به کوشش: محمد قاسم فروغی جهرمی




 

اهمیت ورزش از منظر مقام معظم رهبری

ورزش شأنی از شؤون زندگی

من در سابق، در باب ورزش یک چیزهایی گفتم و نمیدانم ورزشکارهای ما و جوانهای ما شنیده اند و یادشان هست یا نه؟ من اعتقادم این است که ورزش در اصل یک حرفه نیست. ورزش یک شأنی از شئون زندگی است. مثل غذا خوردن. هرکسی که غذا می خورد، ورزش هم باید بکند. اصلاً خدای متعال این جسم را جوری آفریده که اگر شما ورزش نکردید، مثل این است که نخوابیدید، مثل این است که غذا نخوردید، یعنی خلاف مقتضای جسم عمل کردید. اگر خدای متعال می خواست این بدن تحرک نداشته باشد، او را عضلانی نمی آفرید. او را با این مفاصل نمی آفرید. این مفاصل برای این است که باید تحرک ایجاد کند. انسانی که راه نرود، خم و راست نشود، تکان نخورد، در میدانهای سخت، بدن خودش را به کار نیندازد، جسم را معطل گذاشته است. بنابراین ورزش یکی از شئون زندگی است؛ این دید عمومی بنده نسبت به ورزش است. یعنی نگاه اصلی و عمومی من به ورزش این است که همه باید ورزش کنند؛ بزرگ و کوچک، زن و مرد، پیر و جوان.

ورزش، نشاط می آورد

شما اگر یک روز ورزش سنگینی بکنید، بعدش احساس رضایت بیشتری می کنید. علاوه بر این که خود آن ورزش هم تأثیری در جسم شما می گذارد و نشاطی به شما می دهد که طبیعی و قهری است و دست شما نیست چه بخواهید و چه نخواهید، ورزش در جسم شما اثر می گذارد یک چیز دیگر هم هست، و آن این که شما احساس می کنید که امروز کار بیشتری کرده اید.
یک روز وقتی شما یک برنامه ی خوب تنظیم می کنید، یک اجرای خوب دارید، یک کار جدید می کنید، خوشحال ترید.
یک روز وقتی شما یک ساعت بیشتر وقتتان را مصرف می کنید البته از روی اختیار، نه از روی اجبار؛ کار اجباری این خواص را ندارد آخر سر می گویید امروز یک ساعت بیشتر ماندم.
یعنی یک خشنودی از خودتان و از کار خودتان دارید. بنابراین، هرچه این تلاش سخت تر، سنگین تر، پیگیرتر و به نظر خود آدم درست تر باشد، انسان خوشحالیش هم بیشتر است؛ این یک اصل کلی است؛ این مخصوص ایران و توران و شرق و غرب عالم نیست؛ همه جا همین طور است؛ هر جا که یک مشت اندیشمند دارند زندگی می کنند.

کارآمدی و نشاط در جامعه ی ورزشکار

اولاً همه ی آحاد مردم، باید ورزش را جدی بگیرند.
همه باید برای سلامتی خودشان، ورزش را یک ضرورت و کار لازم به حساب بیاورند. جامعه ی ورزشکار، جامعه ی با نشاط، پر تلاش، زنده و کارآمد خواهد بود.

ورزش یک امر هیجانی است

چیزهایی هست که هیجان در آن آشکار است. مثلاً ورزش بخصوص بعضی از ورزشها مثل فوتبال یک حادثه هیجانی است. طبیعت فوتبال این گونه است و با نوع بازی والیبال و تنیس فرق دارد؛ از جهت این که اصلاً بافت بازی، بافتی است که در آن، مبارزه و هیجان و امثال اینها زیاد است. ورزش به طور کلی یک امر هیجانی است. کارهای هنری هم هیجان انگیز است؛ اما اینها آن چیزهایی است که هیجانشان آشکار است.

ورزش، نشاط بخش و سلامت آفرین

البته مبارزه و تلاش حتماً دشواریهایی دارد. رفتن به کوهنوردی یا ورزش در میدان دو، صبح بیدار شدن، زحمت کشیدن، عرق ریختن، به خود فشار آوردن و خستگی را تحمل کردن دارد؛ که اگر آدم همان وقت را برود در رختخواب بخوابد، هیچکدام از این زحمتها را ندارد؛ اما ببینید نتیجه این دو تا چیست؛ خوابیدن در رختخواب، بیماری زا و ذلت آور است؛ اما رفتن به میدان تلاش، نشاط بخش و سلامت بخش است. همه میدانها همین گونه است. ملتی که اهل مبارزه و تلاش است، البته راحتی در رختخواب دراز کشیدن و چرت زدن و تنبلی کردن را ندارد؛ اما از بیماریها، آفتها، بدبختیها، ذلتها و خاکسترنشینیها هم نجات پیدا می کند.

جسم سالم همراه با روح سالم

ای بسا انسانهایی که به ظاهر که نگاه می کنیم کمبود ندارند، اما کمبود اصلی آنها همت و نیت است. بله، کمبود اصلی آنها اراده ای است که از اراده الهی سرچشمه و نور گرفته باشد و به سمت خدای متعال هدف گیری کند. اصل قضیه این است. اگر انسان بتواند این نور را نور اراده صحیح و قوی و عزم راسخ در راه خدا را در خودش به وجود بیاورد، هیچ کمبودی در او نمی تواند این اثر را بگذارد که او را از حرکت و سیر باز بدارد. هیچ یک از حوادث زندگی او را عاجز نمی کند. بیچاره آن کسانی هستند که دلشان نور ندارد، اراده و نیت ندارند. نور نیت و عزم در آنها نیست. آنها اگر جسم سالمی هم داشته باشند، نمی توانند آن را در راه درست به کار بیندازند. پول زیاد، جسم سالم، امکانات فراوان، وقتی که انسان نتواند آن را در راه سعادت و خیر و نجات خود به کار بیندازد، چه فایده ای دارد؟ ملاک اینهاست.

چگونه بدن انسان، پر توان، پر کشش و پر استقامت می شود؟

شما می توانید بدن خام کم توان کم ماهیچه کم تحرّک لخت و سست را با ورزش منظّم درست، تبدیل به یک بدن خوش اندام نیرومند پر تحرّک پرکشش پر توان کنید. خوب؛ این بدن را قبل از ورزش و بعد از ورزش امتحان می کنید و درمی یابید چه بوده است و چه شده است. می بینید کسانی که در رشته های ورزشی علمی کار می کنند، چه بدنهای پرتوان پر کشش پر استقامتی پیدا می کنند!

ورزش وسیله ی قدرت

جسم انسان بدون ورزش، ضعیف و لاغر و بی قدرت خواهد بود. هر کسی باشید، هر چه بنیه قوی و نیرومند داشته باشید، اگر ورزش نکردید و خوردید و خوابیدید، بدن ضعیف می ماند؛ شکی در این نیست. همچنانی که اگر ورزش نکنید، میان شما آن رشد لازم را نمی کند، زیباییهایی هم دارد که ورزش آنها را آشکار خواهد کرد؛ بدون ورزش نمی شود. روح شما هم عیناً همین طور است. بدون ورزش، بدون تمرین و ریاضت، ممکن نیست شما قوی بشوید.

بروز عظمت و توانایی های نامحدود بشر در ورزش

جنبه فرهنگی حتماً در ورزش هست و لازم است و باید دنبال شود؛ اما آن هسته اصلی در ورزش، تربیت و پیشرفت جسمانی است. آدم های مریض، آدم هایی بی حوصله، آدم هایی که توانایی ها و قدرت هایی را که خدا در جسم یک انسان گذاشته، اصلاً نمی شناسند؛ چه برسد به این که بخواهند آن را در میدان های عمل بروز بدهند، خیلی ازشان امید کاری نمی شود داشت. این جسم کوچک همین جسم با این حجم و با این عرض و طول مختصری که بنده و شما داریم توانایی هایش خیلی بیش از اینهایی است که ما داریم از آن استفاده می کنیم؛ این را در آینده بشر کشف خواهد کرد.
در همه رشته های ورزشی این مسأله وجود دارد که گوشه هایی از توانایی های جسمانی بشر بروز می کند. ما در حال عادی، این پا را برای این می خواهیم که از این جا بلند شویم و به محل کارمان در یک کیلومتری یا دو کیلومتری، یا کمتر یا بیشتر، برویم یا همین قدر را برمی گردیم؛ یا خم شویم و چیزی را از این جا برداریم و در آن جا بگذاریم استفاده ما از این جسم، همین اندازه است اما توانایی های جسم همین است؟! نه. وقتی شما می بینید که یک انسان مثلاً وزنه ای صد و بیست، سی کیلوگرمی
ــ سه برابر وزن خودش را بالای سرش می برد؛ یا یک خانم جوانی، هشت هزار و هشتصد و چهل و چند متر از کوه بالا می رود، معلوم می شود که حد توانایی ما، فقط بالا رفتن از این پله ها نیست. ببینید چقدر فاصله است بین رفتن از طبقه اول به طبقه دوم، تا رفتن به ارتفاع پنج هزار و چند صد متری و شصت و چند روز در آن جا زندگی کردن! این، به زبان آسان می آید؛ ولی خیلی چیز فوق العاده ای است. این، گوشه ای از تواناییهای جسمی انسان را نشان می دهد؛ این است توانایی جسمی بشر.
من این نکته را مکرر برای دوستان گفته ام که بشر بی انتهاست و حتی جسم او هم انتها ندارد. به عنوان مثال، جسم محدود بشر را ملاحظه کنید. طول جسمانی یک بشر، قاعدتا صد و هفتاد یا صد و هشتاد سانتیمتر است ومقداری هم عرض دارد که کاملا مشخص است. اما همین هیکل محدود مشخص، بی نهادیت است.
دلیل این بی نهایت بودن همین است که شما در ورزشهای مختلف رزمی می بینید. یعنی یک انسان می تواند با ضربات و حرکات دست و پا و گردن خود، ابعاد فوق العاده ای پیدا کند.
می بینید فردی که به ورزش ژیمناستیک می پردازد، چگونه به اندامهای جسمانی خود تحرک می بخشد و چه کارها می کند!؟ این چه هنر فوق العاده ای است؟
یک فرد که دارای جسمی کوچک و محدود و شکننده است، چگونه می تواند حرکاتی بروز دهد که در تصوّر نمی گنجد؟ و یا ماهیچه ای که در دست یک فرد است و فرضاً به وسیله آن می تواند مشت خود را گره کند و بر شیئی فرود آورد، چگونه قدرت نهفته در خود را با استفاده از تکنیک، پیچیده و صد برابر می کند و آن را به قدرتی خاص مبدل می سازد؟
ماهیچه همان ماهیچه و استخوان هم همان استخوان است. فرقی که نکرده است. استخوان فلان جودو کار یا کاراته کار بسیار هنرمند و ورزیده که با استخوانهای دیگر تفاوتی ندارد؛ اما او از یک تکنیک، یک دانش و یک آگاهی استفاده می کند و می تواند از ماهیچه یا عضله محدودی که در حالت عادی در دست ما کاربرد یا کارآیی کوچکی دارد، استفاده فوق العاده ای ببرد. آیا این همه نشانگر آن نیست که حتی جسم به ظاهر محدود ما هم نامحدود است؟

فواید ورزش

دین در آغاز، یک جهان بینی است. شناخت جهان به معنای این که این مهندسی عظیم، با دست صنع و قدرت لایزال الهی به وجود آمده است و انسان به عنوان یکه سواری که می تواند در این محدوده عظیم، تلاش فکری کند؛ خرد را به کار اندازد؛ مناطق ناگشوده را فتح کند، به عنوان کسی است که می تواند تکامل حقیقی خودش و رسیدنش به مرتبه قرب را در این دنیا به دست آورد؛ و نگاه کردن به اشیای عالم، به عنوان ابزارهایی است که در دست انسان است برای این تکامل. این پایه است. بعد بر اساس این، یک مجموعه بنای زندگی به وجود می آید؛ زندگی فرد، زندگی جمع. البته در زندگی فرد، تکلیف هست؛ در زندگی جمع هم تکلیف هست. تکلیف، از «کلفت» است؛ هر تکلیفی، نوعی سختی دارد. انسان می تواند سختی ورزش را بر تن خودش هموار نکند. بسیاری از این ورزشکارها سختیهایی را تحمل می کنند. رفتن به قله سبلان، کوهنوردی، یا کشتی، یا بقیه رشته های ورزش، همه سختیهایی را دارد. یک نفر هم این سختی را بر خودش هموار نمی کند؛ اما محصول آن ورزش هم دیگر گیرش نمی آید؛ آن قدرت جسمی، آن توانایی عصبی، آن زیبایی اندام و بقیه چیزهایی که ممکن است از ورزش حاصل شود. تکالیف دینی نیز همین طور است: انسان ممکن است نماز نخواند، روزه هم نگیرد، صدقه هم ندهد، تلاش هم نکند؛ راحت تر خواهد بود؛ این کلفت را نخواهد داشت؛ اما آن محصولهایی را هم که برای زندگی و سرنوشت انسان لازم است، نخواهد داشت. نظام اسلامی، نظامی است که اساس آن بر تأمین خواستهای جسمی، روحی، مادی و معنوی انسان است. وقتی این برداشت را از نظام اسلامی داریم، آن وقت برای ایجاد این نظام و برای حفظ این نظام، بزرگترین ارزش را در همه کارهای دینی قائل می شویم. لذا امام فرمودند: «حفظ نظام اسلامی از واجب ترین واجبات است»؛ حقیقت نیز همین است.
ما در دوره بسیار حساسی از عمر کشورمان هستیم. عزیزان من! می دانید که در عمر یک ملت، بیست سال و سی سال و پنجاه سال، یک لحظه گذراست؛ زمان طولانی یی نیست. از روزی که این نهضت شروع شده است تا امروز، در حدود سی و چند سال است. از روزی که این انقلاب پیروز شده است تا امروز، هجده سال است. این سی و چند سال و این هجده سال، در عمر ملتها مثل یک ساعت و یک لحظه گذراست. این لحظه های گذرای حساس، تعیین کننده است؛ مثل اینکه در عمر شما، گاهی بعضی از روزها و بعضی از ساعتها و بعضی از سالهای کوتاه، تعیین کننده بوده است. مثلاً اگر در دورانی که می توانستید تحصیل کنید، تحصیل کرده باشید، سرنوشت شما یک چیز است و اگر نکرده باشید، یک چیز دیگر است. اگر ورزش کرده باشید، سرنوشتتان یک چیز است و اگر نکرده باشید، یک چیز دیگر است. چنانچه در جوانی، رعایت اخلاق و تهذیب نفس کرده باشید، سرنوشتتان یک چیز است و اگر نکرده باشید، چیز دیگر است. در عمر ملتها نیز، همین طور است.

ورزش، جزو اعمال خوب و "معروف" است

برای جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات پسندیده در زندگی، همه جزو اعمال خوب است.
برای یک مرد، برای یک زن و برای یک خانواده، وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد. هر کسی را که شما به یکی از این کارهای خوب امر بکنید به او بگویید و از او بخواهید امر به معروف است.
نهی از منکر هم فقط نهی از گناهان شخصی نیست. تا می گوییم نهی از منکر، فوراً در ذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است.

ورزش "عمل صالح" است

امیدواریم خداوند شما (جانبازان ورزشکار) را موفق بدارد و کارهایی را که که انجام می دهید، در راه خدا قرار بدهد. همین کار شما را هم در راه رضای الهی ان شاءالله قرار بدهد و از شما به عنوان یک عمل صالح بپذیرد. و ما معتقدیم که ان شاءالله این کاری که شما امشب اینجا انجام دادید و همیشه انجام می دهید، عمل صالح است.

ورزش، "مجاهدت" است

همه ی آحاد مردم، باید ورزش را جدی بگیرند. همه باید برای سلامتی خودشان، ورزش را یک ضرورت و کار لازم به حساب آورند. جامعه ورزشکار، جامعه با نشاط و پرتلاش و زنده و کارآمد خواهد بود.
توصیه این است که جوانها ورزش کنند. من هر وقت چشمم به ارتفاعات شمال تهران می افتد و می بینم که در این منطقه ضلع شمالی تهران یعنی از منتهای شرق تا منتهای غرب شاید حدود ده معبر وجود دارد که مردم را به این سلسله کوههای با عظمت و بسیار مصفا متصل می کند؛ اما مردم استفاده نمی کنند، تاسف می خورم.
هر وقت به کوه می آیم، وقتی می بینم خلوت است، تأسف می خورم که چرا جوانها و حتی غیر جوانها از این نعمت الهی و این فرصت کمیاب استفاده نمی کنند.
خود من از حدود عید نوروز، کوه پیمایی را شروع می کنم تا اواسط پاییز؛ یعنی وقتی که یخ می بندد و در کوهستان خطر لغزیدن هست. بعد از آن دیگر به کوه نمی آیم. در واقع در هر سال، چهار پنج ماه این کار را تعطیل می کنم. اما در آن هفت، هشت ماه دیگر، تا اواسط پاییز، بنایم بر این است که هفته ای سه مرتبه بیایم. البته اغلب اوقات پیش نمی آید که بتوانم هفته ای سه مرتبه بیایم. یعنی هفته ای دو بار یا هفته ای یک بار می شود؛ لکن کمتر از هفته ای یک بار نمی شود.
البته این جا را که ملاحظه می کنید، راه طولانی است. برای من، مسیر «کلک چال» مقداری زیاد است. از این رو همیشه به «کلک چال» نمی آیم. هر سال یک یا دو بار این طور راههای طولانی را می آیم و در غیر این یکی دو بار، معمولاً راه می افتم از طرفی یکی از همین راههایی که معمولاً هست و مردم می روند، یا بعضی راههای خلوت تر حدود یک ساعت می روم بالا و برمی گردم.
خوب؛ شما سن مرا هم ملاحظه کنید. جوانهایی که در کوهستان راه می روند، در حدود سنین سی سال و سی و دو و سه سال و کمترند. اینها همه جای فرزندان من محسوب می شوند. وقتی که من با این سن و با این همه اشتغالات واقعاً وقت گذاشتن من برای ورزش یک مجاهدت است ــ
بتوانم از لابلای کارهای فراوان و متراکم، وقتی برای ورزش باز کنم و با وجود بالا رفتن سن و انحطاط مزاجی، مقیدم به کوهستان بیایم، شما ببینید که جوانها چه وظیفه ای دارند!

ورزش، "فریضه عمومی" است

شما در دوران جوانی هستید؛ این انبار هنوز پر است. بخشی از این انبار باید به صورت بذر از آن استفاده شود؛ آن بخشش، مربوط به همین سالهای جوانی شماست؛ این، بذر آینده است.
برای زندگی تان برنامه ریزی صحیح کنید. چیزهایی هست که تا آخر عمر برای انسان مفید است؛ چیزهایی هست که برای انسان تا بعد از آخر عمر یعنی در دوران نشئه زندگی بعد هم مفید است؛ چیزهایی هست که برای انسان در دورانهای حوادث مهم، مفید واقع می شود.
شما دهها سال در این دنیا زندگی خواهید کرد؛ بنابراین خودتان را از لحاظ علم مجهز کنید.
علم از جمله چیزهایی است که تا آخر عمر برای انسان مفید است. اگر برای این علم، عمل خوب و ماندگاری مترتب شود، برای بعد از مرگ هم مفید خواهد بود.
درس خواندن، یک فریضه اصلی برای شماست.
برای جوانان ورزش کردن یک سرمایه اندوزی است. من اعتقاد دارم ورزش برای همه یک فریضه عمومی است. البته منظورم ورزش حرفه ای نیست. ورزش حرفه ای را هم رد نمی کنم، اما توصیه نمی کنم، که همه جوانان سراغ ورزش حرفه ای بروند؛ نه. ورزش برای سلامتی و حفظ نشاط است. این هم سرمایه ای است که تا اواخر عمر، برای شما می ماند.
تن پروری و بیکارگی، ضایع کردن آن سرمایه عظیم است.

ورزش برای عموم آزاد است

ورزش، لزوماً به معنای ورزشهای قهرمانی و شرکت در مسابقات نیست. بعضی خیال می کنند که ورزشکار بودن، یعنی اینکه حتماً در مسابقات شرکت کنند. اگر می گوییم زنان ورزش کنند، یعنی حتماً باید در مسابقات شرکت کنند؟ نه. ورزش کنند، مثل اینکه غذا می خورند؛ مثل این که کارهای روزانه شان را انجام می دهند؛ مثل این که درس می خوانند. ورزش باید یکی از برنامه های حتمی زندگی شان باشد.

ورزش برای مسن ها، "واجب مؤکد" است

توصیه من این است که جوانها به من نگاه کنند. من وقتی به کوه می آیم و گاهی می بینم حتی از من مسن تر هم کسانی می آیند که با استحکام و استقرار جسمانی و قرص و محکم این راه را طی می کنند، واقعاً لذت می برم. البته این نکته را تأکید کنم که وقتی می گوییم جوانها، معنایش این نیست که ورزش مخصوص جوانهاست. نخیر؛ همان طور که ورزش برای جوانها لازم است، برای مسن ترها هم لازم است. بلکه می شود گفت برای جوانها لازم است، برای مسن ها واجب مؤکد است. توجه کردید؟ چون اگر کسانی که پا به سن گذاشته اند، ورزش نکنند، پیری زودرس به سراغشان خواهد آمد و قطعاً دچار عوارض پیری خواهند شد و از کار خواهند افتاد.
چرا کسی که می تواند کار و تلاش کند و عمر خود را ده، بیست سال با ورزش، بر حسب روال طبیعی استمرار بخشد، این کار را نکند؟ من حرفم این است. از این رو توصیه می کنم همه ورزش کنند؛ هم جوانها، هم پیرها، هم میان سالها، هم مردها و هم زنها. زنها هم باید ورزش کنند.

جوان و ورزش

البته من خواهش می کنم که جوانان ما منتظر آن روز نمانند و نگویند وقتی ورزش آن طوری شد، بعد ما می رویم ورزش می کنیم؛ نه. جوانان بی استثناء ورزش کنند. حالا وقتی می گوییم جوانان، معنایش این نیست که غیر جوانان نباید ورزش کنند؛ نخیر، غیر جوانان هم باید ورزش کنند. البته ورزش برای جوان دستاوردهای زیادی دارد که من چون اینها را مکرر گفته ام، دیگر نمی خواهم تکرار کنم.
برای پیران هم ورزش واجب است؛ برای کسانی که از سنین جوانی از چهل سالگی و پنجاه سالگی عبور کرده اند، ورزش واجب است و باید ورزش کنند.

ورزش برای نوجوانان در کنار تعلیم و تربیت، تفریح و... لازم است

فرض بفرمایید نوجوان بااستعدادی را به یک مجموعه عاقل مدبر دلسوزی سپرده اند که او را برای تبدیل به یک انسان ممتاز و برجسته، تربیت کنند و پیش ببرند.
شکی نیست تامین غذا برای او لازم است؛ چون اگر غذا نداشته باشد، زنده نخواهند ماند تا ممتاز شود.
شکی نیست که ورزش برای او لازم است؛ چون اگر ورزش نکند، توانایی ادامه کار پیدا نخواهد کرد.
شکی نیست که تعلیم و تربیت برای او لازم است و باید بخواند؛ چون اگر درس نخواند و عالم نشود، امکان کارهای بزرگ برای او وجود نخواهد داشت.
شکی نیست که سیاحت و مزاحت و حضور در مراکز تفریحی، برای او لازم است. یعنی اگر ما بخواهیم یک تربیت صحیح بکنیم، امکان ندارد که از جهات دنیایی غافل شویم.
چطور ممکن است نظام اسلامی را در دنیا به اعتلا رساند، در حالی که کشاورزی نداشته باشیم، صنایع سنگین نداشته باشیم، معادن و فلزات نداشته باشیم و...؟

توجه نوجوانان به ورزش و فعالیتهای اجتماعی

فرزندان عزیزم، از محبت پاک و پرشور شما متشکرم. شما کودکان و نوجوانان عزیز در دل من جای دارید و من شما را دعا می کنم. همت کنید تا هم درس شما پیشرفت کند و هم با کتابهای دینی خوب و مفید، انس پیدا کنید. به نماز اهمیت بدهید و هر روز قرآن بخوانید و اگر می توانید آن را حفظ کنید. احترام پدر و مادر را لازم بدانید و به ورزش و فعالیتهای اجتماعی اهمیت بدهید وخلاصه با تلاش و خودسازی فکری و روحی و جسمی، خود را برای مسؤولیتهای زندگی در جامعه اسلامی آماده کنید تا بتوانید کشور اسلامی خود را پیش ببرید. موفق باشید.

هیچ کار صحیحی از جانب جوان کوچک نیست

این کارهایی که جوانان می کنند، کوچک نیست. همین درس خواندنی که من می گویم، همین کار تحقیق، همین کار هنری، همین کار ورزشی، اینها کارهای کوچک نیست. من خواهش می کنم کسی که این کارها را انجام می دهد، تصویر نکند که کارش کوچک است؛ نه. همین کار در مجموعه کلان کشور، به یک عنصر تعیین کننده تبدیل می شود. فرضاً هنرمندی به تنهایی تصمیم می گیرد که یک کار هنری برجسته ارائه دهد. او نمی تواند بگوید که من یک کار فردی انجام می دهم؛ خودم تنها هستم و این کار کوچکی است؛ نه. شما کارتان را که خوب انجام دادید، اگر صد نفر دیگر مثل شما فکر کنند، همان اعتلای عظیم و همان کار بزرگ اتفاق خواهد افتاد. عین همین مسأله، در باب ورزش است؛ عین مسأله، در باب درس خواندن و در باب تحقیق است؛ عین همین مسأله، در باب کارهای خاص جوانان است. این، درست مثل روز راهپیمایی است. اگر همه بگویند که حالا من یک نفر چه تأثیری دارم، این سیل عظیم میلیونی در روز بیست و دوم بهمن یا در نماز جمعه راه نمی افتد، اما هر کس احساس می کند که تکلیف خودش را انجام می دهد. من می خواهم تأکید و تکرار کنم که کار تک تک این جوانان هر جا و در هر زمینه ای که کار می کنند؛ در زمینه قرآن، در زمینه معلومات، در زمینه معارف، در حوزه، در دانشگاه و در کتاب نویسی کاری مهم است؛ همان کاری است که ان شاءالله کشور را به اعتلا خواهد رساند.

ورزش همه جانبه

من معتقدم که همه جوانها باید ورزش کنند. ان شاءالله که این ورزش ورزش جسمانی، ورزش فکری، ورزش روحانی ورزش همه جانبه باشد و شما بتوانید این شانه هاتان را زیر بار این نظام بدهید و این دلهای پاک را، نورانی را، این شفافیت و صفا را همین طور حفظ کنید؛ برای آن روزی که بتوانید مسؤولیتهای سنگین را قبول بکنید؛ ان شاءالله این سرمایه را برای آینده این کشور مصرف کنید.

ورزش جسمی، ورزش روحی

تمام عبادات و تکالیف شرعی یی که من و شما را امر کرده اند تا انجام دهیم، در حقیقت ابزارهای همین تزکیه یا همین تربیت است؛ برای این است که ما کامل شویم؛ ورزش است. همچنان که اگر ورزش نکنید، جسم شما ناتوان، بی قدرت و آسیب پذیر خواهد شد و اگر بخواهید جسم را به قدرت، به زیبایی، به توانایی، به بروز قدرتها و استعدادهای گوناگون برسانید، باید ورزش کنید. نماز، ورزش است؛ روزه، ورزش است؛ انفاق، ورزش است؛ اجتناب از گناهان، ورزش است؛ دروغ نگفتن، ورزش است؛ خیرخواهی برای انسانها؛ ورزش است. با این ورزشها، روح زیبا و قوی و کامل می شود. اگر این ورزشها انجام نگیرد، ممکن است به ظاهر خیلی پسندیده به نظر بیاییم؛ اما باطنمان یک باطن ناقص و نحیف و حقیر و آسیب پذیر خواهد بود.

تأثیر ورزش در سلامت جامعه

اگر ورزش، در زمینه جسم و روح، فضای جدیدی در زندگی انسان باز می کند و توانایی و تندرستی و اراده قوی به کسانی که مخاطب شما هستند می بخشد، تفریحات نیز چنین تأثیری برای جامعه دارد؛ تأثیراتی عمیق، مثبت و سازنده. چرخ عظیم حرکت اجتماعی، جز با کمک و مدد همین عناصر معنوی نمی تواند به حرکت سالم ادامه دهد. این امور، در حکم روغن کاری ماشینهاست؛ که بدون آن، اصطکاک زیاد می شود و منجر به از بین رفتن سریع دستگاه می گردد.

عبادات برای ورزش و تربیت

ای بسا انسانهایی هستند با جسمهای نیرومند و زیبا، ولی با روحهایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمی خورد. تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. البته باید عبادات را شناخت. عبادات جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست. نماز را که انسان بخواند، ولی در حال نماز، توجه به خود ذکر نداشته باشد، ملتفت نباشد که چه می گوید و با چه کسی حرف می زند، مضامین نماز را بکلی از روی غفلت ادا بکند، این نماز، نماز بی فایده ای است.

جوان و عبادت

با این که رضوان الله علیه از سابق هم اهل عبادت بود ما شنیده بودیم و اطلاع داشتیم اما این اواخر که به پایان عمر خود نزدیکتر می شد، با این که انسان وقتی پیر و خسته می شود، همچنان که همه کارهای دیگر برایش سخت می شود، نماز خواندن و عبادت کردن و دعا خواندن هم سخت می گردد، و جوان همچنان که ورزش را راحت می کند، عبادت را هم راحت تر انجام می دهد و نماز را هم راحت تر می خواند در عین حال پیری و از کارافتادگی تضرع و توجه و اهتمام و گریه اش هم بیشتر می شد و خدای متعال هم به همان نسبت، کارها را درست می کرد و جور می آورد.

"روزه" و "ورزش"

روزه یکی از این ورزشهاست. روزه که از آن به عنوان تکلیف الهی یاد می کنیم، در حقیقت یک تشریف الهی است؛ یک نعمت خداست؛ یک فرصت بسیار ذی قیمت برای کسانی است که موفق می شوند روزه بگیرند؛ البته سختیهایی هم دارد. همه ی کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست. بشر بدون تحمل سختیها به جایی نمی رسد. این مقدار سختی که در تحمل روزه گیری وجود دارد، در مقابل آنچه که از روزه عاید انسان می شود، چیز کم و سرمایه اندکی است که انسان مصرف می کند و سود بسیاری را می برد.
سه مرحله برای روزه ذکر کرده اند؛ هر سه مرحله هم برای کسانی که اهل آن هستند، مفید است:
یک مرحله، همین مرحله عمومی روزه است؛ یعنی پرهیز از خوردن و نوشیدن و سایر محرمات. اگر تنها محتوای روزه ما همین امساک باشد، این منافع زیادی دارد. هم ما را می آزماید و هم به ما می آموزد؛ هم درس هست، هم آزمایش برای زندگی است. تمرین و ورزش است؛ یک ورزش بسیار بااهمیت تر از ورزش جسمانی در این کار وجود دارد.
روایاتی از ائمه (ع) وارد شده است که به همین مرحله از روزه توجه دارد. یک روایت از امام رضا علیه الصلاة و السلام است که می فرماید: «لیستوی به الغنی و الفقیر»؛ فقیر و غنی با یکدیگر برابر شوند. انسانی که تهیدست و فقیر است، نمی تواند در طول روز هرچه هوس کرد، بخرد و بخورد و بیاشامد؛ اما آدمهای غنی، در طول روز، هرچه که هوس می کنند و هر چه که می خواهند، برایشان فراهم است. غنی، حال فقیر و گرسنگی فقیر و تهیدستی او را از به دست آوردن چیزهایی که مورد اشتهای اوست، درک نمی کند؛ اما در روزی که روزه می گیرد، همه یکسانند و با اختیار خودشان، از مشتهیات نفسانی محرومند.
یک روایت دیگر از امام رضا (ع) نقل شده است که به نکته دیگری اشاره دارد. می فرماید: «لکی یعرفوا الم الجوع و العطش و یستدلو علی فقر الاخره» در این روایت، به تهیدستی و گرسنگی و تشنگی روز قیامت اشاره می شود. در روز قیامت، یکی از ابتلائات انسان، تشنگی و گرسنگی است که در آن حالت، انسان در مقابل مؤاخذه و سؤال و جواب الهی قرار می گیرد. انسان باید در گرسنگی و تشنگی روزه ماه رمضان، به آن حالت روز قیامت توجه کند و به آن لحظه بسیار سخت و دشوار متنبه شود.

چرا بعضی به ورزش نمی پردازند؟

خیلی خوب؛ من هم همین مطلب را از فرمایش شما فهمیدم. بله؛ البته عده ای این طورند و یکی از عللش همان چیزی است که شما گفتید؛ یعنی احیاناً در جایی تبلیغات دینی منطبق با روشهای درست تبلیغی نبوده؛ یا آن آقایی که از دین می گریزد، با تبلیغ درستی مواجه نبوده است. طبیعتاً تبلیغات همیشه فراگیر که نیست؛ بالاخره ما تبلیغات گونه گونه، گوشه گوشه، مسجد مسجد و کانون کانون داریم. البته این یکی از عللش است.
یک علت دیگرش هم می تواند این باشد که بعضی از آن کسانی که حالت دین گریزی دارند، تکلیفهای دینی را برای خودشان سنگین می بینند. مثلاً دین در مورد معاشرت، در مورد محرم و نامحرم، در مورد نماز خواندن تکالیفی دارد. برای عده ای انجام این گونه تکالیف سنگین است. اینها با دین عنادی هم ندارند؛ این طور نیست که از دین بدشان بیاید؛ یک وقت هم یک نفر دو کلمه حرف گرمی بزند، دلشان هم نرم می شود؛ ممکن است یک نماز با حالی هم بخوانند؛ اما تکلیف برایشان سنگین است.
طبیعت بشر هم این است که هر تکلیفی می گریزد. این هم جزو طبایع انسانی است که باید با آن مبارزه کند. مثلاً آیا مردم از ورزش نمی گریزند؟ورزش که دین نیست.
می بینید خیلیها هستند که هر چه هم می گویید ورزش کنید، ورزش نمی کنند! آیا الان در میان مردم ما ورزش عمومی است؟ آیا از جمعیت ایران که می توانند ورزش کنند، همه ورزش می کنند؟
بنابراین، گریز از تکلیف و کار سنگین، یک امر قهری است که ناشی از جسمانیت انسان است. آن صبغه سفالی ما، قهراً انسان را از تکلیف پذیری دور می کند.

تشویق به ورزش برای افراد تنبل

اگر شما بتوانید با این کاری که انجام می دهید، افراد تنبل را وادار کنید که به شوق بیایند و ورزش بکنند، بدانید که ثواب و خدمت بزرگی را انجام داده اید. چه بهتر که این کارهای شما را منعکس کنند افراد ببینند.
جانبازانی که ورزش نمی کنند، خیال می کنند آدم وقتی جانباز شد، دیگر هیچ کاری نمی تواند انجام بدهد. این گونه نیست.
آدم می تواند جانباز هفتاد درصد کمتر، بیشتر باشد یک چنین کارهای مهمی هم انجام بدهد و خود و جسم خود را تقویت کند، بلکه بر آنچه که دیگران آوردند، چیزی هم بیفزاید.
این را ببینند، باور کنند، تشویق بشوند. همچنین افراد دیگری که تنبلی می کنند، این برای آنها هم درس خواهد شد.

تشویق به ورزش عمومی

کوهنوردی یعنی عروج به قله هایی که در کشور ما به طور فراوان وجود دارد. کوهنوردی ورزشی است در اختیار همه؛ باید مردم بروند ورزش کنند؛ باید مردم به این ارتفاعات شمال تهران یا به ارتفاعات فراوانی که در اغلب نقاط کشور وجود دارد، بروند و از این هوای پاک، از این کوهستان خداداده، استفاده کنند. بنابراین، برای تشویق مردم، بهترین کار نشان دادن همین کاری است که این خانم ها و این آقایان انجام دادند.
... در واقع تشویق به ورزش عمومی است. یک کشور و یک ملت، باید سلامت جسمانی خودش را تأمین کند و ورزش در تحقق این مسأله خیلی مهم است.

ورزش متناسب با حال خود

عادت ورزش را به فرزندان خودتان هم منتقل کنید. کودکان و نوجوانان بخصوص جوانان را به ورزش کردن وادار کنید. حتی افراد مسن و پیر هم باید ورزش کنند هر کسی ورزش متناسب با حال خود ورزش، یک کار لازم و یک وظیفه است، که برای نشاط و طراوت دایمی جامعه لازم است. امروزه جامعه ما به این طراوت و این نشاط احتیاج دارد.

انجام ورزش متناسب با شرایط و امکانات هر فرد

توصیه ی ما به همه ی مردم این است که ورزش کنند. البته از میان همه ورزشها توصیه ورزش خاصی را نمی کنیم. هر کس به هر ورزشی که دوست دارد و با وضع و با طبیعت و امکانات او متناسب است، بپردازد. منتها بی خرجترین ورزشها کوهنوردی است. این را که ما امتحان کرده ایم، هیچ خرجی ندارد؛ حتی یک توپ کوچک هم لازم ندارم. آدم کفشش را پایش می کند و می زند به کوه و راه می رود و ورزش می کند و از این هوای خوب و مناظر طبیعی استفاده می کند. توصیه می کنم که حتماً ورزش را فراموش نکنید.

امام (ره) و ورزش

امام بزرگوار ما آن وقت که از دنیا رفتند نزدیک 90سال سنشان بود، بیماری قلبی هم داشتند و شما همه تان می دانید ایشان تا قبل از همین ناخوشی شان که در بیمارستان خوابیدند، ورزش می کردند. البته ورزش امام پیاده روی بود. پیرمردی در آن حد نمی رود هارتل بزند. پیاده روی می کند انسانی که بدن را درست می شناسد و طیعت جسم و ورزش را می شناسد و با اراده هم هست، مثل آن بزرگوار است که هر روز در سه نوبت، یک ساعت و نیم راه می رفتند؛ یعنی سه تا نیم ساعت. البته این اواخر، شاید یک سال آخر، سه تا نیم ساعت، به تدریج تبدیل شده بود به سه تا یک ربع یا سه تا ده دقیقه. ایشان بیشتر از این قدرت نداشتند، اما ورزش می کردند. لذا دید اصلی و کلی این است که همه باید ورزش کنند، و هیچ کس نباید باشد که به خودش اجازه بدهد ورزش نکند. مثل این است که کسی به خودش اجازه بدهد غذا نخورد، یا ویتامین به بدنش نرساند، یا نخوابد. این در آن حد است.

داشتن مسؤولیت و ضرورت ورزش

من به کشوری رفته بودم که رئیس جمهور آن تشریفاتی و نخست وزیرش همه کاره یعنی رئیس دولت و کشور بود. از لحاظ
تشریفاتی، رئیس جمهوری در مراسم استقبال ما شرکت کرده بود، بعد هم چند دقیقه ای با ما بود و سپس رفت و دیگر نیامد و ما با نخست وزیر آن کشور، مشغول صحبت و مبادله نظر و مذاکره و قرارداد شدیم. رئیس جمهور، اتفاقاً کشیش بود. در آن لحظه ای که با او بودم، از او پرسیدم که شما چون کشیش هستید، آیا کلیسا هم می روید و در حال ریاست جمهوری، مراسم مذهبی را انجام می دهید؟ گفت: نه، من اصلاً وقت نمی کنم به کلیسا بروم! هفته ای مثلاً یک بار و یا گاهی چند هفته یک بار حالا یادم نیست، او زمان دوری را معین کرد به کلیسا می روم! بعد صحبت شد، گفت: من ورزش هم می کنم و فوتبالیستم (تیم فوتبال داشت).
گفتم: شما فرصت می کنید؟ گفت: بله، من هر روز فوتبال بازی می کنم!
یعنی با آن که کشیش بود، اما وقت کلیسا رفتن نمی کرد؛ ولی هر روز ورزش می کرد!رئیس جمهوری که در مملکت کاره ای نیست، می تواند ساعتها وقت خودش را برای فوتبال بازی کردن و شرکت در بالماسکه و شرکت در ماهیگیری پای فلان رودخانه صرف کند.
این، مظهر مردمی بودن نیست.

اولویت های ورزش

نیروی اراده خود را تقویت کنید. به ورزش اهمیت بدهید؛ من به خصوص روی ورزش تأکید می کنم.
من ورزش را به عنوان یک کار بین المللی، نمایشی و هیجانی، در درجه دوم می دانم.
در درجه اول، ورزش برای تقویت سلامت جسم است، که این را برای همه جوانهای کشورمان از زن و مرد لازم می دانم.

از تماشای ورزش شما لذت بردم

من از صحنه های والیبال شما لذت بردم. بعضی را خودم دیدم. با اینکه من، کم وقت دارم که به ورزش نگاه کنم، اما ورزش شما را نگاه کردم. یکی دو تا از این صحنه های والیبال را که گزارش می کردند، تماشا کردم؛ و از بازی شما، لذت بردم.
من در نوجوانی، والیبال بازی می کردم. البته با همین قبای دراز. در دروازه سیزده سالگی هم که قبا تنمان بود و عمامه سرمان، توی کوچه، با قبا والیبال بازی می کردیم. دیدم که شما چه خوب بازی می کردید.
منبع : جایگاه و منزلت ورزش در نظام ما(دیدگاههای رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای)، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مشترک، معاونت فرهنگی، چاپ دوم و سوم.