مجالی برای تجلی کارآمدی اسلام راستین
با وجود اینکه رهبری روحانیت یکی از مهمترین عوامل پیروزی مشروطه بود، همواره روشنفکران غربزده این تفکر را تبلیغ میکردند که روحانیون قادر به حکومت کردن نیستند. از این رو باید بعد از انقلاب مشروطه، آنها را به
نویسنده: محسن خراسانی
با وجود اینکه رهبری روحانیت یکی از مهمترین عوامل پیروزی مشروطه بود، همواره روشنفکران غربزده این تفکر را تبلیغ میکردند که روحانیون قادر به حکومت کردن نیستند. از این رو باید بعد از انقلاب مشروطه، آنها را به حاشیه راند. این گونه از تفکر، توسط جریانات ملی و غیرمذهبی، در زمان پیروزی انقلاب اسلامی نیز دنبال میشد. به طوری که آنها در صدد القای ناکارآمدی جریان مذهبی در ادارهی کشور بودند. با این حال، عزل بنیصدر در 30 خرداد 1360، سرآغازی برای جریان مذهبی بود تا با در دست گرفتن حکومت نشان دهند که نه تنها تفکرات جریانات غربزده اشتباه است، بلکه کشوری را که همزمان با فشارهای دولتهای غربی، درگیر یک جنگ همهجانبه با حکومت بعثی است، میتوانند به خوبی اداره کنند.
با این حال، بعد از 30 خرداد 60، جریان ضدانقلاب که احساس میکرد در تبیین ناکارآمدی جریانات مذهبی با ناکامی مواجه شده است، با ترور یاران امام خمینی (رحمت الله علیه) انقلاب را دچار بحران کرد و تلاش نمود زمینه را برای به دست گرفتن قدرت توسط خود فراهم کند. با این حال، انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به ریاستجمهوری در آن مقطع، با آرای گستردهی مردم (95 درصد آرا) نشان داد که تمامی تلاشهای آنها بیاثر بوده است. حال سؤال اینجاست که چه عواملی باعث شد تا مردم ایران در آن مقطع چنین اقبال گستردهای به ایشان بنمایند؛ اقبالی که باعث شد تا در طول پیروزی انقلاب اسلامی و برگزاری چند دوره انتخابات ریاستجمهوری، هیچ یک از منتخبان مردم نتوانند درصد آرایی که کسب کردهاند به میزان آرای حضرت آیتالله خامنهای برسد. برای بررسی این مهم باید به تحلیل شرایط آن زمان و فعالیتهای ایشان در سالهای اول انقلاب اسلامی پرداخت تا مشخص شود چگونه مردم ایشان را به عنوان چهرهای که تجلیبخش خط راستین اسلام است، به ریاستجمهوری برگزیدند.
حمایت از رفراندوم جمهوری اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت، لیبرالها و ملیگرا، با وجود آگاهی از حمایت مردم از جمهوری اسلامی در رفراندوم تغییر حکومت، باز هم سعی میکردند بر خلاف نظر و رأی مردم، با ایجاد هیاهو و جنجال، انتخابات را مخدوش کنند یا آن را به صورت چندگزینهای درآورند. با این حال، فعالیتهای افشاگرانهی امام و یاران ایشان، از جمله حضرت آیتالله خامنهای، در آن زمان باعث شد تا این نقشهی آنها نقش بر آب شود.ایشان در این باره میگویند: «مطرح میکردند که بیاییم و چند جور حکومت را مطرح کنیم. مقصودشان خارج کردن یکپارچگی بود. اگرچه فرقی نمیکرد و تأثیری هم نداشت؛ یعنی طبیعی بود که مردم به شیوهی دیگری غیر از جمهوری اسلامی رأی نمیدادند. لکن آنها از کار خود دست برنمیداشتند، برای اینکه شاید بتوانند شکاف ایجاد کنند و با تقسیم آرا، رأی زیاد مردم را کم کنند.»(1)
فعالیت در دانشگاه
حضرت آیتالله خامنهای همیشه مورد توجه نسل جوان و دانشگاهی بودند. در جریان حضور گروهها در دانشگاه تهران و تبدیل دانشکدهها به اتاق جنگ، دانشجویان متدین، برای چارهجویی به حضرت امام مراجعه کردند و بنا به پیشنهاد ایشان، دانشجویان مسائل خود را با آیتالله خامنهای در میان گذاشتند و از ایشان در تبیین مسائل اسلامی و افشای ماهیت گروهکها بهره جستند. در این باره امام خطاب به دانشجویانی که از ایشان کمک میخواستند، میفرمایند: «البته باید به اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد میکنم آقای خامنهای را. شما بروید پیش ایشان و از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری (که به شهادت رسیدند) ایشان بسیار خوب است. ایشان فهیم است و میتواند خوب صحبت کند.»(2)فعالیتهای ایشان در دانشگاه سبب شد تا در سالهای اولیهی انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای در بین اقشار تحصیلکرده به عنوان چهرهی روشنفکر و آگاه به مسائل زمان شناخته شوند؛ موضوعی که منجر به خنثیسازی تبلیغات جریانات ضدمذهبی در خصوص ناآگاهی جریان اسلامی از مسائل روز و بیگانگی این جریان با دانشگاهیان شد. به خصوص اینکه دانشگاهیان در تعامل با ایشان به خوبی دریافتند که جریان مذهبی نه تنها عنادی با دانشگاه ندارد، بلکه همواره با تقویت دانشگاه در صدد است تا ریشهی وابستگی کشور به بیگانهها را بخشکاند. این مسئله باعث شد هنگامی که ایشان کاندیدای ریاستجمهوری شدند، با اقبال گستردهی اقشار تحصیلکرده مواجه شوند.
کوتاه کردن دست آمریکا از ارتش
با وجود اینکه یکی از اهداف انقلاب اسلامی کوتاه کردن دست آمریکا از کشور بود، دولت موقت نه تنها در این راه گام برنمیداشت، بلکه در صدد بود تا زمینه را برای تداوم فعالیت مستشارهای نظامی آمریکا در ایران فراهم کند. با این حال، فعالیت افشاگرانهی آیتالله خامنهای در شورای عالی دفاع، مانع از عملی کردن این اقدام شد. ایشان در این باره میگویند: «در یکی از جلسات آن زمان متوجه شدیم که مصوبهای را میخواهند از شورای عالی دفاع بگذرانند که بر اساس آن، اسم مستشاری آمریکا در ایران عوض شود؛ یعنی در حقیقت وجود مستشاری آمریکا را شورای عالی دفاع امضا کند. آنجا گفتیم این آقایان در ایران چه میکنند! اول اصل وجودیشان [را] ثابت کنید، بعد به اسمشان برسیم. خدا رحمت کند مرحوم چمران را. او هم کمک کرد تا مصوبهای گذرانده شود تا هر چه زودتر این افراد از ایران بیرون روند.»(3)تلاش ایشان در قطع دست مستشارهای آمریکایی در آن برههی زمانی، که جریانات چپ تلاش میکردند خود را تجلیبخش مبارزه با امپریالیسم نشان دهند، آنها را خلع سلاح کرد و به مردم نشان داد که جریان اسلامی است که در صدر مبارزه علیه سلطهطلبی آمریکا قرار دارد.
مخالفت با انحلال مجلس خبرگان
پس از تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی در سال 58، دولت موقت در صدد برآمد تا با طرح انحلال مجلس خبرگان، از گنجاندن این اصل در قانون اساسی و اجرایی شدن ولایت فقیه جلوگیری کند. دولت موقت در آن مقطع میخواست این هدف خود را به بهانهی اتمام مدت بررسی قانون اساسی توسط مجلس خبرگان اجرایی کند.(4)با این حال، موقعی که دولت موقت این مسئله را در جلسهی هیئت وزیران مطرح کرد، حضور حضرت آیتالله خامنهای در این جلسه از طرف شورای انقلاب باعث شد تا این توطئه نقش بر آب شود و لیبرالها نتوانند به اهداف خود دست یابند. ایشان در این جلسه به طور قاطع مخالفت خود را با طرح انحلال مجلس خبرگان اعلام کردند و تأکید نمودند که حتی استعفای جمعی دولت موقت مانعی ندارد؛ موضعی که به خنثیسازی این توطئه منجر شد.حمایت قاطع حضرت آیتالله خامنهای از گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، با وجود جوسازیهای روانی که لیبرالها به راه انداخته بودند، سبب شد تا مردم ایشان را چهرهای بدانند که در همه حال و با وجود سختیها و فشارهای مختلف، حاضر به کوتاه آمدن از مواضع اصولی و اسلامی نیستند و حاضرند برای تحقق اسلام، همه گونه هزینهای بدهند. برای همین، آحاد مردم در سومین دورهی انتخابات ریاستجمهوری اقبال گستردهای به ایشان کردند.
حضور در جبهههای جنگ
بعد از شروع جنگ تحمیلی، کارشکنیهای بنیصدر در عدم ارسال سلاح و تجهیزات برای رزمندگان باعث ایجاد جو سنگینی در خطوط دفاعی شده بود. با این حال، حضرت آیتالله خامنهای، به منظور روحیه بخشیدن به رزمندگان، به خطوط مقدم جنگ رفتند؛ مسئلهای که باعث ایجاد روحیهی مضاعفی در بین رزمندگان اسلام در آن زمان شد. خود ایشان در این باره میگوید: «در اوایل جنگ چون احساس میکردم که نیروهای نظامی ما بسیار کم و ضعیف هستند، برای اینکه بتوانیم همانهایی که هستند را روحیه بدهیم و افراد دیگری از مردم را دعوت کنیم که به آنها کمک کنند، من از امام (رحمت الله علیه) اجازه گرفتم و به جبهه رفتم. من سال 59 و یکی دو ماه از سال 60 را در جبهه بودم و در منطقهی اهواز و دزفول و مختصری هم در غرب بودم.»(5)حضور در جبههها، در حالی که لیبرالها با انواع کارشکنیهای خود در صدد تضعیف روحیهی رزمندگان بودند، باعث شد تا حضرت آیتالله خامنهای در بین رزمندگان و خانوادهی شهدا و همچنین آحاد مردم، به عنوان فردی شناخته شود که با وجود داشتن مسئولیت، حضور در خط مقدم را ترجیح داده است. از این رو، وقتی ایشان کاندیدای ریاستجمهوری شدند، خانوادهی شهدا و رزمندگان قاطعانه از ایشان حمایت کردند.
مقابله با جریان نفاق
ایشان همواره در سالهای اول انقلاب، به مناسبتهای مختلف، با افشاگری ماهیت لیبرالها و غربزدهها، در صدد آگاهی بخشیدن به مردم برمیآمدند. این مسئله باعث افزایش روزافزون محبوبیت ایشان در بین امت حزبالله به عنوان یکی از پیروان راستین امام (رحمت الله علیه) گردید. افشاگریهای حضرت آیتالله خامنهای در نماز جمعه و در سخنرانیها گوناگون، باعث شد تا دست ضدانقلاب، که در آن مقطع زیر پوشش دروغین دمکراسیخواهی و مقابله با انحصار به مقابله با جریان اسلامی پرداخته بودند، برای مردم رو شود و همان عدهای هم که فریب شعارهای آنها را خورده بودند، از آنها روگردان شوند. با این حال، این موضوع از چشم دشمنان انقلاب اسلامی پنهان نماند. از این رو، با ترور ایشان در صدد برآمدند تا کشور را از وجود ایشان محروم کنند.انتخاب به عنوان رئیسجمهور
مسائل ذکرشده باعث شد تا مردم حضرت آیتالله خامنهای را به عنوان پیرو راستین خط امام (رحمت الله علیه) و به عنوان نماد تجلی جریان اسلامی بشناسند و احساس کنند که اجرایی شدن خط امام (رحمت الله علیه) توسط ایشان، به عنوان یکی از یاران نزدیک امام (رحمت الله علیه) زودتر تحقق مییابد. از این رو، بعد از شهادت شهید رجایی، در حالی که دشمن فکر میکرد ضربهی مهلکی به انقلاب اسلامی وارده کرده است، ایشان با وجود جراحتی که به علت ترور داشتند، با اصرار پیروان امام (رحمت الله علیه) و مردم، وارد عرصهی انتخابات شدند. خود ایشان در این باره میگوید: «من در دو دوره به ریاستجمهوری انتخاب شدم. در هر دو دور، قبول نمیکردم. دوستان گفتند اگر قبول نکنی، این بار بر زمین میماند، کسی نیست، ناچار شدم. دور دوم هم خود امام (رحمت الله علیه) به من فرمودند که بر تو متعین است؛ یعنی واجب است و تأکید کردند واجب کفایی نیست، بلکه واجب عینی است.»(6)سرانجام بعد از اینکه ایشان کاندیدای ریاستجمهوری شدند، در تاریخ 13 مهرماه، با کسب 16 میلیون و 7 هزار و 972 رأی (95 درصد آرا)، به عنوان رئیسجمهور برگزیده شدند؛ آرایی که از ابتدای انقلاب تا کنون با وجود برگزاری 10 دوره انتخابات ریاستجمهوری، شکسته نشده است.(7)
با این حال، محبوبیت ایشان در چهار سال اول ریاستجمهوری ایشان همچنان پابرجا ماند؛ به طوری که اقبال مردم در چهارمین دور انتخابات ریاستجمهوری باعث شد تا در این انتخابات نیز با به دست آوردن 85 درصد آرای کسبشده، همچنان رکورددار کسب آرا در انتخابات ریاستجمهوری ایران باقی بمانند. از دلایلی که باعث این مسئله شد میتوان به پیروزیهای ایران در جنگ تحمیلی در دوران ریاستجمهوری ایشان، از جمله آزادسازی خرمشهر اشاره کرد. در واقع مردم در این دوران، مشاهده میکردند که بر خلاف دوران بنیصدر که پشتیبانی نکردن از جبههها باعث سقوط خرمشهر شده بود، ایران با وجود اینکه از سوی هیچ یک از قدرتهای جهانی حمایت نمیشد، توانست بخشهای بزرگی از کشور را که در اشغال رژیم بعث بود آزاد کند.
نتیجه
به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل روی آوردن مردم به حضرت آیتالله خامنهای در انتخابات سوم و چهارم ریاستجمهوری، شناخته شدن ایشان به عنوان تجلی جریان راستین اسلامگرایی توسط مردم باشد. مردمی که با مرور کارنامهی روشنفکران غربزده میدیدند این افراد که به ظاهر شعارهای دمکراسیخواهی سر میدادند، چگونه زمینه را برای به قدرت رسیدن رضاخان پهلوی دستنشاندهی انگلیس فراهم کردند و باعث شکست انقلاب مشروطه شدند. روشنفکرانی که تا چندی قبل از پیروزی انقلاب، مدام از حکومت مشروطه و امکان ماندن شاه دم میزدند، حال مدعی انقلاب شده بودند. از این رو، مردم با روی آوردن به حضرت آیتالله خامنهای، به عنوان تجلی جریان بازگشت به اسلام راستین، نشان دادند که خواهان اجرای اسلام و بازگشت به سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه) و ائمهی اطهار (علیهم السلام) هستند. با این حال، کارآمدی ایشان در دوران مسئولیتشان باعث شد تا در دورهی بعدی نیز همچنان مردم به ایشان روی بیاورند. ضمن اینکه از این تاریخ به بعد، منش و راهبردهای ایشان تبدیل به ملاکی شد که شهروندان شرط اقبال به هر فردی در انتخابات را تجلی بیشتر این ملاکها در رفتار او میدانستند.منابع:
1. مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، زندگینامهی رهبر معظم انقلاب اسلامی، تهران، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، چاپ سیزدهم، 1384، ص 151.
2. صحیفهی نور، جلد 7، ص 103.
3. مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، همان، ص 154.
4. سید محمدعلی حسینیزاده، اسلام سیاسی در ایران، انتشارات دانشگاه مفید، 1386، ص 304.
5. حزب جمهوری اسلامی، چهار سال با مردم، شرکت سهامی افست، مرداد 1364، ص 178.
6. مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، همان، ص 236.
7. غلامرضا خواجهسروی، سیاست و حکومت در جمهوری اسلامی ایران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، 1390، ص 265.
سایت برهان
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}