نویسنده: پروفسور نیل پستمن**




 
در حالی که هر روز بر سرعت ورود و گسترش تکنولوژی های جدید* در مدارس و نظام های دانشگاهی افزوده می شود و به رغم این که بسیاری از اندیشمندان و منتقدان غربی به اشکال مختلف، در چند دهه گذشته به پیامدهای گسترش تکنولوژی در عرصه اجتماع پرداخته اند، اما هیچ گونه توجهی از سوی متولیان امور آموزشی و نظام مدرسه ای غرب به این مسئله مهم صورت نمی پذیرد.
شاید برایتان تعجب آور باشد، اگر بگویم که لازم است «بررسی تکنیک و ابزار» به عنوان یک نوآوری در مدارس، مورد توجه قرار گیرد. البته آمریکایی ها هرگز از بیان این موضوع که جامعه ای بر بنیان تکنولوژی ساخته اند، دل زده نمی شوند و حتی بیان چنین موضوعی نه تنها آن ها را خوشحال می سازد، بلکه بسیاری از آن ها بر این عقیده اند که خلق زندگی ارضاکننده، در گروی تغییرات دائمی تکنولوژیکی است. شاید برخی گمان کنند که بررسی تکنولوژی موضوعی آشنا در نظام آموزشی آمریکاست، اما ابداً اثری از این مسئله در مدارس وجود ندارد. آن هایی که در این باره تردید دارند، بهتر است که بدین سوالات پاسخ دهند: آیا دانش آموزان دبیرستانی و حتی فارغ التحصیلان دانشگاهی ما چیزی درباره منشأ دستگاه چاپ و نقش آن در شکل گیری مجدد فرهنگ غرب می دانند؟ آیا از خاستگاه و تأثیرگذاری رسانه های مکتوب بر جامعه آگاهند؟ آیا دانش آموزان ما ایده ای درباره تأثیر تکنولوژی هایی چون ساعت، تلسکوپ، میکروسکوپ، اشعه ایکس و بالاخره کامپیوتر بر حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فرهنگ غرب دارند؟
من بر این باورم که چیزی از داستان شگفت حیات مهیج و پرمخاطره ما که محصول تکنولوژی است، در مدارس ما گفته نشده است و این در حالی است که در جامعه ما نویسندگانی که به این موضوع پرداخته اند، کم نبوده اند. اگرچه مثلاً مک لوهان نقشی مهم در این باره داشته، اما نه نخستین و نه ضرورتاً بهترین فردی بوده که به این موضوع پرداخته است. چراکه در این باره، متفکران دیگری همچون مارتین هایدگر، لوئیس مامفرد، ژاک الول، پل گودمن، والتر اونگ، والتر بنجامین، آلوین تافلر، نوربرت وینر و هربرت شیلر نیز وجود داشته اند و حتی برخی دیگر همانند هاکسلی، اورول یا بردبری به این موضوع در قالب داستان های علمی ـ تخیلی پرداخته اند. با این وجود، نشانه ای از این مطالب در نظام آموزشی ما به چشم نمی خورد.
امروزه به هر سو که نگاه می کنیم، کتاب ها، مقالات، فیلم ها و برنامه های تلویزیونی متعددی وجود دارد که به موضوع تغییرات ناشی از تکنولوژی در دنیای جدید پرداخته اند. به علاوه، این موضوع به یکی از موضوعات اساسی در مباحث دانشگاهی تبدیل شده است. با این وجود، شاهدیم که این موضوع مدارس ما هیچ جایی ندارد.
به جرأت می توان گفت که هم اکنون در آمریکا، مدیر مدرسه ای و یا رئیس دانشکده ای وجود ندارد که نتواند صحبتی حاضر و آماده درباره نحوه زندگی ما در «عصر اطلاعات» ارائه کند، اما به راستی چرا چنین موضوعی، یعنی تأثیر تکنولوژی بر جامعه و سوالات متناسب با آن، در نظام آموزشی ما جایی ندارد. آیا واقعاً جای چنین موضوع و سوالاتی همچون تفاوت تصویر با کلام، نوشتار با گفتار، تلویزیون با کتاب، رادیو با تلویزیون و تفاوت مجراهای اطلاعاتی با یکدیگر و تأثیرات و پیامدهای اجتماعی و روانی این پدیده ها در جامعه و صدها سوال دیگر خالی نیست؟ بی شک این مبحث از جمله مهم ترین مباحث عصر ما محسوب می شود.
اگرچه دقیقاً نمی دانم که به چه دلیل، چنین موضوعاتی در مدارس ما نمودی ندارد، اما بر این باورم که یکی از دلایل آن، خلط دو موضوع یعنی آموزش استفاده از تکنولوژی و مسئله آموزش و بررسی تکنولوژی توسط مربیان و معلمان مدارس می باشد؛ به طوری که طرح هرگونه اعتراضی نسبت به نحوه آموزش استفاده از تلویزیون، دوربین فیلم برداری، ماشین های تکثیر و یا کامپیوترها، حتی برایمان قابل تصور هم نیست. البته در این جا قصد ندارم تا نظرات امثال سیمور پاپرت، بیل گراس و آلن کی مبنی بر این که استفاده هوشمندانه از تکنولوژی کامپیوتر، می تواند توانایی دانش آموزان را در درس ریاضیات افزایش دهد و یا آن ها را به این موضوعات درسی علاقمند سازد، نقد کنم. در قبال اتفاقاتی همچون تهیه برنامه های تلویزیونی توسط دانش-آموزان در نیومکزیکو هم بر این باورم، اگرچه چنین مسائلی می تواند آن ها را با مشکلات فنی حاصله از این گونه تکنولوژی ها آشنا سازد، اما مسئله اساسی در این باره آن است که اساساً دانش آموزان ما باید درکی واقعی از اینکه چگونه تلویزیون، دوربین‌های فیلم‌برداری، دستگاه‌های تکثیر و کامپیوترها، عادات روانی، روابط اجتماعی، اندیشه های سیاسی و حساسیت-های اخلاقی ما را از نو تعریف نموده اند، داشته باشند. دانش آموزان ما باید بدانند که معنای اطلاعات و آموزش، چگونه با ورود تکنولوژی های جدید به عرصه فرهنگ ما و معنای حقیقت، قانون، هوش و... در فرهنگ های افواهی، نوشتاری، چاپی و الکترونیکی دگرگون می گردد. آموزش و بررسی تکنولوژی نه یک موضوع فنی که شاخه ای از علوم انسانی است. اگرچه در این راستا، دانش فنی می تواند سودمند باشد، اما لازم نیست، فردی که به پیامدهای اجتماعی و سیاسی تلویزیون می-پردازد، از ویژگی های فیزیکی تلویزیون هم آگاه باشد. ممکن است فردی اصلاً اتومبیل نداشته باشد و یا حتی رانندگی هم بلد نباشد، اما این مسئله به هیچ وجه نمی تواند به مانعی در مسیر بررسی این که این وسیله چه تأثیراتی بر فرهنگ آمریکا داشته، تبدیل شود.
البته ذکر این نکته مهم است که بررسی و آموزش تکنولوژی، نباید با نگاهی منفی به تکنولوژی همراه شود، بلکه باید فرد نگاهی انتقادی به آن داشته باشد. در بررسی پیامدهای تکنولوژی، باید این مسئله که تکنولوژی در کنار کمک هایش، تا کنون ما را از چه مسائلی بازداشته و اصولاً این که چگونه ما را به استثمار خود کشانیده و این که چگونه دنیایی جدید را خلق کرده، مورد توجه قرار گیرد.
با فرض این که ما بر این موانع فائق آییم و این موضوع را به مبحثی اساسی در نظام آموزشی خود تبدیل کنیم، اما دانش-آموزان ما بایستی این اصول را همواره مدنظر داشته باشند:
1) همه تغییرات و تحولات تکنولوژیکی، به مثابه معامله ای می ماند که در کنار مزایایش، بی شک همواره با خسران و زیان هایی هم همراه است.
2) میزان مزایا و معایب تکنولوژی ها در بین همه مردم، به هیچ وجه یکسان نیست. بدین معنا که تکنولوژی های جدید برای برخی سودمند و برای برخی دیگر آسیب زا است.
3) در هر تکنولوژی ای، نوعی ایده نیرومند و بعضاً دو تا سه ایده نهفته است. هر تکنولوژی حاصل فلسفه ای است که ما را آماده می سازد تا به برخی چشم اندازها و دستاوردها ارزش ببخشیم و تابع برخی دیگر شویم. در استفاده از آن ها، چگونه برخی نگرش هایمان را تغییر دهیم و به کدامین تمایلات حسی و عقلانی مان بی توجهی نماییم.
4) هر تکنولوژی جدیدی، معمولاً جنگی علیه تکنولوژی های سابق خود است. تکنولوژی های جدید در راه پول، وقت، اعتبار و بالاخره دستیابی به نوعی جهان بینی، با تکنولوژی های قدیمی رقابت می کنند.
5) تغییرات تکنولوژیکی نه ماهیتی صرفاً افزودنی، بلکه به نحوی دربرگیرنده پیامدهای اکولوژیکی هستند؛ یعنی این که هر تکنولوژی جدید، صرفاً به منزله افزوده شدن چیزی جدید به جامعه نیست، بلکه همه جامعه را متأثر از خود می سازد.
6) همه تکنولوژی ها به نوعی از تمایلات و جبهه گیریهای احساسی، عقلانی، اجتماعی، سیاسی و محتوایی برخوردارند.

پی‌نوشت‌ها:

* بخشی از کتاب «پایان آموزش» (The end of Education) نوشته ی نیل پستمن
** Neil Postman

منبع:سایت باشگاه اندیشه