مرگ، ادامه مسیر تکامل
حرکت در مسیر تکاملی و دستیابی به آن موجب می شود که فرد بتواند کلیه مشکلات، مصائب و رویدادها را توجیه نماید. به عنوان مثال در مکتب اسلام مرگ به عنوان پدیده ای از سیر تکاملی بشر مطرح شده است. صدرالمتالهین در تفسیر آیه
نویسنده: ابوالقاسم حسینی
حرکت در مسیر تکاملی و دستیابی به آن موجب می شود که فرد بتواند کلیه مشکلات، مصائب و رویدادها را توجیه نماید. به عنوان مثال در مکتب اسلام مرگ به عنوان پدیده ای از سیر تکاملی بشر مطرح شده است. صدرالمتالهین در تفسیر آیه شریفه کل نفس ذائقة الموت، یعنی هر نفسی مرگ را خواهد چشید (آیه 185 سوره 3: آل عمران)، می گوید «کلیه قوا و نفوس همواره در صراط استکمال و انتقال از مرتبه ای به مرتبه دیگری هستند و در فلسفه الهی و علم مابعدالطبیعه، وجود غایات برای کلیه حرکات و افعال طبیعی با دلیل قاطعی ثابت گردیده است». این محقق اضافه می نماید که اگر چه هر یک از فعالیتهای غریزی و غیرغریزی نتایجی مادی دارند، ولی عملاً موجب تکامل انسان می گردند. پس از بحث جامعی که در موارد فوق و ذکر نظرات فلاسفه و حکما در مورد مرگ می نماید چنین نتیجه می گیرد که: «مرگ امری طبیعی است و معنای آن عبارت است از مفارقت نفس از بدن و رها کردن آن به علت خروج نفس و دخول در نشأة دیگری که با اعمال و افعال و اختیار خویش برای خود آماده کرده است».
در هر حال، مثل دنیا مثل مزرعه است که گفتهاند الدنیا مزرعة الاخرة و رحم زنان به منزله زمینی آماده برای زراعت است و مثل نطفه مثل دانه ای است که در زمین کشت می شود و تولد فرزند به مثابه روئیدن گیاهست از زمین، و دوران شباب و جوانی مانند رشد و نمو گیاهان است پس از روئیدن، و دوران کهولت نظیر دوران رسیدن و پخته شدن میوه درخت است و دوران پیری و شیخوخیت نظیر دوران خشکیدن درخت و به کمال رسیدن ثمره درخت، و بالاخره دوران حصاد، چیدن میوه و جمع آوری ثمره است و این چنین است دوران مرگ انسان.
این است سرّ واقعی و علت حقیقی مرگ که برهان و قرآن در بیان آن با هم توافق دارند و مرگ برای اولیا و برگزیدگان خدا، رحمت و تحفه ای است از جانب پروردگار، و به این جهت است که اولیای خدا غالباً تمنّای آنرا دارند. و مثل نفس، مثل صانعی است که در دکانی نشسته و با ابزار و وسایلی که در دست دارد، به کار صنعت خود می پردازد. بدن به منزله دکان و محل کار او است و اعضاء و قوای بدن به منزله ادوات و آلات و ابزار اوست. بدیهی است که شخص صانع و کارگر تا هنگامی در دکه ی خویش نشسته و با ادوات و ابزار، به کار خویش می پردازد که غرض و مقصود اصلی او که عبارت از ایجاد و ابتکار عملی است، حاصل نشده باشد. ولی چون صنعت و ابتکار عمل خویش را به وجود آورد و غرض و نتیجه مقصود وی حاصل شد، دکه را رها کند و ادوات و آلات و ابزار عمل را از دست بدهد و به استراحت بپردازد. همچنین نفس انسانی، هنگامی که بدان مقصود و غرض که از مصاحبت با بدن داشت، نائل گردید و به اصطلاح در صفتی که دیده او است از قوه به فعلیت رسید، بدن را رها خواهد نمود و به آنچه که مناسب با ذات و جوهر نورانی او است خواهد پرداخت. در این موقع است که نفس، وجود بدن و جسد را مانع ارتقای به مدارج و منازل خود می بیند و بالطبع مایل است که مانع سیر و ارتقای خود را از میان بردارد و بدین جهت قطع علاقه می کند و قطع علاقه نفس از بدن، مرگ است (1)».
پی نوشت ها :
1- صدر المتألهین، علم النفس، انتشارات دانشگاه تهران، ص 116.
منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}