کرد.» (رک به: ویژه نامه قاف، ص 24)

22- سیر تحوّل در شعر قیصر

کسانی هستند که درباره تحوّل در شعر «قیصر»، منفی بافی می کردند و مثلاً می گفتند: شعرهای اولیّه قیصر، امیدوارانه است اما در شعرهای اخیرش، دیگر آن آینده نگری امیدوارانه دیده نمی شود و حتّی نوعی یأس و حرمان به چشم می آید.
«هادی سعیدی کیاسری» در پاسخ می گوید: «قیصر، شاعری است که از ابتدای شاعری اش تا آخر عمرش، هیچ وقت در حاشیه نبود و این چنین شاعری نمی تواند از تحوّل برکنار بماند. او در روزگار جنگ، راوی جنگ بود، با روایت های خودش امّا پس از جنگ با حفظ اصول اعتقادی اش، به سراغ مضامینی می رود که پیش تر چندان به آنها نپرداخته بود؛ او در هر دو موقعیّت، به سرنوشت مردم ملتزم است و راوی دردها و آرمان های مشترک مردم خود است.. قیصر هرگز به لحاظ محتوایی در نقطه مقابل آثار دهه شصت خود نایستاد.
شعر نیمایی «روز ناگزیر» را نقطه عزیمت «قیصر» و جداکننده دو دوره شعری او می دانند؛ این شعر مفصّل در مجموعه «آینه های ناگهان» آمده است. این روز ناگزیر، روز آرمانی شاعر است؛ روزی که همه بشریّت ها به آزادی و آسایش خواهند رسید، بدون قید مسلمان و غیرمسلمان، شیعه و غیرشیعه، انقلابی و غیر انقلابی بدون این که در فلان جنگ، این طرف ایستاده باشد یا آن طرف. انسان به معنای نفس کریم، در این روز ناگزیر که در همه ادیان وجود دارد، به رهایی می رسد. او منتظر منجی است که در آن روز، کرامت را به انسان برمی گرداند؛ در چنان جهانی، نه ظلمی وجود دارد، نه جنگی واجب می آید.»(رک به: شکفتن در آتش: 121-119)

23- تحوّل و نه تضاد

پرداختن به مفهوم صلح، هرگز به معنای انکار دفاع مقدّس نیست. «سیّد اکبر میرجعفری» درباره «قیصر» می گوید: «او با جنگ زبان باز کرد و با همان زبان شاعر شد و چنین است که آن زبان و بیان در آخرین آثار او، جلوه گری می کند؛ گرچه شعرهای اخیر او، طرحی برای صلح باشد، نه برای جنگ. البتّه تردیدی نیست که طرح های او برای صلح، زبانی پخته و سخته تر دارند. پس از جنگ نیز «قیصر» راه های دیگری را در شعر آغاز کرد و پیمود که در هر کدام از مسیرها نیز به آثار قابل توجّهی دست یافت.»(همان: 157)

24- تحوّل در گذر زمان

«عبدالجبّار کاکایی» درباره سیر تحوّل در شعر «قیصر» می گوید: «تجربه های «قیصر» در دو کتاب «گل ها همه آفتابگردانند» و «دستور زبان عشق»، نشانه هایی از یک آرامش است. «قیصر» به دنبال تغییر بستر زبان و فرم نیست. او همان شاعر اجتماعی دهه شصت است که شعرش تریبون خطابه های شورانگیز احساس و عقل شده.
«دستور زبان عشق»، روایت های کوتاهی است از عشق و نومیدی، جنگ و صلح، بیم و امید، یأس و دلتنگی، با سایه سنگینی از دلشوره و تردید. شناسنامه نسلی که آمده بود بسازد، بنوازد و برسد ولی ساخت و ویران شد و نواخت و سیلی خورد و رسید و افتاد، در بستر اندوهی تاریخی.
زبان رسا و مطمئن و آرام قیصر، آن قدر صیقل خورده که آیینه شده است برای نمایاندن خاطرات نسل او. پرتوی از اندیشه های عارفانه در اغلب آثار این کتاب به چشم می خورد. «دستور زبان عشق» تبارنامه یک نسل است.
نفوذ دانش های ادبی و علمی «امین پور» در شکل گیری بعضی از شعرها مثل «اخوانیّه» و «راز زیبایی»، نقش داشته است. خلاصه این که «قیصر» کاشف فروتن معنی است و بیش از آن که به لفظ بیندیشد، به معنا نگریسته است.» (رک به: محقق، 1378: 58-61)

25- تغییر و تحوّل زبانی

امین پور از سال های 59 و 60، مسیر خود را در غزل و شعر نو به خوبی روشن کرد. او شاعر واژه ها، اشتقاقات الفاظ و آهنگ اصوات آنهاست. به علاوه این که در کلام از منطقی علمی و استدلالی بهره می برد.
«امین پور در سال 62، تجارب خود را در غزل تکمیل کرد و به این قالب بیشتر اهمیّت داد و به نظر می رسد که «قیصر» به رابطه های سنّتی در زبان شعر پایبند است؛ مثلاً در این بیت از او: «موسی تبار، مرد شبان شولا در گرگ و میش آتش و دود آمد»، رابطه لفّ و نشر میان «گرگ و میش» و «آتش و دود» بیانگر همین پایبندی است.»(کاکایی، 1385: 76)
گروهی معتقدند، بیشتر کلماتی که در شعر انقلاب مورد استفاده قرار می گیرند؛ در نثر نیز به کار می روند؛ بنابراین، واژه ها برای خواننده بسیار ملموس می نماید.
«امین پور از اوّلین کسانی است که در شعر این دوره، تحوّل زبانی ایجاد می کند. در شعر این دوره، علاوه بر محتوا، تفاوت محسوسی از نظر زبانی با شعر پیشینیان دیده می شود. از واژگان شکسته و مهجور خبری نیست و نمادهای تازه ای مانند بهار، پنجره و... وارد شعر می شود و بار مفهومی جدیدی به خود می گیرد.»(محقق، 1387: 159)

26- تحوّلی مضمونی

بعضی ها معتقدند که بر مبنای مضمون و محتوا و نه به لحاظ ساخت و فرم، دو برهه در آثار شعری «قیصر» وجود دارد. این مسأله تا حدی نزد عموم نویسندگان و شاعرانی که این دو برهه تاریخی را تجربه کرده اند، قابل اثبات است.
کسانی که انقلاب و هشت سال جنگ را تجربه کرده اند، ناگزیر در جریان حوادث، سخت و روایتشان در هر زمینه ای-حتی اگر در شعر عاشقانه هم می گفتند-تحت تأثیر آن فضا بوده است؛ بعد از اتمام جنگ، شاعران و نویسندگان فرصت پیدا کردند که با زندگی مواجهه دیگری داشته باشند و دیگر اولویّت با جنگ نبود. امّا از جهت دیگر، شاهد ادامه طبیعی شاعری قیصر هم هستیم؛ یعنی آرمان های قیصر به عنوان شاعری که اهتمام به بیان آرمان ها و حرمان های مردم داشت و خود را در خدمت اعتقادات مردمش می دید، با خاتمه جنگ نمی توانست به پایان برسد.

27- تحوّل از برون گرایی به درون گرایی

«حمیدرضا شکارسری» درباره تحوّل در شعر «قیصر» می گوید: «او حرکتی دامنه دار امّا منطقی، محتاطانه و پرحوصله را از شعر برون گرای آغازین با حرکتی از «منِ جمعی» به سمت «منِ فردی» داشت. تسلّط «امین پور» بر این کار، باعث شد دچار تندروی های نوآورانه نشود و درعین حال، هیچ کس نتواند شعر او را سنّتی و ارتجاعی بخواند؛ حالا استعاره ها و نمادها، جای تشبیهات را گرفته اند و این بیان استعاری و نمادین از وضوح آثار کاسته و در عوض به ارزش های زیبایی شناسانه آن افزوده است.»(رک به: شکفتن در آتش: 127)

28- سیر تکاملی شعر قیصر

از نیمه دهه شصت، «امین پور» به ثبات زبان و اندیشه در شعر دست یافت. او از شاعرانی است که در شعرش، نوگرایی در مضمون و اندیشه دیده می شود. «پورنامداریان» درباره «قیصر امین پور» و شعرش می گوید: «هر شاعری که در ابتدای راه، شعر می گوید و اشعارش سیر تکاملی دارد، در جایی می ایستد و تکرار می شود در صورتی که «امین پور»، شعرش خیلی زود به تکامل و تعالی رسید و با تغییر و تحوّلاتی که از سر می گذراند، همچنان رو به تکامل داشت.
گرچه بعضی وقت ها، سبک کارش در برخی از آثارش فرق می کرد اما سبک ها به نظر من، رو به کمال داشت و می توانست باز هم به صورت های جدید و بدیع دیگری، در شعر خلق کند. نوعی جهش در آثارش مشهود بود که هم در معناآفرینی هم در شکل و فرم، نسبت به گذشته خیلی پیش رفته است.
او درباره شعر «قیصر»، پس از پایان جنگ، می افزاید: «در این مقطع، «امین پور» در پی کشف فضاهای تازه در شعر و برخی حقیقت ها بود که فقط در شعر می تواند مطرح و بیان شود. آن جرقه هایی که حاصل برخورد دو قطب عقل و جنون است، در آثار این سال های او دیده می شد؛ حقیقتی که با عقل و منطق و فلسفه بیان شدنی نیست و فقط از طریق شعر و شهود بیان می شود.»(همان: 29-26)
شعر «امین پور» در صبح انقلاب زاده شد و غبار آلوده از جنگ، از کوچه آفتاب به تأمّل و جست و جوی حقیقت برآمد. «سعید خومحمّدی خیرآبادی»، پژوهشگر آستان قدس رضوی، درباره سیر تحوّل در شعر «قیصر» نوشته است: «به نظر می رسد در شعرهای آغازین «امین پور» در سال های (57 تا 62)، نوعی دوگانگی میان آثار کلاسیک و نو دیده می شد؛ غزل «سفر» شاهد این مدّعاست. با مطلع:
«بر دل خون من، دمی، دیده نظر نمی کند
بر لبِ خشک من، نمی، دیده ی تر نمی کند»
«قیصر» ابتدا سعی در ساختن غزل به شیوه قدما دارد امّا در سال های بعد، اندک اندک زبان او در غزل اصلاح می شود.»(رک به: امیری خراسانی، 1384: 188) مجموعه «آینه های ناگهان»، تحوّل کیفی و کمّی شعر «امین پور» را بازتاب می دهد. در این مرحله، او به درک روشن تری از شعر و ادبیات می رسد. اشعار این دفتر، نشان از تفکّر و اندیشه ای دارد که در ساختاری نو عرضه می شود. «آینه های ناگهان»، «قیصر» را به عنوان شاعری تأثیرگذار در طیف هنرمندان پیشرو انقلاب، تثبیت می کند؛ همچنین موجودیّت شاعری از نسل جدید به رسمیت شناخته می شود.

نتیجه

قیصر امین پور را باید برجسته ترین شاعر دفاع مقدّس بدانیم و می توان گفت که بزرگان ادب معاصر از تمام جناح ها به این مسأله اذعان دارند. قیصر پیشرو شاعران انقلاب بوده و به قول یکی از دوستانش، همیشه در لوکوموتیو قطار شعر انقلاب و دفاع مقدّس بوده است.
امین پور شاعری متعهّد و آرمان گرا بود و تا زمان مرگ نابهنگامش به آرمان هایش معتقد باقی ماند. او خود را به گروه های سیاسی وابسته نمی دانست ولی همواره قلبش برای انقلاب اسلامی و ارزش ها می تپید.
شعر قیصر، سیری تکاملی داشت و افق های روشنی را نوید می داد. هرچند گفته می شد تحوّل شعر او پس از پایان جنگ آغاز شده بود، در حقیقت سیر تحوّل در شعر قیصر، همیشگی بوده و در گذر زمان رخ داده است.
گرچه تعداد اشعار مربوط به دفاع مقدّس، در آثار اخیر امین پور کمتر شده است، او هرگز از یاد شهیدان و ارزش های اسلامی غافل نشده و تغییر و تحوّل در شعر قیصر به هیچ وجه رنگ و بوی خودباختگی و تضاد با آرمان ها نداشته است.

1. امیری خراسانی، احمد، 1384، نامه پایداری (مقالات کنگره ادبیات پایداری)، کرمان.
2. امین پور، قیصر، 1368، تنّفس صبح، چاپ دوم، تهران: انتشارات سروش.
3. امین پور، قیصر، 1386، سنت و نوآوری در شعر معاصر، چاپ سوم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
4. امین پور، قیصر، 1388، مجموعه کامل اشعار قیصر، تهران: مروارید.
5. امین پور، قیصر، 1372، مصاحبه با قیصر امین پور، تهران: کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شماره 19.
6. باقری، ساعد (با همکاری محمّدرضا محمدی نیکو)، 1372، شعر امروز، تهران، الهدی.
7. بصیری، محمدصادق، 1388، سیر تحلیلی شعر مقاومت، دانشگاه شهید باهنر کرمان.
8. بیات، حسین و، حسینی، سید محسن، 1387، چشم انداز ادبیّات انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات مرکز تحقیقات صدا و سیمای جمهوری اسلامی.
9. دیچز، دیوید، 1388، شیوه های نقد ادبی، ترجمه محمّد تقی صدقیانی و غلامحسین یوسفی، چاپ ششم، تهران: علمی.
10. سارتر، ژان پل، 1348، ادبیّات چیست؟ ترجمه ابوالحسن نجفی، تهران: کتاب زمان.
11. سلحشور، یزدان، 1386، رسم شقایق (سوگنامه قیصر)، تهران، سروش.
12. شفیعی، سیدعلی، 1387، دست هایم درخت می زایند، تهران: هنر رسانه ای، اردیبهشت.
13. شفیعی کدکنی، محمّدرضا، 1383، آواز باد و باران، چاپ سوم، تهران: چشمه.
14. قاسمی، حسن، 1383، صور خیال در شعر مقاومت، تهران: فرهنگ گستر.
15. کاخی، مرتضی، 1387، روشن تر از خاموشی، چاپ نهم، تهران: آگاه.
16. کاکایی، عبدالجبّار، 1385، آوازهای نسل سرخ، چاپ دوم، تهران: عروج.
17. محقّق جواد، 1378، شکفتن در آتش، تهران: هنر رسانه ای اردیبهشت.
18. گروه مؤلفان، 1386، قاف(ویژه نامه بزرگ داشت قیصر امین پور)، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدّس.
19. گروه مؤلفان، 1372، کتاب ماه ادبیّات و فلسفه، شماره 19، مهرماه.
20. موحّد، ضیاء، 1377، شعر و شناخت، تهران: مروارید.
21. نجفی، ابوالحسن، 1356، وظیفه ادبیّات، تهران: کتاب زمان.
22. منابع مجازی: www.ketab news.com/dwtail-fa
منبع : دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.