بررسی احکام بهائیت (2)
هفت. حرمت نماز جماعت
هر آیینی که عامل پراکندگی مردم گردد و تعالیم آن سبب خدشه در وحدت اجتماع گردد بی تردید ریشه ی آن، زمینی و بشری است و بر پایه ی هواهای نفسانی بنا شده است. بهائیت که شدیداً با مظاهر وحدت مخالفت می کند نماز جماعت را حرام دانسته است، حسینعلی بهاء می نویسد:کتب علیکم الصلوه فرادی قد رفع حکم الجماعه؛(1) یعنی: بر شما واجب است که نماز را به صورت فرادی بخوانید و حکم نماز جماعت برداشته شده است.
تحلیل و بررسی
اهمیت نماز جماعت در اسلام
وحدت در هر اجتماعی به طور قطع، مهم ترین عامل موفقیت و پیشرفت است. رمز این وحدت، همبستگی جمعی است که دین مبین اسلام، بسیار بر آن تأکید نموده است: «یدالله مع الجماعه». بر این اساس هر امری که باعث وحدت و همدلی بین امت اسلامی گردد، بر آن تأکید شده و بر آن اجر و ثوابی عظیم مترتب نموده اند، حفظ وحدت و شکوه امت اسلامی در نماز جماعت تبلور می یابد و دارای فواید و برکات بسیاری است، نظم، وقت شناسی، از بین رفتن کینه و کدورت ها و پیدایش روحیه اخوت دینی، برخی از این فواید است.قرآن کریم در ضمن مرتبط دانستن نماز جماعت و ارتباط اقتصادی با مستمندان بر این امر تأکید می نماید و می فرماید:
«و اقیموا الصلاه و آتوا الزکاة و ارکعوا مع الراکعین»؛(2) و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید. (و نماز با جماعت بگذارید).
اهمیت نماز جماعت به اندازه ای است که حتی در هنگام جنگ و جهاد با دشمن به آن توصیه شده است. قرآن کریم ضمن آیه ای، روش ادای نماز جماعت در میدان نبرد را به پیامبرش می آموزد.(3)
همچنین به سبب نشان دادن اهمیت این امر، پیامبر اکرم (ص) به نابینایی فرمودند:
بین منزل خود و مسجد طنابی نصب کن و با گرفتن آن ریسمان خود را به مسجد برسان و از فضیلت جماعت محروم نشو.(4)
حفظ انسجام در جماعت به قدری مهم است که رسول گرامی اسلام (ص) شخصاً شانه های نماز گزاران را با دست تنظیم می کرد زیرا معیت، همسانی و همتایی ظاهری در صفوف نماز زمینه گسترش عدل و مواسات اجتماعی را فراهم می کند و اختلاف ظاهری، حقد، حسد، قهر و بی مهری را به همراه دارد.(5)
هشت. ربا
علی رغم این که ربا اثر تکوینی منفی در فضای جامعه و افراد آن دارد و از نظر تمام ادیان الهی مصداق ظلم بیان شده، اما بهائیت آن را حلال دانسته و بدین وسیله از سرمایه داران ظالم حمایت نموده اند. حسینعلی نوری به صراحت حکم به حلیت ربا می دهد و می گوید:فضلاً علی العباد ( از روی تفضل بر بندگان) ربا را مثل معاملات دیگر که ما بین ناس متداول است قرار فرمودیم یعنی ربح نقود (سود سرمایه) از این حین که این حکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است تا اهل ارض به کمال روح و ریحان و فرح و انبساط ذکر محبوب عالمیان مشغول باشند انه یحکم کیف یشاء و احل الربا کما حرمه من قبل فی قبضته ملکوت الامر یفعل و یأمر و هو الامر العلیم.(6)
همان طور که توجه نمودید حسینعلی بهاء مدعی است که ملکوت در قبضه اوست لذا می تواند به هر چه که بخواهد امر کند ولو این که آن چیز مستلزم ظلم و پایمال شدن حق دیگران باشد.هر چند ربا تا قبل از دوران او ظلم بوده ولی ازنظر وی دیگر ظلم نیست و همان چیزی که زمانی ظلم بوده به عین عدل تبدیل شده است. اما واقعیت این است که بهائیت با این حکم، حمایت علنی خود را از نظام سرمایه داری که پشتوانه بهائیت است، اعلام نموده تا دین خود را به آنها ادا نماید.
تحلیل و بررسی
ربا از منظر قرآن و روایات
آثار و عواقب ربا از دید هر عاقلی مخفی نیست. از ویژگی های ربا کاهش اموال و از بین رفتن تدریجی آن است هم چنین ربا باعث قساوت قلب و خسارت های فراوان می شود که به تبع آن بغض و عداوت و سلب مصونیت، جای محبت، حسن تفاهم، جذب قلوب و امنیت را می گیرد.علت تحریم ربا در کلام امام رضا (علیه السلام) این گونه بیان شده است:
خداوند عزوجل از ربا نهی کرد چون مایه تباهی اموال است، زیرا انسان اگر یک درهم را به دو درهم بخرد بهای یک درهم، یک درهم است و بهای درهم دیگر باطل و ناحق است پس خرید و فروش ربا در هر حال برای فروشنده و خریدار موجب خسارت است. خداوند عزوجل ربا را بر بندگان حرام کرده، زیرا باعث نابودی اموال است... و علت تحریم ربا در نسیه، از بین رفتن کارهای نیک و نابودی اموال و گرایش مردم به سودجویی و رها کردن قرض است و حال آن که قرض از کارهای نیک است و نیز ربا سبب فساد و ظلم و از دست رفتن ثروت هاست.(7)
قرآن کریم در برخورد با این مسأله بسیار سخت گیر است و با لحنی شدیدتر نسبت به گناهان دیگری سخن گفته است. ربا از نظر قرآن ظلم شناخته شده است و پافشاری بر آن را اعلام جنگ با خدا و رسولش دانسته:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا مابقی من الربا ان کنتم مومنین، فان لم تفعلوا و فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تئتم فلکم رووس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون»؛(8) ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بترسید و زیادی ربا مگیرید اگر به راستی اهل ایمانید، پس اگر ترک ربا نکردید آگاه باشید که به جنگ خدا و رسول او برخاسته اید و اگر از این کار پشیمان گشتید اصل مال شما برای شماست (نه زیاده) پس شما به کسی ستمی نکرده اید و ستمی از کسی نکشیده اید.
علامه طباطبائی (رحمه الله ) در تفسیر المیزان پیرامون بحث ربا می فرماید:
و اما این که مالی را بدهند و عیناً همان را بگیرند با چیزی زائد، از دو جهت غلط است: اول این که مبادله ای صورت نگرفته دیگر این که زیادی گرفته و این حکم فطرت و اساس اجتماع را تباه می سازد برای این که از طرف رباخوار منجر به اختلاس و ربودن اموال بدهکاران می شود از طرف بدهکاران منتهی به تهی دستی و جمع شدن اموالشان در دست رباخوار می گردد پس رباخواری عبارت است از کاهش یافتن بنیه مالی یک عده و ضمیمه شدن اموال آنان به اموال رباخوار... ربا تعادل و موازنه ثروت را در جامعه به هم می زند و آن نظامی را که فطرت الهی به آن راهنمایی می کند و باید در جامعه حاکم باشد مختل می سازد.(9)
گفتنی است حرمت ربا منحصر به دین اسلام نبوده بنا به گزارش کتاب های مسیحیت نیز حرمت آن قطعی است.(10)
نه. حد زنا
از نظر بهائیت اگر شخصی مرتکب عمل شنیع زنا گردد تنها جریمه و عقوبت گناهش پرداخت 9 مثقال طلا به بیت العدل بهائیان است. حسینعلی بهاء در اقدس می نویسد:قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل و هی تسعه مثاقیل من الذهب و ان عادا مره اخری عودوا بضعف الجزاء؛(11) یعنی: خدا حکم کرده بر هر مرد و زن زناکاری که دیه مسلمی را بیت العدل بپردازند و آن عبارت است از نه مثقال طلا و اگر عمل زنا تکرار کردند دو برابر را باید بدهند.
بنابراین جریمه از بین بردن حیثیت و ناموس یک زن فقط نه مثقال طلا است و با پرداخت این جریمه شخص زناکار بدون هیچ آسیبی آزاد است. در واقع این حکم به این معناست که اگر کسی خواست مرتکب عمل زنا شود داشتن نه مثقال طلا برای مجوز آن کافی است. (برای پولدارها کباب و برای بی پول ها بوی کباب) و چون مطابق مقررات مذهبی خود عمل نموده اند پاک دانسته شده و حتی به خاطر کمک به نظام اداری بهائیان مأجور نیز هستند. این در صورتی است که هیچ یک از ادیان الهی جزای زنا را نقدی مقرر نکرده اند، چرا که عقلا ظلمی آشکار است، زیرا ثروتمندان به این عمل خلاف وجدان و اخلاق مبادرت می ورزند و چون جریمه نقدی آن را پرداخت می نمایند کسی حق اعتراض به آنها را ندارد. بنابراین حکم بهائیت در مورد حد زنا تنها، زمینه ارتکاب این عمل را فراهم می آورد.
تحلیل و بررسی
احکام اسلام موجب بازدارندگی
احکام الهی علاوه بر این که مسیر سعادت انسان را تأمین می کند جنبه بازدارندگی از ارتکاب جرم و معصیت را دارد و جامعه را از شیوع و جریان آن بیمه می کند لذا اسلام کیفیت حد مجرمین را به صورتی قرار داده تا مرتکبین خلاف شرع، عقوبت شوند و دیگر افراد جامعه نیز به خاطر خوف از سر انجام آن، از گناه بازداشته شوند؛ به طوری که انسان در حین تسلط شهوت و غلبه هوای نفس، مانعی مذهبی داشته باشند و این مانع باید با کمال شدت و حدت باشد و نباید هر گونه رأفت و نرمش و تسامحی در اجرای حکم، دخالت داده شود.یکی از گناهان بزرگی که تأثیر به سزایی در استهلاک جوامع پاک بشری دارد و جامعه را به شدت به خطر می افکند و باعث فساد انساب و شجره های خانوادگی و قطع نسل می گردد، گناه عظیم زناست. قرآن کریم برای نهی از آن به خاطر اهمیتش از جمله ای مبالغه آمیز استفاده نموده و می فرماید:
«ولا تقربوا الزنی انه کان فاحشه وساء سبیلا»؛(12) نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد راهی است.
همچنین پیرامون حد زناکار می فرماید:
«الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مئه جلده ولا تاحذکم بهما رافه فی دین الله ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ولیشهد عذابهما طائفه من المومنین»؛(13) هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید، و نباید رأفت نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید و باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند.
ده. بهائیت و مخالفت با جهاد
جهاد سبب صیانت دین و مانع پیشبرد اهداف دشمنان است. در سده های اخیر جهاد بزرگ ترین مانع برای استعمار گران بوده، لذا درصدد تضعیف روحیه جهاد مسلمین برآمده اند، از این رو بهائیت که در سایه استعمار رشد و نمو یافته و استعانت ایشان برخاسته و حکم جهاد را منسوخ دانسته است. حسینعلی بهاء در مخالفت با حکم جهاد می نویسد:این ظهور رحمت کبری و عنایت عظمی است چه که حکم جهاد از کتاب محو نموده و منع کرده وبه معاشرت با جمیع ادیان به روح و ریحان امر فرموده.(14) عبدالبهاء نیز در این باره با تأکید بیشتری می گوید:
سیف به کلی نسخ شده و تعرض به کلی ممنوع گشته حتی مجادله با سایر ملل جایز نیست تا چه رسد به جبر و اکراه و ایذاء.(15)
تحلیل و بررسی
جهاد در اسلام
بدون تردید انسان در مقابل ظلمی که بر او می شود واکنش نشان داده، به دفاع از خویش بر می خیزد. این واکنش به حکم فطرت یا غریزه است لذا حق طبیعی هر انسانی است که به دفاع از منافع خود برخیزد، از طرفی اساس دین توحید، ریشه در فطرت انسان دارد و قرآن کریم به این امر اشاره می نماید.«فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون»؛(16) به سوی دین روی آور که حنیف و بر طبق فطرت خدا است فطرتی که مردم را بر آن اساس آفرید و در خلقت خدا دگرگونی نیست این است این دین استوار لیکن بیشتر مردم نمی دانند.
با توجه به این دو مقدمه می توان نتیجه گرفت که ضروری است انسان علیه شرک و کفر جهاد نماید، چرا که جنگ با شرک و کفر دفاع از حق طبیعی و فطری انسان است و کسانی که بخواهند راه توحیدی انسان را سد نمایند، باید از میان برداشته شوند. علامه طباطبائی (رحمه الله ) در این باره می نویسد:
قتال در راه خدا چه به عنوان دفاع از مسلمین و از بیضه اسلام باشد و چه قتال ابتدایی باشد در حقیقت دفاع از حق انسانی است، و آن حق عبارت است از حقی که در حیات خود دارد. پس شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت، و مرگ فطرت و خاموش شدن چراغ درون دل هاست، و قتال که همان دفاع از حق انسانیت است این حیات را بر می گرداند، و بعد از مردن آن حق دوباره زنده اش می سازد.(17)
قرآن کریم در حمایت از این حق فطری خدادادی می فرماید:
«وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه ویکون الدین کله لله فان انتهوا فان الله بما یعلمون بصیر»؛(18) با ایشان قتال کن تا به کلی از بین بروند و دین همه اش برای خدا شود اگر دست از فتنه برداشتند که خدا به آن چه می کنید بیناست، و اگر هم چنان اعراض کردند، پس بدان که خدا سرپرست شماست، خدایی که مولی و یاور خوبی است.
حضرت علی (علیه السلام) در اهمیت و فضیلت جهاد می فرماید:
ان افضل ما توسل به المتوسلین الی الله سبحانه و تعالی الایمان به و برسوله و الجهاد فی سبیله؛(19) همانا بهترین چیزی که انسان ها می توانند به آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست.
یکی دیگر از منافع جهاد، ماندگاری دین و دینداری است، قرآن کریم با اشاره به همین معنا می فرماید:
«ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبیع و صلوات ومساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا»؛(20) و اگر خداوند (با اذن جهاد) بعضی از آنها را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند دیرها، صومعه ها، معابد یهود و نصاری، مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردد.
جهاد در راه خدا اختصاص به اسلام ندارد و بسیاری از انبیای الهی در راه خدا قیام نموده و با دشمنان دین جنگیدند. قرآن کریم با اشاره به این مسأله می فرماید:
«و کاین من نبی قاتل معه ریبون کثیر...»؛(21) و چه بسیار پیغمبرانی که قتال کردند در حالی که مردان خدای بسیار با ایشان بودند.
حاصل و نتیجه این آیات این است که اگر دینی آسمانی باشد قطعاً به حکم فطرت انسان پاسخ مثبت می دهد نه آن که به مخالفت با آن بر خیزد.
یازده. بهائیت و حجاب
بهائیان بر خلاف اسلام و سایر ادیان به وجوب حجاب برای زنان معتقد نیستند و تفسیر دیگری از آن ارائه می دهند. عبدالبهاء در این باره می نویسد:حجاب در این دور چنین است که کسی در خانه ای که یک زن باشد بدون اجازه صاحب خانه نمی داند در آن خانه برود مگر یک نفر از قومان زن در آن جا حاضر باشد مثل پسر یا دختر و یا برادر، مقصود آن است اگر یک زن در خانه باشد نباید مرد غیر وارد شود.(22)
از نظر بهائیان حجاب مانعی برای پیشرفت در کسب علم و دانش است و بی حجابی هموار کننده راه تعلیم و تعلم می باشد.(23)
نقطه آغاز مرام بی حجاب در بهائیت دوران نخست بابی گری است، زمانی که عده ای از پیشوایان بابیت برای برنامه ریزی جهت نشر و تداوم افکار خویش به همراه پیروانشان در مکانی به نام «بدشت» گرد هم آمده بودند، زنی به نام «زرین تاج، قره العین طاهره» که حجاب را مانعی برای پیشرفت برنامه های خود می دانست، و می پنداشت احکام اسلامی با قیام باب، منسوخ شده است، با نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، زمینه را برای رواج بی حجابی و اباحه گری فراهم نمود. او در حضور بابیان بدون حجاب؛ با آرایش و زینت وارد مجلس شد و در کنارشان نشست.
ماجرای «قرة العین» چنان آشکار است که کسی در صدد انکار آن نبوده است و حتی مورخان بنام بهائی از جمله نبیل زرندی نیز آن را نقل کرده اند:
ناگهان حضرت طاهره بدون حجاب با آرایش و زینت به مجلس ورود فرمودند حاضرین که چنین دیدند گرفتار دهشت شدید گشتند، همه حیران و سرگردان ایستاده بودند، زیرا آنچه را منتظر نبودند می دیدند، اینها خیال می کردند که دیدن حضرت طاهره بدون حجاب محال و ملاحظه اندام و مشاهده ی سایه آن حضرت هم جایز نیست، زیرا معتقد بودند که حضرت طاهره، مظهر حضرت فاطمه زهرا (علیه السلام) و آن بزرگوار را رمز عصمت و طهارت می شماردند. حضرت طاهره با نهایت سکون و وقار در طرف راست جناب قدوس نشستند... آن گاه جناب طاهره، حاضرین را مخاطب ساخته فرمودند: خوب فرصتی دارید عنیمت بدانید جشن بگیرید امروز روز عید و جشن عمومی است روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شده همه برخیزید با هم مصاحفه کنید.(24)
البته مسائل دیگری در اجتماع «بدشت» رخ داده که انسان از گفتن و نوشتن آن شرم دارد.
حال معلوم می گردد وقتی آیینی بر خلاف صرحی تمام ادیان الهی و فطرت بشر، قانونی وضع کند بی شک ساخته دست بشر است و برای منافع نفسانی عده ای به وجود آمده است.
تحلیل و بررسی
الف) حجاب در ادیان
جایگاه حجاب و پوشش، در تمام ادیان و مذاهب الهی بر کسی پوشیده نیست. بی تردید این امر منشأ و خاستگاه فطری دارد هم چنان که اگر نظر هر انسانیمشروط این که بر آمده از عقل باشد
را در این رابطه جویا شوی قطعاً عفت و آراستگی زن را توسط حجاب تأکید می کند. اثبات کند این امر در کتاب های مقدس ادیان و تاریخ بشر کار چندان سختی نیست.از پیدایش انسان های نخستین گرفته تا به حال، موضوع حجاب و پوشش، هیچ وقت از بین نرفته و ماندگار است. در کتاب مقدس یهودیان، ضمن سفر پیدایش، ماجرای آدم و حوا را چنین نقل نموده است:
و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوش نما و درختی دل پذیر و دانش افزا، پس از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد آن گاه چشمان هردوی ایشان بازشد و فهمیدند که عریان اند، پس برگ های انجیر به هم دوخته سترها بر خویش تن ساختند... و خداوند رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید.(25)
این مطالب نشان می دهد پوشش برای انسان یک امر فطری است، حتی اگر در دستورات وحیانی، حکمی در آن مورد نیامده باشد.
همچنین در بین زنان یهود حجاب به گونه ای سخت گیرانه تر از شریعت اسلام رایج بوده است. ویل دورانت در این زمینه می نویسد:
در طول قرون وسطا، یهودیان هم چنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت.(26)
در مسیحیت نیز حجاب و پوشش برای زنان امری واجب شمرده شده است، اینک مطالبی از عهد جدید، کتاب مقدس مسیحیان که مسأله حجاب را مطرح می کند نقل می کنیم که در نامه پولس به قرنتیان چنین نوشته است:
پس زن باید سر خود را بپوشاند تا نشان دهد که مطیع شوهرش می باشد، این واقعیتی است که حتی فرشتگان به آن توجه دارند و به سبب آن شادند.(27)... آیا درست است که یک زن در یک جمع بدون پوشش سر دعا کند؟ آیا خود غریزه و طبیعت به ما نمی آموزد که سر زن باید پوشیده باشد.
ب) حجاب در اسلام
حجاب در دین اسلام جایگاه ویژه ای دارد. قرآن کریم در آیات متعددی این امر را یادآور شده است:«یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یودین و کان الله غفورا رحیما»؛(28) ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو روسری های بلند خود را بر خویش فرو افکنند این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.
علاوه بر این، آیات و روایات فراوانی در باب حجاب و پوشش زنان موجود است که کیفیت آن را به روشنی بیان نموده است. در هر صورت در این که پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است هیچ گونه تردیدی نیست و از ضروریات و مسلمات فقه اسلامی به شمار می رود.
نظریه های متفاوتی در فلسفه حجاب وجود دارد که هر کدام بر اساس مبانی فکری خود به آن پرداخته اند. برخی منشأ حجاب را رهبانیت و ریاضت دانسته و بعضی عدم امنیت و عدالت اجتماعی و عده ای حسادت و خودخواهی مردان را علت پیدایش آن می دانند، اما همان گونه که در اول بحث گفته شد، وجود پوشش و حجاب برای زنان خاستگاه فطری دارد و عقلاً منافع بیشتری نسب به بی حجابی برای خانواده و جامعه دارد. شهید مطهری (رحمه الله ) در این زمینه می نویسد:
حجاب در اسلام از یک مسأله کلی تر و اساسی تری ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد.(29)
علاوه بر این، منافع زیادی بر حجاب مترتب است، اما به طور کلی می توان گفت: صلاح و فساد یک جامعه وابسته به وضعیت فرهنگی زنان آن جامعه به ویژه در بخش پوشش و حجاب است. با رواج بی حجابی و بدحجابی زمینه برای گسترش فرهنگ ابتذال و شهوت رانی، پدید می آید، همچنان که در غرب، این مسأله به خوبی آشکار شده است.
دوازده، ازدواج
ازدواج در آیین بهائیت، برخلاف ادیان الهی، تفاوت های آشکاری دارد؛ از جمله آن که در این کیش ازدواج با محارم جایز است، گرچه برخی از بهائیان ممکن است به این سخن اعتراض نمایند، اما گفته ی میرزا حسینعلی در اقدس شاهد روشنی بر این مطلب است. وی در این باره فقط حرمت ازدواج با زن پدر را مطرح کرده می نویسد:قد حرم علیکم ازواج ابائکم؛(30) به تحقیق ازدواج با زن پدرانتان بر شما حرام است.
بهاء تنها ازدواج با زن پدر را حرام دانسته و در تمام گفته ها و نوشته هایش در مورد سایر محارم حرفی نزده است. عبد البهاء نیز در جواب کسانی که از این مطلب سؤال نموده اند می گوید:
این امور به امنای بیت العدل راجع است... آنچه بیت العدل در این خصوص قرار دهند همان حکم قاطع و صارم الهی است هیچ کس تجاوز نتواند... چون امر بهائی قوت گیرد. مطمئن باشید که ازدواج با اقربا نیز نادرالوقوع گردد.(31)
تعجب از کسانی است که مدعی وحی و نبوت هستند، اما تعالیم خود را به طور واضح و صریح بیان نمی کنند و وضع احکام را به بیت العدلی که در آن زمان هنوز تشکیل نشده ارجاع می دهند. واگذاری اختیار ازدواج با اقارب به تشکیلات، چه معنایی می تواند داشته باشد به جز جواز آن؟ آیا مبهم گذاشتن این امر مهم اجتماعی و یا مشخص نمودن تنها یک فرد از بین محارم به این معنا نیست که می توان با تمام افراد دیگر خانواده ازدواج کرد؟ چیزی که حتی در بین حیوانات هم به طور غریزی منفور است، بهائیت آن را مباح می دانند. از این گذشته صرف نامشخص بودن حکم ازدواج با محارم در نوشته های بهاء و عبدالبهاء به عنوان کتاب احکام، اشکال اساسی دیگری است که بر آنها وارد است. اصولاً محارم در بهائیت چه کسانی هستند؟
یکی دیگر از تناقضاتی که در شعار بهائیت با احکام و قوانین مجعوله خودشان وجود دارد در بحث ازدواج، تعیین مقدار مهریه است. بهائیان همواره شعار تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان تعالیم تازه و نو اعلام می کنند، اما میرزا حسینعلی برخلاف این شعار خود بین زنان روستایی و شهری هم تفاوت قائل شده چنان که در اقدس می نویسد:
لا یحقق الصهار و الا بالامهار قدر قدر للمدن تسعه عشر مثقالا من الذهب الابریز و للقری من الفضه؛(32) دامادی بدون مهریه محقق نمی شود و میزان مهریه برای شهری ها 19 مثقال طلا و برای روستاییان 19 مثقال نقره است.
ظاهراً ارزش زنان روستایی نزد بهاء پایین تر از زنان شهری است و این حقیقت شعار تساوی حقوق زنان و مردان را نشان می دهد.
تحلیل و بررسی
تعدد زوجات و تناقض گویی عبدالبهاء
اجازه تعدد زوجات به همراه اجازه داشتن خدمت گزاری از میان دختران باکره از تعالیم حسینعلی بهاء است:قد کتب الله علیکم النکاح ایاکم ان تجاوزوا عنم الاثنتین و الذی اقتنع بواحده من الاماء استرحت نفسه و نفسها و من اتخذ بکر الخدمته لاباس علیه؛(33) یعنی: خداوند نکاح را بر شما نوشته است بپرهیزید از این که از ازدواج با دو زن بیشتر تجاوز نمایید و کسی که به یک زن قانع شود خود و زنش را راحت کرده است و اگر کسی دختر باکره ای را برای خدمت گزاری بگیرد عیبی ندارد.
با وجود این که بهاء در این مورد به صراحت، ازدواج متعدد را بدون هیچ قیدی اجازه داده است اما عبدالبهاء آن را مقید به رعایت عدالت نموده است، هر چند آن را شرط محال می داند، به همین جهت تعدد زوجات را جایز نمی داند. و در واقع کلام پدرش را در این مورد بیهوه دانسته است، چرا که هیچ عاقلی حکمی را به شرط محال معلق نمی سازد.
سیزده. حج
مفهوم حج و مصداق آن در کیش بهائیت به طور کامل متفاوت با حجّی است که مورد نظر ادیان ابراهیمی مخصوصاً دین مبین اسلام می باشد. محور حج در اسلام، توحید و یگانگی و پرستش پروردگار عالم است. ولی در بهائیت محور حج، شخص حسینعلی بهاء و علی محمد شیرازی است. حج در اسلام عامل وحدت مسلمین و جامعه بشری است ولی در بهائیت هدف از حج، تفرقه میان امت توحیدی است، از این رو، مکان حج در بهائیت محل اعلام ادعای بی اساس پیغمبری حسینعلی بهاء در بغداد و خانه علی محمد باب در شیراز است.روح و حقیقت حج برای شناخت توحید و زدودن هر گونه شرک و اوصاف بشری از معرفت توحیدی است. اما خدایی که بهائیان، آن را معرفی می کنند خدایی است که می توان در ایام حج صدای او را شنید، زیرا حسینعلی بهاء شرط قبولی حج را شنیدن صدای خدا می داند و تاکسی صدای خدا را نشنود گناهانش بخشیده نمی شوند. وی می گوید:
ان وجد رائحه الله و سمع ندائه یوفی فی نفسه بان الله کفر عنه سیئاته... و ان ما وجد رائحه الله العزیز القدیر یکرر العمل فی هذا الیوم فی یوم آخر الی ان یجد و یسمع؛(34) یعنی: اگر صدای خدا را شنید یقین کند که خداوند گناهان او را پوشانده است و اگر رائحه خدا را نیافت باید اعمال حج را آنقدر تکرار کند تا صدای خدا را بشنود
تحلیل و بررسی
حج ابراهیمی برای همه جهانیان
کعبه اولین مکانی است که نشان عبادت توحیدی و اولین خانه ای است که خداوند آن را برای عبادت بنا نهاده است «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا وهدی للعالمین»؛(35) حج خانه کعبه برای همه جوامع بشری هدایت کننده بوده و مخصوص به عصر و قومیت خاصی نیست، سابقه محوریت در هدایت و قبله بودن آن بیت در قرآن به عنوان «بیت عتیق»(36)به معنای خانه کهن و دیرپای سابقه دار آمده است. قرآن کریم، همان که کعبه را اولین و با سابقه ترین خانه عبودیت و پرستش می داند، آن را برای همه جهانیان، محور بندگی نیز معرفی می کند: «ان اول بیت وضع للناس...» یعنی اولین خانه ای که برای همه مردم وضع شده و هدایت جهانیان را تأمین می کند کعبه است و هیچ اختصاصی به گروه و نژاد خاصی ندارد و مردم اقلیم معینی، از افراد اقلیم دیگر به آن سزاوارتر نیستند و مرزهای جغرافیایی نیز در این امر همگانی نقش ندارد. از این رو ملل گوناگون جهان، اعم از هندی و فارس، کلدانی و یهودی و عرب آن را گرامی داشتند.(37)اعمال حج که یادگار دعوت به توحید حضرت ابراهیم خلیل الله است به دستور خداوند متعال برای جهانیان تا ابد نیز باقی خواهد ماند:
«واد بوانا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیئنا و طهر بینی للطائقین و القائمین و الرکع السجود، و اذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق»؛(38) به یادآور هنگامی که مکان کعبه را برای ابراهیم خلیل (علیه السلام) معین کردیم تا مرجع عبادت پرستندگان را فراهم کند و به او گفتیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و نماز گزاران و راکعان و ساجدان پاکیزه نگاه دار و در بین مردم دعوت حج را اعلام کن تا از هر سو و به هر وضع و با هر وسیله ای ممکن از پیاده و سواره از دور و نزدیک به ندای تو پاسخ دهند و به منظور انجام حج و زیارت کعبه گرد آیند.
حاصل آن که؛ فلسفه حج، اعتلای کلمه توحید و پرهیز از هر گونه شرک در عبادت خالصانه برای خداوند متعال است و هم چنین این مناسک در مکان کعبه از زمان حضرت ابراهیم تا به ابد باقی خواهد بود.
پی نوشت ها :
1. حسینعلی نوری، اقدس، ص 5.
2. بقره / 43.
3. نساء / 102.
4. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 293، ح9.
5. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج4، ص 133.
6. گنجینه حدود و احکام، ص 202.
7. وسایل الشیعه، ج18، ص 120، ح2328.
8. بقره / 279 -278.
9. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج2، ص 630.
10. عهد قدیم، سفر خروج، باب 22، آیه ی 25، انجیل لوقا، فصل 6، آیه ی 34 و 35.
11. حسینعلی نوری بهاء، اقدس، ص 15.
12. اسراء /32.
13. نور /2.
14. حسینعلی بهاء، اقتدارات، ص 28.
15. گنجینه حدود و احکام، ص 272.
16. روم / 30.
17. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج2، ص 97.
18. انفال / 39.
19. نهج البلاغه، خطبه 109.
20. حج / 40.
21. آل عمران /146.
22. اسدالله مازندرانی، امر و خلق، ص 341.
23. ر. ک: همان.
24. عبدالحمید اشراق خاوری، مطالعه الانوار، ص 263 و 264.
25. کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب سوم، 2 و 7 و 6. نظیر این مطلب با مقداری اختلاف در قرآن کریم سوره اعراف آیه 22 ذکر گردیده است.
26. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج12، ص 62.
27. عهد جدید، نامه پولس به قرنتیس، باب 11، شماره 10 و 14 و 13.
28. احزاب /59.
29. مرتضی مطهری، مسأله حجاب، ص 76.
30. حسینعلی بهاء، اقدس، ص 30.
31. گنیجنه حدود و احکام، ص 185 و 186.
32. حسینعلی بهاء اقدس، ص 19.
33. حسینعلی بهاء اقدس، ص 58.
34. گنجینه حدود و احکام، ص 70.
35. آل عمران، 96.
36. حج / 29.
37. عبدالله جوادی آملی، صهبای حج، ص 46.
38. حج/ 27 -26.
منبع: فلاحتی ـ فاطمی نیا، حمید ـ مهدی، (1390)، دیدار با تاریکی، تهران، عابد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}