نویسندگان: حمید فلاحتی، مهدی فاطمی نیا




 
به عقیده تمام ادیان آسمانی، خداوند متعال، انسان ها را بعد از مرگ در روز معینی بر می انگیزد و جزای اعمال خوب و بد آنها را می دهد، نیکوکاران را پاداش و گناه کاران را عذاب می کند. این روز را معاد یا قیامت می نامند.
اعتقاد به معاد مهم ترین عنصری است که تأثیر به سزایی در انقیاد شریعت و جلوگیری از ترویج فساد و گناه و نیز ترغیب انسان ها به خیر و صلاح دارد. این اصل، اختصاص به دین و شریعت خاصی نداشته، بلکه اعتقاد به آن از ضروریات تمام ادیان الهی است. در کتاب مقدس یهودیان آمده است:
از خدا بترس و اوامر او را نگهدار چون که تمامی تکلیف انسان این است، زیرا خداوند هر عمل را یا هر کار مخفی، خواه نیکو خواه بد باشد به محاکمه خواهد آورد.(1)
در قسمتی دیگر از عهد عتیق آمده است:
خداوند می میراند و زنده می کند به قبر فرود می آورد و بر می خیزاند.(2)
همچنین در کتاب مقدس مسیحیان چنین نوشته شده:
و بیرون خواهد آمد هر که اعمال نیک کرد برای قیامت، حیات و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری.(3)
آری برای انسان کافی است که این عنصر مهم را از اعتقاد خویش بردارد سپس می تواند آزادانه به هر عملی که نفس و شهواتش می طلبد، روی آورد. علاوه بر ادیان سابق، قرآن کریم بیش از پیش به این مسأله اهتمام ورزیده است تا جایی که یک سوم آیات قرآن پیرامون همین موضوع است.
بنابراین کسی که اعتقاد قاطع و راسخی به قرآن دارد ناگزیر باید عقیده به معاد را بدون کم و زیاد بپذیرد و مخالفت با آن در واقع مخالفت با اصل مشترک همه ادیان الهی و در تعارض با ایمان به خداوند است.

قیامت و کیفیت آن

وقتی به قرآن کریم، پیرامون روز رستاخیز، ثواب و عقاب، بهشت و جهنم، نعمت و آتش مراجعه می کنیم در می یابیم که بسیاری از آیات آن به صراحت بر معاد جسمانی دلالت دارد این که انسان در روز قیامت زنده می شود و بدنش که مدت ها پوسیده بود بار دیگر به همان هیئت اولی دنیوی بر می گردد.(4)
وان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور»؛(5) و محققاً ساعت قیامت بی هیچ شکی بیاید و خدا به یقین مردگان را از قبرها بر می انگیزد.
«ایحسب الانسان الن نجمع عظامه، بلی قادرین علی ان نسوی بنانه»؛(6) آیا آدمی می پندارد که ما دیگر ابداً استخوان های (پوسیده) او را باز جمع نمی کنیم، بلی ما قادریم که سر انگشتان او را هم منظم درست گردانیم.
«قال من یحی العظام و هی رمیم، قل یحییها الذی انشاها اول مره»؛(7) گفت چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است. بگو همان کسی که نخستین بار آن را آفرید.
«افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور»؛(8) آیا آدمی نمی داند که روزی از قبرها برانگیخته می شود.
علامه حلی (رحمه الله) معاد جسمانی را از ضروریات دین می داند و می فرماید:
از ضروریات دین محمد (صلی الله علیه و آله) معاد جسمانی است، قرآن کریم در آیات بسیاری بر این مطلب تصریح کرده است.(9)
هم چنین خواجه نصیرالدین طوسی (رحمه الله) در ضمن دو دلیل عقلی، معاد جسمانی را اثبات کرده، می نویسد: وجوب وفا کردن به وعده و حکمت خداوند متعال، مقتضی لزوم مبعوث کردن انسان ها در قیامت است و ضرورت دین پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ثبوت معاد جسمانی حکم می کند و اینکه وقوع معاد جسمانی امر ممکنی است.(10)
البته این واقعه بزرگ که هیچ تردیدی در آن نیست بلافاصله پس از مرگ رخ نمی دهد بلکه به صراحت برخی آیات قرآن کریم، بین مرگ و روز قیامت، جهانی است که از آن به برزخ تعبیر می شود و در این عالم روح انسان به قالبی غیر جسمانی که برخی از آن را مثالی می نامند تعلق می گیرد. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»؛ (11) و از عقب آنها عالم برزخ است تا روزی که بر انگیخته شوند.
بنابراین، انسان پس از مرگ در حیاتی برزخی که بین دنیا و قیامت است قرار می گیرد. آنچه از این مباحث می توان نتیجه گرفت این است که، عالم آخرت و پس از مرگ دارای مراحلی است که مرحله نخست آن در حیات برزخی است و مرحله بعدی آن روز قیامت است، و اوصاف آن به کرّات در قرآن کریم ذکر شده و خداوند کیفیت برپا شدن آن را همراه با علائمی روشن، بیان نموده است.(12)
حال با توجه به روشن شدن و مسلم بودن موضوع معاد و چگونگی آن می توان باورهای بهائیت را بر همین اساس مورد سؤال قرار داد: آیا بهائیان اساساً به چنین روزی ایمان دارند؟ آیا آنها به معاد به عنوان یک اصل مشترک همه ادیان اعتقاد دارند؟ برای پاسخ به این سؤال به سراغ برخی از سخنان رهبران بهائیت می رویم تا حقایق برای مخاطبان منصف آشکار گردد.

الف) بهائیت و تأویل آیات قیامت و انکار آن

از حرفه های باب و بهاء برای اغفال پیروان خود، تأویل آیات قرآن کریم است، آنان برای اثبات ادعاهای خود به تأویل آیات برخلاف صراحت ظاهرش دست می زنند و معنای خلاف ظاهر آن را ارائه می دهند. در صورتی که هر پیامبری باید به زبان قوم خود و به گونه ای که مخاطبان معنای ظاهری سخنان او را درک کنند، سخن گوید:
«و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم»؛(13) و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر این که با زبان قوم خود سخن گفته تا همه چیز را بیان کند.
لذا سخن گفتن پیامبران به زبان ظاهری مردم برای دریافت درکی صحیح از پیام الهی ضروری است و باید از تأویل آیات بدون هیچ پایه و استدلال و برهان قطعی، پرهیز نمود، چرا که اگر لفظی را بر خلاف مفهوم ظاهری اش معنا کنیم بی اعتباری هر سخن را در پی خواهد داشت. زیرا هر معنایی را می توان از آن استنباط کرد.
باب و بهاء که ادعاهایشان با آیات قرآن در تعارض است تمام آیات محکم قرآن را در مورد معارف دینی به ویژه آیات قیامت را تأویل برده اند و قیامت ظاهری را بر قیام خود و علائم آن را بر اموری معنوی و غیر واقعی مثل منسوخ شدن ادیان تأویل نموده اند. علی محمد باب در بیان می نویسد:
مشاهده نمی شود که احدی از شیعه، یوم قیامت را فهمیده باشد بلکه همه موهوماً امری را توهم نموده که عندالله حقیقت ندارد. از حین ظهور شجره حقیقت (خود باب) الی ما یغرب (مرگ باب) قیامت رسول الله است که در قرآن خداوند وعده فرموده.(14)
حسینعلی بهاء روز قیامت را به آمدن خود تعبیر کرده و بهشت را به دیدن خود معنا می کند:
یا معشر البشر قداتت الساعه و انشق القمر طوبی لعبد شهد و ویل لکل منکر مکار؛(15) ای گروه بشر به تحقیق که ساعت قیامت آمد و قمر شکافته شد خوشا به حال بنده ای که شاهد این شد و وای بر هر منکر مکاری.
همچنین در ایقان بسیاری از آیاتی که به صراحت در مورد قیامت آمده، به معانی مختلفی تأویل می کند. وی پیرامون آیه شریفه «اذا السمائ انفطرت»(16) می نویسد:
مقصود سماء ادیان است که در هر ظهوری مرتفع می شود و به ظهور بعد شکافته می گردد؛ یعنی باطل و منسوخ می شود، حال فکر نما که این اعظم است یا آنچه این همج الرعاع گمان نموده اند از تفطر سماء؟(17)
یکی دیگر از آیات قرآن کریم که پیرامون علائم حتمی قیامت با صراحت بیان فرموده آیه نفخ صور است. « یوم ینفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا»؛(18) همان روزی که صور دمیده می شود و مجرمان را با بدن های کبود در آن روز جمع می کنیم.
حسینعلی بهاء، دمیدن صور را به بعثت پیامبران تأویل برده و حشر و قیامت را به قیام آنان:
مقصود از صور، صور محمدی است که بر همه محکمات دمیده شده و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی.(19)
بنابراین قیامت مورد نظر قرآن از دیدگاه بهائیان، جز قیام مظاهر الهی (پیامبران) چیزی نیست. حتی در نزد آنان بهشت و نعمت های آن لقای خود (مظاهری الهی) و جهنم و آتش را به انکار خویش تأویل برده اند:
قال این الجنه و النار؟ قل الاولی لقایی و اخری نفسک ایها المشرک المرتاب؛(20) یعنی: گفت بهشت و آتش کجایند؟ بگو بهشت لقای من است و جهنم خود تو هستی ای مشرک شکاک.
جالب اینکه میرزا حسینعلی پس از این همه تأویلات بی پایه و اساس، تأویل نمودن سخنان خود را ممنوع کرده است و به صراحت می نویسد:
ان الذی یأول ما نزل من سماء الوحی و یخرجه عن الظاهر انه ممن حرف کلمه الله العلیا و کان من الاخسرین؛(21) یعنی: کسی که تأویل می کند آنچه را از آسمان وحی نازل شده و آن را از مفهوم و معنای ظاهری خود خارج می کند همانا او از تخریب کنندگان سخنان بلند مرتبه خداوند شمرده می شود و از زیان کاران است.
حال باید از وی پرسید: چگونه آیات محکم قرآن کریم که با صراحت وقوع تخلف ناپذیر قیامت را اعلام می نماید، مورد تأویل های سست و بی دلیل شما واقع می شود اما کسی حق تأویل سخنان متناض شما را ندارد؟! اگر تأویل نمودن به شیوه شما درست است چگونه به ظاهر سخن کسی اعتماد کرد و حکم نمود؟

ب) بقای ارواح جایگزین قیامت

با بررسی آثار بهائیان این حقیقت آشکار می شود که در کیش بهائیت، موضوعی کلی به نام «بقای ارواح» مطرح است نه مسأله معاد و رستاخیزی که حشر و نشر، جهنم و بهشت، آتش و عذاب و حسابرسی اعمال از ویژگی های آن است. بهائیان بر اساس پندارهای خود معتقدند که انسان با مرگ، نابود نمی گردد و روحش برای همیشه باقی است و این تمام سخن آنان پیرامون موضوع عالم آخرت است. البته همچنان که قبلاً بیان شد، این دیدگاه نازل ترین و پایین ترین مرحله از مراحل و مراتب عالم آخرت و مسأله معاد از دیدگاه کتب آسمانی و قرآن کریم است.شاهد این گفتار آن است که در تمام کتاب های بهائیت، حتی یک سخن پیرامون کیفیت و اصل مسأله معاد به میان نیامده است. حسینعلی بهاء در جواب بیچاره ای که مسأله آخرت برای وی مبهم است، می نویسد:
این که سؤال از بقای روح نمودی، این مظلوم (بهاء) شهادت می دهد بر بقای آن و این که سؤال از کیفیت آن نمودی انه لا یوصف و لا ینبغی ان یذکر الا علی قدر معلوم.(22)
از نظر وی کیفیت عالم آخرت امری توصیف نشدنی است و نباید جز مقدار اندکی پیرامون آن سخنی گفته شود. رهبران بهائی همواره این موضوع را برای بهائیان، مجهول و مبهم گذاشته اند و موضوع ماندگاری و بقای روح انسان را جایگزین بحث معاد کرده اند. قیامت، عبدالبهاء در توضیح این بحث می نویسد:
در جهان دیگر حقیقت انسانیه، صورت جسمانی ندارد بلکه صورت ملکوتی دارد که از عنصر عالم ملکوت است. مقصود از ثواب و عذاب در جهان معنوی کیفیتی است روحانیه که فی الحقیقه به عبارت نیامده ولی ناچار به صور محسوسه تشبیه شود.(23)
حتی اگر بپذیریم پیروان بهائیت به معاد و قیامت قرآنی اعتقاد دارند، جای این پرسش است که چگونه ممکن است دینی الهی، نازل شود و پیرامون سرنوشت ابدی انسان به چند جمله کوتاه اکتفا نماید و هیچ تأکیدی بر آن نداشته باشد؛ در حالی که در قرآن کریم حدود دو هزار آیه درباره این مسأله مهم ذکر شده و حتی ریزترین مسائل معاد را یادآور شده است.

پی نوشت ها :

1. عهد عتیق، جامعه سلیمان، باب 12.
2. همان، باب دوم، کتاب اول شموییل.
3. انجیل یوحنا، آیه 5.
4. آیت الله محسن خرازی، بدایة المعارف، ج2، ص 241.
5. حج /7.
6. قیامت /4و3.
7. یس /78.
8. عادیات /9.
9. علامه حلی (ره)، کشف المراد، ص 431.
10. همان، ص 431.
11. مومنون /100.
12. «اذا زلزلت الارض زلزالها» (زلزال /1)؛ «تکون السماء کالمهل، وتکون الجبال کالعهن» (معارج /9و8)؛ «تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه یوم»(معارج، آیه 4.
13. ابراهیم /4.
14. علی محمد باب، بیان فارسی ، ص 31 و 30.
15. حسینعلی بهاء، اقدس، ص 78.
16. انفطار / 1.
17. حسینعلی بهاء، ایقان، ص 29.
18. طه /102.
19. حسینعلی بهاء، همان، ص 76.
20. حسینعلی بهاء، مبین، ص 232.
21. همو، اقدس، ص 11.
22. حسینعلی بهاء، مجموعه الواح، ص 164.
23. عبدالحمید اشراق خاوری، نصوص الواح درباره ارواح، ص 76 و 126.

منبع: فلاحتی ـ فاطمی نیا، حمید ـ مهدی، (1390)، دیدار با تاریکی، تهران، عابد.