پژوهشگر: سیدحسین امامی




 
خانه موزه دکتر شریعتی در پی برگزاری سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک، نشست بررسی آرا و عقاید سیدجمال الدین اسدآبادی و تأثیر وی در بیداری اسلامی را چهارشنبه ۲۷ مهرماه با حضور حبیب الله اسماعیلی، سردبیر کتاب ماه تاریخ و جغرافیا و سید مسعود رضوی، روزنامه نگار و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ برگزار کرد؛ سیدجمال شخصیتی است که رهبر معظم انقلاب در وصف نقش ایشان در بیداری اسلامی و جنبش های فراگیر در سطح بویژه در مصر فرمودند: «سیدجمال بزرگ، آن مرد اسلام خواه، شجاع و مبارز، بهترین جایی را که برای مبارزات خود توانست پیدا کند مصر بود. بعد هم شاگردان او محمد عبدو و دیگران». اکنون بخشی از سخنان مسعود رضوی در این نشست را با هم می خوانیم.

تأکید بر نقاط مشترک مسلمانان

اندیشه های سیدجمال مبدأ مجموعه ای از تفکر رادیکال در کل کشورهای اسلامی شد، وی مصلح انقلابی بود که برخلاف دیگر رهبران انقلابی بر نقاط مشترک میان مسلمانان جهان نظر داشت نه تمایزها؛ او رهبری بود که برخلاف بسیاری از انقلابیون و مصلحان که روی تمایزها انگشت می گذاشتند، بر اشتراکات تأکید داشت. به همین علت صدایش در همه جای دنیا شنیده می شد. سید جمال برجسته ترین و مهم ترین متفکر اواخر دوره قاجار بود. بی شک وی مهم ترین چهره در عرصه تحول فکری و معرفتی مسلمانان بوده است. کسی نمی تواند انکار کند که سید جمال، برجسته ترین متفکر و اندیشمند دوره قاجار بوده است؛ نه فقط در ایران بلکه در سلسله ای از کشورهای اسلامی که از هند اسلامی شروع و دامنه اش تا مصر و شمال آفریقا کشیده می شد، اما سوالی که مطرح است این بود که این بیداری اسلامی از چه چیزی بود؟ آیا کشورهای اسلامی و مسلمانان در خواب بودند؟ وقتی ما واژه بیداری اسلامی را به کار می بریم از تقابل ۲ نوع زندگی، سخن می گوییم. در آن زمان، ما یک نوع زندگی داشتیم. مشکلی هم نداشتیم. ما زندگی می کردیم و مناسبات خاص خودمان را داشتیم. تفکر خودمان را داشتیم تا این که در زمانه ای با تمدن جدید روبه رو شدیم که از نظر کمی و کیفی متفاوت بود، اما مسأله این است که اگر در دوره دیگر با جامعه دیگری آشنا می شدیم، ممکن بود به تفاهم برسیم. نمی دانم شاید هم به جنگ می رسیدیم: مثل برخورد ما با اعراب یا با مغول، اما در اساس، تفاوتی در مناسبات اجتماعی ما ایجاد نمی شد.
یکباره اتفاقی افتاد، تمدنی با ماهیتی متفاوت در مواجهه با ما قرار گرفت. تمدنی که اجازه نمی داد براحتی در امواج اقیانوس سنت که با آن زندگی راحتی داشتیم، غوطه ور شویم. اتفاقا آن سنت به همه دغدغه های ما پاسخ می داد، اما بعدها در نتیجه مواجهه با این تمدن جدید، آسایش سابق را نداشتیم. به همین دلیل اتفاقی که افتاد دغدغه برانگیز و هراس انگیز بود. این هراس برای مسلمان ها، منشأ تحولات بزرگ شد کسانی هم که بعدها آمدند با خود این سوال را مطرح کردند که ما در مواجهه با این تمدن جدید چه کار باید انجام دهیم؟ سوال این بود که چطور می توانیم سنت و هویت کهن که به ما نام بخشیده و ما را از همه تمدن ها متمایز کرده است، حفظ کنیم؟ سوال این بود که آیا می توانیم مناسبات سابق را داشته باشیم؟
مسأله زنان یکی از مهم ترین مسائلی است که سوالاتی بی شمار در مواجهه با تمدن غرب در اذهان اندیشمندان مسلمان طرح کرد. ساده ترین مسأله، مسأله زنان بود. اندیشمندان از خود می پرسیدند آیا می توانیم همان نگرشی را که سابق بر این، به زن ها و کرامت آنان داشتیم حفظ کنیم؟ آیا حدود زن ها به لحاظ اجتماعی یا حتی فیزیکی، تغییر می کند؟ سوال دیگری که مطرح بود این که می توان با این هویت جدید که تعریف جدیدی از مناسبات ارائه می دهد، تعریف جدیدی از انسان و خانواده را هم ارائه داد یا نه؟ در سایر موارد هم همین طور بود، یعنی فرهنگ ما نمی توانست دیگر مثل سابق شکل خاص خودش را داشته باشد، مثال ها متعدد است.
رضوی: استفاده از مطبوعات به منظور اشاعه اندیشه بیداری اسلامی ، از ویژگی های سید جمال است . وی مجلاتی را منتشر کرد که منجر به مشروطیت و تغییرات در بعضی از کشور های اسلامی شد
درباره نگاه به تاریخ هم سوالات بسیاری مطرح شد. ما هزاران سال با اسب می آمدیم از جلوی کتیبه های بیستون یا نقش رستم رد می شدیم، اما کسی به فکرش نمی رسید که اینها را بخواند یا از خود سوال کند هویت تاریخی ما کدام است؟ این خطوط قابل خوانش بود، اما ما هیچ وقت نمی خواندیم. بعدها کسانی آمدند که به محض این که اینها را می دیدند، پیاده می شدند و تصویر برمی داشتند و می نوشتند و مستند سازی می کردند. حالا منظورم این نیست که بعدها متوجه شدیم این مسافران، قرائت خاصی از گذشته ما را ارائه می دهند یا این که گفتیم دارند تاریخ سازی می کنند یا علیه ما سخن می گویند و می نویسند. این بحث انتقادی است، اما این که اینها این گونه به قضیه نگاه می کردند، واکنش بسیار متفاوت برانگیخت؛ واکنشی که در برهه های دیگر تاریخ، در مواجهه با هیچ فرهنگ و تمدنی و معرفت تازه ای از خودمان بروز نداده بودیم. این اتفاق، همین بیداری اسلامی بود. یکی از مهم ترین مسائلی که بعد از شکل گیری اندیشه بیداری اسلامی مطرح شد، این بود که برای اولین بار متوجه شدیم همچون گذشته نمی توانیم به مناسباتمان ادامه دهیم. برای اولین بار فهمیدیم در مقابل شرایطی قرار گرفتیم که نمی توانیم مقاومت کنیم. اینها برای ما الزامات جدید می آورد. موضعی که با مواضع سابق همخوانی نداشت. این بیداری اسلامی یعنی قرار گرفتن ما در برابر تمدن جدید غرب. تمدن جدید غرب که از عصر روشنگری به این سو آمد و مسائلی را در مواجهه با همه جهان قرار داد؛ چرا که ویژگی آن جهانی شدن بود. سرک کشیدن به همه جهان. این یک مفهومی است که نمی توان به آن به گونه ای دیگر نگریست. حتی اکنون که بیش از یک سده از آن سال ها و از بسط بیداری اسلامی گذشته هنوز نمی توانیم تعریف دیگری برای آن بیابیم، در مواجهه با سنت نبوده که ما این خیزش را داشته ایم بلکه در ارتباط با مدرنیته بود. در ارتباط با برخورد با غرب بوده است؛ یا باید ازخودمان صیانت می کردیم یا واکنشی نشان می دادیم. این واکنش دست خود ما نبوده است، بلکه ناچار بودیم. در غیر این صورت هویتمان را از دست می دادیم. باید در جای دیگری از جهان خودمان را دوباره تعریف می کردیم. این تعریف دوباره از خود برای ما دشوار بوده، نمی دانم موفق بوده ایم یا نه؟!

متفکر تاثیر گذار

سید جمال الدین، خطیب برجسته ای بود. او خیلی اهل نوشتن نبود. بسیاری از کسانی که با او معاصر بودند، گفته و نوشته اند که هرگاه با وی حرف می زدند، از یک مخاطب عادی به یک انقلابی پرشور تبدیل می شدند. مرحوم شریعتی هم این گونه بود، ایشان می توانست با سخنرانی هایش از یک آدم معمولی، آدم انقلابی رادیکال بسازد. او می توانست این کار را بکند و فرد را به جایی می رساند که بتواند مجموعه ای از مسوولیت ها را بپذیرد و در این جامعه می توانست مسائل مختلف را به هم مرتبط کند. در زمان سیدجمال، شاهان و حکمرانان عثمانی، ایرانی و مصری به منظور جبران عقب ماندگی در اندیشه تغییر بودند، این اندیشه تغییر نمادهای متعددی داشت. برخی ها معتقد به این بودند که باید پارلمان راه بیندازند. عده ای هم گمان می کردند که باید هیأت علمی از فرنگ بیاید و به جوانان آموزش دهد. عده ای جوانان مستعد ایرانی را می فرستادند به فرنگ که آموزش ببیند، حتی برخی مستشاران را به ایران فرستادند. برخی هم به فکر راه اندازی چاپخانه و انتشار روزنامه بودند. در نهایت این که همه اینها در اندیشه تغییر و تحول و دگرگونی بودند تا این که این عقب ماندگی را جبران کنند. می خواستند عدم قدرت در برابر قدرت های غربی را برطرف کنند، اما سخنان سیدجمال بیش از سخنان سایرین نظیر میرزا ملکم خان برهمه اثرگذار بود.
تسامح یکی از مهم ترین ویژگی های سیدجمال بود که متأسفانه بعدها هم دیده نشد. سیدجمال کسی است که می تواند با آدم های مختلف کار کند: از آدم لائیک گرفته تا مراجع تقلید و مجتهد. سید جمال کسی بود که حتی به خلوت آدم هایی با چنین خصایل خاص راه یافت و به همین اندازه هم حتی به خلوت توده های مردم. او حتی با فرهاد میرزا که فرد برجسته درباری بود و برخی خلفای برجسته و حکمرانان عثمانی در ترکیه مباحثاتی را داشت.
استفاده از روزنامه ها و مطبوعات به منظور اشاعه اندیشه بیداری اسلامی، از دیگر ویژگی های سیدجمال است. سیدجمال از مطبوعات بهره های بسیار برد. به جای این که ارتباط تلفنی داشته باشد، تلاش کرد تا از مطبوعات زمان استفاده کند. وی گفت وگوهای بسیاری با لوموند و تایمز داشته است. اتفاقا برخلاف این که برخی گمان می کردند که وی کتاب می نوشته و مقاله می نوشته، وی مجلاتی را منتشر می کرد که منجر به مشروطیت و تغییرات در عثمانی و مصر شد. نگاه انتقادی سیدجمال در تجزیه و تحلیل وقایع، در ارائه پیشنهادهای مختلف به شاهان و خلفا، نقش مهمی داشته است.
سیدجمال، اندیشمندی بود که به هر جا که سفر می کرد، پیشنهادهایی را به سردمداران ارائه می داد. او جهان خود را می شناخت و نگاه انتقادی به جهان داشت. با تمام اینها ماهیت رادیکال داشت و بیشتر از این که پیشنهادهای اصلاحی دهد، پیشنهادهای انقلابی می داد. نوع سخن او هم به نحوی بود که آدم هایی انقلابی می ساخت، آد م هایی که استبداد را ریشه کن کنند. باد وی باد تندباد بود نه یک نسیم اصلاحگر. در مقابل شیخ محمد عبده این طور نبود. اغلب کسانی که از اندیشه های سیدجمال متأثر شدند، آدم های انقلابی بودند که در مقابل استبداد ایستادند، البته ایشان را به عنوان اصلاحگرا می شناسیم، اما آنچه من در تاریخ دیدم، این بود که نگاه انقلابی وی بر نگاه اصلاح طلبانه اش غلبه داشته است، اما به طور کلی وی به آزادی اعتقاد زیادی داشت.
http://www.aftabir.com منبع : آفتاب