قیام در «دلوار»
زمانی که به دلیل ضعف حکومت مرکزی در ایران، روسیه و انگلستان از شمال و جنوب، ایران را عرصهی اهداف استعماری خود قرار داده بودند، وی به مقابله با اهداف استعماری انگلیس بر میخیزد. مبارزهی رئیس علی دلواری تا آن اندازه مهم و اثربخش بود که نماد مبارزه با استعمار انگلیس خوانده میشود. او توانست اشغال جنوب را برای حدود یک سال به تأخیر اندازد تا زمانی که سرانجام به شکلی خائنانه کشته شد. قیام رئیس علی، قیامی ملی- مذهبی بود که احساسات دینی و ملی را درهم آمیخته و به شکل پرشوری بروز یافته بود. بررسی نقش مذهب در قیام وی موضوع پژوهش حاضر است.
از اعلام بیطرفی در جنگ جهانی تا اشغال کشور
با شروع جنگ جهانی اول، دولت «مستوفی الممالک» برای در امان ماندن از گرفتاریهای جنگ، بیدرنگ بیطرفی ایران را اعلام کرد و از دولتهای درگیر در جنگ خواستار رعایت بیطرفی ایران شد؛ اما دولت نوپای مشروطه در ایران، ناتوانتر از آن بود که بتواند از خواسته و حقوق خود دفاع کند و متجاوزان، گستاختر و سرکشتر از آن بودند که به حقوق و استقلال سیاسی ایران احترام گذارند. روسیه و انگلیس که از سالها قبل حضور چشمگیری در صفحههای شمالی و جنوبی ایران داشتند، هنگام بروز جنگ با زیر پا گذاشتن حقوق ایران، شروع به پیشروی بیشتر در خاک کشور کردند.حضور گستردهی نیروهای بیگانه در ایران، مشکلات فراوان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نیز ناامنی و بیثباتی را برای کشور به دنبال آورد. در چنین شرایطی دولت مشروطهی ایران که گرفتار بحرانهای فزایندهی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود، قادر به ایستادگی در برابر این قدرتهای زورگو و بیرون راندن آنها از کشور نبود؛ اما مردم که نمیتوانستند حضور بیگانگان در خاک خود را تحمل کنند، دست به حرکتهای خودجوش و مقابله با آنان زدند.
ناامنی در عراق و ایران و اعتراض علما
یکی از مناطقی که نیروهای اشغالگر انگلیسی حضور گستردهای در آن داشتند، منطقهی جنوب به ویژه استان بوشهر بود. این استان به دلیل اهمیت راهبردی و تجاری و به عنوان پایگاه اصلی اداری، ارتباطی و تدارکاتی انگلستان در جبههی بینالنهرین جایگاهی ویژه داشت. از سوی دیگر انگلستان قصد داشت با اشغال نظامی بوشهر دولت را ناچار به همکاری با کشورهای عضو اتفاق مثلث کند. با این حال دولت ایران نه با انگلستان همراهی کرد و نه به تقویت مواضع دفاعی خود در سواحل خلیج فارس پرداخت؛ بنابراین وظیفهی ایستادگی در برابر انگلستان عملاً بر عهدهی نیروهای محلی قرار گرفت. [1]حضور گستردهی نیروهای انگلیسی در جنوب و اقدامهای خرابکارانه و تحریک برانگیز آنها، موجب اعتراض و نارضایتی ساکنان جنوب ایران شد. انگلیسیها با ایجاد پایگاه کوچکی در بوشهر و فرستادن شخصی به نام «ماژور کاکس» تحت عنوان نمایندهی فوقالعادهی سیاسی و نظامی، این شهر را مرکز ستاد خود قرار دادند. از سوی دیگر، عراق نیز به صحنهی جنگ کشانده شده و بسیار نابسامان و ناامن گشته بود. حضور نیروهای انگلیسی در این کشور، علمای عراق را برآشفته و به رویارویی با انگلیس کشاند. علمای عراق همراه با فرزندانشان در میدان جنگ حاضر شده بودند و شورش مسلحانهی بینالنهرین هر دم گسترش مییافت و طوایف کرد، ترک و عرب از هر سو وارد کارزار میشدند. [2]
در عراق آیات عظام و مراجعی چون «آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی، سید مصطفی کاشانی، شریعت اصفهانی، شیخ عبدالله مازندرانی» و همچنین بسیاری دیگر از شخصیتهای علمی ایران و عراق، فتوای جهاد صادر کردند؛ همچنین آیتالله «میرزا محمدتقی شیرازی»، مقیم سامرا پس از صدور حکم جهاد، فرزند خود به نام «محمدرضا» را به جبههی جنگ اعزام نمود.
آیتالله «سیدمحمد کاظم یزدی» نیز پس از صدور فتوا فرزند خود آیتالله «سیدمحمد یزدی» را به جنگ فرستاد؛ همچنین روحانیونی چون «سیدمصطفی کاشانی، علی داماد، شریعت اصفهانی، مهدی حیدری، شیخ مهدی خالصی و فرزندش شیخ محمد، سید محمد حبوبی، باقر حیدری و سید محسن حکیم» شخصاً در جبههی جنگ حضور یافتند. [3]
به پا خواستن علمای نجف و کربلا و قیام ضد انگلیسی آنها تأثیر بهسزایی در روحیهی مبارزان جنوب داشت و آنان را در مبارزه با انگلیس مصممتر ساخت. مبارزین محلی سعی در پیوند قیام مردم جنوب با قیام عراق به رهبری روحانیون داشتند. برای نمونه، «شیخ العراقین» که یکی از شخصیتهای متنفذ بینالنهرین بود، در سفری که به عراق داشت به خدمت تعدادی از علمای نجف رسید و توانست نسخههایی از فتواهای مراجع تقلید دربارهی جهاد را با خود به ایران بیاورد.
انتشار این فتواها در بین مردم بسیار نتیجه بخش بود؛ چرا که از یک سو علمای منطقهی دشتی، دشتستان و دیگر مناطق جنوبی نیز ضد انگلیس فتوای جهاد صادر کردند و از سوی دیگر قیام مردم جنوب نیز به دلیل آنکه از سوی علما حمایت میشد، صورت جهاد به خود گرفت. انگلیس نیز از این مسئله بیاطلاع نبود و میدانست که شرکت در چنین جنگی برای مردان جنوب وظیفهای مذهبی تلقی میشود و کار آنان را دشوار میسازد.[4]
انگلیس که از نقش مذهب در چنین قیامی آگاه بود، کوشید تا روحانیت را از حمایت جنبش باز دارد و قیام را از محتوای مذهبی تهی کند. از این رو «سرپرسی کاکس» رئیس هیئت سیاسی و نظامی انگلیس شخصاً تلگرافی برای یکی از علمای تأثیر گذار جنوب به نام شیخ «محمد حسین مجاهد برازجانی» فرستاد و از وی خواست تا از نفوذ خود استفاده کرده و مردم را از شورش علیه انگلیس باز دارد. [5]
در این تلگراف کاکس با اظهار دوستی صادقانهی بریتانیا نسبت به ایران! و اظهار اینکه در جنگ رعایت احترام مشاهد و مکانهای مقدس مسلمین را کرده و اینکه تحرکات مبارزان جنوب برای دفاع از وطن را دسیسهی آلمان و عثمانی وانمود سازد، کوشید تا شیخ را از رهبری مبارزات بازداشته و در نهایت او را تهدید کرده و مسئول عواقب امور معرفی کند. شیخ نیز چنان پاسخ محکم و قاطعی به نمایندهی انگلیس داد که آن را انگیزهی قیام رئیس علی دلواری ضد انگلیس میدانند. شیخ در نامه به دفاع از دین و وطن تأکید کرده و دولت انگلیس را مسئول پیامد اعمال تجاوزکارانهشان دانسته است.
شیخ اعلام کرد که دولت انگلیس هیچ گونه همراهی و ملاطفتی با ایران نداشته، بلکه برعکس هرچه گرفتاری در شمال کشور و هتک حرمت به سرزمین مقدس خراسان (اشاره به بمباران حرم امام رضا توسط روسها) شده، به تأیید و تصدیق دولت انگلیس بوده است. شیخ در پایان نامه اعلام کرد که چنانچه عملیات انتقامجویانه ضد اشغالگران صورت پذیرد، مسئولیت آن بر عهدهی انگلیسیها خواهد بود.
نامه نگاری بین مجاهد برازجانی و کاکس و جواب قاطع مجاهد برازجانی به وی باعث به وجود آمدن موج جدیدی در صحنهی سیاسی بین مبارزان و متجاوزان شد. این موضع شیخ تحسین همهی مبارزان جنوب را برانگیخت و آنان را در مبارزه استوارتر ساخت. انگلیس با نوشتن این نامه، ناخواسته به تحریک بیشتر مبارزان دست زد و آتش جنگ را شعلهورتر ساخت. مجاهدان سعی داشتند تا از این پاسخ قاطع مجاهد برازجانی به نمایندهی انگلیس برای روحیه بخشیدن به مردم در قیام ضد انگلیس استفاده کنند.
«میرزا علی کازرونی» (یکی از آزادیخواهان، دانشمندان و تجار معروف بوشهری که کمک شایانی به مجاهدان از طریق ارسال اخبار و اوضاع منطقه میکرد) و چند تن از تحصیل کردههای محل که یک ستاد تبلیغاتی ضد انگلیس در اطراف بوشهر تشکیل داده بودند، متن نامهی کاکس و پاسخ مجاهد برازجانی را در نسخههای متعدد تکثیر کرده، همراه با دعوتنامههایی برای قیام و جهاد نزد رؤسای طوایف و خانهای منطقه فرستادند. همین مسائل سبب شد تا کمکم آتش جنگ شعلهورتر شده و رئیس علی دلواری همراه با عدهای از خانهای منطقه و گروه زیادی از آزادیخواهان دشتی، تنگستانی و دشتستانی قیام گستردهای را علیه انگلیس انجام دهند. [6]
در رأس مجاهدان، رئیس علی دلواری بود که بیاندازه از جواب شیخ شادمان گشت. رئیس علی در نامهای به آیتالله مجاهد برازجانی ضمن قدردانی از پاسخ قاطعانهی ایشان به نمایندهی انگلیس، نظر ایشان را جهت جنگ با انگلیسیها جویا شده و از ایشان درخواست حمایت نمود. آیتالله مجاهد نیز صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضمیمهی حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفار انگلیسی و جلوگیری از رخنهی آنها به بنادر جنوب، دشتستان و تنگستان و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر کرد و برای همهی خوانین فرستاد و در بین اهالی پخش کرد. [7]
در بوشهر افزون بر مجاهد برازجانی، عالمان زیادی به حمایت از رئیس علی پرداختند. از جمله آیتالله «سیدعلی نقی دشتی» که رئیس علی شخصاً نزد او رفته بود تا بین خانهای دشتی اتحاد ایجاد کند و نیز آیتالله علامه «سیدعبدالله بلادی بوشهری، سیدمرتضی علمالهدی اهرمی و میرزا باقر گزدرازی» که با لباس روحانیت دوشادوش تنگستانیها جنگیدند. [8] به این ترتیب رئیس علی دلواری به همراه خوانین محلی دیگر همچون شیخ «حسین چاه کوتاهی» و «زایر خضرخان اهرمی»، جنگ ضد انگلیسیها را آغاز میکنند.
قیام رئیس علی دلواری ضد انگلستان
با تصرف بوشهر توسط انگلیس، خانهای بیگانهستیز منطقه همچون «رئیس علی دلواری، میرزا محمدخان برازجانی، زایرخضرخان اهرمی، شیخ حسین چاه کوتاهی و نورمحمد دالکی» و چند تن دیگر، برای مقابله با انگلیسیها بسیج شدند. انگلیسیها نیز نیروهای خود را در جنوب افزایش دادند. مبارزین با شبیخونهای مداوم به قوای انگلیس و برخی از نمایندگیهای متفقین مقیم بوشهر، همچون روسیه و فرانسه ضرباتی به آنها وارد کردند.[9] در 20 تیر 1294ه.ش.، در یکی از شبیخونها به رهبری رئیس علی دلواری در بوشهر، چند سرباز هندی و سرگرد «اولیفانت» و سروان «رنکینگ» انگلیسی کشته شدند.انگلیسیها به همین بهانه در 15 مرداد 1294ه.ش./ 8 اوت 1915م. بندر بوشهر را تصرف کردند و آزادیخواهان بوشهری را دستگیر و به شهر «تانه» تبعید کردند. این رویداد در تمبری که بر روی آن «بوشهر در تصرف بریتانیا» چاپ شده، توسط انگلیسیها منعکس شد. [10]
حملات متعدد تنگستانیها به بوشهر، انگلیس را بر آن داشت که دلوار را متصرف و رئیس علی دلواری را از بین ببرد. رئیس علی که پیش از آمدن انگلیسیها توسط نیروهای نفوذی در بوشهر از این حمله آگاه شده بود، با تخلیهی دلوار از زنان،کودکان و ناتوانان و گسیل نمودن پیکی برای «خالو حسین فولادی» به بردخون برای کمک و اعزام نیروی جنگی به دلوار، در ساحل دریا به سنگر نشست. [11]
با شروع جنگ، رئیس علی و یارانش توانستند انگلیسیها را که از نظر تجهیزات و نیروی نظامی با آنان قابل مقایسه نبودند، غافلگیر ساخته و لطمات زیادی بر آنها وارد کنند. پس از 3 روز مبارزه، سرانجام انگلیس مجبور به عقبنشینی و ترک دلوار شد. این مسئله به اعتبار انگلیس ضربهی سختی وارد ساخت.
پس از بیرون رفتن انگلیس از دلوار و عقبنشینی آنها به بوشهر، رئیس علی دلواری به همراهی شیخ حسین خان چاهکوتاهی و میرزا خضرخان اهرمی و همراهانش، حملات گاه و بیگاهی به بوشهر میکردند و حتی رئیس علی نقشهی حملهی مفصلی ضد آنها کشیده بود که با کشته شدن مشکوک او در 12 شهریور 1294ه.ش./ 3 سپتامبر 1915م. در روستای تنگک توسط شخصی ناشناس، حمله متوقف و بعدها توسط دیگر همرزمانش صورت یافت. اگر چه رئیس علی در پی توطئهای خائنانه کشته شد، اما نهضتی که او در جنوب ایران به راه انداخت تا سالها مایهی وحشت انگلیسیها بود.
سخن پایانی
قیام رئیس علی دلواری ضد قوای متجاوز انگلیس که قیامی ملی- مذهبی تلقی میشد و حمایت روحانیون، مراجع و مبارزین وطنی را پشت سر داشت، سبب تقویت روحیهی آزادیخواهان ایرانی گردید. خبر شهادت رئیس علی به سرعت در تمام ایران پخش شد و مبارزین و وطن خواهان را بسیار اندوهگین ساخت. به طوری که نه فقط در جنوب بلکه در بسیاری از شهرهای ایران از جمله در تهران، مجالس ختمی از سوی علما و مردم برای وی برگزار گردید.جنبشی که رئیس علی به راه انداخت، پس از شهادت وی نیز ادامه یافت. از تأثیرات ایستادگی رئیس علی و یارانش در برابر انگلیس، شورش در ژاندارمری فارس ضد انگلیس و یاری رساندن به مبارزین جنوب بود. در آبان 1294ه.ش.، قوای ژاندارمری فارس در شیراز در اقدامی غافلگیرانه، چند تن از اتباع و مقامات انگلیسی مقیم این شهر از جمله «فردریک اوکانر»، کنسول انگلیس در فارس را دستگیر کردند و به اهرم تنگستان، مقر زایر خضرخان فرستادند.[12]
از سوی دیگر قیام رئیس علی و همراهانش هراس زیادی از خیزشهای ضد استعماری ایرانیان در دل انگلیسیها افکند. از این رو پس از بروز شورش در جنوب و به خطر افتادن منافع استعماری انگلیس، این کشور در اندیشهی ایجاد سازمان نظامی قابل اعتمادی برآمد تا از مطامع استعماری انگلیس در خلیج فارس دفاع کند.
بنابراین در 10 دی 1294ه.ش. و در کشاکش جنگ اول جهانی، دولت انگلستان اعلام کرد قصد دارد یک نیروی نظامی در جنوب ایران به دلیل آنچه که «ناامنی در استانهای فارس و بوشهر» خوانده شد، به وجود آورد. این سازمان تحت سرپرستی افسران و فرماندهان انگلیسی و از نیروهای هندی و ایرانی تشکیل شده بود و در شرایطی که ژاندارمری منطقه منحل شده بود، برقراری امنیت منطقه (که در واقع امنیت نیروهای انگلیسی بود) بر عهدهی پلیس جنوب گذاشته شد. این سازمان همانند نیروی نظامی قزاق در شمال ایران که زیر نظر افسران روسی بود، صدمات زیادی به استقلال کشور و مردم منطقه زد که در این مقاله مجال پرداختن به آن نیست.(*)
پی نوشت ها :
1. عبدالرسول خیراندیش، اهمیت مقام ضداستعماری مردم تنگستان، دشتی و دشتستان در حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، در مجموعه مقالات کنگرهی بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیس علی دلواری، بوشهر 1373، ص 171
2. احمد احرار، طوفان در ایران، (جلد اول)، تهران، نوین بهمن، چاپ سوم، 1368، ص 147
3. ابوالحسن حسینی، نقش آیتالله مجاهد برازجانی در قیام شهید رئیس علی دلواری، تهران، انتشارات آیینهی جنوب، اردیبهشت 88، صص 39و 40
4. همان، صص 24 تا 27
5. سیدقاسم یاحسینی، رئیس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب، تهران، نشر شیرازه، 1376، چاپ اول، ص 39
6. ابوالحسن حسینی، همان، ص 39
7. علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، (جلد اول)، بنیاد فرهنگی امام رضا، 1360، ص 272
8. ابوالحسن حسینی، همان، ص 41
9. یاحسینی ، همان، ص 125
10. عبدالکریم مشایخی، خلیج فارس و بوشهر، روابط سیاسی و اقتصادی ایران و اروپا در سالهای 1339 - 1358 ق /1920 -1890، بوشهر، مؤسسهی تاریخ معاصر ایران و بنیاد ایران شناسی شعبهی بوشهر، 1386، ص 103
11. یا حسینی، همان، ص 153
12. ایرج ذوقی، روابط سیاسی ایران با قدرتهای بزرگ، 1925-1900، تهران، پاژنگ، 1367، ص 125
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}