نویسنده: ورنر سومبارت
مترجم: رحیم قاسمیان



 
کهن ترین بخش از عهد عتیق که به یک نظام پیشرفته از اعطای وام و نحوه ی بازپس دادن آن اشاره دارد، در کتاب نحمیا آمده است «در این وقت جنجال بزرگی برپا شد. عده ای از مردان و زنان از یهودیان هم نژاد خود شکایت کردند. بعضی از آنها می گفتند، تعداد افراد خانواده ی ما زیاد است و ما نان کافی نداریم که بخوریم و زنده بمانیم. عده ای دیگر می گفتند، ما مجبوریم مزرعه، باغ انگور و حتی خانه ی خود را به گرو بگذاریم تا بتوانیم گندم تهیه کنیم و از گرسنگی تلف نشویم. برخی دیگر نیز می گفتند، ما پول قرض کرده ایم تا مالیات مزرعه و تاکستان خود را به پادشاه بپردازیم. ما برادران ایشانیم و فرزندان ما هم مثل فرزندان ایشان یهودی اند، اما ما مجبوریم بچه های خود را بفروشیم. قبلاً بعضی از دختران خود را فروخته ایم و اکنون پول نداریم تا آنها را بازخرید کنیم، چون مزرعه ها و تاکستان های ما در گرو است.»
وقتی این شکایت را شنیدم، بسیار عصبانی شدم و پس از فکر کردن، رؤسا و بزرگان قوم را سرزنش کردم و گفتم، چرا به برادران یهودی خود ظلم می کنید، چرا از آنها ربا می گیرید؟ از شما می خواهم به برادران یهودی، بدون سود، پول و غله قرض دهید. مزرعه ها، تاکستان ها، باغ های زیتون و خانه هایشان و نیز سودی را که از ایشان گرفته اید، همین امروز پس بدهید.»
تصویری که در اینجا ترسیم شده، به اندازه ی کافی صریح و روشن است. مردم به دو دسته تقسیم شده بودند؛ طبقه بالادست ثروتمند و مرفه که با وام دهی پول دار شده بودند و بخش عظیم جمعیت کارگر و کشاورزی که تحت استثمار آنها قرار داشتند. قاعدتاً اوضاع و احوال در سراسر تاریخ حضور یهودیان در فلسطین و بابل، علی رغم کوشش های نحمیا و دیگر اصلاح طلبان همین گونه بوده است و برای تأیید این نظر می توان به خود تلمود مراجعه کرد. در بخش هایی از تلمود فقط فقط بحث هایی در مورد قواعد و مقررات پول قرض دادن و بازپرداخت وام به چشم می خورد. ربی ها نیز به این موضوع دامن زده اند و گاه چنین به نظر می رسد که حرفه ی پول قرض دادن در انحصار آنها بوده است. در بخش هایی از تلمود، نمونه های متعددی از حرفه ی پول قرض دادن، بحث در مورد اخذ ربا یا عدم اخذ آن، تعیین میزان نرخ بهره و مسائل و مشکلات مربوط به این حرفه ذکر شده است. خواننده ی غیر متعصب تلمود شاید به این نتیجه برسد که در جهان تفکر تلمودی، حرفه ی پول قرض دادن اهمیت به سزایی داشته و جای خاصی به خود اختصاص داده بود.
با آغاز دوران سرگردانی، آوارگی و تبعید یهودیان، این حرفه نه تنها محدود نماند، بلکه بیش از پیش گسترده تر شد. اینکه حرفه ی پول قرض دادن در میان یهودیان مصر در عصر آوارگی چگونه و به چه صورت قاعده مند شده بود، از مثال زیر روشن می شود:
«ای پسر جتمه (1)، تو به من پول قرض دادی؛ هزار سیگل نقره و من آماده ام که آن را با بهره ی دو هالور نقره در ماه به ازای هر سیگل بازپردازم تا اینکه همه ی بدهی من تسویه شود. بنابراین، بهره ی پولی که وام گرفته ام، دو هزار هالور در ماه است. تعهد می کنم که اگر در ماهی بهره ی مورد نظر را پرداخت نکردم، مبلغ بهره را به اصل وام بیفزایم و روی آن بهره بدهم. در ازای آن رسیدی دریافت خواهم کرد که نشان می دهد اصل بدهی و بهره ی متعلق به آن را پرداخته ام. تعهد می کنم که ماه به ماه اصل وام و بهره را پرداخت کنم تا اینکه سرانجام تمام وام پرداخت شود.»
در ادوار اوج حکومت یونان، یهودیان ثروتمندی بودند که نیازهای مقامات عالی رتبه ی دربار را مرتفع می کردند و یهودیان فقیرتر نیز به افراد تهی دست تر از خود وام می دادند. مقامات رم نیز با این کسب و کار یهودیان بیگانه نبودند. همین وضع در میان اعراب در سال های پیش از ظهور اسلام رواج داشت و یهودیان به آنها وام می دادند و اعراب نیز اعتقاد داشتند که این حرفه ی مختص یهودیان است و ظاهراً در خون آنها جریان دارد.
وقتی سر و کله ی یهودیان برای اولین بار در اروپای غربی پیدا شد، کسب و کار آنها پول قرض دادن بود. پیش تر دیدیم که آنها به مقامات درباری پول قرض می دادند و در واقع اصلی ترین منبع تأمین نیازهای مالی شاهان و شاهزادگان بودند. آنها سپس به اسپانیا کوچیدند و با توجه به آزادی های عملی که داشتند، طولی نکشید که مردم عادی هم از آنها وام می گرفتند. اسناد و مدارکی در دست هست که نشان می دهد مقامات حکومتی در کاستیل (2)، به طور جدی با این موضوع برخورد کرده اند و ظاهراً چنین به نظر می آید که موضع مورد نظر، وسعت و اهمیت چشم گیری داشته است. بسیاری بر این عقیده اند که بعد از جنگ های صلیبی، حرفه ی پول قرض دادن به حرفه ی اصلی یهودیان بدل شد.
پس به این نتیجه می رسیم که حرفه ی پول قرض دادن، از قدیم الایام یکی از عوامل اصلی و مهم در حیات اقتصادی یهودیان بوده است.
حال وقت آن فرا رسیده است که به این افسانه بپردازیم که یهودیان در اروپای قرون وسطا، به ویژه بعد از دوران جنگ های صلیبی مجبور شده بودند که به این حرفه روآورند و اجازه نداشتند که حرفه ی دیگری در پیش بگیرند یا به عبارت دیگر، یهودیان ملزم شده بودند در حرفه ی پول قرض دادن باشند و این به میل و اختیار خود آنها نبوده است. به اعتقاد من، این نظریه باید دور ریخته شود. سابقه ی وجود حرفه ی پول قرض دادن در میان یهودیان به پیش از جنگ های صلیبی می رسد و دو هزار سال سابقه ی تاریخی دارد و همین امر باید سبب شود که نظریه ی فوق را برای همیشه بایگانی کرد. این دیدگاه که یهودیان نمی توانستند جز این حرفه، شغل دیگری در پیش بگیرند و مجبور بودند، حتی در مواردی علی رغم میل باطنی خود، فقط به این حرفه بپردازند، اصلاً صحت ندارد. درهای حرفه های دیگر هرگز به روی آنها بسته نبود. واقعیت این است که خود یهودیان ترجیح می دادند که این کار را دنبال کنند. پروفسور بوشر (3) این نکته را در مورد یهودیان فرانکفورت به اثبات رسانده و عین همین بررسی را می توان در شهرهای دیگر هم انجام داد و به نتایج مشابهی رسید. یهودیان نسبت به این حرفه تمایل ذاتی خاصی داشتند و چه در ایام قرون وسطا و چه بعد از آن، حاکمان و فرمان روایان به سختی می کوشیدند تا آنها را به حرفه های دیگر بکشانند، اما تلاش آنها ناکام می ماند. ادوارد اول (4) همین کوشش ها را در انگلستان انجام داد و در سده ی هیجدهم میلادی در شهر پوسن (5) نیز مقامات شهری کوشیدند تا یهودیان را به حرفه های دیگری بکشانند و حتی پیشنهاد کردند که به آنها جایزه و پاداش هم بدهند، اما علی رغم همه ی این تمهیدها و علی رغم وجود این امکان که یهودیان می توانستند به کشاورزی یا صنعت گری روآوردند، در سال 1797 و در شهرهای جنوبی پروس حدود 4164 صنعتگر یهودی در کنار یازده تا دوازده هزار تاجر یهودی زندگی می کردند. اهمیت این ارقام هنگامی بیش تر خودنمایی می کند که به خاطر بیاوریم که کلّ جمعیت یهودیان این منطقه از پنج تا شش درصد کلّ جمعیت فراتر نمی رفت. تعداد کلّ مسیحیانی که به حرفه ی تجارت می پرداختند، فقط هفده تا هیجده هزار نفر بود.
اما البته می توان این استدلال را مطرح کرد که رباخواری را نمی توان به نژاد و قومیت خاصی ربط داد. بشر به طور طبیعی به این سمت تمایل دارد. هر کجا و هر موقع که یک جمع پول دار در کنار افرادی نیازمند به پول زندگی کرده اند، موضوع وام دادن و وام گرفتن پیش آمده و همراه با آن مسأله ی بهره مطرح شده و چنین فضایی به طور طبیعی، جمعی وام دهنده و جمع بزرگ تری وام گیرنده پدید آورده است.
این درست است، هر کجا که فقیر و غنی در کنار هم زیسته اند، فقرا از اغنیا وام گرفته اند و حتی در مواردی هم که این داد و ستد مالی نبوده است، شکل غیر نقدی و جنسی به خود می گرفت. در دوران آغازین تمدن ایامی که این دو گروه خود را برابر و برادر می پنداشتند، موضوع بهره و ربا در میان نبود. بعدها و به ویژه از ایامی که معامله با افراد خارجی مطرح شد، وام گیرنده مقداری ذرت یا روغن یا طلا، هر کجا که اقتصاد مبتنی بر طلا و پول تثبیت شده بود، اضافه بر اصل وام به وام دهنده پرداخت می کرد و به تدریج، این سنت پرداخت بهره گسترده تر شد و جنبه ی جهانی یافت.
از این نظر، تفاوتی در میان ادوار باستانی، قرون وسطا و دوره ی معاصر وجود ندارد. در همه ی این ادوار مردم با فرآیند وام گرفتن و وام دادن و موضوع بهره آشنا بودند و اینا مر به هیچ وجه به یک نژاد، قوم یا دین خاص محدود نمی شد. می توان به اصلاحات ارضی در یونان و رم اندیشید که خود نشان از آن دارد که اوضاع اقتصادی در این مناطق در دوران های خاصّ تاریخی دقیقاً مشابه اوضاع اقتصادی در فلسطین در دوران نحمیا بوده است. در جهان باستان معابد مراکز پول قرض دادن بودند و گنجینه های عظیم مالی در آنجاها نگه داری می شد. این امر در مورد معابد یهودیان هم صدق می کرد، معابد بابل نیز همتای بزرگ ترین تجارت خانه های آن ایام فعال بودند. همین امر در معابد دیگر هم جریان داشت. در قرون وسطا نیز کلیساها، صومعه ها و دربار شاهزادگان یا مقامات مذهبی جای معابد را در این عرصه اشغال کردند. علی رغم ممنوعیتی که کلیسای رم برای اخذ بهره قائل شده بود، کلیساهای مناطق مختلف مراکز پررونق تجاری به حساب می آمدند. این امر تا سال های بعد نیز ادامه یافت. آن دهقان آلمانی که در سواحل دریای شمال زندگی می کرد و توانسته بود کمی پول پس انداز کند، ترجیح می داد که آن را به همسایه ای نیازمند قرض دهد و بهره بگیرد.
افزایش ثروت از راه اخذ بهره ی وام چنان دل چسب و آسان است که هر کسی که می تواند از عهده ی آن برآید، به چنین کاری دست می زند. در هر دوره ای که در آن نیاز به پول زیاده بوده است، فرصت های کافی برای این کار فراهم شده است.
به این ترتیب، همه دست به چنین کاری می زنند و از آن ابایی ندارند. میل به اخذ بهره، تمایلی جهانی است و به قشر یا گروه خاصی تعلق ندارد. اما آیا این کار از عهده ی هر کسی برمی آید؟ پاسخ به این پرسش من را به سمت طرح نکته ی دیگری می کشاند که در تأیید نظریه ی قبلی من در مورد اینکه ویژگی های خاصّ یهودیان در طول تاریخ ثابت و دست نخورده مانده است، به کار می آید:
5. استعداد و توان یهودیان در وام دادن. همه می دانند که در قرون وسطا بسیاری از مقامات معتبر، چه حاکمان و چه شرکت های بزرگ تجاری، کم و بیش به پای یهودیان افتاده و از آنها استمداد می کردند تا به شهر ایشان سفر کنند و حرفه ی وام دادن را در آنجا راه بیندازند. در این راه انواع پیشنهادهای چشم گیر و کمک های مختلف به آنها می شد. اسقف شهر اسپایر (6) یک نمونه ی آن است. به اعتقاد او سکونت چند یهودی ثروتمند در این شهر، به رونق اقتصادی آن کمک می کرد و مایه ی افزایش اعتبار بازرگانی شهر می شد. کار به آنجا رسید که در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی مقامات برخی از شهرهای ایتالیا قراردادهایی با یهودیان ثروتمند دست اندرکار وام دهی به امضا رساندند که به موجب آنها یهودیان به این شهرها می آمدند و کسب و کار وام دهی و مغازه های گرویی دایر می کردند.
چرا چنین تقاضاهایی مطرح و چنین امتیازاتی داده می شد؟ چرا فقط باید یهودیان و نه پیروان سایر ادیان، درگیر دایر کردن چنین کسب و کارهایی بودند؟ تردیدی وجود ندارد که این امر تا حدی ناشی از آن است که شهروندان مسیحی مؤمن و متعصب نمی خواستند روح خود را با توسل به این کارهای زشت و غیر اخلاقی فاسد کنند و در واقع، یهودیان واسطه می شدند تا مسیحیان مورد لعن و نفرین قرار نگیرند، ولی آیا دلیل دیگری هم در کار بود؟ آیا نمی توان مدعی شد که یهودیان استعداد و ظرفیت خاصی برای این حرفه داشتند؟ آنها باهوش ترین و مستعدترین افراد این حرفه بودند و به همین خاطر بود که مقامات عالی رتبه ی شهرهای مختلف از آنها دعوت می کردند. موفقیت آنها جز این، چه دلیل دیگری می توانست داشته باشد؟ آنها با تکیه به همین ویژگی ها توانستند ثروت های کلانی از این راه به دست آورند. هر کسی می تواند پول قرض بدهد، اما هر کسی نمی تواند وام دهنده ی موفقی شود. برای نیل به موفقیت در این زمینه، به استعدادها و کیفیات خاصی نیاز است.
به بخش های مختلف تلمود مراجعه کنید و خواهید دید که یهودیان حرفه ی وام دادن پول را اصلاً تفننی نمی دیدند و با آن برخوردی جدی داشتند. آنها از این کار یک پدیده ی هنری ساختند و احتمالاً مبدع و مسلماً استفاده کننده ی نظام بسیار منسجم و قاعده مند حرفه ی وام بودند.
به عقیده ی من، زمان آن فرارسیده است که اقتصاددانان با تجربه و تعلیم دیده ای به بررسی های دقیق و همه جانبه از مباحث اقتصادی مطرح شده در تلود و کتب دینی ربی های شاخص دین یهود مبادرت ورزند. امیدوارم که این کتاب بتواند انگیزه و محرکی برای انجام چنین تحقیق مفصلی باشد. تنها کار من در این جا نشان دادن راه و جهت است تا کسانی که بعد از من در این مسیر گام می نهند، راه خود را آسان تر پیدا کنند. من به اختصار به بخش هایی از تلمود که به مسأله ی اقتصاد، وام و اعتبار می پردازد، اشاره خواهم کرد. وقتی دوره ای تاریخی را که تلمود در طی آن گردآوری و عرضه شد، یعنی سال های 500 تا 200 قبل از میلاد را در نظر می گیریم و آن را از نظر محتوای اقتصادی با تمامی اندیشه ها و مفاهیم اقتصادی مطرح شده در قرون باستان و وسطا مقایسه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که مطالب اقتصادی مندرج در تلمود درخشان و در حدّ شاهکار است. برخی از ربی ها چنان سخن می گویند که گویی تمامی درس های مارکس و ریکاردو را از بردارند یا دست کم سال های سال در بازارهای بورس تجربه اندوخته اند یا در شرکت های عظیم مالی، سمت مشاوره داشته اند. اجازه بدهید به طور مختصر به چند نمونه اشاره کنم.
الف. آنها با انواع طلاها و فلزات قیمتی آشنایی دقیق و حرفه ای داشتند.
ب. این اندیشه که پول مخرج مشترک تمامی معاملاتی است که در آنها کالایی رد و بدل می شود، در این افراد کاملاً جا افتاده بود. بهترین مدرک من این است که آنها اعتقاد داشتند امر خرید و فروش هنگامی که بر سر قیمت توافق به عمل آمد و پول رد و بدل شد به پایان نمی رسد، بلکه نقطه ی پایان هر معامله ای تحویل جنس به مشتری است.
ج. آنها به صراحت میان اعتبار برای تولید و اعتبار برای مصرف، تمایز قائل بودند. در مورد اول اخذ بهره مجاز بوده است، اما در مورد دوم این امر مجاز شمرده نمی شد.
د. قوانین و مقررات موجود در مورد بهره، همه از وجود یک نظام پیش رفته و توسعه یافته از توافق های موجود بر سر اخذ وام و پرداخت بهره خبر می دهد. در بخش های مختلف، این امور به تفسیر شرح داده شده است.
ه‍. برخورد با موضوع بازپرداخت وام و بهره خبر از آن می دهد که دانشی عملی و جامع در مورد آن وجود داشته است. در بخش های مختلف تلمود از نحوه ی بازپرداخت اصل وام و بهره به صورت های مختلف، مباحثی مطرح شده است.
و سرانجام اینکه، می خواهم به استعداد ویژه ی یهودیان در برخورد با عدد و رقم اشاره کنم. کارشناسان و محققان تلمود نیز به این نکته اشاره کرده اند. موارد وجود انواع سیاهه های آماری در عهد عتیق و ادبیات ربی های یهودی، آنقدر زیاد است که هر خواننده ای را به حیرت می اندازد. یکی از نویسندگان فرانسوی در این باره چنین اظهارنظر کرده است «یهودیان دارای استعداد یگانه ای برای محاسبات ریاضی اند، آنها در زمینه ی اعداد و ارقام نابغه اند.»
سوای همه ی این حرف ها، صرف موفقیت خیره کننده ی یهودیان در حرفه ی پول قرض دادن، به بهترین وجهی ظرفیت و استعداد ویژه ی آنها را برای این کار به نمایش می گذارد. این موفقیت به بهترین وجه در مورد زیر متجلی است.
6. ثروت یهودیان. اینکه یهودیان توانستند از این راه ثروت های گزافی به چنگ آورند، به آسانی قابل نمایش است. همچنین به همان راحتی می توان نشان داد که میانگین دارایی و ثروت یهودیان، به طور نسبی بسیار بالا بوده و در این زمینه تردیدی وجود ندارد. ثروت گزاف یهودیان در ادوار مختلف تاریخ و در سرزمین های گوناگون، زبان زد خاص و عام بوده است.
می توانیم از سلیمان پادشاه آغاز کنیم که ثروت او حتی در میان سلاطین قدرتمند و ثروتمند شرق نیز چشمگیر بود. در عهد عتیق می خوانیم که برخی از یهودیان تبعیدی در بابل در مدتی کوتاه توانستند طلا و نقره به اورشلیم ارسال کنند. از مدارک و اسناد معتبر موجود معلوم می شود که یهودیان در حیات اقتصادی حول و حوش دجله و فرات نقش بسیار مهمی بازی می کردند. آن دسته از یهودیانی که همراه عزرا بازگشتند، ثروت های انبوهی با خود همراه آورده بودند و در دوره های بعد از آن نیز ثروت انبوه مقامات مذهبی یهودی، زبان زد مردم بود. در میان علمای دینی یهود و ربی ها نیز شخصیت های پول دار و بسیار پول داری پیدا می شدند. تهیه ی فهرستی از اسامی و دارایی های آنها کار چندان دشواری نیست و می توان مدعی شد که ربی های ثروتمند در اکثریت بودند.
در دوران سرگشتگی و آوارگی در یونان هم استاندارد ثروت و رفاه در میان یهودیان بسیار بالا بود. هر کجا که یهودیان و یونانیان در کنار هم می زیستند، از جمله در قیصریه، یهودیان ثروتمندتر بودند. در میان ساکنان اسکندریه هم تعداد کثیری از یهودیان ثروتمند زندگی می کردند که مشهور بودند. در اسناد و مدارک متعددی به این نکته اشاره شده است که این یهودیان متمول، به درباریان پول قرض می دادند و برخی از ایشان حتی مشاور امور مالی دربار بودند.
در اوایل قرون وسطا نیز اوضاع به همین ترتیب بود. در اسناد مختلف آمده است که در آن ایام یهودیان زیادی بودند که مال و منال فراوان داشتند. آنها در اسپانیا به مقامات این کشور پیشنهاد کرده بودند که حاضرند در قبال لغو قوانین و مقررات ضدّ یهودی پول گزافی بدهند و در اوایل دوره ی سلطه ی مسلمانان بر اسپانیا نیز گفته شده است که حاکمان مسلمان به ثروت فراوان یهودیان رشک می بردند. گفته شده است که در سده ی نهم میلادی صدها خانوار بسیار متمول یهودی در قرطبه زندگی می کردند.
آیا واقعاً نیازی هست که برای اثبات این ادعا که در اواخر قرون وسطا نیز یهودیان کماکان جمع ثروتمندی بودند، دلیل و مدرکی اقامه کنیم؟ همه ی کارشناسان چنین نظریه ای را تأیید کرده و می کنند. برای دوره ی اخیر که به دوره ی مدرن مشهور است نیز خود من در همین کتاب به اندازه ی کافی دلیل و مدرک عرضه کرده ام.
لاجرم باید بتوانیم به این نتیجه گیری منطقی و معقول برسیم که از عهد سلیمان به این سو، یهودیان آدم های ثروتمندی بوده اند و این روند در تمام طول تاریخ چون زنجیری ناگسستنی ادامه داشته و تسلسل آن هرگز دچار خدشه نشده است. آیا این را باید به حساب شانس و تصادف گذاشت؟ اگر نه، پس دلیل آن چه بود؟ آیا دلایل عینی داشت یا ذهنی؟
البته تردید نیست که دلایل عینی یا به عبارت دیگر، عوامل بیرونی متعددی در توجیه ثروتمند بودن یهودیان ارائه شده است. از اولین دلایل عینی که در این مورد مطرح می شود، یکی این است که یهودیان از قدیم الایام، خوشبختی و شادمانی را در جمع آوری مال و منال می دیدند. از جمله دلایل دیگری که به وفور تکرار می شود، یکی هم این است که چون یهودیان از وضعیت خود اطمینان نداشتند و همواره با خطر اخراج از این یا آن سرزمین مواجه بودند، دارایی های خود را به صورت پول نقد، طلا یا اشیای منقول درمی آوردند تا به آسانی بتوانند با خود همراه ببرند یا بدون زحمت زیاد در جایی مخفی کنند تا از گزند دیگران در امان بمانند. دلایلی از این دست، بی تردید زمینه های خوبی برای طرح موضوع ثروتمند بودن یهودیان فراهم می آورند، اما نمی توانند به اندازه ی کافی و قانع کننده ای، توجیه گر آن باشند. نباید فراموش کنیم که عوامل بیرونی که به نمونه هایی از آنها در بالا اشاره کردیم، برای آنکه بتوانند نتیجه ی مورد نظر را پدید آورند باید ملازم با استعدادهای ویژه ای در آن افراد نیز باشند و اگر جمع مورد نظر فاقد این استعدادها بودند، چنین عواملی هم نمی توانستند نقش بارزی ایفا کنند، اما فعلاً به این موضوع کاری نداریم. از سوی دیگر، باید گفت که حقایق مورد اشاره در فوق فقط می توانستند در مورد ایام سرگردانی و آوارگی یهودیان مصداق داشته باشد، نه در ایامی که آنها در سرزمین هایی مستقر شده بودند، ولی به این نکته هم کاری نداریم. ضعف بزرگ استدلال فوق در این است که فقط این نکته را بازگو می کند که چرا یهودیان به ثروتمند شدن تمایل داشتند و در عین حال، ثروت آنها تجلی خاصی در قالب طلا، پول نقد، جواهرات و آلات و ادوات تزیینی پیدا کرد، اما نفس آرزو و میل یهودیان در اینجا اهمیت چندانی ندارد و استدلال فوق اصلاً توضیح نمی دهد که چرا و چگونه این آرزو به مرحله ی عمل درآمد، در نتیجه، باید دنبال دلایل دیگری بگردیم. افزون بر آن، میل به ثروتمند شدن در همه هست و به یهودیان محدود و منحصر نمی شود.
دلیل دیگری هم برای ثروتمند بودن یهودیان عرضه شده است. در این نظریه، به درستی این نکته مطرح شده است که یهودیان تا چندین و چند قرن با همسایه های مسیحی خود در وضعیتی نابرابر به سر بردند و در نتیجه، فرصت کمتری برای خرج کردن پول های خود داشتند. یهودیان آنقدرها موقعیت ممتاز اجتماعی نداشتند و در نتیجه، از ابتلائات و مخارج اضافی و ریخت و پاش های آن دور می ماندند. یکی از نویسندگانی که به این موضوع پرداخته و به تفصیل درباره ی آن مطالعه و تحقیق کرده است، در این باره چنین می نویسد «تردیدی وجود ندارد که هر یهودی، در مقام مقایسه با مسیحی هم درآمد با او، در نهایت، ثروتمندتر از کار درمی آمد زیرا آن مسیحی موقعیت ها و فرصت های به مراتب بیشتری برای خرج درآمد خود داشت که امکان دسترسی به آنها برای یهودیان فراهم نبود. مثلاً همسایه ی مسیحی او به طبقه ی مرفه یا حاکم تعلق داشت، حال آنکه یهودی در نهایت، تحمل می شد. در مورد یهودیان ثروتمند هم باید گفت که موقعیت اجتماعی آنها با مسیحیان ثروتمند تفاوت داشت چون برای یهودیان موضوع انتظارات مطروحه به خاطر تعلق داشتن به یک طبقه ی خاصّ اجتماعی مطرح نبود. در نتیجه، لازم نبود که یهودی به ممتاز بودن وضع زندگانی خود بیندیشد یا طرز زندگی و خانه ی خود را با انتظاراتی تطبیق دهد که از مسیحیان وابسته به آن طبقه انتظار می رفت.»
طبعاً این یکی از دلایلی است که می توان در مورد ثروتمند بودن یهودیان ارائه داد. از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که یهودیان به رقابت آزاد، مطابق بودن مخارج با درآمد و پس انداز نیز عمیقاً باور داشتند. در همین زمینه می خواهم به یک ضرب المثل مشهور آلمانی اشاره کنم که چنین است:
هفت چیز بسیار نادر است؛
راهبه ای که آواز نخواند
خدمت کاری بی معشوق
بازاری بی دزد
بزی بی ریش
یهودی ناآشنا با صرفه جویی
انبار غله ای بی موش و
قزاق بی شپش
عادت صرفه جویی در میان یهودیان را نیز باید به تمایل آنها در جهت جمع آوری نقدینگی و افزایش سرمایه نسبت داد. این گفته همیشه شنیده می شود که پول یهودیان در قیاس با پول مسیحیان بیشتر در بازار می ماند و سریع تر هم رشد می کند. در ایام گذشته، یهودیان اجازه نداشتند به محافل جذاب طبقه ی مرفه فئودال های مرفه صاحب زمین وارد شوند و در نتیجه، پول ایشان خرج حشو و زوائدی نمی شد که برای آن نوع زندگی لازم بود و در خانه یا حرفه باقی می ماند. اگر او آدم اهل پس اندازی بود، پول او در حرفه های مختلف سرمایه گذاری می شد یا اینکه او آنها را به آدم های مختلفی وام می داد و بهره می گرفت. گلوکل فن هاملن و دوستانش هر وقت پولی اضافه می آوردند، آن را وام می دادند و بهره می گرفتند. پول یهودیان به این ترتیب با خود پول می آورد و بیش تر می شد.
تمامی این نکاتی که به آنها اشاره شد، به نوبه ی خود نکات مهم و ارزشمندی هستند. با این همه، حتی اینها هم به نحو رضایت بخشی توضیح دهنده ی پدیده ی ثروت چشمگیر یهودیان نیستند. نکات مورد اشاره در فوق، همگی به عوامل عینی در این مورد اشاره دارند، اما نباید فراموش کنیم که این عوامل اگر زنان و مردانی که تحت تأثیر آنها بوده اند واجد ویژگی های مشترکی نمی بودند، هرگز نمی توانستند آن اثر خاص را برجا نهند و آن نتیجه ی ویژه ای را به بار آورند که آورده اند. صرف وجود عوامل و شرایط خارجی نمی توانند قومی را صرف جو یا مقتصد به بار آورند. هر محقق تازه کاری هم این را می داند. افزون بر آن، امروزه که دیوارهای گتوها و محله های یهودی نشین فروریخته و یهودیان می توانند از برابری کامل با سایر شهروندان بهره ببرند و زندگی خود را با هر طریقی که صلاح می دانند ادامه بدهند، اما باز هم یهودیان به مراتب از مسیحیان مقتصدترند و کمتر از آنها خرج می کنند. برای اثبات این ادعا، فقط کافی است که به چند آمار ساده نگاه بیندازیم. در شهر بادن و در فاصله ی سال های 1895 تا 1903 میزان رشد سرمایه در میان پروتستان ها از 100 به 128/3 درصد بود، حال آنکه همین رقم در میان یهودیان از 100 به 138/2 بود. خود همین یک رقم بسیار تکان دهنده است، ولی اهمیت آن هنگامی خیره کننده می شود که توجه داشته باشیم که در همین فاصله ی زمانی، درآمد پروتستان ها 46/6 درصد رشد داشته و رشد درآمد یهودیان نیز 44/5 درصد، یعنی کم و بیش هم اندازه ی پروتستان ها بوده است.
یک تحلیل و مقایسه ی ساده نشان می دهد که چگونه وقتی افزایش درآمد دو قوم کم و بیش یکسان بوده، یهودیان توانسته اند سرمایه ی خود را ده درصد بیشتر از پروتستان ها رشد دهند. حال می توان به نحو قانع کننده و رضایت بخشی به این پرسش پاسخ داد که این امر چگونه رخ داد و چه عاملی موجد آن بود. من فقط یک پاسخ ساده برای آن دارم؛ ثروت به دست کسانی می افتد که استعداد و ویژگی خاصی برای کسب آن دارند. بنابراین، ثروت و تمول یهودیان ثمره ی استعدادها و ویژگی های خاصی در میان ایشان است.

آیا نبوغ یهودیان ذاتی است یا اکتسابی؟

پی آمد همه ی بررسی ها و ملاحظات ما در بخش پیش چه بوده است؟ این که به احتمال قریب به یقین، ویژگی انسان شناسانه ی یهودیان، دست کم به اندازه ی خصلت های روشن فکرانه ی آنها، طی چند هزار سال تاریخ آن، کم و بیش ثابت مانده است.
این نکته چه چیزی را ثابت می کند؟ آیا باید به این نتیجه برسیم که بلوغ یهودیان در نژاد آنها ریشه دارد؟ آن دسته از افراد که اعتقادی جزم گرایانه به نژاد و خصلت های نژادی دارند، بی هیچ گونه شک و تردیدی پاسخ مثبت خواهند داد، اما ما که سعی داریم به طور علمی با این موضوع برخورد کنیم، باید پاسخ منفی بدهیم. در این عرصه چیزهای زیادی مانده که باید اثبات شود.
مراجعه ای مختصر به شیوه های برخورد برخی از معتقدان به تئوری برتری نژادی نشان خواهد داد که نتیجه گیری های ایشان در این مورد تا چه حد غیر قابل اعتماد و بی پایه است. آنها با این فرض شروع می کنند که یهودیان نژاد خاصی هستند. از آنجا که هر نژادی باید ویژگی های خاصّ خود را داشته باشد، در آن صورت یهودیان هم ویژگی های خاصّ خود را دارند. به عبارت دیگر، ویژگی های خاصّ یهودیان، در نژاد آنها ریشه دارد، اما برای طرح این ادعا دلیل واقعی و محسوسی وجود ندارد. اگر قرار است حقیقت به زبان آید، باید گفته شود که ما از وجود ارتباط میان عقاید انسان شناسانه یا ویژگی های نژاد سامی با استعدادها و ویژگی های فکری یهودیان چیز زیادی نمی دانیم.
آنچه هواداران تئوری برتری نژادی ارائه کرده اند، نوع جدیدی از دین است که قرار است جایگزین دین کهن مسیحی یا یهودی شود. تئوری هایی که در مورد نژاد آریایی یا آلمانی عرضه می شود، چیزی جز طرح دوباره ی اعتقاد به امت برگزیده در یک قالب جدید نیست. من به اصل این قضیه کاری ندارم، اما باید فریب و ریاکاری را کنار گذاشت و وانمود نکرد که این اعتقاد مبنای علمی دارد. این هم یک جور اعتقاد است و به عقیده ی من علم و اعتقاد دو مقوله ی کاملاً جدا از هم هستند.
همان طور که گفته شد، هیچ ارتباط خاصی میان ویژگی های قوم سامی و استعدادها یا ظرفیت های فکری وجود ندارد. ثبات و تغییرناپذیری هر کدام از این دو عامل می تواند کاملاً تصادفی بوده باشد. شاید هم در نسلی ظهوری دوباره می یابد یا شاید به مدد سنت از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. در میان مردمی که به اندازه ی یهودیان به سنت وابسته بوده اند، احتمال وقوع چنین چیزی بسیار زیاد است. یهودیان را از دیگران جدا نگه می داشتند. آنها همواره در انجام فرایض دینی خود بسیار دقیق و باوسواس بوده اند و نسل به نسل تلمود را مطالعه می کرده اند و به فرزندان خود آموخته اند. همه ی این عوامل دست به دست هم دادند تا ویژگی های خاصی صرفاً به مدد تعلیم و تربیت، نسل به انتقال یابد.
این هم نظری است. ولی البته ویژگی های یهودیان شاید هم از طریق خون انتقال یابد. در عین حال، هستند افرادی که اعتقاد دارند محیط زندگی باعث انتقال این خواص و ویژگی ها بوده است. سه عامل دین، زندگی در گتو یا محله های خاصّ سکونت یهودیان و تجارت نقدی، در طی قرون متمادی در مجموع موجد ویژگی هایی بوده است که در میان یهودیان قابل مشاهده است. این هم نکته ای است که در آن رگه های منطقی وجود دارد. فقط همان طور که پیش تر گفته بودم، این عوامل بیشتر از آنکه موجد چیزی باشند، ثمره ی آن به حساب می آیند.
در فصل آینده قصد من این خواهد بود که موضوع نبوغ یهودیان را مورد بررسی قرار دهم و به ویژه به نکات زیر، به ترتیبی که درج می کنم، بپردازم؛
1. استعادها و ظرفیت های اصلی آن نژادهایی که یهودیان از آنها نشأت گرفتند، در شیوه ی زندگی آنها متجلی شده است.
2. اینکه چگونه این عناصر مختلف در هم آمیختند.
3. کدام دسته از این استعدادها و ظرفیت ها، تحت نفوذ تاریخ یهودیان، دوام آوردند و سرانجام اینکه، اگر همه ی این ملاحظات هم کافی نیاید، در آن صورت ناگزیر خواهیم بود این فرضیه را مطرح کنیم که؛
4. در طی مسیر تاریخ، ویژگی های خاصی پدید آمدند و ماندگار شدند. اما خواهیم دید که توسل به این فرضیه لزومی نخواهد داشت چون نبوغ یهودیان را می توان ظرف سه چهار جمله ی اول فصل بعد توضیح داد. اگر در این زمینه موفق شویم، در آن صورت یک نتیجه گیری خاص را تثبیت کرده ایم؛ اینکه، ویژگی های یهودیان در خون افراد این نژاد ریشه دارند و به هیچ وجه به فرآیندهای آموزشی ارتباط پیدا نمی کنند.

پی نوشت ها :

1. Jatma
2. Castile
3. Bücher
4. Edward I
5. Posen
6. Speyer

منبع: سومبارت، ورنر، (1384)، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن، رحیم قاسمیان، تهران، نشر ساقی، دوم.