پژوهشگر: محمدجواد اکبرپور بازرگانی



 
در بخش پیشین به عملکرد ضعیف بنی‌صدر به عنوان فرماندهی کل قوا در پیش‌گیری از تهاجم عراق به ایران، بی‌توجهی وی به گزارش‌های نظامی در مورد حمله‌ی قریب‌الوقوع عراق، آماده‌باش دیرهنگام نیروهای نظامی و همچنین نقش بنی‌صدر در کودتای نوژه اشاراتی شد؛ اکنون به ادامه‌ی عملکرد وی پس از تهاجم عراق به ایران و آغاز جنگ تحمیلی پرداخته می‌شود.

پس از تهاجم

دوره‌ی اول: تهاجم تا توقف عراق

جنگ رسمی با تهاجم گسترده‌ی ارتش عراق در ٣١ شهریور ١٣٥٩ آغاز شد و تجاوز زمینی عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر را در برمی‌گرفت.[1] استراتژی نظامی عراق مبتنی بر یک جنگ سریع و برق‌آسا بود.[2] نواقص و کاستی‌های دفاعی ایران در زمانی که بنی‏صدر فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، نقش زیادی در سهولت پیش‌روی ارتش عراق در خاک ایران و اشغال شهرها داشت.[3]
در واقع ارتش ایران در شرایطی با تجاوز عراق روبه‌رو شد که قادر به اجرای برنامه‌های کلاسیک نظامی خود نبود[4] و هیچ‌گونه آرایش نظامی در مناطق بسیار حساس نزدیک خرمشهر و آبادان نداشت. نزدیک‌ترین نیروها نیز در اهواز مستقر بود که 40 الی50 کیلومتر تا صحنه‌ی جنگ فاصله داشت.[5]
افزون بر این، فقدان قرارگاه فرماندهی نظامی پیرامون درک درست اهداف دشمن و عدم استقرار یگان‌‌های نظامی در طول مرز، بر واکنش نیروهای ایران تأثیر به‌سزایی داشت. «محسن رضایی» از فرماندهان سپاه در این‌باره می‌گوید: «در عین حالی که ارتش عراق در راه بود، همچنان آرایش ما به طور سنتی و با رعایت پوشش مرز بود تا درک دقیق از اهداف عراق.[...] بنابراین نیروهای کلاسیک در سطح استراتژی و سطوح عملیاتی و تاکتیکی دچار ضعف و کاستی بودند.»[6]
با وجود این مسائل، امام خمینی برخلاف تفکر بنی‌صدر که می‌کوشید با تضعیف نیروهای انقلابی، میان سپاه و ارتش جدایی بیفکند، به وحدت نیروها اعتقاد داشت.[7] در این دوره مأموریت مستقیم سپاه، دفاع از مرزها نبود، اما نیروهای آن در تمامی محورها به صورت مستقل و یا در کنار نیروهای ژاندارمری و ارتش حضور داشتند. در این مرحله حضور سپاه و نیروهای مردمی موجب شد تا ضعف نیروهای نظامی، در مقابل حمله‌ی سراسری عراق، تا حدودی جبران شود[8] و آثار آن در نقاطی چون خسروی، باباهادی، فکه، گیلان غرب، شمال اهواز، سوسنگرد، آبادان و از همه مهم‌تر خرمشهر نقش به‌سزایی در ناکامی ارتش عراق داشت.[9]
آن‌ها برخلاف تفکر بنی‌صدر مبنی بر «دادن زمین برای به دست آوردن زمان»، استراتژی مقاومت در هر مکان و حفظ زمین برای به دست آوردن زمان و به تأخیر انداختن پیش‌روی دشمن و ایجاد شکاف بین یگان‌های ارتش عراق را مبنای فعالیت خود قرار دادند.[10] این نگرش در حالی بود که آذر ماه 1358، امام فرمان تشکیل ارتش 20 میلیونی را صادر کردند و 3 ماه بعد نیز حکم فرماندهی کل قوای بنی‌صدر صادر شد. اما تفکر سیاسی بنی‌صدر، نحوه‌ی شکل‌دهی و به کارگیری بسیج‌ مردمی را تحت تأثیر قرار داد. بنی‌صدر با تکیه بر ارتش و اصول کلاسیک نبرد، حضور سپاه به عنوان یک ارگان نظامی را برنمی‌تابید. در این دوره رییس‌جمهور، بسیج را که از جنس سپاه بود، در دست گرفت.
یکی از اعضای شورای فرمانده‌ی سپاه در این‌باره می‌گوید: «بسیج رسمی در اختیار بنی‌صدر بود. او یک بسیج تشکیل داده بود که فرماندهی آن به دست حجت‌الاسلام مجد بود[...]. بسیجی که سپاه تشکیل داده بود در حاشیه بود و هر چند بعد از مدتی توانستیم آن را قانونی کنیم و در مجلس تصویب شد[...] بنی‌صدر بسیج خودشان را داشتند و ما نیز بسیج خودمان را.»[11] این روند پس از آغاز حمله‌ی عراق و با وجود تأثیر به‌سزای نیروهای مردمی در توقف ارتش عراق، ادامه یافت و بنی‌صدر از به کارگیری این نیروها در آزادسازی مناطق اشغالی ابا می‌کرد.
در حالی که مقاومت نیروهای مردمی تا حدی کاستی‌های نیروهای نظامی را جبران می‌کرد، اما تشکیل دیرهنگام جلسه‌ی شورای عالی دفاع در عدم انسجام قوای مسلح ایران بی‌تأثیر نبود. شورای عالی دفاع یک روز پس از تأکید امام، در تاریخ 21 مهر 1359 تشکیل جلسه داد. با وجود برگزاری جلسات، اما به علت روحیه‌ی بنی‌صدر در اجتناب از کار جمعی، این مهم، کارایی واقعی خود را از دست داد.
حجت‌الاسلام «هاشمی» در این‌باره در خاطرات خود می‌نویسد: «بنی‌صدر مایل نبود ما را در جریان کارهای نظامی بگذارد. ما هم تا شروع جنگ، اصولاً وارد حریم کارهای وی نشدیم؛ چون مطمئن بودیم در این صورت او هر نوع حضور ما را بهانه‌ی دیگری برای افزایش تنش‌های داخلی قرار می‌دهد.»[12] بنی‌صدر نیز در کتاب خود پیرامون دخالت ندادن رقبای سیاسی خود می‌نویسد: «این تصمیم آقای خمینی را نپذیرفتم و در نتیجه آن شورا عملاً منحل شد. چون دیدند که من عملاً به آن‌ها دخالتی در کارها نمی‌دهم.»[13]
ناکامی استراتژی جنگ سریع عراق در همان هفته‌ی اول حمله آشکار شد و اعلام صدام مبنی بر دست‌یابی به مقاصد ارضی خود، حاکی از توقف نیروهای عراق بود. در این میان میانجی‌گری‌ها جهت ختم جنگ چند روز پس از آغاز تهاجم عراق شروع شد. بدیهی بود که هیچ ‌یک از نیروهای سیاسی و نظامی با پذیرش آتش‌بس موافقت نکند، حتی بنی‌صدر هم پذیرش آن را با وجود حضور نیروهای متجاوز در خاک ایران بر نمی‌تابید.[14] پس از عدم پذیرش آتش‌بس از سوی ایران، در فاصله‌ی مهر تا دی سال ١٣٥٩، افزون بر اینکه بنی‌صدر اقدام مؤثری برای رفع رکود حاکم بر جبهه‌ی نبرد به عمل نیاورد، بلکه به تدریج درگیری‌های سیاسی در داخل کشور را نیز دامن زد.[15] در چنین وضعی این شائبه مطرح شد که «اگر هم‌اکنون زیر بار آتش‌بس نرویم و صلح نکنیم، این جنگ ممکن است 20 سال طول بکشد!»
امام‌خمینی(ره) 12 آبان 1359 در پاسخ به این موضوع فرمودند: «با تمام قدرت، 20 سال هم این جنگ طول بکشد، ما ایستاده‏ایم.»‏[16] در واقع امام از سویی با تأکید بر پایداری تا احقاق حقوق جمهوری اسلامی ایران تأکید می‌کردند و از سوی دیگر بر مذاکرات جهت تحقق صلح شرافتمندانه و تضمین‌شده استقبال می‌کردند.[17]

دوره‌ی دوم: آزادسازی مناطق اشغالی

پس از حمله‌ی عراق به ایران و توقف نیروهای آن‌ها در مناطق اشغالی، انتظار عمومی برای بیرون راندن دشمن بالا گرفت. در چنین وضعی بنی‌صدر در سمت فرمانده‌ی کل قوا، 16 روز پس از تهاجم دشمن، در مصاحبه‌ای با «لوموند» گفت: «ایران خود را برای یک حمله‌ی بزرگ آماده خواهد کرد.»[18] استراتژی نظامی بنی‌صدر با اهداف سیاسی‌اش آمیخته بود، وی پیروزی نظامی، را موجب افزایش قدرت سیاسی وی در داخل می‌دانست و ناکامی‌های نظامی را با شانه‌خالی کردن از مسئولیت به جناح رقیب خود نسبت می‌داد.[19]
در واقع بنی‌صدر برای افزایش قدرت سیاسی‌خود، در داخل کشور موانعی جدّی نظیر امام، مجلس، دولت و نیروهای انقلابی را در پیش‌رو داشت. وی با بیان اینکه نیروهای مردمی کارایی لازم را در جنگ ندارند، نمی‌خواست کسی را در کسب پیروزی خود سهیم کند. این بینش فرمانده‌ی کل قوا از سوی برخی از امرای ارتش نیز تقویت می‌شد. در نتیجه غفلت از توان ارتش عراق و تکیه‌ی صرف به شیوه‌های پدافندی به جامانده از رژیم پیشین، تأثیر نامطلوبی بر استراتژی دفاعی ایران گذاشت.[20]
بر این اساس فرمانده‌ی کل قوا نتوانست از ظرفیت نیروهای مردمی به درستی بهره گیرد، به گونه‌ای که از یک سو نقش سپاه برای بازداشتن پیش‌روی عراق مورد غفلت واقع شود و از سوی دیگر سپاه برای ادامه‌ی نبرد با دشمن نیز امکانات و تجهیزات اندکی را از راه کانال‌های غیررسمی دریافت می‌کرد. چنین وضعی در مقاومت مردمی خرمشهر، آبادان و سوسنگرد بیشتر نمود داشت.
از جمله موارد کوتاهی بنی‌صدر، ماجرای کمبود مهمات پیش از سقوط خرمشهر است.
24 مهر 1359 در پی عبور دشمن از کارون و مسدود شدن جاده‌ی آبادان-اهواز و افزایش خطر سقوط خرمشهر، «محمد جهان‌آرا» فرمانده‌ی سپاه خرمشهر به منظور دریافت کمک راهی اهواز ‌شد. وی طی تماس تلفنی، وضعیت را برای بنی‌‌صدر توضیح ‌داد. بنی‌صدر نیز وعده‌ی رسیدن کمک تا فردا را می‌داد. اما انتظار یک روزه در اهواز فایده‌ای در برنداشت و جهان‌آرا پس از اطلاع از پیش‌روی‌های عراق در خرمشهر، اهواز را ترک ‌کرد.[21] بعدها مشخص شد که بنی‌صدر به ارتش دستور داده بود تا هیچ سلاحی در اختیار نیروهای مردمی نگذارند[22] و به شدت از همکاری ارتش و سپاه جلوگیری می‌کرد.[23]
فرمانده‌ی سپاه خوزستان پس از مشاهده‌ی کارشکنی‌ها در امر کمک‌رسانی برای نجات خرمشهر و آبادان از سقوط، در نامه‌ای تاریخی روز 3 آبان 1359 ضمن تجزیه و تحلیل سهل‌انگاری و تسامح بنی‌صدر می‌نویسد: «به داد ما برسید، این چه سازمان رسمی شناخته ‌شده‌ای است که اسلحه‌ی انفرادی ندارد؟![...] ما نیاز به اسلحه و امکانات داریم[...] فریادهای پاسداران از فقدان امکانات بر ما زمین و زمان را تنگ کرده[...] از 150 پاسدار خرمشهر تنها 30 نفر باقی‌مانده. بگویم که ما می‌توانیم با 30 خمپاره خونین شهر را برای 30 ماه نگه داریم و امروز 30 تفنگ نداریم و حال آن که سازمان‌های غیررسمی با امکانات فراوان بر ما آن می‌رانند که باید برانند. واقعیت این است که ارتش امروز ما نمی‌تواند بدون وجود سپاه پاسداران و برعکس کوچک‌ترین تحرکی داشته باشد.»[24]
این در حالی است که بنی‌صدر در روزنامه‌ی انقلاب اسلامی می‌نویسد: «پی‌درپی از آبادان تلفن می‌شد که «خرمشهر تمام شد، سقوط کرد» و نیرو می‌خواستند و من کماکان آن‌ها را به استقامت می‌خواندم.»[25] در عوض وی سقوط خرمشهر را به دخالت افراد روحانی در امور نظامی نسبت می‌دهد. آیت‌الله «خامنه‌ای» نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در پاسخ ضمن رد این ادعا می‌گویند: «حقیقت این است که روحانیون به هیچ‌وجه در تصمیم‌گیری‌ها و فرماندهی ارتش دخالتی ندارد[...] من شخصاً نظرم این است که اگر این پیشنهادها همان روز عملی می‌شد به هیچ‌وجه خونین‌شهر سقوط نمی‌کرد.»[26]
در واقع تأثیر مقاومت مردمی در ناکامی استراتژی نظامی عراق برای بنی‌صدر قابل درک نبود. عده‌ای از نظامی‌ها نیز این مقاومت را بی‌ثمر می‌دانستند. رضایی از اعضای شورای فرماندهی سپاه پیرامون اهمیت و تأثیر مقاومت مردمی در تأخیر سقوط خرمشهر و آبادن می‌گوید: «اگر این مقاومت‌ها صورت نمی‌گرفت، شهرهای آبادان، شادگان و ماهشهر هم به دنبال آن سقوط می‌کرد و این مقاومت خرمشهر بود که یک ماه ارتش عراق را از رسیدن به هدف اصلی‌اش که تسلط کامل بر خوزستان بود [را] بازداشت. ارتش عراق به دروازه‌های اهواز نیز رسیده بود،[27] ولی وارد نمی‌شد چون [...] تا زمانی که نتوانند خرمشهر را بگیرند، نمی‌توانند وارد اهواز بشوند. این نشان از تفاوت تفکر کلاسیک با تفکر انقلابی است.»[28]
اما با وجود این کاستی‌ها نیروهای مردمی براساس رویکرد تکلیف‌مدرانه‌ی خود، برای نبرد با دشمن از هر فرصتی برای تهیه‌ی سلاح و مهمات استفاده می‌کردند. سردار «رحیم صفوی» در این‌باره می‌گوید ما تجهیزات نداشتیم و به محل استانداری سابق اهواز که آیت‌الله خامنه‌ای و دکتر چمران بودند می‌رفتیم، تا از آن‌ها سلاح بگیریم. آن زمان بنی‌‌صدر اعتقادی به جنگ مردمی نداشت. با این حال آیت‌الله خامنه‌ای با نفوذی که در ارتش داشتند برای ما آرپی‌چی، خمپاره و هرچیزی که امکان داشت، تهیه می‌کردند.[29]
از جمله موارد دیگر کوتاهی بنی‌صدر در پشتیبانی نیروهای سپاه می‌توان به کارشکنی بنی‌صدر جهت شکست حصر سوسنگرد اشاره کرد. 25 آبان عملیات سپاه سوسنگرد اعلام کرد در صورت عدم ارسال کمک، سقوط سوسنگرد حتمی است.[30] همان روز در جلسه‌ای با حضور فرماندهان ارتش، سپاه و مسئولین کشوری به منظور نجات سوسنگرد، قرار شد عملیات مشترک سپاه و ارتش عملیاتی صبح روز 26 آبان انجام شود. اما ساعت 2 شب خبر رسید که رییس‌جمهور از حضور یکی از تیپ‌های ارتش در عملیات جلوگیری کرده است. این در حالی بود که به مدافعان پیغام داده شده بود که تا ساعاتی دیگر نیروهای کمکی می‌رسد.[31]
«داوود کریمی» مسئول عملیات سپاه خوزستان پس از اطلاع از این دستور، با آیت‌الله خامنه‌ای تماس می‌گیرد و در اعتراض به این مسئله می‌گوید: «اگر مسئله از طرف بنی‌صدر به این صورت عمل شود مطالب را به اطلاع تمام فرماندهان سپاه ایران و علما خواهم رساند[...]آقای خامنه‌ای و دکتر چمران با بنی‌صدر و ظهیرنژاد صحبت کردند و مسئله منتفی شد.»[32]
افزون بر این موارد، بررسی آرایش دفاعی نیروهای ایران پس از تهاجم عراق، وضعیت نامناسب استراتژی پدافندی ایران را آشکار می‌سازد. زیرا از یک سو ناتوانی بنی‌صدر در مدیریت نیروهای ارتش، سپاه و بسیج سبب شد، وحدت فرماندهی شکل نگیرد. از سوی دیگر میان نیروهای نظامی کلاسیک هم در مورد درک اهداف دشمن و نحوه‌ی مقابله با آن وحدت هماهنگی وجود نداشت.
در چنین وضعی سپاه در آبان 1358 طی نامه‌ای محرمانه به بنی‌صدر می‌نویسد: «فرماندهی مشترک در کل جبهه وجود ندارد. به طور کلی تنها منطقه‌ی خوزستان به سه قسمت تقسیم شده [است]: جبهه‌ی اول شمال: دزفول، اندیمشک و شوش زیر نظر آقایان ظهیرنژاد و بنی‌صدر؛ جبهه‌ی دوم شامل: اهواز، حمیدیه، سوسنگرد و هویزه زیر نظر لشکر 92 زرهی، آیت‌الله خامنه‌ای و دکتر چمران؛ جبهه‌ی سوم شامل: ماهشهر، شادگان، آبادان و خرمشهر زیر نظر سرهنگ فروزان و سرهنگ ستاد اروندکنار. هیچ‌گونه هماهنگی لازم و همکاری اصولی در مقابل دشمن نیست، نسبت به هم بی‌خبر و غیرمسئولانه برخورد می‌کنند.»[33]
در چنین شرایطی و با استمرار حضور نیروهای دشمن در خاک ایران، بنی‌صدر با هدف «آزادسازی مناطق اشغالی» و تکیه بر ارتش و روش‌های کلاسیک، 4 عملیات را طرح‌ریزی و اجرا کرد:
1. عملیات 23 مهر 1359، نیروهای ارتش در محور دزفول، با اجرای یک عملیات کلاسیک،[34] تلاش کردند تا دشمن را از کل منطقه‌ی غرب رودخانه‌ی کرخه عقب برانند و با بهره‌برداری از موفقیت، عراقی‌ها را تا مرز فکه-العماره تعقیب کنند.[35] اما این عملیات به دلایلی نظیر عدم آموزش کافی نیروها، عدم شناسایی موقعیت دشمن و عدم رعایت اصل حفاظت و غافل‌گیری ناکام ماند.[36]
2. در 3 آبان 1359، نیروهای ارتش در جاده‌ی اهواز-آبادان، عملیاتی اجرا کردند تا با آزادسازی جاده‌، شهر آبادان را از محاصره خارج سازند. اما این عملیات به دلایلی نظیر نداشتن اطلاعات کافی، بی‌توجهی به توان دشمن، عدم تناسب توان خودی با اهداف تعیین‌شده و تاکتیک نامناسب به شکست انجامید.[37]
3. در 15 دی 1359 عملیات «نصر» که بعدها به عملیات هویزه-تنومه مشهور شد، با شرکت نیروهای ارتش و سپاه، با هدف شکست دشمن در جنوب اهواز، آزادی خرمشهر و پدافند در ساحل شط‌العرب انجام شد.[38] این عملیات علی‌رغم موفقیت اولیه، به دلایلی نظیر ‌بی‌توجهی به استعداد دشمن و وسعت منطقه و توجه به هدف‌های عمقی در منطقه، ناکام ماند.[39] صرف‌نظر از نتیجه‌ی نظامی، این عملیات، به دلیل شهادت دانشجویان پیرو خط‌ امام که پس از تحویل گروگان‌ها، عازم جبهه‌های نبرد شده بودند، انعکاس نسبتاً وسیعی در داخل کشور و در صحنه‌ی مناقشات سیاسی داشت.
4. پس از دستور امام مبنی بر رفع حصر آبادان، 20 دی 1359 عملیات «توکل»، با هدف شکستن محاصره‌ی آبادان و آزادسازی خرمشهر انجام شد که نتیجه‌ای همانند عملیات‌های پیشین داشت. این عملیات به دلایلی نظیر، هوشیاری و جابه‌جایی عمده‌ی دشمن و گرمای هوا با ناکامی مواجه شد.[40] در طول این عملیات‌ها از 3 آبان تا 15 دی 1359 به مدت دو ماه و نیم رکود بر جبهه حاکم شد و به‌تدریج ناتوانی بنی‌صدر آشکار شد.[41]
امام خمینی‌در این مدت به منظور جلوگیری از فرسایشی شدن جنگ، از فرمانده‌ی کل قوا و نیروهای مسلح خواستند تا عملیات برضد دشمن ادامه یابد[42] با گذشت 4 ماه، بنی‌صدر بر اساس درکی که از وضع دشمن خارجی و تکیه بر تخصص ارتش در جنگ داشت، همچنان پیروزی نظامی به منظور کسب وجهه‌ی سیاسی را در دستور کار خویش قرار داد. این درحالی بود بنی‌صدر حاضر نشد علی‌رغم ناکامی‌های پیشین، دیدگاه خود را تغییر دهد. رییس‌جمهور در مصاحبه با مجله‌ی «نوول ابزرواتور» به صراحت می‌گوید: «این ارتش است که دلیرانه در برابر عراق از وطن دفاع می‌کند نه پاسداران.»[43]
اما وی در توجیه‌ناکامی خود به مواردی نظیر:
1. دخالت افراد غیرمتخصص در امور اهل خبره‌ی جنگ؛[44]
2. ضعف روحی فرماندهان نظامی برای اجرای عملیات؛[45]
3. کمبود امکانات، تجهیزات در صورت تداوم وضع فعلی جنگ؛[46]
4. فشار جوّ سیاسی حاکم بر شرایط تصمیم‌گیری تحمیلی به وی را؛[47] اشاره می‌کند.
شکست بنی‌صدر در عملیات‌های پیشین نتایج چندی را در برداشت. از یک سو بن‌بست نظامی نیروهای ایران، امیدواری مقام‌های عراقی برای تداوم استقرار خود در مناطق اشغالی را دو چندان کرد و از سوی دیگر به‌تدریج پس از شکست‌های پی‌درپی بنی‌صدر در صحنه‌ی نظامی، زمزمه‌های پایان دادن جنگ از راه سیاسی و پیشنهاد صلح مطرح شد. بر این اساس پس از این ناکامی‌ها، استراتژی ارتش جمهوری اسلامی ایران از حالت آفندی(تهاجمی) به وضعیت پدافند(تدافعی) تغییر کرد. در واقع بنی‌صدر پس از مواجهه با بن‌بست نظامی، به سمت بحران‌زایی سیاسی برای افزایش قدرت خویش گام برداشت که به درگیری‌های سیاسی داخلی سال 1360 انجامید.(*)

پی نوشت ها :

[1]. محسن رشید، گزارشی کوتاه، دوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ:تهران،1380، ص 17
[2]. مجید مختاری، چند مسئله‌ی راهبردی، اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ:تهران، 1380،ص 88
[3]. محمد درودیان، آغاز تا پایان، اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ:تهران، 1376، ص 29
[4]. ارتش جمهوری اسلامی ایران در 8 سال دفاع مقدس، اشغال خرمشهر و شکستن حصر آبادان، ج3، سیاسی عقدتی ارتش:تهران، 1373، ص 166
[5]. آنتونی، کردزمن، ابراهم، واگنر، ترجمه‌ی حسین یکتا، درس‌های جنگ مدرن، ج 1، اول، نشر مرز و بوم:تهران، 1389، ص 103
[6]. محمد درودیان، جنگ بازیابی ثبات، سوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ:تهران، 1384، ص47
[7]. امام خمینی و دفاع مقدس، خاطرات محمد مبلغ، مؤسسه‌ی حفظ آثار امام خمینی:تهران، 1377، ص 142
[8]. محمد درودیان، از خونین شهر تا خرمشهر، اول، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه:تهران، 1373، ص 61
[9]. محسن رشید، گزارشی کوتاه، ص 21
[10]. محمد درودیان، جنگ بازیابی ثبات، صص 51-52
[11]. سخنرانی دکتر محسن رضایی در جمع راویان نور بسیج دانشجویی، تابستان 1383، دانشکده‌ی علوم حدیث
[12]. اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال 1359، انقلاب در بحران، اول، دفتر نشر معارف انقلاب:تهران، 1384، ص 227
[13]. ابوالحسن بنی‌صدر، درس تجربه، انتشارات انقلاب اسلامی:برلین، 1380، ص306
[14]. اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال 1359، انقلاب در بحران، صص 236-237
[15]. محمد درودیان، از خونین شهر تا خرمشهر، ص 62
[16]. صحیفه‌ی امام، ج‏13، ص 316
[17]. سخنرانی دکتر محسن رضایی در جمع راویان نور بسیج دانشجویی.
[18]. روزنامه‌ی انقلاب اسلامی، 16/7/1359
[19]. محمد درودیان، جنگ بازیابی ثبات، ص 93
[20]. محسن رشید، گزارشی کوتاه، ص 31
[21]. مهدی انصاری، محمد درودیان، هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، 1390، ص 282
[22]. مصاحبه با حجت‌الاسلام نوری، امام جمعه‌ی خرمشهر، خرمشهر در جنگ طولانی، ص 453
[23]. مصاحبه با سرهنگ کهتری فرمانده‌ی گردان ارتشی مستقر در آبادان، نبردهای شرق کارون، صص 54-55
[24]. مهدی انصاری، هجوم سراسری، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهارم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ:تهران، 1375، ص 551
[25]. ابوالحسن بنی‌صدر، روز‌ها بر رییس‌جمهور چگونه می‌گذرد؟، روز3/8/1359
[26]. مهدی انصاری، هجوم سراسری، ص 164
[27]. 9/7/1359
[28]. سخنرانی دکتر محسن رضایی در جمع راویان نور بسیج دانشجویی.
[29]. نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، چهارم، مرکز مطالعات و تحقیقات، 1390، ص 151
[30]. مهدی انصاری، هجوم سراسری، ص 228
[31]. پیشین، ص 230
[32]. سند شماره‌ی 001708 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
[33]. علی‌رضا لطف‌الله‌زادگان، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب پنجم، هویزه آخرین گام‌اشغالی، مرکز مطالعات‌ و ‌تحقیقات جنگ:تهران، 1373، ص 173
[34]. محسن رشید، کارنامه‌ی نبردهای زمینی، اول، مرکز مطالعات و تحقیات جنگ:تهران، 1381، ص 72
[35]. محمد درودیان، از خونین شهر تا خرمشهر، ص 62
[36]. نقش ارتش جمهوری ایران در 8 سال دفاع مقدس، نبردهای غرب دزفول، ج1، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش:تهران، 1372، صص 127-128
[37]. نقش ارتش جمهوری ایران در 8 سال دفاع مقدس، اشغال خرمشهر و حصر آبادان، ج3، ص 158
[38]. محمد درودیان، از خونین شهر تا خرمشهر، ص 62
[39]. محمد درودیان، جنگ بازیابی ثبات، ص116
[40]. نقش ارتش جمهوری ایران در 8 سال دفاع مقدس، اشغال خرمشهر و حصر آبادان، ج3، صص204و206و207
[41]. جنگ بازیابی ثبات، ص 10
[42]. ابوالحسن بنی‌صدر، روزها بر ریئیس‌جمهور چگونه می‌گذرد، روز 18/9/1359
[43]. مهدی انصاری، هجوم سراسری، ص 408
[44]. ابوالحسن بنی‌صدر روزها بر رییس‌جمهور چگونه می‌گذرد؟، 8/8/1359، ص 31
[45]. همان،گزارش روز 3 آبان 1359، ص7
[46]. همان، گزارش روز 27 آبان 1359، ص 140
[47]. روزنامه‌ی انقلاب اسلامی، 30/10/1359

منبع : برهان