لویی آلتوسر: ایدئولوژی و سوژه
لویی آلتوسر(1)، مارکسیستی ساختارگراست که مفهوم ایدئولوژی در اندیشه ی مارکس، در دست های او ورز بیشتری پیدا کرده است. وی با تأسی از مارکس، بر این باور است که هر نظام اجتماعی برای بقا و ماندگاری اش، ناگزیر از بازتولید(2)
نویسنده: سید محمد مهدی زاده
لویی آلتوسر(1)، مارکسیستی ساختارگراست که مفهوم ایدئولوژی در اندیشه ی مارکس، در دست های او ورز بیشتری پیدا کرده است. وی با تأسی از مارکس، بر این باور است که هر نظام اجتماعی برای بقا و ماندگاری اش، ناگزیر از بازتولید(2) شرایط و روابط تولید است. به این معنا که هر صورت بندی اجتماعی(3) باید شرایط تولید خودش یا به عبارت دیگر، نیروهای تولید و روابط تولیدی موجود را بازتولید کند. آلتوسر ضمن تفکیک بازتولید روابط تولید از بازتولید نیروهای تولید، نهادها و ساز و برگ های دولت را نیز به دستگاه های ایدئولوژیک دولت و دستگاه های سرکوبگر دولت تقسیم می کند. به زعمِ وی، دستگاه های ایدئولوژیک دولت(4) شامل نهاد خانواده، نهادهای حقوقی، نهادهای سیاسی، وسایل ارتباط جمعی و... وظیفه ی تأمین هدفی واحد یعنی بازتولید روابط و مناسبات تولید را به عهده دارند.
آلتوسر در تعریف ایدئولوژی، از چارچوب های فکری مارکس فراتر می رود و آن را نه باوری کاذب و دروغین، بلکه مجموعه ای از تصاویر، نمادها و چارچوب های مفهومی
می داند که مهمترین کار ویژه ی آن «سوژه سازی» است. وی درباره ی ساختار و کارکرد ایدئولوژی، دو تز را مطرح می کند که یکی سلبی و دیگری ایجابی است. براساس تز اول، ایدئولوژی، بازنماییِ رابطه ی خیالی افراد با شرایط واقعی هستی شان است. تز یاد شده به این معناست که «آن چه انسان ها در ایدئولوژی برای خود بازنمایی می کنند، شرایط واقعی هستی شان و جهان واقعی شان نیست، بلکه فراتر از آن، رابطه ی آن ها با این شرایط هستی شان است که در ایدئولوژی بازنمایی می شود. همین رابطه است که در کانون هر مفهوم ایدئولوژیک و در نتیجه هر مفهوم خیالی از جهان واقعی جا خوش کرده است» (آلتوسر، 60:1387-59).
وی می افزاید: «در ایدئولوژی آن چه بازنمایی می شود، نظام روابط واقعی مسلط بر هستی افراد نیست، بلکه رابطه ی خیالی این افراد با روابط واقعی مسلط بر زندگی شان است» (همان:60).
تری ایگلتون(5) در این باره می نویسد: «همانند مرحله ی آینه ای در مراحل رشد کودک در روان کاوی لاکان که طفل خردسال در مواجهه با تصویر خود در آینه، درک و شناختی نادرست از خود پیدا می کند که طی آن می پندارد شخصیتی کامل و یکپارچه دارد و سعی می کند به این سوژه خیالی تبدیل شود، در قلمرو ایدئولوژیک نیز فاعل یا سوژه ی انسانی از وضع راستین پراکندگی یا تمرکزگریزی خود فراتر می رود و تصویری منسجم و تسلی بخش از خود می یابد که در «آینه ی» گفتمان ایدئولوژیک مسلط بازتاب پیدا می کند. آنگاه مسلح به این خودِ خیالی، قادر است به شیوه هایی عمل کند که از لحاظ اجتماعی مقبول باشد» (ایگلتون، 220:1381).
براساس تز دوم، ایدئولوژی هستیِ مادّی دارد. «هر ایدئولوژی همیشه در یک دستگاه و کردارها و رویه های آن وجود دارد» (آلتوسر، 62:1387).
آلتوسر بر این باور است که ایدئولوژی به عنوان بازنماییِ رابطه ی خیالی با مناسبات واقعی، با واقعیتی مادّی گره خورده است. به این معنا که ایده های سوژه، همان کنش های مادی اوست که در عمل هایی مادی درج می شود و به واسطه ی مناسکی مادی سامان می یابد.
برای مثال، باورهای ایدئولوژیک در مدرسه، در کردارها و رویه های دانش آموزی در قالب آیین ها و مناسک مادی همچون سرود دسته جمعی و... وجود مادی دارد.
آلتوسر، نحوه ی عملکرد ایدئولوژی را در این تز بیان می کند: ایدئولوژی، افراد را به مثابه ی سوژه فرا می خواند. کار ویژه ی تمام ایدئولوژی ها، تبدیل افراد عادی به سوژه ی مورد نظر خود است. «مقوله ی سوژه، بر سازنده ی هر ایدئولوژی است، ولی فوراً می افزایم که مقوله ی سوژه به این دلیل بر سازنده ی هر ایدئولوژی است، که کار ویژه هر ایدئولوژی آن است که افراد عادی را به سوژه تبدیل کند» (آلتوسر، 67:1387).
جان فیسک(6) در خصوص سوژه سازیِ ایدئولوژی می نویسد: «طبیعت، فرد را به وجود می آورد، اما سوژه محصول فرهنگ و ایدئولوژی است. نظریه های فردیت بر تفاوت های بین مردم تأکید می کند و این تفاوت ها را طبیعی می داند. در مقابل، نظریه های مربوط به سوژه، معطوف به تجربه های مشترک مردم در هر جامعه است و این تجربه ها را مؤثرترین روشِ توضیح این که (فکر می کنیم) چه [کسی] هستیم، می داند» (فیسک، 121:1381).
فیسک می افزاید: «آلتوسر عقیده دارد که دستگاه های ایدئولوژیک دولت از همه ی ما سوژه هایی در ایدئولوژی می سازد و هنجارهای ایدئولوژیک در عملکرد دستگاه های ایدئولوژیک، نه فقط درک ما از جهان، بلکه همچنین درک ما از خودمان، هویت مان و ارتباط مان با دیگران و به طور کلی با جامعه را شکل می دهد. به این ترتیب، هر یک از ما سوژه ای در ایدئولوژی هستیم. بنابراین، سوژه بر ساخته ای اجتماعی است، نه طبیعی. کسی که به لحاظ زیست شناختی زن است، می تواند ذهنیتی مردانه داشته باشد. به این صورت که درک او از جهان، نَفس خودش و نیز جایگاه اش درجهان، درکی منبعث از ایدئولوژی مردسالارانه باشد(همان:121).
فیسک در خصوص عمل «فراخواندن»(7) یا صدا زدنِ ایدئولوژی و پذیرش وضعیت سوژه گی از طرف خطاب شونده، به پوشیدن کفش پاشنه بلند توسط زنان اشاره می کند که با پوشیدن آن بخشی از اندام آن ها به هنگام راه رفتن برجسته می شود که براساس تربیت پدرسالاری، دارای جاذبه ی جنسی است؛ بنابراین زنان خود را در نظر مردان به صورت شیء جنسیِ جذابی در می آورند و در اختیار آنان قرار می دهند. همچنین پوشیدن کفش پاشنه بلند، آن ها را از لحاظ فعالیت و نیروی جسمی محدود می کند، چرا که باعث می شود آن ها بی ثبات و نامطمئن راه بروند و در عملِ سر سپردگی به پدرسالاری سهیم شوند. زنانی که کفش پاشنه بلند می پوشند، در بازتولید و به جریان انداختن معانیِ پدرسالاری از جنس فعالیت می کنند که مردانگی را قوی تر و فعال تر می داند و زنانگی را ضعیف تر و منفعل تر معرفی می کند.
ایدئولوژی با صدا زدنِ افراد، آن ها را در رابطه ای اجتماعی قرار می دهد که عمدتاً مبتنی بر فرادستی و فرودستی است و سوژه ها با پاسخ دادن به آن صدا، آن رابطه ی نابرابر را بازتولید و برخلاف منافع واقعی شان عمل می کنند.
آلتوسر، یکی از ویژگی های ایدئولوژی را طرد عملی خصلت ایدئولوژیکِ ایدئولوژی توسط ایدئولوژی می داند. وی معتقد است که ایدئولوژی به طور ضمنی و غیرآشکار عمل می کند و در کردارها، ساختارها و تصورات ما حیات دارد. ما ایدئولوژی را درونی می سازیم و بخشی از ناخودآگاه ما می شود.
«ایدئولوژی هیچ گاه نمی گوید من ایدئولوژیک هستم. باید بیرون از ایدئولوژی، یعنی در شناخت علمی بود تا بتوان گفت: «من در ایدئولوژی هستم» (آلتوسر، 72:1387).
با توجه به این که ایدئولوژی از طریق صدا زدن یا فراخواندن عمل می کند؛ بسیاری از کنش های ارتباطی در زندگی روزمره می تواند ایدئولوژیک باشد.
با توجه به کار ویژه ی سوژه سازی توسط ایدئولوژی به واسطه ی صدا زدن یا فراخواندن، ارتباطات جمعی و رسانه ای نمونه ی بارز دستگاه ایدئولوژیکی است که با خطاب کردن و صدا زدن، افراد را در رابطه ای اجتماعی قرار می دهد، فرایندی که در آن افراد به عنوان مخاطب و در پاسخ به ارتباط، در ساختن اجتماعی خود شرکت و ایدئولوژیک عمل می کنند. از این لحاظ، نظریه ی ایدئولوژی بر نقشی که رسانه ها و زبان در بر ساختنِ دائمی سوژه بازی می کنند، تأکید می کند. محتوا و مضامین رسانه ای شامل اخبار، آگهی، فیلم، سریال و... همه می تواند دارای بار ایدئولوژیک باشد و از طریق فرایند سوژه سازی، روابط و مناسبات فرادستی و فرودستی را بازتولید و حفظ کند. برای مثال، یک آگهی تلویزیونی، از ما سوژه ای مصرف کننده می سازد که با خرید و استفاده ی کالای تبلیغ شده، موقعیت سوژه گی را می پذیریم و همدست مناسبات تولید می شویم.
پی نوشت ها :
1. L. Althusser
2. Reproduction
3. Social formation
4. Ideological state Apparatuses
5. T. Eagleton
6. J. Fiske
7. Interpellation
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}