نویستده: علی همت بناری*




 

4.تأثیر فقه در روش های تربیت

به طور کلی، روش ها با نحوه و کیفیت تحقق و تجلی فعالیت ها سروکار دارد و دستورالعمل ها و تدابیری هستند که مربی در فرایند تربیت از آنها استفاده می کند. حال ببینیم آیا از مجموعه ی مباحث و احکام فقهی می توان شیوه های تربیتی ویژه ای دریافت یا خیر؟ فقه ازمجموعه ی بایدها و نبایدهای شرعی تشکیل شده و ارائه ی روش های تربیتی بخشی از رسالت آن نیست، اما با بررسی باب ها و مسائل فقهی می توان روش هایی را برداشت کرد. در ذیل به بررسی این شیوه ها می پردازیم:

الف)تنبیه

تنبیه از روش های تربیتی است که در شرایط ویژه ای می تواند در تربیت متربیان مؤثر افتد. در فقه اسلامی باب های متعددی وجود دارد که این شیوه را می توان از آنها استخراج کرد. از جمله ی آنها می توان به حدود، تعزیرات، دیات، کفاره ها و... اشاره کرد.

ب)فریضه سازی و الزام بخشی به مسائل

انسان تا حدودی راحت طلب و در پی آسایش و دوری از سختی هاست. از این رو، چنانچه در برخی موارد به حال خود رها شود و تکلیف و الزامی در کار نباشد، به فعالیت تن نمی دهد و راحتی خود را بر تن دادن به تکالیف و فعالیت ها ترجیح می دهد. از این رو، در چنین اوضاعی نیازمند نوعی الزام بخشی و حتمیت دادن به فعالیت هاست و روش فریضه سازی ابزاری برای تحقق این امر است. مفاد این روش آن است که محتواهای تربیتی و مسائل مورد نظر را به مثابه فریضه و امر الزامی تلقی کنیم و به آنها جنبه ی ضرورت ببخشیم. الزام بخشی به مسائل و فعالیت ها، به دو صورت ممکن است: یکی از جهت بیرونی که به مدد فعالیت های مهم و ضروری با وضع و اعلام برخی مقررات و آیین نامه ها و نیز تأکید بر آنها، جنبه ی الزامی و حتمیت به آنها ببخشند. شکل دیگر که مهم تر هم به نظر می آید، ازجهت درونی است؛ یعنی متربیان و والدین از جهت ذهنی و روانی این آمادگی را در متربیان ایجاد کنند، به طوری که آنان نیز این الزام و حتمیت فعالیت ها را در خود احساس نمایند و با این نگرش به فعالیت ها و مسائل تربیتی بنگرند.

ج)همراهی بایدها و نبایدهای شرعی

یکی از روش های تربیتیِ برگرفته از فقه، همراهی اوامر ونواهی با بایدها و نبایدهای شرعی است؛ به این بیان که درباره ی هر تکلیف شرعی یک سلسله بایدها و نبایدها در کنار هم طرح می شود. به عبارت دیگر، ادای هر تکلیف شرعی به گونه ی طبیعی شرایط و موانعی دارد که بدون فراهم آوردن شرایط و برطرف ساختن موانع، تکلیف به طور صحیح صورت نمی گیرد. ویژگی فقه آن است که بایدها و نبایدهای هر تکلیف شرعی را بیان کرده و مکلف با آگاهی یافتن از آنها می تواند به نحو شایسته و کامل به تکالیف خود عمل کند.
مفاد تربیتی این روش آن است که عوامل انسانیِ مؤثر در تربیت، برای ایفای درست رسالت تربیتی خویش ضروری است دو جنبه ی بایدها و نبایدهای تربیتی را با هم در نظر بگیرند و صرفاً به این مقدار که متربیان چه نوع فعالیت هایی باید انجام دهند بسنده نکنند، بلکه به اینکه چه نوع فعالیت هایی را باید ترک کنند نیز توجه کنند. به عبارت دیگر، در تربیت اسلامی همچنان که انجام دادن واجبات و متسحبات و به طور کلی فعالیت های مثبت، مهم و مورد توصیه است، دوری از محرمات و مکروهات و به گونه ی کلی فعالیت های منفی نیز مهم و مورد تأکید است و باید به طور متعادل متربی را به هر دو جنبه آگاهی و اهتمام او را به هر دو تقویت کرد.

5.تأثیر فقه در ابعاد تربیت

از آنجا که شخصیت انسان دارای ابعاد و جنبه های گوناگون است، تربیت او نیز ابعاد گوناگون دارد که از مهم ترین آنها می توان به ابعاد جسمی، اخلاقی، اجتماعی و عقلی او اشاره کرد. حال این پرسش مطرح است که آیا فقه می تواند در این ابعاد نقش داشته باشد یا خیر؟ از بررسی فقه مشخص می شود که پاسخ این پرسش مثبت است و در فقه به نحو مطلوبی به این موضوع توجه شده است. در اینجا چگونگی اثرگذاری فقه در ابعاد تربیت را بررسی می کنیم:

الف)تربیت جسمی

در فقه به پرورش بُعد جسمی انسان توجه ویژه ای شده و باب ها و مسائل متعددی به این امر اختصاص یافته است.دو بابِ خوردنی ها و آشامیدنی ها به طور مستقیم به پرورش بعد جسمی انسان مربوط است و در آنها احکام متعددی درباره ی خوردنی ها و آشامیدنی های مجاز و غیرمجاز ذکر شده و به مستحبات و مکروهات آنها پرداخته شده است. نیز باب هایی چون طهارت و نجاست، شکار کردن و سر بریدن حیوانات با این امر در ارتباط است.
افزون بر اینها، یکی از قواعد مسلم فقهی، نفی ضرر است که بر اساس آن، همه ی ضررهای قابل توجه- از جمله ضررهای جسمی که از بارزترین مصادیق ضرر است- نفی شده و در سراسر فقه هر گاه حکمی از احکام شرعی مستلزم چنین ضرری باشد، مشروعیت نخواهد داشت. آنچه اشاره شد احکام فقهی مربوط به افراد مکلف و بالغ بود. جالب توجه اینکه در فقه با توجه به اهمیت و نقش پرورش جسمی در دوره ی جنینی و کودکی و آسیب پذیری بیشتر در این دوره، به پرورش جسمی انسان در این دوره توجه خاصی شده و احکام ویژه ای برای تأمین این هدف وضع شده است. واجب نبودن روزه بر زن باردار، تأخیر حد از زن بارداری که مرتکب زنا شده، تأکید بر دادن شیر آغوز به نوزاد، و به طور کلی تأکید بر استفاده از شیر مادر، نمونه هایی از این احکام است.

ب)تربیت روحی

تربیت روحی ودرونی از ابعاد مهم تربیت و در بردارنده ی رابطه ی انسان با خداوند است. اهمیت این بُعد از آن جهت است که تربیت درونی و روحیِ فرد، پیش در آمدِ تربیت در بُعد اجتماعی و بیرونی اوست. انسانی که برخویش مسلط شود و درون خویش را آباد و رابطه ی خود را با خداوند اصلاح کند، در اصلاح رابطه ی خود با دیگران موفق تر خواهد بود. از این رو، در فقه به پرورش این بعد بسیار اهمیت داده شده و نخستین باب های فقهی و گسترده ترین آنها به این بُعد از ابعاد وجودی انسان اختصاص یافته است. به طور کلی بخش عبادات فقه، تأمین کننده ی این بعد تربیتی است و در این زمینه، باب هایی چون نماز، روزه و حج نقش مهمی دارند.

ج)تربیت اجتماعی

در فقه به روابط اجتماعی مکلفین توجه ویژه ای گردیده، و بخش عمده ای از آن به تنظیم روابط اجتماعی، به ویژه مسائل حقوقی مکلفان اختصاص یافته است. هسته ی اولیه ی روابط اجتماعی از رابطه ی والدین با یکدیگر و والدین با فرزندان در قالب روابط اعضای خانواده شکل می گیرد و سپس به شبکه ی بستگان می رسد و سرانجام، انسان با همه ی افراد جامعه و گروه ها روابط اجتماعی بر قرار می کند و شبکه ی ارتباطی او کامل می شود.
فقه اسلامی در تمام این روابط حضور فعال دارد و به تناسب برای آنها احکام ویژه ای قرار داده است. در زیر به نمونه هایی از این موارد اشاره می کنیم:
یک.رابطه ی زن و شوهر: در فقه روابط و حقوق متقابل زن و شوهر به شکل برجسته ای مورد توجه قرار گرفته و دو باب مهم نکاح و طلاق به این امر اختصاص یافته است که در آنها مسائل متعددی از قبیل ویژگی های مثبت و منفی زن و شوهر، حقوق واجب متقابل، نوع روابط و مانند اینها مطرح شده است.
دو.رابطه ی والدین و فرزندان: در فقه از رابطه و حقوق متقابل والدین و فرزندان بحث شده است. در باب نکاح، مبحث «احکام الاولاد» که حاوی مسائل و احکام متعددی است، به تبیین احکام و وظایف والدین در برابر فرزندان اختصاص یافته است.
همچنین مبحث نفقه ی واجب- که در دوران کودکی نفقه ی فرزندان بر والدین و در دوران پیری و ناتوانی نفقه ی والدین بر فرزندان واجب می شود- ارث والدین و فرزندان،وجوب قضای نمازهای پدر بر پسر بزرگ تر، و اختصاص حبوه (14) به پسر بزرگ تر، و جایز نبودن روزه و حج و اعتکاف مستحبی فرزند در صورتی که سبب اذیت والدین شود، همه از موضوعات فقهی ناظر به روابط والدین و فرزندان است.
سه.رابطه ی بستگان: رابطه ی خویشاوندی نیز شکل دیگری از روابط اجتماعی است که در فقه بدان توجه شده است. مسائلی چون ارث در غیر طبقه ی اول، صله ی رحم و ارتباط خویشاوندی، اولویت فقرای خویشاوندی در پرداخت زکات و مانند اینها از جمله مسائلی است که در فقه درباره ی روابط خویشاوندی مطرح است.
چهار.روابط افراد با یکدیگر: شبکه ی روابط انسان به روابط با اعضای خانواده و بستگان محدود نمی شود، بلکه انسان با دیگر افراد جامعه در ارتباط است و در پرتو این ارتباط، نیازهای گوناگون زندگی خویش را بر می آورد. از مهم ترین باب هایی که به این امر پرداخته است، می توان به باب های امر به معروف و نهی از منکر، معاملات، اجاره، رهن، ودیعه، عاریه، شرکت،قرض و... اشاره کرد.

د)تربیت عقلانی

تأثیر فقه در بُعد عقلانی در مقایسه با دیگر ابعاد کم رنگ تر می نماید؛ با این حال، زمینه هایی در فقه وجود دارد که به نحوی در پرورش این بُعد مؤثر است. اینک به برخی از این زمینه ها اشاره می کنیم:
یک.شرط بودن عقل برای تکالیف شرعی: در همه ی احکام و تکالیف شرعی، عقل شرطی اساسی شمرده می شود و بدون داشتن عقل، هیچ تکلیفی متوجه انسان نخواهد بود. این شرط در سراسر باب های فقهی، به ویژه در مبحث عقود و ایقاعات، تکرار شده است.
دو.داشتن احکامی برای حفظ عقل: مهم ترین عامل تهدید کننده ی توانمندی عقلانی، نوشیدنی های مست کننده است که از بارزترین مصادیق آنها شراب است. از آنجا که در فقه به حفظ و پرورش عقل انسان اهمیت ویژه ای داده شده، عوامل کاستی آن حرام شده است.

هـ)تربیت اخلاقی

با آنکه قلمرو فقه از اخلاق جداست، فقه و احکام آن در تربیت اخلاقی انسان مؤثر است و پای بندی به فقه و عمل به احکام آن، نتایج اخلاقی مهمی در پی دارد. تأثیر فقه در تربیت اخلاقی از جهات بسیار قابل بررسی است. از جمله، مبارزه با نفس و تهذیب آن از مباحث کلیدی تربیت اخلاقی است و فقه در این زمینه نقش آفرین است؛ به این بیان که محور مباحث فقهی تکلیف است و ماهیت تکلیف، الزام و حتمیت است که نیازمند نوعی تحمیل بر نفس و واداشتن آن به تکالیف است.
جهت دیگر، چگونگی برخی احکام و واجبات است که تأثیر اخلاقی برجسته ای دارند. برای مثال، جنبه ی اخلاقی نماز و روزه بسیار چشم گیر و برجسته است. نماز انسان را از منکرات و پلیدی ها باز می دارد، مایه ی صفای قلب و آرامش دل می شود، فروتنی را به بار می آورد و پرهیز از غضب و تعدی به حقوق دیگران را به دنبال دارد. روزه نیز بهترین شیوه برای مبارزه با نفس و تسلط یافتن بر آن است؛ انسان روزه دار از همه یا بسیاری گناهان و محرمات می پرهیزد.
جهت سوم، پرداختن فقه به برخی از موضوعات اخلاقی است. از جمله مباحث اخلاقی که در کتاب های فقهی مورد بررسی قرار گرفته می توان به غیبت، کذب، تهمت و سخن چینی اشاره کرد.(15)

6.تأثیر فقه در ارکان تربیت (مربی، متربی و محتوا)

مربی، متربی و محتوای تربیت سه رکن فرایند تربیت اند که بدون آنها تربیت تحقق نمی یابد. به اختصار هر یک از اینها را بررسی می کنیم:

الف)مربی

مربی عبارت است از عامل انسانی که در تحقق فعالیت تربیتی اثرگذار است و تنها اختصاص به مربی پرورشی یا معلم آموزشگاه در نظام آموزش و پرورش رسمی ندارد، بلکه هر نیروی انسانی اثرگذار در فرایند تربیت، اعم از مربیان پرورشی، معلمان، والدین و مانند اینها را در بر می گیرد.
در فقه از عوامل انسانی متعددی که به نحوی در فرایند تربیت اثر گذارند، از جمله والدین، سخن به میان آمده است. همه ی احکام ناظر به دوران پیش از تولد کودک تا پیش از سن مدرسه، به نحوی متوجه والدین است ودر واقع حقوقی است که فرزندان در برابر والدین دارند. این احکام از زمان انعقاد نطفه و بلکه پیش از آن تا پایان حیات والدین، حتی پس از دوره ی بلوغ فرزندان ادامه دارد. به اختصار اعمالی همچون مسافرت، رفتن به جبهه و جهاد، اعتکاف و روزه و حج مستحبی، نذر کردن و رفتن به مسجد مشروط به اجازه ی والدین است.
عامل اثر گذار دیگر، معلم و مربی است. مراد از این عامل هر نیروی انسانی است که در تعلیم و تربیت رسمی نقش دارد و به نوعی به انسان آموزش می دهد؛ خواه محتوای مواد درسی دینی و اخلاقی باشد و خواه جز اینها. در فقه به ویژگی ها و مسئولیت معلم و نقش آموزشی و تربیتی او توجه شده و احکامی درباره ی آن بیان شده است. تأکید بر مسلمان و امانتدار و مؤمن بودن معلم و متصدیان امر تعلیم و تربیت(16)، مسئول بودن معلم و مربی در برابر وقت دانش آموزان(17)، جایز بودن یا نبودن تنبیه دانش آموز توسط معلم (18)، و لزوم منع دانش آموز از دست زدن بدون وضو به خط قرآن (19)، نمونه هایی از این احکام است.
عامل تربیتی دیگر در قلمرو فقه، حاکم شرع است. ولایت و نقش حاکم شرع، در صورت نبود پدر و جد پدریِ کودک است. به این بیان که هر گاه پدر یا جد پدری از دنیا بروند و قیّمی برای سرپرستی کودک تعیین نکنند، ولایت کودک با حاکم شرع، یعنی مجتهد عادل است.(20) حاکم شرع سرپرستی و اداره ی امور کودک را به عهده دارد و ولایت او، تنها به تصرف در اموال و رعایت مصالح کودک در این زمینه محدود نمی شود، بلکه در برابر مسائل شرعی کودک نیز مسئول خواهد بود. برای نمونه، پرداخت زکات غلات کودک و نیز مسئولیت احرام او در حج بر عهده ی حاکم شرع است.(21) آنچه بیان شد، در محدوده ی ولایت کودک بدون سرپرست و درباره ی حاکم شرع یا مجتهد جامع الشرایطی بود که عنوان ولایت فقیه و حاکمیت نظام اسلامی را نداشته باشد، در صورتی که حکومت اسلامی تشکیل شده باشد و مجتهد جامع الشرایط نقش رهبری و حاکمیت اسلامی را ایفا کند، قلمرو اختیارات ومیزان اثرگذاری او در مقام یک مربی تربیتی بسیار گسترده تر و چشم گیرتر خواهد بود. حاکم اسلامی و ولیّ فقیه در نظام اسلامی نه تنها نقش یک مجتهد جامع الشرایط را ایفا می کند و در صورت فقدان ولیّ شرعی،ولایت بر کودک را به عهده می گیرد، بلکه در سطحی کلان و گسترده و در کل جامعه ی اسلامی اثر گذار است و حتی دیگر انواع مربیان را تحت تأثیر قرار می دهد. حاکم اسلامی و ولیّ فقیه با اختیارات شرعی و مسئولیت حکومتی که دارد جامعه را بر اساس احکام و دستورهای شرعی هدایت می کند و محیطی امن و سازنده برای افراد جامعه فراهم می آورد که در پرتو آن افراد می توانند به اهداف تربیتی خویش دست یابند.
عامل اثر گذار دیگر، مؤمنان عادل است. هر گاه کودکی ولیّ شرعی اعم از پدر، جد پدری یا قیّم نداشته باشد و مجتهد جامع الشرایط نیز در دسترس نباشد، مؤمنان عادل ولایت بر کودک را به عهده می گیرند ودر اموری که تصرفشان در آنها جایز است، دخالت می کنند. البته می توان به عوامل دیگری همچون قیّم و وصی، جدپدری و ... نیز اشاره کرد که بررسی تفصیلی هر یک مجال دیگری می طلبد.

ب)متربی

مراد از متربی هر نیروی انسانی است که تحت تأثیر تربیتی عامل انسانی دیگر باشد. از این رو، با آنکه کودکان مصداق بارز متربی اند و با توجه به اثرپذیری بیشتر، جنبه ی متربی بودن آنان برجسته تر است، اما عنوان متربی به آنها محدود نمی شود، بلکه انسان پس از بلوغ نیز می تواند متربی باشد. از سوی دیگر، متربی به متربی رسمی در نظام آموزش و پرورش محدود نیست، بلکه شامل فرزند، نوزاد، کودک، دانش آموز و دانشجو نیز می شود.
دردیدگاه مشهور فقهی، فقه از احکام مکلفان بحث می کند و در نتیجه محور مباحث فقهی رفتارهای افراد بالغ است؛ با این حال، در فقه احکام متعددی با عنوان «احکام الصبی» در مورد نابالغین آمده و در کتاب های فقهی مباحث متعددی به این امر اختصاص یافته است، به گونه ای که گردآوری آنها در یک مجموعه به چند جلد کتاب می رسد.(22) وجود این همه احکام، فلسفه ی تربیتی دارد و آن اینکه ورود کودکان به مرحله ی جدیدی که به یک باره همه ی احکام الزامی، اعم از واجبات و محرمات، درباره ی آنان حتمیت می یابد، مستلزم پاره ای دشواری ها در مورد آنان است و همین امر چه بسا سبب تکلیف گریزی و سهل انگاری آنان در احکام شرعی گردد؛ از این رو برای پیشگیری از این وضعیت، در فقه احکامی برای کودکان وضع شده است و بدون آنکه الزام واجباری بر کودکان باشد، آنان به انجام دادن این تکالیف تشویق می شوند تا نوعی تمرین و آماده سازی برای آنان به حساب آید و در پرتو این تمرین با تکلیف آشنا شوند و رفته رفته به آنها عادت کنند و هنگام بلوغ به آسانی به احکام الزامی و وظایف شرعی خود تن دهند.
برای مثال، علامه حلی در فلسفه ی روزه گرفتن کودک می گوید: «روزه نوعی تمرین است و سبب می شود کودک پس از بلوغ انگیزه ی بیشتری به انجام دادن طاعت داشته باشد و نیز باعث می شود نفس انسان ملکه ی پذیرش واجبات را پیدا کند و از اخلاق ناپسند دور باشد».(23) همچنین شهید ثانی در این زمینه می گوید: «کودک، اعم از دختر و پسر، به روزه گرفتن تمرین داده می شود تا به آن عادت کند و هنگام بلوغ بر اوسنگین نباشد».(24)

ج)محتوا

محتوای تربیت جایگاه ویژه ای در فرایند تربیت دارد و بدون آن، تربیت محقق نمی شود. مراد از محتوا مجموعه ی فعالیت ها و آموزه هایی است که مربی برای اثرگذاری بر متربی و انتقال آنها به او به کار می گیرد. به طور کلی می توان گفت محتوا از دو بخش فعالیت ها و رفتارهای تربیتی، و آموزه ها و مواد آموزشی شکل می گیرد.
با اندکی تأمل در محتوا وماهیت فقه آشکار می شود که تأثیر تربیتی فقه در محتوای تربیت به دو شکل قابل بررسی است:
نخست آنکه کل فقه بخشی از محتوای تربیت در جامعه ی اسلامی به شمار آید؛ یعنی آموزش احکام فقهی و کیفیت عمل به آنها، از جمله ی محتوا و مواد آموزشی است، چه در نظام تعلیم و تربیت رسمی و چه جز آن. برای نمونه، در کتاب های دینی مقاطع مختلف تحصیلی بخشی به بیان احکام اختصاص یافته است. شکل دیگر که اهمیت بیشتری دارد، اظهار نظر فقه درباره ی فعالیت ها و آموزه های تربیتی است.
گویی همانند دوعنصر مربی و متربی، در فقه به محتوای تربیت توجه ویژه ای شده و بخش مهمی از باید و نبایدهای آن به این امر اختصاص یافته است. برای نمونه، می توان به وجوب آموزش احکام شرعی و آموزش علوم و فنون مورد نیاز جامعه و نیز پرهیز از تعلیم شعبده بازی، آموزش موسیقی مطرب، آموزش سحر، مطالعه ی کتاب های گمراه کننده، شرکت در مجالس لهو و لعب، پیروی از سنت بیگانگان و... که در رساله های عملیه و استفتائات مراجع تقلید توضیح داده شده اند، اشاره کرد.

تأثیر تربیت در فقه

چنان که فقه در تربیت اثرگذار است، تربیت نیز در فقه اثر می گذارد. در ذیل به برخی از این تأثیرات اشاره می شود:

1.ارائه ی موضوعات جدید

یکی از زمینه های اثرگذاری تربیت در فقه، ارائه ی موضوعات جدید است. تعلیم و تربیت به دلیل ارتباط تنگاتنگ با زندگی انسان گستره ی وسیعی از مسائل انسانی را در بر می گیرد و یکی از رشته های دراز دامن علوم انسانی است و با توجه به توسعه وتحول روزافزون علوم بشری، این حوزه نیز دستخوش دگرگونی می شود و پیوسته موضوعات جدیدی در آن پدید می آید.
از سوی دیگر، تعلیم و تربیت در جامعه ی اسلامی نباید درتضاد با اصول ارزشی حاکم بر آن باشد و همه ی مسائل مطرح در آن، باید به نحوی بر شریعت عرضه و موافقت یا دست کم عدم مخالفت آن با شریعت و قوانین اسلامی حاکم بر جامعه ی اسلامی احراز گردد. دانشی که این وظیفه ی خطیر را به عهده دارد، فقه است. بنابراین، تعلیم و تربیت موضوعات جدیدی را فرا روی فقه قرار می دهد و فقه را به اظهار نظر درباره ی جایز بودن یا نبودن آنها فرا می خواند.

2.تبیین و تحلیل موضوعات فقهی- تربیتی

مراد از موضوعات فقهی- تربیتی موضوعاتی است که میان فقه و تربیت مشترک است و هر یک به گونه ای درباره ی آنها بحث می کنند. برای مثال، کودک و مسائل مربوط به وی، هم در فقه بررسی می شود و هم در تربیت؛ هر چند نوع نگاه هر یک به کودک متفاوت با دیگری است. حوزه ی تعلیم و تربیت، موضوعات متعددی را به فقه عرضه می کند و فقیه پس از شناخت قیود و شرایط این موضوعات، احکام فقهی آنها را بیان می کند. بی شک میزان و نحوه ی شناخت فقیه از موضوع می تواند از برداشت وی از آنها مؤثر باشد، به گونه ای که گاهی سبب تغییر حکم در نظر فقیه گردد. تأثیری که تعلیم و تربیت در این زمینه می تواند بر فقه داشته باشد این است که با تکیه بر اصول و شیوه های خاص خود به تبیین و تحلیل موضوعات تربیتی بپردازد و نتایج آن را در اختیار فقیه قرار دهد و فقیه در پرتو این نتایج به استنباط احکام بپردازد.

3.ایجاد عناوین ثانوی فقهی

موضوعات احکام شرعی به عناوین اوَّلی دارای یکی از احکام پنچ گانه ی وجوب، حرمت، کراهت، استحباب و اباجه است؛ ولی ممکن است همان موضوع، عنوان ثانوی به خود بگیرد و حکم آن تغییر یابد. برای مثال، روزه به عنوان اوّلی بر هر مسلمانی در ماه رمضان واجب است، حال اگر همین روزه درباره ی شخصی عنوان ثانوی پیدا کند و برای او به سبب بیمار بودن ضرر داشته باشد، حکم آن تغییر می کند و برای چنین فردی واجب نخواهد بود.
یکی از تأثیراتی که تعلیم و تربیت می تواند از جهت موضوعی در فقه داشته باشد ایجاد عناوین ثانوی فقهی است. برای نمونه، در صورتی که تنبیه کودکان به عنوان اوّلی و با حدود معینی جایز باشد ولی بر اساس تشخیص متخصصان تربیتی، آثار سویی بر آن- به طور کلی یا به صورت موردی- مترتب شود، در اینجا تنبیه عنوان ثانوی می یابد و درنتیجه حکم اوّلیِ آن – یعنی جواز تنبیه- تغییر می پذیرد و حکم عدم جواز را پیدا می کند.
4.توسعه در قلمرو فقه و زمینه سازی برای تدوین «فقه تعلیم و تربیت»
فقه اسلامی عهده دار پاسخ گویی به نیازهای فقهی در عصرهای متمادی و برای نسل های گوناگون بوده است. با تحولات فرهنگی و اجتماعی و پیشرفت علوم انسانی، نیازهای جدیدی در عرصه ی شریعت رخ می نماید که فقه خود را موظف به پاسخ گویی به آنها می داند و در پرتو ایفای این رسالت به رشد و توسعه می رسد. گردآوری و تدوین مجموعه ی موضوعات تربیتی و پاسخ های فقهی مربوط به آنها می تواند به تدوین «فقه تعلیم و تربیت» بینجامد و به این ترتیب، همچنان که فقه در عرصه های دیگری چون فقه سیاست، فقه قضاوت و مانند اینها توسعه یافته، در این عرصه نیز توسعه یابد.

5.ارائه ی تحلیل های تربیتی از احکام فقهی

فقه زمینه ساز سعادت و رستگاری انسان مسلمان و هدف از آن، تربیت و پرورش انسان از رهگذر شکل دهی به رفتارهای روزمره ی اوست. از این رو، جنبه های تربیتیِ احکام و مباحث آن، مورد توجه قانون گذار شرعی است. با وجود برخورداری احکام فقهی از این ویژگی مهم، هنوز توجه لازم به تبیین وارائه ی این جنبه ها معطوف نشده و فقه همچنان در اذهان بسیاری از مکلفان، به ویژه تحصیل کرده ها و روشن فکرها مجموعه ای خشک، غیرجذاب و کم اهمیت جلوه می کند.
خدمت بزرگی که تعلیم و تربیت می تواند به فقه بکند، ارائه ی تحلیل های تربیتی از احکام و مباحث فقهی و برجسته نمودن و تبیین و توصیف جنبه های تربیتی فقه است. برجسته نمودن جنبه های تربیتی فقه سبب می شود تا جایگاه فقه در زندگی، به ویژه در عرصه ی تعلیم و تربیت، آشکارتر و بینش ها درباره ی فقه واحکام آن مثبت تر شود و در نتیجه، روی آوری به فقه و پای بندی عملی به احکام آن افزایش یابد. برای مثال، اگر جنبه های تربیتی نماز در ابعاد فردی، اجتماعی و جسمی به خوبی تبیین شود، گرایش و پای بندی افراد، به ویژه افراد تحصیل کرده به آن بیشتر خواهد گردید.

6.تأثیر در آموزش و به کاربستن احکام فقهی

نقش دیگری که تعلیم و تربیت می تواند در فقه ایفا کند، استفاده از روش های تربیتی در آموزش احکام فقهی و به کار بستن آنهاست. تأثیر تعلیم و تربیت در این زمینه از آن جهت است که تعلیم و تربیت، هم اطلاعاتی درباره ی متربیان و مکلفان ارائه می دهد و هم روش های نو خود را در آموزش احکام و چگونگی به کار بستن آنها عرضه می کند و از این راه، زمینه ی ترویج هر چه بیشتر فقه در جامعه و پای بندی به آن را فراهم می سازد.

پی نوشت ها :

14-حبوه قسمتی از ترکه میت است و به پسر بزرگ تر اختصاص دارد و آن عبارت است از: لباس، انگشتر، شمشیر و قرآن اختصاصی پدر(تحریر الوسیله، ج2،ص514). اختصاص این اشیا به پسر بزرگ تر از آن جهت است که قضای نمازهای پدر بر پسر بزرگ تر واجب است.
15-در کتاب مکاسب محرمه شیخ انصاری به تفصیل از این موضوعات بحث شده است.
16-ر.ک: آیت الله گلپایگانی، مجمع المسائل، ج1،ص529، 530.
17-ر.ک: همان، ج2،ص50.
18-ر.ک: همان، ج3،ص286.
19-ر.ک: همان،ص424.
20-ر.ک: همان،ص93.
21-ر.ک: همان، ص93، به نقل از العروة الوثقی، ج2،ص25و422؛ تحریر الوسیله، ج1،ص372.
22- تحقیقی با عنوان احکام الاطفال در مرکز فقهی ائمه ی اطهار(علیهم السلام) در حال اجراست و جلد اول و دوم آن منتشر شده و پیش بینی می شود مجموعه ی آن در شش جلد انتشار یابد.
23-علامه حلی، مختلف الشیعه، ج3، چاپ اول، مکتب الاعلام الاسلامی، قم ، 1415ق، ص352.
24-زین العابدین جبل عاملی، الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج2، منشورات مکتبة الداوری، قم، 1387ق، ص105.

منبع: مجموعه مقالات تربیتی: تربیت دینی، اخلاقی و عاطفی، گروه علوم تربیتی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، به کوشش عبدالرضا ضرابی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول 1388.