خاک یهود، درخت آمریکا
مترجم: یاسر فرحزادی
تقدیسِ تلمودی سرزمین آمریکا از سوی مسیحیان
دو بیست سال گذشتاز آن روز به یادماندنی
استقلال متولد شد
فرزند بهشت و زمین از سر سرور،
فرزندی که هیچ هیرودسی(1) قدرت نابود کردن آن را نداشت.
گرچه نحیف و بی کس بود.
شاید با گذشت زمان، دیگر ملت ها با شعف تمام، مردانی به انتخاب خود در
رأس داشته باشند
شاه شاهان، اما کسی از آن ها اطاعت نخواهد کرد،
و خجسته باد روز استقلال؛ روزی که جهان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ویلیام ری(2)، «قصیده ی استقلال»، 1816
آرمان مبلّغین پیورتین با تأسیس کشور سیاسی مستقل به پایان نرسید. در حقیقت، به رغم اوضاع سیاسی که مشخصه ی آن بحث و جدل بر سر دوران انقلاب و استقلال بود، بسیاری از مفروضات بنیادی نخستین جوامع مذهبی در آمریکا هم چنان ادامه یافت تا سبک و طرز فکر این دو دوره را نیز تحت تأثیر قرار دهد. آشکارترین مفروضات اولیه عبارت بود از: الف. نظری که آشکار شدن اراده ی الهی را در گروه تأسیس ایالات متحد آمریکا می دانست. ب. ماهیت پیمان نظام جدید آمریکا و آمیزه ای از اصول مذهبی و اجتماعی - سیاسی در این «آرمان کشور». ج. حس الزام آور از مأموریتی که ملی گرایان آمریکایی نسبت به دیگر نقاط جهان احساس می کردند. از این گذشته، تمامی این مفروضات در چارچوبی از آگاهی هوشمندانه ای عمل می کردند که از ماهیت منحصر به فرد تجربه ی آمریکایی ها در تاریخ بشر نشأت می گرفت.
یک توافق عمومی مطرح بود که موقعیت جدید آمریکا را تجربه ای منحصر به فرد تلقی می کرد؛ تجربه ای که هیچ گاه تا قبل از این در تاریخ بشر نشانی از آن نبود. آمریکایی ها از همه ی طبقات جامعه بر این نکته تأکید می کردند؛ مردمانی که به واسطه ی تازگی تجربه و فرصت هایی که پیش روی آن ها و آیندگان کشورشان و دیگر مردمان جهان قرار گرفته بود، به سر وجد آمده بودند. در خلال اولین دهه های پس از استقلال، دوراندیشان روشنفکر - هم چون کانتیکات ویتس(3)- و نیز سیاستمداران آزموده این عقیده را آشکارا مطرح می کردند. جوئل بارلو(4) اشاره می کند «موقعیتی که در آن قرار داریم، از بسیاری جهات نه تنها برای ما، بلکه برای دنیا نیز جدید است». بارلو اذعان می کند که فرصت هایی که برای نظام جدید ایجاد شده است، به همان اندازه ی اهمیت آن، تازگی خواهد داشت و به نسل خود خاطرنشان می کند که مکلف هستند با تمام ظرفیت از این فرصت استفاده نمایند. او می گوید:
هیچ ملتی چه در دوران باستان و چه در عصر جدید وجود ندارد و نخواهد داشت که همانند ملت ما این نوع ویژگی ها از ماهیت انسانی را عرضه نماید، زیرا هیچ کشوری وجود نداشته است که حکومت آن شبیه به حکومت کشور ما باشد. هیچ گاه درگذشته تلاشی برای ایجاد دموکراسی انتخابی با مقیاس بزرگ و با قانون اساسی معین صورت نگرفته و در هیچ کجا هم این امکان موفق نشده است. یک حکومت فدرال بر پایه ی اصول دموکراتیک نیز بی سابقه است و ابتکار بی نظیری را در مورد تمام نظرات دریافتی از سوی سیاستمداران و قانون گذاران نشان می دهد.(5)
بارلو می گوید وقت آن رسیده تا «فرمان روایان ناتوان، معقولانه» تحولات جدید را مشاهده نمایند و از علم سیاست و اصول حکومت دموکراتیک درس عبرت بگیرند. اشتیاقی که در دل و جان آمریکایی ها ایجاد شده بود، به یک طبقه یا گروه خاص محدود نمی شد. روشنفکران، سیاست مداران و افراطیون مذهبی به یک نحو ماهیت منحصر به فرد تجربه ی خود را در قالب حوزه ی کاریشان تلقی می کردند.
ویژگی های آمریکا:
1- اسرائیل آمریکایی خداوند
اما این کشور جدید که بر اساس تلقی خود به کشوری تمام عیار تکامل یافته بود، تنها از ثمره ی تلاش های مؤسسات آن شکل نگرفته بود. این کشور «معبد مقدس آزادی» - به دست «وطن پرستان جاویدان» بنا شد،(6)ولی در حقیقت، این وطن پرستان تنها مجری مشیت الهی بودند. ایالات متحد آمریکا به گفته ی تیموتی دوآیت «کشوری سعادتمند بود که به دست خداوند ایجاد شد تا بر نوع بشر حکم فرما شود، از آن ها حمایت کند، آن ها را به کار گیرد و مایه ی سعادت آن ها باشد».(7)آمریکایی ها در عین این که موقعیت سعادتمند و سهم خود در به ثمر رسیدن این موقعیت را اذعان می کردند، آشکارا از نقش مشیت الهی در این جریان آگاه بودند. آن ها هیچ شکی نداشتند که قدرتی مافوق این کشور جدید را به چنین کشور تمام عیار مبدل کرده است. آن ها هم چنین کاملاً یقین داشتند که همین قدرت مافوق آن ها را برای انجام وظیفه ای خطیر مجهز ساخته است. علاوه بر این، آن ها تأسیس این کشور آرمانی را تنها از ظهور یک طرح الهی بی نظیر تلقی نمی کردند. پیش گویی هایی که مسیحیان مقدس می شمردند، به این رویداد مهم تعبیر می شد. یکی دیگر از روشنفکران آمریکایی می گوید «اسرائیل آمریکایی خداوند» تحقق رؤیای حضرت نوح و درک کتاب دوم تورات بود «تا تو را از لحاظ ستایش، نام و شوکت و افتخار، بالاتر از تمام ملت ها که او به وجود آورده، قرار دهد و تو مردمی مقدس در پیشگاه خداوند متعال باشی».(26:19)(8)
در سراسر دوران انقلاب و دوران استقلال، مبلّغین، مربیان و سیاستمداران اغلب این رویدادهای مبارک را به ظهور طرح الهی آشکارا ارجاع می دادند. بر اساس این طرح، آمریکا از همان بدو خلقت وجود داشته است و هم اکنون به هنگام وارد صحنه ی جهان شده است. ملت جدید، یعنی همان مردمان خاص خداوند، بعد از این که سال ها از چشم جهانیان مخفی نگه داشته شدند، در موقع مناسب کشف شدند تا بر اساس مشیت الهی که برای نژاد انسان تقدیر شده بود، به صحنه ای برای به نمایش گذاشتن طرح های پرآوازه الهی مبدل شوند».(9) این کشور جدید هم چنین از اجداد پیورتین خود اعتقاد راسخی را به ارث می برد؛ اعتقادی که بیان می داشت خداوند شهروندان آن سرزمین را مورد لطف خود قرار داده و آن ها را انتخاب کرده است تا قلمروی پادشاهی او را در این قلمروی تازه استقلال یافته بنا کنند و آن پادشاهی را به دیگر نقاط جهان نیز گسترش دهند.
آن ها بر این اعتقاد بودند که انقلاب های دیگر قاره ها در نتیجه ی پیش آمد به وقوع پیوسته است، به خصوص در اروپا هوس بازی و بیدادگری، عقل سلیم و حقوق بشر را به یغما برده بود. امپراتوری های بر پایه ی جهالت و منافع شخصی بر پا می شدند، ولی «قاره غرب» از این موارد مستثنا بود.(10) این تجربه ی جدید که در هر جای دیگر از منظر قانون گذاران انسانی ناشناخته بود «به واسطه ی قانون گذار الهی، بر پدران امپراتوری آمریکا وضع می شد». طبق نظرات بارلو «مشیت منعمانه ای از سوی خداوندگار نظم و انصاف، ایالات متحد آمریکا را به حد کمال رساند و آن کشور را با شرایط لازم مهیا ساخت تا بقیه ی بشر را از تاریکی به نور جدید رهنمون سازد».(11) واژه ی «نور» به طور چشم گیری نقش مهمی در این شرایط دارد و بدون ایجاد تضاد، هم در مفاهیم غیر مذهبی و هم مفاهیم مذهبی از آثار مکتوب آمریکایی ها به آن پرداخته می شود. در یکی از اشعار ویلیام ری، نقش نور به وضوح در سنت مسیحیان دیده می شود، اما این شعر هم چنین آمریکای مستقل را پدیده ای نشان می دهد که از تخت شاهی یهوه [خداوند بنی اسرائیل] ظهور یافته است؛ «ستاره ای که در غرب طلوع کرده است».(12) این همان پادشاهی غیر مذهبی و در حقیقت، ملی شده از قلمروی خدایی بود که آمریکایی ها در زمان دست یابی به استقلال تصور می کردند. آمریکا صلاحیت لازم را برای ایفای نقش در آن پادشاهی داشت و برجسته ترین شرط در بین این شرایط لازم، نظام حکومتی بود که در عین پیروی از اصول دیرینه ی فرمان برداری از خداوند و کلیسا، برای آرمان های عصر روشنگری ارزش قائل می شد. بنابراین مؤلفان قانون اساسی «وابستگی قاطع قانون به حفاظت از مشیت الهی» را نیز آزاد و مستقل تشخیص می دادند.(13) نظام جدید قرار بود تا شکل پیمانی از حکومت باشد. این پیمان از مردم گرفته می شد تا تجربه ی خود در استقلال ملی را هدایت نمایند، اما این پیمان در محضر خداوند و در راستای اطاعت از مشیت او نیز قرار داده می شد. جوئل بارلو کشور صلح و سعادت را که آمریکایی ها به آن دست یافته بودند، موقعیتی تلقی می کرد که در کتاب مقدس درباره ی آن پیش گویی شده بود. کتاب مقدس این موقعیت را «عصر هزار ساله» می نامد. این کشور «خورشید تابناک بود که تخت پادشاهی یهُوه را روشن می کرد».(14)
پیمان مذهبی و اجتماعی - سیاسی پیوریتن ها در کسوت جدیدی از نظام تفکر منطقی قرن هجده میلادی به عمل می آمد. یکی از تاریخ دانان معاصر آمریکا، «کشور آمریکا را در هر مرحله ای از تحول اولیه ی خود، در نتیجه ظهور پی در پی پیمان الهی با نوع بشر» توصیف می کند که «هم اکنون در این قاره به نقطه ی اوج خود رسیده است. از منظر آمریکایی ها اعمال آزادی صرفاً فرمان برداری حقیقی از فرامین الهی تلقی می شود».(15) اطاعت پروردگار مستلزم احترام به قانون و بهره مندی از آزادی های سیاسی و مدنی بود. به رغم پافشاری بنیان گذاران این کشور بر جدایی دین از سیاست و تأکید بر تقدس آزادی دینی افراد، ارتباط پیوسته ای بین آرمان های نظام سیاسی و آرمان های عالم مسیحیت آمریکا برقرار بوده و هنوز هم این ارتباط ادامه دارد.
اولین حامیان جدایی دین از سیاست و آزادی دینی، مسیحیت پروتستان را عنصری اساسی برای موفقیت این تجربه ی جدید تلقی می کردند. اظهارنظر مشهور دانیل وبستر(16) در این که «باید همواره مسیحیت را شالوده ی جامعه مدنی تلقی کنیم»(17) عقیده ی غالب هم عصران او را به طور خلاصه بیان می کند و این نظر بعدها در اظهارات افرادی چون رئیس جمهور آیزن هاور انعکاس می یابد. آیزن هاور گفته بود «بدون خدا نه آمریکایی خواهد بود که حکومت را شکل دهد و نه ردپایی از سبک زندگی آمریکایی به جای خواهد ماند». آیزن هاور در ادامه مردم آمریکا را به نیایش به درگاه خداوند متعال فرا می خواند:
هر روز.... برای حفظ و صیانت از تکلیفی که خداوند به ما واگذار نموده است، باید این وظیفه را به آیندگان خود، میراث داران و مردمان آزاد منتقل کنیم و از این حقوق خدادادی نسل های بعدی و قدرت کاملی از حکومت که برای حراست از این حقوق اختصاص یافته است، حفاظت کنیم.(18)
این همان عقیده ی زیربنایی در نقش اساسی مذهب در تجربه ی آمریکایی ها بود؛ میراثی از اولین نظام های سیاسی آمریکا [با اسامی چون «قرارداد» یا «پیمان» خوانده می شد] که مأموریت های تبلیغی سیاسی و نیز مذهبی را ترویج می داد تا دو جزء مذهب و سیاست را در تلاش های آن ها برای تغییر آیین دیگر نقاط جهان با اهمیت یکسانی ترکیب نموده و به آن دو بپردازد. مؤسسان جامعه ی انجیلی - توراتی آمریکا از این دوگانگی در نقش آمریکا آگاه بوده، به خصوص هنگامی که در قانون اساسی، جامعه را «مردم ایالات متحد آمریکا» خطاب می کنند و به آن ها سخت توصیه می کنند تا «رویداد بزرگ سیاسی» را نشانه ای از لطف الهی و نشأت گرفته از عصر سعادت بدانند.(19)
شهروندان کشور نوپا اغلب این ترکیب به جا از دین و سیاست را در تجربه ی ملی شان و وظایف خطیر محول شده به آن ها به یاد می آوردند. در چهارم ژولای 1812، اینوک لینکلن(20) در نطقی به مناسبت روز استقلال در ورکستر ایالت ماساچوست گفت «همشهریان! بیایید در عین این که به حقوق طبیعی و اجتماعی مان پایبند هستیم، به وظایف مدنی خود نیز وفادار باشیم. با این کار کشورمان در دانش و خرد بی رقیب خواهد بود. مردمان آن هم چون پرتوهای افلاک بی شمار خواهند بود و شادمانی خداوند فراتر از شادی ما خواهد بود».(21)
لینکلن برای تأکید بر اهمیت سلوک مذهبی - سیاسی آمریکایی در نیل به رسالت آمریکا، همشهریان خود را به «آزادمنشی در برابر اعتقادات» و دست یابی به آزادی بیان و عقیده در حکم شیوه ای برای جذب دیگران به نظام جدید فرا می خواند. او می گوید «سیاست مداران تا زمانی که برای آزادی دین کاری نکرده اند، در حکم برده هستند» و نتیجه می گیرد که تنوع اندیشه منجر به اتحاد عقیده می شود. به آسانی می توان مشاهده کرد که در این دوره ی ابتدایی از دوران استقلال، شالوده ی کار بر پایه ی نظام سیاسی - مذهبی قرار داشته است؛ موضوعی که در نیمه ی دوم قرن بیستم به «آیین مدنی» مشهور شد.
بعد از استقلال و در تمامی نیمه ی اول از قرن نوزده میلادی، بسیاری از آمریکایی ها کشور خود را آرمان شهر سیاسی تلقی می کردند و بیش تر آن ها برای ایجاد قلمروی پادشاهی خداوند خود را آماده می کردند. بدیهی است که تفکر پیمانی عامل اساسی در این عقاید مذهبی و سیاسی آمریکایی ها بود. در حقیقت، این گفته ی سیدنی آلستروم «همان طور که شب دنبال روز می آید، تفکر پیمانی، تفکر اجتماعی و مذهبی پیورتین ها را تحت تأثیر قرار خواهد داد»(22) را می توان به بهترین شکل به احساسات میهن پرستانه آمریکایی ها بعد از استقلال مرتبط ساخت. ایجاد یک کشور مستقل و تعابیر خوش بینانه و توأم با شور و شوق که در دوره ی پیش از استقلال در بین آمریکایی ها مطرح می شد، عقیده ی خاصی را بین مهاجران پیورتین تقویت می کرد. آن ها معتقد بودند که از چنگال بی عدالتی و فساد اروپا نجات پیدا کرده اند و به سرزمین موعود پناه آورده اند. لایمن بیچر(23)با بیان گفته ای احساسات ملی خاص بین هم میهنان خود را نشان می دهد. او می گوید که وقت آن رسیده که تجربه ی آمریکایی ها در دسترس دیگر مردمان جهان قرار بگیرد تا «آن ها را رها نموده و سعادتمندی را اشاعه دهد».(24) بیچر خاطرنشان می کند که کوتاهی در این مسئله «کل آفرینش را به زاری خواهد کشاند و تمام آن ها را مصیبت زده نمود». تعابیر رسالتی مذهبی با اظهاراتی مشابه با این تفسیر، به طور کامل با زبان اصلاح گران اجتماعی و سیاسی روشنفکر تناسب دارد.
2. ماهیت منحصر به فرد تجربه ی آمریکایی
افرادی که حامی بی همتای تجربه ی آمریکا بودند، به برهان محصور و محدودی اعتقاد داشتند که خداوند تمام شرایط لازم را به آن ها اعطا نموده است تا نظام جدید را به دیگر نقاط جهان نیز اشاعه دهند. اول این که وضعیت جغرافیایی نشانه های به ظاهر قانع کننده ای را برای اثبات این نقطه نظر در اختیار می گذاشت. طبق گفته ی یکی از نویسندگان، قاره ی آمریکا به حدی در مرکزیت واقع شده بود که شرایطی را برای آمریکایی ها فراهم می آورد تا با نور انجیل و در پرتو نظام آمریکایی، به هر بخشی از جهان دسترسی پیدا کنند. نویسنده ی رساله ای با عنوان بررسی اعتقادات در آمریکا (1859) مزایای موقعیت جغرافیایی ایالات متحد را این گونه بیان می کند:تقریباً از شرق بین آفریقا و اروپا و از غرب در کنار آسیا واقع شده است. این موقعیت باعث جذب ماجراجویان و ستمدیدگان آن سرزمین به آن جا می شود و در عین حال، موقعیت آن کشور به اندازه ای از دیگر نقاط جهان دور است که به سهولت از ستیزه ی آن نقاط به کنار می ماند. آمریکای جنوبی هم کاملاً قابل دسترسی است. در حقیقت، شعاع های ساطع از کرانه ی شرقی، غربی و جنوبی کشورمان تقریباً به تمام بلاد کفر و سرزمین های اسلامی و پاپی می رسد یا به بیان دقیق تر، تقریباً بیش تر این مناطق از طریق ارتباطات مستقیم دریایی قابل دسترسی هستند.(25)
طبق رساله ی بررسی اعتقادات در آمریکا موقعیت مناسب جغرافیایی - مرکزیت جهان - به آمریکایی ها این امکان را می دهد تا «تمدن و مسیحیت را بین ملل پست و بدبخت» گسترش دهند.(26)
از سوی دیگر، این موقعیت مرکزی، مزیت دیگر جزیره ای بودن را داشت که ایالات متحد را در برابر تهاجم و نفوذ فسادانگیز دیگر کشورهای کم تر متمدن حفظ می کرد. بنیان گذاران این سرزمین حتی هنگام بحث بر سر متن بیانیه ی استقلال به این مزیت اذعان نمودند. یکی از نمایندگان (گاورنیر موریس)(27)خطاب به «مجلس قاره ای»(28) که مشغول تهیه ی پیش نویس این بیانیه بود، سخن از «خلیج عظیمی» به میان می آورد که «امواج آن بین اروپا و آمریکا در خروش است»(29) و برای دفاع از کشور تازه استقلال یافته «خط دفاعی کامل و پایداری» را شکل می دهد.(30)در همان جلسه ای که قانون اساسی تأیید شد، همیلتون به مزیت های موقعیت جغرافیایی این کشور اذعان کرد، سپس این خاصیت جزیره ای بودن به دو منظور مؤثر واقع شد؛ یکی ارتباط برقرار کردن با دیگر نقاط جهان در پرتو نور تمدن و دیگری، حفاظت از کشور در برابر خطرات خارجی.
تنوع شرایط آب و هوایی، نوع زمین و منابع طبیعی نیز از دیگر مزایایی بود که مهاجران را از دیگر نقاط جهان به ایالات متحده جذب می کرد. رساله ی بررسی اعتقادات در آمریکا اذعان می دارد «مهاجران از زیر سلطه ی حکومت های جبار یا از مناطق فقرزده، فوج فوج به ایالات متحد وارد می شوند. رودخانه های عظیم با خطوط آهن گسترده و سریع به آن ها کمک می کند تا به مناطق حاصل خیز رخنه کنند. صنعت، روح رقابت را در آن ها تضمین می کند و از سوی دیگر، رعایت حقوق فردی آن ها نیز محفوظ می ماند». علاوه بر این، با تنوع جوّ سیاسی مواجه می شدند که با طبعشان سازگار بود، خواه اهل مناطق شمالی بودند یا مناطق جنوبی. این موقعیت شرایطی را برای آمریکایی ها فراهم می کرد تا به هر جا که می خواهند، سفر کنند «و با سفر به دیگر مناطق جهان اصول یادگیری، آزادی و مذهب را آموزش دهند».(31) ایالات متحد به خاطر منابع طبیعی عظیم می توانست بیش از «پانصد میلیون نفر» را در خود جای دهد.(32)
از لحاظ ثروت مواد معدنی، زمین های این سرزمین ذخایر تمام ناشدنی از آهن، سرب، مس و طلا را در اختیار داشت. نویسنده ی همان رساله با خشنودی تمام با تعجب بیان می کند که «نیم میلیون سال طول می کشد تا سوخت فسیلی این سرزمین تمام شود. از سوی دیگر، منابع ما به حدی است که می تواند به اندازه ی کافی بزرگ ترین نیازهای سیصد میلیون نفر را برآورده کند که ممکن است در قرن های آتی وارد این سرزمین شوند».(33)
جوئل بارلو در اوایل سال 1809، گویی می دانست که نیم قرن دیگر، پدیده ای با عنوان «بسط و توسعه ی نژادی»(34) پا به عرصه خواهد گذاشت. او در این راستا پیش بینی می کند «وسعت عظیم این قاره که تحت سیطره ی ما است، نباید از 1600 میلیون جریب(35) کم تر باشد و باید جمعیتی بالغ بر دویست میلیون نفر را در بر گیرد».(36)
کشور تازه شکل گرفته از تمام این ثروت و موقعیت مساعد جغرافیایی و سیاسی بهره می برد و طوری تلقی می شد که گویا مشیت الهی آن سرزمین را برای منفعت بشریت طرح ریزی کرده است.
3. نگرانی آمریکایی ها برای بشریت
یکی از دیرپاترین خصوصیات ملی گرایی آمریکایی در قرن نوزده میلادی، نگاه معطوف به جهان خارج و ماهیت تبلیغ مسیحیت بود. بنیان گذاران و دوراندیشان کشور جدید آمریکا (به اشکال گوناگون «پادشاهی» و «امپراتوری» خطاب می شد) حتی در حین انجام اقدامات اولیه برای طرح نظام جدید، به دیگر نقاط جهان نیز توجه می کردند. جوئل بارلو تنها یازده سال بعد از استقلال، جامعه ی کانتیکات شهر سینسیناتی(37) را در چهارم ژولای [یعنی روز سالگرد استقلال] خطاب قرار می دهد و پی آمدهای عظیمی را توصیف می کند که از «استقرار فعلی مجمع فدرالی در فیلادلفیا» انتظار می رفت. او می گوید که به خاطر خدمات گذشته ی آن نهاد قانون گذاری به کشور، اطیمنان زیادی به آن بود، اما انتظارات بیش تری از آن نهاد می رود.اگر در حیطه ی هر دوران یا قلمرو کشور، زمانی از راه برسد که سرنوشت میلیون ها نفر به صدای واحدی بستگی داشته باشد، این زمان درست همین دوره ی حاضر در این ایالت است. هر شهروند آزادی از امپراطوری آمریکا باید در شرایط کنونی خود را قانون گذار نیمی از بشریت بداند.
و اگر هر شهروند آمریکایی تنها فرصت های پیش روی خود را مشاهده کند، از پی آمدهای حاصل از «یک نظام سیاسی منطقی که بر کل سعادتمندی بشریت احاطه دارد» به وجد خواهد آمد.(38)
در اظهارات سیاسی و مذهبی و نیز ادبی، قاطعانه اذعان می شود که سعادت آمریکا - با گسترش منطقی از این مفهوم - سعادت جهان است. یکی دیگر از میهن پرستان دو آتشه این مسئله را قالب شعر بیان می کند که البته زیاد هم قالب منظوم ندارد:
هنوز آن جا است، درست در همان جا است، برکت آمریکا به بهار خواهد نشست،
بیدار شده اروپای مبهوت از خواب سنگین و می خواند،
در بالای آسیا، بامدادی نو برآمده،
و متحیر کرده افریقا را در روز تولد خود.(39)
دوراندیشان ملی گرا هم پادشاهی مقدس خداوند در آمریکا و هم دموکراسی سیاسی آمریکا را در حکم الگویی برای جهان قدیم و ملت های بی تمدن گرد هم آوردند. این الگو قرار بود تا نور انجیل و نور آزادی را به جهان ساطع کند. اچ. ریچارد نیبور در اثر مشهور خود با عنوان قلمروی پادشاهی خداوند در آمریکا این آمیزه را به طور کامل توصیف می کند. نیبور می گوید «نهادینه کردن پادشاهی مسیح طبیعتاً با ملی کردن این قلمرو همراه بود». او ادامه می دهد:
عقیده ی دیرینه ای که مسیحیان آمریکا را مردمان برگزیده ای تلقی می کرد که برای انجام تکلیفی خاص فراخوانده شده بودند، به عقیده ی ملت برگزیده تبدیل شد، که به خصوص علاقه ی همگان را به خود جلب کرد. در آثار لایمن بیچر و هم چنین قبل از او در آثار کاتن میدر مشاهده کردیم که چه گونه این گرایش توصیف شده است. با گذشت قرن نوزده میلادی، توجه به جانبداری الهی به طور فزاینده ای احساس می شد. مسیحیت، دموکراسی، آمریکایی مآبی، زبان و فرهنگ انگلیسی، رشد علم و صنعت و نهادهای آمریکایی، همه و همه درآمیخته و مغشوش جلوه می کرد. استدلال آمریکایی ها از پرهیزکاری خود، آن ها را به اندازه ای از احساسات مبتکرانه و مشتاقانه لبریز کرده بود که بی درنگ آن را با تقوای خدایی مربوط می کردند... به خصوص حس مربوط به پادشاهی نژاد آنگلوساکسون که مقدر بود تا با چراغ هایی که آمریکا تولید کرده بود، نور را به قلمروی کفار بتاباند.(40)
نیبور با نگاهی به گذشته، «آشفتگی کلیسا و جهان» و اختلاط مسیحیت، دموکراسی، آمریکایی مآبی و تمام دیگر نهادهای آمریکایی را درک کرد.
آمریکایی های میهن پرست هیچ شک نداشتند که این تجربه ی جدید به دیگر نقاط جهان گسترش خواهد یافت. نویسنده ی کتاب بررسی اعتقادات در آمریکا بر این جنبه از رسالت آمریکا در دیگر کشورها تأکید ویژه ای دارد. او می گوید «هم اکنون که مشیت الهی درستی این نظام را به تمام تبار انسان نشان داده است، فرزندان پدران زائر نباید جز بسط جهانی آن، به چیز دیگری راضی شوند.»(41) نویسنده در ادامه این «نظام» را به دلایلی غیر از دلایل مذهبی شرح می دهد و می افزاید «نهادهای سیاسی آزاد، شاهد دیگری در مورد انطباق ما با این نظام و تکلیف حاصل از آن در تبدیل شدن به یک ملت مبلغ ارائه می دهد».(42) آمریکا در «عشق طبیعی انسان به آزادی افسار گسیخته» سهیم بوده است، اما با این حال، «در این کشور تاکنون تنها می توانستیم آزادی را مطیع قانون کنیم».(43) از این گذشته، برابری اجتماعی، نظام آموزشی مترقی و بسیاری از مزایای دیگر، بسیاری از آمریکایی ها را متقاعد می کرد که خود را صاحب صلاحیت برای گسترش این تجربه به تمام بشریت بدانند. اظهاراتی از این دست نشان می دهد که چه گونه تحولات اجتماعی - سیاسی در آمریکا به بخشی از اعتقاد مذهبی تبدیل شد که دست خدایی را هدایت گر این ملت جدید می دانست.
قرار بود که گسترش نظام آمریکایی به نفع بشریت تمام شود. آن همان آرمانِ نظام حاکم مبلّغ مآب و مردان میهن پرست بود که اعتقاد داشتند. آرمان آن ها انقلابی برای بهبود شرایط انسان است. برخی از ترویج دهندگان توسعه ی ایالات متحده به سمت غرب، تلاش های خود را بخشی از این برقراری ارتباط با دیگر نوع بشر می دانستند و آن را صرفاً تملک قلمرو تلقی نمی کردند. در اکتبر 1847، ویلیام اسوین(44)، سردبیر روزنامه ی فیلادلفیا پابلیک لجر(45)، این نظر را به وضوح هرچه تمام تر ارائه می دهد:
ما معتقد به نظارتِ تقدیری هدایت کننده هستیم و زمانی که در مورد ظهور و پیشرفت شگفت آور ایالات متحده می اندیشیم، ماهیت حکومتمان، خصوصیات مردمی ما و حدوث پیش آمدهای غیرمترقبه همه به یک دستاورد بزرگ گرایش پیدا می کنند. ما تحت تأثیر عقیده ی راسخی هستیم که فرمان صادر شده و در مرحله ی اجرا است؛ تقدیری که بر اساس آن این قاره قرار است یک ملت، تحت یک نظام از نهادهای آزاد باشد. این مسئله در هیچ حالت پیش گویی اذعان نشده است، بلکه در نتیجه ی دلیل و برهان... و گرایش طبیعی عناصری معنوی و مادی دخیل بروز کرده است.(46)
اسوین در اظهارنظری جسورانه و موجز، اشتیاق غالب بین هم عصران خود را نوعی الهام بیان می کند، با این حال، این مسئله نه تنها با پیش گویی دینی، بلکه با قضاوت منطقی هم توجیه می شد.
4. بسط و توسعه ی نژادی قلمروی آمریکا
اعتقاد به ایالات متحد در حکم کشور نوپای آرمانی - آرمان شهر مذهبی و نیز غیر مذهبی - نقش مهمی را در تحول معروف به بسط و توسعه ی نژادی قلمرو ایفا می کرد. این مفهوم علاوه بر موارد دیگر به معنای بسط مزایای تجربه ی آمریکا به مناطق هم جوار بود. در واقع، تمام ملت ها شرایط لازم را برای تقلید از نظام آمریکا نداشتند. بسط و توسعه ی نژادی قلمرو، هم چنین به آن معنا بود که دیگران نیازمند یاری آمریکا هستند و این هدف صرفاً بسط قلمرو به حساب نمی آید.مشیت الهی در تلاش های آمریکایی ها برای «از اعتبار انداختن» عادت های قدیمی و ایجاد معیارهای جدید خلاقی و رفتار سیاسی دخالت داشت. قرار بود که این هدف از طریق اشاعه ی نور انجیل و نظرات انقلابی آمریکایی ها تحقق یابد. انقلاب آمریکا از این لحاظ تنها به آمریکا تعلق نداشت، بلکه این انقلاب از آن بشریت بود. ازرا استایلز(47) در سال 1783 این نظام جدید را «پدیده ی سیاسی اخیر از یک حاکمیت نوین» قلمداد می کند که «از میان قدرت های حاکم برخاسته است... حاکمیتی که تمام کشورها باید به آن توجه داشته باشند و آن را مد نظر قرار دهند».(48) جوئل بارلو تقریباً در همان زمان با احساس، آینده ای با شکوه را در انتظار ملت آمریکا می داند. بارلو با آمیزه ی کاملی از بیان مبلغانه ی مذهبی و سیاسی - اجتماعی، تمام بشریت را به تقلید از الگوی حکومت آمریکایی فرا می خواند:
اما هم اکنون دیگر نباید افکار میهن پرستانه
نظرات و قوانین محلی را محدود نمایند،
در مقابل، سرزمین های مجاور باید طغیان عمومی را برافکند
به آهستگی به سمت جماعت پیش رفت یا پس از مدت ها اظهار نظر نمود،
اما به سمت نظرات عالی تر اوج گرفت و به ماورای قدرت رسید،
به ماورای میل به جنگ رسید،
برای این که قلمرو و دوران، هدف کلی را شکل می دهند،
افکار میهن پرستانه و نظرات اخلاقی را هم سو با اشتیاق روشن گرانه ایجاد
می کنند.
تا به نوعی ترکیبی از قدرت و سعادت نوع بشر را ببینند.(49)
طبق گفته ی نیبور، «آرمان آزادی سیاسی» بخشی از کل تشکیلات انسان گرایانه است که از ویژگی های روشن بینی آمریکایی در قرن نوزده میلادی است.(50) آمریکایی ها صادقانه دنبال آوردن مشعل روشن گری به میان دیگر مردمان زمین بودند، به خصوص «ستمدیدگان» و «ظلمت نشینان». موضوع نوری که از آمریکا به چهار گوشه ی جهان پرتو می افکند، قرن ها بحث مورد علاقه ی آمریکایی ها بوده است. شعر ری با عنوان اشاعه ی انجیل: ستاره ای در غرب با وحی آغاز می شود «و من [خداوند] ستاره ای بامدادی را به آن ها اعطا خواهم نمود». اما علاوه بر این، جوهره ی آن نور از موضعی میهن پرستانه نشأت می گیرد. زمانی که شاعر چنان که انتظار می رفت، می نویسد «ستاره ای از غرب در حال طلوع است». ری در یکی دیگر از اشعار خود چراغ [منظور اختراع لامپ] را ابزار روشن گری آمریکایی ترسیم می کند. «خوبی، بدی، آزادی و ستمدیدگی نزد تمام کشورها و ملت ها پدیده هایی محبوب و منفور تلقی می شوند» ولی این آمریکا بود که:
زبانه گرفته بود
وای که ممکن بود ذات لایزال را بسوزاند!
...........
در جایی که معبد مقدس آزادی ایستاده است؛
معبدی که به دست میهن پرستان جاودان بنا شده است.(51)
مفهوم آزادی خود با نظام آمریکایی مترادف شده بود؛ نظام حکومتی و حیاتی که فقط با پیمان خداوندی درک می شد. این نظام، نظامی از آزادی های سیاسی و مدنی است که آلستروم آن را «صرفاً اطاعت راستین از اوامر الهی تلقی می کند.»(52)
با وجود این، آمریکایی ها تنها اِعمال آزادی را اطاعت راستین از خداوند در نظر نمی گرفتند. این عمل باید همراه با اشاعه ی آزادی در سراسر جهان کامل می شد. تیموتی دوآیت(53)، جوئل بارلو، ویلیام ری و شمار زیادی از دیگر آمریکایی ها در اعمال این پدیده شرکت کردند؛ پدیده ای که مسافران گوناگون آمریکا قرن نوزده میلادی به مشرق زمین نیز در آن سهیم بودند، از قبیل دیوید دور(54)، برده ای آمریکایی از ایالت تنسی، ریچارد هایت(55)، نجیب زاده ای از نیویورک و ویلیام لینچ افسر نیروی دریایی ایالات متحده. دیوید هایت در شرح سفر خود به «دور دنیا» می گوید:
نویسنده ی این کتاب، گرچه یک رنگین پوست است، امید آن دارد با این اعتقاد بمیرد که حکومت فدرالی مقدر است تا با شکوه ترین ساختار همیشه سبز در ذهن بشریت یا در موجی از دوران باشد. رنگین پوست است، ولی بر این اعتقاد است که حق دارد تا عقیده ی خود را بگوید که مردم آمریکا مادها و پارسیان قرن نوزده میلادی هستند.(56)
ویلیام لینچ هم زمانی که در دریای گالیله(57) با گروه همراه خود می تواند دو کشتی را به آب اندازد، آمیزه ای از تکبر مذهبی و ملی آمریکایی را نشان می دهد. در نهایت، این دو کشتی به کمک گروهی از اعراب به آب انداخته می شوند و اعراب اظهار شادمانی و فریاد می کنند، اما آمریکایی ها ساکت می مانند.
گویی این شادمانی از زبان مسیحیان همانند توهین به مقدسات بود. مثل این که رودخانه ی مقدس یادآور این کلام بود «ساکت باشید! دم نزنید!» این سکوت نه تنها جلوی هر گونه خودنمایی پر سر و صدایی را می گرفت، بلکه لحظه ای تمام دغدغه های دنیایی را تسکین نمود.
با شادی دو کشتی [دو کشتی که هیأت اعزامی آمریکا از ایالات متحده آورده بودند] را به آب انداختند؛ کشتی یی که پرچم آمریکا در آن برافراشته بود، باشکوه ترین پرچم آزادی که هم اکنون در جهان در اهتزاز است. از زمان یوسفوس و رومی ها هیچ کشتی یی به این اندازه از این دریا نگذشته بود و سالیان سال جز یک تخته چوب کشتی سطح آبش را شیار نینداخته بود.(58)
و زمانی که به اصرار لینچ پرچم آمریکا بر فراز اردوگاه برافراشته می شود، می گوید «گویا برای اولین بار بدون وجود هیچ محدوده ی کنسولی، پرچم آمریکا در فلسطین به اهتزاز در می آید. شاید این مسئله منادی تجدید حیات برای مردمان بدبخت باشد».(59)
روشن بود که با توجه به این تجربه ی جدید، آمریکا نسبت به دیگر کشورها - از جمله کشورهای مسیحی اروپا - صلاحیت بیش تری برای اشاعه ی این نور داشت. علاوه بر این، آمریکایی ها از منابع طبیعی هنگفت، موقعیت جغرافیایی مساعد، جمعیت رو به رشد، تازگی نگرش و بی گناهی بهره می بردند که آن ها را از کشورهای دنیای قدیم متمایز می کرد. مقایسه های متعددی بین ملت آمریکا با کشورهای اروپایی و نیز کشورهای شرقی صورت می گیرد. اروپا غرق در شیوه های قدیمی خود بود و اخلاقیات، سیاست و مذهب در آن رو به فساد رفته بود. «نهادها و نیز رفتارها و قواعد کلی ناشی از آن، بر اساس اصول کلی نهادهای ما مورد بررسی و نظارت دقیق قرار گرفته و به بوته ی آزمایش گذاشته شده بود».(60) اما در حالی که بارلو تمایل داشت تا نهادهای اروپایی را بیازماید، دو آیت این نهادها و نیز تمام مواردی را که اروپایی ها کامل و تمام عیار می پنداشتند، رد می کرد. اروپا و دیگر نقاط جهان هم در مقایسه با «سرزمین غربی» و «جزایر خوشبخت و قلمروهای باغستانی» آمریکا در حقیقت، منظره ی حقیرانه ای را به نمایش می گذاشتند. سرزمین آمریکا شکوهی مترقی از دوران پیامبری را نمایش می داد.
توان اروپا تحلیل رفته و معصومیت آن ضایع شاه بود. آمریکا پاک بود و در دوران شکوفایی، به سر می برد. نهادهای اجتماعی و سیاسی اروپا مستبدانه و منسوخ بودند. کشور آمریکا نظامی را ابداع کرده بود که قرار بود الگویی برای دیگر ملت ها باشد. در آستانه ی انقلاب آمریکا، یکی از مهاجران انگلیسی (فردی جهان وطن «کسی که به مسائل جهانی علاقمند است») عظمت مسئولیت آمریکا و تأثیر آن بر آینده ی بشر را اعلام می کند:
خورشید هرگز به خاطر ارزش و ثروت بیش تر نمی درخشد. این موضوع یک شهر، کشور، استان یا پادشاهی نیست، بلکه قاره ای است که لااقل یک هشتم از جهان قابل سکنا را در بر می گیرد. این موضوع یک روز، یک سال یا دوره نیست. آیندگان عملاٌ در این مبارزه دخیل هستند و به واسطه ی جریانات کنونی تا ابد، کم و بیش متأثر از آن خواهند بود... .
جزایر کوچکی که توانایی محافظت از خود را ندارند، اهداف مناسبی هستند که حکومت باید مسئولیت آن ها را به عهده بگیرد، اما حاکمیت دائمی بر یک قاره آن هم از سوی یک جزیره، امری نامعقول است. در هیچ موردی آفرینش، قمری بزرگ تر از اصل سیاره ی خود ایجاد نکرده است. با تمام احترامی که برای انگلستان و آمریکا قائل هستم، باید عرض کنم که این دو، نظم رایج طبیعت را وارونه ساخته اند. آشکار است که این دو به نظام هایی متفاوت تعلق دارند؛ انگلستان به اروپا، آمریکا به خودش.(61)
جوئل بارلو هم با بیان این مطلب، احساس مشابهی را ابراز می کند. «چشم انداز اقلیم غرب کاملاً متفاوت از اقلیم شرق است؛ شرقی که شالوده ی امپراتوری های آن بر پایه ی جهالت بنا نهاده شده است». او می گوید «این تکلیف جدید از منظر قانون گذاران دیگر کشورها ناشناخته است و از این رو، به دوش بنیان گذاران امپراتوری آمریکا نهاده شده است».(62) تکبر فصیح دوآیت از آمریکا به واسطه ی تصویری که او در ذیل از اروپا ترسیم می کند، به درستی نمایان می شود:
بنگر! بسیار پراکنده اند در سراسر این مناطق
چه صحنه هایی از شکوه و زیبایی و طراوت.
خلقت، با شکوه ترین عجایب را در این جا گسترده است
تپه ها، که فلک بر روی آن می آرامد و دانوب که آبشارها از آن سرازیرند،
جنگل هایی که از برج سرطان تا قطب امتداد دارند،
دریاچه هایی که دریاها بر روی آن قرار دارند و رودخانه هایی که بر آن
می خروشند،
چشم اندازهایی که باغ های عدن از نو، گویی را زراندود می کنند
و دشت ها و مرغزارهایی که خورشید از آن جا طلوع و غروب می کند.(63)
دوآیت در مورد دنیای قدیم هم می گوید:
سرزمین های بدبختی که هزاران نفر برده ی یکی هستند،
پدرانی که جز فرزند ارشد خود فرزندی نمی شناسند
و شاهانی که تنها از مصائب رعیت لذت می برند.(64)
خلاصه ی کلام این که آمریکایی ها کشور جدید خود را امید حقیقی بشریت تلقی می کردند و از لحاظ مذهبی و نیز غیر مذهبی مسئولیت کل دینا را به دوش خود می دانستند. این احساس در شکل گیری نگرش آمریکا به دیگر کشورها نقش بسیار مهمی داشت.
پی نوشت ها :
1. Herod؛ نام پادشاه یهودیه [که قسمتی از جنوب فلسطین بوده است] از 37 تا 34 قبل از میلاد.-م.
2. William Ray
3. Connecticut Wits
4. Joel Barlow
5. جوئل بارلو، آثار جوئل بارلو (گینزویل، فلوریدا: نسخه های رونوشت و تجدید چاپ شده ی محققان، 1970)، جلد 1، صفحه ی 527.
6. ویلیام ری، اشعاری در موضوع های مختلف (اوبرن [Auburn]، نیویورک: یو. اف. دابلدی [U. F Doubleday]، 1821)، صفحه ی 56.
7. تیموتی دوآیت، عمده اشعار تیموتی دوآیت (گینزویل، فلوریدا: نسخه های رونوشت و تجدید چاپ شده ی محققان، 1969)، صفحه ی 511.
8. اِزرا استایلز، ایالات متحد حرکت متعالی به سوی شکوه و افتخار (1783)، از کتاب روحانیون انقلاب آمریکا اثر وینگیت تورنتون [Wingate Thornton] (بوستون: Gould & Lincoln، 1860) صفحه ی 440. استایلز، رئیس دانشکده ی ییل [Yale] می گوید او این متن را از کتاب تثنیه ی تورات «به عنوان مقدمه ی رساله ای درباره ی سعادت سیاسی اسرائیل آمریکایی خداوند و به عنوان اشاره ای پیش گویانه به سعادت و شکوه آتی ایالات متحد انتخاب کرده است». همان، صفحه 473.
9. دیوید هامفریز به نقل از آمریکا و جهان مدیترانه (1882-1776)، اثر جیمز اِی. فیلد [James A. Field] (پرینستون، نیوجرسی: نشر دانشگاه پرینستون، 1969)، صفحه ی 14، اشاره می کند که تأسیس کشوری جدیدی بخشی از طرح الهی بود که می توان در بسیاری از خطابه ها و سخن رانی های سیاسی مشاهده نمود، از جمله موعظه ای که جرج دافیلد [George Duffield] در یازدهم دسامبر 1783 در سومین کلیسای پرسبیتری فیلادلفیا، 1784). روز استقلال از منظر دافیلد «روزی بود که صبح آن به شب منتهی نخواهد شد، اما در عین حال، روزگار شادی بخش را زمانی می داند که رانده شدگان اسرائیل و آواره گان یهودا باز می گردند و با وجود آنان کمال جهان غیر یهودی به سمت معیار عشق درخور، جریان پیدا خواهد کرد». صفحات 18-16.
10. بارلو، مجموعه آثار، جلد1، صفحات 9-4.
11. بارلو، مجموعه آثار، جلد1، صفحه ی 9.
12. ری، اشعار، صفحات 1-20.
13. از این رو، زمانی که جان آدامز صحبت از قانون اساسی کشور جدید را به میان آورد، اظهار داشت که آمریکایی ها «در حال حاضر بهترین فرصت و بزرگ ترین امانت را در دستان خود دارند؛ فرصتی که مشیت الهی تا به حال از زمان گناه آدم و حوا تنها به عده ی کمی اختصاص داده است». دفاع از قانون اساسی دولت ایالات متحد آمریکا (لندن: سی دیلی [C. Dilly]، به صورت شعر، 1787).
14. بارلو، مجموعه آثار، جلد1، صفحه ی 527.
15. میلر، از پیمان تا احیا، از اسمیت و جمیسون (1961)، جلد 1، صفحه ی 332.
16.Daniel Webster
17. به نقل از عقیده ی رسالت از منظر آمریکایی ها، اثر ادوارد ام. برنز [Edward M. Burns]، (نیوجرسی: نشریه ی دانشگاه راتگرز[Rutgers]، 1947)، صفحه ی 141.
18. نیویورک تایمز، 29 مارس 1955. در نیمه ی دوم قرن بیستم، مفهوم حمایت خداوند از نظام سیاسی و رسالت الهی آمریکا برای اشاعه ی آرمان های آمریکایی، به بخشی از پدیده ای مبدل شد که به «دین مدنی» معروف است. این تحول مهم و امروزی به تفصیل در این کتاب بررسی خواهد شد.
19. اساسنامه ی انجمن آمریکایی نشر و گسترش نص کتاب مقدس (نیویورک 1816)، صفحه ی 13. همان گرایش در گمانه زنی برای مرتبط دانستن مشیت الهی در حوادث سیاسی و استقلال آمریکا، ساموئل وست را بر آن داشت تا در سال 1776بیان دارد که «مشیت الهی این قاره را پناهگاه آزادی و دین راستین قرار داده است. از این جهت، آیا می توانیم تصور کنیم که خداوند که ما را مأموران آزاد خلق نموده و اسباب را طوری مقرر داشته که ما باید در این جهان او را ستایش کرده و بندگی او را کنیم و از این پس برای همیشه او را خشنود سازیم، تحمل از بین رفتن آزادی و دین راستین را از چهره ی زمین دارد؟» (تورنتون، 1860، صفحه ی 311). هم چنین هیأت آمریکایی مأموران عالی رتبه عازم مأموریت های خارجی (ABCFM) هفتمین گزارش سالانه، صفحات 8، 9 و 13، و استوارت موسی، خطابه ای در کلیسای موسوم به پرستشگاه [Tabernacle]، شهر سالم [Salem]، پنجم نوامبر 1818 (1819، Andover, AH:Flagg & Gould) صفحات 7-26 را ببینید.
20. Enoch Lincoln
21. اینوک لینکلن [Enoch Lincoln]، نطقی که به مناسبت مراسم بزرگ داشت استقلال آمریکا در چهارم ژولای 1812 در ورکستر ایراد نمود. (Andover, AH: Flagg & Gould، 1819)، صفحه ی 14.
22. آلستروم، الهیات در آمریکا، جلد 1، صفحه ی 241.
23. Lyman Beecher
24. نقل از طغیان آزادی، اثر آلیس فلت [Alice Felt] (نیویورک: هارپر و رو [Harper & Row، 1944)، صفحه ی 1.
25. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحات 4-153.
26. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحه ی154.
27.Gauverneur Morris
28. Continental Congress
29. گاورنیر موریس [Gouverneur Morris] به نقل از زندگی محمد(ص)، بنیان گذار دین اسلام و امپراتوری ساراسِن ها [Saracen نامی که اروپایی ها در جنگ های صلیبی به مسلمانان داده بودند.-م.] اثر جورج برنز، (نیویورک: هارپر، 1947)، صفحات 2-61.
30. الکساندر همیلتون [Alexander Hamilton)، آثار (نیویورک: جی. اف. رو صفحات 51-1850)، جلد 7، صفحات 3-152.
31. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحه ی 154.
32. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحه ی 154.
33. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحه ی 155.
34.Manifest Destiny
35.Acre؛ جریب فرنگی، واحدی برای مساحت زمین برابر با 4047 متر مربع.-م.
36. بارلو، مجموعه آثار، جلد 1، صفحات 7-526.
37.Cincinnati
38. بارلو، مجموعه آثار، جلد 1، صفحه ی 12.
39. دوآیت، تپه ی بکر، در عمده اشعار، صفحه ی 516.
40. نیبور، قلمروی پادشاهی خداوند در آمریکا، صفحات 9-178.
41. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحه ی 153.
42. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحه ی 156
43. ایالات متحد: ملت متعهد به تبلیغ دین، صفحات 7-156.
44.William Swain
45.Philadelphia Public Ledger
46. ویلیام سوئاین، دفتر کل فیلادلفیا (25 اکتبر 1847).
47.Ezra Stiles
48. استایلز، ایالات متحد متعالی، صفحه ی 18.
49. بارلو، مجموعه آثار، جلد 2، صفحه ی 348.
50. نیبور، قلمروی پادشاهی خداوند در آمریکا، صفحات 123 به بعد.
51. ری، اشعار، صفحات 57-54.
52. آلستروم، الهیات در آمریکا، صفحه ی 332.
53.Timothy Dwight
54.David Dorr
55.Richard Haight
56. دیوید اف. دور، مردم رنگین پوستی که به همراه یک دورگه گرداگرد جهان را سیر کرد (کلیولند، اوهایو، نسخه ی چاپی نویسنده، 1858)، صفحه ی 12.
57.Sea of Galilee؛ دریاچه ای بزرگ در شمال اسرائیل که رودخانه ی اردن از آن جریان دارد.-م.
58. ویلیام اف. لینچ، شرح سفر هیأت اعزامی ایالات متحد به رود اردن و بحرالمیت، نسخه ی شماره ی 9 ویرایش شده. (فیلادلفیا، بلانچارد و لِکس [Blanchard & Lex 1853]، صفحه ی 126.
59. ویلیام اف. لینچ، شرح سفر هیأت اعزامی ایالات متحد به رود اردن و بحرالمیت، نسخه ی شماره ی 9 ویرایش شده (فیلادلفیا، بلانچارد و لِکس [Blanchard & Lex 1853]، صفحه ی 199.
60. بارلو، مجموعه آثار، جلد 1، صفحه ی 527.
61. توماس پین، عقل سلیم، به نقل از مردم آمریکا، اثر برنر و دیگران، صفحه ی 72.
62. بارلو، مجموعه آثار، جلد 1، صفحه ی 4 و صفحه ی 532.
63. دوآیت، عمده اشعار، صفحه ی 500.
64. دوآیت، عمده اشعار، صفحه ی 511.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}