نویسنده: مرتضی مصاحب نیا




 

امضای قرارداد رژی و جریانات گسترده اعتراضی نسبت به اثرات و پیامدهای مخرب اقتصادی و سیاسی آن نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران محسوب می شود که نقش تعیین کننده ای در بیداری افکار ایرانیان داشت.
مورخان بسیاری، چه همزمان با واقعه و چه بعد از آن، به طور مفصل و مستقل بدان پرداخته اند. هر چند هنوز خلأ یک تحقیق جامع و کامل، که به صورت بی طرفانه به واقعه تحریم تنباکو بپردازد و نقش هر یک از عوامل مؤثر در شکل گیری جنبش را موشکافانه بررسی کند، حس می شود.
در این کتاب به بررسی و نقد یکی از آثار نوشته شده در این زمینه البته با تکیه بر نقش روحانیت و علما می پردازیم: شورش بر امتیازنامه رژی اثر فریدون آدمیت.
آدمیت که اکثر قریب به اتفاق آثار و تحقیقاتش را پیرامون مشروطیت تألیف کرده است و سر سلسله تحقیقات تاریخی مدرن در دوران پهلوی محسوب می شود، به دلیل موقعیت خاص اجتماعی، طبقاتی و سیاسی خود تلقی مثبتی نسبت به روحانیون و علما نداشته و این نگاه در تحلیل وی بسیار اثرگذار بوده است. «شورش بر امتیازنامه رژی» جزء آخرین آثار فریدون آدمیت به حساب می آید که در سال 1360 به طبع رسانیده است. نویسنده کتاب در پیشگفتار موضوع مورد بررسی خود را «محدود به حرکت سیاسی ضد رژی» می کند. در همین بخش در مورد نگرش و شیوه تاریخی خود که معمولاً در ابتدای تمامی آثارش از آن سخن به میان می آورد، توضیحاتی می دهد:«در این نگرش تاریخی مأنوسات ذهنی کنار نهاده می شوند، همه جا شک دستوری به کار گرفته می شود که سره از ناسره باز شناخته گردد، افسانه راه نمی یابد و جلوه ای ندارد. لاجرم واقعیات می مانند...» روشی که البته آدمیت معمولاً بدان پای بند نمی ماند.
آدمیت در پیشگفتار از شیخ حسن کربلایی و اثر وی یاد می کند:« نویسنده ملایی که به زمان ماجرای رژی رساله بسیار سودمند و حاوی اطلاعات گوناگون و اسناد معتبر تدوین کرده اما حقوقش مهجور مانده بلکه ناسپاسی بر او رفته.»
در ابتدای مقاله به فضای ملتهب جامعه و فعالیت مخالفان سیاسی حکومت و وفور اعلانات و شب نامه ها از یکسو و ناخرسندی عامه به دلیل فقر و گرانی ارزاق اشاره می کند. و در چنین شرایطی است که کمپانی وارد عمل می شود.
آدمیت در مورد نقش روشنفکران در اعتراض به رژی با استناد به نقل شیخ حسن، به یک مقاله و یک مصاحبه با صاحب امتیاز رژی از روزنامه اختر اشاره می کند و نویسنده آنها را که از قول کربلایی «یکی از غیرتمندان از همه جا آگاه» لقب می دهد، میرزاآقاخان کرمانی می داند.(1) و این نکته را هم خاطر نشان می سازد که «از آن مقاله که بگذریم انتقاد با ارزش دیگری از گروه روشنفکر سراغ نداریم. گروهی که در حرکت بر علیه دستگاه رژی سهم دیگری نداشت.»(2) وقتی به کتاب کربلایی مراجعه می کنیم به یک مقاله، که سراسر توهین به دین اسلام است، بر می خوریم که:«ای از فنون جدید الاختراع علم سودمند طبیعت روی گردان و گریخته و به دامن پوسیده علم بی نتیجه شریعت کهنه هزار و اند ساله درآویختند...»(3) در این نوشته مقاله نویسان روزنامه اختر دلیل عقب ماندگی مسلمانان را این می داند که «عمرگرانبهای خودتان را به تحقیق حلال و حرام آیین بی رنگ و رونق اسلام به باد هدر می دارید.» کربلایی جوابیه ای اعتراض آمیز به صاحب امتیاز روزنامه می نویسد. غیر از این مقاله، مصاحبه روزنامه اختر با تالبوت هم در اثر شیخ حسن ذکر شده است. ولی مقاله ای که آدمیت می گوید در مورد اعتراض به قرارداد نگاشته شده دیده نمی شود. البته شیخ از فردی که او را «یکی از غیرتمندان که از همه جا آگاهست»(4) بدون ذکر نام مطالبی می آورد که آن هم در دو پاراگراف خلاصه می شود؛ و البته نه با عنوان مقاله ای که در روزنامه اختر چاپ شده است. جالب اینجاست که آدمیت در پاورقی همان صفحه اعلام می کند نسخه روزنامه اختر در اختیارش نبوده(5) و طبیعتاً آنرا از کربلایی نقل کرده. با این حساب مقاله مورد نظر آقای آدمیت همان مقاله سراسر توهین به دین اسلام است؛ که در آن البته از مخالفت با قرارداد رژی خبری نیست.
از مواردی که حقیقت نگاری آدمیت را مخدوش می کند قضیه شورش مردم ایالت فارس است. از آنجا که «ایالت فارس مهمترین منطقه تنباکو خیز ایران»(6) است، طبیعی است نمی توان امیدوار به سکوت حاکی از رضایت مردم بود. آدمیت بیان می کند:« گروه معترضان کوشیدند پشتیبانی ملایان را بدست آورند. گر چه سعی شان فعلاً باطل بود»؛(7) و بعد از قول شیخ حسن مطلبی می آورد که با ادعایی که کرده نمی خواند:«در شیراز مردم بر سر علمای بلد شورش نمودند. علمای بلد نیز به صلاح دین و دولت از پذیرفتن این گونه تکلیف شاق از دولت که منافی مقاصد ملت و ملک و دین است، اظهارگرانباری کردند.» به نظر می رسد با توجه به جریان واقعه ای که رخ داده و اعلام حمایت همه جانبه سید علی اکبر فال اسیری از اعتراضات مردمی و قرائن موجود در متن می توان گفت منظور شیخ حسن از لفظ «شورش»، اعتراض به علما نیست؛ بلکه معنای پناه آوردن از آن مستفاد می شود و آدمیت دچار خوانش ناصحیح متن شده است. همچنین در ادامه، آدمیت از موافقت سیدعلی اکبر فال اسیری با حرکت مردم گزارش می دهد. ابراهیم تیموری می نویسد:
وی در جمع مردم معترض در مسجد وکیل بر روی منبر و علیه دولت و امتیاز سخن گفته است. او در پایان شمشیری را از زیر عبا در آورده و گفته: «موقع جهاد عمومی است ای مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم. هر بیگانه ای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد.» آنگاه گریه کنان از منبر پایین آمد.(8)
همکاری علما با معترضین به توقف چند روزه وابستگان کمپانی در بیرون شهر شیراز می انجامد. ولی آدمیت مصرانه اعلام می دارد:« ملایان، که در اول کار بی حرکت بودند و از همکاری(با معترضان) پرهیز می جستند، تحت فشار افکار عام به صحنه مخالفت با رژی کشانده شدند.»(9) آدمیت این انفعال را منحصر به علمای شیراز نمی کند و با نادیده گرفتن گواهی منابعی که همزمان و یا با فاصله ای کم با جریان نهضت نگاشته شده اند- مانند تاریخ دخانیه کربلایی، خاطرات امین الدوله، حیات یحیی، دکترفووریه و... آن را به اکثر علما تعمیم می دهد. بد نیست در مورد نقش رهبر نهضت ضد رژی در فارس و بعضی از این منابع رجوع کنیم. در گزارش هایی که خفیه نویسان به انگلیسیها ارائه می دادند و بعدها تحت عنوان «وقایع اتفاقیه» به طبع رسید، ذکر شده:
...دیگر آنکه از بابت فقره تنباکو که امتیاز آن به کمپنی انگلیسی داده شده ملاهای شیراز معرکه می کنند، روی منابر حرفهای بد می زنند. خصوصاً سیدعلی اکبر فال اسیری که بر روی منبر خیلی بد حرف به دولت کرده است. نزدیک است مخلوق شیراز را به هیجان بیاورد.(10)
و در جای دیگر:«...چون در ماه رمضان اغلب حاجی سیدعلی اکبر روی منبر با عبارات وحشت انگیز خلق را به هیجان می آورد.»(11) در خاطرات نظام السلطنه مافی هم آمده:«در حکومت معتمدالدوله که آقا سید علی اکبر شورش کرد و در مسئله تنباکو بلوای عظیم بر سر پا کرد معتمدالدوله از قوام الملک تبعید او را خواست...»(12) امین الدوله هم اشاره می کند:« کار یک درجه بالا گرفت. علما و اهل منبر به ذم قدح دولت و دولتیان زبان گشودند و اول کسی که فضاحت آغازید فال اسیری بود. در شیراز شیرازه احترام دولت و سلطنت را گسیخت و آبروی حکومت ریخت.»(13) ظل السلطان می نویسد:«باری خبر اغتشاش فارس و بر هم خوردن میانه صاحب دیوان قوام و خروج حاج سید علی اکبر فال حصیری، به اصفهان رسید.» و به ناصرالدین شاه قول می دهد دو- سه روزه قضیه را فیصله دهد.(14)
آدمیت ادعای دیگری نیز بدون ذکر هر گونه دلیل و مدرکی مطرح می کند و آن اینست که:«سید مقام ممتاز علمی نداشت. اما همگام شدنش با مخالفان رژی بر اعتبارش در انظار مردم افزود.»(15)
اما واقعیت چیز دیگری است. در کتاب نقش مجتهد فارس از قول شیخ آقا بزرگ تهرانی آمده است:«او از فقهای برجسته و علمای بزرگ بود... وی کتابی مفصل در میراث نگاشته که دال بر مقام (علمی) و خبرگی وی می باشد.»(16)
در کتاب فارسنامه ناصری هم آمده است:
حاج سید علی اکبرفال اسیری در سال 1256 در قصبه اسیرگرمسیر فارس متولد شده در خدمت علام فهام، افضل علما شیخ محمد اسیری تحصیل کمالات علمیه نموده و در سال 1270 و اند به شیراز آمده و در خدمت علامه زمان حجت الاسلام حاج شیخ مهدی کجوری تکمیل مراتب فقهیه و اصولیه را نمود به زیور اجتهاد محلی گردید و هر روز طلاب علوم را مستفیض نماید.(17)
نقش علما در حوادث شیراز به حدی پررنگ و برای صاحبان امتیاز به قدری مهم بود که در گزارش کندی به سالیسبوری می توان بازتاب آن را یافت:«این شکست جناح ملایان متعصب شیراز که زیاد متنفذ هستند به اعلی درجه به نفع مصالح اروپاییان است.»(18) نکته جالبی که نگارنده در حین بررسی منابع، به آن برخورد اینست که فریدون آدمیت هم این سند را مشاهده و حتی از آن استفاده کرده است؛ ولی برای این که القائاتی که قبلاً در مورد انفعال و عدم همراهی علما با مردم داشته مورد خدشه قرار نگیرد، فقط بخش آخر آن را در کتاب خود آورده به این صورت که: اقدام دولت «به حد اعلا در حفظ منافع اروپاییان سودمند است»(19) این گزینشی برخورد کردن و سانسور اسناد نقطه تاریکی در کارنامه تاریخ نگاری فریدون آدمیت است که به یکی – دو مورد و یک کتاب محدود نمی شود.
میرزای شیرازی در کتاب آدمیت و البته تا حدودی در تاریخ دخانیه کربلایی دور از عالم سیاست و بی تفاوت نسبت به آن معرفی شده است. آدمیت می گوید:«(میرزا) از سیاست یکسره پرهیز می جست.»(20) باید گفت این مسئله بر می گردد به تفکر سیاسی میرزا که در اینجا به صورت بسیار مختصر بدان پرداخته خواهد شد.
در فتوایی که در سال 1306( سه سال قبل از واقعه رژی) از طرف ایشان بر «ترتب مفاسد بر حمل اجناس از بلاد کفره به محروسه ایران» و اینکه « به هر وسیله ای که ممکن باشد رفع این مفاسد شود»(21) صادر شده است نکته ای هست که شاید بتوان تفکر سیاسی ایشان را دریافت:«در اعصاری که دولت و ملت (= دین و شریعت) در یک محل مستقر بود چون زمان حضرت ختمی مأب (ص) تکلیف سیاست در این قسم از امور عامه در عهده همان شخص معظم بود. و حال که به اقتضای حکمت الهیه جل ذکره هر یک در محلی است؛ در عهده هر دو است که به اعانت یکدیگر دین و دنیای عباد را حراست کرده، بیضه اسلام را در غیبت ولی عصر(ع) محافظت نمایند.» و البته این اندیشه به معنی رها کردن مردم در آغوش ستم پادشاهان نیست. در ابتدای فتوا، میرزا اشاره می کند «ملتفت» نفوذ اقتصادی بیگانه «که مایه خرابی دین و دنیای مسلمین است بوده ام.»
نکته دیگر که لازم به ذکر است بر می گردد به مفهومی که آدمیت از کلمه «ملت» در تلگراف نخست میرزای شیرازی به شاه در می یابد و همین پایه تحلیل های او می شود:
میرزا این سخن را تحت تأثیر شکایت نامه هایی پی در پی که از طبقات مختلف مردم خاصه تجار و کسبه به او می رسید، نوشت. تذکر هوشمندانه او بر اینکه دولت می تواند در اقدام به نفی امتیازنامه ها به اتفاق کلمه ملت (یعنی جمهور مردم مسلمان) متعذر گردد، مؤید همان معناست.(22)
به نظر می رسد که آدمیت از کلمه ملت برداشت کرده آن چیزی نیست که مد نظر میرزا بوده؛ چرا که در بخشی دیگر از همین تلگراف از مردم با عنوان رعیت نام برده شده که البته در آن زمان رایج بوده است. کلمه ملت در ادبیات دینی ما در آن دوره به معنی دین و مذهب و خاصه در اینجا به معنای علمای دین است. بنابراین میرزا از شاه می خواهد که با کمک و همراهی با علما «این مفاسد را به احسن وجه تدارک»(23) نماید. این برداشت به اندیشه سیاسی میرزا نیز نزدیک تر است.
در مورد اعتراضات آذربایجان نیز ادعاهایی مشابه ماجرای شیراز بیان می شود:«بدین معنی که در تبریز نیز نخست تجار با همراهی مردم به معارضه آمدند و ملایان یکسره دامن فراچیدند تا اینکه در برابر تهدید مردم به صحنه کشانده شدند.»(24) هر چند آدمیت برای گفته هایش سند و مدرکی ارائه نمی کند ولی ما مدارکی داریم که خلاف آن ادعا را اثبات می کند:
مملکت آذربایجان که عمومی مردم، خاصه علمای اعلام تبریز مخصوصاً جناب مستطابان شریعتمداران آقای حاجی میرزاجواد و آقای حاجی میرزا یوسف آقا مجتهدان مسلم القولان تبریز، الحق بر حسب وظیفه و منصب بزرگ خودشان در مقام خیرخواهی ملت و دولت اسلام از هیچ رو خودداری نفرمودند. از آغاز تا انجام در مقام امتناع از پذیرفتن این گونه تکلیفی که منافی مقاصد دین و دولت بود، به پای مقاومت و مردانگی ثبات ورزیدند...(25)
نیکی کدی در کتابش اعلام می کند در بایگانی سفارت انگلیس سابقه ای وجود دارد که نشان می دهد امین السلطان راجع به دومین طغیان بزرگ ضد رژی، یعنی اعتراض تبریز گفته است:«حالا ثابت شده است که مجتهد (منظور میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی است) نقش فتنه انگیز بزرگی در تمام آشوبهای اخیر مربوط به رژی ایفا کرده...»(26)
و همچنین در نامه شدیداللحنی که شاه به میرزا حسن آشتیانی می نویسد مطلبی آمده که از آن پایداری سرسختانه علمای تبریز و اصفهان در مقابل امتیاز، فهم می شود:«... من شما را آدم فقیر و شخص ملای بی غرض و دولت خواه می دانستم. حالا بر ضد آن می بینم که اقتباس به مجتهد تبریز و آقای نجفی اصفهانی و غیره می کنید...»(27) با این اوصاف جایی برای چنین تحلیل هایی که «مجتهد بزرگ شهر هم چون سایر علما ناگزیر که باز در برابر تهدید مردم و نفوذ افکار عام، از مسلک خویش که معمولاً همکاری با دولت بود منحرف گردد و به راه مردم بیاید»(28)باقی نمی ماند.
آدمیت نسبت به میرزاحسن آشتیانی هم چندان نظر مساعدی ندارد. وی در جواب «تلخ گویی و پرخاش شاه به آشتیانی» انتظار دارد که وی «پاسخ تند و دندان شکنی»(29) به شاه بدهد که این با توجه به شأن و جایگاه ظاهری شاه و با بررسی نامه نگاریهای رسمی آن زمان انتظاری غیر منطقی و احساسی است. در حالی که جواب آشتیانی سیاستمدارانه بوده است تا جایی که شاه وادار می شود در نامه دوم خود لحن ملایم تری را به خدمت بگیرد.
حال می پردازیم به روشی که آدمیت در تحریف شخصیت میرزا حسن آشتیانی بدان متوسل شده است. آدمیت منبع این گفته خود را شیخ حسن کربلایی ذکر می کند. ولی مطلبی که القا می کند نسبت به گفته های کربلایی دیگرگونه و حتی متضاد است. ابتدا سخن کربلایی را بیان می کنیم و سپس نقل آدمیت از کربلایی:«[در شبی که احتمال دستگیری آشتیانی توسط مأمورین حکومت بود] اهل علم دارالخلافه را نهایت درجه وحشت و اضطراب دست داده، خاصه خانواده جناب ملاذالاسلام را که می توان گفت در آن شب پریشان تر و اندوهناک تر از ایشان در تمامی آن شهر نبود. خود آن جناب مانند مارگزیده سراپا در پیچ و تاب گاهی به اندرون خانه، زنان را از زاری و بی قراری تسکین داده امر به صبر و شکیبایی فرموده و گاهی در سرای بیرون مردمی را که بدین جهت مجتمع بودند نصیحت فرموده از فتنه سازی و شورانگیزی ممانعت می نمودند.»(30)
روایت آدمیت به نقل از کربلایی:«معهذا به گواهی شیخ کربلایی حجت الاسلام از وحشت چون مارگزیده در پیچ و تاب بود تا اینکه فرستاده عضدالملک از کوچه های تنگ و تاریک سنگلخ فانوس بدست رسید. آشتیانی را تأمین کامل داد. اکنون امام شهر خاطر جمع شد و آرام گرفت.»(31) نیاز به توضیح نیست و خواننده از مقایسه دو پاراگراف بالا دو معنای متضاد را درک خواهد کرد.
آدمیت در یکی دیگر از آثارش می نویسد:« آن ملای آشتیانی هم مجتهد پرهیزگاری نبود.»(32) با همه این اوصاف میرزا چنان در تهران از اقتدار و حجیت برخوردار بود که به گفته ناظم الاسلام، ناصرالدین شاه برای شکست رونق بازار میرزا «چاره را در آن دید که یکی را در مقابل میرزا ترقی دهد... و آن هم سیدمحمدطباطبایی است که در جمادی الاولی 1311 وارد دارالخلافه طهران شد.»(33)
همچنین نیکی کدی اشاره می کند:«[در جریان تحریم تنباکو] از آنجا که آشتیانی وجهه زیادی داشت علما و بازرگانان به وی توسل جسته بودند(34) و البته خلأ و خللی که بعد از فوت او در 1319 ق به وجود آمد و در منابع مستشرقانی چون الگار از آن به رقابت علما برای کسب مقام روحانی اولی دارالخلافه تعبیر می شود، نشانگر موقعیت ممتاز میرزای آشتیانی است.»

نتیجه گیری

در آخر نتیجه ای که از این بررسی مختصر می توان اخذ کرد این است که تحلیل آدمیت از اقدامات و فعالیت های روحانیون و علما در مبارزه با استعمار و به خصوص جریان تحریم تنباکو چندان منصفانه و بی طرفانه انجام نشده است و این ناشی از یک بدبینی ریشه دار نسبت به این قشر از جامعه است؛ تا حدی که در مقام انکار تأثیر اقداماتشان بر می آید. در حالی که منابع دیگری نیز هستند که علی رغم عداوت با روحانیت تأثیر و نفوذ آنها را نفی نکرده اند. کسروی در ابتدای تاریخ مشروطه اش در مورد جنبش تنباکو می گوید:« در همه علما پیشگام بودند»(35) امین الدوله هم در مواردی به این مسئله اشاره دارد مانند جنبش شیراز که گفته وی قبلاً ذکر شد.
فووریه پزشک ناصرالدین شاه هم در خاطراتش می نویسد:«امروز اختیار به کلی در قبضه آخوندهاست»(36)و در آخر پیتر آوری چنین استنباط می کند:«لغو امتیاز تنباکو پیروزی روحانیون محسوب می شود و شاه هرگز موقعیت قبلی خود را بدست نیاورد.»(37)
آدمیت البته در تحلیل نهایی خود در لفافه و غیر مستقیم نفوذ روحانیت را بر مردم و بر شاه می پذیرد.«افزایش نفوذ ملایان تناسب مستقیم داشت با سرخوردگی مردم از حکومت و نارضامندی شان از عاملان دولت»(38) وی از تحلیل امین الدوله که خطاب به شاه ایراد شده کمک می گیرد که:« تدبیر و کفایت علما باعث تقدم و شدت نفوذ ایشان نشده... بی اعتنایی و ناحسابی و شر و شلتاق دستگاه دولت و سیاق حکمرانی،مردم را نه از روی اعتقاد و ایمان و نه دلخوشی و امید به آقایان ملتجی کرده است...»(39) البته این تحلیل تنها متعلق به امین الدوله که متمایل به افکار روشنفکرانه بود نیست. بلکه افراد هم مشرب وی مانند یحیی دولت آبادی هم از قدرت گیری معنوی روحانیون در میان مردم اظهارنگرانی می کنند.(40) و این خود حکایت می کند از تقابل عظیم تری که در آینده ای نه چندان دور به وقوع می پیوست و فصل نوینی از تاریخ ایران را رقم می زد.

-آدمیت، فریدون، شورش بر امتیازنامه رژی، تهران، پیام، چاپ اول 1360.
-آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، چاپ اول 2535(1355).
-آوری، پیتر، تاریخ معاصرایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، عطایی، چاپ دوم 1369.
-امین الدوله، خاطرات سیاسی امین الدوله، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم 1370.
-تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی در ایران، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ دوم 1358.
-حسینی فسائی، میرزا حسن، فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه دکترمنصور رستگار فسائی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم 1367.
-خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی (باب اول)، به کوشش معصومه نظام مافی و منصوره اتحادیه (نظام مافی) تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ دوم، بهار1362.
-دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، عطار، فردوس، چاپ پنجم 1371.
-رحمتی، محمدرضا، نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، قم، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران (بخش رجال)، چاپ اول 1371.
-سده تحریم تنباکو(به مناسبت یکصدمین سالگرد قیام تحریم تنباکو فصل نوین تاریخ سیاسی ایران)، به اهتمام موسی نجفی، رسول جعفریان، تهران، امیرکبیر، 1373.
-ظل السلطان، تاریخ سرگذشت مسعودی، تهران، بابک، چاپ اول، 1362.
-فووریه، ژوانس، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، علم، چاپ اول 1385.
-کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ چهاردهم، 2537(1357).
-نیکی.ر.کدی،تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ دوم، 1358.
-ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبرسعیدی سیرجانی، تهران، آگاه، چاپ سوم، شهریور1361.
-وقایع اتفاقیه (مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322قمری) به کوشش علی اکبرسعیدی سیرجانی، تهران، نوین، 1362.

پی نوشت ها :

1-آدمیت، فریدون، شورش بر امتیازنامه رژی، تهران، پیام، 1360، ص 10.
2-پیشین، ص11.
3-نجفی، موسی و جعفریان، رسول، سده تحریم تنباکو، دفتر دوم، تاریخ دخانیه، اثرشیخ حسن کربلایی، تهران، امیرکبیر،1373،ص38.
4-پیشین، ص 51.
5-آدمیت، پیشین، ص 10.
6-پیشین، ص 19.
7-پیشین.
8-تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، تهران، کتابهای جیبی، 1358،ص69.
9-آدمیت، پیشین، ص 20.
10-سعیدی سیرجانی، علی اکبر، وقایع اتفاقیه (مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322 قمری) تهران، نوین، 1362، ص376.
11-پیشین، ص 378.
12-نظام مافی، معصومه و اتحادیه (نظام مافی)، منصوره، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی (باب اول) تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ دوم، بهار1362، ص 182.
13-امین الدوله، خاطرات سیاسی امین الدوله، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1370، ص 141.
14-ظل السلطان، تاریخ سرگذشت مسعودی، تهران، بابک، چاپ اول، 1362، 317- 316.
15-آدمیت، پیشین، ص 20.
16-رحمتی، محمدرضا، نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو: به نقل از شیخ آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، نقباء البشر، ناشردارالمرتضی للنشر، ج4،ص1584.
17-حسینی فسایی، حاج میرزا حسن، فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه دکتر منصور رستگار فسائی، ج2، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1367، ص914.
18-کدی، نیکی.ر.، تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، تهران، شرکت سهامی کتاب های جیبی، چاپ دوم، 1358،ص 82.
19-آدمیت، پیشین، ص 21.
20-پیشین، ص 26.
21-نجفی، موسی، سده تحریم تنباکو، بسط حوزه تحریم اقتصادی به روایت ده سند و اعلامیه تاریخی (مقاله چهارم) صص 90-89.
22-آدمیت، پیشین، 28-27.
23-سده تحریم تنباکو، تاریخ دخانیه، ص 81.
24-آدمیت، پیشین، ص31-32.
25-سده تحریم تنباکو، تاریخ دخانیه، ص 75.
26-نیکی کدی، ص 80.
27-کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، آگاه، چاپ سوم، شهریور 1361،ص23.
28-آدمیت، پیشین، ص43.
29-پیشین، ص 101.
30-سده تحریم تنباکو، تاریخ دخانیه، 167-166.
31-آدمیت، پیشین، ص 111.
32-آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، چاپ اول، 1355،ص37.
33-ناظم الاسلام، ص 62.
34-نیکی کدی، ص126.
35-کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ چهاردهم، 2537(1357)، ص16.
36-فووریه، ژوانس، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، علم، چاپ اول، 1385،ص226.
37-آوری، پیتر، تاریخ معاصرایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، عطایی، چاپ دوم، 1369،ص200.
38-آدمیت، پیشین، ص 136.
39-امین الدوله، ص 156.
40-دولت آبادی، یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج1، تهران، عطار، فردوس، چاپ پنجم، 1371،ص137.

منبع مقاله: نشریه مطالعات تاریخی، شماره 35..