نویسنده: سید هادی مدرسی
مترجمان: حمیدرضا شیخی، حمیدرضا آژیر



 

پیامبراکرم(ص) می فرماید:« دست دادن با یک مؤمن برتر است از دست دادن با ملائکه»(1). باید دیدار ما از دوستان با دست دادن و در آغوش کشیدن و بوسیدن و لبخند همراه باشد. این گونه اعمال عادات کوچکی است که جامعه را به نتایج بزرگی می رساند و نه تنها برای سلامت دوستی کافی است بلکه از اسباب موفقیت در زندگی نیز هست. برای مثال انسانی را می بینیم که در زندگی موفق است زیرا عادت دارد به هنگام دیدار مردم لبخند بر لب داشته باشد یا انسانی را می بینیم که در زندگی موفق است زیرا با هرکه دیدار می کند با اشتیاق با او دست می دهد و با محبت او را در آغوش می گیرد و با اخلاص او را می بوسد. از این رو غرابتی نخواهد داشت هنگامی که می بینیم خداوند سبحان به این گونه اعمال با در نظر گرفتن کوچکی و سهولت آن ثواب بسیاری قرار داده است.
دست دادن، نشان محبت است و به همین سبب نقاشان هنگامی که می خواهند محبتی را بیان دارند دو دست را در حال مصافحه نشان می دهند و بر روی کارتهای عروسی تصویر مصافحه را رسم می کنند تا بیانگر محبتی باشد که ازدواج براساس آن صورت می پذیرد.
تردیدی نیست که اگر ما نسبت به فردی بدگمان شویم ولی به هنگام رویارویی با او دست ما را بگرمی بفشرد دیدگاهمان نسبت به او بهبود خواهد یافت و انگار دستش را به سوی قلب ما دراز کرده تا افکار بد را از آن بزداید.
تأثیر در آغوش گرفتن بیشتر است. اگر ما دوستی داشته باشیم که رابطه مان با او شکرآب شده باشد ولی به هنگام ملاقات، با یکدیگر مصافحه کنیم و همدیگر را در آغوش بگیریم مسأله چه شکلی خواهد یافت؟ یقیناً کینه ها از میان خواهد رفت و به دو دوست صمیمی تبدیل خواهیم شد. حال که مسأله چنین است پس چه زیباست که دوستی دوست خود را در آغوش بگیرد و چقدر زیباست لحظاتی که دوست عزیزی را دیدار می کنیم و دست او را می فشریم و برای مدتی طولانی او را در آغوش می گیریم و با اشک شوق، شادی خود را بیان می داریم. از همین روست که پیامبرخدا هنگامی که با کسی دست می داد دست خویش را عقب نمی کشید مگر آن که طرف مقابل دست خود را عقب می کشید حتی اگر مصافحه به طول می انجامید.
پیامبراکرم(ص) می فرماید:« هرگاه یکی از شما برادرش را دید باید با او دست دهد و بر او درود فرستد که خداوند ملائکه را این چنین گرامی می دارد»(2)، و نیز می فرماید:« با یکدیگر مصافحه کنید که این کار کینه ها را از میان می برد»(3).
گفته می شود علم جدید کشف کرده است که میان انگشت سبابه و انگشتهای بزرگ عصبی قرار دارد و هرگاه عصب دو فردی که با یکدیگر مصافحه می کنند بر روی هم قرار می گیرد اثری مثبت بر اعصاب بر جای می نهد و در پی آن تأثیری مثبت بر روان آن دو ایجاد می کند. ولی اسلام در بیان این حقیقت بر علم جدید پیشی گرفته است و پیامبراکرم(ص) می فرماید:« مصافحه، کینه را از میان می برد»(4)، و در حدیث دیگری آمده است که:« مصافحه مؤمن از مصافحه ملائکه برتر است». و لذا غریب نیست که خداوند برای مصافحه و معانقه به نسبت کوچکی و سهولت انجام آن، ثوابی بزرگ قرار داده است.
امام صادق(ع) می فرماید: « مصافحه مؤمن برابر با هزار حسنه است». در این جا این سؤال پیش می آید که مقدار حسنه چقدر است؟ حسنه، بسیار بزرگ است بطوری که ما در نماز از خداوند می خواهیم که در دنیا و آخرت به ما حسنه عطا کند:« پروردگار ما! در دنیا و در آخرت به ما نیکویی عطا فرمای»(5).
دیگر روشن است که هزار حسنه چقدر خواهد بود؟! امام صادق(ع) می فرماید:« هنگامی که مؤمنی با برادر خود ملاقات می کند و دست او را می فشرد خداوند به آن دو می نگرد و گناهان آن دو، تا هنگام جدایی از میان می رود چنانکه برگ درخت به هنگام باد شدید از درخت جدا می شود».(6) بنابراین اسلام به ما می آموزد که با شوق و حرارت دست یکدیگر را بفشریم و مدت مصافحه را طولانی گردانیم و اگر می خواهیم محبت و ثواب بیشتر شود باید مصافحه را با معانقه تکمیل کنیم. کدام محبت بیش از زمانی احساس می شود که هریک از دو دوست دست خود را بر گردن دوستش حلقه زند. امام صادق(ع) می فرماید:« هرگاه دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند و دست یکدیگر را بفشرند خداوند به آن دو صد رحمت نازل می کند که نود و نه رحمت از آن کسی است که دوست خود را بیشتر دوست دارد و اگر یکدیگر را در آغوش گیرند هر دو غرق در رحمت خواهند شد»(7).
ابوعبیده که از اصحاب امام باقر(ع) است می گوید: در خدمت امام باقر(ع) بودم و ایشان هرگاه برای نیازی ازمرکب خود پایین می آمدند یا بر آن سوار می شدند با من مصافحه می کردند و پس از مدت کمی اگر نیاز دیگری برای ایشان پیش می آمد و پس از برآوردن آن باز می گشتند دوباره با من مصافحه می کردند و در طول سفر این چنین بودیم. به امام عرض کردم: ‌گویا شما از کار این مقصودی دارید؟ حضرت فرمود: آری، هرگاه مؤمنی با مؤمنی مصافحه می کند بدون گناه از یکدیگر جدا می شوند(8).
این بود سخنان ما درباره مصافحه و معانقه، اما درباره تبسم که آن نیز در اسلام مستحب است مسأله چگونه می باشد؟
در کتاب آیین دوست یابی آمده است که: حرکات صورت، تأثیری عمیقتر از صدای زبان دارد و پنداری با لبخند خود می گوییم که: دوستت دارم، از دیدار تو خوشوقتم. نباید چنین گمان شود که لبخند تنها علامتی است که بر دو لب نقش می بندد و فاقد هرگونه روح و اخلاصی است، هرگز چنین نیست و هیچ کس فریب چنین لبخندی را نمی خورد بلکه سخن از لبخندی حقیقی است که از اعماق جان برمی خیزد همان لبخندی که در زمینه های اقتصادی سود سرشار و در عمل موفقیت به دنبال دارد.
مدیر یکی از شرکتهای بزرگ پلاستیک سازی به من می گفت که فرد بدون روحیه خوش بزمی و خوش مشربی در کار خود کمتر با موفقیت روبرو می شود. بنابراین، این فرد که از بزرگان صنعت به شمار می رود به این سخن قدیمی که تنها تلاش را موجب موفقیت می داند اعتقادی ندارد. وی سخن خود را چنین ادامه داد: من افرادی را می شناختم که در کارشان موفق بودند زیرا کار خود را همچون تفریح می دانستند و از همین رو خود را به کارشان اختصاص دادند ولی رفته رفته لذت خود را در کارشان از دست دادند و در نتیجه شکست خوردند.
حال این سؤال پیش می آید که اگر انگیزه ای برای لبخند نباشد چه باید کرد؟ اولاً باید خود را به داشتن لبخند بر لب مجبور سازیم و ثانیاً باید خود را شخصی خوشبخت نشان دهیم و به این ترتیب طولی نخواهد کشید که سعادت واقعی را احساس خواهیم کرد. یکی از روانشناسان در این باره می گوید: آنچه به نظر می رسد آن است که افعال در پی احساس می آیند ولی واقعیت آن است که فعل و احساس دوش به دوش هم حرکت می کنند یا هر دو مظهر یک چیزند و اگر ما بر عقلی سیطره یابیم که تحت تسلط اراده است غیرمستقیم خواهیم توانست بر احساسمان نیز سیطره یابیم.
بنابراین راه رسیدن به سرور به هنگام از دست دادن آن، این است که به گونه ای رفتار کنیم که گویی حقیقتاً شادیم.
« فرانکلین بتچر» یکی از مسؤولان موفق بیمه عمر می گوید که به عقیده وی فرد متبسم به هر کجا که رود شایسته استقبال است و به همین سبب وی عادت کرده است که قبل از ورود به محلّ زندگی هریک از مشترکان لحظه ای درنگ کند و درباره منّتهایی که خداوند بر او نهاده بیندیشد، منّتهایی که باید با آن احساس خوشبختی کند و به دنبال این اندیشه هاست که لبخندی رضایتبخش بر لبان او نقش می بندد و بر مشترک خود وارد می شود. او موفقیت زیاد خود را در بستن قرارداد بیمه با افراد به همین روش ساده نسبت می دهد.
هرگاه در خانه خود را ترک گفتی سرت را بالا بگیر و ریه خود را از هوا پرکن و با لبخندی محبت آمیز به دوستانت سلام کن و در هر مصافحه به دیگران روحیه بده و از این که چیزی را بد بفهمی نترس و حتی لحظه ای را در اندیشه دشمنانت ضایع مکن بلکه بکوش تا هدفت را بخوبی در ذهنت روشن سازی و سپس مستقیماً بدان اقدام کن، ذهن خود را به آرزوهای بزرگی اختصاص ده که خواهان تحقق بخشیدن بدانی و با گذشت ایام خواهی فهمید که ناخودآگاه برای تحقق بخشیدن به این آرزوها فرصتها را غنیمت خواهی شمرد در ذهنت چهره شخص موفقی را تصور کن که می خواهی او باشی و همین چهره اندک اندک تو را به همان شخصی تبدیل می کند که می خواهی همچون او باشی، اندیشه، والاترین ویژگی انسان است و اندیشه صحیح، اندیشه خلاق و مبتکر است و همه آرزوهای بزرگ از یک گرایش آغاز می شوند و ما در پایان به ارزشهای والایی روی خواهیم کرد که قلبهامان نسبت بدان گرایش دارد.
مردم چین باستان سخن حکمت آمیزی دارند که جا دارد همه ما آن را به سینه هامان بیاویزیم تا هرگز فراموش نکنیم« کسی که نمی داند چگونه تبسم کند نباید به باز کردن حتی یک مغازه بپردازد». لبخند زحمتی ندارد ولی خیر بسیار در بردارد لبخند، آنهایی را که غنیمتش شمرند بی نیاز می سازد و آنهایی را که آن را می بخشند فقیر نمی کند. مدت یک لبخند یک چشم برهم زدن است ولی یاد آن تا آخر عمر باقی می ماند. هیچ توانگری را نمی یابیم که از آن بی نیاز باشد و هیچ فقری با آن نخواهد بود.
لبخند، خوشبختی را در خانه منتشر می کند و یاد نیک را در محلّ کار به یادگار می گذارد و در حقیقت، امضای عهدنامه محبت میان دوستان است. لبخند، راحتی انسان خسته است و پرتو امید برای انسان بیچاره و بهترین تسلیت برای یک غمدیده و والاترین محصول طبیعت در حلّ مشکلات. ولی علی رغم همه این مسایل لبخند را نمی توان خرید، نمی توان گدایی کرد، نمی توان به وام ستاند و نمی توان ربود لبخند پیوسته ثمره های پربرکتش را می بخشد تا آن که رفته رفته پرتو آن محو شود.
هرگاه برادری برای فروش مایحتاج عید نزد شما آمد و او را خسته و فرسوده یافتید به گونه ای که زدن لبخند بر آنها دشوار است شما برادر کریمی برای او باشید و لبخندی به او ارزانی دارید که به خدا سوگند نیازمندترین افراد به لبخند کسانی هستند که دیگر لبخندی ندارند تا به دیگران ارزانی کنند.

پی نوشت ها :

1-اصول کافی/ج2/ص 183
2-اصول کافی/ج2/ص 181
3-اصول کافی/ج2/ص 183
4-بحارالانوار/ج77/ص 165
5-بقره/201
6-اصول کافی/ج2/ص 183
7-اصول کافی/ج2/ص 182
8-میزان الحکمه/ج/ص 355

منبع: مدرسی، سید هادی؛ (1386)، دوستی و دوستان: مجموعه معارف اسلامی در هنر رفتار با مردم، ترجمه ی حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم.