نویسنده: احمد صدیقی




 
به‌ طور کلی و سوای از آرایش سیاسی که این رسانه پیگیر آن است و در ادامه این نوشتار به آن خواهیم پرداخت، چهار موضوع در رأس استفاده‌ی بی‌بی‌سی قرار گرفته است که ما به ترتیب به آن‌‌ها اشاره خواهیم کرد.

نخست) موضوع مخدوش بودن اصل انتخابات در ایران

در همین راستا، گزاره‌ی «انتخابات آزاد» توسط بی‌بی‌سی مورد پیگیری قرار گرفته است و البته با توجه به تکنیک رسانه‌ای این بنگاه، ترویج شده است. به گونه‌ای که ابتدا سخنی از یکی از زعمای سیاسی کشور (به صورت نیمه و بریده‌شده) انتخاب شد و سپس این رسانه به موضوع مورد پیگیری خود پرداخت. آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، پیش‌تر با انتقاد از افرادی که «مکرر می‌گویند انتخابات باید آزاد برگزار شود.» هشدار داده بود که دائماً این گفته تکرار نشود و گفته بود: «در کدام کشور انتخابات از ایران آزادتر است؟» سپس از نامه‌ی تاج‌زاده بهره می‌برد و می‌افزاید: او با «مهندسی‌شده و نامشروع» خواندن انتخابات، گفته که محافظه‌کاران حاکم با «دزدیدن حق انتخابات آزاد»، راهی جز عدم شرکت در انتخابات باقی نگذاشته‌اند.

دوم) آماده کردن اذهان برای حوادث بعد از انتخابات

آماده کردن فضای ذهن مخاطب با مطرح کردن بحث «تشنج در تبلیغات ریاست‌جمهوری حسن روحانی و عارف» و پیوند زدن انتخابات با حوادث سال 88 تحت عنوان «تأثیر حوادث 88 در انتخابات 92» نیز از دیگر پروژه‌هایی است که این رسانه در چند گزارش خود، آن را انعکاس داده است. به نظر می‌رسد قصد آماد کردن ذهن برای فشار بیش از حد حکومت برای محدود کردن آزادی، به عنوان نقطه‌ی عزیمتی برای حوادث احتمالی بعد از انتخابات را داشته باشد. برای مثال، دقت کنید: «سخنرانی انتخاباتی حسن روحانی، یکی از نامزدهای ¬انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، دیروز شنبه، یازدهم خردادماه، در حسینیه‌ی جماران تهران، با حضور نیروهای امنیتی به تشنج کشیده شد و تعدادی نیز بازداشت شدند.»

سوم) تداوم پروژه‌ی مخالف‌سازی

یکی دیگر از طرح‌ها، طرح کهنه‌ی مخالف‌سازی است که در مراسم خاک‌سپاری جلال‌الدین طاهری، امام جمعه‌ی مستعفی اصفهان، به خوبی شاهد آن هستیم. بی‌بی‌سی با عنوان کردن سر دادن «شعارهای ضدحکومتی» توسط حامیان این روحانی، تلاش می‌کند این فرد را مخالف رهبری و به طور دقیق‌تر، مرجعیت آیت‌الله خامنه‌ای قلمداد کند و از تشییع‌کنندگان به عنوان مخالفان حکومت یاد کند.
بی‌بی‌سی: آقای طاهری پس از 22 خرداد 1388، به صف معترضان به نتایج انتخابات پیوست و در پیامی اعلام کرد که «هم‌صدا با اکثریت مردمِ رأی‌باخته، این انتخابات را مخدوش و آن را باطل و تصدی مجدد رئیس دولت را برای دور بعد، نامشروع و غاصبانه» می‌داند. البته در بازتولید این پیام، به مکاتبه‌ی بین رهبر و آقای طاهری در این زمینه اشاره می‌کند. بخشی از نامه‌ی رهبری خطاب به آیت‌الله طاهری: «کسانی که بر اثر تلقین اطرافیان ناباب و نامطمئن پنداشته¬اند که نظام جمهوری اسلامی دوران ضعف و انحلال را می‌گذراند، خودشان در دوران ضعف و انحلال‌اند.»
در توجیه صدور پیام تسلیت نیز این گونه بیان می‌کند: «نزدیکی جلال‌الدین طاهری به رهبر سابق ایران و جایگاه او در میان نسل اول انقلابیون 1357 در حدی بود که حتی رهبر فعلی جمهوری اسلامی نیز نتوانست از دادن پیام تسلیت برای این منتقد قدیمی خودداری کند.»

چهارم) کلید زدن پروژه‌ی جدید «رأی دادن به مثابه‌ی اعتراض کردن»

خدشه در «مشارکت در انتخابات به مثابه‌ی رأی به جمهوری اسلامی»: به‌روزترین پروژه¬ای که توسط بی‌بی‌سی کلید زده شده است پروژه‌ی «رأی دادن به مثابه‌ی اعتراض» است که با غایت زیر سؤال بردن اصل مشارکت در جمهوری اسلامی ایران طراحی شده است. بی‌بی‌سی در مطلبی با عنوان «رأی دادن به مثابه‌ی اعتراض»، به قلم «سعید برزین»، تلاش کرده است تا این گزینه را مورد بررسی قرار دهد که «حکومت و بخشی از مخالفان، حداقل در یک مورد توافق نظر دارند و آن اینکه رأی دادن تأیید و تحکیم نظام است.»
«حکومت اسم آن¬ را حماسه‌ی بزرگ توسط ملت عظیم در برابر دشمن خون‌خوار می‌گذارد؛» «اما برخی مخالفان می‌گویند هر رأیی که به صندوق انداخته شود، نه تنها فایده ندارد که رژیمی بی‌رحم را قوی‌تر می‌کند.» «در واقع بخش قابل توجهی از کسانی که در انتخابات شرکت می‌کنند، از وضع موجود ناراضی‌اند و می‌خواهند از هر فرصتی استفاده کنند تا صدای اعتراض خود را به حکومت و به دیگران برسانند.» «رأی دادن برای بخشی از جامعه که تریبون در اختیار ندارد و نماینده‌ی خود را در حکومت نمی‌بیند، ابزار اعتراض است. وضعیت این بخش از جامعه مانند وضعیت غریقی است که برای نجات یافتن، به هر چه در دسترسش باشد چنگ می‌زند.»
«برای آن‌ها رأی دادن، اعتراض به وضع موجود است، نه تأیید آن. حتی اگر رأی آن‌ها خوانده نشود، خود حکومت خواهد فهمید که آرای معترضان چقدر است.»
اما سوای از این سه پروژه در زمینه‌ی انتخابات، بایستی به خواست این رسانه برای مطلوب خود در مورد آرایش سیاسی و تعریف و جا انداختن مطلوب مورد نظر خود در اذهان و رسانه‌ها یاد کرد. در اینجا به توجه این رسانه به سه جریان پرداخته خواهد شد: نخست اصول‌گرایان، دوم احمدی‌نژاد و سوم اصلاح‌طلبان‌ـ‌تغییرخواهان.

اصول‌گرایان با تمرکز بر تخریب جلیلی

پیش از تأییدصلاحیت‌ها، در مورد تلاش‌های اصول‌گرایان، این رسانه تلاش کرد تا این را ترویج دهد که به نظر می‌رسد اصول‌گرایان قصد دارند هنگامی¬که خط دوم دفاعی اصلاح‌طلبان و حامیان دولت مشخص شد و آن‌ها نامزدهای غیرارشد خود را اعلام کردند، نامزد اصلی را، دست‌نخورده و آسیب‌ندیده، معرفی کنند. این همان چیزی است که بی‌بی‌سی از آن، با عنوان عملیات استتار اصول‌گرایان یاد می‌کند. «فعالیت‌های انتخاباتی اصول‌گرایان شباهت قابل ذکری به عملیات استتار در جنگ روانی دارد که تأثیر آن، از یک طرف مبهوت و متحیر کردن تماشاچی عادی و از طرف دیگر، امن نگه داشتن نامزد اصلی آن‌ها از حمله‌ی رقیب است.»
این رویه با نزدیک‌تر شدن به انتخابات، برای تخریب جلیلی نمود پیدا کرد؛ به گونه‌ای که در تلاش برای تثبیت این رویه که رهبر حامی یکی از نامزدهاست، چندین مطلب نوشته شده است. در مطلبی با عنوان «آیا سعید جلیلی نامزد مطلوب رهبر جمهوری اسلامی است؟» به قلم بهمن دارالشفایی نوشته شده است: «وقتی نام اکبر هاشمی رفسنجانی در میان تأییدصلاحیت‌شدگان شورای نگهبان نبود، تعداد بیشتری از تحلیل‌گران و فعالان سیاسی به این نتیجه رسیدند که جناح حاکم بر جمهوری اسلامی و در رأس آن‌ها، آیت‌الله علی خامنه‌ای، قصد تقسیم قدرت خود با هیچ کس را ندارد و این تصور طرفداران بیشتری پیدا کرد که رئیس‌جمهور آینده کسی است که نامزد مطلوب آیت‌الله خامنه‌ای باشد.»
«از سوی دیگر از سال 84 به بعد، یکی از اصلی‌ترین نقاط تأکید نیروهای حزب‌اللهی، سیاست خارجی تهاجمی محمود احمدی‌نژاد و مقاومت او در برابر قدرت‌های جهانی بوده است. در چهار سال اخیر و با کم‌رنگ شدن نقش محمود احمدی‌نژاد در مذاکرات هسته‌ای، خود آیت‌الله خامنه‌ای بیش از پیش به صف اول این سیاست آمده و تندترین حمله‌ها را متوجه کشورهای غربی کرده است.»
«هم‌زمان، سعید جلیلی در نقش مذاکره‌کننده‌ی ارشد ایران، با عنوان دیپلمات انقلابی شناخته شده و این نقش، موضع او را در میان جوانان حزب‌اللهی محکم‌تر کرده است.»
«آیت‌الله خامنه‌ای نیز بارها از عملکرد تیم مذاکره‌کننده حمایت کرده و حتی با انتقاد از مذاکره‌کنندگان پیشین (حسن روحانی و تیمش)، بر انطباق دیدگاه‌های تیم جدید با خود تأکید کرده است.»
«حضور یکی از اعضای خانواده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در تیم مذاکره‌کننده‌‌ی هسته‌ای، بیش از پیش نشان‌دهنده‌ی اعتماد رهبر جمهوری اسلامی به این تیم است.»

احمدی‌نژاد و تأکید بر تداوم احمدی‌نژادیسم

بی‌بی‌سی با توجه به برجسته کردن «نحوه‌ی حذف احمدی‌نژاد از قدرت و هزینه‌های آن برای احمدی‌نژاد»، به ذهن می‌رسد که تلاش دارد تا با قرار دادن احمدی‌نژاد و حامیان وی در قامت اپوزیسیون جدید نظام جمهوری اسلامی، نظام را با مشکلی جدیدی مواجه کند و هم از این ‌رو، از وی به عنوان سهم‌خواه قدرت یاد می‌کند. «قدرت مردم در برابر قدرت شبکه‌ی اشرافیت» همان عباراتی است که در مستند «مردی با کاپشن بهاری» بارها تکرار شده است.
«مردی با کاپشن بهاری» مستندی است که در آن، شبیه مستندهای قبلی ساخته‌شده، سعی بر آن شده است تا از مسئله‌ی روی کار آمدن احمدی‌نژاد، به عنوان امری که مورد خواست رهبر ایران بوده است صحبت شود و به نظر می‌رسد این مستند تلاش دارد در این برهه که درگیر انتخابات هستیم، مردم را از روی کار آمدن فردی که رهبر از او حمایت می‌کند دور کند.
در این مستند تلاش بر این است که گفته شود تمام مشکلاتی که احمدی‌نژاد در عرصه‌ی بین‌المللی ایجاد می‌کند برآمده از خواست رهبری است؛ اما راه‌حل این مشکلات را به وی نمی‌دهد. با رد صلاحیت مشایی، معلوم می‌شود که رهبر ایران برای گرفتن قدرت از احمدی‌نژاد مصمم است. آخرین جمله: برای مردی تشنه، نام هیچ چیز دردناک‌تر از این نیست که قدرت او را بگیرند. این مستند روز چهارشنبه، 15 خرداد، پخش شد. در حقیقت این مستند با اهداف ذیل تهیه و تولید شده است.
- بی‌تأثیر بودن نقش ریاست‌جمهوری در طول دوران حکومت نظام جمهوری اسلامی ایران.
- القای این مهم که رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، در ایران تصمیم‌گیرنده است.
ساخت این مستند بازگوی همین پروژه‌ی بی¬بی¬سی برای مناسبات ایران است که تلقین کند به ¬جای ترویج «میزان رأی ملت است» بهتر است گفته شود «میزان رأی رهبر است.» در همین راستاست که تحلیل‌های تاج‌زاده را در این خصوص، در مقاله‌ای بازنگری می‌کند: «مصطفی تاج‌زاده، زندانی سیاسی و از چهره‌های برجسته‌ی اصلاح‌طلب، در نامه‌ای که از زندان اوین منتشر کرده، نوشته است محافظه‌کاران حاکم در حال تبدیل شعار "میزان رأی ملت است" به شعار "میزان رأی رهبر است" هستند.»
- تخریب جایگاه سپاه پاسداران و در رأس آن، سردار سرافراز ایران قاسم سلیمانی.
- عدم موافقت ایران با پیشنهاد مستقیم مقامات آمریکایی.
- آزادی سران فتنه به درخواست محمود احمدی‌نژاد با هدف تقابل با رهبری و نظام.

اصلاح‌طلبان و لزوم پیوند با تغییرخواهان

دو راهبرد در این خصوص قابل تمایز است. یکی، دوجناحی کردن بر اساس قاعده‌ی «تغییرخواهی‌ـ‌اصول‌گرایی»، و دیگری قاعده‌ی «اصلاح‌طلبی‌ـ‌اصول‌گرایی» در نظام جمهوری اسلامی ایران است. به ‌نظر می‌رسد تا پیش از پروسه‌ی احراز صلاحیت‌ها، به دلیل احتمال بازیگری آیت‌الله هاشمی برای جریان اصلاحات، بهترین مسیری که می‌توانست توسط شبکه‌ی رسانه‌ای معاند پیگیری شود، همین خط تغییرخواهی به‌ جای اصلاح‌طلبی بود.
قرار دادن تغییرخواهی ملازم با قرار گرفتن تعداد زیادی از افراد، اعم از ساختارشکنان و اصلاح‌طلبان، زیر چتر این عنوان و در مقابلِ جریان اصول‌گرایی است؛ اما با رد صلاحیت هاشمی، آشکارا تحلیل‌ها برای جا انداختن تغییرخواهی و دوقطبی آن در جمهوری اسلامی ایران، به همان دوقطبی‌سازی سابق، یعنی «اصول‌گرایی‌ـ‌اصلاح‌طلبی» می‌رود.
در روزهای اخیر، تلاش برای تحکیم اینکه «اصلاح‌طلبان یکی از دو جریان اصلی در نظام جمهوری اسلامی ایران هستند» یکی از مهم‌ترین رسالت¬های پیش روی بی‌بی‌سی بوده است. دقت در این جملات، مؤید همین مطلب فوق است:
«حسن روحانی، نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، در یک برنامه‌ی تلویزیونی گفت که پهنای باند اینترنت در ایران در شأن ایرانیان نیست. او همچنین انتقاد کرد که مطبوعات تنوع ندارند.»
«محمدرضا عارف گفت که اصول‌گرایان مطمئناً به این نتیجه رسیده‌اند که بدون اصلاح‌طلبان نمی‌توانند کشور را اداره کنند.»
مرتضی کاظمیان، فعال ملی‌مذهبی، در پاسخ به این سؤال مجری بیبیسی که «حذف آقای هاشمی رفسنجانی اصلاحطلبان را بر سر دوراهی قرار داده؛ آیا در انتخابات شرکت کنند یا نکنند؟» گفت: «خیلی پرسش مهمی هست. به ویژه که نامزد حداکثری آن‌ها، یعنی آقای خاتمی، امکان حضور در عرصه‌ی انتخابات را پیدا نکرد... در گام بعد، اصلاح‌طلبان و به ویژه تغییرخواهان و حامیان جنبش سبز، تصور کردند که گذار دمکراتیک را می‌توانند حول آقای هاشمی متحقق کنند و طبیعتاً آقای هاشمی نامزدی شد برای تغییرخواهان امروز ایران.»
به نظر می‌رسد که تلاش برای قرار دادن این دو گروه در کنار هم، پروژه¬ای است که بی‌بی‌سی سعی در اعمال آن دارد و به‌ نظر می‌رسد باید منتظر تحرکات عملی در این حوزه بود.
کاظمیان با کنار هم قرار دادن «اپوزیسیون» (یا همان تغییرخواهان) و «جریان اصلاحات» می‌گوید که «اگر با یک اپوزیسیون متشکل یا یک سازمان‌دهی واحدی روبه‌رو بودیم که می‌توانست به صورت دستوری از بالا مخاطبان خودش را راضی یا همراه کند، شاید چنین چیزی ممکن بود؛ اما حتی درباره‌ی آقای هاشمی رفسنجانی هم بحث‌های زیادی میان موافقین و مخالفین درگرفت. در مورد آقای عارف یا روحانی، با توجه به اینکه این‌ها شناخته‌شدگی ملی ندارند و انتخابات ریاست‌جمهوری در سطح کشور برگزار می‌شود و از سوی دیگر، هزینه‌ی حمایت از این‌ها خیلی بالا خواهد بود، امکان چنین اجماعی وجود ندارد.»
مرتضی کاظمیان، در پاسخ به این سؤال که «چقدر احتمال می‌دهید که آقای خامنه‌ای وارد گود شده و خواهان تأیید صلاحیت آقای رفسنجانی شود.» نیز گفت: «من بیش از اینکه احتمال بدهم، نسبت به وقوع چنین اتفاقی ابراز امیدواری می‌کنم.»

در باب تغییرخواهی و نسبت آن با اصلاح‌طلبی

در مقاله‌ای با عنوان «تغییرخواهان و انتخابات 92»، علی افشاری، در روزآنلاین، این گونه بیان می‌کند که «طبیعی است گزینش رهیافت درست نیازمند مشارکت گروه‌های مختلف معتقد به تغییرات بنیادی در گذار مسالمت‌آمیز به دمکراسی و بحث و گفت‌وگوی جدی در بین آن‌هاست.» وی با ارائه‌ی راهکارهایی می‌افزاید:
الف) نیروهای معتقد به تغییر نباید در هیچ شرایطی در پروژه‌ی شرکت در انتخابات هضم و ادغام بشوند؛ چه خاتمی به صحنه بیاید یا اصلاح‌طلبان کاندیداهای دیگری را معرفی نمایند. تمایز و تفاوت خط مشی و اهداف این جریان باید به خوبی روشن گردد.
ب) دلایل و چرایی ضرورت تغییر ساختار سیاسی و قانون اساسی باید توسط جریان تبیین‌ شده و در قالب شرایط روز به افکار عمومی ارائه گردد. همچنین سعی شود با ارائه‌ی خط مشی مشترک و واحد، انسجام بین جریان‌های ساختارشکن افزایش یابد.
ج) به دلیل آنکه فضای سیاسی کشور دستخوش رکود است و حکومت نیز با سخت‌گیری و فشار زیاد در تلاش برای انهدام جامعه‌ی مدنی است، لذا حضور کاندیداهای اصلاح‌طلب و یا کسانی که منتقد وضع موجود هستند، می‌تواند در شکستن فضای پلیسی و فعال شدن شبکه‌های اجتماعی در داخل کشور مفید باشد. لذا تقابل و رویارویی با این جریان، به مصلحت نیروهای تغییرگرا نیست. این نیروها می‌توانند با فعالیت جداگانه‌ی خود، تزاحمی با اصلاح‌طلبان در سطح تاکتیک پیدا ننمایند.
د) از آنجایی که انتخابات شوراها هم‌زمان با انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار می‌شود و به طور طبیعی، تمایل به شرکت در انتخابات شوراها پایین نیست و همچنین با توجه به اهمیت بازگشت نشاط به فضای سیاسی و ایجاد ترک در فضای سنگین امنیتی، لذا تحریم انتخابات و به خصوص تحریم فعال در انتخابات 92 بعید است کارگشا واقع شود. در این شرایط، چه بسا مناسب باشد نیروهای خواهان تغییر، با تأکید بر عدم شرکت، به چالش برای حکومت و اثبات اصلاح‌ناپذیری ساختارهای موجود و مشروعیت‌زدایی از کلیّت حکومت بپردازند و ضرورت افزایش انسجام و نزدیکی در بین هواداران و تقویت شبکه‌ها و ارتباطات آسیب‌دیده را ترویج نمایند.
در نهایت افشاری اضافه می‌کند که «توجه به این موارد، کمک می‌کند تا نیروهای معترض به وضع موجود، اعم از اصلاح‌طلب و تغییرخواه، در مقابل همدیگر قرار نگیرند و هر یک از زاویه‌ی خود به چالش با ساختار قدرت بپردازند. البته طبیعی است چنین وضعیتی راحت نیست، ولی قابل اجراست. البته نوع مواجهه‌ی اصلاح‌طلبان با کسانی که معتقد به تغییر حکومت هستند و پرهیز از حرکات تخریبی و اتهام‌زنی بلااستناد و منحصرسازی پیشرفت و سعادت کشور و ملت در خود اهمیت کلیدی دارد. اگر آن‌ها به سمت تقابل با دیدگاه‌های رادیکال بروند، آن گاه دیگر گریزی از رویارویی نیست. شرایط خطیر کنونی کشور و ضرورت جلوگیری از بدتر شدن اوضاع، ضروری می‌سازد تا نیروهای معقول طرفین، اعم از اصلاح‌طلب و تغییرخواه، از تهاجم به یکدیگر پرهیز کرده و اصول رقابت منصفانه و سالم را رعایت کنند.»
منبع: برهان