چرا دنیای ورزش باید قهرمان داشته باشد؟

ورزش مال همه است، اما جسم جوان است که قابل ترقی کردن و قابل رشد کردن و قابل قوی تر شدن است، چرا که بعد از این، می خواهد سالیان درازی زندگی کند. اگر بخواهیم جوانها ورزش کنند، در جامعه ورزشی به قهرمان احتیاج داریم. اینجاست که ورزش حرفه ای می آید وسط.


التفات کردید؟ لذا من بر خلاف بعضیها که از اول انقلاب گفتند انقلاب با قهرمان ورزشی مخالف است، گفتم نه، بنده با قهرمان ورزش موافقم و معتقدم دنیای ورزش باید قهرمان داشته باشد.

ما اگر بخواهیم یک حرکتی عمومی بشود، باید یک قله برایش داشته باشیم. یک الگوی درجه بالا برایش داشته باشیم. اگر نداشته باشیم، در سطح پائین و در دامنه، وسعت پیدا نمی کند. شماها آن قهرمانها هستید.

ان شاءالله که زنده باشید و ان شاءالله که کار ورزش را دنبال کنید. ان شاءلله که نشان بدهید کمبود جسمانی و نداشتن دست، نداشتن پا، نداشتن چشم و بقیه کمبودهایی که غالباً جانبازهای ما یا معلولین غیرجانباز از آن رنج می برند، این مانع از تحرک ورزشی و به کار انداختن اراده نیست.

این را بایستی شما که بحمدالله همه تان جانباز و مجاهد فی سبیل الله هستید روشن کنید. حالا شما مدالهایتان را هم در راه خدا دارید ایثار می کنید. من البته به آقای راشد عرض کردم که شماها از بوسنیایی‌ها قهرمان ترید، شماها اسوه آنها هستید. جوانهای ما از همه این جوانهایی که در دنیا دارند مبارزه می کنند، جلوترند.

بنده می شناسم مبارزات دنیا را، بعضیها را از نزدیک دیده ام و می دانم چه کار دارد در دنیا انجام می گیرد. بچه های خوب ما از همه آنها بالاترند و از همه آنها جلوترند، از همه آنها پر دل تر و شجاعترند.

من در دنیا و در جامعه انسانهای مبارز حالا آنها که بخور و بخواب و تن پرور و نوکر صفت هستند که هیچ که برای خود و انسانیت خود ارزش قائل هستند، در بین این ها، هیچ کس را مثل جوانهای برجسته و مثل انسانهای ناب خودمان نمی شناسم.
 

الحمدالله شما در این میدان‌ها، هم امتحان اراده دادید، هم امتحان دین و تقوی.


قهرمان پروری، وسیله است

سازمانی که متولّی ورزش است، به این اکتفا نمی کند که همه مردم، روزی ده دقیقه نرمش کنند. زیرا این، امر لازمی است. اما یک امر دیگر هم در عالم ورزش هست؛ و آن این است که افرادی بروند در عالم ورزش، پیشرو شوند. البته در باب ورزش، قهرمان پروری، وسیله است. لازم است لکن وسیله است.

یعنی ما اگر بخواهیم همه ورزش کنند، باید قهرمان داشته باشیم تا همه ورزش کنند، والّا همه ورزش نخواهند کرد.

قهرمانی جهانی حاوی چه پیامهایی است؟

وقتی ما یک قهرمان در یک میدان جهانی داریم، در واقع با این کار، دو چیز را نشان می دهیم، که هر دو چیز حایز اهمیت است.
 

1ــ برخورداری از اراده قوی در میان جوانان ما

یکی این که سطح اراده قوی در میان جوانان و ورزشکاران ما، تا این حد است؛ سطح اراده قوی ما را مشخص می کند. یعنی یک ملت در همه میدانها، به اراده قوی ما احتیاج دارد. وقتی جوان های ما در میدان ورزشی نشان می دهند که این قدر قدرت و قوّت اراده دارند، این از سطح کلی قوّت اراده در میان این ملت حکایت می کند.
 

2ــ تجلی تلاشهای سازمان یافته کشور

دومین چیزی که شما در میدان ورزشی از خود بروز می دهید، کار سازمان یافته خوبی است که قبلاً بر روی هر ورزشکار، انجام گرفته است. چون ورزشکاری که از گذشته خود منقطع نیست؛ وقتی که ورزشکار بر روی تشک، یا در میدان بازی یا هر ورزش دیگر حضور پیدا می کند، حضور او در آن جا، از گذشته این ورزشکاران جدا نیست؛

چنین نیست که این پیروزی دقیقاً آن جا به دست بیاید؛ از پیش کار شده و زحمت کشیده شده است. در واقع حرکت شما در میدان، تجسم تلاشهایی است که از پیش انجام شده است؛ چه آنچه خود شما انجام داده اید،

چه آنچه مربی ها انجام داده اند و چه آنچه کلّ تشکیلات ورزشی کشور و در نهایت تشکیلات دولتی و همه ی ملت انجام داده اند. این، نشان دهنده یک سازماندهی و کار منظم است.

در واقع آن جاهایی هم که در میدانهای ورزشی شکست می خوریم، عقبه ما در این جا خراب است؛ یعنی هر وقت آن سازماندهی ضعیف باشد، ما اثر ضعف را در آن جا مشاهده می کنیم.

نمی شود آن ورزشکار، آن کاپیتان تیم، یا آن بازیکن بخصوص را مقصر دانست؛ زیرا او مجرّد و تنها و بریده از قبل خودش نیست. آن جایی هم که او پیروزی به دست می آورد، حتماً بخشی از این افتخار مربوط به این عقبه و سابقه میدان تمرین و آموزش و سازمانهای ورزشی و سازمان دولتی در داخل کشور است؛ بخشی از افتخار هم مربوط به اینهاست.

بنابراین هر قهرمان و برنده ما، دومین چیزی را که اثبات می کند و نشان می دهد، قوت این عقبه ورزشی در داخل کشور است که اگر توانستیم آن را به دنیا نشان بدهیم، قوت سازماندهی و قوت مدیریت ما را نشان خواهد داد. و شما بحمدالله در هر دو مورد، موفق بودید و خوب اثری از خودتان به جا گذاشتید. البته دشمنان ملّت ایران خیلی دوست می داشتند که این پیروزی ها نصیب نشود.

من مطمئنم که اگر می توانستند این افتخارات را از شماها سلب کنند، بدون شک می کردند؛ منتها دیگر بحمدالله پیروزی ها آن قدر واضح بود که نتوانستند؛ والا آمریکایی ها خوششان نمی آمد که پرچم جمهوری اسلامی به خاطره زحمات شما در آن جا بارها و بارها برافراشته بشود و سرود جمهوری اسلامی در آن جا نواخته شود!

به هر حال ما از شما تشکر می کنیم. ان شاءالله که خداوند هم از شما راضی و متشکر باشد. همچنین از مربیان محترم، از دست اندرکاران امور ورزشی جانبازان و معلولان و همه کسانی که در این زمینه زحمتی کشیده اند، صمیمانه تشکر می کنم. ان شاءالله موفق باشید. 

تأثیر بروز معنویت در ورزش‌های قهرمانی

یک جهت لطیف و بسیار مهم دیگری در کار مجموعه قهرمانهای ما که بحمدالله نشان داده شده، نشان دادن دینداری و علاقه مندی به ارزشهای اسلامی است؛ این خیلی باارزش است؛ هم در ورزش جانبازان و معلولان، انسان این مسأله را مشاهد می کند، هم در ورزش قهرمان های دیگر.

وقتی یک قهرمان کشور ما جلو چشم میلیونها و شاید صدها میلیون جمعیت دنیا، بعد از پیروزی خودش، خدا را شکر می کند می کند و دستش را به آسمان بلند می کند یا سجده می کند، این را دست کم نگیرید؛ این پیام معنویت را در دنیا پخش می کند؛ دنیایی که با میلیاردها دلار سعی شده که معنویت در آن بی فروغ شود و چراغ معنویت آن خاموش شود.

می دانید صهیونیست ها در این صد سال اخیر و بخصوص در این دهها سال اخیر چه خرجی کرده اند تا انسانها را بدون هویت معنوی بار بیاورند و به بی بندوباری و بی اعتقادی و لاابالیگری در

عقیده و ایمان دینی بکشانند؟

شما وقتی بعد از پیروزی روی تشک کشتی یا محل وزنه برداری یا در هر نقطه دیگری، دست تان را بلند می کنید، خدا را شکر می کنید، به سجده می افتید یا نام بزرگان دین را بر زبان می آورید، در واقع دارید همه سرمایه ای را که آنها خرج کرده اند، با حرکت ساده دور می کنید؛ خدای متعال به شماها کمک و الهام می کند که این کار را انجام بدهید.

حتماً این آقای رضازاده آن روز اولی که فریاد کشید: «یاابوالفضل (ع)»، نمی دانست که این چقدر اثر می گذارد؛ او احساس دینی خودش را بروز داد؛ یا آن برادری که سجده می کند، یا آن که دستش را بلند می کند که من بارها در ورزشهای قهرمانی خودمان این صحنه را از تلویزیون دیده ام اینها در حقیقت معنویت را القا می کنند.

توجه به "رسم پهلوانی" در ورزش

البته در هر جامعه ای، اگر ما بخواهیم رسمی را رواج بدهیم (کسانی که در فلسفه این خواندنها و این تشویقها تردید دارند، این نکته را توجه کنند )، باید از آن رسم، نقطه های اوجی در این جامعه داشته باشیم؛ والا رسم رواج پیدا نخواهد کرد.

ممکن نیست شما در جامعه ای بگویید که مثلاً همه مردم باید روزی ده دقیقه نرمش و ورزش کنند؛ اما رسم پهلوانی را در این جامعه به کلی براندازید. این طور نمی شود. مردم ورزش نخواهند کرد.

حرکت عمومی، فقط با استدلال و بیان و اثبات عقلانی که نیست؛ چیزهای دیگری هم در کنارش لازم است. احساسات تشویق ها و ایجاد شوق به قله ها لازم است. لذا ما باید قله هایی را داشته باشیم، تا همه مردم به دامنه ها برسند.

"پهلوانی" یک امر روحی است

البته شماها که ورزشکار هستید، خیلی بهتر از من می دانید که ورزش، فقط ورزش جسم نیست؛ این طور نیست که هر کس جسم مستعدی دارد، بتواند ورزش کند. خیلیها هستند که جسمشان هم مستعد است، ولی ورزش هم نمی کنند، ورزشکار هم نمی شوند.

ورزش، بخصوص در مرحله های بالا و پهلوانی، یک امر روحی است، امری است که مربوط به اراده و عزم است؛ چنانچه عزم پولادینی در کسی وجود نداشته باشد، این جسم را به کار نمی اندازد، این زحمت را به جسم نمی دهد و این ریاضت را به خودش هموار نمی کند.

داشتن "الگوهای ورزشی" و "پهلوانی"

کشتی، ورزش بومی ما است و ما پهلوان های بزرگی هم داشتیم که اسم های آنها را هم می دانید. در گذشته نزدیک هم پهلوان های خوبی داشتیم. الحمدالله در زمان خود هم پهلوان های برجسته و ممتازی داریم که بعضی هم در این جلسه شرکت دارند؛ کسانی که وجودشان می تواند برای یک مجموعه جوان اهل ورزش، حقیقتاً الگو باشد هم از لحاظ رفتار، هم از لحاظ اخلاق، هم از لحاظ فن و کار. 

الگو گرفتن از پهلوانی های امام علی و امام حسین (علیهم‌السلام)

امیرالمؤمنین علیه السلام، شیر میدان نبرد با دشمن است و هنگامی که سخن می گوید آدم انتظار دارد نصف بیشتر سخنان او راجع به جهاد و جنگ و پهلوانی و قهرمانی باشد؛ اما وقتی در روایات و خطب نهج البلاغه او نگاه می کنیم، می بینیم اغلب سخنان و توصیه های آن حضرت راجع به زهد و تقوا و اخلاق و نفی و تحقیر و دنیا و گرامی شمردن ارزشهای معنوی والای بشری است.

ماجرای امام حسین علیه السلام، تلقیق این دو بخش است. یعنی آن جایی که هم جهاد با دشمن و هم جهاد با نفس، در اعلی مرتبه آن تجلی پیدا کرد، ماجرای عاشورا بود. یعنی خدای متعال می داند که این حادثه پیش می آید و نمونه اعلایی باید ارائه شود و آن نمونه اعلا، الگو قرار گیرد.

مثل قهرمانهایی که در کشورها، در یک رشته مطرح می شوند، و فرد قهرمان، مشوق دیگران در آن ورزش می شود. البته، این یک مثال کوچک برای تقریب به ذهن است.

ماجرای عاشورا عبارت است از یک حرکت عظیم مجاهدت آمیز در هر دو جبهه. هم در جبهه مبارزه با دشمن خارجی و برونی؛ که همان دستگاه خلافت فاسد و دنیاطلبان چسبیده به این دستگاه قدرت بودند و قدرتی را که پیغمبر برای نجات انسان ها استخدام کرده بود، آنها برای حرکت در عکس مسیر اسلام و نبی مکرم اسلام صلی الله علیه آله و سلم می خواستند، و هم در جبهه درونی، که آن روز جامعه به طور عموم به سمت همان فساد درونی حرکت کرده بود.

توجه به ورزش قهرمانی

اگر می خواهید ورزش، عمومی و همگانی شود، باید ورزش قهرمانی را هم تقویت کنید. باید مردم از میان خودشان الگوها را پیدا کنند. رشته های مناسب ورزشی را باید تقویت کنید.

من وقتی نگاه می کنم و می بینم که در برخی از رشته های ورزشی در صحنه جهانی، جوانان ما برترین حرف را می زنند و درخشانترین چهره ها را نشان می دهند مثل رشته کشتی تعجبی نمی کنم. این ملت ایران است؛ شوخی که نیست! این ملت، بااستعداد است.

وقتی در برخی از میدان های ورزشی و نسبت به بعضی از رشته های ورزشی می بینم که ورزشکاران ما حرف قابل گفتنی عرضه نمی کنند، متأسف می شوم و حس می کنم این جا در حد نیاز و در شأن ملت ایران نشده است.

فواید ورزش قهرمانی

من اعتقاد دارم که ورزش قهرمانی هم لازم است.

اگر ورزشی قهرمانی نباشد، این ورزش همگامی اصلاً تحقق پیدا نخواهد کرد. همیشه بایستی یک قله داشته باشیم، تا در دامنه ها افراد زیادی حرکت کنند؛ لذا ورزش قهرمانی به این دلیل واجب و لازم است.

البته ورزش قهرمانی و شرکت در میدانهای بین المللی، منافع دیگری هم دارد و آن، سربلندی و اشتهار ملت است. نشان دادن این است که ملت ما با عزم و اراده است؛ چنین جوانانی دارد؛ چنین کارهایی می کند، چنین برنامه ریزی یی می کند.

این در واقع بروز ملی در یک میدان جهانی است. ورزشهای قهرمانی و شرکت در میدانهای بین المللی، این فواید را هم دارد. به این دلیل، من با همه اینها موافقم. یک سود دیگر ورزش قهرمانی، توسعه ورزش در کل کشور است که من بارها روی این مسأله تکیه کرده ام؛ چه در ورزش غیرجانبازان و معلولان، چه بخصوص در ورزش جانبازان و معلولان.

وقتی شماها که از لحاظ جسمانی مشکلی هم دارید مشکل ناخواسته تلاش می کنید و مردم کوشش، همت و اراده شما را می بینند، تشویق می شوند به ورزش کردن؛ ورزش کار بسیار لازمی برای کشور ماست؛ از این جهت کارتان با ارزش است.

توفیق در مسابقات جهانی، سربلندی است

خیلی خدا را شکر کردیم که اطلاع پیدا کردیم و شنیدیم و مقداری هم در تلویزیون دیدیم که بحمدالله شما عزیزان در این مسابقات جهانی، هم خودتان سربلند شدید، هم ملت ایران را سربلند کردید.

حقیقتاً هر کدام از شماها که در این میدانهای ورزشی، یک پیروزی به دست می آوردید و مردم مطلع می شدند و ما هم مطلع می شدیم، احساس یک مسرّت عمیق می کردیم؛ یعنی واقعاً حقیقت دارد که شماها مردم را خوشحال کردید.

ارزش ورزشکار قهرمان ما

هر ورزشکار قهرمان ما که در عرصه ای از عرصه های ورزش حضور پیدا می کند و چشمهایی را در سرتاسر دنیا به سوی خود جلب می کند، در واقع ترجمه ای است از احساسات ملی و هویت اسلامی کشور و ملت ما؛ هرچه در این زمینه ها تلاش کنید، تلاش باارزشی کرده اید.

چگونگی قدردانی شایسته مسؤولان کشور از قهرمانان ورزشی

باید از زحمات و قدرت اراده شما تشکر کنیم که هم خوب تمرین کردید و هم در میدان مسابقه، اراده بالایی را از خودتان نشان دادید و برای ملّت ما آبرو شدید. ان شاءالله خداوند شما را موفق بدارد.

جا دارد که ملت ایران از شما تشکر کند؛ چون مایه آبرو شدید؛ و مناسب هم هست که مسؤولین ذی ربط دولتی، به نحو شایسته ای از شما قدردانی کنند و شماها را با نشانهای مناسبی، از میان مردم و ورزشکاران، ممتاز کنند.

تشکر از نام آوران و افتخارآفرینان صحنه ورزش

امروز در دنیا مسأله ورزش و ورزش قهرمانی جایگاهی دارد که در واقع از این تریبون، برای نشان دادن هویت ملت بزرگ ما، شماها استفاده کردید و این جای تشکر دارد.

حالا آنهایی که مدال آورده اید و بیشتر چشمها را به سمت خودتان جلب کردید در جای خود؛ آنهایی هم که مدال نیاوردند، ولی تلاش و سعی خودشان را به دنیا نشان دادند و مورد تحسین قرار گرفتند هم در همین افتخار سهیم و شریک هستند.

بنابراین من از این جهت که شماها در عرصه ای از عرصه های گوناگون این کشور و این ملت، نماد شخصت ملت بزرگ ما هستید، از شماها تشکر می کنم و از این که ورزش قهرمانی را دنبال می کنید، خرسند می شوم و این را یک کار باارزش می دانم.

جوانان ما در آن جاهایی که سخن قابل گفتنی در دنیا ارایه کرده اند، بحمدالله توانسته اند مایه افتخار نظام جمهوری اسلامی شوند.من لازم می دانم از همه جوانان قهرمانی که در میدان های ورزشی عالم، موجب آن شدند که نام ایران اسلامی عزیز، در بلندگوهای جهانی برخلاف میل مستکبرین و علی رغم آنها به طنین بیفتد و فضا را تکان دهد و پرچم و سرود مقدس جمهوری اسلامی ایران چشم ها و گوش ها را بنوازد، تشکر کنم. از همه این جوانان و از مربیانشان سپاسگزارم. ان شاءالله موفق باشید. ما در همه میدانها می توانیم این کار را بکنیم.

تبریک برای پیروزی های ورزشی

پیروزی تیم ملی فوتبال را به آن جوانان عزیز و مربیان شان و به همه دوستداران ورزش تبریک می گویم. بازیکنان توانا و پرهمت ما به ملت عزیز ایران شادی و سربلندی دادند. از یکایک آنان صمیمانه متشکرم.

احترام به قهرمانان، انگیزه بخش دیگران است

یک بعد دیگر این کار، جنبه معنوی و روانی قضیه است. همچنان که عروج و صعود به قله های بزرگ از سوی نخبگان، افراد متوسط را به دامنه ها می کشاند من بارها این را گفته ام و لذا احترام به قهرمان، شخص پرستی نیست، تشویق انسان هاست برای حرکت به این سمت که فوایدی برای کشور دارد

در زمینه های معنوی هم همین طور است؛ یعنی وقتی ما اراده و عزم یک جوان مسلمان یا یک بانوی مسلمان را تجسم می‌دهیم و نشان می دهیم که چه عزم راسخی او را به این عرصه کشانده، این، تقویت اراده را در سطوح متوسط جامعه زمینه سازی می کند.

البته در این کار، فضایل اخلاقی دیگری هم وجود دارد: کار دسته جمعی، توکل، اعتماد به نفس؛ همه اینها خصوصیاتی است که آمیخته ای از همه این خصوصیات در وجود یک ورزشکار که چنین کارهای بزرگی را انجام می دهد، نشان داده می شود؛ یعنی در واقع یک مجموعه در هم تنیده ای از احساسات درست، از خلقیات والا در یک ورزشکاری که به یک چنین ورزش بزرگی و کار بزرگی دست می زند، هست.
 

علل محبوب بودن قهرمانان کشور

این جلسه برای من جلسه شیرین و شوق انگیزی است. حضور در جمع قهرمانان که در واقع مظهر ورزش کشور محسوب می شوند و نشان دهنده تحرک، شادابی و توانایی در میان نسل جوان ما هستند، برای من شیرین و مطلوب و شوق انگیز است.

من قهرمانها را دوست می دارم. علاوه بر اینکه همه ورزشکارها را در همه رشته های ورزشی دوست می دارم، قهرمانها مورد علاقه ویژه در قلب من هستند.
 

1ــ افتخار آفرینی

البته یک علت و انگیزه محبت و پیوند قلبی من با این جوانان این است که اینها روی سکو می ایستند، افتخار می آفرینند و می درخشند. لیکن علاوه بر این، من به آن چیزهایی فکر می کنم که این قهرمان را روی سکو می فرستد یا مدال را نصیب او می کند و افتخار را به او می بخشد.

2ــ داشتن "قدرت اراده"

آن چیزی که جوان ما در میدانهای ورزشی به کسب موفقیت می رساند، فقط توانایی جسمی نیست توانایی جسمی فقط یک عنصر است چیزهای دیگری هم در کنار آن وجود دارد که از لحاظ ارزشگذاری انسانی خیلی مهم اند: یکی قدرت اراده است. خیلیها به طور طبیعی زور هم دارند، اما حتی اراده این را ندارند که وقت معینی در روز بایستند، ورزش بکنند و خودشان را سالم نگه دارند.

2/1ــ نقش اراده در ورزش قهرمانی و کسب مدارج علمی

ورزش اراده می خواهد. ورزش، کار آسانی نیست. البته برای جوان که دارای نیروی طبیعی است شوق انگیز است ولیکن همان جوان هم اگر اهل اراده نباشد و ترجیح بدهد در گوشه ای بنشیند یا استراحت کند یا بخورد یا تلویزیون تماشا کند یا بخوابد، اصلاً ورزشکار نخواهد شد.


خود ورزش به اراده احتیاج دارد.

پیشرفت در ورزش به اراده بیشتر احتیاج دارد.
برجسته شدن، قهرمان شدن و سرآمد شدن در ورزش به رجحان اراده این انسان بر اراده های دیگر احتیاج دارد. آن کسی که رقیب این قهرمان ماست، او هم ورزشکار و دارای اراده است، اما اراده این قهرمان بر اراده او رجحان پیدا می کند، و این یعنی برجستگی و امتیاز کامل در قدرت اراده.

چرا در قهرمانی این عنصر مهم، یعنی اراده را نادیده می گیریم؟

این یک اصل انسانی خیلی بالاست. اصلاً یک ملت، با اراده پیروز می شود، دانش با اراده پیش می رود و پرچم‌های افتخار در همه میدان‌ها با نیروی اراده برافراشته می‌شود. ما در این انسان قدرت اراده و تصمیم گیری را در حد اعلا مشاهده می کنیم و این ما را وادار می کند که به قهرمان احترام بگذاریم. من به قهرمانها احترام می گذارم.

3ــ هوشمندی و سرعت انتقال

علاوه بر اینها، یک عنصر انسانی دیگر هم در قهرمان وجود دارد که موجب جلب محبت ما به سمت او می شود، و آن هوشمندی و سرعت انتقال است. این عنصر در بعضی از رشته ها ممکن است واضح تر و آشکارتر باشد، اما در همه رشته های ورزشی اگر قهرمان هوشمند نباشد، سرعت انتقال نداشته باشد و نتواند آن حرکت لازم را که ممکن است جز در این حرکت یا در این ضربه در هیچ جای دیگری تکرار نشود، انتخاب کند و به کار ببندد، قهرمان نخواهد شد.

من وقت نمی کنم که صحنه های ورزشی را در تلویزیون تماشا کنم، یعنی واقعاً مجالش را ندارم با اینکه خیلی دوست دارم. گاهی هم موجب کثرت هیجان می شود که سنین ما و وضع ما هم اقتضای هیجان ندارد که منظره های هیجانی را ببینیم. گاهی به بچه ها و دوستان می گویم نتیجه را به من بگویید؛ من نمی توانم این هیجان را تحمل کنم.

لیکن من خیلی از این مناظر زیبای قهرمانی را تصافاً در تلویزیون دیده ام. همین وزنه ای را که آقای رضازاده زدند، در تلویزیون اتفاقاً دیدم و لذت بردم. آن وزنه ای که ایشان دو ضربه زدند، به نظرم تقریباً دو برابر وزن خودشان بود. آدم لذت می برد.

آن حرکت کشتی گیر برجسته ما روی تشک در یکی از بازیها را هم تصادفاً دیدم، یا بعضی از آن گلهای درخشان در بعضی از بازیها را تصادفاً در تلویزیون دیده ام. خوب، وقتی انسان این حرکت زیبا و بجا و آن قدرت اراده  و تصمیم گیری را مشاهده می کند، می بیند که هوش دخالت مستقیم دارد و آن ورزشکار هوشمند است.

ببینید! قدرت اراده، سرعت انتقال و تمرکز خصوصیات برجسته ای هستند. شما در مورد بهترین سیاستمدارهای دنیا و بهترین دانشمندان تاریخ می بینید که اینها بر اثر همین خصوصیات توانسته اند در یک لحظه مهم با یک تصمیم، یک کشور را نجات بدهند یا یک گام بزرگ به سمت یک کشف علمی پیش بگذارند. اینها چیز کمی نیست. این خصوصیات را در خودتان قدر بدانید که خیلی باارزش اند.

4ــ تدیّن و دلبستگی به معنویات

یک چیز دیگر هم در جوانهای ما هست که شما جوانهای عزیز غالباً روی آن تکیه کردید و آن حالت تدین و دلبستگی به معنویات است. این یک ارزش انحصاری و اختصاصی است.

4/1ــ عدم توجه به ارزشهای مادی در فرهنگ رایج جهانی

همه ارزشها، آنهایی هستند که فرهنگ جاری دنیا ارزش می داند و برای آنها تبلیغات می کند. ارزشهای مهجور و غریب و بسیار نفیسی هم وجود دارد که این فرهنگ مادی جهانی عمداً نادیده گرفته و اینها در کشورهای اسلامی پیدا می شوند.

در کشورهای غیراسلامی هم ممکن است در بین بعضی از ورزشکارها باشد، اما چون در آنجاها حاکمیت دین و قدرت دین و معنویت وجود ندارد و این ارزش معنوی در غربت و رهاست، عمداً نادیده گرفته می شود، لذا ورزشکار نمی تواند آن را مجسم کند.
 

4/2ــ توجه به نام خدا و ائمه اطهار (ع)

ورزشکار ما چون در محیطی است که سیاست و اداره کشور در اختیار ارزشها و سمبلهای معنوی است، خیلی راحت آن روح ارزش گرایی معنوی خود را نشان می دهد: نام خدا و نام ائمه اطهار را می آورد.

ائمه اطهار هم برجستگان قله های افتخار و ارزشهای بشری و الهی هستند. او با این کار ارتباط و اتصال قلبی خود به اینها را نشان می دهد، و به خدا توکل می کند.

من شنیدم که در بعضی از این تیمهای دسته جمعی ما مثل والیبال و بسکتبال و همچنین فوتبال، گاهی بچه ها با همدیگر بعضی از اذکار و توجهات دینی را ترنّم می کرده اند. اینها خیلی باارزش است.

این ارزش‌ها را وقتی در دنیا سر دست می گیرید، بلند می کنید و جلوی چشم مردم دنیا می گیرید، شما ورزشکار ایرانی را در یک نقطه انحصاری قرار می دهد، یعنی در این مورد دیگر هیچ ورزشکاری با شما شریک نیست.

4/3ــ تمسک به ارزش های اعتقادی و ایمان الهی

البته دل بعضیها می خواهد همرنگ جماعت بشوند، و همان طور رفتار کنند که بقیه ورزشکارها و قهرمانهای دنیا چه فوتبالیست، چه والیبالسیت، چه کشتی گیر، چه وزنه بردار و چه ورزشکاران رزمی و غیررزمی رفتار می کنند. اما هنر این نیست که انسان در جهتی و در چیزی که هیچ ارزش معنوی ندارد، همرنگ جماعتی بشود.

خوب، وابسته شدن به شهوت و پول و چیزهای صرفاً مادی چیزی است که در دنیا وجود دارد. اغلب مردم و جوانهای دنیا هم در همین حرکت سهیم و شریک هستند. این هنر نیست که آدم یکی از آنها بشود. هنر این است که انسان محکم بچسبد به ارزشی که به آن اعتقاد و ایمان دارد.
 

4/4ــ ترویج دینداری درست و صحیح

اینکه من در باب ورزش هم به فدراسیونها، هم به خود سازمان تربیت بدنی و هم به هر ورزشکاری که به مناسبتی می بینیم، توصیه می کنم که جنبه های معنوی را رعایت کنید، فقط به خاطر مقدّس مآبی خشک و خالی نیست بلکه به خاطر این است که پشت سر این اعتقاد و دلبستگی به ارزش های معنوی یک امتیاز و درخشندگی وجود دارد. این پایبندی به چیزی است که دل انسان را شاد می کند، به انسان امید می دهد و وظیفه آدم را که تقرّب به خداست در همه میدانها، حتی در میدان ورزش حفظ می کند.

بعضی خیال می کنند که در محیط ورزشی مثل محیطهای دیگر، تقید و پایبندی به دین دیگر معنا ندارد. اتفاقاً دینداری درست آن است که در همه جای زندگی انسان حضور داشته باشد: اگر انسان در اوج قدرت و در اوج عزت قهرمانی هم است، دیندار باشد، پیش خدای متعال خاضع باشد، به خدا توکل کند، از خدا بخواهد و برای خدا کار کند.

اگر ورزش هم می کند، همین طور. اگر کار اداری، بازاری، تحصیل و غیره هم می کند، همین طور. این همان دینداری درست و صحیح است که انسانها و یک جامعه متشکل از این انسانها را به اوج کمال می رساند.

راه پیشبرد ورزش در کشور

مشکلاتی که در باب ورزش وجود دارد، البته باید برطرف بشود. اراده جمعی در جمهوری اسلامی بر همین است. البته کوتاهیهایی شده و ممکن است باز هم بشود.


1ــ توجه و احترام به قهرمانان ورزشی برای همگانی شدن ورزش

تصمیم بر این است که ورزش در کشور پیشرفت کند. این فقط برای این نیست که در دنیا بگوییم ما ورزش می کنیم. البته این افتخاری برای یک ملت است که در میدانهای ورزش فعال و شاداب باشد، و این نشان دهنده شادابی و تحرک و همان طور که گفتم اراده و هوشمندی نسل است، اما فقط این نیست.

من بارها گفتم ام، قهرمان آن کسی است که در قله می ایستد. وقتی کسی در قله قرار گرفت، هزاران نفر در دامنه به راه می افتند.

ما می خواهیم چنین چیزی در جامعه ما اتفاق بیفتد.

ما می خواهیم همه ورزش کنند.

ما می خواهیم همه به سمت ورزیدگی جسمی که سلامت جسمانی را تأمین می کند، پیش بروند.

یک جامعه از لحاظ جسمانی سالم و دور از آفتهایی که بر اثر تنبلی و تن آسانی پیش می آید، می تواند در میدانها معنوی هم پیشرفتهای درستی بکند، یعنی مثلاً علم خوب و معنویت و روحانیت خوب هم پیدا کند.

بنابراین پشت سر این خواست ما نسبت به ورزش یک منطق و فلسفه وجود دارد. ما ورزش را به این دلیل و با این استدلال می خواهیم. چون ورزش باید همگانی بشود، پس برای قهرمان و فرد ممتاز ورزشی هم باید در جامعه احترام وجود داشته باشد و از او تقدیر بشود.

2ــ رفع مشکلات مالی توسط مسؤولان ذی ربط

برای ورزش بایستی کار بشود. یک بخش این کار، پشتیبانیهای مادی و بودجه است که دولت موظف به تأمین آن است. امیدواریم آقای مهرعلیزاده تلاش بیشتری بکنند. من هم حتماً به مسؤولین سفارش می کنم تا بتوانند به مقدار کفایت مشکلات مالی را برطرف کنند. حالا ما از دولت توقع زیادی هم نمی خواهیم داشته باشیم، اما مشکلات را به اندازه کفایت برطرف کنند.

3ــ علمی دانستن ورزش

یک بخش هم پشتیبانیهای علمی است. این جوان عزیز کاملاً درست گفتند؛ ورزش را بایستی علمی کرد، کما اینکه امروز بسیاری از رشته های ورزشی در دنیا علمی است. من حتی یک وقت سفارش کردم و گفتم که ورزشهای بومی مان را علمی کنید.

ما خیلی ورزشهای بومی داریم، مثلاً چوگان مال ماست که رها کردیم و دیگران گرفتند، یا بعضی از این ورزشهای کشتی، ورزشهای بومی ماست. ما می توانیم اینها را قانونمند و علمی کنیم و با نظام و ضابطه، جوانهایی را که به این رشته ورزشی شوق دارند، پیش ببریم.

توانایی‌های انسان بسیار زیاد است. ما می توانیم ورزش اختراع کنیم. همین ورزشهای رزمی که می بینیم الحمدالله جوان‌های ما، دختر ما و پسر ما در آنها به رتبه های خیلی خوب رسیده اند، مدال کسب کرده اند و در دنیا مطرح شده اند و این مرا خیلی خوشحال می کند

در واقع جستن و یافتن یک راز در جسم انسان است. یک حرکت را به شکلی سازمان می دهند تا بتواند قدرت فراوانی را در یک حرکت ظاهراً ساده به وجود بیاورد، که یک کار خیلی مهمی است.

این هم جزو ورزشهای بومی مناطق شرق آسیا بوده است و شاید عده مخصوصی آن را شبیه سحر و جادو و اینها بلد بودند. بعد یواش یواش نشسته اند، اینها را علمی و فرموله کرده اند و برایش نظام درست کرده اند.

حالا همه دنیا یاد می گیرند و مثل آنها هم عمل می کنند. البته هر ملتی می تواند ورزش بومی خود را بازیابی کند. بنابراین من کاملاً موافقم که ورزش علمی بشود.

4ــ حفظ روح پهلوانی

من یک سفارش به همه شما جوانها دارم. البته پیشکسوتهای ورزش هم الحمدلله در جلسه هستند که بعضی از آنها جوانیهای خوبی را در ورزش گذرانده اند. این سفارش من عمدتاً به جوانهاست: ورزشکاری، یعنی همان روح پهلوانی که نشانه های آن در داستانهای قدیمی ایرانی و در حوادث اسلامی ما آشکار است.

4/1ــ ویژگیهای روح پهلوانی

4/1/1ــ خودسازی معنوی

یکی از برترین نشانه های پهلوانی در گذشته تاریخ ما عبارت است از تواضع. «تواضع ز گردن فرازان نکوست».

آن کسی که روی سکوی قهرمانی می ایستد، قدرت جسمانی فراوان دارد، همه برایش کف می زنند، همه از او امضا می گیرند و عکس و امضای او را می خواهند، اگر تواضع بکند، خوب است، چون در معرض احساس غرور و خودبرتربینی قرار می گیرد.

تواضع هم فقط گردن کج کردن و در ظاهر با افراد خوش و بش کردن نیست، بلکه یک امر قلبی است. آنچه که در ظاهر به وجود می آید ناشی از آن احساس قلبی است؛ یعنی انسان خود را در مقابل خدای متعال قرار بدهد و احساس کند که این نیروی جسمانی و این توانایی هوش و اراده را که از آن یاد کردیم خدای متعال به او داده، مال اوست و از انسان گرفته می شود؛ یک روز در اختیار انسان است و روز دیگر نیست. چون خود جسم و همه خصوصیات جسمی هم فانی است.

مثلاً در دوران جوانی در نهایت زیبایی است، وقتی که سن او می گذرد و پیر می شود، شما می بینید که نه فقط زیبا نیست، بلکه آدم به صورتش که نگاه می کند، مکدّر هم می شود. زیبایی جسمی و قوّت جسمی هم از بین می رود.

بنده ورزشکارهای مشهد را می شناختم، با بعضی از آنها هم ورزش کرده بودم و کاملاً از نزدیک می شناختم. اینها مسن و پیر شده بودند و دچار انواع آفتها و گرفتاریها شده بودند؛ یکی کمرش کج شده بود، یکی با عصا راه می رفت، یکی نمی توانست از زمین درست بلند شود.

خوب، جسم چنین است. در حالی که آدم وقتی به ورزش کردن آنها در جوانی نگاه می کرد، حظّ می کرد. جوانی این طور است. بعد که چند سالی می گذرد، مثل همه چیزهای جسم، زیبایی و قوّت هم از بین می رود. لیکن آن درخشندگی روحی و خصوصیاتی که مال روح شماست، باقی می ماند، پیر نمی شود، و همیشه هست.

آن خصوصیات روحی موجب می شود که نام یک نفر مثل پوریای ولی که یک پهلوان بود یا بعضی از ورزشکارهای معروف قدیمی خود ما به بزرگی و عظمت یاد شود و برایشان احترام کنند. والّا ورزشکاری که در ورطه فساد و در ورطه سوداگری و کارهای غلط افتاد، اصلاً ورزشکاری اش هم فراموش می شود. افتخارات او هم با جسم او فرسوده می شود و از بین می رود.

شما جوانان عزیز پاکید، دلهای شما حقیقتاً شفاف و روشن است و آلودگی کم دارید یا ندارید. برای خودسازی فرصت دارید. من توصیه می کنم که خودتان را از لحاظ معنوی بسازید.

4/1/2ــ غلبه بر هوای نفس

در همه ورزشهای قهرمانی، مسابقه وجود دارد. مسابقه یعنی رقابت، پنجه افکندن و حریف را عقب زدن. حالا در بعضی از ورزشها مثل کشتی این رقابت آشکار و جلوی چشم انسان است.

در بعضی ورزشها مثل وزنه برداری و دو میدانی هم که ورزشکار این طور با کس دیگری زورآزمایی نمی کند، در واقع دارد زورآزمایی می کند برای اینکه رقیب را عقب بزند و خودش جلو بیاید.

پس ورزش و قهرمانی چیست؟

این است که شما با رقیبتان رقابت کنید و او را عقب بگذارید، یا پشت او را به خاک برسانید. من به شما عرض می کنم، یک رقیب وجود دارد که پشت او را به خاک رساندن و او را عقب گذاشتن، ارزشش بیشتر از همه اینهاست و آن هوای نفس انسان است.

قوی ترین مردم کسی است که بر هوای نفس خود غلبه پیدا کند، «من غلب هواه». والّا خیلی از آدمهای قوی و زورمند در مقابل هوای نفس خود ضعیف می شوند. وقتی انسان در مقابل هوای نفس ضعیف شد، آن وقت برای یک چیز کوچک اسیر یک انسان بسیار ضعیف تر از خود می شود و به خاطر هوس جنسی و پول پرستی و مقام پرستی ذلیل می شود. حالا همین آدم قوی پنجه به خاطر اینکه از هوای نفس تبعیت می کند، دچار ذلت می شود.


5 سالم نگهداشتن محیط ورزش

من این توصیه را تأکید می کنم. البته اگر محیط ورزش، دینی و معنوی و ارزشی باشد، این جوان های پاک ما به طور طبیعی ارزشی خواهند شد. لذاست که شما آقایان مسؤولین ورزشی خیلی مسؤولید.

محیط ورزش را شما باید پاکیزه نگه دارید؛ هم آقای مهرعلیزاده این وظیفه سنگین را بر دوش دارند، هم رؤسای فدراسیونها و بخشهای مختلف ورزشی و مربیها و کسانی که مسؤولیتی در باب ورزش دارند. سعی کنید این ارزشهای معنوی را همچنان پابرجا نگه دارید.

ببینید!این خانم گفتند که حجاب و متانت زنهای ایرانی موجب شد که ورزشکارهای کشورهای اسلامی با رعایت حجاب اسلامی در میدان ورزشی حاضر بشوند. آن دختر ورزشکاری که مال فلان کشور است،

می خواهد حجاب را رعایت کند، منتها چون در کشورش این ارزشها حاکمیت و اقتدار ندارد، نمی تواند. بعد که شما را دید، تشجیع می شود. این پاکی، پاکدامنی و طهارت شما موجب می شود که خیلیها به این ارزشها رو کنند.


6ــ توجه به ارزشهای معنوی، غیرت دینی و ملی در قهرمانان

قهرمان تا وقتی قهرمان نیست، مسؤولیت شخص خود را دارد، اما وقتی قهرمان شد، مسؤولیت جدیدی روی دوش او می آید. زیرا که جوانها به او نگاه می کنند همان طور که عزیزان من گفتند آنها برای جوان ها الگو می شوند، جوانها به آنها نگاه می کنند، از آنها تقلید می کنند، حتی سوداگرها و بازاردارها آنها را وسیله تبلیغات قرار می دهند، به وسیله آنها، یعنی با عکس و شکل و آرم آنها جنس می فروشند. این مسؤولیت، مسؤولیت سنگینی است.

رفتار قهرمان ما باید طوری باشد که همه کسانی که به او نگاه می کنند و از او درس می گیرند، به راه درست و صراط مستقیم هدایت بشوند. واقعاً قیمت بعضی از این ارزشهایی که من در این جوانهای خودمان می بینم، از خیلی چیزها بیشتر است.

همین که قهرمان ما دعوت یک کشور بیگانه را رد می کند، از پول می گذرد و پشت به ملیت خود نمی کند، قیمتش برای من از صد مدال بیشتر است. من عاشق این گونه چیزهایم.

چیزی که آن محبتها را در انسان شکوفا می کند، بیشتر این ارزشهاست. انسان می بیند که الحمدلله قهرمانهای ما علاوه بر قدرت جسمی، قدرت اراده، هوشمندی و همه چیزهایی که برای ساختن یک قهرمان باارزش اند، پایبند ارزشهای معنوی و الهی هستند و غیرت دینی و غیرت ملی دارند. انسان از دیدن این ارزشها لذت می برد.

چند تن از این قهرمانهای جانباز در طول این چند سال، از بازیهای مختلف بین المللی که برگشته اند، چند بار پیش من آمده اند. آدم این روحیه باارزش را که می بیند، واقعاً حظّ می کند.

عامل موفقیت جانبازان ورزشکار ما

امروز در دنیا ورزش یک نماد شده است؛ حالا تا چه حد این نماد واقعاً دقیق است و می تواند نماد چه چیزهایی در کشور باشد، بحثی است که باید جامعه شناسان و روان شناسان درباره اش بحث کنند؛ به ما خیلی ربط ندارد. آنچه که من می توانم بگویم، این است که مجموعه ورزشکار اگر بتواند شرایط لازم را در خودش به وجود بیاورد، مایه آبرو برای مردم و کشور خودش می شود و نام نیکی را به وجود می آورد.

من وقتی به موفقیت‌های شما نگاه می کنم، می بینم که بحمدالله شما توانستید در همین معیارهای رایج ورزشکاران عالم، یکی از مقامهای بالا را کسب کنید. با این که تعداد نفرات شما از بعضی از کشورها خیلی کمتر بود و به خاطر محدودیت‌هایی که وجود دارد، در بسیاری از رشته ها شرکت نکردید، اما توانستید این همه افتخار و این همه مدال طلا، نقره و برنز برای کشورتان بیاورید و مایه آبرو بشوید.

عامل این موفقیت چیست؟

به نظر من که چندی پیش با آقای مهندس هاشمی طبا هم همین صحبت را می کردم تربیت معنوی و روحیه مذهبی و گرایش دینی و انقلابی در شما بلاشک نقش مهمی دارد.

حضور مؤثر جانبازان مؤمن و ورزشکار در صحنه جهانی ورزش

با ضعف جسمانی و با کمبودهای قوای بدنی هم به خاطر قدرت اراده و قدرت ایمان و معنویت، شما توانستید کارهای بزرگی را انجام دهید. اینهم ورزش! در میدان ورزش هم همین طور، پرافتخارترین حضور ایرانی در یکی از میدانهای جهانی را جانبازان انجام دادند؛ یعنی در حضوری، این جانبازان بودند که هشتاد و نه مدال طلا را به کشور ایران هدیه کردند!

معنای این پدیده چیست؟

معنای این پدیده این است که در میدان ورزش هم مثل میدان جنگ، مثل میدان علم و میدان سازندگی و میدان مدیریت، آنچه تعیین کننده است، نیروی اراده و ایمان و خواست و همت بلند و خلاصه نیروی معنوی است که نیروی جسمانی را هم به دنبال خود می کشد؛ ضعف جسمانی را هم جبران می کند. اینها برای کشور ما درس است.
 

چگونه بروز توانایی های فوق العاده پس از نقص عضو ورزش یکی از چیزهایی است که می تواند این راه را باز می کند و من معتقدم که اگر عضوی از بدن انسان از او گرفته بشود، این سعه کیفیت در وجود او از بین نمی رود و همچنان باقی است.
 

ای بسا که کسی از لحاظ جسمانی اشکالی در او باشد اما اگر به این نیروی باطنی که در کمون او و در جسم او هست، بپردازد و آن را پیدا و شناسایی کند، تواناییهای فوق العاده ای، چندین برابر آنچه که از دست او رفته است، می تواند کشف کند و به دست بیاورد و آن را در راه خیر و سعادت خود و دیگران به کار بیندازد. این بسیار نکته اساسی ای است.

زندگی جانبازان و معلولان، "درس اراده و روحیه" است

خوب، شما بحمدالله مظهر اراده اید؛ چه آنهایی که جانباز هستند و در میدان جنگ بودند و آن تجربه عظیم را گذراندند، چه آن برادران و خواهرانی که جانباز نیستند، اما معلول هستند. با رنج زندگی را گذراندن، به انسان قدرت اراده و استحکام روحیه می دهد. این، چیز بسیار باارزشی است؛ و این را باید حفظ کنید.

کارکردها و منافع ورزش جانبازی در کشور

از زیارت شما عزیزان و پیروزیهایی که کسب کردید، خیلی خوشحال شدیم. ان شاءالله که خداوند شما را حفظ کند و موفق بدارد تا همیشه در صحنه های انقلاب بدرخشید! همچنان که در گذشته در جنگ درخشیده اید، اکنون در میدانهای ورزشی می درخشید.
 

من این مجموعه ورزشکاران و قهرمانان جانباز را نقطه ای می بینم که چند جریان خیر به آن منتهی می شود:

1ــ عرصه بروز همت و اراده

اولاً: جانباز با وجود اینکه از لحاظ جسمانی ناقص است، باز همت می کند و با همتش به ملت و کشور و انقلابش آبرو می بخشد. این یک جریان خیر است که بسیار مهم است.
پس معلومی شود که همت انسانهای مؤمن، در پیروزیها بسیار کارساز است.

چرا بعضیها همت ندارند؟

چرا بعضیها از نیروی خداداد استفاده نمی کنند؟

چرا بعضیها اراده انسانی را دست کم می گیرند؟

اینها باید به این جوانان قهرمان بنگرند که به وسیله ایمان و اراده محکمشان چه کارهای بزرگی انجام می دهند.

2ــ دادن انگیزه به جامعه ی ورزش کشور

دوم: همین که ما برای شما که قهرمان ورزشی هستید ارزش قائل هستیم، نشان دهنده این است که ورزش در جامعه ما باارزش است. از این رو مردم هم باید پیرو شما که قهرمانان ورزشی هستید و در میدانهای مختلف، جوهر ملت خودتان را نشان می دهید، به دنبال ورزش بروند.

نمی خواهیم همه قهرمان بشوند. و نمی شوند هم. اما می خواهیم همه به این نقطه های اوج نگاه کنند تا انگیزه پیدا کنند و به دنبال آن بروند. به حدّی که هبچ کس نباشد که ورزش نکند. بنده مایلم که جامعه و کشور ما این گونه باشد.

3ــ بروز معنویت و ارتباط با خدا

سوم: همان گونه که خود قبلاً حدس می زدم و بعد هم از برادرانی که با شما بودند شنیدم، در این سفر با وظایف دینی تان مأنوس بوده اید و نماز جماعت بر پای می داشته اید و به درگاه خداوند توجه و تضرع می کرده اید. اینها خیلی مهم است؛ همچنان که در جنگ هم بسیار کارساز بود.

البته اگر کسی با محاسبات مادی به این مسایل نگاه کند، چیزی نمی فهمد. لکن ما که دیدمان فرق می کند، می فهمیم. ما فرق بین دو یگان رزمی را که یکی در شب حمله توسل داشت و زیارت عاشورا، گریه داشت و نماز شب و با خدا بود و اولیای خدا و دیگری اگر نگوییم به کارهای نامناسب مشغول بود غافل بود و خوش گذران، به خوبی درمی یابیم.

آنها می نشستند و با رفقا گپ می زدند و یا تا صبح می خوابیدند، و بچه های ما در شب حمله با خدا بودند و به همین خاطر هم فردا در جبهه جنگ، خدا را در کنار خود احساس می کردند. این در حالی بود که دشمن که در شب حمله از خدا غافل بود، در میدان جنگ و آنجایی که جز خدا هیچ پشتیبانی نمی تواند انسان را دلگرم کند، پشتیبانی نداشت.

خوب، بدیهی است چه کسی شکست می خورد و چه کسی پیروز می شود. نیروهای ما تا آن وقتی که توسل و تضرع و نفس گرم خداجویشان در میدان جنگ با آنها بود، موفقیت داشتند.

و آن وقتی که ذرّه ای در توجه به این امور سستی نشان می دادند، ناکامیهایشان آغاز می شد و باز که به حال اول برمی گشتند، آن پیروزی‌ها و کامیابی‌های بزرگ را به دست می آوردند. عین همین قضیه در میدان ورزش هم هست.

فرق است بین آن تیمی که در شب مسابقه، با توجه و توسل و ذکر و امید به خدا و خالص کردن نیت، اوقات می گذراند، و تیمی که آن شب را به خوش گذرانی می پردازد. اینها یک جور نیستند.

4ــ بارز شدن نقش مسؤولان معتقد در کسب پیروزی‌ها

در این باره نقش کسانی که فدراسیون جانبازان را اداره می کنند، بسیار زیاد است. آقای رفیق دوست گفتند که بخش عمده این پیروزیها مربوط به اراده شماست. درست است، اراده و ایمان شما اصل همه چیز است؛ اما اگر شما مسئولان فدراسیون جانبازان، بچه های حزب اللهی نبودید، باز هم این اراده و ایمان بدین شکل وجود داشت.

قطعاً جواب منفی است. از این رو من معتقدم که باید در سرتاسر عرصه های ورزش، عناصر مؤمن، حزب اللهی و با خدا را که کم هم نیستند بیاوریم و مورد توجه و عنایات خودمان قرار بدهیم؛ زیرا این، قطعاً در موفقیت ورزش ما اثر خواهد گذاشت. شک ندارم.

5- اولی بودن عوامل معنوی بر مادی

مادیات انسان از معنویات تغذیه می شود. امکان ندارد بتوانید نقش معنویات را از زندگی بشر حذف کنید؛ چون عوامل معنوی در زندگی بسیار اثر گذارند. البته ممکن است مثلاً در عرصه ورزش در کنار این عوامل معنوی، عوامل دیگری از جمله حس رقابت، پول، نام و نشان و این چیزها نقش داشته باشد،

اما عوامل معنوی از تمام اینها برتر و بالاتر و مؤثرتر است. چرا خودمان را از این عوامل معنوی محروم کنیم؟ ما که این همه ورزشکار مؤمن، خوب، حزب اللهی و جبهه رفته، در عرصه ورزشمان داریم، باید از آنها به کمال استفاده کنیم. یقیناً در کارها و پیشرفتهای شما و این افتخاری که به خواست خدا کسب کرده اید، معنویات نقش اصلی را داشته است.

6ــ روحیه ی "حزب اللهی" حل کننده همه مشکلات کشور

هفتاد و نه طلا در تاریخ ورزش ایران ظاهراً سابقه ندارد و گویا در طول این سالیان دراز هرگز هیچ مجموعه ای نتوانسته است این همه طلا بیاورد. خوب، خدا خواست این کار را هم مثل خیلی کارهای بزرگ دیگر، آقایان حزب اللهی انجام دهند؛ تا یاوه گویان نگویند که از حزب اللهی ها کاری برنمی آید.

بفرمایید. همین جنگ را هم حزب اللهی ها به پیروزی رساندند. همین مرزهای کشور را هم حزب اللهی ها حفظ کردند. این را همه باور کنند.

اینکه ما در صنعت و تکنولوژی و پیشرفتهای علمی و فنی با قبل از انقلاب زمین تا آسمان فرق داریم، مرهون همین حزب اللهی ها هستیم. عمدتاً آنها کردند و عمدتاً آنها بودند که این بن بست‌ها را گشودند و پیش رفتند.

از این رو در همه زمینه ها، هم زمینه های اقتصادی و هم ورزشی و هم علمی و فرهنگی به فضل پروردگار کار به دست همین حزب اللهی ها پیش رفته است. اکنون هم که بیشترین مدال را همین کاروان حزب اللهی ها و آن هم در چند رشته ورزشی محدود به ارمغان آورده است.

این مملکت، مملکت حزب اللهی هاست و آینده این مملکت هم به دست همین حزب اللهی ها و نیروهای انقلابی و مؤمن رقم می خورد و هر جا مشکلی عمده پدید آید، آنها باید بیایند و آن را حل کنند و به فضل پروردگار این گونه هم خواهد شد.

بالاترین مدال برای بانوان ما، وقار و رفتار بزرگوارانه آنهاست

این صحنه سفر شما، از اول تا به آخر، صحنه بسیار زیبا و باشکوهی بود. تا آنجا که من مطلع شدم و بعضی جاهایش را هم در تلویزیون دیدم و تماشا کردم، همه جایش بحمدالله مایه عزت اسلام و مسلمین بود.

بالأخره جوان مسلمان جمهوری اسلامی، در میدانهای مختلف، باید خودش را نشان بدهد؛ و شما هم در میدان ورزش، خودتان را نشان دادید؛ نه فقط از لحاظ خوب عمل کردن و قهرمانی که آن هم، البته جای تحسین و تمجید و مرحبا دارد؛ و از آن بابت هم از همه شما متشکریم بلکه در کنار و به موازات آن، از جهت اخلاق، منش، رفتار مسلمانی و تبلیغ عملی اسلام.

من آن روز اول که صحنه ورود شماها و این خواهران به میدان را، از تلویزیون نگاه کردم، در دلم از همه تان متشکر شدم. صحنه بسیارخوبی بود. این آقای مهرآیین هم داشتند می آمدند. ایشان را هم از دور در تلویزیون تماشا کردیم. صحنه بسیار زیبایی بود؛ صحنه مسلمانی و صحنه اتکای به نفس.

بعضی‌ها، اگر همپا با فساد جهانی نشوند، خجالت می کشند!این، ضعف نفس است. دنیا باید خجالت بکشد که در کجی و انحراف و فساد حرکت می کند.
من، این خواهران را که در آن میدان، با آن حجاب بسیار زیبا دیدم، که با آن شکوه حرکت می کردند، در دلم گفتم: «آفرین به شما دختران مسلمان!»

بعضی‌ها گفتند که «دختران، مدال نیاوردند.» من می گویم دختران، با این حرکت و با این رفتار سنگین و بزرگوارانه شان، بالاترین مدال را به گردن زن مسلمان آویختند.»
این، عزتی است که انسان در حرکت آنها احساس می کند.

همچنین است احساس همگی ما، در قبال شما بچه های ورزشکار و خوب؛ چه آنها که مدال طلا گرفتند، چه آنها که نقره گرفتند، چه آنها که برنز گرفتند و چه آنها که مدال نیاوردند. البته بعضی دو تحسین دارند: هم از جهت معنوی، وهم از جهت بازی. بعضی یک تحسین دارند؛ بعضی تحسین مضاعف دارند. اما رفتار همه تان، عالی بود.

اهتمام لازم برای ورزش بانوان

در مورد ورزش زنها هم اعتقاد من این است که به ورزش زنها حقیقتاً باید اهتمام ورزیده شود. در این باره هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد.

وقتی فلسفه ما در ورزش این است که من گفتم یعنی عمومی کردن و بهره مندی از نشاط روحی و سلامت جسمی ناشی از ورزش این دیگر زن و مرد ندارد. فقط این نیست که انسان بخواهد بازوها را پیچیده کند، و بگوید که مثلاً در زنها بازوی پیچیده لازم نیست.

ورزش برای سلامتی جسمانی و نشاط روحی است و این در زن و مرد یکسان است.

امکانات ورزش بانوان را بایستی زیاد کرد. منتها همان طور که گفتم فرهنگ غلط جهانی تحمیل شده به خیلی از ملتها این است که ورزش زنها حتماً باید با نقاط ضعفی همراه باشد. خوب، همراه نکنید، و کاری کنید که زنهای ما با همان نجابت، متانت و رعایت حدود اسلامی و شرعی که برایشان مهم است بیایند در رشته های مختلف ورزش بکنند.
 

توجه به ورزش زنان

با ورزش زنان من موافقم؛ نه به آن شکلی که بعضیها ترویج می کنند و این تبرجهایی که می کنند؛ اینها را من قبول ندارم؛ اما با ورزش زنان کوهنوردی کنند، توی باشگاههای اختصاصی زنان ورزش کنند موافقم.

من معتقدم که همه جوانها باید ورزش کنند. ان شاءالله که این ورزش ورزش جسمانی، ورزش فکری، ورزش روحانی ورزش همه جانبه باشد و شما بتوانید این شانه هاتان را زیر بار این نظام بدهید و این دلهای پاک را، نورانی را، این شفافیت و صفا را همین طور حفظ کنید؛ برای آن روزی که بتوانید مسؤولیتهای سنگین را قبول بکنید؛ ان شاءالله این سرمایه را برای آینده این کشور مصرف کنید.

زنان و توجه به ورزش

توصیه می کنم همه ورزش کنند؛ هم جوانها، هم پیرها، هم میان سالها، هم مردها و هم زنها. زنها هم باید ورزش کنند. گاهی من در همین راه «کلک چال» که از پایین به بالا می آیم، یا بعکس به طرف پایین می روم، خانمهایی را می بینم که با چادر مشکی این راه را طی می کنند.

با این که قسمتی از این راه، بسیار ناهموار و یا به قول ما مشهدیها قلب است، در عین حال خانمها این راه ناهموار را تحمل می کنند و با چادر مشکی می آیند. خوب؛ این همت است دیگر. من این طور زنها و همچنین افراد مسنی که این راههای طولانی را طی می کنند و می روند، بسیار تحسین می کنم.


منبع :

جایگاه و منزلت ورزش در نظام ما(دیدگاههای رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای)، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مشترک، معاونت فرهنگی، چاپ دوم و سوم.

 

به کوشش:

محمد قاسم فروغی جهرمی