آشنایی با اصطلاحات مرتبط با صهیونیسم (2)
اتاق های گاز
متهم اصلی جریان یهودی سوزی در دادگاه نورمبرگ (1) فردی به نام رودلف هوس (2) فرمانده نظامی اردوگاه آشوتیس (3) می باشد. به عقیده وی دست کم دو میلیون و پانصد هزار قربانی در آشویتس از طریق گازدهی و مرده سوزی اعدام و قلع و قمع شده اند و دست کم نیم میلیون نفر دیگر از گرسنگی و بیماری از پا درآمده اند. (4)وی (رودولف هوس) در تشریح نحوه کشتار در اتاق های گاز می گوید:
نیم ساعت پس از پخش گاز، در اتاق را باز و دستگاه تهویه را روشن می کردیم و بلافاصله اجساد را خارج می کردیم. سپس مأموران، اجساد را از اتاق خارج و دندانهای طلای اجساد را برمی داشتند و در چاله ها آتش می افروختند و روی آنان روغن انسانی جمع شده می پاشیدند. آنها تل اجساد آتش گرفته را به هم می زدند تا هوا بهتر به آنها برسد. تمام این کارها را با بی تفاوتی و بی خیالی انجام می دادند. انگار یک وظیفه بی اهمیت روزمره را انجام می دهند. مأموران در حال حمل اجساد سیگار می کشیدند تا چیزی می خوردند و حتی موقع کار با مرده ها یعنی سوزاندن اجسادی که از مدتها قبل در گور جمعی روی هم انبار شده بودند از خوردن دست بر نمی داشتند.
آنچه در اعترافات هوس می توان یافت اصرار بر احساسی کردن این افسانه است و جالب تر اینکه آنها 2000 جسد اشباع شده از سم بسیار خطرناک را آن هم در یک فضای کوچک بدون ماسک ضد گاز و در حالی که سیگار می کشیدند یا چیزی می خوردند جابجا می کردند!!! رودلف هوس در کتاب خاطرات خود می نویسد: در نخستین بازجویی ام، از من با کتک اعتراف گرفتند اگرچه من آن را امضاء کردم ولی نمی دانم در آن چه چیزی وجود داشت. (5) روایت دادگاه نورمبرگ از کشتار با گاز بسیار مبهم است و اگر کسی زحمت بررسی نحوه کشتار با گاز را به خود بدهد متوجه مضحک بودن این اعترافات خواهد شد. ماده سمی ای که به ادعای طراحان هولوکاست، نازی ها برای شتن میلیونها یهودی از آن استفاده کرده اند. گاز زیکلون B (6) بوده است. نزد طرفداران نظریه کشتار یهودیان توسط آلمانها در طی جنگ جهانی دوم بسیار رایج است که تصویری از بسته های زیکلون B را با سوء استفاده از بی اطلاعی خوانندگان به معرض نمایش بگذارند و هیاهوی تبلیغاتی برپا کنند. امّا در میان خوانندگان چند نفر می داند که استفاده از گاز زیکلون B در ارتش آلمان به اندازه استفاده از حشره کش د.د.ت در ارتش آمریکا معمول بوده است؟ چند نفر از آنها می دانند که این تصاویر ابداً به معنی قتل عام انسانها نیست، همانگونه که تصاویر یک جعبه محتوی د.د.ت چنین معنایی را افاده نمی کند. (7)
اینک چند سؤال اساسی در ارتباط با اعترافات و طریقه عملکرد گاز زیکلون B مطرح می شود:
1- چه مدت لازم بود تا گاز زیکلون B عمل کند؟
2- تا چه مدت گاز در یک فضای بسته فعال می ماند؟
3- آیا آنگونه که ادعا کرده اند، ورود به مکان آغشته شده به گاز بدون ماسک آن هم تنها نیم ساعت پس از استعمال آن ممکن است؟
4- آیا کوره های آدم سوزی می توانند طبق ادعای آنان روز و شب کار کنند؟ (8)
بروشوری که در زمان جنگ در آلمان توسط شرکت مبارزه با جانوران زیان آور چاپ شده است نشان می دهد که هشت نوع گاز در آلمان مورد استفاده قرار گرفته که قوی ترین آنها زیکلون B بوده است که به علت قدرت بالای مسمومیت آن برای سم پاشی در مکان های وسیع مانند خوابگاه سربازان، سیلوها و کشتی ها مورد استفاده قرار می گرفته است و به طور شدید سمی و نابود کننده بافت های سلولی ذکر شده است. و از این رو تنها باید توسط افراد آموزش دیده مورد استفاده قرار گیرد. در عین حال، باید افراد به ماسک ضد گاز با قوی ترین فیلتر یعنی فیلتر جی (9) مجهز باشند، در بند هفت بروشور راهنمای استفاده از گاز زیکلون B آمده است: قابلیت دفه با تهویه سخت و طولانی، با توجه به اینکه این گاز شدیداً به سطوح می چسبد، اتاقی که آغشته به گاز زیکلون B است حداقل تا 21 ساعت بعد از انتشار گاز نباید وارد آن شد. افرادی هم که دارای ماسک قوی هستند باید بعد از یک دقیقه به سرعت از اتاق آغشته به گاز زیکلون B خارج شوند. (10)
در حالی که هیچ یک از شرایطی که برای اتاق های گاز ضروری هستند در اردوگاه ها وجود نداشت، و هر کسی که در آنجا کار کرده باشد جان خود و اطرافیانش را به خطر می اندازد. هیچ وسیله ای نه برای تهویه و نه برای توزیع هوا و نه هیچ امکانی برای افزودن مواد و وسایلی که مورد نیاز گاز زیکلون B است وجود نداشت. (11)
یک اتاق گاز که در آن از گاز زیکلون B استفاده می شود باید دارای جداره های فولادی ضخیم و یا شیشه های بسیار ضخیم باشد، زیرا به علت خلائی که در این اتاق باید ایجاد گردد هر لحظه امکان انفجار وجود دارد و بسیار فضاحت بار است که اتاقهای گاز ادعایی را مکانی معرفی می کنند که از سنگ و گچ و رنگ ساخته شده اند. بدون اینکه هیچ اثری از ماشین آلات مورد نیاز برای کشتن نه یک نفر بلکه میلیونها زن و مرد و کودک به جای مانده باشد. (12)
خلاصه اینکه دادگاه نورنبرگ در فضایی کاملاً صهیونیستی و ضد نازیسم شکل گرفت و با لحاظ اینکه هیتلر چون مرتکب جنایت شده است، باید قبول کرد که او شش میلیون یهودی را کشته است.
سوزانده شدن
برای پی بردن به اینکه چرا صهیونیسم در افسانه هولوکاست از میان همه روشهای کشتن و قتل عام جمعی روی روش سوزاندن متمرکز شده است می توان 3 دلیل عمده را برشمرد:الف) از آنجایی که صهیونیسم در خلق این افسانه برای تحت تأثیر قرار دادن مردم بیشتر به جنبه های عاطفی این جریان تأکید دارد و برای تحریک عواطف عمومی، بهترین راه، استفاده از احساسات انسانی آنان است، دست به انتخاب این روش برده و در تبلیغ آن با استفاده از فیلم، داستان و رمان ها سعی در ایجاد همدردی در میان مردم دارد. همچنین آنها با شرح جزئیات حادثه، با استفاده از نیروی تخیّل مخاطب، سعی در عمق بخشیدن در حادثه دارند. مثلاً در اعترافات هوس همانطور که گذشت از زبان وی بی تفاوتی مأموران و زیر و رو کردن اجساد برای بهتر سوختن را گنجانیده اند تا با احساسی تر کردن داستان ماندگاری آن را در اذهان مخاطبان طولانی تر کنند. نتیجه این تبلیغات همین است که امروزه می بینیم با اینکه در طول جنگ جهانی اول و دوم تعداد بسیار زیادی از مردم کشته شدند امّا مردم شاید تعداد کشته شدگان کشور خود را هم ندانند، امّا رقم خیالی 6 میلیون یهودی همیشه در ذهن مردم باقی مانده است و این نشان از طرحی می دهد که نه اتفاقی و ناشیانه بلکه بسیار دقیق و ماهرانه کشیده شده است.
ب) با تأکید صهیونیسم بر کشته شدن یهودیان از طریق سوختن دیگر کسی به دنبال یافتن کوهی از استخوان که بواسطه کشته شدن یهودیان پدید آمده نمی باشد و اگر غیر از این باشد مثلاً بواسطه تیر باران 6 میلیون یهودی از بین رفته باشند و یا حتی بسیار کمتر از این، باید مقدار قابل توجهی از استخوانهایشان باقی مانده باشد که این خود دردسری بزرگ خواهد بود. علاوه بر آنکه سوختن استخوانها، خود بر تحریک عواطف می افزاید. (13)
ج) سومین دلیل در تأکید صهیونیسم بر سوختن برای بخشیدن رنگ و لعاب دینی و متقاعد کردن یهودیان بر الهی بودن ایجاد اسرائیل است. سوختن در فرهنگ دینی یهود جایگاهی الهی و قدسی دارد. منبع الهام آنها فقراتی از سِفر لاویان است که بنابر مفاد آن هنگام حضورشان در سرزمین مقدس بنابر دستور خداوند موظف بودند قربانی هایی برای سوختن به حضور خدا پیشکش کنند:
پس گاو را به حضور خداوند ذبح نمایید و پسران هارون کاهن، خون را نزدیک بیاورند و خون را بر اطراف مذبح که نزد درِ خیمه اجتماع است، بپاشند و پسران هارون کاهن آتش بر مذبح بگذارند و هیزم بر آتش بچینند و پسران هارون کاهن قطعه ها و سر و پیه را بر هیزمی که بر آتش مذبح است بچینند. و احشایش و پاچه هایش را به آب بشویند و کاهن همه را بر مذبح بسوزانند. (14)
بر همین مبنا از دیدگاه ادبیات دینی یهود، یهودیانی که جانشان را در راه خداوند فدا کردند قربانیان معبد مقدس محسوب می شوند (15). صهیونیسم برای اینکه به هدف شوم خود یعنی مهاجرت به اسرائیل برسد حتی از کلام و الهیات یهودی نیز استفاده می کند تا جایی که عده ای دیگر کشته شدن یهودیان را انتقام الهی دانستند. چرا که آنان به سرزمین مقدس هجرت نکرده بودند!
ساختن صابون از اجساد یهودیان
یکی از شوم ترین داستانهای تخیلی که سیمون وایزنتال (16) آن را رایج کرد، از این قرار بود که وی در سال 1942 تغییراتی در اتاقهای اعدام ایجاد کرد، و مدعی شد که این اتاقها دارای زهکشی هایی برای جمع آوری چربی یهودیان به منظور صابون سازی بوده اند (17). وی در مقاله ای تحت عنوان "R.J.F" نوشت که نازی های روی این صابونهای ساخته شده از چربی اجساد یهودیان علامت اختصاری R.J.F را حک می کردند که مخفف 3 کلمه Rein Judishches Fett به معنی "روغن خالص یهودی" می باشد. دادگاه نورمبرگ بی آنکه اقدام به آنالیز شیمیایی این صابونها کند، نمونه های آن را تأیید کرد. (18) امّا طولی نکشید که دروغ بودن این ادعا روشن شد. چرا که داستان از این قرار بود که آلمان که طی دوران جنگ از کمبود ماده چرب رنج می برد، ناچار شد تا تولید صابون را تحت نظارت حکومت قرار دهد و آنچه بر روی قطعات صابون حک شده بود حروف R.J.F نبود بلکه 3 حرف R.I.F بود که علامت اختصاری عبارت آلمانی Reichsstella Fur Industrielle Fettersergung به معنی "اداره ی رایش، (آلمان) برای تأمین مواد چرب" را مشخص می کند. حال عده ای به عمد یا به خطا R.I.F را R.J.F خواندند و مدعی شدند از چربی اجساد یهودیان صابون تولید می شد. اصولاً طراحان افسانه هولوکاست برای تحت تأثیر قرار دادن عواطف انسانی به نفع صهیونیسم از هر ابزاری استفاده کردند و با ابزار تبلیغی وسیعی که در دست داشتند در تمام اروپا پخش کردند، این تبلیغات چنان وسیع بود که به کسی اجازه فکر کردن را نمی داد. مضاف بر این که هر کس کوچکترین تردیدی در اصل ماجرا می کرد وی را طرفدار نازیسم معرفی می کردند.با توجه به مطالبی که گذشت می توان نتیجه گرفت که متفکران جنبش صهیونیسم در طرح نظریه های خود بیشترین تکیه را بر استفاده کردن از ادبیات الهی و فرهنگ مخاطب دارند و همانطور که گفتیم اگر چه هولوکاست افسانه ای بیش نیست اما به خاطر انسجام درونی آن و مبتنی بودن بر آموزه های دینی یهود، توانست بزرگترین خدمت را در برهه ای از تاریخ به صهیونیسم بکند و کمترین آن تشکیل حکومت غاصب اسرائیل بود. علاوه بر اینکه با دستاویز قرار دادن همین افسانه یهودیان میلیاردها دلار از کشورهای میزبان یهود در طول جنگ جهانی اول و دوم غرامت گرفتند و پایه های رژیم منفور خود را استحکام بخشیدند. با این همه هنوز هم در بسیاری از کشورهای غربی و آمریکا، حتی تحقیق در مورد این واقعه ساختگی قانوناً جرم تلقی شده و چه بسیار اندیشمندانی که به بواسطه تردید در وقوع آن حتی در کشور خود مورد آزار و اذیت های فراوان قرار گرفته اند. که از نمونه های آن می توان به روژه گارودی متفکر فرانسوی اشاره کرد که با نوشتن کتاب تاریخ یک ارتداد و تشریح ساختگی بودن هولوکاست محاکمه شد.
اما گذشته از عوامل داخلی یهودیان که موجب شکل گیری صهیونیسم شد، از سویی دیگر عللی بیرونی و حتی در مواردی قدرتمندتر از زمینه سازی های خود یهودیان در شکل گیری این جنبش دخیل بود که مهمترین آن را می توان پروتستانتیزم مسیحی نام برد. به نظر پژوهشگران اگر جنبش اصلاح مذهب پروتستانتیزم نبود، مطمئناً صهیونیسم به صورت قدرتمند امروزی ظاهر نمی شد. حال اجمالاً به بررسی روابط متقابل این دو می پردازیم.
پروتستانتیزم
پروتستانتیزم در لغت به معنای مکتب اعتراض و مخالفت (19) است. مارتین لوتر (20) کشیش آلمانی در عصری که فروش سند آمرزش گناهان از سوی کلیسای کاتولیک در اروپا رواج داشت، بر ضد این پدیده و خودکامگی این کلیسا شورید و مذهب پروتستان (21) را تأسیس کرد. وی تحولات زیادی را در باورهای آیین مسیحیت پدید آورد.لوتر فهم حقایق دینی را از محدوده اعضای رجال کلیسا خارج ساخته و آن را در دسترس ادراک شخصی افراد قرار داد. در حالی که قبل از آن، کلیسای کاتولیک با رد حق استقلال مردم در فهم معارف الهی بر آن بود که آنان باید عقاید دینی خود را، تنها از کلیسا بگیرند. کلیسا و نه کتاب مقدس، تنها مرجع معارف دینی مردم به شمار می آمد اما لوتر انسان را آزاد معرفی کرده و تقلید از کلیسا را نفی کرد. این امر میدان استنباط ها و اظهارنظرهای متنوع و مختلف از کتاب مقدس را به روی ارباب غرض و بدعت گشود. همچنین همین رویکرد باعث شد تا باب گرایش و عنایت به تورات در میان پروانش گشوده شود، و عهد عتیق (تورات) بخش مهمی از منابع اعتقادی مذهب پروتستان را تشکیل داد که بر اساس همین آموزه های توراتی، رابطه ای ناگسستنی و جاودانه بین یهودیان و فلسطین در ذهن پروتستان ها شکل گرفت، که بر اساس آن یهودیان از سرزمین اصلی خویش که فلسطین بوده است اخراج شده اند و بنابر پیشگویی های موجود در تورات باید بدان بازگردند. (22) در حالی که اعتقاد کلیسای کاتولیک آن بود که آن چه به عنوان ملت یهود نامیده می شود، از میان رفته و خداوند آنان را به جرم به صلیب کشیدن عیسی مسیح، از فلسطین اخراج کرده است. همچنین کاتولیک ها به پیروی از قدیس آگوستین (354-430 م) بر این باورند که پیش گویی های مربوط به بازگشت یهودیان به فلسطین اشاره به بازگشت آنان از بابل دارد که در عمل به دست کوروش، پادشاه ایران باستان صورت پذیرفت.
جنبش اصلاحی لوتر اعتبار فراوانی برای زبان عِبری قائل شد و با طرح ضرورت بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین به عنوان مقدمه و تمهید ظهور مجدد عیسای مسیح خدمت بزرگی به یهودیان کرد. او تأکید می کرد که یهودیان ملت برگزیده خدایند و علی رغم مخالفت آنان با مسیح، وعده خداوند با آنان هنوز پابرجاست و از این رو هر کس با این طایفه به مخالفت برخیزد و مانع بازگشت آنان به فلسطین شود دشمن خدا و عیسای مسیح به شمار می آید. به خاطر همین نظرات بود که کلیسای کاتولیک لوتر را یهودی یا دست کم نیمه یهودی خواند، و وی را اهل بدعت و ضلالت خواند. حتی بعضی تا بدانجا پیش رفتند که گفتند اساساً مذهب پروتستان، ساخته و پرداخته یهودیان می باشد و میان این مذهب و فراماسونری پیوندی اصیل وجود دارد (23). لوتر، در آثار خود، همآهنگ با لحن و منطق تلمود اظهار داشت که جهان جز به خاطر بنی اسرائیل آفریده نشده است و در کتاب خود "مسیح یهودی متولد شد" که در سال 1523 م منتشر و در همان سال هفت بار به چاپ رسید نوشت:
مشیّت روح القدس بر آن تعلق گرفته است که تمام کتاب مقدس، تنها از مجرای قوم یهود نازل شود، یهودیان فرزندان خدایند و ما بی کسان میهمان آنان هستیم... و باید خشنود باشیم که چون سگان از آن چه از دست ولی نعمتمان فرو می افتد ارتزاق کنیم...! (24)
امِّا علی الظاهر آنچه لوتر را وادار به تمجید و تعریف از یهودیان می کرد جذب کردن آنان به مسیحیت بود. امّا وقتی مشاهده کرد یهودیان به جای پذیرش دین مسیح سعی در یهودی کردن مسیحیان دارند وی آنان را برای مهاجرت به فلسطین ترغیب کرد و این آغاز جنبش صهیونیسم مسیحی بود.
جنبش صهیونیسم مسیحی
صهیونیسم مسیحی عبارت است از مجموعه ای از باورهای دینی که در زمینه تحقق اهداف صهیونیسم در میان عده ای از مسیحیان به ویژه رهبران و اتباع کلیسای پروتستان شایع است (25). با توجه به اینکه عمده ترین و مؤثرترین ریشه های دینی تأسیس رژیم صهیونیستی در جنبش صهیونیسم مسیحی نهفته است و بسیاری از حمایت های بی دریغ آشکار و پنهانی که در طول سده های گذشته تا امروز در کشورهای غربی و به ویژه در طی بیش از نیم قرن اخیر، در ایالات متحده آمریکا به عمل آمده از همین جا نشأت می گیرد مقتضی است که این موضوع با تأمل بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد.نخستین کسی که اصطلاح صهیونیسم مسیحی را به کار برد تئودور هرتزل بود. او در گفتگوی خود با هنری دونانت (26) مؤسس صلیب سرخ جهانی که از جمله ثروتمندانی بود که دست یاری به سوی جنبش صهیونیسم سیاسی دراز کرده بود این تعبیر را به کار برد. دونانت از معدود شخصیت های مسیحی بود که برای شرکت در نخستین کنفرانس صهیونیستی شهر بال در سال 1897 م دعوت شده بود. آن زمان صهیونیست مسیحی تنها به معنای مسیحی ای بود که صهیونیسم را مورد حمایت قرار می داد امّا کم کم در دوره های بعد این اصطلاح رنگ دینی به خود گرفت و به معنای کسانی به کار رفت که به کمک خداوند در راه تحقق پیش گویی های الهی در تورات که منجر به شکل گیری رژیم صهیونیستی می شود، می کوشند. در نگاه صهیونیسم مسیحی اسرائیل تنها یک امر دنیوی و انسانی و حتی سیاسی نیست، بلکه آن، تحقق قضای الهی است. از این رو، مخالفت با سیاست های اسرائیل گناهی نابخشودنی و تمرّد از مشیت الهی به شمار می آید. امّا از سوی دیگر، حمایت و تأیید آن، جلب خشنودی خداوند بوده و تقویت نظامی و اقتصادی و کمک های مالی و بازاریابی برای محصولات تولیدی و فروش اوراق قرضه ی آن و راه اندازی مؤسسات سرمایه گذاری به سود این رژیم و ساخت شرکتهای صهیونیستی در اراضی اشغالی و تنظیم و توسعه سفرهای توریستی به این سرزمین و... همه و همه از التزامات دینی و تکالیف شرعی است (27). لازم به ذکر است که اصطلاح صهیونیسم و مسیحیت نیست. زیرا صهیونیسم مسیحی در شرق وجود ندارد و دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس بر اساس دین مسیحیت با صهیونیسم مخالفت می ورزند و حتی ده ها اندیشمند مسیحی در غرب مسیحی پروتستان نیز وجود دارند که بر مبنای اصول مسیحیت با صهیونیسم مخالفند. (28)
صهیونیسم مسیحی مبتنی بر نوعی برداشت خشک و انعطاف ناپذیر از کتاب مقدس است که امروزه از آن با نام بنیادگرایی (29) نام برده می شود. بنیادگرایی به معنای جمود دینی و موضع گیری خشک و انعطاف پذیری در برابر عقیده و اخلاق به کار می رود. بنیادگرایان در فهم عهد قدیم (تورات) بر یک موضوع اساسی تأکید می ورزند و آن عبارت است از اسرائیل و ملت مقدس و برگزیده آن و ضرورت دفاع از این طایفه و تعلق ابدی سرزمین موعود، یعنی فلسطین به این قوم. آنان در تمسک ظاهری به کلمه کلمه ی متن کتاب مقدس واژه اسرائیل را به معنای رژیم فعلی تفسیر می کنند. لازم به ذکر است که مسیحیان هر دو بخش کتاب مقدس یعنی هم عهد قدیم (تورات) و هم عهد جدید (انجیل) را مقدس و معتبر می دانند. به عبارت دیگر کتاب مقدس مسیحیان علاوه بر اناجیل چهارگانه (متی، مُرقس، لوقا و یوحنا) اعمال رسولان، رسائل رسولان و مکاشفه یوحنای رسول، شامل اسفار پنج گانه موسی (پیدایش یا تکوین، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه) اسفار تاریخی، اسفار منظوم و اسفار انبیا نیز می باشد. (30)
رجوع به عهد قدیم و مطالعه آن توسط مسیحیان صهیونیست باعث شکل گیری باورهای تازه ای در مورد سرنوشت یهودیان در آنان شده که از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
آنچه در گذشته واقع شده عبارت است از اینکه:
الف) خداوند یهودیان را به عنوان ملت برتر برگزیده است.
ب) خداوند فلسطین را میهن قوم یهود قرار داده است.
ج) یهودیان به خاطر مخالفت با تعالیم مورد کیفر واقع شدند در عین حال خداوند از عهدش در مورد آنان تخلف نکرده و نمی کند.
د) خداوند عیسای مسیح را برای نجات جهانیان فرستاد، اما یهودیان به او ایمان نیاوردند.
و آنچه در آینده واقع خواهد شد:
الف) تقدیر الهی متضمن بازگشت مجدد مسیح است.
ب) بازگشت ملت یهود به سرزمین مقدس موعود (فلسطین) شرط ظهور مجدد عیسای مسیح است.
ج) تأسیس اسرائیل در سال 1948 م در فلسطین و سیطره کامل یهود بر اورشلیم پس از دو هزار سال، بارزترین نشانه قریب الوقوع بودن بازگشت مسیح مقدس می باشد.
د) همه افراد، گروهها و دولتهایی که با اسرائیل مخالفند دشمنان خدا به شمار می آیند زیرا موجب تأخیر در تحقق پیش گویی های تورات می شوند.
این گونه است که اگر مسیحیت، ریشه ها و بنیادهای پیوند یهودیان با اراضی مقدسه (فلسطین) را تبیین نمی کرد... اسرائیل هرگز به وجود نمی آمد (31).
علاوه بر تحقق وعده تشکیل دولت اسرائیل که از جانب مسیحیان صهیونیست به عنوان یکی از نشانه های ظهور مسیح تلقّی می شود، از دیگر مسائلی که به گونه ای به عنوان یکی از پیش گویی های کتاب مقدس یاد شده و نقطه توافق میان یهودیان و مسیحیان صهیونیست می باشد نبرد هرمجدون است.
نبرد هرمجدون
هرمجدون یا ارمجدون یا آرمگدون (32) واژه ای است مرّکب از "هر" و "مَجدوّن". هر یا هار در زبان عِبری به معنای کوه و مجدون یا مجدوّ نام شهر مهمی در قدیم بوده است که محل آن هم اینک در فاصله 55 مایلی شمال تل آویو و 15 مایلی ساحل دریای مدیترانه قرار دارد. از این رو این کلمه به معنای کوه مجدون است.در انجیل آمده است: آن گاه تمام لشکرهای جهان را در محلی گرد آورند که به زبان عبری آن را حارمجدون می نامند (33). و در تورات در فصل دوازدهم از سِفر زکریا بدون ذکر نام هرمجدون به این جنگ و آثار و تبعات آن اشاره می کند. یهودیان و بنیادگرایان مسیحی عقیده دارند که ارتش عظیمی متشکل از دویست میلیون مرد جنگی برای شرکت در آخرین معرکه سرنوشت (هرمجدون) به این منطقه وارد خواهند شد. امّا اسقف هول لیندسی در کتاب خود (34) حادثه هرمجدون را مسبوق به وقوع حوادث ذیل می داند:
1- تأسیس اسرائیل
2- بازگشت یهودیان جهان به سرزمین موعود
3- تجدید بنای هیکل سلیمان در محل مسجد الاقصی
4- حمله گشترده کفار (مسلمانان) به اسرائیل و...
وی می افزاید وقوع جنگ هسته ای هرمجدون موجب بروز یک فاجعه انسانی و زیست محیطی عظیم می شود و بنابر معجزه الهی تنها معتقدان به ظهور مجدّد عیسای مسیح از فاجعه انسانی هرمجدون نجات می یابند. البته مسیحیان پروتستان تنها به قریب الوقوع بودن این معرکه ایمان ندارند بلکه خود را موظف می دانند که نسبت به تحقق حوادث پیش از ظهور و فراهم کردن شرایط اقدام نمایند. (35)
امّا آنچه مطلب را پیچیده و خطرناک می سازد آن است که اعتقاد مزبور تنها در میان عامه مردم سطح جامعه رایج نیست، بلکه در سطح عالی ترین مقامات تصمیم ساز ایالات متحده به طور جدی شایع است. همان گونه که رونالد ریگان در زمان نامزدی ریاست جمهوری آمریکا ادعا می کرد که مسیح مقدس دست او را گرفته است تا هدایتگر معرکه هرمجدون باشد. به عبارت دیگر، او به سبب اجرای یک تقدیر الهی از پیش تعیین شده، همواره در حال آماده باش برای آغاز یک جنگ جهانی به سر می برد. (36)
در حالی که اعتقاد به این جنگ اساساً یک باور یهودی است و تورات در سفر حزقیال فصل 38 به تفصیل از آن سخن گفته است، در سطحی وسیع و به طور جدی از سوی برجسته ترین رجال مذهبی پروتستان و مسیحیان بنیادگرا مورد تأکید و تبلیغ قرار می گیرد. با این حساب کسانی که مؤمنان واقعی به ظهور عیسی مسیح هستند باید مقدمات جنگ هرمجدون را فراهم کنند یعنی مقدمات تشکیل و استقرار حکومت اسرائیل را مهیا کرده و هر کس در خلاف این جهت گام بردارد علاوه بر رسوایی ضد یهودی بودن انگ ضد مسیحی بودن نیز خواهد خورد و این ثمره سالها تلاش و فعالیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سازمانی است که امروزه از آن به عنوان صهیونیسم جهانی یا سازمان جهانی صهیونیسم نام برده می شود که تنها یکی از محصولات شوم آن تشکیل رژیم اشغالگر قدس می باشد. امّا صهیونیسم جهانی!؟
سازمان جهانی صهیونیسم
سازمان یهودیت جهانی، سازمان جهانی صهیونیسم، صهیونیسم بین الملل، سیطره جهانی یهود، همه و همه دلالت بر یک مصداق دارند. این پدیده اساساً جریانی است استعماری و رابطه ای تنگاتنگ با محافل امپریالیسم (37) بین المللی دارد.سازمان جهانی صهیونیسم در ماه اوت 1897 بنیان نهاده شد و هدف خود را انتقال تمام یهودیان جهان به سرزمین فلسطین اعلام کرد. سرمایه داران یهود با شناخت از نیّات استعماری صهیونیست ها به خرید زمینهای کشاورزی اعراب پرداخته و با تشکیل یک سازمان تروریستی بنام هاگانا با ایجاد جو پر از آشوب و فتنه در اخراج ساکنان سرزمین فلسطین کوشیدند (38). امروزه علی رغم تمام تبلیغاتی که صهیونیستها در پوشاندن چهره استعماری و استکباری خود دارند، تشت رسوایی آنان از بام تاریخ به زیر افتاده و ملتها به خوبی فهمیده اند که جنبش صهیونیسم فقط و فقط از یهودیت به عنوان پوششی برای از میان برداشتن موانعی که بعضاً بوسیله بیدارگری عده ای خاص بوجود آمده است، به کار گرفته و اهداف استعماری خود در قالبی جدید و با رنگ و لعابی مقدس به پیش می برد، حتی آنان بی شرمی را بدانجا رسانده اند که جنایات خود را انجام وظیفه دینی پنداشته و بوسیله انجام اَعمال ننگین خود بر سر بشریت منت گذاشته و خود را منجی بشریت می خوانند. اما کیست که نداند در پس تمام این صحنه سازی ها، از استعمار کشیشانی که با رنگ و لعاب کلیسا حتی از فروختن بهشتی که خود به آن باور نداشتند، گرفته تا استثمار سرمایه داران بریتانیای کبیر و امروزه صهیونیست های مسیحی ایالات متحده آمریکا که از نطفه ناپاک همان کشیشان لامذهب و سرمایه داران پول پرست منعقد شده اند، ارواح خبیثه ای است که نه تنها هیچ ارزشی برای انسانیت و ارزشها قائل نیست بلکه یکی از رسالت های مهم خود را ریشه کن کردن ادیان الاهی به عنوان مرجع و مصدر ارزشها می داند. و این بعینه در حمایت صهیونیسم جهانی از مکاتب ضد بشری خصوصاً فِرَق شیطان گرایی و شیطان پرستی که امروزه با تمامی پیاده نظام و سواره نظام خود در صدد ترویج آن برآمده است نمایان است. آیا اگر صهیونیسم کوچکترین تعلق خاطری حتی به همان کتاب مقدس تحریف شده داشت، به دنبال حاکم کردن حاکمیت شیطان بر اذهان جوانان بود؟ این از اصول اساسی و ابتدایی حکومت های استعماری است که با در هم شکستن ارزشهای انسانی، جامعه را از وجود منتقدان واقعی، پاک سازی کنند.
امروزه بر همگان آشکار است که سازمان جهانی صهیونیستها از لحاظ اقتصادی پیوندهای نزدیکی با انحصارات ممالک عمده سرمایه داری علی الخصوص ایالات متحده ی آمریکا دارد. یوری ایوانف پژوهشگر روسی با جداسازی سه عضو این جریان (سازمان جهانی صهیونیسم) سهم هر یک را چنین بیان می کند:
کنسرن (39) صهیونیست ها نیز مانند انحصارات ایالات متحده منافع و علائق مالی وسیع و دیرینه ای در خاورمیانه دارد و لهذا نقش او در این بخش از جهان بیش از وظیفه یک پادو است. این دستگاه در مقام کارفرما با محافل حاکمه اسرائیل رفتار می کند در حالی که در معاملات خود با انحصارات آمریکا و در کوشش بر سر تقسیم غنائم مالی هیچگاه در نقش یک شریک فرودست نیست. (40) در حقیقت محافل حاکمه اسرائیل (دولت اسرائیل) در این کنسرن جهانی صهیونیست ها شرکای فرودستند و این در حقیقت یکی از شرایط مهم وجودشان در مقام حاکم (در منطقه) است. کنسرن جهانی صهیونیست ها یکی از بزرگترین دستگاههای مالی جهان است، برای سر و صورت دادن به امور مربوط به یهودیان جهان و یک مرکز جهانی اطلاعات و بالاخره یک دستگاه منظم تبلیغات و جعل و قلب اخبار. هدف این دستگاه که عملیاتشان از مرکز واحدی هدایت می شود تحصیل سود سرشار به منظور تأمین قدرت و تحصیل رفاه، به طفیل دیگران در درون نظامهای امپریالیستی است. لازم به گفتن نیست که دفاع از مواضع امپریالیسم و تحکیم آنها جزء لاینفک چنین هدفی است. (41) متأسفانه در اثر تبلیغات جهت دار، امروز آن چیزی که از واژه صهیونیسم یا صهیونیسم جهانی به ذهن افراد متبادر می شود همان دولت نوکر صفت اسرائیل یا رژیم اشغالگر قدس است که نقش یک پادو و در خوشبینانه ترین حالت سگ پاسبان منافع ابرقدرتها در منطقه را برعهده دارد و به عنوان پایگاه ثابت سرزمینی است که در خاورمیانه تأسیس شده است، در حالی که صهیونیسم جهانی یک ایدئولوژی سازمان یافته است که فقط در موضوع محدوده سرزمینی به کمتر از محدوده نیل تا فرات قانع نمی شود و از لحاظ سلطه سیاسی اقتصادی و فرهنگی اندیشه حاکمیت بر جهان را در سر می پروراند. و این بسیار ساده لوحانه است که مسئله صهیونیسم را محدود به یک دعوای سرزمینی بدانیم چرا که بسیاری با همین دیدگاه به چاره جویی پرداختند اما نه تنها نتیجه ای حاصل نشد بلکه صهیونیست ها با استفاده از حماقت آنان با تحیمل یک جنگ فرسایشی دراز مدت، از یک طرف با نسل کشی به تقلیل جمعیت آنان، پرداختند و از سویی دیگر در جبهه سیاسی با امتیازگیری های مداوم، آنان را از پای درآوردند. و نتیجه این شد که امروزه اسرائیل با استقرار طولانی مدت خود در خاورمیانه، در حاکمیت سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه نفوذ کرده و عرصه را بیش از پیش بر ساکنان فلسطین تنگتر کرده است.
پی نوشت ها :
1. دادگاهی در شهر نورمبرگ آلمان که برای محاکمه سران حزب نازی برپا کردند.
2. Rudelphoness.
3. یکی از اردوگاههای نازی که طراحان هالوکاست معتقدند بیشترین کشتار یهودیان در این اردوگاه صورت گرفته است.
4. تاریخ یک ارتداد، روژه گارودی، ص 141.
5. پیشین، ص 142.
6. Zyknon B.
7. یهودی سوزی، ص 32 به نقل از فوریسون، روبرت، اتاق های گاز واقعیت یا افسانه؟، ص 225-226.
8. پیشین، ص 156.
9. Filter J.
10. یهودی سوزی، ص 33، به نقل از فوریسون روبرت، اتاق های گاز واقعیت یا افسانه؟، ص 3.
11. تاریخ یک ارتداد، ص 160.
12. یهودی سوزی، ص 35 به نقل از فوریسون روبرت، پیشین، ص 117-119.
13. یهودی سوزی، ص 55.
14. لاویان، باب 6، جمله های 1-9.
15. یهود سوزی، ص 56.
16. simon Wiesenthal.
17. محاکمه صهیونیسم اسرائیل، ص 131.
18. همان، و یهودی سوزی، ص 62.
19. Protestation.
20. Martin Luther، 1483-1546. م
21. Protestant.
22. یهود و صهیونیسم، ص 511، به نقل از الصلیبیون الجدد، ص 23-24.
23. البته قرن ها قبل از لوتر شخصی به نام پَولِس با رخنه در دین مسیح تا حدود زیادی آن را از مفاهیم الاهی تهی کرده بود. وی که در آغاز امر یک یهودی متعصب با نام شاوول بود پس از عیسای مسیح علیه السلام ناگهان اعلام کرد که مسیحی شده است و مسیح او را مأمور به تبلیغ مسیحیت کرده است. دو تن از نویسندگان انجیل های چهارگانه یعنی مُرقس و لوقا در سلک شاگردان وی درآمدند. نکته شایان توجه این که برای نخستین بار او بود که اعلام کرد عیسی فرزند خداست و بر این امر پای فشرد. تبار انحراف، ص 314 و یهود و صهیونیسم، ص 512.
24. یهود و صهیونیسم، ص 514، به نقل از عبدالمجید همو، اعوان الیهودیه علی تحقیق احتلال فلسطین ص 98.
25. یهود و صهیونیسم، ص 504.
26. Henry dunant.
27. یهود و صهیونیسم، ص 505.
28. پیشین، به نقل از عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، ص 2.
29. Fundamentalism.
30. یهود و صهیونیسم، ص 509.
31. همان، به نقل از یوسف الحسن، جذور الانحیاز، ص 37.
32. Armageddon.
33. مکاشفه یوحنای رسول، فصل 16، جمله 16.
34. فرجام سیاره بزرگ زمین.
35. یهود و صهیونیسم، ص 537.
36. یهود و صهیونیسم، ص 528، به نقل از یوسف العاصی الطویل، الصلیبیون الجدد، ص 115.
37. واژه آمپریالیسم که از ریشه ای لاتینی به معنای امپراتوری گرفته شده است، عنوانی است برای قدرت یا دولتی که بیرون از حوزه ملی خود به تصرف سرزمینهای دیگر بپردازد و مردم آن سرزمینها را به زود وادار به فرمانبرداری از خود نماید و از منابع اقتصادی، مالی و انسانی آنها به سود خود بهره برداری کند. این واژه در دهه 1830 در مورد یکی از هواخواهان امپراطوری یعنی ناپلئون بناپارت به کار برده شد... بعدها در دهه 1890 واژه امپرالیسم در انگلستان رواج یافت. رواج دهندگان آن گروهی بودند به رهبری جوزف چمبرلین، سیاستمدار استعمار خواه انگلیسی که هوادار گسترش امپراتوری انگلستان بود... واژه امپریالیسم بزودی در سایر زبانها به کار رفته شد و از آن برای بیان کشاکشهای قدرتهای اروپایی رقیب برای بدست آوردن مستعمری و حوزه نفوذ در آفریقا و دیگر قاره ها استفاده گردید. این کشاکشها که از دهه 1880 م تا سال 1914 م بر سیاست بین المللی حاکم بود سبب شد که این دوره عصر امپریالیسم نامیده شود. در اواخر قرن نوزدهم کشورهای امپریالیستی، جهان را کاملاً بین خود تقسیم کرده بودند... بطوری که انگلستان دارای 2409 میلیون کیلومتر مربع مستعمره با جمعیتی حدود 309 میلیون نفر بود. فرانسه نیز دارای 958 میلیون متر مربع مستعمره با جمعیتی بالغ بر 564 میلیون نفر بود. در مفهوم جدید امپریالیسم برخلاف معنای قدیمی آن که به حاکمیت شخصی اشعار داشت به نظامی گفته می شود که بر پایه چیرگی یک حکومت امپراتوری استوار است. پدیده ناسیونالیسم و نیز وقوع انقلاب صنعتی در اروپا را می توان از مهمترین عوامل پیدایش امپریالیسم دانست. دولتهای اروپایی گسترش حاکمیت یک ملت را در فراسوی مرزهای خود بعنوان عامل مهمی در بالا بردن روحیه ملی و بعضاً بعنوان انگیزه تحرک ملی به حساب می آورند. بدین ترتیب ناسیونالیسم بعنوان یکی از محرکهای اصلی امپریالیسم بشمار می آید بطوری که تئوریسین های کلاسیک و نوین همگی ناسیونالیسم را عامل مهمی در تکوین ایدئولوژی امپریالیسم می دانند. پس از جنگ جهانی دوم بوجود آمدن جنبش ها و حرکت های استقلال طلبانه در کشورهای جهان سوم باعث خروج کشورهای امپریالیستی از این کشورها گردید. امپریالیسم نیز که حضور مستقیم و فیزیکی خود را با شرایط پس از وقوع جنگ مغایر می دید از راه های دیگر سعی در ادامه روند سابق کرد. راههایی چون امپریالیسم اقتصادی، فرهنگی و... تشکیل شرکتهای چند ملیتی، تک محصولی کردن کشورهای جهان سوم و صدور صنایع مونتاژ به این کشورها، دادن وام و اخذ سودهای بسیار از آن، انحصار طلبی و... از جمله شیوه های عملکرد امپریالیسم اقتصادی می باشد. امپریالیسم فرهنگی عبارت است از کاربرد قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندن ارزشها و عادتهای فرهنگ متعلف به آن قدرت در میان مردمی دیگر و به زبان فرهنگ آن مردم. امپریالیسم فرهنگی از آن جهت اهمیت دارد که کشورهای استعماری به وسیله آن می توانند پایه های تسلط اقتصادی، سیاسی خود را مستحکم سازند. استعمارگران با گسترش فرهنگ و زبان خود به تدریج ملل تحت استعمار خود را با فرهنگ خود بیگانه می سازند. در بسیاری از کشورهای جهان سوم بخصوص در کشورهای آفریقایی نه تنها زبان استعمارگران به عنوان زبان رسمی درآمده است، بکله بسیاری از مردم این سرزمین ها با زبان بومی و مادری خود آشنایی ندارند. در این شیوه با ایجاد مراکز فرهنگی در کشورهای استقلال یافته سعی دارند با ترویج فرهنگ، تمدن، زبان و شیوه و زندگی خود کماکان وابستگی آنها را به خود حفظ کنند. ترویج الگوها و راه و رسم زندگی مصرفی و تجملی، اشاعه عقاید و مکاتبی که توجیه کننده ی ارزشها و معیارهای فرهنگ تحمیلی باشند و هم چنین پرورش تحصیل کردگان وابسته از جمله شیوه های تحقق نفوذ فرهنگی می باشند. بنگاه های سخن پراکنی، خبرگزاری ها، فیلمهای سینمایی، ترجمه کتابها و... از ابزارهای امپریالیسم فرهنگی می باشند. تعدادی از متفکرین امپریالیسم را به معنای تسلط سیاسی دانسته و مفهوم اقتصادی آن را در کلمه استعمار می جویند. بهر حال، مفهوم امپریالیسم با مفهوم استعمار پیوندی نزدیک و جدا نشدنی دارد. فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص 88 و 48 و 149.
38. فرهنگ خاص علوم سیاسی، ص 292.
39. concern به معنای نوعی شرکت است.
40. صهیونیسم، ص 9.
41. پیشین، ص 8.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}