تجلّی انگاره های یهود در اندیشه ی مسیحیان آمریکا
مترجم: یاسر فرحزادی
تجسم صهیون: افسانه ی آمریکاییِ شهر بر روی تپه
این مسافر با معرفتی مقدسراه خسته کننده را سپری می کرد، در حالی که بر بالای سرش تبسمی تخیلی
می گذشت
خواه او در بیشه هایی مقدس زانو بزند
یا از میان علفزار وسیع و پهن پرسه بزند،
قلب او از هر نسیم به نرمی فرو می ریزد؛
نسیمی که ضعیف ترین آهنگ از حال و هوای ادومیه(1) را با خود دارد.
جان پیرپانت(2)، «حال و هوای فلسطین»، 1816
جان پیرپانت در شعر بلند خود با عنوان حال و هوای فلسطین، سفری حماسی و رؤیایی را به سبک شعر کلاسیک بازگو می کند، اما شاعر به جای الهام از پارناسوس یا اولومپوس(3) متوسل به منبع الهام متفاوتی می شود:
نه، نه، طریق تنهاتر و دوست داشتنی تر از آن من باشد:
من یونان و افسونش را به مقصد فلسطین ترک می نمایم.
...
دوست دارم تا بر کناره ی درختان خرمای اردن پا بگذارم،
دوست دارم تا پایم را با شبنم حرمون(4) خیس کنم،
به ندای الهام اشعیای نبی عشق می ورزم،
در غارهای مقدس کَرمل(5) به استقبال آرامش خواهم رفت،
و تخت پوشیده از خز خود را با رز همیشه بهار شارون(6) آذین خواهم بست.(7) سفر پیرپانت او را به زیارت تخیلی به سرزمین مقدس رهنمون می کند؛ جایی که او «فرزند دین»، از تجمعات بی شمار مذهبی مقدس رهنمون می کند؛ جایی که او «فرزند دین»، از تجمعات بی شمار مذهبی لذت می برد، به خصوص آن هایی که در ارتباط با مصایب صهیون هستند. با این حال، این ابیات تنها بیانگر یکی از تلاش های اولیه و شاعرانه ی آمریکایی ها در بیان اولین و ماندنی ترین افسانه ی این سرزمین است؛ تجسم آمریکا به عنوان شهری بر روی تپه.(8)
پدران زائر و تپه ی صهیون
شعر پیرپانت، «کودکی» فرهنگی این کشور را آشکار می سازد؛ فرهنگی که به واسطه ی تجسم صهیون در آمریکا پرورش یافته است. با این همه، این تصور که در ابتدای رؤیایی و درک آن مشکل بود، هم چون آرمانی باقی ماند که تصور حامیان آن را منتقل می کرد. حضور فراگیر این افسانه در مباحثی آشکار می شود که آر. دبلیو. بی. لوئیس(9)آن را «مباحث خاص و متمایز» خطاب می کند.(10) رالف والدو امرسون(11) در سخن رانی در خصوص عمل قبیح برده داری، با توسل به قیاسی از کتاب مقدس، کشور خود را «آخرین تلاش مشیت الهی به نفع نژاد انسان توصیف می کند».(12) او سخن دیگری با این مضمون دارد که آمریکا باید خود را از «نفوذ» اروپا برهاند. با این حال، برای درک کامل از پی آمدهای گذشته و آینده، باید این شرایط را طوری در موقعیت قرار دهیم که گویی آمریکا «اسرائیل دوران ما است». هرمن ملویل(13)، داستان نویس آمریکایی و یکی دیگر از پیش گامان موضوع تقدیر آمریکا، همان مسئله راه شیوه ای کاملاً شفاف بیان می کند. از نظر او، درست مانند قوم اسرائیل که از فساد مصریان گریختند و موهبت الهی ویژه ای به آن ها اعطا شد:ما آمریکایی ها هم مردمان خاص و برگزیده و در حقیقت، قوم بنی اسرائیل این دوران هستیم. ما حافظان آزادی جهان هستیم. هفتاد سال پیش از قید بردگی گریختیم و در کنار رسیدن به اولین حق طبیعی خود، یکی از قاره های زمین را در آغوش گرفتیم؛ قاره ای که خداوند آن را برای میراث آینده به ما اعطا فرمود. قلمروهای پهناوری از کافران که به تدریج به دست خواهد آمد و تحت سایه ی پناه ما قرار خواهد گرفت، بدون این که برای فتح آن سرزمین ها اقدام خونینی شود. خداوند مقدر فرموده است بشریت انتظارات بزرگی از نژاد ما دارد و ما نیز دل مشغولی های بزرگی را در درون جان خود احساس می کنیم. به زودی بقیه ی کشورها دنباله رو ما خواهند شد. ما پیش تازان جهان هستیم؛ پیش قراولانی که از میان برهوت ناشناختی های امتحان نشده، مسیر جدیدی را در جهان جدید باز خواهند کرد؛ جهانی جدید که از آن ما است.(14)
ملویل در این گفته به تعلق خاطر آمریکا به تعهد گذشته و آینده اش اذعان می کند؛ دو موردی که در چارچوب کتاب مقدس مشاهده شد. در سبک گفتمان فرهنگی نسل ملویل، اصطلاحاتی چون «مردمان خاص و برگزیده»، «اولین حق طبیعی»، «میراث آینده» و «سایه ی پناه ما» بسیار شناخته شده هستند و به منبع و منشأ میراث فرهنگی آن ها بر می گردند. به طور مشابه، ملویل با زبان پر شور و شوق و خوش بینانه ای با بیان اظهاراتی چون «دل مشغولی های بزرگی را در درون جان خود احساس می کنیم» و «پیشتازان جهان»، دورنمای ایجاد کشوری آرمانی را تأکید می کند؛ کشوری که اغلب شکل اجتماعی - سیاسی قلمروی پادشاهی خداوند به حساب می آمد.
پیرپانت در ایراد عبارت «تبسم تخیلی»، محیطی متفاوت از گفتمان فرهنگی را ارائه می دهد، اما این محیط هم در بافت همان اسطوره شناسی قرار دارد و او را به حرکت پس و پیش در کناره ی ساحل اوهایو و اردن وا می دارد. اولین رودخانه، بخشی از تجربه ی شاعر از واقعیت جغرافیایی بوده است. دومین رودخانه [رود اردن] که او و بقیه ی هموطنان خود آن را میراث خود می انگاشتند، بخشی از اسطوره ی ملی است و این همان خود آن را میراث خود می انگاشتند، بخشی از اسطوره ی ملی است و این همان تجسم شاعرانه است که پیرپانت را «به سواحل اردن آکنده از درختان خرما» می فرستد؛ جایی که تصور زائران را می انگیخت تا در جست و جوی شهری باشند که ورنون پرینگتون آن گونه که باید آن را «کنعان آرزوها» توصیف می کند.(15) این همان تجسمی است که تیموتی دوآیت، جوئل بارلو و همتای این دو یعنی کانتیکات ویتس برای اظهار دلاوری های قهرمانانه ی «یوشع بن نون و داوود آمریکایی ها» بر می انگیختند. این موضوع که هنوز در قرن نوزده میلادی وسوسه انگیز بود، هزاران آمریکایی را به ساحل «آکنده از درختان خرما» رود اردن روانه می کرد.
توصیفات متعددی نسبت به این اولین اسطوره شناسی آمریکایی برای پذیرفتن صهیون مطرح می شد. آن چه از نظر خواهد گذشت، تلاشی در جهت بازسازی الگو و سیر تکاملی این افسانه است که از منظر آمریکایی ها به شهری نمادین بر روی تپه و سپس به تعهد ملی برای احیای اورشلیم جدید، یعنی شهری بر روی تپه تحول یافت. خواهید دید که این نوع ابراز احساسات نسبت به این افسانه، اغلب عاملی تعیین کننده بود که نگرش و رفتار آمریکایی ها را در مراحل مختلف از تکامل ملی شان تحت تأثیر قرار داده است.
در اوایل سال 1636، جان کاتن مطالب کتب مقدس را برای یافتن قانونی نمونه بررسی می کرد که قرار بود مورد پذیرش یکی از ایالت های جدید آمریکا واقع شود. او در نهایت الگویی را مطرح کرد که آن را «الگوی قضاوت های حضرت موسی» می نامید. یکی از تاریخ دانان معاصر آمریکا این روند را شرح می دهد:
سپس از آقای کاتن خواسته شد که از قوانینی که با آن خداوند مردمان باستان را تحت سلطه ی خود قرار می داد، چکیده ای تهیه نماید، به گونه ای که اخلاقیات و عدالت پا بر جا در آن مد نظر قرار گیرد. ایشان هم در حد قابل قبول و به طریقی خردمندانه این تکلیف خطیر را به انجام رساند. اما از آن جا که به واسطه ی منشور سلطنتی، بسیاری از رویه ی دموکراسی آتنی در قالب حکومت رخنه کرده بود، آقای کاتن به نحو کارآمدی این طرح جدید را به آن ها پیشنهاد کرد؛ طرحی که بر اساس آن نه خبری از رأی دهندگان بود و نه خبری از منتخبان، جز آن دسته آموزه های چشم گیر سرورمان عیسی مسیح، که شخصاً در کلیساهایمان بیان می شدند. او در این مورد و در بسیاری از موارد دیگر، بعد از طرح حکومت دینی به آن ها مجاهدتی را پیشنهاد نمود که کم و بیش مایه ی مباهات قوم اسرائیل بود؛ آری، «مردمان خاص».(16)
کاتن بر اساس نظرات میدر، حکومت دینی «مردمان خاص» را نسبت به «دموکراسی آتنی» ترجیح می دهد، به همین خاطر، رویه ای را در علم سیاست به طرفداران از الهام اشعیای نبی و در رد نظر پیرپانت و دوآیت در مورد پارناسوس هفت(17) مطرح می کند.(18)
شهروندان دنیای جدید خود را رعیت یَهُوه می دانستند که تحت لوای شریعت موسی (ع) قرار داشتند. مهاجران پیوریتن به دنیای جدید، خود را برای این نوع تغییر نگرش در زندگی روزمره آماده کرده بودند؛ نگرشی که پرینگتون آن را «شیوه ای آگاهانه در یهودیت زاهدانه» توصیف می کند؛ «شیوه ای که قرار بود نجیب زادگان عصر سلطنت جیمز اول در انگلستان را به پیوریتن های مبارز دگرگون کند».(19) نمونه های متعددی از این نوع فرآیند دگرگونی وجود دارد، اما مورد شاخص مربوط به جان وینتراپ می شود که برای به کارگیری کلام پرینگتون «به مدرسه ی آموزش کتاب مقدس به زبان انگلیسی رفته بود و شعر عبری اصیل تخیل شاعرانه ی او را برانگیخت. این نوع آموزش از حقوق مسلم افراد در دوره ی الیزابت اول بود. او نیز مانند بسیاری از پیوریتن های همتای خود، شیفته ی کتاب سرودهای روحانی شد».(20)
وینتراپ و نیز مهاجرانی مانند او، از تکلیف ویژه ای آگاه بودند که به گردن آن ها نهاده شده بود و هم چنین ارتباط منحصر به فرد الهی که با پروردگار داشتند. زمانی که وینتراپ زادگاه خود - یعنی حوزه ی اقتدار اسقف اعظم لود(21) - را به کشور دوم خود - قلمروی پادشاهی خداوند - ترک کرد، با یکی از دوستان خود برای رفتن به سفری زیارتی وداع می کند و با ایمانی راسخ به او می گوید:
نمی دانم چگونه تو را ترک کنم. چاره ای ندارم. من محبوب خود را به آغوش او خواهم سپرد؛ اویی که او را بیش تر دوست دارد و نگهدار صدیق تمام وعده ها است. حالا تو ای امید اسرائیل و ای یاری رسان راستین تمام کسانی ذکرت را می گویند، قلوب بندگان با ایمان و مخلص خود را به روح خودت پیوند بده.(22)
وینتراپ که به میراث پیوریتن خود پایبند بود، نشانه های رضایت خداوند را در تصمیم خود می دید، از این رو، اقدام به فروش اموال و دارایی های خود نمود تا آماده ی نقل مکان به سرزمین موعود شود. او حتی شیوع طاعون در بین بومیان و تلف شدن آن ها را مشیت الهی می دانست و به نوعی آن را نشانه تلقی می کرد.(23) باقی مانده ی افراد برگزیده در اسرائیل می دانستند که باید چه تکلیفی را به سرانجام رسانند و از این رو، وظیفه ی خود را با عقیده ی راسخ آغاز کردند. خداوند پناهگاهی در اختیار آن ها قرار داده بود که تکلیف و مایه ی افتخار آن ها بود تا به این انتخاب پروردگار لبیک گویند و برای تأسیس پادشاهی قادر متعال به سمت غرب نقل مکان کنند. ایجاد صهیون در برهوت نیازمند ایمانی فوق العاده و عقیده ای راسخ به مأموریت الهی بود. این عقیده اغلب در اظهارات وینتراپ و دیگران دیده می شود. او درک خود از مأموریت الهی را این گونه توصیف می کند:
ما دریافته ایم که خداوند اسرائیل در میان ما است: زمانی که ده نفر از ما می توانیم تا در برابر هزار دشمن مقاومت کنیم، زمانی که او ما را مایه ی مباهات و رحمت قرار می دهد. مردانی که در سخن از مستعمرات بعدی خواهند گفت «خداوند آن جا را همانند نیوانگلند ایجاد نموده است، به همین خاطر ما باید خود را وارث شهری بر روی تپه بدانیم؛ جایی که انظار تمام مردمان پیش روی ما خواهد بود».(24)
علاوه بر تحصیل در مدرسه ی آموزش کتاب مقدس به زبان انگلیسی و فراگیری «شعر عبری اصیل» از کتاب سرودهای روحانی، قدرت تخیل وینتراپ به واسطه ی تجربه ی فوق العاده طاقت فرسای او و مهاجران هم عصرش در روند تحمل سختی ها و نقل مکان به جهان جدید. برانگیخته شده بود. این تجربه ی شخصی استعاره ای بصری را به گوش روزمره ی آن ها بخشیده بود. طبق گفته های چارلز فیدلسون(25)، زندگی روزانه ی آن ها «نه پیش آمدی تاریخی بود و نه تخیلی تمثیلی، بلکه تجربه ای بود که عینیت تاریخ را با هدفمندی کتاب مقدس تلفیق می کرد».(26) آن ها عادت داشتند که استعاره های کتب مقدس را با دقت و شدت هر چه تمام تر به کار گیرند. این خصلتی بود که از اعتقادی استوار به جایگاهی مسلم نشأت می گرفت؛ جایگاهی که کتاب مقدس آن را مأمن پیامبران و مردان مقدس عهد باستان می داند. فیدلسون می گوید:
فرآیند نمادسازی دائم ذهن آن ها را مشغول کرده بود. از منظر آن ها، واژه ی «برهوت» فی نفسه چهل سال مصایب یهودیان باستان را با سختی های برهوت نیوانگلند پیوند می داد.(27)
از نظر پیوریتن ها نوعی تحمیل زاید از سوی روایت کتب مقدس بر تجربه ی شخصی آن ها حاکم بود. در ذهنشان و نیز در خاطر لایتناهی خداوندی، آن ها این دو را یکی و همسان تصور می کردند. «برهوت» نمادین در خاطر آن ها زنده می شد تا نشانه ای از نیوانگلند مهاجران باشد. از سویی اقیانوس اطلس نیز از منظر آن ها بیانگر تصویری از برهوت سینا و عبور از دریای سرخ بود.
در واقع، آمریکایی ها با ورود به قرن نوزده میلادی به موعظه های سیاسی و مذهبی گوش می دادند که آن ها را به یاد هویت عبری و مطابق با کتاب مقدس می انداخت. ادوارد جانسون در این چارچوب رؤیایی، در موعظه ای خطاب به پیوریتن ها از آن ها می خواهد تا «دائم همراه با استغاثه ی ارزشمند و مجدانه ی یوشع بن نون دعا کنید که خورشید در جبعون(28) و ماه در دره ی ایلون(29) بی حرکت بایستند».(30) از این رو، مشاهده می شود که استعارات همیشگی کتاب مقدس در حیات روزمره ی آن ها رخنه کرده بود. با توجه به این چارچوب، موعظه های انتخاباتی در سراسر قرن های هفده، هجده و نوزده میلادی، عناوین آشنایی را به خود می گرفت: راهی به سوی رفاه اسرائیل (جان وایتینگ(31)، بوستون 1688)، موسی و هارون (توماس باکینگم، نیو لاندن(32)، 1729) و دورنمای شهر اورشلیم (ایزاک استایلز(33)، نیو لاندن، 1742).(34)
در خلال اولین دوره از تأسیس مستعمرات در آمریکا، مهاجران پیوریتن بر اساس فرضی قاطع عمل می کردند. آن ها خود را برگزیدگان معدودی از بقایای قوم اسرائیل می دانستند که در برابر فساد اکثریت مقاومت می کردند و در پی یافتن پناهگاهی در کنعان آرزوهای خود بودند. از قلمروی جغرافیای روحانی، برخی از دوراندیشان آن ها در صدد بودند تا ویژگی های مکان های مرتبط با کتاب مقدس را به نوعی در سکونتگاه جدید خود نمایان سازند. کاتن میدر صادقانه بر این اعتقاد بود که مکزیکوسیتی اورشلیم جدید خواهد بود؛ شهری بر روی تپه، این افسانه ی حماسی در زندگی روزانه ی مردم آمریکا جای خود را باز کرد، ادامه یافت و در جریان انقلاب و استقلال آمریکا شدت گرفت.(35)
پی نوشت ها :
1.Idumea
2.John Pierpont
3.Parnassus or Olympus
4.Hermon؛ کوهی در شمال اسرائیل.-م.
5.Carmel؛ منطقه ای کوهستانی در شمال اسرائیل.-م.
6.Rose of Sharon
7. جان پیرپانت، حال و هوای فلسطین: شعر (بالتیمور، مریلند: بی ادز[B. Edes]، 1816)، صفحات 6-5.
8. آدم آمریکایی، همان طور که بعد خواهید دید، در واقع، «نه آن قدر رهایی یافته از تاریخ بود و نه آن قدر از سوی میراث معمول خانوادگی و نژادی بی حرمت شده بود». (آر. دبلیو. بی. لویس، آدم آمریکایی، نسخه ی سوم، شیکاگو: نشر دانشگاه شیکاگو، 1961، صفحه ی 5) آدم آمریکایی در واقع، به شدت غرق در گذشته ی مذهبی نژاد خود بود، بار گناه اولیه را به دوش می کشید و خود را مسئول تدارک شرایط برای سلطنت دوباره ی مسیح می دید.
9.R. W. B Lewis
10. لویس، آدم آمریکایی، صفحه ی 2.
11.Ralph Waldo Emerson
12. رالف والدو امرسون، تمدن آمریکا، از مجموعه آثار گردآوری شده ی رالف والدو امرسون، جلد 11 (کمبریج، ماساچوست: نشریه ی بلنپ [Belknap] از نشر دانشگاه هاروارد،- 1971)، صفحه ی 299.
13.Herman Melville
14. هرمن ملویل، پوشش سفید یا جهان در دست مرد جنگی (لندن: برادران هارپر، 1850)، صفحه ی 217.
15. پرینگتون، جریانات اصلی در تفکر آمریکایی، صفحه ی 23.
16. به نقل از آثار شکوهمند مسیح در آمریکا، اثر میدر، صفحه ی 265.
17.Parnassus Seven
18. برای بررسی نمونه ای از این نوع تفکر مقاله ای با عنوان فرار تخیل، مجله ی گراهام، 1826، جلد 1، صفحات 7-105 را ببیند. در این مقاله میلفورد بارد [Milford Bard] به تمجید از قدرت تخیل می پردازد که «با توان نامرئی و مقاومت ناپذیر خود دوران زایش و ساحل امن خود را ترک گفته و به سوی دورترین دوران باستان سفر می کند».
19. پرینگتون، آمریکایی ها آسمانی، صفحه ی 40.
20. پرینگتون، آمریکایی ها آسمانی، صفحه ی 40.
21.William Laud
22. به نقل از پرینگتون، آمریکایی ها آسمانی، صفحه ی 40.
23. وینتراپ، مجموعه مقالات، جلد 2، صفحه ی 117.
24. وینتراپ، مجموعه مقالات، جلد 2، صفحه ی 295.
25.Charles Feidelson
26. فیدلسون، نمادگری و ادبیات آمریکایی، صفحه ی 78.
27. فیدلسون، نمادگری و ادبیات آمریکایی، صفحات 9-78.
28.Gibeon
29.Aijalon
30. فیدلسون، نمادگری و ادبیات آمریکایی، صفحه ی 79.
31.John Whiting
32.Thomas Buckingham. New London
33.Isaac Stiles
34. به طور مشابه موعظه های مربوط به مراسم تشییع جنازه عناوینی چون «مرد بزرگ به اسرائیل عروج کرد» داشت (ناتانائل اپلتون [Nathanael Appleton]، بوستون، 1724). ساموئل ویلارد مرگ جان هال را «اندوهی همگانی و مستحق اشک های اسرائیل می داند». (موعظه های مراسم تشییع جنازه در نیوانگلند، صفحه ی 17).
35. در مباحثی که در حمایت و مخالفت جنگ با انگلیس مطرح می شد، اشاره های بسیاری به «مردمان خداوند» و «برگزیدگان» و «قوم اسرائیل» بیان می شد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}