نویسنده: سید هادی مدرسی
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر



 

پیامبر خدا(ص) می فرماید: « مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که جز با ادای آنها یا گذشت از سوی او این حقوق از گردنش برداشته نمی شود: لغزش او را ببخشد، اشک او را بزداید، عیبش را بپوشاند، خطای او را نادیده بگیرد، از غیبت کردن درباره او جلوگیری کند، پوزش او را بپذیرد، همواره وی را اندرز دهد، دوستی او را حفظ کند، پیمانش را رعایت کند بر مرده او حاضر شود، دعوتش را بپذیرد، هدیه اش را قبول کند، خوبی اش را جبران کند،‌ برای نعمتی که به او می رسد خدا را شکر گوید، او را نیک یاری رساند، از همسرش مراقبت کند، نیازش را برآورد، در راه رفع مشکلاتش بکوشد، هرگاه عطسه کرد با جمله یرحمک الله او را دعا کند، اگر در جستجوی گمشده ای بود او را راهنمایی کند، سلامش را پاسخ گوید، چون سخنی بگوید با جمله طیّب الله انفاسکم یا احسنت تشویقش کند، دوستش را دوست بدارد و با او دشمنی نورزد، او را یاری رساند ستمگر باشد یا ستمدیده، او را تسلیم (دشمن) نکند، آنچه برای خود می پسندد برای او نیز بپسندد، آنچه بر خود نمی پسندد بر او نیز نپسندد».(1) خداوند نیز می فرماید:« ای کسانی که ایمان آورده اید از گمان فراوان بپرهیزید. زیرا پاره ای از گمانها گناه است و در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید و از یکدیگر غیبت مکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت. و از خدا بترسید زیرا خدا توبه پذیر و مهربان است».(2)
لازم است درنگی کوتاه بر این حقوق داشته باشیم:

1- بخشودن لغزش

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که دوست شما نه فرشته است و نه پیامبر بلکه بشری است که گاهی هم خطا می کند. بنابراین یکی از حقوق او بر شما- همچنان که پیامبر(ص) فرمود- این است که لغزش وی را ببخشید و از خطایش درگذرید. نباید لغزش او را نزد خود نگهدارید تا هروقت خواستید چون سلاحی علیه او به کار گیرید.

2- زدودن اشک

گاه دوست آدمی را مصیبتی می رسد و اشک و اندوه چشم و دلش را فرا می گیرد. در چنین موردی لازم است بکوشیم تا از اندوه او بکاهیم و بار مصیبتش را کم کنیم.

3- عیب پوشی

امام باقر(ع) می فرماید: « از جمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش این است که: گرسنگی او را برطرف کند، عیبش را بپوشاند، غمش را بزداید، بدهی و وام او را بپردازد و چون بمیرد همسر و فرزندانش را سرپرستی کند.»(3)
طبیعی است که دوستان و برادران بیش از هرکس دیگر عیوب یکدیگر را می دانند. بنابراین اگر عیب و گناهی را از برادر خویش مشاهده کردیم باید آن را بپوشانیم. چون، خداوند از نشر و رواج دادن زشتیها برحذر داشته است آن جا که می فرماید:« برای کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان زشتی شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردآور مهیاست.»(4)

4- تحمل خطا

مؤمن باید چنان دریا دل و صبور باشد که لغزشها و خطاهای برادرانش را بتمامی در خود جای دهد.
هر خردمندی می داند که وجود پاره ای عیوب و نقاط منفی از امور طبیعی بشر است. بنابراین اگر در برادر خود عیبی مشاهده کرد برآشفته نمی شود و به سبب آن از وی نمی بُرد.
او چون دریاست که ظاهری آرام و زیبا و نسیمی روحبخش دارد اما در درونش جنگها و ستیزها و هزار دنیای آشفته و شگفت پنهان است. در روایات آمده است که« اندوه مؤمن در دل اوست و شادی وی در چهره اش».

5- جلوگیری از غیبت

خداوند می فرماید:« از یکدیگر غیبت مکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت»(5).
امام علی(ع) نیز می فرماید: «دوست، دوست نیست مگر آن که برادرش را در سه مورد حفظ کند: در هنگام مصیبت و گرفتاری، در غیبت و در وفات.»(6)
اگر در اسلام غیبت، یعنی پرده دری و زیر پا نهادن حقوق دیگران به وسیله زبان، حرام است گوش دادن به آن، بی آن که درصدد جلوگیری و رد آن برآید، نیز حرام است.
بعضی از مردم غیبت را بی اهمیت و آن را خطایی کوچک تلقی می کنند. اینان از یاد برده اند که همین گناهان و خطاهای کوچک است که ملتها را به سقوط کشانده و جوامع را متلاشی کرده است.
در ایالات متحده آمریکا آماری از وضعیت طلاق گرفته شد و معلوم گردید از هر دو ازدواج یکی به طلاق می انجامد. ضمناً معلوم شد که عوامل طلاق از پیش پا افتاده ترین و ناچیزترین امور است.
پیوند مقدس زناشویی، که اسلام آن را نصف دین قلمداد می کند، به آسانی گسیخته می شود و علتش چیزی نیست جز سوءتفاهمی ساده یا اختلافی ناچیز. منشأ بسیاری از عوامل طلاق به عادت ناپسند غیبت یا تهمت و یا سخنان پوچ باز می گردد. یکی از مردان آمریکایی در جریان این آمارگیری و نظرخواهی گفته بود:« از این که رشته عشق و محبت میان من و همسرم از هم گسیخته شده ناراحت نیستم. ناراحتی من از این است که این فروپاشی به سبب بی ارزش ترین چیزها اتفاق افتاد».
آنچه در خانواده می گذرد در جامعه جریان دارد. جامعه ای که با محبت و دوستی و بخشش و احترام متقابل رشته های آن به هم پیوسته است به سبب بی ارزش ترین چیزها، و در رأس آنها « غیبت»، از هم متلاشی و گسسته می شود. اهمیت گناهان و خطاهای کوچک در این است که احساس نمی شوند. گاه انسان زناکار احساس می کند که گناهی را مرتکب شده است و گاه آدم کش به سرزنش وجدان گرفتار می آید اما آن که غیبت می کند این نکته را احساس نمی کند که با خوردن گوشتهای بدن مردم، کمر به قتل تمامی جامعه بسته است!
زجرآورتر آن که بعضی حتی معنای غیبت را نمی دانند چه رسد به تأثیرات مهم آن بر جامعه. مثلاً هنگامی که از شخصی غیبت می کنند و آنها را از این کار باز می داری می گویند:« من غیبت نمی کنم، بلکه واقعیت را می گویم»!
مگر غیبت چیزی جز این است که آدمی پشت سر برادرش آن بگوید که داراست؟
افترابستن به مردم یا گفتن نکاتی درباره آنان که فاقد آن هستند در اسلام بهتان تلقی می شود که بدتر از غیبت است. اما اگر چیزی بگویید که آن را دارا هستند غیبت نامیده می شود.
بعلاوه، اگر غیبت به سبب کثرت ارتکاب« عادی» شود به بزرگترین گناه تبدیل می شود. از پیامبرخدا(ص) پرسیده شد که بزرگترین گناه چیست؟ فرمود:« بزرگترین گناه آن است که صاحبش آن را آسان بشمارد».
یکی از علل حرمت غیبت آن است که موجب بی اعتمادی در جامعه می شود، خداوند می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن انّ بعض الظنّ اثمٌ و لا تجسسوا و لایغتب بعضکم بعضاً...)(7)
اسلام موضوع غیبت را از جهتی دیگر و از سوی کسی که در حق او غیبت می شود نیز مورد بررسی قرار می دهد و آن را به منزله هدیه ارزشمندی تلقی می کند که بدون کمترین تلاش و کوششی تقدیم او می شود. در حدیث از قول پیامبرخدا(ص) آمده است: روز قیامت بنده آورده می شود و خوبیهایش در یک کفّه گذاشته می شود و بدیهایش در کفّه دیگر، پس کفّه گناهانش سنگینی می کند. آنگاه برگه ای می آورند و در کفّه حسناتش می گذارند که آن را سنگین تر می کند. در این هنگام بنده عرض می کند. پروردگارا! این برگه چیست زیرا هر عملی را که شب و روز انجام داده بودم آوردی؟ خداوند می فرماید: این چیزی است که مردم درباره تو گفته اند و تو از آن مبرا هستی.
بنابراین، آنچه درباره تو گفته می شود بر ثواب و پاداشت در آخرت می افزاید و از مقام و موقعیت تو چیزی نمی کاهد، پس نباید از آنچه مردم درباره تو می گویند به خشم آیی و از آنان انتقام بگیری.
می گویند شخصی از شیخ بهایی غیبت کرد و چون فهمید که شیخ گفته او را شنیده است نامه ای مفصل برایش نوشت از آنچه گفته بود پوزش خواست و تقاضا کرد که از سخنانش ناراحت و عصبانی نشود. اما شیخ بهایی در پاسخ او نامه ای نوشت که در آن آمده بود: « از هدیه ای که به من دادی متشکرم؛ زیرا در آن روزی که نه مال و نه فرزندان سود می رسانند و هر شیردهنده ای شیرخواره اش را از یاد می برد و هر آبستنی بار خود را بر زمین می گذارد و مردم را چون مستان بینی حال آن که مست نیستند بلکه عذاب خدا شدید است آری در آن روز من به این هدیه بسیار نیازمندم». وی سپس در ادامه نامه اش چنین نوشت:« از چه عصبانی شوم؟ از هدیه ای که به من دادی؟ آیا چیزی بهتر از هدیه وجود دارد؟». اینچنین اسلام از غیبت منع می کند و در همان حال می کوشد در صورت تحقق غیبت از آثار سوء‌ و زیانبار آن بکاهد.
احادیثی که در حرمت غیبت وارد شده بسیار است و ما در این جا به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
پیامبر(ص) فرمود:« غیبت خوراک سگهای دوزخ است»(8). همچنین فرمود: « کسی که پشت سر مؤمن چیزی بگوید که وی آن را داراست خداوند آن دو را در بهشت با هم جمع نکند. و اگر از او چیزی بگوید که فاقد آن است پیوند میان آن دو بریده شود و غیبت کننده در آتش دوزخ جاودانه شود و چه بدسرنوشتی است این»(9).
سلیمان بن جابر می گوید: به حضور پیامبرخدا(ص) رسیدم و عرض کردم: مرا خیری بیاموز که خداوند به وسیله آن در روز رستاخیز سودم رساند. پیامبر فرمود: چیزی از خوبی را کوچک مشمار هرچند از دلو خود در ظرف تشنه کامی آب بریزی و برادرت را با خوشرویی دیدار کنی و چون از نزد تو رفت غیبتش نکنی»(10).
انس می گوید: پیامبرخدا(ص) در خطبه ای برای ما از ربا سخن به میان آورد و فرمود:« درهمی که مرد از راه ربا به دست می آورد گناهش بالاتر است نزد خدا از 36 زنا که مرتکب می شود. و بالاترین ربا آبروی مرد مسلمان است»(11).
تردیدی نیست که زنا تأثیرات روانی وخیمی بر فرد و نتیجتاً بر جامعه می گذارد اما تأثیرات ربا بر جامعه زیانبارتر و خطرناکتر است: زیرا ربا اقتصاد را به ویرانی می کشاند، نظام طبقاتی را پی می ریزد و گروهی خاص را از قبل توده مردم به ثروتهای هنگفت می رساند.
وقتی تجارت با دسترنج نیازمندان و عرق زحمتکشان چنین نتایج وخیمی برای جامعه به بار می آورد قطعاً تجارت با اعراض و حیثیت مردم نتایجی به مراتب بدتر و خطرناکتر در پی دارد. پیامبرخدا(ص) می فرماید:« دروغ می گوید کسی که می پندارد حلال زاده است ولی با غیبت کردن گوشت مردم را می خورد»(12).
آن حضرت همچنین می فرماید:« غیبت بدتر از زناست. عرض شد: چگونه ای رسول خدا؟ فرمود: چون مرد مرتکب زنا می شود آنگاه توبه می کند و خداوند نیز توبه اش را می پذیرد اما آن که غیبت می کند گناهش بخشیده نمی شود مگر غیبت شونده از او درگذرد(13).
روزی پیامبراکرم به اصحابش فرمان روزه داد و گفت جز با اجازه او افطار نکنند چون زمان افطار رسید. همگی منتظر ماندند تا پیامبر اجازه افطار داد. آنگاه مردی آمد و عرض کرد: ای رسول خدا من دو دختر دارم که امروز را روزه گرفته اند و در خانه مانده اند و خجالت می کشند برای اجازه افطار به حضور شما آیند. پیامبر(ص) فرمود:« آنها روزه نیستند. چگونه روزه اند در حالی که گوشت مرده خورده اند؟»
مرد به خانه اش بازگشت و از دخترانش پرسید:« امروز روزه داشته اید؟ گفتند: آری. مرد پرسید: اما پیامبرخدا(ص) به من خبر داد که شما با گوشت مردار افطار کرده اید؟ دختران گفتند: هرگز... ما حتی گوشت حلال نخورده ایم.
مرد بار دیگر به حضور پیامبر آمد تا موضوع را استفسار کند. پیامبر به او فرمود:« آن دو زبان به غیبت گشوده اند.»
اسلام همچنان که غیبت کردن را حرام دانسته گوش فرادادن به آن را نیز حرام کرده است. پیامبرخدا(ص) فرمود:« هیچ مجلسی به غیبت آباد نشد مگر آن که ویران گردید».(14) پس اگر به مجلسی وارد شدی و شنیدی که غیبت می کنند وظیفه داری آن را که غیبت می کند نهی کنی و او را از ادامه این کار باز داری. اگر چنین کردی دو پاداش داری: یکی برای آن که غیبت کننده را نصیحت کرده ای و دیگر برای آن که از غیبت درباره فرد غایب جلوگیری کرده ای. اما اگر نصیحت تو کارگر نیفتاد و غیبت کننده بی اعتنا به اندرز تو به سخنانش ادامه داد موظفی مجلس را ترک گویی. این همه به منظور آن است که غیبتی صورت نگیرد. چه، اگر کسی برای غیبتهای خود شنونده ای نیابد هرگز زبان به غیبت نمی گشاید... آری بدین ترتیب تو با جلوگیری از غیبت ارکان و پایه های برادری را در جامعه محکم کرده ای.

6- پذیرفتن پوزش

امام امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:« حق برادرت را با تکیه بر آنچه میان تو و اوست[ برادری و دوستی]پایمال مکن؛ زیرا کسی که حقش را پایمال کنی برادر تو نیست. و خانواده و بستگانت نسبت به تو بدبخت ترین مردم نباشند ( نزدیکانت به بخشش و نیکی تو از دیگران سزاوارترند)، عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت برایش عذری بتراش، اگر دانستی برادرت نیازمند است مگذار که زبان به خواستن بگشاید، در آشنایی با کسی که از تو دوری جوید رغبت مکن و از کسی که میل آشنایی با تو دارد روی مگردان، اگر جایی برای نگهداری هست بسیار عتاب و سرزنش مکن که این کار کینه به بار می آورد و به دشمنی می انجامد و زیادی آن از بی ادبی است.»(15)
البته اعتراف نکردن دوست به اشتباه خویش کار نادرستی است اما بدتر و ناشایست تر از آن این است که اگر از گفته یا کرده خویش پشیمان شد و عذر خواست پوزش او را نپذیری.
پوزش پذیری از نشانه های بزرگواری و انسانیت است؛ زیرا به قول شاعر عرب« پوزش نزد مردمان بزرگوار پذیرفته است»(16).
فکر می کنید چه کسی در عالم هستی گرامیتر است؟ بی شک هستی بخش. آیا شما از او عزیزترید؟ مگر نمی بینید که آدمی چه بسیار گناه می کند و آنگاه در پایان روز دست خویش را به درگاه الهی برمی دارد و عذر تقصیر به پیشگاه او می برد و عرض می کند« خدایا! لغزش مرا ببخش و اگر به آن بازگشتم تو با توبه به سوی من بازگرد» و خداوند او را می آمرزد و می فرماید:« بگو: ای بندگان من که بر زیان خویش اسراف کرده اید، از رحمت خدا مأیوس مشوید؛ زیرا خدا همه گناهان را می آمرزد. او آمرزنده و مهربان است»(17).
شگفت تر آن که بنده گاه عصیان می ورزد و آنگاه توبه می کند و خداوند بدیها و گناهان او را به خوبی مبدل می سازد. قرآن کریم می فرماید:« و آنان که با خدای یکتا خدای دیگری نمی گیرند و کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده- مگر به حق- نمی کشند و زنا نمی کنند و هرکه این کارها کند عقوبت گناه خود را می بیند. عذابش در روز قیامت مضاعف می شود و تا ابد به خواری در آن عذاب خواهد بود. مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند. خدا گناهانشان را به نیکیها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است»(18).
براساس این آیه اگر مردی به سبب وسوسه های شیطانی مرتکب زنا شود اما بعداً براستی توبه کند و کار نیک و شایسته انجام دهد خداوند نه تنها آن زشتی بزرگ را از نامه اعمالش می زداید بلکه به جای آن پاداش و آمرزش برایش می نویسد.
پس، وقتی خداوند توبه و پوزش را می پذیرد چرا بنده نباید بپذیرد؟
مؤمن انس می گیرد و دیگران نیز با او انس می گیرند. مؤمن قلبی پاک دارد. او نخستین گیرنده خویهای الهی است. و یکی از خویها و صفات خداوند سریع الرضا بودن است!
اگر اینها اخلاق خداوند است پس تکلیف ما چیست؛ ما که نه مالک زیان خود هستیم و نه سود و نه مرگ و نه زندگی و نه رستاخیز خود؟
در احادیث آمده است که بنده گاه مرتکب گناه می شود و بی توبه از دنیا می رود. روز قیامت گناهکار محشور می شود و حسنات و سیئاتش را می آورند و هریک را در کفّه ای از ترازو می گذارند. کفه گناهانش سنگینی می کند. پس دستور می آید که او را به دوزخ افکنند. در این هنگام رو به خدا می کند و می گوید:« خدایا! چنین گمانی به تو نداشتم».
خداوند رحمان به فرشتگانش می فرماید:« بنده ام دروغ می گوید اما دروغش را نادیده بگیرید» آنگاه دستور داده می شود که او را به بهشت برند!
بنده گاه به حساب خودش خداوند را فریب می دهد، گاه دروغ می گوید و گاه مرتکب زشتیها می شود با این حال وقتی توبه می کند خداوند عذرش را می پذیرد.
وقتی پروردگار آسمانها و زمین با بندگان خویش چنین رفتار می کند... ما باید چگونه رفتار کنیم؟ ما که خدای آنان نیستیم بلکه بنده ای از بندگان خداوندیم؟

7- پیوسته نصیحت کردن

هفتمین حق برادرت بر تو این است که پیوسته او را نصیحت کنی. اگر یک بار و دو بار نصیحتش کردی اما کارگر نیفتاد نباید مأیوس شوی و از نصیحت باز ایستی و بگویی« من بارها او را نصیحت کردم اما نصیحت پذیر نیست».
باید به نصیحت خود نه یک بار و نه دو بار بلکه دهها بار ادامه دهی. تو وظیفه داری برادرت را هدایت کنی. امام علی(ع) می فرماید:« نصیحت، محبت به بار می آورد».(19) و نیز می فرماید:« نصیحت کردن از اخلاق بزرگواران است»(20).

8- نگه داشتن دوستی

دوست، گوهری ارزشمند است که باید او را حفظ کرد و حفظ دوست از طریق پیوستگی با او و پاک گردانیدن روابط خود با وی از هرگونه شائبه میسر است. اگر شما قطعه الماسی داشته باشید با آن چگونه برخورد می کنید؟ با دوست خود نیز باید همین گونه رفتار کنید.
برای آن که دوست را برای خود حفظ کنید باید پیوسته انتظار سر زدن خطا و سوء تفاهم از سوی او را نیز داشته باشید. در چنین مواردی باید بکوشید تا همه این عیوب را بزدایید و روابط فیما بین را بهتر از گذشته تجدید کنید اما اگر بگذارید که خطاها و حساسیتهای کوچک روی هم انباشته شود این کار بزودی به قطع رابطه شما خواهد انجامید.
دوستی را دست کم به منزله « اتاق نشیمن» تلقی کنید که گرچه خواه ناخواه به مرور زمان گرد وغبار بر آن می نشیند اما به سرعت آن را تمیز می کنید تا درخشندگی گذشته خود را بازیابد.

9- رعایت پیمان

مؤمن نزد خداوند عزیز و محترم است و ما نیز باید او را محترم بشماریم. از گرامی داشت مؤمن آن است که پیمان او را محترم شمریم.
آیا چیزی سخت تر و دشوارتر از جنگ وجود دارد؟
اگر نبردی وحشتناک میان مسلمانان و کفار درگیرد و در همین اثنا یکی از مسلمانان صلاح ببیند که کافری را به مدت سه روز امان دهد تمامی رزمندگان مسلمان باید به این زنهار پایبند باشند زیرا وی در پناه آن مسلمانان درآمده است و آنان نیز باید زنهاردهی برادر مسلمان خود را پاس دارند حتی اگر وی برای این کار خود از فرمانده خویش اجازه نگرفته باشد.
وقتی رعایت پیمان و زنهار در حالت جنگ نسبت به محارب واجب است، پیمان و زنهار دوست چه وضعی دارد؟ آیا رعایت پیمان او واجب نیست؟

10- عیادت بیمار

دهمین حق از حقوق دوستان این است که اگر بیمار شدند به دیدارشان بشتابیم. یادم می آید در گذشته در حوزه علمیه استاد همیشه از احوال شاگردانش جویا می شد و اگر یکی از آنان در جلسه درس حاضر نمی شد پیوسته حال او را می پرسید و اگر غیبت او سه روز به طول می انجامید کسی را می فرستاد تا از حالش پرس و جو کند و چنانچه معلوم می شد که بیمار است استاد، خود، در خانه او به عیادتش می رفت. زیرا عیادت از دوست، برای حفظ و پایدار نگه داشتن دوستی، امری ضروری به شمار می آید.

11- حاضر شدن بر جنازه

اگر دوست شما درگذشت باید بر جنازه او حاضر شوید. تشییع جنازه در حقیقت برخاسته از احترام است. حق این دوست درگذشته آن است که دوستانش بر جنازه او حضور به هم رسانند و وی را تا گورش همراهی کنند.
خداوند برای تشییع کنندگان میت ثواب زیادی منظور داشته است. نسبت به خود میت نیز به میزانی که مشایعت کنندگان برایش از خداوند آمرزش بطلبند ثواب در نظر گرفته می شود.
این حق، در حقیقت، بیانگر احترام عمیقی است که اسلام برای انسان، چه زنده و چه مرده، قائل شده است. انسان، خواه طفل شیرخوار باشد یا کودک یا جوان و یا پیر، نزد خداوند محترم است. و چون بمیرد خداوند بر آشنایان او در زندگی حقی را فرض کرده که همان تشییع جنازه اوست.
اساساً تشییع جنازه خود برای مؤمنان یک مدرسه است؛ زیرا چه بسا انسانهایی که پیکر آنها مردم را به صلاح و انجام اعمال نیک واداشته است.
بسا شهیدی که بر خاک می افتد و شهر یکپارچه برای تشییع پیکر او برمی خیزد و همین خود بسیاری از حاضران بر جنازه اش را به ادامه راه و برداشتن بار مسؤولیت مصمم می سازد.

12- پذیرفتن دعوت

اگر دوستی شما را به میهمانی غذا یا جشنی دعوت کرد باید دعوتش را بپذیرید؛ زیرا این حق اوست بر شما.
گاه دیده می شود که بعضی با افتخار می گویند: عده زیادی مرا به منزل خود دعوت می کنند اما من معمولاً دعوت هیچ یک را نمی پذیرم! این رفتار اصلاً اسلامی نیست. افتخار در این است که دعوت هر فردی، بویژه دوستان را بپذیریم چون مؤمن در رفتار با دیگران« نرم خو و فروتن» است و « با مردم انس می گیرد و مردم نیز با او انس می گیرند».
پیامبراکرم(ص)، که الگو و اسوه ما در زندگی است، دعوت بردگان را می پذیرفت و می فرمود:« حتی اگر به پاچه گوسفندی دعوت شوم می پذیرم»(21).

13- پذیرفتن هدیه

یکی دیگر از حقوق برادرتان بر شما این است که هدیه او را باز پس نزنید. پیامبرخدا(ص) می فرماید: به یکدیگر هدیه دهید تا محبت میان شما زیاد شود(22).
هدیه، در حقیقت، رمز محبت است و کسی که آن را رد کند گویی دست رد بر سینه محبت زده است.

پی نوشت ها :

1-بحارالانوار/ج15/ص 236
2-حجرات/12
3-میزان الحکمه/ ج2/ص 482
4-نور/ 19
5-حجرات/12
6-میزان الحکمه/ج5/ص 310
7-حجرات/12
8- میزان الحکمه/ج7/ص 334
9-بحارالانوار/ج72/ص 248
10- میزان الحکمه/ ج6/ص 250
11-بحارالانوار/ج72/ص 222
12-بحارالانوار/ج72/ص 248
13-میزان الحکمه/ج7/ص 333
14-بحارالانوار/ج72/ص 259
15-نهج البلاغه/ نامه 31
16-بحارالانوار/ج71/ص 167
17-زمر/ 52
18- فرقان/ 68-70
19-میزان الحکمه/ ج10/ص 56
20-میزان الحکمه/ج10/ص 56
21-میزان الحکمه/ج10/ص 340
22-میزان الحکمه/ج10/ص 337

منبع: مدرسی، سید هادی؛ (1386)، دوستی و دوستان: مجموعه معارف اسلامی در هنر رفتار با مردم، ترجمه ی حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم.