استعمار و بابیت و بهائیت
حمید فلاحتی
مهدی فاطمی نیا
سایه شوم استعمار
در زمانی که ایران عرصه استثمار غارت گران بود و تمام منابع و سرمایه های این ملت به یغما می رفت، سرزمین ایران چون درّی گران بها میان استعمارگران روس و انگلیس قمست شده بود. شمال در تصرف روسیه و جنوب آن در اختیار انگلیس ها قرار داشت. دولت ایران مانعی بر سر راه این غارت ها و چپاول ها به شمار نمی آمد بلکه وحدت مردم ایران بود که در سایه مذهب تشیع و رهبری علمای بزرگ دین حاصل شده و عامل اصلی در مقابله با استعمارگران بود.ظهور نهضت هایی مانند نهضت دلیران تنگستان در مقابله با نیروهای نظامی انگلیس و مخالفت با امتیازهای مختلفی از جمله امتیاز رویتر و تنباکو که در پی واکنش علما و مردم بود خواب راحت را از چشم غارت گران ربوده بود.
در طول تاریخ مبارزات ملت ایران، حضور علما در مبارزه با استعمار به قدری برجسته است که تاریخ قاجاریه گوشه ای از این حضور را این گونه ثبت کرده است:
روز جمعه هفدهم ذیقعده جناب آقای سید محمد و حاجی ملامحمد جعفر استرآبادی و آقا سید نصرالله استرآبادی و حاجی سید محمد تقی قزوینی و سید عزیزالله طالش و دیگر علما و فضلا وارد لشکرگاه گشتند و شاهزازدگان و امرا، ایشان را پذیره کردند. در روز شنبه هجدهم جناب ملااحمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثناعشریه فضیلتش بر زیادت بود به اتفاق حاجی ملاعبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علما و حاجی ملامحمد پسر حاجی ملااحمد که او نیز قدوه ی مجتهدیدن بود از راه برسید... و این جمله مجتهدین که انجمن بودند به اتفاق فتوا راندند که هر کس از جهاد با روسیان بازنشیند از اطاعت یزدان سر بر تافته، متابعت شیطان کرده باشد.(1)
سیاست مداران استعمار که مانع اصلی رسیدن به مقاصد خود را مذهب و رهبری علمای دین یافتند برای از بین بردن عنصر اصلی وحدت، از سیاست مذهب علیه مذهب استفاده کردند. آنها با ساختن فرقه های جعلی و انحرافی یا مطرح کردن مدعیان دروغین و ایجاد اختلاف و تفرقه بین مذاهب اسلامی مبارزه های خود را با اسلام آغاز کردند. در وصیت نامه ای منصوب به پتر کبیر آمده است:
اگر چه اختلاف مذهب و عقیده که مردم شیعه با مردم سنی دارند از هر لشکر و سلاحی بیشتر کارگر است و برای تأمین مقصود ما و تسلط روسیه بر آنها بهترین وسیله است با این همه بر شما واجب است همواره به هر وسیله ای که می توانید دو گانگی را در بینشان سخت تر کنید و نگذارید که با هم هماهنگ شوند.(2)
استعمارگران برای مبارزه با ملت ایران و از بین بردن اسلام و دور کردن مردم از علما و روحانیت اقداماتی را در ایران و در سایر کشورهای اسلامی انجام دادند که به ذکر دو نمونه بسنده می شود:
استخدام کلیسا و اربابان آن
استعمارگران با استفاده از موقعیت موجود در ایران جهت تقویت اقلیت مسیحی و رونق بازار کلیسا از هیئت های مبلغین مسیحی استفاده کردند. آنها از این راه می خواستند ملت ایران را در دام مسیحیت گرفتار کرده و زمینه تسلط بر آنها را فراهم آورند.فیلیپ دوم -پادشاه اسپانیا - کشیشی به نام «پریسمون مورالس» را به دربار سلطان محمد خدابنده لو فرستاد. یکی از خواسته های او در این سفر از شاه اعطای آزادی به پیروان مذهب کاتولیک در سراسر ایران بود.(3)
هلند، انگلستان، پرتقال و آلمان نیز هیئت های مسیحی را به دربار ایران فرستادند. یک هیئت 25 نفری از سوی دولت انگلستان به ریاست «سرآنتونی شرلی» و به همراهی برادرش در سال 1006ق به دربار شاه عباس صفوی آمد.(4)
«آنتونیو دو گراه آ» که ریاست هیئت اسپانیایی را بر عهده داشت ضمن ملاقات با شاه عباس خواستار ساختن کلیسا و آزادی کامل تبلیغ مسیحیت در ایران می شود.
«آنتونیو» در ترسیم این ملاقات می نویسد:
شاه ما را به حرم سرای خود برد... [ و گفت:] من حاضرم در ایران کلیسایی سازم و بسیار مایلم که همه ی عیسویان از زن و مرد به کشور من بیایند ولی روحانیون ما به این کار راضی نمی شوند و مرا منع می کنند و می ترسم اگر دست به چنین کاری زنم مرا بکشند. اگر شما حاضرید که من با وجود چنین خطری به آنچه می خواهید اقدام کنم حرفی ندارم.(5)
متأسفانه پادشاهان صفوی نیز به خاطر کسب قدرت و جذب نیرو و برای رویارویی با امپراطور عثمانی حاضر به پذیرفتن این هیئت ها و اعطای آزادی عمل به مسیحیان بودند. اما استعمارگران از این فرصت استفاده کرده و اهدافی را دنبال می کردند:(6)
مبارزه با اسلام و از بین بردن دین مبین اسلام؛
تشکیل شبکه جاسوسی؛ مانند «اینتلیجنت سرویس»(7) که به صورت شبکه ای توسط انگلیس در بسیاری از مناطق جهان به راه افتاد.ایجاد اختلاف مذهبی میان شیعه و سنی در کشورهای اسلامی و بهره برداری از آن به ویژه سوء استفاده از خصومت موجود بین دولت صفویه و عثمانی؛
آنچه باعث نجات ایران از دام مسیحیان شد مقاومت علما و روحانیت بیداری بود که با حضور در صحنه، مانع از رسیدن استعمار گران به اغراض شوم خود شدند.
با ورق زدن صفحات تاریخ به دست می آید که عالمان روشن ضمیر با مجاهدت و ایثار جان و مال خود را از حریم اسلام و کیان میهن اسلامی دفاع نمودند. آنها آرزوی تسلط بیگانگان بر اسلام و مسلمین را چون داغی بر دل هایشان نهادند.
سوء استفاده از اعتقاد شیعیان به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
از اوایل قرن نوزدهم استعمارگران دریافتند زمینه برای ایجاد فرقه های جدید در ایران وجود دارد. از این رو اعتقاد و اشتیاق شیعیان به «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» را وسیله ای برای اختلاف و تشکیل فرقه های جدید قرار دادند.بزرگ ترین مشکلی که استعمار گران برای مطرح کردن اشخاصی به عنوان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آن روبه رو بودند اوصافی بود که توسط اهل بیت (علیه السلام) برای یگانه منجی بشریت بیان شده و بر نوکران استعمار قابل انطباق نبود. این حیله ی نابخردانه باعث ایجاد درگیری و خون ریزی های زیادی شد از جمله کسانی که با کمک و حمایت بیگانگان خود را منجی موعود نامیدند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
صوفی اسلام؛ شخصی بود از افغانستان که او را به اسم «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» علم کرده و با لباس زاهدانه و صورتی آراسته بر هودجی نشاندند. سیصد و شصت نفر فدایی، اطراف او گرد آمده و با پنجاه هزار نفر شمشیرزن به طرف خراسان حرکت کردند.(8)
امام زمان ترکمن؛ شخصی به نام « خواجه یوسف کاشغری » به عنوان امام زمان از میان ترکمن ها خروج کرد و با بیست هزار جنگجو برای تسخیر ایران به سوی گرگان گسیل داده شد. (9)
باب و بهاء؛ علی محمد شیرازی که پرورش یافته مکتب شیخیه بود با ادعای باب امام زمان بودن و سپس ادعای مهدویت توانست تا حدودی به هدف اربابان استعمارگر خود در ایجاد اختلاف بین مردم شیعه دست یابد. هر چند که با هوشیاری مردم مؤمن و رهبری علما این فتنه ره به جایی نبرد. اما توسط میرزا حسینعلی نوری ادامه یافت و در قالب فرقه ی بهائیت رشد و نمو نمود.
چرا بابیت و بهائیت؟
برای یافتن پاسخ این پرسش و علت تمایل استعمارگران به این دو جریان، باید به تحلیل ایدئولوژی، باورها و تعالیمی که در این آیین های ساختگی مطرح شده، پرداخت. در این صورت به آسانی فهمیده می شود که این دو جریان انحرافی تا چه میزانی توانستند خواسته های استعمارگران را تأمین کنند و اینکه بسیاری از باورهای بابیان و بهائیان، بر گرفته از القاء ها و نظریات بیگانگان است.نتیجه مشغول کردن مردم به مکتبی ساخته دست بشر و غیرالهی که جنبه های غیرعقلانی آن غالب بر عقلانیتش است این بود که مردم از مراجع تقلید و علمای راستین خود دور شوند، مردم به تدریج با جدا شدن از دین و دینداری به سوی مقاصد غیر دینی و غربی کشانده می شوند.
آئین بهائی از چند جهت در راستای اهداف و همگام با خواسته های آنها بود:
1. مسائلی که شیخیه در مورد رکن رابع و مسأله امام زمان مطرح کرد و اختیارهای فوق بشری که برای باب - واسطه امام غائب شدند باعث می شود تا زمام امور از دست مراجع تقلید که در نزد شیعیان نایبان عام امام زمان هستند خارج شود. این مطلب ابتدا در بابیت مطرح شد و سپس میرزا حسینعلی نوری با پررنگ تر کردن آن، ادعاهای خود را از این مقام فراتر برد.
2. اعتقاد بهائیان به پایان نیافتن نبوت و ادامه پیدا کردن سلسله انبیا و مطرح کردن حسینعلی نوری به عنوان پیامبری که به اقتضای عصر خود شریعتی جدید آورده است حرکتی برای مقابله با اسلام بود. تلاش برای مشغول کردن مردم به شخص «میرزا حسینعلی نوری» و دور کردن آنها از حقیقت و وارد کردن مردم به اطاعت بی چون و چرا از او، با هدف ایجاد زمینه تغییر موازین اسلام بود.
در آثار میرزا حسینعلی نوری نمونه های فراوانی از خود پرستی وجود دارد.
«قل روح الاعمال هو رضایی و علق کل شی بقبولی؛ بگو روح و باطن اعمال رضایت من است و همه چیز به قبول من وابسته است».(10)
3. بهائیت با منسوخ دانستن احکام اسلام خروج کامل خود از شریعت اسلام را آشکار ساخت. این امر زمینه صدور احکام، مطابق با مذاق استعمارگران را فراهم آورد. چنان که عباس افندی می گوید:
کتاب اقدس که ناسخ جمیع کتب و احکامش ناسخ جمیع الواح که مطابق نباشد.(11)
4. هدف رهبران بهائی از حذف معاد از باور پیروان خود و تأویل بردن قیامت به ظهور حسینعلی نوری،(12) معطوف کردن همه همت ها به دنیا و غنیمت شمردن دم، بوده است. از این رو جایی برای تحمل رنج و دردها به امید رسیدن به آسایش در سرای باقی نمی ماند و پذیرش ذلت و خواری بهتر از جهاد و مبارزه است.
با رواج این تفکر، ارزش های والای انسانی جای خود را به لذت های حیوانی می دهد و جایی برای اعتقاد توحیدی باقی نمی ماند.
5. نهی کردن از دخالت در مسائل سیاسی باعث بی خبری مردم از وضعیت جامعه و اعمال حاکمان می شود. در نتیجه استعمارگران می توانند به تخریب فرهنگ و غارت منابع ملت ها اقدام کنند. میرزا حسینعلی نوری فرمان می دهد:
لیس لاحد أن یتعرض علی الذین یحکمون علی العباد؛ یعنی: هیچ کس حق اعتراض به کسانی که بر مردم حکومت می کنند ندارد.(13)
رهبران بهائی زیردستان خود را از به زبان آوردن سخنی در مورد سیاست منع کرده و آنها را به مشغول بودن به امور روزمره خود فرا می خوانند.(14) تا جایی که پا را فراتر گذاشته و این امر را میزانی برای بهائی گری قرار می دهند:
میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی نماید همین برهان کافی است که بهائی نیست دلیل دیگر نمی خواهد.(15)
6. برداشتن حکم حجاب و رفع محدودیت در ارتباط با جوانان با یکدیگر و برپا کردن مجالس مختلط با عنوان ضیافت و یا شرکت دادن آنها در اردوهای تفریحی، اقدامی برای از بین بردن غیرت مذهبی و سرگرم کردن به لهو و لعب بود تا از ایجاد پرسش و یا رسیدن به واقعیت جلوگیری کنند. در نتیجه افکار انحرافی بهائیت به راحتی در ذهن و فکر جوانان القا می شد.(16)
7. معرفی سخنان و نوشته های بی محتوای حسینعلی نوری به عنوان وحی و کلام الهی برای در حاشیه قرار دادن قرآن مجید و دور کردن مردم از چشمه سار هدایت این کتاب آسمانی صورت گرفت.
ب) تعالیم، مطابق با اهداف استعمار: تعالیمی که بهاء به عنوان اصول آیین خود بیان کرده است بهترین شاهد برای فریب کاری رهبران این فرقه و دست داشتن در استثمار مردم ناآگاه و ظاهربین است. در ادامه به چند نمونه اشاره می کنیم:
1. تأکید رهبران بهائی بر کنار گذاشتن تمام تعصبات وطنی، مذهبی و جنسی و معرفی حب وطن و مذهب به عنوان ویران کننده ی بنیان انسانی، نمونه ای از این تعالیم است، عبدالبهاء می نویسد:
تعصب دینی و تعصب سیاسی و تعصب جنسی و تعصب وطنی هادم بنیان انسانی است.(17)
ترویج این مطالب در واقع، گرفتن عرق و غیرت مذهبی مردم و خنثی کردن آنها در مقابل تمام امور از جمله دین و وطن است. در آموزه های اسلام (برخلاف این آموزه ی بهائی) حب وطن، نشانه ایمان بیان شده است. مطرح کردن این گونه تعالیم از سوی بهائیان فقط برای بی تفاوت کردن مردم در مقابل استعمار بیگانگان و توجیه رفتار خودشان است.
2. بهائیان، عقل را معیار سنجش گزاره های دین قرار داده اند؛ آن هم نه عقل صریحی که اسلام آن را تأیید می کند، بلکه سنجش دین با عقل ناقص و غرض ورز خود برای کنار زدن احکامی که مخالف اهداف شومشان است.
حاصل آن که : استعمار گران که با وجود آموزه های غنی اسلام و سنت به جا مانده از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیه السلام) او، نقشه های خود را نقش بر آب دیدند، بهترین راه برای درهم شکستن سد محکم وحدت مردم مسلمان ایران را سوء استفاده از اعتقاد دینی آنها و ایجاد فرقه های انحرافی دانستند. به همین دلیل وقتی آموزه های بهائیت را موافق اهداف خود یافتند، در مطرح کردن و ترویج این فرقه انحرافی همیت گمارده تا از طریق ایشان بتوانند سایه شوم خود را بر ملل مسلمان بگسترانند و به اهداف پلید خود در به حاشیه راندن اسلام و منزوی کردن مسلمانان دست یابند. این بود که به مبارزه با مظاهر اسلامی نظیر حجاب و مد لباس از طریق بهائیان پرداختند. در گزارش ساواک از یک محفل نه نفری بهائیان آمده است:
از آمریکا و لندن دستور داریم در این مملکت مد لباس و یا ساختمان ها و بی حجابی، رونق دهیم که مسلمانان نقاب از صورت خود بردارند.... در ایران و کشورهای مسلمان دیگر هر چه بتوانند با پیروی از مد و تبلیغات، ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بوده و علی غالب دنیا، البته بهائیان هم تصدیق دارند ولی نه برای قرن اتم، اتمی که به دست بهائیان درست می شود اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما، در اسرائیل ساخته می شود این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین می روند و دنیای حضرت بهاء الله رونق می گیرد.(18)
پی نوشت ها :
1. ناسخ التواریخ تاریخ قاجاریه، ج1، ص 365.
2. سیعد نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج1، ص 266 -265.
3. اکبر هاشمی رفسنجانی، امیر کبیر با قهرمان مبارزه با استعمار، ص 190.
4. همان، ص 191.
5. همان، ص 195 -194.
6. ر. ک: همان، ص 200 -190.
7. همان، ص 196.
8. همان، ص 206.
9. همان.
10. میرزا حسینعلی نوری، اقدس، ص 11.
11. گنیجینه حدود و احکام، ص 272.
12. برای اطلاع بیشتر ر. ک: علامه مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء، ص 138 -111.
13. میرزا حسینعلی نوری، اقدس، ص 27.
14. گنیجینه حدود و احکام، ص 335.
15. همان، ص 336.
16. برای آگاهی بیشتر از این گونه مراسم در بین بهائیان رجوع کنید به : مهناز رئوفی، سایه شوم، (مهناز رئوفی، خود یک نجات یافته از بهائیت است).
17. خطابات عبدالبهاء، ج2، ص 5.
18. جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج1، سند شماره 2/78.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}