ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون



 
سال‌خوردگی، چیزی فراتر از سفیدی مو و چین و چروک است و باعث فروپاشی چند دستگاه می‌شود که بر کارایی یاخته‌ها مؤثرند. هنگامی که تعداد زیادی یاخته از کار افتاد مرگ فرا می‌رسد. ولی دانشمندان امیدوارند جلوی این تغییرها گرفته شود یا اصلاح شوند و امید زندگی فراتر رود. مغز از تولد تا شصت سالگی پنج درصد از اندازه‌ی کلی خود را از دست می‌دهد. سرعت انتقال عصبی بین سی و پنج، و نود و پنج سالگی پانزده درصد کاهش می‌یابد. با افزایش عمر، ضربان قلب کاهش می‌یابد. حداکثر ظرفیت دم زدن که در هماهنگی بین مجموعه ماهیچه‌ها و دستگاه عصبی دخیل است بین سی و هشتاد سالگی شصت درصد کاهش می‌یابد. کلیه‌ها تا هفتاد سالگی حدود یک سوم کارایی خود را از دست می‌دهند. استحکام استخوان بین سی، و هشتاد سالگی حدود چهل درصد کاهش می‌یابد. کلسترول خون از صد و نود میلی‌گرم در بیست سالگی به دویست و بیست و پنج میلی‌گرم در چهل و پنج سالگی می‌رسد.
دو زیست شناس امریکایی مسأله‌ی طول عمر انسان را از دو راه مختلف بررسی کرده‌اند و هر دو به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توان سال‌خوردگی را عقب انداخت. گروه پژوهشی کوچک ولی برجسته‌ای که دامنه‌ی زندگی انسان را بررسی می‌کند عقیده دارد زندگی نباید در هشتاد و پنج یا صد یا حتی صد و بیست سالگی پایان یابد. کلپ فینچ زیست شناس دانشگاه کالیفرنیای جنوبی می‌گوید: «سال‌خوردگی، دیگر سنگ یک‌پارچه و مرز تغییر ناپذیر نیست.» او معتقد است با رعایت رفتارهای درست و معمول تندرستی مانند خوراک مناسب و ورزش، می‌توان از پس شرایط محیطی بر آمد و دامنه‌ی زندگی را فراتر برد. او می‌گوید: «احتمالاً با روش‌های موجود نیاز نداریم چیز تازه‌ای اختراع کنیم که به قلب سال‌خوردگی زیستی راه یابیم و من کاملاً خوش بین هستم.»
مایکل رز، زیست شناس دانشگاه کالیفرنیا، عقیده دارد کلید زندگیِ درازتر در پدیده‌ی تکامل است و رابطه‌ی بین عقب انداختن تولید مثل و افزایش طول عمر را در مگس میوه (حشره‌ی کوچک دو باله که لارو آن از میوه و سبزی تغذیه می‌کند – مانند دروزوفیل) در دست بررسی دارد. او می‌گوید: «هم‌اکنون دانش اساسی را برای عقب انداختن سال‌خوردگی انسان در دست داریم و من برای این کار طرحی دارم.»
این دو زیست شناس از دو دید کاملاً متفاوت به مسأله می‌پردازند، ولی به یک نتیجه می‌رسند: امید زندگی در چنگ نیرویی تسلیم ناپذیر نیست. فرضیه‌ی این دو، مبتنی بر ندیده گرفتن اعتقاد سنتی پژوهندگان دایر بر تأثیر پذیری امید زندگی از فرو پاشی گریز ناپذیر اعمال بدن است. در سال 1990 میلادی در مقاله‌ای در مجله‌ی ساینس، دانشمندان نظر داده‌اند که تباهی طبیعی، دامنه‌ی عمر ما را به حوالی هشتاد و پنج سال محدود می‌کند. البته هیچ کس نمی‌داند چگونه به درازای عمر بیافزاید ولی در سال‌های اخیر، دانشمندان از قبول این که سال‌خوردگی نتیجه‌ی انحراف تنها یک ژن در اواخر عمر باشد دست برداشته‌اند. در عوض، آنان فرضیه‌هایی را قبول دارند حاکی از این که سال‌خوردگی، نتیجه‌ی کیفیت‌های گوناگونی است مربوط به ژن‌ها و محیط که با هم بدن را می‌فرسایند. این فرضیه‌های تازه، امکان دخالت برای جلوگیری از مجموعه روی‌دادهای مسبب سال‌خوردگی را پیش می‌آورند. رز می‌گوید: «اکنون باید دید آیا مردم می‌خواهند این امر دنبال شود یا نه.» فینچ و رز دلایل محکمی بر امکان گسترش دامنه‌ی زندگی به دست می‌دهند. رز پرچم دار فرضیه‌ی اثر تکامل بر سال‌خوردگی است و در سال‌های اخیر بسیاری از بدگمان‌ها را موافق نظر خود ساخته است. او در کتابی که منتشر کرده است آورده است: «نگرش کنونی به سال‌خوردگی به گونه‌ی مسأله‌ای است که به سوی راه حل علمی پیش می‌رود.» دانشمندان بیش از همیشه به مسأله‌ی طول عمر توجه دارند، زیرا آزمایش‌های رز و دیگران به تازگی به موفقیت انجامیده و نشان داده است که می‌توان دامنه‌ی عمر حیوانات آزمایشگاهی را فراتر برد.

رز در باره‌ی آزمایش‌های مگس میوه و کرم‌ها و موش‌ها می‌گوید: برای ما «بسیار آسان است سال‌خوردگی را عقب بیاندازیم به قسمی که دامنه‌ی زندگی بتواند دو برابر شود یا الگوی تباهی خیلی کند گردد.» این آزمایش‌ها در جستجوی یافتن ژن‌های مهم در مراحل سال‌خوردگی هستند که بتوان آن‌ها را دست کاری کرد. برای مثال، او اثر دخالت در گزینش طبیعی (یعنی نیرویی که جوان به خاطر تولید مثل، بیش از سال‌خورده از آن بهره می‌برد) را بررسی می‌کند. رز می‌گوید بررسی‌هایش نشان می‌دهند سنی که گونه‌ای بالغ می‌شود و می‌تواند تولید مثل کند با شروع سال‌خوردگی بستگی دارد، یعنی برای دیرتر کردنِ کار گزینش طبیعی، باید باروری را به سن پیش رفته عقب انداخت.
در دهه‌های اخیر او مگس‌های میوه را دیرتر و دیرتر بارور کرده و هشتاد درصد به دامنه‌ی عمرشان افزوده است و برای این کار، تنها حشره‌های پیرتر را برای زاد و ولد برگزیده است که می‌توانند ژن‌های طول عمر را منتقل کنند. دانشمندان با عقب انداختن تولید مثل، دامنه‌ی زندگی گونه‌های دیگر را هم فراتر برده‌اند و اکنون کوشش می‌کنند علت این امر را بفهمند و دریابند کدام ژن‌ها که بر درازای عمر اثر دارند با تأخیر زاد و ولد به ارث می‌رسند یا حذف می‌شوند. رز می‌گوید در مگس میوه دست کم صد ژن ممکن است دخیل باشند. او می‌گوید پژوهشِ مستقیم، کمک اندکی به درک سال‌خوردگی انسان می‌کند مگر آن که همان آزمایش‌ها را بتوان با پستان‌دارانی مانند موش انجام داد، و این، هدف طرح گسترش دامنه‌ی عمر است. می‌گوید: «اگر بتوان از موش برای عقب انداختن سال‌خوردگی استفاده کرد آن گاه پی بردن به چگونگی ماهیت این کار در انسان شروع خواهد شد.» او گمان دارد با ده سال کار روی موش احتمالاً ممکن خواهد بود به ژن‌ها و روند و کیفیت زیستی یاخته‌ای پی برده شود. می‌گوید: «سپس می‌توانیم به اقدام عملیِ عقب انداختن سال‌خوردگی بپردازیم»، نخست در موش و سپس در انسان.
فینچ نیز گمان دارد که شواهد فراوانی علیه فرض محدود بودن دامنه‌ی عمر در دست است و چنین می‌پندارد که بررسی روش‌های مناسب تندرستی مثل ورزش و درمان هورمونی برای کاهش خطر پوکی استخوان به خوبی به درک سال خوردگی کمک خواهد کرد. او می‌گوید در افتادن با بیماری و معلولیت پیران، پشتوانه‌ی پژوهش در باره‌ی گسترش دامنه‌ی عمر است. و نیز: «علت این که پول صرف این پژوهش می‌شود این است که گمان می‌کنیم بتوان معلولیت‌های پیری را با روش‌های پزشکی پیش‌گیری کرد.» فینچ در کتابی که نوشته، مثال‌های متعددی از پاره‌ای گونه‌ها آورده است که با تغییراتی در محیط زیست به طول عمر خود افزوده‌اند. او این را انعطاف پذیری دامنه‌ی عمر نامیده است. وی به محدودیت زیستی برای تعیین حد عمر قائل نیست، ولی می‌گوید دست‌کاری ژن‌ها می‌تواند در طول عمر دخیل باشد و «باید با برنامه ریزی ژن‌ها در جهات گوناگون، به موضوع پی برد». برای مثال، در حالی که ساختار وراثتی ملکه‌ی زنبور عسل و زنبور کارگر یک‌سان است، اولی پنج تا پانزده سال عمر می‌کند و دومی اگر یک سال عمر کند خوش اقبال بوده است. کارگران با پرواز، فرسوده می‌شوند و ملکه، ناز پرورده است.
پاره‌ای از گونه‌ها ظاهراً سال‌خوردگی ندارند. فینچ می‌گوید دانشمندان گونه‌ای از ماهی‌های صخره‌ای را بررسی می‌کنند که صد سال دارند و نشانه‌ای از سال‌خوردگی نشان نمی‌دهند. او می‌گوید: «در پاره‌ای شرایط ممکن است سال‌خوردگی در طبیعت در کار نباشد و گونه‌های متعددی از ماهی‌ها و بی مهرگان شاهد این معنایند.» وی بر مراعات خوراک و ورزش که باید به عمر و تندرستی بیافزایند تأکید دارد، زیرا پژوهش نشان داده است که موش‌هایی که به آن‌ها خوراک ویژه و هورمون داده می‌شود عمر درازتری دارند. و نیز می‌گوید نتیجه‌ی پژوهش‌های یاد شده دال بر این است که دخالت‌ها می‌توانند در انسان نیز کارساز باشند و «اکنون دانش به جایی رسیده است که باور کنیم بیماری‌های پیری، گریز ناپذیر نیستند.»
کوشش برای عمر دراز عوارضی در پی دارد. کارشناسان می‌گویند ناخوشی‌های مُزمنی که کشنده نیستند ممکن است سالمندی را بیش‌تر تبدیل به مصیبت کنند تا موهبت. در حالی که دانشمندان در تلاشِ دست یافتن به هدفِ فریبنده‌ی افزایش دامنه‌ی زندگی هستند، بیش‌ترِ پژوهندگانی که سال‌خوردگی را بررسی می‌کنند نگران مسأله‌ای عملی‌تر هستند: آیا واقعاً می‌خواهیم عمر درازتری داشته باشیم؟ گروهی از پژوهش‌گرانی که پیامدهای سالمندی را بررسی می‌کنند می‌گویند عمر دراز ارزش چندانی ندارد مگر آن که سال‌های افزوده، همراه با تندرستی و فعالیت باشند. به رغم دستاوردهای تازه در بالا بردن امید زندگی، پیری شناسان می‌گویند بسیاری از سالمندان گرفتار ناخوشی‌هایی هستند که معمولاً کشنده نیستند، مانند زوال عقل، نابینایی، ناشنوایی، آماس مفصل، پوکی استخوان، بیماری قند، فشار خون، دفع بی‌اراده‌ی ادرار، و سستی جسمی. اولشانسکی، آمار شناس پزشکی (امریکا)، می‌گوید: «این گرفتاری‌ها کسی را نمی‌کشند ولی زندگی را دشوار می‌کنند و اگر از پیران بپرسید چه چیز مانع لذت بردنشان از زندگی در پیری است همین‌ها را نام می‌برند.» اولشانسکی در مقاله‌ای که در سال 1990 میلادی در مجله‌ی ساینس منتشر کرد می‌پرسد آیا کوشش برای افزایش عمر باید ادامه یابد بدون این که به کیفیت سال‌های پایانی عمر توجهی بشود؟ دانشمندان در دهه‌های گذشته دستاوردهای شگفتی در درک چگونگی سال‌خوردگی داشته‌اند که باعث امیدواری به امکان عقب انداختن آثار آن با مهندسی ژنتیک شده است. اولشانسکی می‌گوید: «آن‌چه من را نگران می‌سازد این است که اگر در شناسایی علت‌های مرگ موفق شویم و اگر داروی ضد سال‌خوردگی را بیابیم یا راه دست کاری ژن‌ها را پیدا کنیم، آن‌گاه با این مسأله‌ی اجتماعی مواجهیم که آیا واقعاً می‌خواهیم چنین کاری بکنیم؟»
«اگر بتوانیم ده یا بیست سال به امید زندگی بیفزاییم، قبل از آن باید مطمئن شویم که سال‌های افزوده به عمر، سال‌های سلامتی هستند. اگر سی سال به زمین گیری بیفزاییم آن گاه گمان نمی‌کنم باید چنین کرد.» مسأله، فلسفیِ صِرف نیست، بلکه باید جنبه‌ی اجتماعی آن را از حیث هزینه‌هایی که به صندوق‌های بازنشستگی و بیمه‌های اجتماعی تعلق می‌گیرد نیز در نظر داشت. بنا بر این دانشمندان کوشش می‌کنند کیفیت سال‌های پایانی عمر را بهبود بخشند تا از کارایی سالمندان بهره برده شود. تغییر جهت از پژوهش ساده‌ی افزایش عمر به سوی افزایش سال‌های تندرستی، هدف تعداد فزاینده‌ای از پژوهش‌گران است زیرا پاره‌ای می‌گویند امکان دارد ما به راز چگونگی افزایش دامنه‌ی زندگی نزدیک شده باشیم.
اولشانسکی می‌گوید هم‌اکنون موفقیت پزشکی در کاهش مرگ‌های بیماری قلب و پاره‌ای از انواع سرطان، مسائلی در رابطه با چگونگی زیستن با بیماری‌های مزمن پیش آورده است. او می‌گوید: «نیم قرن پیش اگر دچار حمله‌ی قلبی یا سکته می‌شدید چندان زیاد زنده نمی‌ماندید، ولی دانش، آن بیماری‌ها را اکنون بیش‌تر تبدیل به رنجوری مزمن کرده است.» اما ریچارد سوزمن از مؤسسه‌ی ملی سال‌خوردگی امریکا می‌گوید همه عقیده دارند در بررسی‌های مربوط به این موضوع نباید کاری به کیفیت زندگی اواخر عمر داشت زیرا این موضوع، بسته به گروه‌های جامعه و افراد، متفاوت است و نباید بر اساس این عقیده که سال‌های آخر عمر به علت درد و معلولیت یا ناراحتی‌های روانی ارزش زندگی ندارند، از پژوهش در این باره دست برداشت.